خبر كشتار 19دي قم كه با لحن و آهنگ در همه روزنامههاي كثير الانتشار وقت منتشر شد، به وسيله ساواك تنظيم گرديد و در اختيار مسؤولان جرايد گذاشته شد. خبرگزاري پارس نيز گزارش ساواك را به خبرگزاريها ارسال داشت. متن تهيه شده ساواك براي رسانههاي جمعي و گروهي به شرح ذيل است:
«گزارشات رسيده از قم حاكيست كه در روزهاي 17 و 19 ديماه جاري كه مصادف با روزهاي زنان و اصلاحات ارضي بوده در اين شهرستان تظاهراتي برپا شده است. در اين تظاهرات جمعي از طلاب اخلالگر شركت داشتهاند. اخلالگران پس از تظاهرات در روز 17دي، در روز 19 ديماه نيز مجددا گردهم آمده و در نقاط مختلف شهر به آشوب و بلوا دست زده و بر ضد منافع و مصالح ملي شعارهايي دادهاند. تظاهركنندگان در بعدازظهر روز 19دي با چوب و سنگ و ميلههاي آهني به شكستن شيشههاي مغازهها و بانكها و تخريب اماكن پرداخته و پس از خرابكاري در محل حزب رستاخيز، به طور جمعي به سوي كلانتري يك شهرستان قم حملهور شدهاند. اين گروه ابتدا به شكستن و منهدم ساختن اتومبيلهاي كلانتري پرداخته و متعاقبا در صدد بودهاند كه با چوب و سنگ و ساير وسايلي كه در اختيار داشتهاند قهرا وارد كلانتري شدند. مأمورين كه تا اين لحظات بر حوادث نظارت ميكردهاند، با مشاهده حمله اخلالگران به كلانتري، به مقابله دست زده و ابتدا با اخطارهاي پيدرپي، پس از آن با شليكهاي هوايي كوشيدهاند تا مانع هجوم اين عده شوند و بالاخره پس از آنكه يك افسر و سه نفر از مأمورين كلانتري شديدا توسط مهاجمين مصدوم و مجروح شدند، به ناچار سوي عناصر حملهكننده تيراندازي و در نتيجه پنج نفر از آنها كشته و 9 نفر مجروح شدهاند. در جريان تظاهرات اخلالگران، يك نوجوان13 ساله زير دست و پاي جمعيت اخلالگر له و كشته شده است.»
گزارش فوق به دستور پرويز ثابتي مدير اداره سوم ساواك تهيه و تنظيم شده و براي چاپ در روزنامهها و خبرگزاريها داده شده بود. البته در ذيل گزارش آمده كه: به عرض تيمسار رياست ساواك رسيد. معلوم ميشود كه رئيس ساواك نيز در جريان كامل اين گزارش بوده است.
علاوه بر روزنامههاي داخلي، رسانههاي خارجي اعم از روزنامهها و راديو و تلويزيون، نيز گزارش ساواك را منتشر كردند و عموما تظاهرات و شهادت عدهاي از مردم و طلاب قم را به مخالفت آنان با روز زن و آزادي آنان ذكر كردند و اشارهاي به اهانت رژيم به مرجع (امامخميني) و روحانيت شيعه نكردند.»57
روز بيست و يكم دي ماه، دانشجويان دانشگاه صنعتي تهران، در محوطه دانشگاه اجتماع ميكنند تا به كشتار بيرحمانه مردم قم و ساير بيدادگريهاي رژيم اعتراض كنند كه با حمله كماندوها و ديگر نيروهاي دولتي روبهرو ميشوند. در اين جريان، حدود هشتاد دانشجو مجروح و مضروب ميشوند. علما و وعاظ تهران و ساير شهرستانها با انتشار يك اعلاميه، گزارشي از چگونگي قيام مردم قم به ملت ايران ارائه ميدهند و جنايات رژيم شاه را آشكار مينمايند. جامعه بازرگانان و پيشهوران تهران در اعتراض به كشتار قم، با انتشار اطلاعيهاي اعلام تعطيل ميكنند.
مراجع قم در روز 22 دي ماه اطلاعيهاي جداگانه صادر ميكنند و ضمن محكوم كردن اعمال رژيم در به خاك و خون كشيدن مردم قم، متذكر ميشوند كه رژيم، به جاي توجه به اعتراض صحيح و منطقي طلاب و مردم، اعمالي كه در تمام جوامع بشري محكوم است را مرتكب و با اسلحه گرم به آنها حملهور ميشوند و بيگناهان را به قتل و جرح ميرسانند. ما مصادر امور را مسؤول اين قضايا ميدانيم و شديدا معترض هستيم.
رژيم شاه به وسيله عمال ساواك، ترتيب تظاهرات عدهاي از كارمندان آموزش و پرورش تهران، اعضاي حزب رستاخيز و ديگر كارمندان دولت را ميدهد و سعي ميكند، وانمود نمايد كه روشنفكران ايران شورش مرتجعان قم را محكوم ميكنند.
تظاهركنندگان را صبح 23/10/1356 سوار بر اتوبوسها كرده و راهي قم مينمايد. آنان در شهر قم طي تظاهراتي به حمايت از شاه پرداخته و«جاويد شاه» گويان به سمت حرم حركت ميكنند عكسالعمل ديگر رژيم در قبال واقعه 19دي كه با عزم انحراف افكار عمومي از رهبري امام(ره) و مسير صحيح و اصولي مبارزه انجام شد، اجازه فعاليت به برخي از گروههاي موافق سلطنت بود كه خواهان اصلاحاتي جزيي بودند. در همين دوران، اعلام موجوديت«كميته دفاع از آزادي و حقوق بشر» در شمار اخبار جالب توجه آن زمان است.
درباره تعداد مجروحان و شهدا آمار دقيقي در دست نيست، چرا كه عدهاي از كساني كه درگير ماجرا بودند ميگويند، تعداد زيادي از مجروحان حادثه را در منازل مداوا ميكردند. اگر مجروحي را براي معالجه به بيمارستان ميبردند هم در صورت بهبود و هم در صورت شهادت براي وي و اوليايش مشكل آفرين بود. در صورت بهبود، او را دستگير كرده و روانه زندان ميكردند و در صورت شهادت، پول گلوله را كه در حدود 500 تا 5000 تومان بود از اولياي شهيد ميگرفتند و نيز در قم اجازه دفن و برگزاري مجالس ترحيم نميدادند. آقاي محمد يزدي درباره مداواي مجروحان در منازل اين چنين ميگويد:
«پزشكان براي معالجه و كمك در مواقع لزوم آمادگي كامل خود را اعلام كرده بودند. در آن زمان به يكي از آنان تلفن كردم و وضعيت مجروحي را گفتم و پرسيدم كه براي حفظ جان او آيا لازم است كه او را به بيمارستان برسانيم يا در منزل نگهداري كنيم. آن پزشك محترم در پاسخ من گفت كه شما او را به بيمارستان نبريد، زيرا با توجه به مراقبتهاي رژيم به زحمت خواهيم توانست او را پس از بهبودي از بيمارستان آزاد كنيم، بنابراين فرد مجروح را در هر كجا كه صلاح ميدانيد، نگهداري كنيد تا خودم و دوستانم در همانجا او را معالجه كنيم. به هر حال با نگهداري و انجام مراقبت از بيمار، او از خطر رهايي يافت.»51
پس از حادثه 19دي، رييس ساواك قم در تماس تلفني با اداره سوم تعدادي شهداي نوزده دي را 5 نفر و مجروحان بستري در بيمارستان را جمعا 9 نفر گزارش ميكند:
«طبق اطلاعي كه از بيمارستان كسب گرديده تعداد كشتهشدگان پنج نفر است كه چهار نفر آنان در اثر اصابت گلوله كشته شد و يك نفر بچه در اثر ازدحام فوت نموده است. مجروحين تيرخورده كه در بيمارستانها بستري ميباشند جمعا 9 نفر است كه حال دو نفر از آنان وخيم ميباشد و معدودي نيز به وسيله سنگ و چوب مضروب كه معالجه سرپايي انجام و مرخص گرديدهاند.»52
رييس ساواك قم در تاريخ 20/10/1356 كل كشتهها و زخميهاي 19دي را بيست تن اعلام ميكند كه 6 تن را كشتهشدگان تشكيل ميدادند و چهارده تن نيز مجروحين حادثه بودهاند.53
پيگيري مسأله مجروحين و مقتولين حادثه قم چندين ماه ادامه داشته است، چرا كه ساواك تهران همواره در پي دستگيري زخميها و شناسايي بيشتر شهداي 19دي بود، در اين راستا حدود 12 نامه از اداره كل سوم ساواك به سازمان امنيت قم ارسال و خواستار پيگيري وضعيت افراد دخيل و زخميها و كشتههاي حادثه ميشود.
دكتر باهر رييس بيمارستان آيتالله گلپايگاني درباره شهدا و مجروحين 19دي ميگويد:
«در خصوص تعداد شهداي اين واقعه سرنوشتساز... بيش از سه نفر را مشاهده ننمودم و باقي هر چه هست در شمار شنيدهها و مسموعات حقير است. از جمله شنيدم پسربچه 13 سالهاي به شهادت رسيده و بوسيله افراد به بيمارستان ما منتقل شده است. بيش از 16 زخمي در بيمارستان نداشتيم و اكثرا به صورت سرپايي معالجه شدند و يكي دوتايي آنان هم ظاهرا دچار خونريزي شده بودند كه خون به آنان تزريق شد و بعد از آن مرخص شدند. البته احتمال اين كه تعداد مجروحان، بيشتر باشد زياد است، منتها به خاطر ترس از اين كه مبادا ساواك براي خانواده آنان مشكل ايجاد كند، كما اين كه براي عدهاي مشكل ايجاد كرده بود، از مراجعه به بيمارستانها خودداري ميكردند و در منازل افراد مختلف، از جمله علما به معالجه ميپرداختند.»
جمعيت حاضر در منزل و خيابان صفاييه پس از سخنراني آقاي نوري قرار ميگذارند كه به منزل آقاي مشكيني بروند؛ و آرام از خيابان صفاييه عبور ميكنند و به چهار راه بيمارستان ميرسند. در آنجا نيروهاي زيادي در اطراف كلانتري يك مستقر بودند و حتي ماشينهاي آبپاش را در آنجا آماده كرده بودند. آقاي حسين وافي، چگونگي بازگشت از منزل آقاي نوري را به صورت آرام و بدون شعار دادن توصيف ميكند و ميگويد:
«نكته ديگري بايد عرض كنم و در شمار حقايقي است كه بايد تاريخ ثبت كند، اين است كه در آنجا مردم شعار خاصي نميدادند، چون رعب و وحشت چنين چيزي را ايجاب نميكرد. در ثاني هيچ پلاكارت و عكسي از امام(ره) در دست مردم نبود و آنچه كه بود، تنها راهپيمايي آرام و ساكت مردم بود، فوقش اگر كسي شجاعت به خرج ميداد، در پاسخ به سؤال رانندگان و مسافران كه سوار بر ماشينها عبور ميكردند، ميگفت: به آقاي خميني توهين شده است... من خودم دقيقا سر چهار راه بودم... نيروها و كماندوهايي در ميدان مستقر بودند... مجهز به كلاه كاسكت و ماسك ضد گاز و باتوم و اسلحه بودند و ظاهرا هدفشان اين بود كه در مردم، ايجاد رعب و وحشت كنند تا حركت ادامه نيابد.»42
محمد شجاعي يكي از حاضران در صحنه درگيري ضمن تأكيد فوق، درباره حركت آرام مردم به طرف ميدان چهار راه بيمارستان چنين ميگويد:
«جمعيت آرام و بيسر و صدا پيش ميرفت. شعاري از كسي بلند نميشد، چون گويندگان مذهبي مردم را توصيه به راهپيمايي آرام كرده بودند. اگر كسي هم ميخواست شعاري بدهد كسي جوابش را نميداد.»
روزنامه اطلاعات شب هنگام(17/10/56) در شهر قم توزيع ميشود و عدهاي از طلاب، با اطلاع يافتن از محتواي مقاله، با اساتيد خود به مشورت ميپردازند و در نهايت، اساتيد و فضلاي حوزه علميه در اقدامي هماهنگ در شب هيجدهم ديماه در جلسهاي اضطراري مساله توهين روزنامه را بررسي مينمايند.
در اين جلسه پس از بررسي تمام جوانب مساله دو پيشنهاد مطرح ميگردد كه يكي از آنان راي اكثريت را به دنبال خود داشت و ديگري در اقليت بود. نظر اول كه در اقليت بود از سوي دو تن از فضلاي حوزه علميه قم مطرح ميشود، مبني بر اين كه براي مقابله با اين تهاجم روزنامه به روحانيت، لازم است، روز هيجدهم درسهاي حوزه برقرار شود ولي اساتيد در هنگام طرح مباحث فقهي، اصولي و... خود، اين مساله را به طور مسبوط و شفاف بررسي نمايند و طلاب جوان را از اين موضوع آگاه نمايند. اين پيشنهاد با مخالفت اكثريت اعضاي شركت كننده مواجه ميشود و در نهايت نظر دوم مطرح ميشود. در اين نظريه تعطيلي دروس حوزوي در روز هيجدهم پيش بيني شده بود. استدلال اين گروه، اين بود كه در اين زمان نياز به موجآفريني است، چرا كه نهضت اسلامي با رحلت آيتاللّه مصطفي خميني جان تازهاي به خود گرفته است، لازم است حوزه دروس خود را تعطيل كند و اين مساله و اقدام در كوتاه مدت نياز جامعه و حوزه است و از طرف ديگر حوزه در اين مساله نيز، به سنت هميشگي خودش عمل نمايد و با تعطيل كردن دروس و نمازهاي جماعت، در روز هيجدهم و با اطلاعيه دادن مراجع در اين زمينه، مردم را از واقعيتهاي موجود آگاه ميسازند و اين شيوه در سنوات پيشين تجربه موفقيتآميزي بوده است. و به تعبيري موجآفرين بوده است.4 اين جلسه كه در منزل آيتاللّه حسين نوري واقع در خيابان صفائيه برگزار شد، تا نيمههاي شب طول كشيد و ابلاغ تصميمات جلسه به طلاب و زعماي حوزه يكي از مشكلات حاضران در جلسه بود. لذا در آن جلسه تصميم گرفته ميشود كه عدهاي از افراد حاضر در جلسه از جمله آقايان سيد حسين موسوي تبريزي، طاهري خرمآبادي و مومن مامور ابلاغ تصميم جلسه به آيات عظام و مراجع تقليد روز، گلپايگاني، شريعتمداري، نجفي مرعشي و مرتضي حائري يزدي شدند.
چند ماهي از واقعه رحلت فرزند ارشد امام(ره) نگذشته بود كه رژيم شاه و شخص وي، اشتباه تاريخيـ سياسي خود را مرتكب شد كه آن اشتباه نطفه عطفي در تعيين و گسترش نهضت اسلامي بود. آن اشتباه، چاپ مقاله توهينآميز«ايران و استعمار سرخ و سياه» به قلم و نام مستعار احمد رشيدي مطلق بود.
مقاله به مناسبت روز كشف حجاب در تاريخ 17 ديماه 1356 در روزنامه اطلاعات در صفحه 7 آن كه صفحه انديشهها بود چاپ و منتشر شد.
در مورد نويسنده مقاله ميان صاحبنظران اختلاف وجود دارد ولي همه آنان بر اين نكته اتفاق دارند كه احمد رشيدي مطلق نامي مستعار بوده است. اسامي مختلفي براي نويسنده مقاله ذكر شده است، از جمله امير عباس هويدا، جمشيد آموزگار، داريوش همايون، پرويز نيكخواه و... اما اين نكته پذيرفتني است كه نگارش مقاله به سفارش شخص شاه، يا هيأت دولت و يا ساواك بوده است. هر چند احتمال اين كه اين شخص، شاه بوده بيشتر تقويت ميگردد، چرا كه غرور شاه، منجر به حماقت بزرگ او شده بود. و از سوي ديگر مضامين مقاله در گفتگوي شاه با خبرنگار يك مجله امريكايي بيان شده بود.2
محتواي مقاله مذكور درباره انقلاب شاه و مردم از زمان آغاز اصلاحات وي و معرفي مخالفان آن، تحت عنوان «استعمار سرخ و سياه» بوده است. در اين مقاله سعي شده بود كه رابطه نامرئي بين آن دو استعمار(سرخ و سياه) را روشن كرده و به مردم معرفي كند. نويسنده اين مقاله در عين حال آگاهانه، روحانيون را به عنوان ارتجاع سياه، مورد توهين و حمله قرار داده و آنان را عاملي در دست مالكان، براي ايجاد مشكل در راه پيشبرد انقلاب سفيد شاه و ناپايدار ساختن ثبات سياسي كشور معرفي كرده بود، و به طور زيركانه سعي نمود كه خط فاصلي بين روحانيون تندرو و مخالف، با روحانيان طرفدار رژيم و محافظهكار بكشد و با معرفي عده معدودي از آنان به عنوان مخالفان اصلاحات، اختلافات درون گروهي روحانيون را برجسته ساخته و از همبستگي گروهي آنان ممانعت به عمل آورد. در نهايت امام(ره) را در زمره معدود علماي مخالف به شمار آورد و ريشه علل مخالفت ايشان را وابستگي به مركز استعماري انگليس قلمداد كند.3 هدف عمده اين مقاله توهين و افتراء به امام(ره) و روحانيون مخالف انقلاب شاه و اصلاحات وي، بود.
علي شيرخاني
مقدمه:
با سقوط رضاشاه در شهريور 1320 و روي كار آمدن محمد رضا شاه، تلاشهايي جهت تغيير ساختار سياسي و ايجاد تعادل بين ساختهاي گوناگون، صورت گرفت ولي اين نوع تلاشها و روند شكل گرفته، با كودتاي 28 مرداد 1332 متوقف گرديد و دورهاي از وحشت و ديكتاتوري در ايران شكل گرفت. محمد رضا شاه جهت ابقاي حكومت خود به رسالت مدرنسازي جامعه و ايجاد اصلاحاتي در ابعاد گوناگون، به عهده گرفت ولي اين مساله در زمان حيات مرجع وقت يعني آيتاللّه بروجردي امكانپذير نبود. پس از فوت ايشان، اصلاحات ابتدا به شكل اقتصادي و سپس در قالب فرهنگي و اجتماعي آغاز شد كه با مقاومت شديد طبقات مختلف اجتماعي، به ويژه علماء و روحانيان روبرو گرديد. مخالفت اين گروه، از اهميت بسياري برخوردار بوده است. علل مخالفت روحانيان با برنامههاي اصلاحي شاه در چند مساله زير خلاصه ميشود:
كمرنگ شدن و يا از بين رفتن ارزشهاي مذهبي، ديني و ملي، گسترش فرهنگ غربي در جامعه، وابستگي جامعه به بيگانگان، افزايش دامنه نفوذ دولت شاه در اقصي نقاط كشور (حتي در امور مذهبي و ديني) و... اولين حركت مخالفتآميز روحانيون، با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي آغاز شد و با پشتوانه مردم به قيام 15 خرداد 1342 منتهي گشت. رژيم شاه پس از سركوب قيام 15 خرداد 1342 به اين نكته واقف گرديد كه مخالفان اصلي اصلاحات وي، نيروهاي مذهبي و ملي هستند، اما شخص شاه و رژيم وي، نه تنها براي كاهش نارضايتي آنان هيچ اقدامي نكرد، بلكه همواره بر اصلاحات خود كه بيديني را در جامعه رواج ميداد، تاكيد داشت و اين مساله با زنداني كردن امام و در نهايت تبعيد ايشان به تركيه و عراق، شدت يافت و در دهه پنجاه به اوج خود رسيد. شاه در دهه پنجاه، جشنهاي مختلفي به راه انداخت و آن را مظهر و نماد قدرت و مشروعيت خود ميدانست. اين مساله در نيمه اول پنجاه با مشكل چنداني روبهرو نشد ولي در نيمه دوم آن و از اواسط 1355، رژيم شاه تحت فشار افكار عمومي جهان، مبني بر عدم رعايت حقوق بشر در ايران، از شدت اختناق و سركوب جامعه كاست و فضاي باز سياسي را در كشور گسترش داد. ايجاد فضاي باز سياسي، زمينهاي براي فعاليت گروههاي مختلف از جمله روحانيان و مذهبيها ايجاد كرد. سخنراني روحانيون، روشنفكران در انجمنهاي سياسي، اجتماعي و ادبي و مذهبي و تظاهرات دانشجويان به هنگام مسافرت شاه به آمريكا و... از نتايج اين فضاي باز سياسي بود. در اين ميان رحلت مشكوك آيت اللّه مصطفي خميني در آبان ماه 1356، بر شدت مخالفتها با رژيم و حمايت از نهضت اسلامي و رهبري آن افزود. فوت ايشان موجي از انزجار از رژيم نزد مذهبيها و پيروان امام برانگيخت. سخنرانيهاي فراواني در بزرگداشت شخصيت ايشان برپا شد، تعدد اين سخنرانيها به همراه محتواي سياسي آنها نه تنها پهنه ايران را، بلكه بسياري از محافل دانشجويي در اروپا، آمريكا و آسيا را برگرفت. در اين مجالس نه تنها به گرامي داشت آيتالله مصطفي خميني بسنده نشد، بلكه نام امام(ره) كه سالها زنداني سينهها و گلوها شده بود به زبانها آمد و بالاتر از آن وعاظ و خطيبان در مراسم خواستههايي مطرح ميكردند كه پيش از آن بيانش موجب گرفتاري و مجازات سخت بود. خواستههايي از قبيل: بازگشت امام(ره) از تبعيد، آزادي زندانيان سياسي، آزادي قلم و بيان و مطبوعات. از اين دوران به بعد مبارزه با رژيم پهلوي، چرخشي جديد به خود گرفت و شمارش معكوس براي رژيم شاه آغاز شد. خصوصا رويدادي كه در ديماه 1356 در شهر قم رخ داد، به فروپاشي سلطنت، سرعتي فوقالعاده بخشيد. اين واقعه همانا، كشتار طلاب و مردم اين شهر بود كه نسبت به چاپ مقالهاي موهن در روزنامه اطلاعات1، اعتراض كرده بودند.
شعر «شبهاي بقيع »
در جهان، هم شأن و همتائي كجا دارد بقيع
چونكه يكجا، چار محبوب خدا دارد بقيع
نور چشمان رسول و، پور دلبند بتول
صادق و سجاد و باقر، مجتبي دارد بقيع
خلق شد عالم ز يُمن خلقت آل عب
يك تن از پنج تن آل عبا دارد بقيع
همدم دلدادگان و، محرم محراب راز
هست زين العابدين، بنگر چه ها دارد بقيع
حاصل آيات قرآن، باقرِ علم رسول
وارث فضل و كمال انبيا دارد بقيع
صادق آل محمّد، ناشر احكام حق
دين و دانش را، رئيس و پيشوا دارد بقيع
در نظر آيد، زمين بر چرخ سنگيني كندد
بس كه خاكش گوهر سنگين بها دارد بقيع
گرچه تاريك است، در ظاهر ندارد يك چراغ
همچو ايوانِ نجف نور و صفا دارد بقيع
رازها گويد به گوش شب در اين جا كهكشان
رمزها از خلقت ارض و سما دارد بقيع
سايه ها نجواكنان بر مدفن اين چارتن
كرده شب گيسو پريشان يا عزا دارد بقيع؟
سر به ديوارش زند هركس از اين جا بگذرد
در سكوتش ناله ها و گريه ها دارد بقيع
چار معصومند و، دورند از حريم جدّشان
شكوه ها از دشمنانِ مصطفي دارد بقيع
آن دو غاصب در جوار مدفن پاك رسول
دور از او جسم امامان را چرا دارد بقيع؟
مي كند محكوم ظالم را، به هر دور زمان
گفته ها با زائران آشنا دارد بقيع
بشنو از اين قبرها بانگ اناالمظلوم ر
تا كه مهدي باز آيد، اين ندا دارد بقيع
تا شود ثابت كه نور حق نمي گردد خموش
گرچه ويران شد، جلال كبريا دارد بقيع
ناله امّ البنين با اشك زهرا همدم است
در غبارِ غم، جمال كربلا دارد بقيع
چون (حسان) اينجا بود، شبها، مسير فاطمه
تا كه نامحرم نيايد، انزوا دارد بقيع
---------------------------------------------------------
حبيب چايچيان
امام حسن مجتبي(ع)
صبوري به پاي تو سر مي گذارد
غمت داغ ها بر جگر مي گذارد
كمي خواستم از غريبي بگويم
نه؛ اين بغض سنگين مگر مي گذارد؟
و من نيستم بدتر از مرد شامي
نگاه تو در من اثر مي گذارد
كريمي كه از كودكي مي شناسم
قدم روي چشم ترم مي گذارد
دلم باز با ياد غم هايت آقا
غريبانه سر روي در مي گذارد
....
نمك ريخت يك شهر بر زخم مردي
كه دندان به روي جگر مي گذارد
امام حسن مجتبي(ع)
آيا شده بال و پرت آتش بگيرد*
هر چيز در دور و برت آتش بگيرد
آيا شده بيمار باشي و نگاهت
از نيش خند همسرت آتش بگيرد
آيا شده يك روز گرم و وقت افطار
آبي بنوشي... جگرت آتش بگيرد
آيا شده تصويري از مادر ببيني
تا عمر داري پيكرت آتش بگيرد
....
مي گريم از روزي كه مي بينم برادر
در كوفه موي دخترت آتش بگيرد
مي گريم از روزي كه مي بينم برادر
از هرم خاكستر سرت آتش بگيرد
آه ... از خنك هاي گلويت بوسه اي ده
تا قبل از اينكه حنجرت آتش بگيرد
....
آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت
ترسم كه جان خواهرت آتش بگيرد
وداع با محرم و صفر
گفتم كه عمر ماه صفر رو به آخر است
ديدم شروع محشر كبراي ديگر است
گردون شده سياه و فضا پر ز دود و آه
تاريك تر ز عرصهٔ تاريك محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمين
اشك عزا به ديدهٔ زهراي اطهر است
گفتم چه روي داده كه زهرا زند به سر
ديدم كه روز، روز عزاي پيمبر است
پايان عمر سيد و مولاي كائنات
آغاز دور غربت زهرا و حيدر است
قرآن غريب و فاطمه از آن غريب تر
اسلام را سياه به تن، خاك بر سر است
روي حسين مانده به ديوار بي كسي
چشم حسن به اشك دو چشم برادر است
اي دل بيا و گريهٔ زينب نظاره كن
مانند پيروهن جگر خويش پاره كن....
زهرا به خانه و ملك الموت پشت در
از بهر قبض روح شريف پيامبر
از هيچ كس نكرده طلب اذن و اي عجب
بي اذن فاطمه ننهد پاي پيش تر
با آن كه بود داغ پدر سخت، فاطمه
در باز كرد و اشك فرو ريخت از بصر
يك چشم او به سوي اجل چشم ديگرش
محو نگاه آخر خود بود بر پدر
اشك حسن چكيده به رخسار مصطفي
روي حسين بر روي قلب پيامبر
ديگر نداشت جان كه كند هر دو را سوار
بر روي دوش خويش به هر كوي و هر گذر
زد بوسه ها به حلق حسين و لب حسن
از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر
هر لحظه ياد كرد به افسوس و اشك و آه
گاهي ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه
پيغمبري كه ديد ستم هاي بي شمار
از كس نخواست اجر رسالت به روزگار
چون ارتحال يافت خلايق شدند جمع
تا هديه اي دهند به زهراي داغدار
گويا نداشت شهر مدينه درخت و گل
كآن را كنند در قدم فاطمه نثار
بر دوش بار هيزمشان جاي دسته گل
رنگ شرارت از رخشان بود آشكار
بابي كه بود زائر آن سيد رسل
آتش زدند عاقبت آن قوم نا به كار
بر روي دست و سينهٔ آن بضعة الرسول
تقديم شد سه لوحه به عنوان افتخار
سيلي و تازيانه و ضرب غلاف تيغ
اي دل بگير آتش و اي ديده خون ببار
آيد صداي فاطمه از پشت در به گوش
تا صبح روز حشر مباد اين صدا خموش
دردا كه بعد فاطمه روز حسن رسيد
روز ملال و غصه و رنج و محن رسيد
از زهر همسرش جگرش پاره پاره شد
بس تيرها كه لحظهٔ دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نيزه عيان شد سر حسين
بيش از هزار زخم ورا بر بدن رسيد
بر پيكري كه بود پر از بوسهٔ رسول
از گرد و خاك و نيزه شكسته كفن رسيد
از جامه هاي يوسف كرببلا فقط
بر زينب ستم زده يك پيرهن رسيد
پاداش آن نصايح زيبا از آن گروه
تيرش درون سينه، سنان بر دهن رسيد
"ميثم" بگو به فاطمه زآن خيمه ها كه سوخت
يك كربلا شرارهٔ آتش به من رسيد
مرثيه خوان خامس آل عبا منم
در خيمه هاي سوخته اش سوخت دامنم
اين كدو صاحب دارد
پيرمردي صادق القول مي گفت: پس از انقلاب مشروطيت كه سربازهاي محمّد وليخان سپهسالار وارد تهران شدند، خود به چشم خود ديدم كه: روزي در نواحي قنات آباد، دو نفر از آنها اسب سوار شاكي السّلاح بطوريكه قطارهاي فشنگ را مرتّباً در روي سينه خود بسته بودند، از وسط خيابان به طرف غرب يعني به سمت امامزاده حسن مي گذشتند. و يكي از آنها چپقي بلند در دست داشت و مشغول كشيدن بود.
در كنار ديوار خيابان درويشي فقير كه سر خود را تازه با تيغ تراشيده بود نشسته و سر به روي زانوهاي خود گذارده، و به حال خود مشغول بود.
همين كه اين دو نفر تفنگچي از آنجا عبور مي كردند و چشمشان به اين مرد سر تراشيده افتاد، آن مرد چپق بدست به سمت او آمد و از روي اسب خود خم شد و آتش چپق خود را روي سر او خالي كرد و رفت. درويش سر خود را از روي زانو برداشته و نظري كرد و گفت: اين كدو صاحب دارد.
هنوز يك ميدان به جلو نرفته بودند و به امامزاده حسن نرسيده بودند كه من چون در راه خود بدانجا رسيدم ديدم جماعتي از دور مشغول تماشا كردن آن تفنگچي هستند.
اسب او را به زمين زده بود و يك دست در روي سينه او گذارده، و با دست ديگر مرتّباً بر سر و سينه و بدن او ميكوفت تا او را در زير دست و پاي خود خُرد و لِه ساخت.
مرحوم شيخ رجبعلي خياط شعري را در وصف امام عليبن ابيطالب(ع) در دهه 1330 سروده كه اگر چه از نظر قافيه و عروض دچار مشكل است اما ابيات آن چينش جالبي دارد. به نظر ميرسد اين شعر بيش از آن كه نوشتهاي ادبي باشد، يك دلنوشته در راستاي ستايش اميرالمؤمنين(ع) است.
اين شعر كه توسط خانواده نكوگويان در اختيار خبرگزاري فارس قرار گرفته است، براي نخستين بار در فضاي رسانهاي كشور منتشر ميشود:
الف اولي ما خلق الله علي است
از ازل تا به ابد مقصد و مقصود علي است
ب بسم الله قرآن به بيانات علي است
باب علم نبي و مظهر علام علي است
ت تولاي علي قلعه امن الله است
تاج تقوي به قيامت ز خدا بهر علي است
ث ثناخوان و ثناگوي خداوند علي است
ثمن هشت بهشت ار طلبي حُب علي است
ح حبيبالله و محبوب خداوند علي است
حاكم جمله مخلوق ز اخلاق علي است
خ خالي ز نواقص بر خلاق علي است
خيمه چرخ و فلك گردش او بهر علي است
و داروي دواي همه امراض علي است
دين اسلام كه كامل شده از نصب علي است
ذ ذكر است كه قرآن همگي ذكر علي است
زبده عالم هستي علي و آل علي است
ر روح و نبي و باعث و ايجاد علي است
راه حق گر طلبي شاه روش راه علي است
ز زبان همه اشياء ز بيانات علي است
زر عالم همگي ذرهاي از جود علي است
س سيد بوصيهاي نبي جمله علي است
سيد هشت بهشت علي و آل علي است
ش شير است كه شير اسدالله علي است
شاي از او به شهان است شهنشاه علي است
ص صبر است كه ترويج شريعت همه از صبر علي است
صادق واهب مُصلح علي و آل علي است
ض ضوءاست و ضياء همه از نور علي است
ضابط عالم هستي علي و آل علي است
ط طاهر بود آيه تطهير علي است
طهر و طاهر بود آنكس كه پسر عم علي است
ظ ظاهر بود و مظهر الله علي است
ظلّ ممدود الهي علي و آل علي است
ع عارف بود از مبداء و ميعاد علي است
عالم كون و مكان واسطه فيض علي است
غ باشد غني و مغني اشياء علي است
غني آخر آن است كه محبوب علي است
ف فتح است كه عالم همه از فتح علي است
فوق ايديهم قرآن و يدالله علي است
ق قرآن بود و جملگياش مدح علي است
قسمت دوزخ و فردوس به تقسيم علي است
ك باشد كرم و باعث اكرام علي است
كُل اشياء كه موجود شد از بهر علي است
ل لطف است ز خلاق به مخلوق كه از بهر علي است
لغت خالق و مخلوق بر آنكس ز اعداء علي است
م ميزان صراط است كه در شأن علي است
مدح شياء به شيني است كه محبوب علي است
ن ناصر به نبيهاي خدا جمله علي است
ناجي و مُنجي عالم علي و آل علي است
و والي به ولايت وليالله علي است
واجب الطاعه عالم علي و آل علي است
ه هواخواه خدا و نبي و دين علي است
هادي ار ميطلبي يازده از نسل علي است
لا لا رطب و لا يابس از بهر علي است
لا الله گوي الا الله مخلوق همه از بهر علي است
ي يفعل مايشاء و يحكم از حب علي است
يا كه گويم خلقت مخلوق از بهر علي است
من چه گويم گر چه اشياء جمله مداح علي است
كي خلايق ميتوان باشد كه اين مدح علي است
آنكه مداحش خداوند پسر عم علي است
ديگران را كي سزد گويند مداح علي است
آنچه را گويند مداحان عالم كين همه مدح علي است
مدح پيغمبر بود بالاتر از مدح علي است
فارس
آيا واقعا آرزوي مرگ درسته ؟
پاسخ:
خداوند متعال در آيه ششم از سوره جمعه خطاب به يهوديان مي فرمايد، اگر واقعا شما نژاد برتر و از اولياي خدا هستيد بايد ترسي از مرگ نداشته باشيد و به استقبال آن برويد :
(قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين:
بگو: «اى كسانى كه يهودى شدهايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مىگوييد درخواست مرگ كنيد.)( الجمعة : 6)
اما در ادامه خداوند متعال پرده از اعمال و رفتار آنان بر مي دارد و مي فرمايد چون شما انسان هاي ظالمي هستيد هيچ گاه آرزوي مرگ نخواهيد كرد .
اين آيه بيانگر اين مسئله است كه آمادگي كامل براي مرگ يكي از نشانه هاي انسان هاي هاي مومن و متقي است ، اما در جواب سوال شما در مورد آرزوي مرگ، طبق آيه شريفه تنها افرادي از مرگ هراسي ندارند كه امادگي كامل براي اين سفر طولاني را داشته باشند و تاكيد آيه بيشتر بر مسئله آمادگي براي مرگ است .
اما در روايات اسلامي از چنين آرزويي منع شده است، چنانچه در روايتي بيان شده است كه پيامبر اعظم به ديدار مريضي رفتند كه از شدت بيماري آرزوي مرگ مي كرد، رسول خدا در جواب او فرمود:
( آرزوي مرگ نداشته باش، زيرا اگر تو آدم خوب و نيكو كاري باشي با طولاني تر شدن عمرت بر كارهاي نيك شما افزوده مي شود و اگر آدم بدي باشي با تأخير افتادن مرگت، چه بسا دچار عتاب شوي(يعني يا توبه كني و يا كفاره گناهانت را پس بدهي )
(وسائل الشيعه، ، ج2، ص449 )
همچنين در روايتي ديگر افرادي را كه آرزوي مرگ مي كنند را سرزنش كرده ،مي فرمايند:
«لا تَمَنَّ المَوت فَإِن كُنتَ مِن أَهلِ الجَنَّۀ فَالبَقاءُ خَيرٌ لَك وَ إِن كُنتَ مِن اَهلِ النّار فَما يُعجِلُكَ إِلَيها:
چرا درخواست مرگ ميكني؟ اگر اهل بهشت باشي بماني بهتر است، (چون كارهاي نيك بيشتري انجام مي دهي )امّا اگر اهل آتش باشي، چرا براي رفتن به جهنّم شتاب ميكني؟
(كنز العمال، ج15، ص553)
چگونگي خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجدالنّبي
يكي از امور مهمّي كه در زندگي حضرت زهرا(س) همواره ميدرخشد، خطبه غرّاي او در مسجدالنّبي پس از رحلت پيامبر(ص) در ازدحام مردم است، كه او با اين خطبه غاصبان و خطاكاران را به محاكمه كشيد و آنان را قاطعانه محكوم كرد، و از حريم ولايت و رهبري اميرمؤمنان علي(ع) به دفاع برخاست.
«قُلْ كُلّ يعْمَلُ عَلي شاكِلَتِهِ؛
بگو هر كس بر حَسَب شكل گيري شخصيتش، عمل مي كند.» (سوره ي اسراء، آيه ي 84)
از كوزه همان برون تراود كه در اوست.
او شش صد سال بود كه در كفر و زندقه بسر مى برد و آشكارا گناه مى كرد.
روزى حضرت موسى (ع ) براى مناجات با خداوند بزرگ به كوه طور مى رفت كه با او برخورد نمود. از موسى (ع ) پرسيد:
به كجا مى روى ؟
موسى گفت :
براى راز و نياز و مناجات با خداوند سبحان مى روم .
گفت : براى خداى تو پيامى دارم كه از تو مى خواهم حتما به او بگويى .
موسى قبول كرد.
گفت : يا موسى به خداى خود بگو: مرا از خدايى تو ننگ . عار مى آيد و اگر تو روزى دهنده من هستى ، مرا به روزى تو احتياجى نيست .
حضرت موسى (ع ) از حرفهاى او پريشان و ناراحت شد و بدون اين كه چيزى به او بگويد،
به طرف كوه طور روانه شد. پس از اتمام مناجات ، شرم داشت كه حرفهاى آن كافر را به خداوند بگويد كه ناگاه خطاب آمد:
اى موسى ! چرا پيام بنده مرا كه با ما بيگانگى مى كند و از خدايى ما اعراض دارد، نرسانيدى ؟
موسى (ع ) عرض كرد:
خداوندا! خودت بهتر مى دانى كه چه گفت .
خداوند بزرگ فرمود:
اى موسى ! به او بگو: اگر تو از خدايى ما ننگ و عار دارى ، ما را از بندگى تو ننگ و عار نيست و اگر تو روزى ما نخواهى ما بدون درخواست تو، به تو روزى مى رسانيم .
موسى (ع ) از كوه برگشت و پيام الهى را به آن كافر عاصى رسانيد.
چون او پيام خدا را شنيد سر خود را به زير انداخت و ساعتى در فكر فرو رفت و آنگاه سر خود را بلند كرد و گفت :
اى موسى ! پروردگار ما بزرگ پادشاهى است ، كريم بنده نوازى است ، افسوس كه من عمرم را ضايع كردم و روزگارم را به بطالت گذرانيدم . اى موسى ! دين خود و راه حق را به من عرضه فرما.
موسى (ع ) دين حق را به او عرضه داشت و او به يگانگى خدا اقرار كرد و به سجده رفت و در همان حال جان به جان آفرين تسليم كرد و روح او را به عليين بردند.
جواهر، ص 102.
وقتي حضرت موسي عليه السلام از نزد خضر برگشت و آن حوادث عجيب مثل سوراخ كردن كشتي و تعمير ديوار و كشتن آن نوجوان به وقوع پيوست ،
برادر او هارون از موسي در مورد دانش خضر پرسيد.
حضرت موسي عليه السلام فرمود: اين امر، دانشي است كه نداشتن آن ضرر ندارد ولي حادثه اي عجيب تر روي داد! هارون پرسيد: چه حادثه اي ؟ حضرت موسي عليه السلام گفت :
من و خضر كنار دريا ايستاده بوديم كه پرنده اي شبيه به چلچله ظاهر شد، با منقار خود قطره اي آب برداشت و به طرف مشرق پرتاب كرد! بار دوم قطره اي ديگر برداشت و آن را به طرف مغرب انداخت ، بار سوم آن را به طرف جنوب و بار چهارم به طرف شمال پرتاب كرد! و در دفعه پنجم به طرف آسمان و دفعه ششم به خشكي و دفعه هفتم به دريا انداخت و سپس پركشيد و پرواز كرد.
ما دو نفر حيرت زده مانديم و سر اين كار را نفهميديم تا اينكه خداوند فرشته اي را به صورت آدمي فرستاد و به ما گفت :
چرا شما را متحير مي بينم ؟ گفتيم : در كار اين پرنده متحيريم ، گفت : منظور او را نمي دانيد؟ گفتيم : خدا بهتر مي داند، گفت : اين پرنده با عملش مي گويد: به حق آنكه شرق و غرب زمين را آفريد و آسمان را بر پا داشت و زمين را به حركت آورد و بگستراند، بطور قطع خداوند در آخر الزمان پيامبري را خواهد فرستاد كه نامش محمد صلي الله عليه وآله است ، او را وصيي است بنام علي عليه السلام كه علم شما دو نفر روي هم در مقابل دانش آن دو همانند اين قطره است در مقابل اي دريا!!
مردي از حضرت موسي (ع) درخواست كرد كه براي من دعا كن تا خداوند فلان حاجتم را كه خودش مي داند برآورد، حضرت موسي (ع) دعا كرد، پس از دعا، حيوان درنده اي به آن مرد حمله كرد و گوشت بدنش را خورد و او را كشت.
موسي (ع) عرض كرد: خدايا راز اين حادثه چه بود؟
خطاب رسيد اي موسي اين مرد از من درخواست درجه اي از مقامات كرد و مي دانم كه او به آن درجه با اعمالش نمي رسيد، او را گرفتار آن درنده كردم كه ديدي، تا همين گرفتاري را وسيله اي براي رسيدن او به اين درجه نمايم.
آري گرفتاري ها گاهي موجب ازدياد درجه انسان در پيشگاه خداست، در صورتي كه با صبر و شكر و تسليم همراه باشد.
برگرفته از: داستان ها و پندها، ج ۳، ص ۱۰۹
موثرترين روشها براي زيباترشدن!
ورزش كنيد چون ورزش كردن پوست چهره را درخشان ميكند.براي زيباترشدن اين هفت روش رو امتحان كنيد
۱- روش اول : آب بنوشيد. البته قانون نوشيدن هشت ليوان آب در روز را فراموش كنيد اما مطمئن شويد كه حتما هر روز به اندازه نياز بدنتان آب بنوشيد و زياد تشنه نمانيد. اگر به بدن آب كافي نرسد، پوست خشك و كدر ميشود.
۲- روش دوم : استفاده از ضد آفتاب يك ضرورت است تا سلامت پوست شما تضمين شود.
۳- روش سوم : مرطوب نگاه داشتن پوست است كه براي اين منظور ميتوانيد از لوسيون هاي مرطوب كننده استفاده كنيد.
۴- روش چهارم: از اهميت دست ها و گردن غافل نشويد و از آنها مانند صورت مراقبت كنيد. دست ها و گردن خود را خوب بشوييد و مرطوب نگه داريد.
۵- روش پنجم: ورزش كنيد چون ورزش كردن پوست چهره را درخشان ميكند. تحرك بدني جريان خون را بهبود ميبخشد و ظرفيت اكسيژن خون را بالا ميبرد. اين تغيير براي سلامت كل بدن از جمله پوست معجزه ميكند.
۶- روش ششم: تغذيه مناسب سرشار از ميوهها، سبزيها، مقادير زيادي ويتامين C , A و E داشته باشيد چون اين ويتامينها براي سلامت پوست ضروري هستند.
۷- روش هفتم: همواره احساس خوب و مثبتي داشته باشيد. براي خودتان كارهايي را انجام دهيد كه به شما حس خوبي بدهند اگر لبخند بزنيد و شاد باشيد به طور طبيعي صورتتان درخشان و زيبا ميشود. پس لبخند بزنيد و خندان بمانيد.
ليست غذاهاي مناسب براي خانم هايي كه بتازگي مادر شده اند!
به عنوان خانمي كه اخيرا مادر شده ، يكي از بهترين كارهايي كه مي توانيد براي خود و كودك خود انجام دهيد، اينست كه غذاي سالم بخوريد.
حتي اگر جزء كساني باشيد كه براي كم كردن اضافه وزن دوران حاملگي ،عجله دارند خوردن مرتب غذاهايي كه انرژي را افزايش مي دهند، براي كساني كه تازه مادر شده اند، بنيه مناسب جهت انجام وظايف مادري شان به بهترين نحو را به آنها مي دهد. زيرا خوردن غذاهاي مملو از مواد مغذي، در طول روز ، مي تواند انرژي شما را افزايش دهد.
و در مورد مادران شيرده نيز مهم اين است كه بدانيد كيفيت شير شما هرغذايي بخوريد، تغييري نمي كند. اين بدان دليل است كه اگر مواد مغذي را از رژيم غذايي خود دريافت نكنيد ،بدن شما از ذخيره هاي خود استفاده خواهد كرد. اما براي سلامتي خودتان بهتر است كه مطمئن شويد مواد مغذي مورد نياز بدنتان را، با گنجاندن انواع مختلف غذاهاي سالم دوران شير دهي در برنامه غذاي مادران شيرده بدست مياوريد.
۱۲ غذاي زير، براي خانم هايي كه بتازگي مادر شده اند ، بسيار مقوي است. با تغذيه از آنها، بدن شما نيز از شما تشكر خواهد كرد.
۱٫ قزل آلا
هيچ غذايي كامل نيست. اما ماهي قزل آلا از لحاظ استفاده توسط خانم هايي كه بتازگي مادر شده اند، بسيارنزديك به غذاي كامل است. يكي از بهترين غذاهاي دوران شيردهي، قزل آلا است كه مانند ديگر ماهي هاي چرب ، پر از چربي است كه آن را DHA مينامند. DHA براي رشد سيستم اعصاب كودك شما مهم است. شيرمادر همواره حاوي DHA است؛ ولي ميزان اين ماده مغذي ، بستگي به نوع تغذيه مادران هم دارد.
DHA قزل آلا در حالات خلقي شما نيز تاثير دارد. مطالعات به اين نكته اشاره دارند كه شايد DHA در جلوگيري از افسردگي پس از زايمان نقشي داشته باشد.
۲٫ محصولات لبني كم چرب
گذشته از اين كه از بين ماست يا شير يا پنير كدام يك را ترجيح مي دهيد ، محصولات لبني بخش مهمي از رژيم شير دهي سالم را تشكيل مي دهند. علاوه بر تامين پروتئين ، ويتامين ب ، و ويتامين د ، محصولات لبني يك از بهترين منابع كلسيم هستند. اگر در در دوران شير دهي هستيد ، شير شما براي كمك به ساختن استخوان هاي كودك سرشار از كلسيم است، بنابراين مهم است كه كلسيم كافي را براي رفع نياز هاي بدن خود دريافت كنيد. يكي از راه ها اين است كه حداقل ۳ فنجان لبنيات در روز جزء رژيم غذايي باشد.
۳٫ گوشت خالص گاو
وقتي مادري هستيد كه مي خواهيد انرژي خود را افزايش دهيد، بدنبال غذاهاي غني از آهن مانند گوشت خالص گاو باشيد. كمبود آهن ميزان انرژي شما را پائين آورده و نمي گذارد كه شما به تقاضاهاي نوزاد خود پاسخ دهيد. همچنين وقتي در دوران شير دهي هستيد، نياز به تامين پروتئين و ويتامين ب-۱۲ بيشتري داريد. گوشت گاو منبع عالي از هر دوي اين مواد مغذي است.
۴٫ حبوبات
حبوبات ، بويژه آنهايي كه رنگي تيره دارند، مانند لوبيا هاي سياه رنگ و لوبياي چيتي غذاي بسيار مفيدي براي دوران شير دهي است بويژه براي كساني كه گياه خوارند. حبوبات نه تنها غني از آهن اند ،بلكه يك منبع مناسب و كم خرجي از پروتئين غير حيواني با كيفيت بالا نيز هستند.
۵٫ زغال اخته
مادراني كه در دوران شير دهي هستند بايد حتما دو وعده ميوه يا آبميوه را در روز مصرف كنند. زغال اخته غني از آنتي اكسيدان،گزينه مناسبي براي پاسخ گويي به نيازتان است. اين ميوه خوشمزه، پر از ويتامين ها و مواد معدني مناسب نيازهاي شما است و مقدار مناسبي از كربوهيدرات ها را براي بالا نگه داشتن سطح انرژيتان به شما مي دهد.
۶٫ برنج قهوهاي
اگر قصد داريد كه پس از زايمان وزن كم كنيد شايد وسوسه شويد كه مصرف كربو هيدرات خود را به ميزان زيادي كاهش دهيد. اما وزن كم كردن يكباره ،باعث كاهش شيرمي شود و احساس سستي و تنبلي بدنبال دارد. بهتر است كربو هيدرات هايي از دانه كامل غلات مانند برنج قهوه اي را در رژيم خود بگنجانيد تا ميزان انرژي خود را بالا نگه داريد. و غذاهايي مانند برنج قهوه اي كالري لازم براي توليد شير با بهترين كيفيت را ، فراهم مي كند.
۷٫ پرتقال ها
مغذي و سبك ، پرتقال ،ميوه اي عالي براي مادران است. چون مادراني كه شير مي دهند، نسبت به مادران باردار ، نياز بيشتري به ويتامين ث دارند، پرتقال و ديگر مركبات، غذايي عالي براي دوران شير دهي نيز هستند. چند جرعه از آب پرتقال در طول روز بنوشيد – از فوائد ويتامين ث برخوردار خواهيد شد و مي توانيد از نوع غني شده با كلسيم آن استفاده كنيد تا از نوشيدني خود بهترين بهره را ببريد.
۸٫ تخم مرغ
زرده تخم مرغ يكي از معدود منابع ويتامين د است – ماده مغذي مهمي كه استخوان هاي شما را استحكام مي بخشد و به نوزاد شما در رشد استخوان هايش كمك مي كند. فراتر از آن بهترين راه براي رفع نياز روزانه به پروتئين اند. سعي كنيد دو عدد تخم مرغ را براي صبحانه ميل كنيد يا يك يا دوعدد تخم مرغ كاملا آبپز را در سالاد نهارتان قراردهيد، يا براي شام املت با سالاد ميل كنيد. به عنوان بخشي از رژيم غذايي مي توانيد از تخم مرغ هاي غني شده با DHA استفاده كنيد تا سطح اين اسيد چرب ضروري را در شير خود بالا ببريد.
۹٫ نان گندم سبوس دار
اسيد فوليك براي رشد كودك در مراحل اوليه حاملگي، بسيار مهم است. اما اهميت آن فقط در اين مرحله نيست. اسيد فوليك ماده اي مغذي در شير شماست كه نوزاد ، به آن نياز دارد. و همچنين براي سلامتي خودتان نيز لازم است. نان هاي سبوس دار و ماكاروني غني شده پر از اين ماده مغذي حياتي هستند. همچنين اين مواد به شما مقدار مناسبي از فيبر و آهن مي رسانند.
۱۰٫ سبزيجات برگ دار
فهرست فوايد خوردن سبزيجات برگ دار مانند اسفناج، برگ چغندر و براكلي بي انتهاست. اين سبزيجات پر از ويتامين آ هستند كه نوزاد شما نياز دارد. آنها منابع غير لبني كلسيم خوراكي هستند. ويتامين ث و آهن دارند. مهمتر از همه ، سبزيجات پر از آنتي اكسيدان هايي هستند كه براي سلامت قلب مفيدند و كالري كمي دارند و خوشمزه نيز هستند.
۱۱٫ غلات سبوس دار
بعد از يك شب بي خوابي يكي از بهترين غداها براي افزايش انرژي مادران در صبح ، صبحانه اي از غلات سبوس دار است. انواع مختلف غلات سرد در بازار موجودند كه با ويتامين ها و مواد مغذي مهم غني شده اند تا نياز هاي روزانه شما را پاسخگو باشند. يا اينكه زغال اخته و شير كم چربي را با آرد جو دوسر مخلوط كنيد و يك صبحانه داغ از آنها بسازيد.
۱۲٫ آب
كمبود آب يكي از عوامل تخليه انرژي است. بويژه مادراني كه به كودك خود شير مي دهند در خطر كاهش آب بدن قرار دارند. براي بالا نگه داشتن سطح اترژي و توليد شير، بايد مايعات كافي مصرف كنيد. مي توانيد از بين آبميوه و شير براي تامين مايعات بدن خود انتخاب كنيد، ولي در هنگام استفاده از مايعات داراي كافئين مانند قهوه و چاي مواظب باشيد. بيش از ۲-۳ فنجان در روز مايعات حاوي كافئين ننوشيد يا نوشيدني خود را به مايعات بدون كافئين تغيير دهيد. چون كافئين به داخل شير نفوذ كرده و باعث مي شود كه نوزاد كج خلقي كند و خواب بدي داشته باشد.بنابراين با نوشيدن آب به مقدار كافي ، دچار كمبود آب نمي شويد.