"سروم! اگر مصلحت بداني دعايي به من بياموز كه آن را در تعقيب نماز هاي خود بخوانم و خدا با آن خير دنيا و آخرت را برايم فراهم آورد." اين نامه ي محمد بن ابراهيم به سرور و مولايش بود. بي شك شما هم از امامتان چنين درخواستي داريد. با هم پاسخ امام علي النقي عليه السلام را مي بينيم:
تقول:
مي گويي:
كليني با سند خود از علي بن مهزيار نقل مي كند.
الكافي 3: 346 ح 28، وسائل الشيعه 4: 1045 ح 7،بحار الانوار 86: 48.
كد فرهنگ جامع: 249
ميگن دخترا بركت خونه ها، نور چشم باباها، يار و همدم مامان ها و پشتيبان داداش ها هستند ازاين كه دختر هستي به خودت ببال
روز همه دخترا مبارك
در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت كه پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاكدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاك سيرت و نيكو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناك امامت و سكان داران كشتي انسانيت بودند.
بقيه در ادامه .....
|
بپوشانيد چشم اي اهل معنا كه آيد عصمت باري تعالي خدا افزوده لطف خود به مردم كه آيد حضرت معصومه درقم
اي كه به قم قدر و بها داده اي كشور ما را تو صفا داده اي نام تو بر قلب صفا مي دهد روضه تو بوي رضا(ع)مي دهد ميلاد مسعود حضرت فاطمه معصومه(س) بردوستداران حضرتش مباركباد.
امام رضا(عليه السلام)فرمودند: كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است.
بارگاهي كه به شهر قم به پاست، هم براي نجف هم كربلاست، خاك اورا غرق بوسه مي كنم، چون كه جاي پاي اربابم رضاست.
گل كرده در زمين، كَرَم آسمانيت
آغوش باز مي رسد از مهربانيت
حالا بيا و سفره مينداز سفره دار
حالت خراب مي شود و نا توانيت -
دارد مرا شبيه خودت پير مي كند
جان برده از تمام تنم نيمه جانيت
يوسف ترين سلاله ي تنها تر از همه
سبزي رسيده تا به لب ارغوانيت
اين گرد پيري از اثر خاك كوچه است
بر موي تو نشسته ز فصل جوانيت
بايد كه گفت هيئت سيّار مادري
خرج عزا شدي و خداي تو بانيت
زهر از حرارت جگرت آب مي شود
مي گريد از شرار غم ناگهانيت
زينب به پاي تشت تو از دست مي رود
رو مي شود جراحت زخم نهانيت
آقاي زهر خورده چرا تير مي خوري؟
چيزي نمانده از بدن استخوانيت
شاعر: محمد امين سبكبار
ميانجي
ابوسفيان براي بستن پيمان با پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به مدينه آمد، ولي پيامبر او را به حضور نپذيرفت. آنگاه او پيش علي عليه السلام رفت و از ايشان خواست تا او را نزد پيامبر شفاعت كند. علي عليه السلام نزد پيامبر رفت و موضوع را در ميان گذاشت، ولي حضرت نپذيرفت. امام مجتبي عليه السلام كه در آن هنگام نوزادي چهارده ماهه بود، با زباني شيوا فرمود:
اي پسر صخر! شهادتين را بر زبانت جاري ساز تا من تو را نزد جدم رسول خدا شفاعت كنم.
ابوسفيان كه شگفت زده شده بود، با تعجب به امام مجتبي و اميرالمؤمنين عليه السلام نگاه ميكرد. آنگاه علي عليه السلام فرمود:
سپاس خدايي را كه خاندان محمد صلي الله عليه وآله وسلم را هم سان يحيي بن زكريا قرار داده است.1
پاداش احسان
امام مجتبي عليهالسلام به قصد حج، با پاي پياده از مدينه به مكه ميرفت. درراه پاهاي حضرت ورم كرد. به امام گفتند: اگر سواره برويد زخم پاهايتان خوب خواهد شد، ولي امام فرمود: هرگز! به منزلگاه كه رسيديم، مرد سياه چردهاي نزد ما خواهد آمد كه روغني به همراه دارد. آن روغن دواي آن است. آن را به هر قيمتي از او بخريد. پس از مدتي، آن مرد سياه چهره از دور نمايان شد. امام به غلام خود فرمود: نزد او برو و آن روغن را از او خريداري كن. مرد سياه به غلام امام گفت: روغن را براي چه ميخواهي؟ غلام گفت براي امام ميخواهم. مرد گفت: مرا نزد او ببر. وقتي خدمت امام رسيد، گفت: اي فرزند رسول خدا، من از دوستداران شما هستم و در عوض اين دارو، هرگز از شما پولي نميگيرم، ولي از شما ميخواهم دعا كنيد تا خدا به من پسري سالم هديه فرمايد كه دوستدار شما خاندان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم باشد؛ زيرا زايمان همسرم نزديك است. امام فرمود: وقتي به خانه برگردي، خدا به تو پسري سالم و بي عيب هديه داده است. وقتي مرد سياه چرده به خانهاش بازگشت، ديد پسري زيبا در آغوش همسرش است.2
رويش زندگي
امام مجتبي عليهالسلام در يكي از سفرها، با مردي از خاندان زبير كه به امامت زبير معقتد بود، همسفر شد. آنان شتري را نيز به آن مرد كرايه كرده بودند. در ميان راه به منزلگاهي رسيدند و براي برداشتن آب و استراحت توقف كردند. آنان در زير نخل خشكيدهاي فرشي براي امام پهن كردند و امام بر آن نشست. آن مرد نيز پارچهاي كنار امام پهن كرد و بر آن نشست. وقتي چشم مرد به آن نخل خشكيده افتاد، گفت: كاش اين نخل خشك خرما ميداد و كمي خرما ميخورديم. امام مجتبي عليه السلام خطاب به او فرمود:
خرما ميخواهي؟ پاسخ گفت آري. امام دست به سوي آسمان دراز كرد و دعا فرمود: در اين هنگام، درخت خرما در عين ناباوري حاضران سبز شد، برگ در آورد و خرماي اعلايي داد. كسي در ميان كاروانيان با ديدن اين صحنه شگفت زده گفت: اين چيزي جز جادو نيست. امام مجتبي عليهالسلام فرمود: نه اين جادو نيست، بلكه حاصل دعاي مستجاب فرزندان پيامبران است. سپس فردي از نخل بالا رفت و براي همگان از خرماي آن فرو ريخت.3
نيايشي پذيرفته
مردم كه از ستم زياد بن ابيه به تنگ آمده بودند، پيش امام مجتبي عليه السلام از او شكايت كردند. امام نيز دست به دعا برداشت و او را نفرين كرد و فرمود:
خدايا! انتقام ما و شيعيانمان را از دست زياد بن ابيه بستان و عذاب خود را به او بنما؛ به راستي كه تو بر هر چيزي توانا هستي. در آن هنگام، خراشي در انگشت شست دست او پديدار شد و زخم تمام دستش را تا گردن فراگرفت. سپس ورم كرد و سبب مرگ زياد گرديد.4
پي نوشت :
1. بحارالانوار، ج 43، ص 326، ح 3؛ مناقب، ج 3، ص 173.
2. بحارالانوار، ج 43، ص 324، ح 3.
3. ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 90.
4. همان، ص 10.
عاشقان اهل بيت
همه گي خوشحال باشيد كه فاطمه(س) مادر شده
و حضرت علي (ع) پدر
از امروز مولاي ما ابا الحسن لقب مي گيرد
يا ابالحسن به حرمت اولين فرزندت كه خانه شمارا شادكرده
امشب دل همه مردم مسلمان روي كره زمين را شاد بفرما
و همه بيماران را شفا عنايت فرما
و مارا بر سر سفره خان و كرم ات مهمان كن
انشالله
در روز ميلاد امام حسن مجتبي
در مساجد منطقه شش تهران
جشن ميلاد ان حضرت برگزار مي شود
با حضور خود مارا سر فراز فرماييد
عزيزان تا ميلاد كريم اهل چند روز بيشر نمونده
حواستون رو جمع كنيد
كه از كنار سفر ه كريم اهل بيت بي بهره بلند نشيد .
خان كرم ال عبا گسترده است سواي مهموني خدا
پس كسي از اين سفره هاي رنگا رنگ ماه رمضان دست خالي بلند شه مقصر خودشه
فاطمه (س)مادر مي شه ان شالله
علي(ع) پدر مي شه ان شالله
و حضرت محمد پدر بزرگ ان شالله
خدا اين گل پسر رو براشون نگه داره از چشم بد
و خداي بزرگ چهار تا از پنج تن ال عبارو روي زمين دور هم جمع كرده
پس براي هم ديگه دعا كنيد تا دعاي خودتون مستجاب بشه
ان شالله