معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2066633
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
نقش اميرالمومنين علي عليه السلام در مواقف قيامت چيست؟ اينكه مي گويند: حضرت «قسيم الجنه و النار» هستند، به چه معني است؟ آيا در قرآن يا كتاب هاي روايي به نقش حضرت در اين رابطه اشاره اي شده است؟
پاسخ:

در منابع شيعه و اهل سنت احاديثي در باب مقسم بودن حضرت علي عليه السلام در قيامت، ذكر شده است كه در اين جا برخي از آنها را به عنوان نمونه ذكر مي كنيم.
1. عن عبدالله بن عباس قال: «قال رسول الله صلي الله عليه و آله، معاشر الناس، إنّ علياً قسيم النار، لا يدخل النار ولي له، و لا ينجو منها عدو له، إنه قسيم الجنة، لا يدخلها عدو له، و لا يزحزح عنها ولي له؛ از عبدالله بن عباس نقل شده است كه گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: ...اي مردم! همانا علي، تقسيم كننده جهنم (نار) است. كسي كه ياور و دوست او باشد؛ وارد آتش نخواهد شد و كسي كه دشمن او باشد؛ از آن نجات نخواهد يافت. همانا او تقسيم كننده بهشت است. كسي كه دشمن او باشد؛ وارد آن نخواهد شد و كسي كه دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد»[1]
2. «قال علي ابن موسي الرضا، قال رسول الله صلي الله عليه و آله: يا علي انك قسيم الجنة و النار؛ امام رضا عليه السلام فرمودند: رسول خدا فرمودند: اي علي! همانا تو تقسيم كننده بهشت و جهنم هستي»[2]

دليل نامگذاري آن حضرت به عنوان «قسيم الجنة و النار»
برخي از روايات علّت اين نامگذاري را ذكر كرده اند كه در اين جا به دو روايت از شيعه و اهل سنّت اكتفا مي شود:
1. «عن المفضل بن عمر قال: قلت لأبي عبدالله جعفر بن محمد الصادق عليه السلام لم صار أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، قسيم الجنة و النار؟ قال: لان حُبّه إيمان و بُغضه كفر، و إنما خلقت الجنة لأهل الايمان و خلقت النار لأهل الكفر، فهو (عليه السلام) قسيم الجنة و النار، لهذه العلة فالجنة لا يدخلها إلا أهل محبته و النار لا يدخلها إلا أهل بغضه؛ از مفضل بن عمر نقل شده است كه گفت به امام صادق عليه السلام، عرض كردم به چه علت اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام، قسيم الجنة و النار گفته شده است؟ حضرت فرمودند: به دليل اين كه دوستي با حضرت، ايمان و دشمني با ايشان، كفر است. همانا بهشت براي اهل ايمان آفريده شده است و نار (جهنم) براي اهل كفر خلق شده است. بنابر اين حضرت علي عليه السلام به اين علت قسيم الجنة و النار است. پس در بهشت وارد نمي شود؛ مگر اهل محبت و دوستي با او، و وارد آتش و جهنم نمي شود؛ مگر اهل دشمني با او»[3]
2. سمهودي از علماي اهل تسنن مي نويسد:
قال الجمال الزرندي: «قال المأمون لعليّ الرضا عليه السلام بأيّ وجهٍ جدّك عليّ بن أبي طالب عليه السلام قسيم الجنّة و النار؟ فقال: يا أميرالمؤمنين، أ لم ترو عن أبيك عن عبدالله بن عبّاس قال: سمعت رسول الله: حبّ عليّ إيمان و بغضه كفر؟ فقال: بلي. قال الرضا عليه السلام: فقسمة الجنّة و النّار علي حبّه. فقال المأمون: لا أبقاني اللّه بعدك يا أباالحسن، أشهد أنّك وارث علم رسول الله. قال أبوالصّلت عبدالسلام بن صالح الهروي: فلمّا رجع الرضا إلي بيته، قلت له: يا ابن رسول الله، ما أحسن ما أجبت به أميرالمؤمنين؟ فقال: يا أبا الصلت، إنّما كلّمته من حيث هو، و لقد سمعت أبي يحدّث عن أبيه عن عليّ قال قال رسول الله: أنت قسيم الجنّة و النّار، فيوم القيامة تقول للنّار هذا لي و هذا لك؛ جمال زرندي نقل كرده است كه روزي مأمون به امام رضا عليه السلام گفت: به چه علت جدت علي بن ابيطالب عليه السلام، قسيم الجنة و النار خوانده شده است؟ پس امام رضا به او فرمودند: اي مأمون آيا تو از پدرت از ابن عباس از رسول خدا نقل نكرديد كه گفت: از رسول خدا شنيدم؛ كه فرمود: حبّ علي، ايمان و دشمني با علي، كفر است؟ پس مأمون پاسخ داد: آري. حضرت رضا فرمودند: پس بهشت و دوزخ را بر اساس حبّ او (ع) تقسيم مي كنند. مأمون گفت: خدا مرا بعد از تو باقي نگذارد اي اباالحسن. شهادت مي دهم كه تو وارث علم رسول الله هستي.
ابوصلت هروي مي گويد: وقتي كه امام رضا عليه السلام به منزل برگشتند به او گفتم: اي پسر رسول خدا چه نيكو جواب مأمون را دادي. حضرت فرمودند: اي اباصلت من اين جواب را از جهت او دادم. ولي من از پدرم شنيدم كه از پدرش. .. از علي (ع) نقل مي كرد كه رسول خدا به ايشان فرمود: تو تقسيم كننده بهشت و جهنم هستي پس روز قيامت به آتش مي گوييد اين (شخص) براي من و اين براي تو»[4]
خدايا ترا سپاس مي گوييم كه چشمه جوشان محبت مولايمان حضرت علي عليه السلام را در جانمان قرار داده اي. به حق محمد و آل محمد سوگندت مي دهيم كه اين عشق و محبت را روز افزون بفرما و ما را از شيعيان واقعي ايشان قرار بده.[5]

منابع جهت مطالعه بيشتر:
اصول كافي مرحوم كليني؛
امالي، خصال، و عيون اخبار الرضا مرحوم شيخ صدوق؛
بحار الانوار مرحوم مجلسي.

پي نوشت:

[1] امالي، شيخ صدوق، ص83، خصال، شيخ صدوق، ص496.

[2] عيون اخبار الرضا، ج1، ص30.

[3]علل الشرايع، ج1، ص162.

[4] جواهر العقدين، ج2، ق2: 429، به اين مضمون أبو سعد آبي، نثر الدرر، ج1، ص252.

[5] اقتباس از تبيان (مهري هدهدي)، با دخل و تصرف.


منبع:پايگاه حوزه
دسته ها : مذهبي
جمعه سیزدهم 11 1391 18:45

پيامبر(ص) فرمود: آيا دلالت كنم شما را به سلاحي كه نجات‌بخش است؟ «دعا» سلاح انبياست.

واكنش آيت‌الله حق‌شناس به روايتي از رسول‌الله(ص)



گزيده‌اي از سخنان مرحوم "آيت‌الله عبدالكريم حق‌شناس" يكي از اساتيد اخلاق تهران درباره پيامبر اكرم(ص) از كتاب «مواعظ» را خدمت شما تقديم مي كنيم:


سيره پيامبر(ص)


نبي اكرم(ص): «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، پيامبر خدا براي شما الگوي خوبي است؛ آخر بايد يك شباهتي به آن حضرت داشته باشي داداش جون!
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «أعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد» يعني: مرا با ورع و كوشش كمك كنيد، چطور ما را كمك كنيد؟ يعني با اعمال صالحه؛ با پرهيزكاري و كوشش.
اين اشخاص لجم گسيخته كه با هم نزاع مي‌كنند و در گوش هم مي‌‌زنند، يكي مي‌آيد در گوشش مي‌گويد، آخه اقاجان من!، جاي آشتي هم بگذاريد؛ فردا مي‌خواهيد در روي هم نگاه كنيد.
«أعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد»؛ آخه كمك كنيد جاي آشتي را بگذاريد بابا! آخه رسول‌الله (ص) چكار مي‌كرد؟ با اينكه دقيقه‌اي، آني غافل نبود و هميشه خود را در محضر و حضور پروردگار مي‌ديدند، شب آب وضو را تهيه مي‌فرمودند و در بالاي سرشان مي‌گذاشتند، مسواكشان هم كه از چوب‌هاي اراك بود، بالاي سرشان و يك سجاده كوچك... آن وقت بر مي‌خواستند و مي‌فرمودند: «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي أَحْيَانِي بَعْدَ مَا أَمَاتَنِي»‏؛ اول شكرگذاري مي‌كردند كه پروردگار نعمت حيات دوباره را به او داده است- چون ممكن است وقتي كه خوابيدي، بميري؛ الحمدالله شكر مي‌كنم كه در دارالتجاره ما را نبستند، بعد آيات را تلاوت مي‌فرمودند:
«فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ، الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ، رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ، رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ، رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ» (آل عمران، آيات 190 الي 194).
خب اين سيره نبي اكرم بود، پس ما شباهتمان از چه حيث است؟ چه شباهتي با رسول اكرم (ص) داريم؟




نظر نبي اكرم(ص) درباره عالمان امت
اما باز براي اينكه همكاري‌هاي بنده يك قدري دقت پيدا بكنند، اين مطلب را هم عرض بكنم كه و قال صلي الله عليه وآله: «علماء هذه الأمة رجلان، رجل آتاه الله علماً فبذله للنّاس»؛ دانشمندان اين امت دو دسته هستند: يك دسته علمايي هستند كه پروردگار علم را در دسترس آن‌ها گذاشته و آن‌ها هم آن را به مردم بذل كردند؛ «و لم يأخذ عليه طعماً و لم يشر به ثمناً»، در برابر آن غذايي از مردم درخواست نكردند و ما به ازايش ثمني قرار ندادند؛ بيني و بين‌الله براي پروردگار، خالصاً لوجه الله، علمش را در دسترس مردم گذاشت: «فذلك يستغفر له حيتان البحر ودوابّ البرّ والطّير في جوّ السّماء ويقدم علي الله سيداً شريفاً حتي يرافق المرسلين»، ماهي‌هاي دريا و جانواران خاك و پروندگان در آسمان، استغفار و طلب آمرزش براي چنين عالمي مي‌كنند، گناهان او آمرزيده مي‌شود و وارد به پروردگار مي‌شود، در حالي‌كه سيد و شريف خواهد بود و با پيامبران و فرستادگان خدا همنشين است، با آن‌ها همدم مي‌شود، با آنها هم صحبت مي‌شود.
آن وقت در قبال اين آدم، «رجلٌ آتاه الله علماً فبخل به عن عباد الله وأخذ عليه طعماً وشري به ثمناً فذلك يلجم يوم القيامه بلجامٍ من نارٍ وينادي منادٍ: هذا الذي آتاه الله علماً فبخل به عن عباد الله و أخذ عليه طعماً واشتري به ثمناً وكذلك حتّي يفرغ من الحساب»، عالمي است كه خداوند به او علم اعطا كرده، ولي از بذل آن به بندگان خدا بخل مي‌ورزد و در برابر آن بها طلب مي‌كند؛ اين كسي كه در روز قيامت به دهانش لجامي از آتش زده مي‌شود و يك منادي ندا مي‌كند: اين همان كسي است كه خداوند به او علم داده، ولي در نشر آن به بندگان خدا بخل ورزيده و در برابر آن مزد خواسته و آن را به قيمت فروخته است. اين شخص در محشر همين گونه مي‌ماند تا خداوند از حساب خلق فارغ شود.




جايگاه دعا در زندگي/اسلحه‌اي كه پيامبر براي نجات ما معرفي مي‌كند
حالا من يك حديث قشنگي برايتان مي‌خوانم تا ببينيد چقدر خوب است: «قال النبي صلي الله عليه وآله: ألا أدلّكم علي سلاح ينجيكم من اعدائكم و يدرّ أرزاقكم؟ قالوا: بلي؛ قال: تدعون ربّكم باللّيل و النّهار. فإنّ سلاح المؤمن الدّعا»، پيامبر اكرم(ص) فرمود: آيا نمي‌خواهيد اسلحه‌اي به شما معرفي كنم، به شما بدهم كه شما را نجات دهد؟ آيا دلالت بكنم شما را به يك سلاح و اسلحه كه شما را نجات مي‌دهد؟ «دعا» سلاح انبياست- به قدري من از اين كلمه نجات خوشم آمد، به قدري اين كلمه براي من روح افزا بود، به قدري بشارت بود كه وصف ندارد، آقا جون! من كاري به اين كارها ندارم؛ من به عرض و طول قضيه كاري ندارم؛ من به كم و كيف قضيه كاري ندارم! ما را از اين وضع نجات بده!


منبع: فارس

دسته ها : حديث و روايات
جمعه سیزدهم 11 1391 12:23

.......

 

مفتي اعظم سوريه تأكيد كرد، حمله رژيم صهيونيستي به كشورش باعث افشاي توطئه صهيونيستها شد.
به گزارش پايگاه خبري شبكه العالم، "احمد بدرالدين حسون" عصر امروز (پنج شنبه) در ديدار با "سعيد جليلي" دبيركل شوراي عالي امنيت ملي گفت: تعرض رژيم صهيونيستي به خاك سوريه، باعث افشاي توطئه‌هاي دشمن و آشكار شدن دست صهيونيستها در حوادث سوريه شد.
وي با تجليل از نقش پيشرو و سازنده جمهوري اسلامي ايران در جهان اسلام، بر لزوم هوشياري همه مسلمانان در برابر دسيسه‌هاي اختلاف افكنانه تأكيد كرد.
دكتر جليلي نيز در اين ديدار با بيان اينكه سوريه امروز خط مقدم جهان اسلام در مقابله با رژيم صهيونيستي است،خاطرنشان كرد: امت اسلام اجازه تعرض به سوريه را نمي دهد و رژيم صهيونيستي از تجاوز به سوريه همچون جنگ هاي 33 روزه و 22 روزه و 8 روزه پشيمان خواهد شد.
نماينده مقام معظم رهبري در شوراي عالي امنيت ملي با اشاره به نقش مهم علما در آگاه سازي آحاد مردم درباره توطئه هاي دشمنان، هدف دشمن از اعمال فشار بر جبهه مقاومت اسلامي را مقابله با شكل گيري و تقويت روز افزون تمدن نوين اسلامي عنوان و تأكيد كرد؛ حمايت جمهوري اسلامي ايران از سوريه و جريان مقاومت، يك حمايت اصولي است

....

...

دسته ها : خبر
جمعه سیزدهم 11 1391 11:55
دوشنبه نهم 11 1391 8:36

دلم به ياد تو امشب لبالب از شور است
تو كيستي كه حريمت چو كعبه مشهور است
ميلاد نبي اكرم (ص) مبارك

دسته ها :
دوشنبه نهم 11 1391 8:28





*خصال ايمان در گرو سه خصلت


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


ثلاثٌ من كنّ فيه استكمل خصال الإيمان:
الذي إذا رضي، لم يُدْخِله رضاه في باطلٍ وإذا غَضِبَ لم يخرجه الغضب من الحقّ وإذا قدر لم يتعاط ما ليس له.
(تحف العقول صفحه 43)


معناى روايت، اين نيست كه ايمان در اين سه خصلت منحصر است، بلكه مراد اين است كه در هر كس، اين سه خصلت وجود داشته باشد، حاكى از اين است كه همه خصال ايمان، در او جمع است. چون هر يك از اينها متوقّف بر مجموعه‌اى از صفات نيك و كاشف از آنها است.
خشنودى و محبت كسى او را به باطل نكشاند كه موجب شود به ناحق از آن شخص دفاع كند و همچنين غضب، او را به برخوردهاى غلط و خروج از حق نكشاند، و در هنگام قدرت، كارهايى را كه حق او نيست مرتكب نشود... جلسه بيستم و يكم 17/8/78




*حياء عقل و حياء جهل


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


الحياءُ حياءان، حياءُ عقلٍ وحياء حُمْقٍ، وحياء العقل العلم وحياءُ الحُمقِ الجهل.
(تحف العقول صفحه 45)


حياءِ عقل آن است كه انسان از روى عقل احساس حياء كند، مثل حياء در هنگام ارتكاب گناه، و يا حياء در مقابل كسانى كه احترامشان لازم است و اين حياء، علم است يعنى رفتارى عالمانه مى‌باشد.
و حياء جهل آن است كه از پرسيدن و يادگرفتن يا از عبادت‌كردن و امثال آن، حياء كند (مثل كسانى كه در بعضى محيطها، از نماز خواندن، خجالت مى‌كشند) و اين حياء، رفتارى جاهلانه است... جلسه بيست و دوم 18/8/78




*حسن خلق


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


خياركم أحسنكم أخلاقاً، الذين يَألفون ويُؤلفون.
(تحف العقول صفحه 45)


بهترين شما، كسانى هستند كه برخوردشان با مردم، از همه بهتر است. چهره‌اى گشاده دارند كه مردم رغبت مى‌كنند با آنان انس و الفت بگيرند.
معناى روايت، اين نيست كه اگر كسى پاى‌بندِ عمل به تكليف شرعى نيست ولى خوش‌برخورد است بر كسى كه وظائف دينى خود را انجام مى‌دهد ولى گشاده‌رو نيست، ترجيح دارد.
بلكه مراد اين است فرد مؤمنى كه وظائف خود را انجام مى‌دهد و حسن خلق هم دارد بر مؤمنى كه خوش اخلاق نيست برترى دارد.... جلسه بيست و سوم 23/8/78




*خشم و اثر آن بر زندگي


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


وقال رجلٌ اَوْصِنى، فقال صلى الله عليه وآله وسلّم: لاتَغضَب، ثم أعادَ عليه، فقال: لاتَغضَب، ثمّ قال: ليس الشّديد بِالصّرَعَةِ*، انّما الشديدُ الذي يَملكُ نفسه عند الغضبِ.
(تحف العقول صفحه 47)


مراد از لاتغضب قهراً عصبانى‌شدن خارج از اختيار نيست بلكه عصبانيت ارادى است يعنى عصبانيت را اعمال نكن، خشم خود را رها نكن.
فرد قوى آن كسى نيست كه هنگام كشتى گرفتن و زورآزمايى افراد ديگر را به زمين مى‌زند بلكه كسى است كه هنگام خشم خود را نگه مى‌دارد.
مراد از عصبانيت هم، تنها عصبانيت‌هاى زودگذر نيست بلكه شامل موردى هم مى‌شود كه انسان از شخصى خشمگين است، آنگاه او را در ميدان‌هاى مختلف زندگى تعقيب مى‌كند تا در فرصتى مناسب، انتقام خود را از او بگيرد. مهاركردن خشم و شهوت در همه زندگى اثر مى‌گذارد.




*در طريقت هرچه پيش آيد خير است


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


عجباً للمؤمن لايقضي اللّه عليه قضاءً إلا كان خيراً له، سرّه او ساءه. إن ابتلاه كان كفّارةً لذنبه، وإن اعطاه وأكرمه كان قد حباه.(تحف العقول صفحه 48)
هرچه را خداوند براى مؤمن، مقدّر فرمايد، خير او است، خواه حوادثى كه او را ناراحت مى‌كند مثل بيمارى و خواه امورى كه او را خوشحال مى‌كند.
حوادث محزون كننده، كفاره گناهان و حوادث خوشحال كننده عطاياى الهى است.
اين مضمون در اشعار حافظ هم آمده «در طريقت هرچه پيش سالك آيد خير او است» لكن حافظ اين معنا را مختص به سالك دانسته ولى اين روايت، آن را درباره مطلق مؤمن بيان فرموده است... .جلسه بيست و ششم 30/8/78




*نقش اسباب طبيعي در حوائج


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


الحوائجُ الى اللّه وأسبابها فَاطْلُبوها الى اللّه بهم فمن أعطاكموها فخذوها عن اللّه بصبر.(تحف العقول صفحه 48)
در اين حديث نقش اسباب و علل طبيعى در مورد حوائج انسان به طور برجسته‌اى مورد توجه قرار گرفته است.
كلمه «بهم» با ضمير جمع ذوى‌العقول اشاره به اين دارد كه بسيارى از حوائج ما توسط انسان‌ها برآورده مى‌شود. لكن در عين آن كه انسان نيازهاى خود را از اسباب طبيعى (كه اكثراً انسان‌ها هستند) بدست مى‌آورد بايد در وراء آنها ذات اقدس الهى را ببيند و از او بداند.
رفتن سراغ اسباب بى‌توجه به خدا، كار ناقصى است و رفتن در خانه خدا بى‌اعتناء به اسباب هم، كار ناقصى است، هر دو را بايد با هم جمع كرد و براى رسيدن به حوائج بايد از صبر كمك گرفت.... جلسه بيست و هفتم 1/9/78




*توجه به رضاي خدا در تمام امور


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


ودّ المؤمن المؤمن في‌اللّه من أعظم شعب الإيمان ومن أحب في‌اللّه وأبغض في‌اللّه وأعطى في‌اللّه ومنع في‌اللّه فهو من الأصفياء.
(تحف العقول صفحه 48)


دوستى و دشمنى و بخشش و نبخشيدن (در مواردى كه عدم بخشش مطلوب است) اگر براى خدا باشد، انسان را جزء اصفياء (برگزيدگان) كه مقامى بالاتر از مؤمنين و اتقياء دارند، قرارمى‌دهد....جلسه بيست و هشتم 2/9/78




*پيشواي گمراهي كه جامعه را به گمراهي مي كشاند


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


إنّما أخاف على أمتي ثلاثاً، شحّاً مطاعاً وهوىً متبعاً وإماماً ضالاً
(تحف العقول صفحه 58)


«شحّ» حالتى مركب از حرص و بخل است يعنى حرص‌زدن براى زخارف دنيا و تا وقتى كه اين حالت در انسان هست ولى به دنبال آن حركت نكرده، مهم نيست، خطر آن وقتى است كه «شحّ» مورد اطاعت، قرارگيرد و انسان براى تحصيل اعراض دنيوى، تلاش كند.
هواى متبع، همان شهوت نفسانى است كه انسان از آنها فرمانبرداى كند، و بين آن و «شح مطاع» اعم و اخصّ من وجه است.
امام ضالّ، پيشواى گمراهى است كه جامعه را در خلاف حق، حركت داده و به سوى انحراف و تباهى مى‌كشاند، و اين ضلالت ريشه‌اش همان شحّ و هواى نفس است، و لذا با مطالعه تاريخ به روشنى معلوم مى‌شود كه انحراف خلفاء بنى‌اميه و بنى‌عباس از همان زمانى آغاز شد كه آنان به دنبال ارضاء غرائز شهوانى و هواهاى نفسانى حركت كردند و از اين رو همه تلاش انبياء و اولياء اين بوده كه با اين دو عنصر خطرناك (هوى‌ و شحّ) مبازره كنند.... جلسه سى‌ام 15/9/78




*پروردگارا به ما لبّ راجح روزى گردان


من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:


إيّاكم وتخشّع النّفاق وهو أن يُرى الجسد خاشعاً والقلب ليس بخاشع.
(تحف العقول صفحه 60)


مراد از خشوع در اين حديث، خشوع در مقابل خداوند است در حال نماز و دعاء و ذكر، اگر انسان طورى باشد كه وقتى كسى به او نگاه مى‌كند خشوع را در او احساس كرده و توّهم مى‌كند كه داراى قلب خاضعى است، اما در باطن هيچ خبرى نباشد، خشوع منافقانه است.
از دعائى كه در صحيفه ثانيه سجاديه به اين مضمون نقل شده كه «اللهم ارزقني عقلاً كاملاً و... و لبّاً راجحاً» استفاده مى‌شود كه انسان لبّى دارد و قشرى، قشر او همين ظاهر و لُبّ او باطن وى مى‌باشد و اگر قشر ما راجح و خاشع و ذاكر باشد و لُبّ ما غافل و غرق در ماديات باشد بسيار مذموم است؛ پروردگارا به ما لبّ راجح روزى گردان.... جلسه سى و سوم‌

دسته ها : حديث و روايات
دوشنبه نهم 11 1391 1:8








پاسخ اجمالي


در مفاتيح الجنان اذكار و اعمالي براي ديدن اولياي الهي در خواب بيان شده است اما بايد توجه داشت كه اين راه ها به تنهايي علت كافي براي موفقيت در ديدن خواب اشخاص مورد نظر نيست، يعني؛ اين گونه نيست كه تا هر كس به آنها عمل كرد حتما پيامبر اكرم(ص) را در خواب ببيند. چون اين مهم به شرايط ديگري نظير ترك گناهان ، انجام واجبات و صفاي باطن هم نيازمند است و با جمع شدن همه شرايط است كه ديدن پيامبر اكرم(ص) در خواب ميسر مي شود.


پاسخ تفصيلي

قبل از پاسخ، لازم است به چيستي خواب و انواع آن اشاره كوتاهي كنيم.

دانشمندان بحث هاي مفصل و طولاني در باره ي چيستي حقيقت خواب داشته اند. بعضى آن را نتيجه انتقال قسمت عمده خون از مغز به ساير قسمتهاى بدن مى‏دانند، و به اين ترتيب براى آن" عامل فيزيكى" قائلند.

بعضى ديگر عقيده دارند كه فعاليتهاى زياد جسمانى سبب جمع شدن مواد سمى مخصوصى در بدن مى‏شود، و همين امر روى سيستم سلسله اعصاب اثر مى‏گذارد و حالت خواب به انسان دست مى‏دهد، و اين حال ادامه دارد تا اين سموم تجزيه و جذب بدن گردد، به اين ترتيب"عامل شيميايى" براى آن قائل شده‏اند.

جمعى ديگر يك نوع "عامل عصبى" براى خواب قائلند و مى‏گويند: دستگاه فعال عصبى مخصوصى كه در درون مغز انسان است و مبدء حركات مستمر اعضا مى‏باشد بر اثر خستگى زياد از كار مى‏افتد و خاموش مى‏شود.

هر چند تاثير اين عوامل را بطور اجمال نمى‏توان انكار كرد ولى هيچ يك از اين نظرات نتوانسته است پاسخ قانع‏كننده‏اى به مساله خواب بدهد.

آنچه سبب شده تا دانشمندان امروز از بيان و تفسير روشنى براى مساله خواب عاجز بمانند همان تفكر مادى آنها است، آنها مى‏خواهند بدون قبول اصالت و استقلال روح اين مساله را تفسير كنند، در حالى كه خواب قبل از آن كه يك پديده جسمانى باشد يك پديده روحانى است كه بدون شناخت صحيح روح، تفسير آن غير ممكن است.

قرآن مجيد دقيق ترين تفسير را براى مساله خواب بيان كرده، زيرا مى‏گويد خواب يك نوع "قبض روح" و جدايى روح از جسم است اما نه جدايى كامل.

به اين ترتيب هنگامى كه به فرمان خدا پرتو روح از بدن برچيده مى‏شود و جز شعاع كم رنگى از آن بر اين جسم نمى‏تابد، دستگاه درك و شعور از كار مى‏افتد، و انسان از حس و حركت باز مى‏ماند، هر چند قسمتى از فعاليتهايى كه براى ادامه حيات او ضرورت دارد، مانند ضربان قلب و گردش خون و فعاليت دستگاه تنفس و تغذيه ادامه مى‏يابد.[1]

پس در خواب تعطيل شدن قسمتي از فعاليتهاي مغزي انسان[2]، اتفاق مي افتد نه تعطيل شدن كل فعاليتهاي انسان، و لذا در روايات از خواب به برادر مرگ تعبير شده است[3].

در حديثي وجود مقدس امام علي عليه السلام مي فرمايد: خواب مايه آسودن از درد و رنج و هم سنخمرگ است. [4]

خواب ها انواعي دارند كه بطور كلى مي توان آن ها را در سه قسم كلى، آورد: الف. خوابهاى صريحى كه احتياجى به تعبير ندارد، ب. اضغاث احلام كه از جهت دشوارى و يا تعذر، تعبير ندارد ، ج. خوابهايى كه نفس در آن با حكايت و تمثيل تصرف كرده، اين قسم از خوابها است كه تعبير مى‏شود. [5]

پس از ذكر اين مقدمه بايد بگوئيم كه اين امكان وجود دارد كه انسان در خواب، با سير در عالم مثال و عقل، خدمت اين عزيزان تشرف يابد يعني وقتى انسان به خواب رفت به عالم مثال و عقل كه خود، هم سنخ آنها است متوجه ‏شود، و در نتيجه پاره‏اى از حقايق آن عوالم را به مقدار استعداد و امكان مشاهده ‏نمايد.[6] و از اين جهت؛ اگر در حالات بزرگاني هم چون استاد مطهري مي خوانيم كه ايشان به اين شرافت نائل شده اند[7]، جاي تعجبي ندارد.

اما؛ اولا: همه انسان ها در امور مربوط به خواب از اختيار برخوردار نيستند كه بتوانند هدف مورد نظر خود را در عالم خواب ببينند.

ثانيا: اگر چه دستور العملي[8] در مفاتيح الجنان[9] براي ديدن پيامبر(ص) در خواب، ذكر شده است و اين خود مي تواند تاثيراتي داشته باشد ولي علت تامه براي ديدن پيامبر اكرم(ص) در خواب نيست تا هر كس به آنها عمل كرد حتما پيامبر اكرم(ص) را در خواب ببيند. چون اين مهم به شرايط ديگري نظير ترك گناهان ، انجام واجبات و صفاي باطن هم نيازمند است و با جمع شدن همه شرايط است كه ديدن پيامبر اكرم(ص) در خواب ميسر مي شود.يعني؛ افرادي كه روح تصفيه شده و جان و روان پاك دارند مي توانند به مقصود مورد نظر برسند.

بله اگر شما اين اعمال را انجام داديد و به مقصود نرسيديد، خداوند اجر ديگري به شما مي دهد، ‌چون هم آرزوي ديدن پيامبر اكرم(ص) و هم انجام آن اعمال كه اكثراً اذكار مستحبي هستند در نزد خداوند اجر دارد.

نكته پاياني اين كه ديدن پيامبر اكرم(ص) در خواب منحصر به انجام اين اذكار و اعمال نيست و از راههاي ديگري مثل توسل جستن به اولياء الهي، نيز امكان پذير است. در حالات آيت الله العظمي مرعشي نجفي مي نويسند كه ايشان فرمودند: شبي قبل از خواب توسلي پيدا كردم تا يكي از اولياء الله را در خواب ببينم،‌ ايشان وجود مقدس امير المؤمنين را در خواب مي بيند كه داستان معروف شعر شهريار (علي اي هماي رحمت) در آن شب اتفاق افتاده است.[10]


[1] نك: تفسير نمونه، ج‏19، ص: 482و 483.
[2] مكارم شيرازي ، ناصر ، معاد و جهان پس از مرگ ص 385.
[3] "النوم اخو الموت" عوالي الآلي، ح 4، ص 73.
[4] "النوم راحة من الم و ملائمة الموت" غرر الحكم، 1461.
[5] ترجمه الميزان، ج‏11، ص 372.
در حديثي از پيامبر (ص) آمده است: رويا سه نوع است. 1.نويدي از جانب خداوند 2.حديث نفس (ذهنيات انسان) و ترس كه شيطان پديد مي آورد؛"الرويا الثلاثه: فبشري من الله و حديث النفس و تخويف الشيطان" ، كنر العمال 41385.
در روايت ديگري امام صادق (ع) مي فرمايد: هر گاه بنده اي آهنگ معصيت خداوند كند و خداوند خير او را بخواهد،‌ خواب وحشتناك به او نشان مي دهد كه بدان سبب از گناه باز ايستد. "اذ كان العبد علي معصيه الله عز و جل و اراد الله به خيرا اراه في منامه رويا تروعه و فينزجرها عن تلك المعصيه"، اختصاص، ص24.
[6] براي آگاهي بيشتر، نك: ترجمه الميزان، ج‏11، ص 366- 373.
[7] خانم ايشان نقل مي كند: "شبي استاد يك مرتبه از خواب پريدند و تند تند نفس مي زدند گفتم چه شده است، فرمود: خواب ديدم كه با حضرت امام خميني نزد رسول الله صلي الله عليه و آله مي رويم، من به آقا عرض مي كنم كه ايشان فرزند شما هستند يا رسول الله،‌ بعد پيامبر با امام معانقه كردند و سپس رو به من كرد و مرا در آغوش گرفتند و لبانش را روي لبانم گذاشتند كه هنوز گرمي آن را بر لبانم احساس مي كنم به گمانم اتفاق بزرگي در زندگيم مي خواهد رخ بدهد. و سه روز بعد ايشان شهيد شدند."
[8] خواندن سوره شمس، ليل، قدر،‌ كافرون، توحيد،‌معوذتين (ناس و فلق) سپس توحيد 100 مرتبه و صلوات 100 مرتبه و خوابيدن با وضو بهجانب راست.
[9]حاشيه ي مفاتيح، باقيات الصالحات.
[10] صبوري، حسين، شهريار ما، چاپ 1381.

islamquest.net

دسته ها : مذهبي
يکشنبه هشتم 11 1391 23:36

 



در خصوص صلوات، ذكر مخصوصي وجود دارد كه اگر كسي آن را بفرستد، ديگر كسي قادر نخواهد بود كه ثواب آن را به حساب آورد:

« اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد عدد ما احاط به علمك و عجّل فرجهم»
يعني خدايا! بر محمد و آل او صلوات (درود) بفرست به اندازه اي كه علم تو به آن احاطه دارد
(چرا كه من، هر درودي بفرستم كم و محدود است؛ پس خدايا، به عدد و ارقامي كه تو بر آن احاطه داري بر پيامبر و آل او درود بفرست).

شايسته است كه انسان با تمركز و حضور قلب لازم، صلوات هايش را به اين صورت بفرستد.


كتاب صلوات ذكر اعظم
تاليف استاد محمد شجاعي

دسته ها : مذهبي
يکشنبه هشتم 11 1391 17:50
عالمي كه براي كنترل هوس خود شاگرد كله‌پاچه اي شد


يكي از علماي بزرگ هوس كلّه پاچه كرده بود، هرچه نفسش مي‌گفت كلّه پاچه، اين هم مي‌گفت: فردا پس فردا؛ حالا هوا گرم است، بگذار خنك شود چشم!




گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»؛ ملا محمدعلي مجتهد، معروف به مرحوم آيت‌الله احمد مجتهدي تهراني از علماي بنام تهران بود كه در سال 86 بدرود حيات گفت، اما سخنراني‌ها و پندهاي عرفاني و اخلاقي وي به يادگار مانده است و مي‌توانيم هر چند به صورت مجازي هم كه شده پاي درس اين استاد اخلاق تلمذ كنيم.

آيت‌الله مجتهدي رابطه خوبي با طلاب داشت، طوري كه فضاي گرم و صميمي بر حوزه علميه‌شان حاكم بود. اين استاد برجسته اخلاقي، مباحث را چنان رسا ارائه مي‌‌داد كه در دل مي‌‌نشست؛ به طوري كه حتي هم‌اكنون نيز نشستن پاي صحبت و كلاس اخلاق ايشان خالي از لطف نيست.


بالاترين جهادها

در كتاب سفينة البحار مرحوم محدث قمي از موسي بن جعفر (ع) روايت شده كه ايشان از اميرالمومنين(ع) نقل مي‌كند كه رسول خدا يك لشكري فرستاد براي جنگ ... «فلّما رجعوا» وقتي سربازها از جنگ برگشتند حضرت مرحبا فرمودند به ايشان «مرحبا بقومٍ قضوا الجهاد الاصغر» جهاد اصغر را به جا آوردند و «بقي عليهم جهاد الاكبر»، جهاد اكبر بر ايشان باقي مانده است.

گفتند: يا رسول الله و ما الجهاد الاكبر؟ از جنگ برگشته اند، سرها شكسته، پاها شكسته، حالا برگشته اند حضرت مي‌فرمايد: جهادي بالاتر از اين داريم. اينها همه هاج و واج مانده‌اند كه ديگر بالاتر از اين چه جهادي است؟ پرسيدند: جهاد اكبر چيست؟ فرمودند: جهاد با نفس. پدر آدم را اين نفس در مي‌آورد. اين نفس مثل بچه كوچولو مي‌ماند. دختربچه را ديديد چشمش به عروسك مي افتد مي گويد: مامان برايم عروسك بخر! اين نفس ما هم حكم بچه را دارد.


زدست ديده و دل هر دو فرياد كه هرچه ديده بيند دل كند ياد


هرگاه از بچگي بيرون آييم، جهاد اكبر كرده‌ايم

آن بچه عروسك مي‌خواهد، ما هم تلوزيون رنگي مي‌خواهيم. چشممان كه مي‌افتد مي‌رويم و مي‌خريم. ما هم بچه ايم. هر وقت از بچگي بيرون آمديم، آن موقع جهاد اكبر كرده‌ايم. جهاد اكبر يعني اينكه هرچه دلت مي‌خواهد نكني لذا علماي قديم رياضت مي‌كشيدند تا بتوانند موقع گناه ترمز كنند.

امروز بستني نخريد برويد فالوده بخريد

اين ماشين‌ها را مي‌برند معاينه، كه وقتي رفتند در جاده ترمزش بگيرد وگرنه اگر معاينه نرود ترمزش در جاده نمي‌گيرد و سقوط مي‌كند به درّه و همه شان له مي‌شوند. اين نفس ما هم مي‌خواهد ما را جهنّمي كند. بايد يك كاري كنيم كه خلاف نفسمان عمل كنيم. ما بچه بوديم كلاس سوم دبستان، اين قصه مال هفتاد و چند سال پيش است. من هشت - نه ساله بودم، معلّم‌هاي ما هشتاد ساله بودند، مثل الآن نبود كه معلم دبستان، بيست ساله، سي ساله است.

آقاي اديب معلم ما يكه جمله گفته اند من يادم مانده است از هفتاد و چند سال پيش، يك روز فرمودند: پدرتان هرچه پول به شما داد صبح خواستيد بستني بخريد، امروز بستني نخريد، برويد فالوده بخريد. خلاف نفستان عمل كنيد. اگر امروز نخودچي كشمش دلتان مي‌خواهد نخريد، عمداً برويد يك چيز ديگر بخريد. هر چيز دلتان مي‌خواهد از حالا مخالفت كنيد تا بعد ها كه بزرگ شديد به گناه رسيديد بتوانيد ترمز كنيد.


ماجراي عالمي كه براي كنترل هوس خود رفت شاگرد كله‌پاچه اي شد


يكي از علماي بزرگ مي‌خواست رياضت بكشد، از اين راه شروع كرد. هوس كلّه پاچه كرده بود، هرچه نفسش مي‌گفت كلّه پاچه، اين هم مي‌گفت: فردا پس فردا؛ حالا هوا گرم است، بگذار خنك شود چشم! يك وعده به نفسش مي‌داد. ديد رهايش نمي‌كند، رفت در يك شهري، عمامه و ابا و قبا را درآورد، يك پيراهن بلند پوشيد. به كلّه پزي گفت شاگرد مي‌خواهي؟ كلّه پز هم نمي‌دانست كه اين مجتهد است، آيت‌الله است.

يك چند ماهي كلّه پاچه جلوي مشتري‌ها مي‌گذاشت ولي خودش لب نمي‌زد، اين رياضت است. هي نفسش هجوم مي‌آورد كه يك لقمه از آن كلّه پاچه‌ها بخورد ولي خودش مي‌كشيد عقب. تا روز آخر ديگر رياضتش تمام شد به اوستا گفت كه من زن و بچه‌ام را مدتي است نديده‌ام، اجازه بده من مرخص بشوم اما دلم مي‌خواهد با دست خودت يك دست كله پاچه بكشي بگذاري من بخورم و برم.


كسي كه مي‌تواند جلوي گناه توقف كند

اوستا هم يك دست كله پاچه با مخلفات كشيد و جلويش گذاشت. مدتي نشست اينها را نگاه كرد و نخورد. هي نفس حمله مي‌كرد. همين‌طور نگاه مي‌كرد. هي چند دفعه ترمز كرد جلوي نفسش را گرفت. اين مي‌تواند جلوي گناه توقف كند نه ما كه يك عمر هرچه دلمان خواسته كرده‌ايم. ما معلوم نيست اگر تنها گير كنيم يك جا بتوانيم جلوي خودمان را بگيريم؛ اين جهاد است رياضت شرعي اين است.

پس جهاد اكبر جهاد با نفس است جهاد اصغر اينست كه آدم برود در جبهه بجنگد با دشمن‌ها، اين جهاد اصغر است. حضرت فرمود: مرحبا از جهاد اصغر آمديد ولي حالا جهاد اكبر در پيش داريد. گفتند جهاد اكبر چيست؟ فرمودند: جهاد با نفس بعد فرمودند: «افضل الجهاد من جاهد نفسه التي بين جنبيه» افضل جهاد اينست كه آدم جهاد كند با اين نفسي كه بين دو پهلويش است و عجيب است كه دشمن‌ترين دشمنان همين نفس است.


(يك وقت) شما يك دشمن داريد با تو قهر است يك مدتي، برايت نقشه هم كشيده است، اما در دكان بستني فروشي مي‌بيني دارد بستني مي‌خورد. مي‌روي آنجا كنار دكان بستني فروشي كه پول بدهي مال او را هم حساب مي‌كني. او هم متوجه مي‌شود، با تو دوست مي‌شود. با دلش راه آمدي، پول بستني اش را حساب كردي. دشمنت بود ولي با يك حساب كردن پول بستني با تو دوست مي‌شود. ولي نفس اينجور نيست. نفس هرچي با دلش راه بيايي بدتر مي‌كند. لذا از اين جهت مي‌گويند نفس دشمن‌ترين دشمن‌هاست.


دشمني كه هرچه به دلش راه بيابي بدتر مي‌كند


دشمن‌هاي ديگر را اگر يك خورده ازش عذرخواهي كني، سوغاتي برايش ببري، پول بستني‌اش را بدهي، پول ناهارش را بدهي، با تو دوست مي‌شود. ولي نفس اين طور نيست. هرچه به دلش راه بيايي بدتر مي‌كند، لذا حديث دارد، مَثَل نفس مَثَل اسب سركش است. من اسب سوار شده‌ام در جواني موتور نبود براي دهات‌ها كه مي‌رفتيم منبر يادم هست كه آنجا اسب به ما دادند. از اين ده به آن ده. يك اسب شيطون به من داده بودند، ريز هم بود خيلي تند مي‌رفت، اما من بلد بودم. اين زانوها را بايد به زين چسباند، دهنه را هم سفت گرفت كه نيافتد.


نفس مثل اسب سركش است كه رم كرده مي‌رود؛ سر شما را مي‌زند بالاي سر طويله، شما از اسب مي‌افتيد زمين او مي‌رود مشغول جو خوردن مي‌شود. مَثَل نفس مثل آن اسب سركش است، او مي‌رود دم آخور جو مي‌خورد، اما صاحبش را انداخته و سر صاحبش بالا سر طويله خورده در خونش دارد غوطه ور مي‌شود و آن اسب اصلا رويش را اين طرف نمي‌كند كه ببيند صاحبش دارد مي‌ميرد غرق در عشق خودش است؛ مي‌خواهد جو بخورد.


نفس مي‌خواهد ما را جهنمي كند اما خودش در كيف باشد


نفس ما هم اين طوري است، مي‌خواهد ما را جهنمي كند اما خودش مي‌خواهد در كيف باشد. او كيف مي‌كند اما ما جهنمي مي‌شويم. خدايا به همه ما توفيق بده فريب نفسمان را نخوريم. هرچه دلمان مي‌خواهد خلافش را انجام دهيم. مي‌گويد: به نامحرم نگاه كن سرم را بندازم پايين، مي‌گويد: غيبت كن، نكنم. مي‌گويد: حرام بخور... گناه نكنم، معصيت نكنم. اگر جهاد با نفس بكنيم، اين از جهاد اصغر بالاتر است. جهاد اكبر است. خدا به همه ما توفيق دهد اين جهاد اكبر را به جا بياوريم.

دسته ها : مذهبي
يکشنبه هشتم 11 1391 17:45
دسته ها :
يکشنبه هشتم 11 1391 17:37

پيامبر صلي الله عليه و آله :خداوند دوستدار جواني است كه جواني‏اش را به اطاعت خداوند مي‏گذراند .
ميزان الحكمه ، ح 9097

دسته ها : حديث و روايات
يکشنبه هشتم 11 1391 17:3




همه
مكان‏ها و جهت‏ها نسبت به وجود حق تعالى و احاطه او يكسان است، اما براى او در هرعالم نسبت به اهل آن عالم وجهى است و لطف او اقتضا دارد كه حتى بدن‏هاى ما را بهشرف توجه به سوى خود شرافت بخشد، چنان كه دل‏هاى ما را به اين شرف مشرف كرده است. از اين رو خانه‏اش را در زمين به ما شناساند، تا در ظاهر و باطن و با تن و جان،توجه ما به سوى او باشد.
با مراجعه به قرآن كريم، روايات معصومان (عليهمالسلام) و عقل، در مى‏يابى كه همه اين منابع سه گانه، تجه باطن آدمى به خدا را ازروى آوردن بدن وى به سمت كعبه مهم‏تر مى‏دانند. اين ظواهر كه مى‏بينى بدان امر شدهبراى توجه به آن امور قلبى و درونى است.
و شايد مهم‏ترين راز لزوم روى آوردن بهسوى كعبه اين باشد كه اندام‏ها و جوارح آدمى در يك جهت ثابت بماند و در نتيجه قلبآرامش بيشترى يابد؛ زيرا اگر اندام‏ها در جهت‏هاى گونه گون در حركت باشد، دل نيز درپى آنها از توجه به يك مبدأ (بارى تعالى) و حضور در پيشگاه وى باز خواهد ماند.
همه آيات و رواياتى كه بر ياد خدا و تقواى او و توجه به خدا و روى آوردن بهپيشگاه ذات اقدس او تأكيد مى‏ورزد از ادله لزوم توجه قلبى است. مطلب ديگر اين كه،چنان كه روى كردن به سوى قبله ظاهرى جز با روى بر تافتن از ديگر جهات ميسور نيست،اقبال دل به خدا نيز جز با انصراف و روى گردانى از همه چيز و تهى ساختن دل از هر چهغير الهى است ميسر نخواهد شد.
در حديث نبوى آمده است: هرگاه بنده‏اى به نمازايستد و دلش متوجه خدا باشد پس از نماز همچون روزى خواهد بود كه از مادر زاده شدهاست.
در كتاب مصباح الشريعه آمده است كه حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود:
هر گاه رو به قبله ايستادى از دنيا و آنچه در آن است و از آفريدگان و آنچه بدانمشغول اند مأيوس شو، و دست بشوى و دلت را از هر چه تو را از ياد خدا غافل و به خودمشغول مى‏ساد تهى كن، و در نهان و سر وجودت، بزرگى خدا را مشاهده كن و استادنت درپيشگاه خدا را به ياد آور


nokte-namaz.blogfa.com

....

....

دسته ها : نماز
يکشنبه هشتم 11 1391 2:48

مگر مكاشفه با اين همه آيات بي‌شمار كه قرآن مي‌فرمايد، حاصل نمي‌شود؟ چرا مكاشفه به صورت‌هايي، مثل خواب را دنبال كنيم، و مكاشفه و استكشاف را با تفكر در خلق آسمان و زمين پي نمي‌گيريم كه مكاشفه حقيقي است، و صوفيانه و عارفانه و مصنوعي نيست؟!


آيت الله العظمي "صافي"در جواب نامه اي كه در آن آمده؛«بنده جواني هستم و از جنابعالي كه داراي مقامات علمي و عرفاني بالايي هستيد دستوري مي‌خواهم تا مكاشفه‌اي هر چند در سطح پايين براي من رخ بدهد كه ان‌شاءالله موجب اطمينان قلب بنده گردد؟» اين گونه پاسخ داد:

بسم الله الرحمن الرحيم
عليكم السلام و رحمة الله


فرزندم! از آغاز جواني و تكليف، از قرآن مجيد و هدايت‌هاي احاديث شريفه و دعاهاي معتبر، مثل صحيفه سجاديه الهام و دستور بگير و در پي اين فكر كشف و مكاشفه كه حتي بعضي مدعي‌ داشتن آن شده‌اند، وقت و عمر خود را ضايع نكن.


اين همه مشاهده انسان را كافي نيست؟ اين همه آيات و نشانه‌هاي خدا و انكشافاتي كه عقل بشر به وسيله تفكر در خلقت جهان و زمين و آسمان و آفتاب و ماه و منظومه‌ها و كهكشان‌ها و انسان و حيوانات و جنبندگان و عالم وسيع نباتات و وجود خود انسان، همه وسيله كشف و شهود حقايق است.


چيزي از معارف و خداشناسي پنهان نمانده است كه با مكاشفه بتوان آن را به دست آورد. در خودت، در خلقت خودت، در عجايب عالم خلقت و اين‌ همه اسرار و علايم حق و حقيقت، بينديش كه همه مكاشفه است. مگر با چشم سر آنچه را مي‌بيني كم است؟ اين همه آيات آشكار را كه مي‌بيني، نشان و دليل بر عالم غيب نيست كه مي‌خواهي با خواب و مكاشفه، خدا را بشناسي و عقيده را محكم كني؟!


گــر اهـــل معـرفتي هر چه بنگري خوب است
كه هر چه دوست كند همچو دوست محبوب است
كـــدام بــــرگ درخـــت است اگر نـظر داري
كـــه ســـرّ پــاك الهي در آن نه محجوب است


اين همه درخت‌هاي گوناگون، اين همه ميوه به طعم‌هاي جالب و جاذب، اين همه شكوفه‌ها و گل‌هاي رنگارنگ؛
بــرگ درخــتان سبز در نـظر هـوشيار
هر ورقش دفـتري است معرفت كردگار


نظر كن. فكر كن. كتاب آفرينش را بخوان. شگفتي‌هاي برّ و بحر، استعداد بشر و خواص گياه‌ها و سنگ‌ها. در همه نظر كن. همه، كشف و انكشاف و شهود است.


خدا، خودش را با اين آثار قدرت و حكمت به همه نشان داده است. هر جزء كوچك از اجزاء و اعضاء اين عالم، كتاب بزرگ كشف و شهود است، ولي بايد بشر بخواهد، و ببيند، و تسبيح خدا را بگويد.
قرآن مي‌فرمايد: «وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ؛ در زمين براي اهل بصيرت نشانه‌هايي است و در وجود خودتان. آيا نمي‌بينيد؟»


مگر مكاشفه با اين همه آيات بي‌شمار كه قرآن مي‌فرمايد، حاصل نمي‌شود؟ چرا مكاشفه به صورت‌هايي، مثل خواب را دنبال كنيم، و مكاشفه و استكشاف را با تفكر در خلق آسمان و زمين پي نمي‌گيريم كه مكاشفه حقيقي است، و صوفيانه و عارفانه و مصنوعي نيست؟!


سير در آفاق انفس، عالم‌شناسي، حيوان‌شناسي، انسان‌شناسي، آب‌شناسي، خاك‌شناسي و گياه‌شناسي و… همه وسيله مكاشفه است. چرا دور مي‌رويم؟ خودشناسي «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».


تويــي تـو، نســـخـه صـنع الـهي
بجو از خويش هر چيزي كه خواهي


اگر همه عقل‌هاي بشر را به يك نفر بدهند كه قرن‌ها و قرن‌ها در خودش فكر كند تمام نمي‌شود.
كشف و مكاشفه اين است كه فرمودند: به هر چه مي‌نگريد و از هر چه به ظاهر مي‌بينيد، به باطن آن نظر كنيد.


مكاشفه حقيقي، تأمل در مثل اين آيات است: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَ النَّهَارِ لَآياتٍ لِأُولِى الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يذْكُرُونَ اللّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّار».


در اين راه، آنچه مهم است و شخص را بيشتر موفق مي‌نمايد، اهتمام در عبادات و عمل به احكام دين و التزام به هدايت‌هاي ائمه طاهرين ‌عليهم‌‌السلام و تقوي و پرهيزكاري و پرهيز از گناه، حتي مكروهات است.


امّيد آن‌كه شما جوان عزيز موفق شويد به مدارج و مراتب عاليه علم و عمل و اخلاق و انسانيت نائل شويد و خصوصاً امام زمان و قطب عالم امكان حضرت مولانا بقية الله المهدي ارواح العالمين له الفداء را - كه امروز به بركت وجود آن حضرت عالم برپاست- فراموش ننماييم، و سعي كنيم با اعمال و رفتار، آن حضرت را از خود، راضي و خوشنود سازيم كه اين منتهي الآمال است.
موفّق باشيد.


لطف الله صافي

منبع:شفقنا/عقيق

 

....

./.

دسته ها : مذهبي
يکشنبه هشتم 11 1391 2:35

امام رضا (عليه السلام)، يكي از علل غيبت و تأخير ظهور حضرت مهدي عليه السلام را «آزمايش و امتحان» مردم مي دانند...







در برخي رواياتي كه از وجود مقدّس حضرت رضا عليه السلام وارد شده، آن حضرت يكي از علل غيبت و تأخير ظهور حضرت مهدي عليه السلام را «آزمايش و امتحان» مردم مي دانند. از مجموع اخبار وارد شده در اين زمينه چنين برمي آيد كه امتحان غيبت امام عصر عليه السلام يكي از دشوارترين امتحانات الاهي است.(۱)
دشواري اين امتحان به حدّي است كه حتي معتقدان به امامت و ولايت هم در آن آزمون مصون از لغزش نخواهند بود. اساساً اين امتحان براي امامت باوران است، و ديگران قبل از اين رتبه، امتحان خود را داده اند. اكنون در زمان غيبت آخرين پيشوا، خداوند مي خواهد ثابت قدمها را از افراد سست ايمان وسطحي نگر جدا سازد.
آدمي بايد در اعتقادات خود بسيار استوار باشد تا در اثر اين سختي ها و ناملايمات، نلغزد و در عقايد خويش سست نشود. ضمناً از پيشوايان خود سپاسگزار باشد كه قبل از آن كه زمان غيبت فرا رسد، خطرات و لغزشگاه هاي آن دوران را گوشزد كرده اند.
دشواري امتحان از اين جهت است كه انسان به گونه اي اعتقاداتش را از دست مي دهد كه خودش هم متوجه نمي شود. اين مطلب، احتياج به مدت زمان زيادي هم ندارد، بلكه يك صبح تا غروب براي بي دين شدن كفايت مي كند! (۲)
امام هشتم عليه السلام در بيان شيوائي در توصيف و تبيينِ برخي از فتنه هايي كه دامنگير مردم مي شود مي فرمايند :
«لابُدَّ مِنْ فِتْنَةٍ صَمّاءَ صَيْلَمٍ، تَسْقُطُ فيها كُلُّ بِطانَةٍ وَوَليجَةٍ، وذلكَ عِنْدَ فِقْدانِ الشّيعة الثالثَ مِنْ وُلْدِي ؛ يَبْكي عَلَيهِ أهلُ السَّمَاءِ وَأهْلُ الأرْضِ وَكُلُّ حَرِيٍّ وَحَرّان، وكُلُّ حَزِينٍ لَهْفَان». (3)
فتنه اي كور (خيلي مبهم و پيچيده) در راه است و ناگزير فرا مي رسد كه هر خودي و دوست نزديكي را سرنگون مي كند. اين فتنه زماني است كه شيعيان، سوّمين امام از نسل فرزندم را گم كنند، اهل آسمان و زمين و هر زن و مرد دلسوخته وهر غمگين واندوهناكي بر او (مهدي عليه السلام) مي گريد.
با اين همه، در عين نااميدي، در زماني كه گمان نمي رود و با محاسبات عادي قابل پيش بيني نيست، به صورت ناگهاني نداي ظهور سر داده خواهد شد و ياران با وفاي آن حضرت فرا خوانده مي شوند. اين نداي ملكوتي، دلهاي اندوهناك و سوخته مۆمنان را تسلّي مي بخشد و سبب عذاب كافران مي گردد

حضرت رضا عليه السلام از «فتنه» خبر مي دهند. «فتنه» به معناي امتحاني است كه انسان را مي فريبد و هركس ممكن است در مقابل جاذبه شديد آن، كشيده شود و بلغزد. به علاوه در بيان دشواري اين امتحان تصريح فرموده كه اين فتنه «صمّاء صَيلَم» است. («صَمّاء» يعني «كر» و «صيلم» به معناي «شديد» است) ؛ يعني اين امتحان چنان سخت و نامعلوم است كه دوستان و خواص را هم بر زمين مي زند و همه در معرض سقوط و انحراف قرار مي گيرند.
امام هشتم عليه السلام اين زمان را زمان گريه اهل آسمان و زمين دانسته اند. دوره اي كه اهل درد، از گم كردن امام زمانشان، غمگين وافسرده خاطرند، شادي و خوش حالي نمي بينند ؛ چون غم امام غائب از دل ايشان بيرون نمي رود و زندگي آنها با غم و اندوه بر غيبت امام زمانشان عجين است. لذا در پي خوش حالي هاي اهل دنيا نيستند و در شادي ها و جشن ها، دلِ سوخته آنها التيام نمي يابد.
علي بن موسي الرضا عليه السلام سپس فرمودند :
«… كَمْ مِنْ حَرِيٍّ مُۆمِنَة وكَمْ مِنْ مُۆمِنٍ مُتَأَسِّفٍ حَيرانَ حَزينٍ عِنْدَ فِقدانِ الماءِ المَعين! كأنّي بِهِم آيِسٌ، كانُوا قد نُودُوا نِداءً يُسْمَعُ مِنْ بُعْدٍ كمايُسْمَعُ مِنْ قُرْبٍ، يَكونُ رَحمةً عَلَي المُۆمِنين وَعَذاباً عَلَي الكافِرينَ». (4).
… چه بسيارند زنها و مردهاي مۆمن كه در گم كردن «ماء مَعين» دل سوخته و اندوهناك و سرگردان و ناراحت اند! گويي آن ها را مي بينم كه در بدترين وضعيّت نوميدي هستند. (در هنگام ظهور) آنها را صدا مي كنند، با صدايي كه از دور – همچون نزديك – شنيده مي شود كه اين ندا براي مۆمنان رحمت و براي كافران عذاب است.
اين اوصاف حال شيعه دلسوخته، هنگام گم كردن «ماء مَعين» است و حزن و اندوهي كه براي محروم ماندن از اين آب گوارا دارد.
فتنه اي كور (خيلي مبهم و پيچيده) در راه است و ناگزير فرا مي رسد كه هر خودي و دوست نزديكي را سرنگون مي كند. اين فتنه زماني است كه شيعيان، سوّمين امام از نسل فرزندم را گم كنند، اهل آسمان و زمين و هر زن و مرد دلسوخته وهر غمگين واندوهناكي بر او (مهدي عليه السلام) مي گريد

دردِ شيعه اين است كه اين ماء مَعين چرا غائب شده است؟! چرا وقتي بخواهند ديگران را به سوي امام عصر عليه السلام متوجه سازند بايد نشاني «بئر مُعطّله» (5) را بدهند؟! (۶).
با اين همه، در عين نااميدي، در زماني كه گمان نمي رود و با محاسبات عادي قابل پيش بيني نيست، به صورت ناگهاني نداي ظهور سر داده خواهد شد و ياران با وفاي آن حضرت فرا خوانده مي شوند. اين نداي ملكوتي، دلهاي اندوهناك و سوخته مۆمنان را تسلّي مي بخشد و سبب عذاب كافران مي گردد.




پي نوشتها :
۱- در اين زمينه، به كتاب ارزنده منتخب الاثر، بابهاي ۲۷ و۴۷، فصل ۲ مراجعه شود.
۲- بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۰۱، ح۲٫
۳- بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۵۲، ح۲٫
۴- عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص۶٫
۵- اين اصطلاح برگرفته از آيه ۴۵ سوره مباركه حج مي باشد.
۶- با مراجعه به تفاسير اهل بيت عليهم السلام مي بينيم كه در تفسير «بئر مُعَطَّله» فرموده اند : «كَم مِنْ عالِمٍ لا يُرجعُ إليه ولا يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ». [كنز الدقائق ۵۳۱:۶ بنقل از مجمع البيان] عالِم به چاه آب تشبيه شده كه از آن مادّه حيات استخراج مي شود و مراد از معطّل و بدون استفاده ماندنِ چاه آب، مراجعه نشدن به عالِم و بهره نبردن از علم اوست.

منبع: خانه مداحان/عقيق

.......


دسته ها : مذهبي
يکشنبه هشتم 11 1391 2:30

براساس آمارهاي سازمان بهزيستي درحال حاضر فقط 18 درصد كودكان بي سرپرست تحت پوشش اين سازمان شرايط واگذاري به خانواده ها را دارند در حالي كه در صورت تصويب قانون جديد شرايط واگذاري 50 درصد كودكان فراهم مي‌شود.

در حال حاضر 9 هزار و 500 كودك در مراكز و خانه هاي كودك تحت پوشش سازمان بهزيستي نگهداري مي شوند كه در شرايط فعلي فقط 18 درصد كودكان شرايط داشتن سرپرست دائم و فرزند خوانده شدن را دارند.

همچنين بر اساس آمارهاي سازمان بهزيستي 9 درصد كودكان بهزيستي سر راهي و 7 درصد آنان نيز معلول هستند و فقط 18 درصد كودكان تحت پوشش شرايط فرزند خواندگي را دارا هستند و در مجموع سالانه حدود يكهزار كودك به خانواده هاي داراي شرايط واگذار مي شوند.

كه البته سهم استان تهران نيز در سال جاري فقط حدود 180 كودك بي سرپرست و 10 كودك به صورت امين موقت بوده كه به خانواده ها سپرده شده اند.

با قانون قبلي فرزند خواندگي كه كه متعلق به 38 سال قبل است واگذاري فرزند به خانواده ها بسيار سخت است و مدتي است سازمان بهزيستي با استفاده از نظرات كارشناسان و متخصصين مفاد جديدي به اين قانون افزوده كه پس از كش و قوسهاي فراوان هم اكنون دركميسيون اجتماعي در دست بررسي است.

قانون فرزندخواندگي مربوط به 38 سال قبل است

مديركل بهزيستي استان تهران با اعلام اينكه قانون فرزندخواندگي در ايران مربوط به 38 سال قبل است، گفت: اين قانون سال 53 به تصويب مجلس رسيده و بسيار قديمي است. اين نهاد با مشكلات و تنش هايي براي واگذاري كودكان به خانواده مواجه است بنابراين حدود 5 سال پيش سازمان بهزيستي كشور با ارائه طرحي كارشناسي شده در قالب زواياي مختلف سپردن كودكان بي سرپرست و بدسرپرست تحت حمايت بهزيستي به هيات دولت درصدد كاهش مشكلات اين بخش است.

دكتر ولي الله نصر افزود: اين طرح توسط هيات دولت به شوراي نگهبان ارسال شده و شوراي نگهبان نيز آن را به كميسيون اجتماعي مجلس ارجاع داده است.

وي اظهار اميدواري كرد با تعامل خوب ميان شوراي نگهبان و مجلس بسياري از مشكلات حيطه فرزندخواندگي به ويژه در بخش حضانت فرزند به صورت امين حل شود.

وي در ادامه با بيان اينكه 85 درصد از كودكان تحت حمايت بهزيستي كودكان بد سرپرست و 15 درصد بي سرپرست هستند، مي گويد: به ازاي هر كودك قابل واگذاري در مراكز زير نظر بهزيستي 7 خانواده متقاضي گرفتن آن كودك هستند كه توسط كميته هاي شناسايي صلاحيت مورد بررسي قرار مي گيرند. مديركل بهزيستي استان تهران موارد امتيازي بهزيستي به خانواده ها را شامل مواردي همچون: ميزان تمكن، تحصيلات، سن، موقعيت هاي اجتماعي و مذهبي و همچنين نداشتن سوء سابقه و اعتياد در خانواده هاي متقاضي فرزند اعلام مي كند.

تسهيل در واگذاري فرزند به خانواده ها
در همين رابطه معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي نيز از تصويب نهايي لايحه فرزند خواندگي در آينده اي نزديك در مجلس خبر داده و عنوان كرد كه مدتي است كه كميسيون اجتماعي مجلس در حال رفع اشكالات لايحه فرزند خواندگي است و تا كنون نيز درصد زيادي از ايرادات برطرف شده است كه اميدواريم در آينده اي نزديك اين لايحه به تصويب نهايي برسد.

محمد نفريه با اشاره به اينكه تصويب لايحه جديد فرزند خواندگي باعث ايجاد تسهيل در روند واگذاري فرزند به خانواده ها مي شود، گفت: در حال حاضر مراحل واگذاري فرزند به خانواده ها حداكثر 6 ماه زمان نياز دارد كه اين مدت در صورت تصويب نهايي لايحه جديد بسيار كاهش پيدا خواهد كرد.

براساس گفته هاي معاون سازمان بهزيستي ، تاكنون فقط كودكان بي سرپرست شرايط واگذاري را داشتند اما در قانون جديد كودكان بد سرپرست را نيز مي توان به عنوان فرزند خوانده و يا امين موقت به خانواده ها واگذار كرد و اين موضوع مي تواند تحولات زيادي در واگذاري فرزند به خانواده ها ايجاد كند.

به گفته نفريه، داشتن سلامت رواني كه به تائيد پزشك رسيده باشد، شرايط مالي مناسب ، نداشتن سوء سابقه، اعتياد و...از جمله مواردي است كه خانواده ها براي پذيرفتن فرزند بايد داشته باشند و همچنين براساس قانون جديد، به خانواده هاي داراي فرزند و دختران مجرد سن بالا نيز كودك واگذار خواهد شد.

واگذاري فرزند به دختران مجرد در قانون جديد

اما اميرحسين قاضي‌زاده سخنگوي كميسيون اجتماعي مجلس از آخرين تحولات در طرح فرزند خواندگي خبر داده و گفت: اين لايحه21 اصلاحيه دارد و در انتها بايد در صحن علني مجلس به تصويب برسد. البته در اين خصوص منتظر هئيت رييسه مجلس هستيم تا لايحه را مطرح كرده و در صحن علني به تصويب نهايي برساند. يكي از اين اصلاحيه ها درباره فرزندان بد سرپرست است تا وضعيت تأمين مالي آن ها ارتقا يابد.

وي افزود: در صورت تصويب نهايي قانون فرزند خواندگي دختران كه سن بالا دارند نيز مي توانند فرزند اختيار كنند.

به هر حال لايحه جديد فرزند خواندگي كه به منظور تسهيل در واگذاري فرزند به خانواده هاي داراي شرايط تدوين شده چندين ماه است كه مراحل بررسي و كار كارشناسي خود را طي مي كند كه اميدواريم هرچه سريعتر در كميسيون اجتماعي ايرادات آن برطرف و براي تصويب نهايي وارد صحن علني مجلس شود كه البته براي بايد منتظر نتيجه نهايي آن ماند كه آيا در نهايت واگذاري فرزند به دختران مجرد ، خانواده هاي داراي فرزند ، ايرانيان خارج از كشور و .... انجام مي شود يا خير.
منبع: خبرگزاري مهر/

دسته ها : خبر - اجتماعي
يکشنبه هشتم 11 1391 2:2
دسته ها : مناسبت ها
يکشنبه هشتم 11 1391 1:57

يا علي! هيچ فقري از ناداني بدتر نيست و هيچ مالي از عقل سودمندتر نيست و هيچ تنهائي از خود پسندي وحشتناك ‏تر نيست و هيچ مددكاري ‏اي از مشورت بهتر نيست و هيچ عقلي (و يا هيچ عملي- به نقل ديگر) چون عاقبت‏ انديشي نيست و هيچ حسب و نسبي چون خوش خويي نيست و هيچ عبادتي همانند فكر كردن نيست.

يا علي! آفت سخن دروغ است و آفت علم فراموشي است و آفت عبادت سستي است و آفت سخاوت منت است و آفت شجاعت ستم است و آفت زيبائي كبر و خودپسندي است و آفت حسب و نسب فخر فروشي است.

يا علي! هميشه راستگو باش، هيچ گاه دروغ از دهانت بيرون نيايد و هرگز به خيانت اقدام مكن. از خدا چنان بترس كه گويا او را به چشم مي بيني، مال و جان را در راه دين نثار كن و خود را به اخلاق نيك بياراي و از خوي هاي بد بپرهيز.

يا علي! سه خصلت نزد خدا از هر عملي محبوبتر است: 1. انجام واجبات، كسي كه واجبات الهي را انجام دهد از عابدترين مردم است. 2. ترك گناهان، كسي كه از گناه بپرهيزد از پرهيزگارترين مردم است. 3. قناعت، هر كه به آنچه خدا روزي كرده قناعت كند از بي‏ نيازترين خلق است./

دسته ها : حديث و روايات
يکشنبه هشتم 11 1391 1:49
خطبه صد و هشتم نهج البلاغه امام علي (ع)



- اين خطبه با نام الزّهراء معروف است -








1 وصف قدرت پروردگار



همه چيز برابر خدا خاشع، و همه چيز با ياري او، بر جاي مانده است.خدا بي نياز كننده هر نيازمند، و عزت بخش هر خوار و ذليل، نيروي هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبت زده است.هر كس سخن گويد مي‏شنود، و هر كه ساكت باشد اسرار درونش را مي‏داند، روزي زندگان بر اوست و هر كه بميرد به سوي او باز مي‏گردد.خدايا چشم‏ها تو را نديده تا از تو خبر دهند، كه پيش از توصيف كنندگان از موجودات، بوده‏اي.آفرينش براي ترس از وحشت تنهايي نبود، و براي سودجويي آنها را نيافريدي.كسي از قدرت تو نتواند بگريزد، و هر كس را بگيري از قدرت تو نتواند خارج گردد، گناهكاران از عظمت تو نكاهند، و اطاعت كنندگان بر قدرت تو نيفزايند.
آن كس كه از قضاي تو به خشم آيد نتواند فرمانت را برگرداند، و هر كس كه به فرمان تو پشت كند از تو بي نياز نگردد.هر سرّي نزد تو آشكار و هر پنهاني نزد تو هويداست.تو خداي هميشه‏اي و بي پايان، و تو پايان هر چيزي، كه گريزي از آن نيست.وعده‏گاه همه، محضر توست، و رهايي از تو جز به تو ممكن نيست، و زمام هر جنبنده‏اي به دست تو است، و به سوي تو بازگشت هر آفريده‏اي است.پاك و منزّهي اي خدا چقدر بزرگ و والاست قدر و عظمت تو، و چه بزرگ است آنچه را كه از خلقت تو مي‏نگرم و چه كوچك است هر بزرگي در برابر قدرت تو، و چه با عظمت است آنچه را كه از ملكوت تو مشاهده مي‏كنم، و چه ناچيز است برابر آنچه كه بر ما نهان است از سلطنت تو، و چه فراگير است در اين جهان نعمت‏هاي تو، و چه كوچك است نعمت‏هاي فراوان دنيا در برابر نعمتهاي آخرت.
2 وصف فرشتگان

دسته ها : نهج البلاغه
يکشنبه هشتم 11 1391 1:44

به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس، آخرين سنجش ميزان سرانه مطالعه در ارديبهشت 91 نشان مي‌دهد مجموعه سرانه مطالعه 75 دقيقه و 34 ثانيه است.

از اين ميان 15 دقيقه و 17 ثانيه مربوط به كتاب، 32 دقيقه و 56 ثانيه مربوط به روزنامه، 5 دقيقه و 42 ثانيه نشريه و 21 دقيقه و 35 ثانيه قرآن؛ بيشترين آمار سرانه مطالعه مربوط به استان تهران و پايين‌ترين ميزان سطح مطالعه استان چهارمحال و بختياري عنوان شده است.

در اين نظرسنجي و سنجش مشخص شده به تفكيك، تهراني‌ها در روز 93 دقيقه و 54 ثانيه كتاب مي‌خوانند و در چهارمحال و بختياري اين ميزان به 48 دقيقه و 59 ثانيه كاهش يافته‌اند. البته اين آمار در قياس با سال گذشته كاهش داشته، چراكه سرانه مطالعه در سال گذشته 79 دقيقه بود و امسال به 75 دقيقه كاهش رسيده است.

در سنجش جديد در ارتباط با قرآن، ادعيه و حتي روزنامه سرانه مطالعه افزايش داشته و كتاب، نشريات از سرانه مطالعه كمتري برخوردار بوده است، اما هنوز تحليل دقيقي وجود ندارد، شايد يكي از دلايل آن باشد كه گرايش جامعه به سوي فضاي مجازي و اينترنت افزايش يافته و سهم مطالعه روزنامه در فضاي مجازي هر سال با افزايش مواجه مي‌شود.

دسته ها : قران
يکشنبه هشتم 11 1391 1:36






يك متخصص تغذيه گفت: افرادي كه به سرماخوردگي مبتلا مي‌شوند، از ميوه و مايعات بيشتري استفاده كنند، به دليل اينكه مصرف مايعات و ميوه سموم را از بدن خارج مي‌كند و موجب بهبود سريع‌تر آنها مي‌شود.





مسعود كيمياگر در گفت‌وگو با فارس  اظهار داشت: حدود 40 سال پيش اين نظريه مطرح بود كه ويتامين C در پيشگيري از سرماخوردگي مؤثر است و همه فكر مي‌كردند كه اين ويتامين از ابتلاي افراد به سرماخوردگي جلوگيري مي‌كند.
 
وي گفت: ولي امروزه ثابت شدن است كه ويتامين C در درمان و بهبود علائم سرماخوردگي و در كوتاه كردن دوران نقاهت اين بيماري در افراد مفيد است.

اين متخصص تغذيه اضافه كرد: تغذيه مناسب، سيستم ايمني بدن افراد را قوي‌تر مي‌كند و افرادي كه رژيم غذايي آنها از 4 گروه اصلي غذايي تشكيل شده باشد، داراي بدن قوي‌تري هستند.

كيمياگر بيان داشت: ديده شده است، افرادي كه به سوءتغذيه مبتلا هستند، بيشتر به عفونت‌هاي ويروسي مبتلا مي‌شوند و بروز بيماري‌هايي مانند سرماخوردگي ناشي از همين عفونت‌هاست و شدت و مدت بيماري در اين افراد بيشتر است.

وي افزود: البته افرادي كه به سرماخوردگي مبتلا مي‌شوند، از ميوه و مايعات بايد بيشتر استفاده كنند، به دليل اينكه مصرف مايعات سموم را از بدن خارج مي‌كند و موجب بهبود سريعتر افراد مي‌شود

 .....

.................

جمعه ششم 11 1391 23:41
دسته ها : امام زمان(عج)
جمعه ششم 11 1391 23:18

حاج منصور:نتيجه مراقبت بر اعمال روزانه ، بيداري نيمه شب است

رفقا، اگر مي‌خواهيد بدانيد نماز‌هاي يوميه و واجبتان ثمر و نتيجه دارد نشانه‌اش اين است كه نيمه شب بيدارت كنند.به خدا اين كار را مي‌كنند؛ يقين دارم كه مي‌كنند. شور و شعف در ولايت است حالا چه به خنده باشد چه به گريه

مراسم هفتگي قرائت زيارت عاشورا در حسينيه صنف لباس فروشان تهران، برگزار شد.

به گزارش عقيق، حاج منصور ارضي در اين مراسم ضمن تاكيد بروجود نشاط در دين مبين اسلام گفت: اين نشاط مي‌تواند با انجام بهترين اعمال خير براي انسان به دست بيايد و اين عمل خير گرفتن دست ديگران است.

اين مداح اهلبيت (ع) با اشاره به اينكه بعضي‌ها مي‌گويند اگر براي امام حسين (ع) گريه نكنيم به چه دردي مي‌خوريم افزود: بايد در جواب بگويم بيش از نيمي از همين زيارت عاشورا و ديگر زيارات سفارش شده شامل برائت از دشمنان است، اين نشان مي‌دهد كه ما بايد در اين روزهايي كه ايام مرگ فرعون و به درك واصل شدن يزيد لعنت الله عليه است نشاط داشته باشيم. خدا و اهلبيت (ع) به فكر ما بوده‌اند كه ماه‌هاي ربيع الاول و ربيع الثاني را مثل بهار خودمان ايام خوشحالي ما قرار داده‌اند.

حاج منصور ارضي در ادامه سخنانش به انجام كار خير به خصوص در اين ايام تاكيد كرد و گفت: بعضي‌ها در اين روز‌ها به عشق حضرت حجت (عج) و آغاز ولايت ايشان كار خير مي‌كنند و در روايات هست كه اگر كسي به عشق امام زمان (عج) دلي را شاد كند، فردي را اطعام كند ويا يك قدم خير براي كسي بردارد چه مقامي پيدا مي‌كند. ببينيد در اين شرايط گراني و سختي‌هاي معيشتي مردم، قدمي كه برمي داري به سمت چه كسي است؟ آيا به سمت خدا و اهلبيت (ع) است يا به نيت ديگري است؟

حاج منصور با اشاره به اين فراز از زيارت امين الله كه مي‌فرمايد «مشغولة عن الدنيا بحمدك و ثنايك» گفت: دقّت كنيد كه اهل بيت چه مقامي داشتند. تاكيد شده وقتي كنار قبر اميرالمومنين مي‌رسي سمت راست صورتت را به قبر يا ضريح بگذار و بگو: «اللهم ان قلوب المخبتين اليك الواله»؛ يعني
اين پيرغلام اباعبدالله (ع) با تاكيد بر اين موضوع حاجاتمان را از امام زمان (عج) بخواهيم گفت: حاجاتي كه مي‌خواهيم متصّل به دنيا و شهوت نباشد. اين ايام ايام ورود حضرت به پيشگاه خدا با درجهٔ امامت است ديگر؛ حالا شما از حضرت حجّت چه مي‌خواهيد؟؟ برخي مي‌گويند «عجّل علي ظهورك» يا «عجل لوليك الفرج» ولي باز هم براي حاجت خودشان مي‌خواهند.

حاج منصور ارضي در توضيح عبارت «قلوب المخبتين» گفت: بدانيد كه شيعه قلبش مثل آقايش اميرالمومنين (ع) و اهل بيت (عليهم السلام) است، معلوم مي‌شود كه «مخبتين» برگزيدگان هستند، يعني آن‌ها در حلال و حرام زندگيشان مواظبت دارند كه هيچ در مكروهات هم دقّت دارند؛ اين‌ها به خانهٔ خدا كه مي‌رسند شيدايند بطوري كه وقتي عدّه‌اي از بيرون تماشايشان مي‌كنند مي‌گويند اين‌ها ديوانه‌اند. اميرالمومنين (ع) در نهج البلاغه درباره صفات متقّين مي‌فرمايند كه اينگونه است كه اگر كسي صورتشان را ببيند مي‌گويد اين‌ها از شدت ضعف انگار نان هم براي خوردن ندارند.

حاج منصور ارضي ضمن تاكيد مجدد بر شادي و تولي گفت: نشاط نه تنها در گريه كردن و كربلا رفتن و مشهد رفتن و زيارت كردن است بلكه در شادي و خنده و تولّي هم است. مشهد هم كه مي‌رويد خوشحال و خندان باشيد.

حاج منصور ارضي در پايان گفت: بچّه‌ها، عزيزان، رفقا، اگر مي‌خواهيد بدانيد نماز‌هاي يوميه و واجبتان ثمر و نتيجه دارد نشانه‌اش اين است كه نيمه شب بيدارت كنند.به خدا اين كار را مي‌كنند؛ يقين دارم كه مي‌كنند، اگر بخواهيد و حواستان به اعمال روزانه‌تان باشد؛ آرام بيدارت مي‌كنند، بيدار كه شدي مي‌گويي چه كسي مرا صدا كرد؟ آقا اگر كسي را بخواهند، همه جوره مي‌خواهند. برو دنبال اين موضوع، حالا چه در شادي و چه در حزن؛ الان ما شاديم ولي از آن طرف هم ناراحت براي مادرمانيم، كه روز اوّل ربيع او را زدند. چكار كنيم؟، انشاالله كه دروغ باشد.

به گزارش عقيق، حاج منصور ارضي مراسم اين هفته زيارت عاشورا را با اين شعر در ستايش حضرت ولي عصر (عج) آغاز كرد:

فوج مَلَك دُور و بَرَش دارد نگارم
يك آسمان زيرِ پرش دارد نگارم

بايد تمام عرشيان چاوش بخوانند
تاج ولايت بر سَرَش دارد نگارم

صبرش علي كويش حسن خويَِِش حسيني
خُلقي چو جدّ اطهرش دارد نگارم

نامي دِگر از حاتمِ داعي نمانده است
از بس گدا در محضرش دارد نگارم

حتّي منه پيمان شكن را هم دعا گوست
الحق كه ارث از مادرش دارد نگارم

از اوّل غيبت به شيعه بوده معلوم
فكري براي آخرش دارد نگارم

وقتِ فرج شمشير حيدر را به دستي
قرآن به دستِ ديگرش دارد نگارم

يعني به سر فكر تقاص خون جدّ و
شش ماههِ طفلِ پرپرش دارد نگارم

كوري چشم دشمنان لطفي مدارا
بر اين نظام و رهبرش دارد نگارم

ما در پيِ ديدارِ رويِ يــــار هستيم
از غمزه چشمان او بيمار هستيم.....
..................
جمعه ششم 11 1391 18:50

 

 

اي روح صداقت از دم تو

اي گوهر علم از يم تو

زيبنده ي تو است نام صادق

الحق كه تويي امام صادق

بر هر سخنت ارادت علم

در هر نفست ولادت علم

ميلاد تو اي ولي سرمد

شد روز ولادت محمد

در هفدهم ربيع الاول

شد نور تو بر زمين محول

از صبح ازل امام علمي

تا شام ابد تمام علمي

دانش زدم تو راست قامت

استاد علوم تا قيامت

قرآن به دم تو خو گرفته

ايمان ز تو آبرو گرفته

با نطق تو زنده تا قيامت

توحيد و نبوت و امامت

اي در دهنت زبان قرآن

قرآن همه جان تو جان قرآن  

رويد چو به بوستان شقايق

از لعل لبت در حقايق

وصف تو هماره بر لب ماست

راه و روش تو مكتب ماست

با تو همه جا مدينه ي ماست

اين گفت تو نقش سينه ي ماست

هركه شمرد سبك صلاتش

فردا نبود ره نجاتش

دور است ز خط طاعت ما

بر او نرسد شفاعت ما

تو مخزن علم كبريايي

تو وارث ختم الا نبيايي

حق را نفس تو نوشخند است

قرآن به دمت نيازمند است

قرآن كه در كلام سفته

با نطق تو حرف خويش گفته

هر آيه كه جبرئيل آرد

بي نطق شما زبان ندارد

او راه و شما چراغ راهيد

ناگفته و گفته را گواهيد

تو بر تن پاك علم جاني

استاد مفضل و اباني

دانشگه نور حق پيامت

صدها چو زراره و هشامت

دارند جهانيان بصيرت

از مؤمن طاق و بو بصيرت

اي زندگيم هدايت تو

دين و دل من ولايت تو

مهر تو همه عقيده ي من

مشي تو مرام و ايده ي من

روزي كه گل مرا سرشتند

بر لوح دلم خطي نوشتند

اين خط نوشته را بخوانيد

من جعفريم همه بدانيد

دلباخته اي ز اهل بيتم

خاك ره عبدي و كميتم

فرياد دوازده امامم

نور است به هر دلي كلامم

با اين دو سلاح جنگ كردم

باشد كه به خاك پاي ميثم

ميثم بشود فداي ميثم

-------------------------------------------------
غلامرضا سازگار



دسته ها : مناسبت ها
جمعه ششم 11 1391 3:54

 

 

اتفاقي خاص در عرش عظيم افتاده بود

لرزه بر اندام شيطان رجيم افتاده بود

چون كه بر پيشاني مولود پاك امنه

نقش بسم الله الرحمن الرحيم افتاده بود

در نخستين جزء قرآن هم به پايش با خضوع

معني رمز الف با لام و ميم افتاده بود

از ازل در آخرين جام مي پيغمبري

عكس زيباي رخ طفلي يتيم افتاده بود

روي بام شهر مكه در شب ميلاد نور

بقچه بوي گل از دست نسيم افتاده بود

سايه فرّ و شكوه جاودانش هم چنان

بر سر عيسي و موساي كليم افتاده بود

مهر او، مهر وصيش، مهر دختش بي گمان

در دل هر صاحب عقل سليم افتاده بود

بر سرش ز آن دم كه پا بر عرصه هستي نهاد

سايه نور خداوند كريم افتاده بود

هر كه با او يا وصيش بي دغل مي رفت راه

در حقيقت بر صراط مستقيم افتاده بود

--------------------------------------------------------------
علي راكبر بهراميان



دسته ها : مناسبت ها
جمعه ششم 11 1391 3:53


نماز حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ دو ركعت است در هر ركعت حمد يك مرتبه و «سبحان الله و الحمد للّه و لا اله الّا الله و الله اكبر» صد مرتبه.

دسته ها :
جمعه ششم 11 1391 2:59


نماز امام سجاد ـ عليه السّلام ـ چهار ركعت است، در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد صد مرتبه.
نماز ديگر: كه بنا به روايت قطب راوندي دو ركعت است، در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه آيه الكرسي خوانده مي شود.


دسته ها : نماز
جمعه ششم 11 1391 2:57


نماز حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ چهار ركعت است، در هر ركعت سوره فاتحه پنجاه مرتبه و سوره توحيد پنجاه مرتبه، و در ركوع فاتحه و توحيد هر يك ده مرتبه، و چون از ركوع سر بردارد هر يك را ده مرتبه، و هم چنين دو سجده اولي و در بين دو سجده و در سجده دوم هر يك ده مرتبه، و چون از چهار ركعت فارغ شدي و سلام گفتي اين دعا بخوان: «اللّهمّ انت الّذي استجبت لآدم و حوّاء...» تا آخر دعا كه في الجمله طولاني است

دسته ها : نماز
جمعه ششم 11 1391 2:55


نماز امام حسن ـ عليه السّلام ـ در روز جمعه و آن چهار ركعت است مثل نماز امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ .
نماز ديگر: در روز جمعه و آن نيز چهار ركعت است در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد بيست و پنج مرتبه.


دسته ها : نماز
جمعه ششم 11 1391 2:54

 

امام جعفر صادق (ع) در روز جمعه، يا دوشنبه، 17 ربيع‏الاوّل سال 83 قمرى ديده به جهان گشود. پدرش امام محمد باقر(ع) و مادر گرامى اش فاطمه، معروف به " اُمّ فروه" از زنان نيكو سرشت بود. امام صادق(ع) در شأن و مقام مادرش فرمود: مادرم از زنانى بود كه ايمان داشت، تقوا پيشه كرده و نيكوكارى مى‏نمود و خدا، نيكوكاران را دوست دارد.(2)

امام جعفر صادق )ع( به مدت دوازده سال، حيات با بركت جدّ گرامى‏اش امام زين العابدين (ع) را درك كرد ، هم چنين، 32 سال از وجود شريف پدرش امام محمد باقر (ع) برخوردار بود. مدت امامت امام جعفر صادق (ع)، 33 سال بود و با خلافت غاصبانه چند تن از خلفاى اموى و دو تن از خلفاى عباسى به شرح ذيل معاصر بود ) :عبدالملك بن مروان ،وليد بن عبدالملك ،سليمان بن عبدالملك ، عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك، هشام بن عبدالملك ، وليد بن يزيد ، يزيد بن وليد ،مروان بن محمد،ابوالعباس سفاح ، منصور دوانقى ) كه نُه نفر اوّل از طايفه بنى اميه و دو نفر آخر از خاندان بنى عباس بودند و آن حضرت از هر دو طايفه، سختى‏ها و بى‏مهرى‏هاى فراوانى ديد؛ اما چون آن امام بزرگوار در انتهاى دوران خلافت ستم كارانه امويان و در آغاز خلافت فريب‏كارانه عباسيان مى‏زيست، فرصت مناسبى به دست آورد تا در زمان انتقال خلافت از يك طايفه غاصب، به طايفه غاصب ديگر و سرگرم شدن آنان به يكديگر، مكتب اهل بيت (ع) را به مسلمانان بشناساند و زمينه و تبليغ اين مكتب را مهيّا سازد. آن حضرت با تشكيل حوزه علميه و تعليم شاگردانى مبرز تحول شگرفى در جهان اسلام و مذهب شيعه پديد آورد. به همين جهت، وى را پايه گذار مذهب "اماميه" دانسته و شعيان امامى اثناعشرى را " شيعه جعفرى" مى‏گويند.

سرانجام اين امام همام، در 65 سالگى به وسيله زهرى كه منصور دوانقى، به واسطه عوامل خود در مدينه، به آن حضرت خورانيد، مسموم شد و به خاطر شدت زهر، به شهادت رسيد. تاريخ شهادت وى، 25 شوال سال 148 قمرى مى‏باشد. امام موسى كاظم (ع) بدن مطهر پدر را پس از غسل، كفن و نماز، در جوار قبر پدر و جدش و عموى پدرش در قبرستان بقيع به خاك سپردند.(3)

منابع : 1- تاج‏المواليد ص 43؛ الارشاد، ص 525 وكشف الغمّة، ج 2، ص 369 -2-همان - 3- الارشاد، ص 525؛ كشف الغمّة، ج 2، ص 369؛ زندگانى چهارده معصوم (ع) (ترجمه اعلام الورى)، ص 376؛ منتهى الآمال، ج 2، ص 121 و موسوعة الامام الصادق (ع)، ج 1-2

نگاهى به سيره امام صادق (عليه السلام)
كار و تلاش و دستگيرى از مستمندان

امام صادق عليه السلام نه تنها ديگران را دعوت به كار و تلاش مى‏كرد، بلكه ‏خود نيز با وجود مجالس درس و مناظرات و ... در روزهاى داغ ‏تابستان، در مزرعه‏اش كار مى‏كرد. يكى از ياران حضرت مى‏گويد: آن ‏حضرت را در باغش ديدم، پيراهن زبر و خشن بر تن و بيل در دست، باغ را آبيارى مى‏كرد و عرق از سر و صورتش مى‏ريخت، گفتم: اجازه‏ دهيد من كار كنم. فرمود: من كسى را دارم كه اين كارها را بكند ولى دوست دارم مرد در راه به دست آوردن روزى حلال از گرمى آفتاب ‏آزار ببيند و خداوند ببيند كه من در پى روزى حلال هستم. (۱)
حضرت در تجارت نيز چنين بود و بر رضايت ‏خداوند تاكيد داشت. لذا وقتى كار پرداز او كه با سرمايه امام براى تجارت به مصر رفت و با سودى كلان برگشت، امام از او پرسيد: اين همه سود را چگونه به دست آورده‏اى؟ او گفت: چون مردم نيازمند كالاى ما بودند، ما هم به قيمت گزاف فروختيم. امام فرمود: سبحان الله!
عليه مسلمانان هم‏پيمان شديد كه كالايتان را جز در برابر هر دينار سرمايه يك دينار سود نفروشيد! امام اصل سرمايه را برداشت و سودش را نپذيرفت و فرمود: اى مصادف! چكاچك شمشيرها از كسب روزى حلال آسان‎تر است. (۲)
حقيقت اين است كه امام در نهايت علاقه به كار و تلاش، هرگز فريفته درخشش درهم و دينار نمى‏شد و مى‏دانست كه بهترين كار از نظر خداوند تقسيم دارايى خود با نيازمندان است، حقيقتى كه ما هرگز از عمق جان بدان ايمان عملى نداشته و نداريم. امام خود درباره باغش مى‏فرمود: وقتى خرماها مى‏رسد، مى‏گويم ديوارها را بشكافند تا مردم وارد شوند و بخورند. همچنين مى‏گويم ده ظرف‏ خرما كه بر سر هر يك ده نفر بتوانند بنشينند، آماده سازند تا وقتى ده نفر خوردند، ده نفر ديگر بيايند و هر يك، يك مد خرما بخورند. آنگاه مى‏خواهم براى تمام همسايگان باغ (پيرمرد، پيرزن، مريض، كودك و هر كس ديگر كه توان آمدن به باغ را نداشته) يك مد خرما ببرند. پس مزد باغبان و كارگران و ... را مى‏دهم و باقى‎مانده محصول را به مدينه آورده بين نيازمندان تقسيم مى‏كنم و دست آخر از محصول چهار هزار دينارى، چهارصد درهم برايم ‏مى‏ماند. (۳)
ساده زيستى و همرنگى با مردم
امام همانند مردم معمولى لباس مى‏پوشيد و در زندگى رعايت اقتصاد را مى‏كرد. مى‏فرمود: بهترين لباس در هر زمان، لباس معمول همان ‏زمان است. لذا (۴) گاه لباس نو و گاه لباس وصله‎دار بر تن ‏مى‏كرد. لذا وقتى سفيان ثورى به وى اعتراض مى‏كرد كه: پدرت على‏ لباسى چنين گرانبها نمى‏پوشيد، فرمود: زمان على عليه السلام زمان فقر و اكنون زمان غنا و فراوانى است و پوشيدن آن لباس در اين زمان، لباس شهرت است و حرام ... پس آستين خود را بالا زد و لباس زير را كه خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زير را براى خدا و لباس نو را براى شما پوشيده‏ام. (۵)
با اين همه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمى‏داد، امتيازى براى وى و خانواده‏اش در نظر گرفته شود. و اين ويژگى ‏هنگام بروز بحران‏هاى اقتصادى و اجتماعى بيشتر بروز مى‏يافت. از جمله در سالى كه گندم در مدينه ناياب شد، دستور داد گندم‏هاى ‏موجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو و گندم كه خوراك بقيه مردم بود، تهيه كنند و فرمود: «فان الله ‏يعلم انى واجدان اطعمهم الحنطه على وجهها ولكنى ‏احب ان يرانى ‏الله قد احسنت تقدير المعيشه.»
(۶) خدا مى‏داند كه مى‏توانم به بهترين صورت نان گندم خانواده‏ام را تهيه كنم؛ اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه‎ريزى صحيح‏ زندگى ببيند.
شجاعت
امام صادق عليه السلام در برابر ستمگران از هر طايفه و رتبه‏اى به سختى‏ مى‏ايستاد و اين شهامت را داشت كه سخن حق را به زبان آورد و اقدام حق‎طلبانه را انجام دهد، هر چند با عكس العمل تندى رو  به ‏رو شود. لذا وقتى منصور از او پرسيد: چرا خداوند مگس را خلق‏ كرد؟ فرمود: تا جباران را خوار كند. و به اين ترتيب منصور را متوجه قدرت الهى كرد. (۷) و آنگاه كه فرماندار مدينه در حضور بنى‎هاشم در خطبه‏هاى نماز به على عليه السلام دشنام داد، امام چنان ‏پاسخى كوبنده داد كه فرماندار خطبه را ناتمام گذاشت و به سوى ‏خانه‏اش راهى شد. (۸)
همزيستى و مدارا با مسلمانان
امام صادق عليه السلام شيعيان را به همزيستى با اهل تسنن دعوت مى‏كرد تا به اين طريق هم شيعيان از جامعه اكثريت منزوى نشوند و هم بتوان‏ احكام و اصول شيعى را با ملاطفت ‏به آنان منتقل كرد. از اين روى ‏در مدار حق با مسامحه با آنان رفتار مى‏شد، اما اين سهل گرفتن ‏هرگز به معناى زير پاى گذاشتن اصول نبود و آن جا كه مسئله اصولى ‏در ميان بود، حضرت هرگز تسليم نمى‏شد. از جمله در يكى از سفرها، امام صادق عليه السلام به حيره (ميان كوفه و بصره) آمد. در آن‏ جا منصور دوانيقى به خاطر ختنه فرزندش جمعى را به مهمانى دعوت كرده بود.
امام نيز ناگزير در آن مجلس حاضر شد. وقتى كه سفره غذا را انداختند، هنگام صرف غذا، يكى از حاضران آب خواست ولى به جاى ‏آن، شراب آوردند، وقتى ظرف شراب را به او دادند، امام بى‏درنگ ‏برخاست و مجلس را ترك كرد و فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «ملعون ‏مَن ‏جلس على مائده يشرب عليها الخمر» (۹) ؛ ملعون است كسى كه در كنار سفره‏اى بنشيند كه در آن سفره شراب ‏نوشيده شود.
امام حتى در مجالس عمومى خليفه نيز حاضر نمى‏شد؛ زيرا حكومت را غاصب مى‏دانست و حاضر نبود با پاى خود بدان جا برود، زيرا با اين كار از ناحق بودن آنان، چشم‎پوشى مى‏شد و تنها زمانى كه ‏اجبار بود به خاطر مصالح اهم به آنجا مى‏رفت؛ لذا منصور ضمن ‏نامه‏اى به وى نوشت: چرا تو به اطراف ما مانند ساير مردم ‏نمى‏آيى؟ امام در پاسخ نوشت: نزد ما چيزى نيست كه به خاطر آن از تو بترسيم و بياييم، نزد تو در مورد آخرتت چيزى نيست كه به آن ‏اميدوار باشيم. تو نعمتى ندارى كه بياييم و به خاطر آن به تو تبريك بگوييم و آنچه كه اكنون دارى آن را بلا و عذاب نمى‏دانى تا بياييم و تسليت‏ بگوييم. منصور نوشت: بيا تا ما را نصيحت كنى.
امام نيز نوشت: كسى كه آخرت را بخواهد، با تو همنشين نمى‏شود و كسى كه دنيا را بخواهد، به خاطر دنياى خود تو را نصيحت ‏نمى‏كند. (۱۰)
علم امام صادق (عليه السلام) و اقدامات وى
آنچه به دوره امامت ‏حضرت امام صادق عليه السلام ويژگى خاصى بخشيده، استفاده از علم بى‏كران امامت، تربيت دانش‎ طلبان و بنيان‎گذارى ‏فكرى و علمى مذهب تشيع است. در اين باره چهار موضوع قابل توجه‏است:
الف- دانش امام.
ب- ويژگى‏هاى عصر آن حضرت كه منجر به حركت علمى و پايه‎ريزى ‏نهضت علمى شد.
ج- اولويت‏ها در نهضت علمى.
د- شيوه‏ها و اهداف و نتايج اين نهضت علمى.
 الف- دانش امام
شيخ مفيد مى‏نويسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل كرده‏اند كه به ‏تمام شهرها منتشر شده و كران تا كران جهان را فرا گرفته است و از احدى از علماى اهل‏بيت عليهم السلام اين مقدار احاديث نقل‏ نشده است ‏به اين اندازه كه از آن حضرت نقل شده. اصحاب حديث، راويان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گرد آورده و عددشان‏ به چهار هزار تن رسيده و آن قدر نشانه‏هاى آشكار بر امامت آن ‏حضرت ظاهر شده كه دلها را روشن و زبان مخالفان را از ايراد شبهه لال كرده است. (۱۱)
سيد مؤمن شافعى نيز مى‏نويسد: مناقب آن حضرت بسيار است تا آنجا كه شمارشگر حساب ناتوان است از آن. (۱۲)
ابوحنيفه مى‏گفت: من هرگز فقيه‏تر از جعفر بن محمد نديده‏ام و او حتما داناترين امت اسلامى است. (۱۳)
حسن بن زياد مى‏گويد: از ابوحنيفه پرسيدم: به نظر تو چه كسى در فقه سرآمد است؟ گفت: جعفر بن محمد. روزى منصور دوانيقى به من ‏گفت: مردم توجه زيادى به جعفر بن محمد پيدا كرده‏اند و سيل جمعيت ‏به سوى او سرازير شده است. پرسش‎هايى دشوار آماده كن و پاسخ‏هايش ‏را بخواه تا او از چشم مسلمانان بيفتد. من چهل مسئله دشوار آماده كردم. هنگامى كه وارد مجلس شدم، ديدم امام در سمت راست‏ منصور نشسته است. سلام كردم و نشستم. منصور از من خواست‏ سوالاتم ‏را بپرسم. من يك يك سؤال مى‏كردم و حضرت در جواب مى‏فرمود: در مورد اين مسئله، نظر شما چنين و اهل ‏مدينه چنان است و فتواى خود را نيز مى‏گفتند كه گاه موافق و گاه مخالف ما بود. (۱۴)
 ب- ويژگي‏هاى عصر آن حضرت
عصر امام صادق عليه السلام همزمان با دو حكومت ‏مروانى و عباسى بود كه‏ انواع تضييق‏ها و فشارها بر آن حضرت وارد مى‏شد، بارها او را بدون آن كه جرمى مرتكب شود، به تبعيد مى‏بردند. از جمله يكبار به ‏همراه پدرش به شام و بار ديگر در عصر عباسى به عراق رفت. يكبار در زمان سفاح به حيره و چند بار در زمان منصور به حيره، كوفه و بغداد رفت.
با اين بيان، اين تحليل كه حكومتگران به دليل نزاع‏هاى خود، فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در يك فضاى آرام به تاسيس‏ نهضت علمى پرداخت، به صورت مطلق پذيرفتنى نيست، بلكه امام با وجود آزارهاى موسمى اموى و عباسى از هر نوع فرصتى استفاده مى‏كرد تا نهضت علمى خود را به راه اندازد و دليل عمده رويكرد حضرت، بسته بودن راه‏هاى ديگر بود. چنانچه امام از ناچارى عمدا رو به‏ تقيه مى‏آورد. زيرا خلفا در صدد بودند با كوچك‎ترين بهانه‏اى حضرت ‏را از سر راه خود بردارند. لذا منصور مى‏گفت: «هذا الشجى معترض‏ فى الحلق‏»؛ جعفر بن محمد مثل استخوانى در گلو است كه نه مى‏توان ‏فرو برد و نه مى‏توان بيرون افكند. بر همين اساس خلفا در صدد بودند ولو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهايت‏ شهيد كنند. حكايت زير دليل اين مدعى است:
جعفر بن محمد بن اشعث از اهل تسنن و دشمنان اهل‏بيت عليهم السلام ‏به صفوان بن يحيى گفت: آيا مى‏دانى با اين كه در ميان خاندان ما هيچ نام و اثرى از شيعه نبود من چگونه شيعه شدم؟ ... منصور دوانيقى روزى به پدرم محمد بن اشعث گفت: اى محمد! يك نفر مرد دانشمند و با هوش براى من پيدا كن كه ماموريت ‏خطيرى به او بتوانم واگذار كنم. پدرم ابن مهاجر (دايى مرا) معرفى كرد.
منصور به او گفت: اين پول را بگير و به مدينه نزد عبدالله بن ‏حسن و جماعتى از خاندان او از جمله جعفر بن محمد (امام صادق عليه السلام) برو و به هر يك مقدارى پول بده و بگو: من مردى غريب از اهل ‏خراسان هستم كه گروهى از شيعيان شما در خراسان اين پول ‏را داده‏اند كه به شما بدهم مشروط بر اين كه چنين و چنان (قيام ‏عليه حكومت) كنيد و ما از شما پشتيبانى مى‏كنيم. وقتى پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه پول رساندن هستم، با دستخط خود، قبض ‏رسيد بنويسيد و به من بدهيد. ابن مهاجر به مدينه آمد و بعد از مدتى نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعريف كن چه خبر؟ ابن مهاجر گفت: پول‏ها را به مدينه بردم و به هر يك از خاندان مبلغى دادم و قبض رسيد از دستخط خودشان گرفتم غير از جعفر بن محمد (امام صادق عله السلام) كه من ‏سراغش را گرفتم. او در مسجد مشغول نماز بود. پشت ‏سرش نشستم او تند نمازش را به پايان برد و بى ‏آن كه من سخنى بگويم به من گفت: اى مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فريب نده كه آنها سابقه ‏نزديكى با دولت ‏بنى مروان دارند و همه (بر اثر ظلم) نيازمندند.
من پرسيدم: منظورتان چيست؟ آن حضرت سرش را نزديك گوشم آورد و آنچه بين من و تو بود، باز گفت. مثل اين كه او سومين‏ نفر ما بود.
منصور گفت: «يابن مهاجر اعلم انه ليس من اهل‏بيت نبوه ‏الا وفيه محدث و ان ‏جعفر بن محمد محدثنا»؛ اى پسر مهاجر، بدان كه هيچ خاندان نبوتى نيست مگر اين كه در ميان آنها محدثى (فرشته‏اى از طرف خدا كه با او تماس دارد و اخبار را به او خبر مى‏دهد.) هست و محدث خاندان ما جعفر بن ‏محمد عليه السلام است.
فرزند محمد بن اشعث مى‏گويد: پدرم گفت: همين(اقرار دشمن) باعث ‏شد كه ما به تشيع روى آوريم. (۱۵)
آرى اين همه نشان از اختناق و فشارى دارد كه مانع از هر نوع ‏اقدام عليه حكومت وقت مى‏شد، لذا امام به سوى تنها راه ممكن كه ‏همان ادامه مسير پدر بزرگوارش امام باقر عليه السلام بود، روى آورد و از در دانش و علم وارد شد.
 ج- اولويت‏ها در نهضت علمى
حال بايد توضيح داد كه در اين مسير حضرت، چه چيزى محتواى اين ‏نهضت علمى را تعيين مى‏كرد؟
حقيقت اين است كه جريان نفاق، خطرناك‏ترين انحرافى است كه از زمان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله شروع شده و در آيات مختلفى بدان اشاره شده‏ است، مانند آيات ‏۷ و ۸ سوره منافقين. اين حركت هر چند در زمان ‏پيامبر نتوانست در صحنه اجتماعى بروز يابد، اما از اولين لحظات ‏رحلت، تمام هجمه‏هاى منافقان به يكباره بر سر اهل‏بيت عليهم‏السلام فرو ريخت. لذا مرحوم علامه طباطبايى مى‏نويسد:
هنگامى كه خلافت از اهل‏بيت عليهم السلام گرفته شد، مردم روى اين‏ جريان از آنها روي‎گردان شدند و اهل‏بيت عليهم السلام در رديف ‏اشخاص عادى بلكه به خاطر سياست دولت وقت، مطرود از جامعه‏ شناخته شدند و در نتيجه مسلمان‏ها از اهل‏بيت عليهم السلام دور افتادند و از تربيت علمى و عملى آنان محروم شدند. البته امويان ‏به اين هم بسنده نكردند و با نصب علماى سفارشى خود، كوشيدند از مطرح شدن ائمه‏ اطهار عليهم السلام از اين طريق نيز جلوگيرى كنند. چنانچه معاويه رسما اعلام كرد: كسى كه علم و دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملك اعلام شد: كسى جز عطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجيع فتوا دهد،از سوى ديگر مردم از تفسير قرآن نيز چون علم اهل‏بيت عليهم‏السلام محروم ماندند با داستان‎هاى يهود و نصارى آميخته شد و نوعى فرهنگ التقاطى در گذر ايام شكل گرفت. رفته رفته كه‏ قيام‎هاى شيعى اوج گرفت و گاه فضاهاى سياسى به دلايلى باز شد، دو نظريه قيام مسلحانه و نهضت فرهنگى در اذهان مطرح شد. چون ‏قيام‏هاى مسلحانه به دليل اقتدار حكام اموى و عباسى عموما با شكست رو به رو مى‏شد، نهضت امام صادق عليه السلام به سوى حركتى علمى‏ مى‏توانست ‏سوق پيدا كند تا از اين گذر علاوه بر پايان دادن به‏ ركود و سكوت مرگبار فرهنگى، اختلاط و التقاط مذهبى و دينى و فرهنگى نيز زدوده شود. لذا اولويت در نهضت امام بر ترويج و شكوفايى فرهنگ دينى و مذهبى و پاسخگويى به شبهات و رفع التقاط شكل گرفت.
 د- شيوه‏ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى
 ۱- تربيت راويان
از گذر ممنوعيت نقل احاديث در مدت زمان طولانى توسط حكام اموى، احساس نياز شديد به نقل روايات و سخن پيامبر اكرم، اميرمومنان عليه السلام، امام صادق عليه السلام را وامى‏داشت ‏به تربيت راويان در ابعاد مختلف آن روى آورد. لذا اينك از آن امام در هر زمينه‏اى روايت ‏وجود دارد.
آرى، راويان با فراگرفتن هزاران حديث در علومى چون تفسير، فقه، تاريخ، مواعظ، اخلاق، كلام، طب، شيمى و ... سدى در برابر انحرافات ‏ايجاد كردند. امام صادق عليه السلام مى‏فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حديث ‏از من روايت كرده است. پس آنها را از من روايت كنيد. (۱۶)
محمد بن مسلم هم شانزده هزار حديث از حضرت فرا گرفت. (۱۷) و حسن‏ بن على‏ وشا مى‏گفت: من در مسجد كوفه نهصد شيخ را ديدم كه همه‏ مى‏گفتند: جعفر بن محمد برايم چنين گفت. (۱۸)
اين حجم گسترده از راويان در واقع، كمبود روايت از منبع‏ بى‏پايان امامت را در طى دوره‏هاى مختلف توانست جبران كند و از اين حيث امام به موفقيت لازم دست ‏يافت.
آرى، روايت از اين امام منحصر به شيعه نشد و اهل تسنن نيز روايات فراوانى در كتب خود آوردند. ابن عقده و شيخ طوسى در كتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و ديگران آمارى داده‏اند كه ‏مجموعا راويان از امام به چهار هزار نفر مى‏رسند و اكثر اصول ‏اربعماءئه از امام صادق عليه السلام است و همچنين اصول چهارصدگانه اساسى‏ كتب اربعه شيعه (كافى، من لايحضره الفقيه، التهذيب، الاستبصار)را تشكيل دادند.
۲- تربيت مبلغان و مناظره كنندگان
علاوه بر ايجاد خزائن اطلاعات (راويان) كه منابع خبرى موثق تلقى‏ مى‏شدند، حضرت به ايجاد شبكه‏اى از شاگردان ويژه همت گمارد تا به ‏دومين هدف خود يعنى زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات‏ را از چهره دين بزدايند. هشام بن حكم، هشام بن سالم، قيس، مؤمن ‏الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعين و ... از اين دست ‏شاگردان‏ مبلغ هستند. براى نمونه، مناظره‏اى از صدها مناظره را با هم‏ مى‏خوانيم:
هشام بن سالم مى‏گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بوديم كه مردى از شاميان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسيد: چه مى‏خواهى؟
گفت: به من گفته‏اند شما داناترين مردم هستيد، مى‏خواهم چند سؤال ‏بكنم. امام پرسيد: درباره چه چيز؟
گفت: در قرآن، از حروف مقطعه و از سكون و رفع و نصب و جر آن.
امام فرمود: اى حمران! تو جواب بده. او گفت: من مى‏خواهم با خودتان سخن بگويم. امام فرمود: اگر بر او پيروز شدى، بر من ‏غلبه كرده‏اى! مرد شامى آن قدر از حمران سؤال كرد و جواب شنيد كه خود خسته شد و در جواب امام كه: خوب چه شد؟ گفت: مرد توانايى ‏است. هر چه پرسيدم، جواب داد. آنگاه به توصيه امام حمران سوالى ‏پرسيد و مرد شامى در جواب آن درمانده شد. آنگاه خطاب به حضرت ‏گفت: در نحو و ادبيات مى‏خواهم با شما سخن بگويم. حضرت از ابان ‏خواست ‏با او بحث كند و باز آن مرد ناتوان شد. تقاضاى مباحثه در فقه كرد كه امام زراره ‏بن ‏اعين را به وى معرفى كرد. در علم كلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزه بن محمد، در توحيد، هشام بن سالم ‏و در امامت، هشام بن حكم را معرفى كردند و او مغلوب همه شد.
امام چنان خنديد كه دندان‎هايش معلوم شد. مرد شامى گفت: گويا خواستى به من بفهمانى در ميان شيعيانت چنين مردمى هستند. امام ‏پاسخ داد. بلى! و در نهايت او نيز در جرگه شيعيان داخل شد. (۱۹)
۳- برخورد با انحرافات ويژه
امام علاوه بر آن دو حركت اصولى، براى رفع انحرافات ويژه نيز مى‏كوشيد، مانند آنچه از مرام ابوحنيفه در عراق گريبان شيعيان ‏را گرفته بود، يعنى مذهب قياس.
چون در عراق تعداد زيادى از شيعيان نيز زندگى مى‏كردند و با سنى‏ها از حيث فرهنگى و اجتماعى تا حدودى در آميخته بودند، لذا احتمال تاثيرپذيرى از قياس وجود داشت. يعنى يك آفت درونى كه ‏مى‏توانست ‏شيعيان را تهديدكند، لذا امام در محو مبانى مذهب قياس‏ و استحسان تلاش كرد.
مبارزه با برداشت‏هاى جاهلانه و قرائت‎هاى سليقه‏اى از دين نيز در مكتب امام جايگاه ويژه‏اى داشت و حضرت علاوه بر حركت كلى و مسير اصلى، به صورت موردى با اين انحرافات مبارزه مى‏كرد. از جمله آنها حكايت معروفى است كه با هم مى‏خوانيم:
حضرت مردى را ديد كه قيافه‏اى جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او دو عدد نان از دكان نانوايى دزديد و به سرعت زيرجامه‏اش مخفى كرد و بعد هم دو عدد انار از ميوه فروشى سرقت كرد و به راه افتاد. وقتى به مريضى مستمند رسيد، آنها را به او داد. امام صادق عليه السلام شگفت‎زده نزد او رفت و گفت: چه مى‏كنى؟ او پاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا كردم‏ و خدا مى‏فرمايد: (من جاء بالسيئه فلا يجزى الا مثلها)؛ هر كس كار بدى بكند كيفر نمى‏بيند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم.
از طرف ديگر چون خدا مى‏فرمايد: (من جاء بالحسنه فله عشرا مثالها)؛ هر كس يك كار نيك انجام دهد، برايش ده برابر ثواب ‏هست. و من چون آن چهار چيز (دو نان و دو انار) را به فقير دادم، پس چهل حسنه دارم كه اگر چهار گناه از آن كم كنم، ۳۶حسنه برايم مى‏ماند!
امام در برابر اين برداشت و قرائت ناصواب كه بر عدم درك و احاطه كامل به مبانى فهم آيات بنا شده بود، پاسخ داد كه (انما يتقبل الله من المتقين)؛ خداوند كار نيك را از متقين قبول ‏دارد. يعنى اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابى بر آن نمى‏تواند مترتب باشد.
آرى، دورى از منبع وحى و اخبار اهل‏بيت رسالت، سبب شد مردانى ‏پاى به عرصه گذارند و ادعاى فضل كنند كه هرگز مبانى فكرى قرآن ‏و دين را به خوبى نفهميده‏اند و از اين روى همواره، خود و پيروانشان را به راه خطا رهنمون مى‏شوند. (۲۰)

 

دسته ها :
جمعه ششم 11 1391 2:17
دسته ها :
پنج شنبه پنجم 11 1391 12:58
X