معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2084631
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

روحيه قريش بر اثر شكست در جنك بدر سخت افسرده بود. براي جبران اين شكست مادي ومعنوي وبه قصد گرفتن انتقام كشتگان خود، بر آن شد كه با ارتشي مجهز ومتشكل از دلاوران ورزيده اكثر قبايل عرب به سوي مدينه حركت كنند.

 

از اين رو عمرو عاص وچند نفر ديگر مامور شدند كه قبايل كنانه وثقيف را با خود همراه سازند واز آنان براي جنگ با مسلمانان كمك بگيرند. آنان توانستند سه هزار مرد جنگي براي مقابله با مسلمانان فراهم آورند. دستگاه اطلاعاتي اسلام، پيامبر را از تصميم قريش وحركت آنان براي جنگ با مسلمانان آگاه ساخت. رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم براي مقابله با دشمن شوراي نظامي تشكيل داد واكثريت اعضا نظر دادند كه ارتش اسلام از مدينه خارج شود ودر بيرون شهر با دشمن بجنگد. پيامبر پس از اداي نماز جمعه با لشكري بالغ بر هزار نفر مدينه را به قصد دامنه كوه احد ترك گفت. صف آرايي دو لشكر در بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت آغاز شد. ارتش اسلام مكاني را اردوگاه خود قرار داد كه از پشت‏به يك مانع وحافظ طبيعي يعني كوه احد محدود مي‏شد. ولي در وسط كوه بريدگي خاصي بودكه احتمال مي‏رفت دشمن، كوه را دور زند واز وسط آن بريدگي در پشت اردوگاه مسلمانان ظاهر شود. پيامبر براي رفع اين خطر عبد الله جبير را با پنجاه تير انداز بر روي تپه‏اي مستقر ساخت كه از نفوذ دشمن از اين راه جلوگيري كنند وفرمان داد كه هيچگاه از اين نقطه دور نشوند، حتي اگر مسلمانان پيروز شوند ودشمن پا به فرار بگذارد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرچم را به دست مصعب داد زيرا وي از قبيله بني عبد الدار بود وپرجمدار قريش نيز از اين قبيله بود. جنگ آغاز شد، وبراثر دلاوريهاي مسلمانان ارتش قريش با دادن تلفات زياد پا به فرار گذارد. تيراندازان بالاي تپه، تصور كردند كه ديگر به استقرار آنان بر روي تپه نيازي نيست.ازاين رو، برخلاف دستور پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، براي جمع آوري غنايم مقر نگهباني را ترك كردند. خالد بن وليد كه جنگاوري شجاع بود از آغاز نبرد مي‏دانست كه دهانه اين تپه كليد پيروزي است.چند بار خواسته بود كه از آنجا به پشت جبهه اسلام نفود كند ولي با تيراندازي نگهبانان روبرو شده، به عقب بازگشته بود. اين بار كه خالد مقر نگهباني را خلوت ديد با يك حمله توام با غافلگيري، در پشت‏سر مسلمانان ظاهر شد ومسلمانان غير مسلح وغفلت زده را از پشت‏سر مورد حمله قرار داد. هرج ومرج عجيبي در ميان مسلمانان پديد آمد وارتش فراري قريش، از اين راه مجددا وارد ميدان نبرد شد. در اين ميان مصعب بن عمير پرچمدار اسلام به وسيله يكي از سربازان دشمن كشته شد وچون صورت مصعب پوشيده بود قاتل او خيال كرد كه وي پيامبر اسلام است، لذا فرياد كشيد:«الا قد قتل محمد».( هان اي مردم، آگاه باشيد كه محمد كشته شد). خبر مرگ پيامبر در ميان مسلمانان انتشار يافت واكثريت قريب به اتفاق آنان پا به فرار گذاردند، به طوري كه در ميان ميدان جز چند نفر انگشت‏شمار باقي نماندند. ابن هشام، سيره نويس بزرگ اسلام، چنين مي‏نويسد: انس بن نضر عموي انس بن مالك مي‏گويد:موقعي كه ارتش اسلام تحت فشار قرار گرفت وخبر مرگ پيامبر منتشر شد، بيشتر مسلمانان به فكر نجات جان خود افتادند وهر كس به گوشه‏اي پناه برد. وي مي‏گويد: ديدم كه دسته‏اي از مهاجر وانصار، كه در بين آنان عمر خطاب وطلحه وعبيد الله بودند، در گوشه‏اي نشسته‏اند ودر فكر نجات خود هستند. من با لحن اعتراض آميزي به آنان گفتم: چرا اينجا نشسته‏ايد؟در جواب گفتند:پيامبر كشته شده است وديگر نبرد فايده ندارد.من به آنها گفتم: اگر پيامبر كشته شده ديگر زندگي سودي ندارد; برخيزيد ودر آن راهي كه او كشته شد شما هم شهيد شويد; واگر محمد كشته شد خداي او زنده است.وي مي‏افزايد كه:من ديدم سخنانم در آنها تاثير ندارد; خوددست‏به سلاح بردم ومشغول نبرد شدم. (۱) ابن هشام مي‏گويد:انس در اين نبرد هفتاد زخم برداشت ونعش او را جز خواهر او كسي ديگر نشناخت. گروهي از مسلمانان به قدري افسرده بودند كه براي نجات خود نقشه مي‏كشيدندكه چگونه به عبد الله بن ابي منافق متوسل شوند تا از ابوسفيان براي آنها امان بگيرد! گروهي نيز به كوه پناه بردند. (۲) ابن ابي الحديد مي‏نويسد: شخصي در بغداد در سال ۶۰۸ ه. ق. كتاب مغازي واقدي را نزد دانشمند بزرگ محمد بن معد علوي درس مي‏گرفت ومن نيز يك روز در آن مجلس درس شركت كردم.هنگامي كه مطلب به اينجا رسيد كه محمد بن مسلمه، كه صريحا نقل مي‏كند كه در روز احد با چشمهاي خود ديده است كه مسلمانان از كوه بالا مي‏رفتند وپيامبر آنان را به نامهايشان صدا مي‏زد ومي‏فرمود:«الي يا فلان، الي يا فلان( به سوي من بيا اي فلان) ولي هيچ كس به نداي رسول خدا جواب مثبت نمي‏داد، استاد به من گفت كه منظور از فلان همان كساني هستند كه پس از پيامبر مقام ومنصب به دست آوردند وراوي، از ترس، از تصريح به نامهاي آنان خودداري كرده است وصريحا نخواسته است اسم آنان را بياورد. (۳) فداكاري نشانه ايمان به هدف جانبازي وفداكاري نشانه ايمان به هدف است وپيوسته مي‏توان با ميزان فداكاري اندازه ايمان واعتقاد انسان را به هدف تعيين كرد. درحقيقت عاليترين محك وصحيحترين مقياس براي شناسايي ميزان اعتقاد يك فرد، ميزان گذشت او در راه هدف است.قرآن اين حقيقت را در يكي از آيات خود به اين صورت بيان كرده است. انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله اولئك هم الصادقون .(حجرات:۱۵) افراد با ايمان كساني هستند كه به خدا ورسول او ايمان آوردند ودر ايمان خود شك وترديد نداشتند ودر راه خدا با اموال وجانهاي خود جهاد كردند. حقا كه آنان در ادعاي خود راستگويانند. جنگ احد بهترين محك براي شناختن مؤمن از غير مؤمن وعاليترين مقياس براي تعيين ميزان ايمان بسياري از مدعيان ايمان بود.فرار گروهي ازمسلمانان در اين جنگ چنان تاثر انگيز بود كه زنان مسلمان، كه در پي فرزندان خود به صحنه جنگ آمده بودند وگاهي مجروحان را پرستاري مي‏كردند وتشنگان را آب مي‏دادند، مجبور شدند كه از وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دفاع كنند.هنگامي كه زني به نام نسيبه فرار مدعيان ايمان را مشاهده كرد شمشيري به دست گرفت واز رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دفاع كرد. وقتي پيامبر جانبازي اين زن را در برابر فرار ديگران مشاهده كرد جمله تاريخي خود را در باره اين زن فداكار بيان كرد وفرمود:«مقام نسيه بنت كعب خير من مقام فلان و فلان‏»( مقام نسيبه دختر كعب از مقام فلان وفلان بالاتر است) ابن ابي الحديد مي‏گويد: راوي به پيامبر خيانت كرده، نام افرادي را كه پيامبر صريحا فرموده، نياورده است. (۴) در برابر اين افراد، تاريخ به ايثار افسري اعتراف مي‏كند كه در تمام تاريخ اسلام نمونه فداكاري است وپيروزي مجدد مسلمانان در نبرد احد معلول جانبازي اوست. اين افسر ارشد، اين فداكار واقعي، مولاي متقيان وامير مؤمنان، علي عليه السلام است. علت فرار قريش در آغاز نبرد اين بود كه پرچمداران نه گانه آنان يكي پس از ديگري به وسيله حضرت علي عليه السلام از پاي در آمدند وبالنتيجه رعب شديدي در دل قريش افتاد كه تاب وتوقف واستقامت را از آنان سلب نمود. (۵) شرح فداكاري امام عليه السلام نويسندگان معاصر مصري كه وقايع اسلام را تحليل كرده‏اند حق حضرت علي عليه السلام را چنانكه شايسته مقام اوست ويا لااقل به نحوي كه در تواريخ ضبط شده است ادا نكرده‏اند وفداكاري امير مؤمنان را در رديف ديگران قرار داده‏اند.ازاين رو لازم مي‏دانيم اجمالي از فداكاريهاي آن حضرت را از منابع خودشان در اينجا منعكس سازيم. ۱- ابن اثير در تاريخ خود (۶) مي نويسد: پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از هر طرف مورد هجوم دسته‏هايي از لشكر قريش قرار گرفت. هر دسته‏اي كه به آن حضرت حمله مي‏آوردند حضرت علي عليه السلام به فرمان پيامبر به آنها حمله مي‏برد وبا كشتن بعضي از آنها موجبات تفرقشان را فراهم مي‏كرد واين جريان چند بار در احد تكرار شد.به پاس اين فداكاري، امين وحي نازل شد وايثار حضرت علي را نزد پيامبر ستود وگفت: اين نهايت فداكاري است كه او از خود نشان مي‏دهد. رسول خدا امين وحي را تصديق كرد وگفت:«من از علي واو از من است‏» سپس ندايي در ميدان شنيده شد كه مضمون آن چنين بود: «لاسيف الا ذوالفقار، ولا فتي الا علي‏». شمشيري چون ذوالفقار وجوانمردي همچون علي نيست. ابن ابي الحديد جريان را تا حدي مشروحتر نقل كرده، مي‏گويد: دسته‏اي كه براي كشتن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هجوم مي‏آوردند پنجاه نفر بودند وعلي عليه السلام در حالي كه پياده بود آنها را متفرق مي‏ساخت. سپس جريان نزول جبرئيل را نقل كرده، مي‏گويد: علاوه بر اين مطلب كه از نظر تاريخ مسلم است، من در برخي از نسخه‏هاي كتاب «غزوات‏» محمد بن اسحاق جريان آمدن جبرئيل را ديده‏ام. حتي روزي از استاد خود عبد الوهاب سكينه از صحت آن پرسيدم. وي گفت صحيح است. من به او گفتم چرا اين خبر صحيح را مؤلفان صحاح ششگانه ننوشته‏اند؟ وي در پاسخ گفت: خيلي از روايات صحيح داريم كه نويسندگان صحاح از درج آن غفلت ورزيده‏اند! (۷) ۲- در سخنراني مشروحي كه امير مؤمنان براي «راس اليهود» در محضر گروهي از اصحاب خود ايراد فرمود به فداكاري خود چنين اشاره مي‏فرمايد: هنگامي كه ارتش قريش سيل آسا بر ما حمله كرد، انصار ومهاجرين راه خانه خود گرفتند. من با وجود هفتاد زخم از آن حضرت دفاع كردم. سپس آن حضرت قبا را به كنار زد ودست روي مواضع زخم، كه نشانه‏هاي آنها باقي بود، كشيد. حتي به نقل «خصال‏» صدوق، حضرت علي عليه السلام در دفاع از وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به قدري پافشاري وفداكاري كرد كه شمشير او شكست وپيامبر شمشير خود را كه ذوالفقار بود به وي مرحمت نمود تا به وسيله آن به جهاد خود در راه خدا ادامه دهد. (۸) ۳- ابن ابي الحديد مي‏نويسد: هنگامي كه غالب ياران پيامبر پا به فرار نهادند فشار حمله دشمن به سوي آن حضرت بالا گرفت. دسته‏اي از قبيله بني كنانه وگروهي از قبيله بني عبد مناف كه در ميان آنان چهار قهرمان نامور بود به سوي پيامبر هجوم آوردند. در اين هنگام حضرت علي پروانه‏وار گرد وجود پيامبر مي‏گشت واز نزديك شدن دشمن به او جلوگيري مي‏كرد. گروهي كه تعداد آنان از پنجاه نفر تجاوز مي‏كرد قصد جان پيامبر كردند وتنها حملات آتشين حضرت علي بود كه آنان را متفرق مي‏كرد. اما آنان باز در نقطه‏اي گرد مي‏آمدند وحمله خود را از سر مي‏گرفتند. در اين حملات، آن چهار قهرمان وده نفر ديگر كه اسامي آنان را تاريخ مشخص نكرده است كشته شدند. جبرئيل اين فداكاري حضرت علي عليه السلام را به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تبريك گفت وپيامبر فرمود: «علي از من و من از او هستم‏». ۴- در صحنه جنگهاي گذشته پرچمدار از موقعيت‏بسيار بزرگي برخوردار بوده وپيوسته پرچم به دست افراد دلير وتوانا واگذار مي‏شده است.پايداري پرچمدار موجب دلگرمي جنگجويان ديگر بود وبراي جلوگيري از ضربه روحي به سربازان چند نفر به عنوان پرچمدار تعيين مي‏شد تا اگر يكي كشته شود ديگري پرچم را به دست‏بگيرد. قريش از شجاعت ودلاوري مسلمانان در نبرد بدر آگاه بود. از اين رو، تعداد زيادي از دلاوران خود را به عنوان حامل پرچم معين كرده بود. نخستين كسي كه مسئوليت پرچمداري قريش را به عهده داشت طلحه بن طليحه بود. وي نخستين كسي بود كه با ضربات حضرت علي عليه السلام از پاي در آمد. پس از قتل او پرچم قريش را افراد زير به نوبت‏به دست گرفتند وهمگي با ضربات حضرت علي عليه السلام از پاي در آمدند:سعيد بن طلحه، عثمان بن طلحه، شافع بن طلحه، حارث بن ابي طلحه، عزيز بن عثمان، عبد الله بن جميله، ارطاه بن شراحبيل، صواب. با كشته شدن اين افراد، سپاه قريش پا به فرار گذارد واز اين راه نخستين پيروزي مسلمانان با فداكاري حضرت علي عليه السلام به دست آمد. (۹) مرحوم مفيد در ارشاد از امام صادق عليه السلام نقل مي‏كند كه پرچمداران قريش نه نفر بودند وهمگي، يكي پس از ديگري، به دست‏حضرت علي عليه السلام از پاي در آمدند. ابن هشام در سيره خود علاوه بر اين افراد از افراد ديگري نام مي‏برد كه در حمله نخست‏با ضربات علي عليه السلام از پاي در آمدند. (۱۰) ________________________ ۱- سيره ابن هشام، ج‏۳، ص‏۸۳- ۸۴. ۲- سيره ابن هشام، ج‏۳، ص‏۸۳- ۸۴. ۳- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج‏۱۵، ص‏۲۳. ۴- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج‏۱۴، ص‏۲۶۶. ۵- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج ۱۴، ص ۲۵۰. ۶- كامل، ج‏۲، ص‏۱۰۷. ۷- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج‏۱۴، ص ۲۱۵. ۸- خصال،شيخ صدوق، ج‏۲، ص ۱۵. ۹- تفسير قمي، ص‏۱۰۳; ارشاد مفيد، ص ۱۱۵; بحار ج ۲۰، ص ۱۵. ۱۰- سيره ابن هشام، ج‏۱، ص‏۸۴ - ۸۱.


دسته ها :
يکشنبه دوازدهم 6 1391 18:28
X