معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2156496
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان


ناصاف ولي چه با صفا ميايي،

خود را نرساندي به لب خشكين حسين،

ديگربه چه رويي به كربلا ميايي؟

اربعين حسيني تسليت .

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 23:54

در زمان رسول خدا(ص) در مدينه طيبه روزي اصحاب آن حضرت ديدند آفتاب عالم تاب از كوه بالانيامد متحيرانه خدمت پيامبر رسيدند و علت بر نيامدن آفتاب را سئوال كردند
حضرت فرمود به حجره مطهره نور ديده ام فاطمه(س) برويد و بگوييد پدرت مي گويد سر زينب(س) را بپوشان تا آفتاب از كوه بر آورد.
پيام رسول خدا (ص) را به فاطمه اطعر (س) رساندند و همينكهآن حضرت سر زينب (س) را پوشاند آفتاب از پشت كوه بيرون آمد(1)
حرفم اينه با شما كجا بودي رسول الله (ص) در جايي كه زينب (س) روي ناقه عريان و بدون پوشش نشسته بود نا نجيب ها آمدند بالاي پشت بام با سنگ به سر مبارك ميزدند سر را كنار محمل زينب آوردند
بقيه حرفم رو با يان شعر ميگويم:

بابا قرآن ميخونه سنگها به اون لب ميخوره
هر كدوم خطا ميره به عمع زينب (س) ميخوره
1_ انوارالمجالس ، صفحه 141

 

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 22:34

ماه شبهاي تار بسم الله
آفتابي ترين تبار بسم الله
روز و شب گريه كن ترين آقا
حضرت اشكبار بسم الله

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 22:24


انگار كربــــلا همه اش بايد اشاره به جريان مدينه باشد،اشاره به يك مادر...

روضه امام حسن كه كلا قصه اش با قصه كوچه مدينه بهم تنيده شده...

حتي در كربلا هم گلهاي امام حسن دوباره ياد آور قصه مدينه شدند...

عبدالله ابن الحسن:
من از امامم،از عمويم،از پدرم دست نخواهم برداشت...

حتي اگر بازويم را ضربه بزنيد...
مثل مادر!!!
قاسم ابن الحسن:
من نميگذارم نزديك عمويم،امامم و پدرم بشويد...
شده حتي اگر پهلويم را بشكنيد...

مثل مادر!!!

مثل مادر كه در كوچه ها...

 
دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 22:8
انشالله قسمت بشه همه باهم به زيارت حضرت زينب (س) مشرف بشيم

وقتي به سمت ضريح مي رويد با شيشه هاي مات ضريح روبه رو مي شيد

تازه مي فهميد بانويي كه قبرش هم ديده نمي شه چي كشيده

وقتي بدونه معجر بين جماعت بي شرم اوردنش

وقتي شيشه هاي كدر ضريح رو مي بينيد تازه ياده غيرت عباس مي افتي


وقتي مي بيني بالاي قبر كه سنگ بزرگيه

مثل بقيه ي حرم ها

چند تكه جواهر يك گردنبد و سلسه و گوشواره و يك تاج طلا گذاشتن .

فكري مي كني اينها رو كي اورده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


ايا اينها همون مال غارت شده بچه هابرادرشه؟
دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 21:59

بنويس ك هر چ نامه دادم نرسيد
بنويس ك يك نفر ب دادم نرسيد
بنويس قرار من و او هفته ي بعد
اين جمعه ك هر چ ايستادم نرسيد
واسه اومدنش صلوات

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 21:52

دور حرم دويده ام
صفا و مروه ديده ام
هيچ كجا براي من كرببلا نمي شود

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 21:46
فرياديا محمداه - زينب رسيد به كربلا
( صلوات الله عليها )
دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 21:41

بگذار اسوده ات كنم بشير
دل زينب(س)براي خلوت مزار جدش پر مي كشد تا به دوراز چشم خونبار ربابو سكينه و سجاد (ع)و اين كاروان داغدارپيراهن كهنه و خونين حسين (ع)رابر سرو روي خويش بنهدو گريه هاي فرو خورده چهل روزه اش را يك سره رها سازد

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 18:28

اي بشير نگذار هيچ لاله اي را در رثاي شهيدايمان پرپركنند سراسر خاك كربلا ،پربوداز گلبرگ هاي خونين و پاره اي كه از هر سو مرا صدا مي زدنند :

اخي اخي

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 18:26

اي بشير اجازه نده كسي بر سر و رويش خاك بريزدهنوزبادگردوخاك كوچه هاي كوفه وشام را از سر و روي زنان و كودكان عزادار نربوده

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 18:24

اي بشير بگو پاي برهنه به استقبال ما نيايند اين كاروان پراست از كودكاني كه پاي ابله دارند

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 18:20

اي بشير سفارش كن شهر را شلوغ نكنند ودور و برمان را نگيرند ما از ازدحام نگاه هاي نامحرم و بيگانه باز گشته ايم

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 18:19

اي بشير اين صورت هاي كبود و دست هاي سوخته نيازي به گلاب افشاني ندارند هنوز اربعين گل هاي كه با تشنه كامي برخاك و خون افتاده اند نگذشته است

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 18:18

انا لله و انا اليه راجعون

اطلاعيه شماره دو
ستاد برگزاري مراسم ارتحال حضرت آية‌الله العظمي‌حاج آقا مجتبي تهراني

ضمن عرض تسليت رحلت ملكوتي فقيه عارف و مجاهد سالك حضرت آية‌االله‌العظمي
حاج آقا مجتبي تهراني به محضر مقدس حضرت بقيه‌الله الاعظم ارواحنا فداه،
رهبر معظم انقلاب اسلامي، مراجع عظام تقليد، حوزه‌هاي علميه و ملت شريف
ايران، به اطلاع مي‌رساند، مراسم تشييع پيكر پاك معظم‌له همزمان با اربعين
سيد و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام روز پنجشنبه 14
ديماه 1391، از ساعت 8 صبح در مدرسه عالي شهيد مطهري واقع در ميدان
بهارستان برگزار مي‌شود و رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آية‌الله العظمي
خامنه‌اي دامت بركاته بر پيكر ايشان اقامه نماز خواهند فرمود.
همچنين مجلس بزرگداشتي از سوي معظم‌له روز جمعه از ساعت 10 صبح در محل حسينيه امام خميني(ره) برگزار خواهد شد.
مراسم ديگري از سوي بيت آيةالله العظمي حاج آقا مجتبي تهراني روز شنبه از ساعت 9 تا 11 صبح در مسجد جامع بازار تهران برپا خواهد شد.
برنامه‌ها و مراسم بعدي صرفاً از سوي ستاد برگزاري مراسم ارتحال معظم له به آگاهي امت شريف خواهد رسيد.

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 16:40

پيام تسليت رهبر انقلاب در پي درگذشت آيت الله مجتبي تهراني:اين حادثه ناگوار،ضايعه اي براي حوزه علميه و جامعه مذهبي تهران و بويژه ارادتمندان و جواناني است كه از مجالس پرفيض اين معلم اخلاق بهره ميبردند.

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 12:12

اربعين؛ فرصتي براي ديدارها، مجالي براي زيارت آسماني ها، طواف حاجيان داغ ديده بر مزار حسين، فرصتي براي يكدله شدن، پيوستن به صاحبان فضيلت و كرامت، آشنايي با عاشقانه هاي هفتاد و دو پروانه.

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 11:53

مرحوم اقا مجتبي تهراني: از خدا حياء كن!

شرم كن!


انجام نده!


حتي فكر معصيت هم نكن.



براي شادي روح حاج آقا مجتبي تهراني فاتحه مع صلوات..


دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 11:46

آلودگي هواي تهران از دود نيست

اين شهر

يك عالم از دست داده است

كه اينقدر هوايش گرفته است

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 11:20
زمين كربـــلا كه باشي ، در سمتي از تو ، سپاهيان بي شمار و جهل بي نهايت شان ، پايت را به همين خاك مي بندد؛

آن طرف اما ، سوداي پريدن آنان كه شيفته پر وازند، تو را مدام به آسمان مي خواند...

سمتي از تو، كشته هاي بي شمارشان را خاك ميكنند و سوار اسب هاشان به اين طرف ميتازند، سم اسب هاشان را بر تو ميكوبند، كاش دهان باز كني و هرچه هستند را با خود ببري...

سواران ، اسب ها را به سمت تني مي رانند كه ساعتي ست سر ندارد،

چشم هايت را مي بندي ، از پشت پلك هايت مي بيني آسمان هنوز سرخ است، آسمان هم چشم هايش را كه ببندد، حالا تمام عالم سياه ميشود...

اللهوف علي قتلي الطفوف ص135


دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 10:16

به گزارش روابط عمومي معاونت امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران، " فخرالدين سليماني " شهردار منطقه 6 تهران ضمن اعلام ويژه برنامه هاي اربعين حسيني عنوان داشت: ضمن برگزاري مراسم سوگواري و عزاداري سيد الشهدا در مساجد و حسينه ها منطقه ،  مراسم زيارت عاشورا و عزاداري  در ساختمان نواحي 6 گانه به اجرا در خواهد آمد

 وي افزود : همچنين  توزيع زيارت عاشورا ، برپايي مراسم شب شعر و نشست آشنايي با آداب و رسوم عزاداري در شهرهاي ايران در سراي محله ايرانشهر  از ديگر اقدامات پيش بيني شده مي باشد

 سليماني در ادامه خاطر نشان كرد: كنگره شعر "قهر آب" همراه با برگزاري  كارگاه ادبيات پايداري در سراي محله ها و تجليل از خادمان اهل بيت (ع) در مساجد و قرائت زيارت عاشورا در مدارس از ديگر اقدامات جهت سوگواري در اين ايام  خواهد بود .

 وي با بيان جزئيات بيشتر افزود: مسابقه مقاله نويسي دل نوشته هاي حضرت زينب(س)، برگزاري كارگاه كلام نوراني با موضوع بررسي احاديث امام حسين (ع) در سطح مدارس ناحيه ها و برپايي تئاتر وداع عاشورايي در سراي محله ها از ويژه برنامه هايي است كه توسط اين معاونت تدارك ديده شده كه به همراه نشست ادبي و سوگواري اربعين حسيني(ع) و همايش ادبي شعر خواني آييني و نمايشگاه عكس عاشورايي برگزار مي شود.

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 10 1391 1:57

و اما گريه آنها... يكي بر غريبي است كه در راه علم بميرد... دوم بر زن و مرد سالخورده اي است كه آرزوي فرزند كنند، در آخر عمر پسري نصيبشان شود، خرسند دل شوند و دل به او ببندند كه در آخر كار به ما خدمت كند و پس از مرگ جنازه‌ي ما را تشييع‌ نمايد... آنگاه پسر پيش از پدر ومادر جان سپارد، ملائكه قبل از پدر ومادر بر او بگريند... سوم بر يتيمي كه نيمه شب بيدار شود و گريان سراغ مادر رود، غافل از اين كه مادر مرده، دايه با خشونت فرياد زند: چرا گريه ميكني؟ كودك بينوا متوجه مرگ مادر شده و نا اميد خاموش گردد، ملائكه به حال غربت او بگريند."

دسته ها :
سه شنبه دوازدهم 10 1391 23:58

زني كه فرشته ها به او مي خندند و تمسخر  مي كنند

 

گاهي اوقات سوالاتي درباره ملائكه براي انسان پيش مي ايد؛ اينكه مثلا ملائك چه شكلي هستند ؟ مي خندند؟مي گريند؟ و…
جالب است بدانيد پيامبر اكرم(ص) نيز اين سوالات را از جبرئيل پرسيده اند ؟
ايشان از جبرئيل پرسيد آيا ملائكه ،گريه و خنده دارند؟
فرمود :آري؟ به سه كس از روي تعجب مي خندند و بر سه كس از روي ترحم ودلسوزي مي گريند.
- از كسي كه سراسر روز را به سخنان چرند و پرند و (يا كارهاي)بيهوده مي گذارند، و چون شب شود نماز عشاء خوانده و باز به بيهودگي خود ادامه مي دهد ،ملائكه مي خندند و مي گويند اي بي خبر از صبح تا شب سير نشدي ،حالا سير مي شوي؟
- دوم :دهقاني كه بيل و كلنگ خود را برداشته و به بهانه تعمير و اصلاح زمين خود ،ديوار مشترك (بين خود و شريكش)را مي سايد تا به سهم خود بيافزايد،ملائكه مي خندند و مي گويند ،آن زمين به آن پهناور ترا سير نكرد اين مختصر تو را سير مي كند؟
- سوم :از زني كه خودش را از نامحرم در زماني كه زنده بود نمي پوشانيد ، بعد از مرگش وقتي كه او را در قبر مي گذارندبدنش را مي پوشانند تا كسي حجم و اندامش را نبيند .ملائكه مي خندند و مي گويند :وقتي كه مورد ميل و رغبت بود او را نپوشانيديد ،حالا كه مورد نفرت و انزجار است او را مي پوشانيد؟
(مواعظ العدديه ص ۱۴۴،۱۴۵)

 

دسته ها :
سه شنبه دوازدهم 10 1391 23:13


روزى داخل اتاق نشسته بودم به گونه اى كه صداى دم درِ حياط را مى شنيدم ، بچّه همسايه دم در بازى مى كرد فقيرى آمد و به او گفت : برو از خانه تان چيزى براى من بياور. بچه رو به فقير كرد و گفت : خوب ، برو از مامانت بگير.
فقير جواب داد: من مامان ندارم تو برو از مامانت بگير و بياور.
آقاى بهجت مى فرمودند: من از اين گفتگوى بچّه با فقير يك نكته دستم آمد، با خود گفتم اين بچّه آن قدر به مامانش اطمينان دارد كه فكر مى كند هر چه بخواهد از او مى تواند بگيرد.

ايشان چنين نتيجه مى گرفتند كه اگر ما به همين اندازه كه اين بچّه به مادرش اطمينان دارد به خداوند اطمينان داشتيم و تمام خواسته هاى خود را از او درخواست مى كرديم ، هيچ مشكلى نداشتيم و همه كارهايمان درست مى شد.

دسته ها :
سه شنبه دوازدهم 10 1391 22:55




يكي از اعلام نجف نقل مي كرد: «من يك روز به دكان سبزي فروشي رفته بودم ديدم مرحوم قاضي خم شده و مشغول كاهو سواكردن است و به عكس معمول، كاهوهاي پلاسيده و آن هايي را كه داراي برگ هاي خشن و بزرگ هستند را بر ميدارد.

من كاملاً متوجه بودم تا مرحوم قاضي كاهو ها را به صاحب دكان داد و ترازو كرد و مرحوم قاضي آن ها را زير عبا گرفت و روانه شد. من كه در آن وقت طلبه جواني بودم و مرحوم قاضي مسن و پيرمردي بود به دنبالش رفتم و عرض كردم آقا سؤالي دارم، چرا شما به عكس همه، اين كاهوهاي غير مرغوب را سوا كرديد؟

مرحوم قاضي فرمود: آقا جان من! اين مرد فروشنده شخص بي بضاعت و فقيري است و من گاهگاهي به او مساعدت مي كنم و نمي خواهم چيزي به او داده باشم تا اولاً آن عزت و شرف و آبرو از بين برود و ثانياً خداي نخواسته عادت كند به مجاني گرفتن و در كسب هم ضعيف شود. براي ما فرقي ندارد كاهوهاي لطيف و نازك بخوريم يا از اين كاهوها و من مي دانستم كه اين ها بالاخره خريداري ندارد و ظهر كه دكان را ببند آن ها را به بيرون خواهد ريخت لذا براي عدم تضرر او مبادرت به خريدن كردم.»

دسته ها : حديث و روايات
سه شنبه دوازدهم 10 1391 22:53
 



در خاطره اي ديگر، سيد عبدالحسين قاضي( نوه ايشان) نقل مي كند:« يكي از خويشاوندان مرحوم قاضي و سيد محسن حكيم فوت مي كند. جنازه او را وارد صحن مطهر امام مي كنند تا بر آن نماز بخوانند. در نجف مرسوم است كه از بزرگي كه در تشييع جنازه حضور دارد مي خواهند كه بر جنازه نماز بخواند. در آن زمان آيت الله حكيم جوان بودند و مرحوم قاضي چه از نظر سن و چه از نظر مقام بالاتر بودند.

خانواده شخصي كه فوت شده بود رو به مرحوم قاضي مي كنند و از ايشان درخواست مي كنند كه بر جنازه نماز بخوانند اما مرحوم قاضي رو به آقاي حكيم مي كنند و مي گويند: « شما بفرماييد نماز را بخوانيد. اگر من نماز بخوانم كسي من را نمي شناسد و به من اقتدا نمي كند و ثوابي كه قرار است به اين شخص كه مرحوم شده برسد، كم مي شود، اما اگر شما نماز بخوانيد. مردم شما را مي شناسند و افراد بيشتري به شما اقتدا مي كنند و ثواب بيشتري به اين فرد مي رسد. »

دسته ها : حديث و روايات
سه شنبه دوازدهم 10 1391 22:52
دسته ها : حديث و روايات
سه شنبه دوازدهم 10 1391 22:50

در شهر مكه، جواني فقير مي زيست و همسري شايسته داشت. روزي هنگام بازگشت از مسجدالحرام، در راه، كيسه اي يافت. چون آن را گشود، ديد هزار دينار طلا در آن است. خوشحال نزد همسر آمد و داستان را باز گفت.
زنش به او گفت: " اين لقمه حرام است، بايد آن را به همان محل ببري و اعلام كني، شايد صاحبش پيدا شود." جوان از خانه بيرون آمد، وقتي به جايي رسيد كه كيسه زر را يافته بود، شنيد مردي صدا مي زند: "چه كسي كيسه اي حاوي هزار دينار طلا يافته است؟" جوان پيش رفت و گفت: "من آن را يافته ام، اين كيسه توست، بگير طلاهايت را!"
مرد كيسه را گرفت و شمرد ، ديد درست است. دوباره پول ها را به او بازگرداند و گفت: "مال خودت باشد، با من به منزل بيا، با تو كاري ديگر دارم."
سپس جوان را به خانه خود برد و نُه كيسه ديگر كه در هر كدام هزار دينار زر سرخ بود، به او داد و گفت: " همه اين پولها از آن توست!"
جوان شگفت زده شد و گفت: " مرا مسخره مي كني؟"
مرد گفت: "به خدا سوگند كه تو را مسخره نمي كنم. ماجرا اين است كه هنگام شرفيابي به مكه، يكي از عراقيان، اين زرها را به من داد و گفت: اينها را با خود به مكه ببر و يك كيسه آن را در رهگذري بينداز. سپس فرياد كن چه كسي آن را يافته است. اگر كسي آمد و گفت من برداشته ام، نُه كيسه ديگر را نيز به او بده؛ زيرا چنين كسي امين است. شخص امين، هم خود از اين مال مي خورد و هم به ديگران مي دهد و صدقه ما نيز، به واسطه صدقه او، مقبول درگاه خداوند مي افتد!"
جوان، پول ها به خانه آورد به دليل امانتداري و صداقت، از ثروتمندان روزگار شد.

تنظيم: هدهدي، گروه دين و انديشه تبيان

منبع:
اويس قرني، محمد محمدي، ص 229.

دسته ها :
سه شنبه دوازدهم 10 1391 22:47
قيمت چشم و گوش و دست و پا






يكي، در پيش بزرگي از فقر خود شكايت مي‏كرد و سخت مي‏ناليد. گفت: خواهي كه ده هزار درهم داشته باشي و چشم نداشته باشي؟ گفت: البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمي‏كنم.
گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مي‏كني؟
گفت: نه.
گفت: گوش ودست و پاي خود را چطور؟
گفت: هرگز.
گفت: پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت داري و گله مي‏كني؟!بلكه تو حاضر نخواهي بود كه حال خويش را با حال بسياري از مردمان عوض كني و خود را خوش‏تر و خوش بخت‏تر از بسياري از انسان‏هاي اطراف خود مي‏بيني. پس آنچه تو را داده‏اند، بسي بيش‏تر از آن است كه ديگران را داده‏اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاي نياورده، خواهان نعمت بيش‏تري هستي!.
پي نوشت:

* اثر امام محمد غزالي.

دسته ها : حديث و روايات
سه شنبه دوازدهم 10 1391 22:44

زيارت اربعين يادتون نره

دسته ها :
سه شنبه دوازدهم 10 1391 11:52
X