معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2089160
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
دسته ها :
پنج شنبه پنجم 11 1391 12:58

حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله شصت و سه سال در اين جهان زندگى فرمود: از اين‏ مدت دو سال و چهار ماه با پدرش، و هشت سال با جدش عبد المطلب زندگانى كرد، پس از وفات جدش، ابو طالب كفالت او را بعهده گرفت، حضرت ابو طالب تا آنگاه كه حيات داشت از آن جناب حمايت ميكرد، و او را تكريم و تعظيم مينمود، و از كيد دشمنان و مكر مشركين او را نگهدارى ميفرمود.
محمد بن اسحاق گفته: عبد اللَّه پدر حضرت رسول هنگامى كه وى در رحم مادرش قرار داشت از دنيا رفت، و بعضى نيز گفته‏اند: والد ما جد پيغمبر هنگامى كه شش ماه از سن او گذشته بود وفات كرده.ابن اسحاق گفته: مادر پيامبر اكرم «آمنه» به اتفاق پيغمبر نزد اخوال آن جناب كه در مدينه بودند رفت، هنگامى كه از مدينه بطرف مكه مراجعت ميكرد در «ابواء» وفات نمود، و پيغمبر در اين موقع شش سال از سن شريفش ميگذشت.
از بريده نقل شده كه وى گفت: حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله به قبرى رسيد و در آنجا نشست، و مردم هم با آن جناب نشسته، وى در اين هنگام سر خود را تكان داد، مثل اين كه با كسى سخن ميگفت، پس از اين گريه كرد، به آن حضرت عرض كردند:
علت گريه شما چه بود؟
فرمود: اين قبر آمنه مادر من است، از خداوند اذن خواستم بزيارت قبر مادرم بروم، خداوند هم به من اذن مرحمت فرمود من از محبت‏هاى مادرم ياد كردم و لذا گريه نمودم، راوى گويد: من آن حضرت را مانند اين وقت گريان نديدم.
و در خبر ديگرى است كه من از خداوند اذن خواستم تا مادر خود را زيارت كنم، و شما هم بزيارت اهل قبور برويد، تا بياد مرگ باشيد.
پيامبر اكرم هنگامى كه بيست و پنج سال از عمر شريفش ميگذشت با خديجه ازدواج نمود، و در سن چهل و سه سالگى عمويش ابو طالب از دنيا رفت، و خديجه نيز بعد از سه روز از وفات ابو طالب از دنيا رفت، و پيغمبر اين سال را « عام الحزن » ناميدند.
هشام بن عروة گويد: پدرم ميگفت:
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: قريش همواره‏ از من ميترسيدند تا آنگاه كه ابو طالب از دنيا رفت.
پيغمبر تا سيزدهمين سال بعثت در مكه اقامت داشت و پس از اين به مدينه مهاجرت فرمود، سه روز يا شش روز در غار « ثور » مخفى بود، و روز دوشنبه يازدهم ربيع الأول به مدينه منوره وارد شد و در اين جا ده سال زندگى كرد و در روز دوشنبه بيست و هشتم ماه صفر سال يازدهم از هجرت دار فانى را وداع فرمود.

هنگام وفات آن حضرت اهل بيتش در محل دفن او اختلاف كردند، امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:
خداوند روح پيغمبرش را در شريفترين بقاع زمين اخذ ميكند، اكنون نيز لازم است كه آن حضرت در اطاقى كه از دنيا رفته دفن شود.

پنج شنبه پنجم 11 1391 12:54
دسته ها :
پنج شنبه پنجم 11 1391 12:34

پيامبر اكرم(ص) روز جمعه هفدهم ربيع الأول در عام الفيل هنگام طلوع آفتاب متولد شده در روايات عامه تولد آن جناب روز دوشنبه ذكر شده، آنان پس از اين اختلاف كرده و بعضى معتقدند كه تولد حضرت در شب دوم اين ماه بوده، و گروهى گفته‏اند: در شب دهم اتفاق افتاده است.

ولادت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله در سى و چهارمين سال سلطنت انوشيروان پادشاه ايران واقع شده .
اين سلطان همان است كه مزدك و اطرافيان او را كشت، و زنادقه را هلاك كرد، گمان نموده‏اند كه پيغمبر در باره او فرموده «من در زمان سلطان عادل متولد شده‏ام» ، و تولد حضرت مصادف بود با هشتمين سال سلطنت عمرو بن هند پادشاه عرب، و كنيه‏اش ابو القاسم بود.

انس بن مالك گويد: هنگامى كه ابراهيم فرزند پيغمبر متولد شد، جبرئيل نزد آن حضرت آمد و گفت: السلام عليك يا أبا ابراهيم. و نسب آن حضرت از اين قرار است: محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصىّ بن مرة بن كعب ابن لؤى بن غالب بن فهر بن مالك بن النضر بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس‏ ابن مضر بن نزار بن معد بن عدنان‏.
از حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله روايت شده كه آن جناب فرمود: هر گاه نسب من به عدنان رسيد توقف كنيد.
از ام سلمه زوجه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شده كه وى گفت: از پيغمبر شنيدم ميفرمود: عدنان بن ادد بن زيد بن ثرا بن أعراق الثرى، ام سلمه گفت: زيد نامش «هميسيع» است و «ثرا» نيز نام گياهى است و «اعراق الثرى» هم اسماعيل بن ابراهيم عليهما السّلام ميباشد ام سلمه گويد: حضرت رسول اين آيه را قرائت فرمود: «وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً».
ابو جعفر صدوق- رضوان اللَّه عليه- نقل كرده: عدنان بن ادّ بن ادد بن يامين بن يشجب بن منحر بن صابوغ بن هميسع، و در روايت ديگرى آمده: عدنان بن ادد بن زيد بن يقدد بن يقدم الهميسيع بن نبت بن حمل بن قيدار بن اسماعيل بن ابراهيم.
گفته شده قول درستى كه اكثر اهل نسب بوى اعتماد كرده‏اند اين است كه:
عدنان همان ادّ بن ادد بن اليسع بن هميسيع بن سلامان بن نبت بن حمل بن قيدار بن اسماعيل ابن ابراهيم بن تارح بن تاخور بن ساخور بن ارعواء بن فالغ بن عابر (اين همان هود پيغمبر است) بن شالخ بن ارفخشذ بن سام بن نوح بن لمك بن متوشلخ بن اخنوخ (اين شخص ادريس نبى بوده) بن يارد بن مهلائيل بن قينان بن أنوش بن شيث بن آدم ابو البشر عليه السّلام است.

مادر حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله «آمنه» دختر وهب بن عبد مناف بن زهرة بن كلاب ابن مرّة بن كعب بن لؤى بن غالب ميباشد.
پيغمبر را ابتداء «ثويبة» كنيز ابو لهب شير داد، و اين ثويبه اسلام اختيار كرد و در سال هفتم هجرت از دنيا رفت، اين زن قبل از حضرت رسول حمزة بن عبد المطلب را نيز شير داده بود، و براى همين جهت پيغمبر به دختر حمزه ميفرمود اين دختر برادر رضاعى من است. و حمزه از حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله چهار سال بزرگتر بوده.

پس از ثويبة «حليمه» دختر عبد اللَّه بن حارث از قبيله سعد بن هوازن حضرت را شير ميداد جده پيغمبر- مادر عبد اللَّه پدر بزرگوارش- «فاطمه» دختر عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم، و مادر عبد المطلب «سلمى» دختر عمرة از بنى نجار و مادر هاشم «عاتكه» دختر مرة بن هلال از بنى سليم، و مادر قصى و زهره نيز «فاطمه» دختر سعد از قبيله ازد بودند.
حضرت خاتم النبيين صلى اللَّه عليه و آله روز بيست و هفتم رجب در حالى كه چهل سال از عمر شريفش گذشته بود، رسالت خود را بجهانيان اعلام فرمود، و آنان را به توحيد دعوت كرد. و در روز دوشنبه بيست و هشتم صفر سال يازدهم از هجرت هنگامى كه شصت و سه سال از عمرش ميگذشت دار فانى را وداع گفت، و به جوار پروردگار شتافت.
( يه فاتحه بخونين و هديه كنين)

دسته ها :
پنج شنبه پنجم 11 1391 12:17
دسته ها :
پنج شنبه پنجم 11 1391 11:21

خديجه  دختر خويلد  زني تجارت پيشه، با شرافت و ثروتمند بود، افرادي را براي بازرگاني مي گماشت و سرمايه‌اي را براي تجارت در اختيارشان قرار مي داد و مزدي به آنان مي پرداخت، وقتي محمد(ص) به بيست و پنج سالگي رسيد،‌ ابوطالب به او گفت: من تهيدست شده‌ام و روزگار سخت شده است، اكنون كارواني از قريش رهسپار شام مي‌شود، كاش تو هم نزد خديجه كه مرداني را براي تجارت مي فرستد، مي‌رفتي و كار تجارت او را به عهده مي‌گرفتي.

دسته ها :
سه شنبه سوم 11 1391 22:36

امشب، شب ازدواج ملكه حجاز است؛

اما نه با شاهزادگان يمني و نه با تاجران مكي؛

با كسي كه پادشاه بي تاج و تخت زمين و آسمان است.

با كسي كه تمام كائنات، بهانه خلقت اوست و آفتاب، به طمع ديدار او هر روز طلوع مي كند، با كسي كه خداوند او را «رَحْمَةً

دسته ها : مناسبت ها
سه شنبه سوم 11 1391 18:37
دسته ها : پيروزي انقلاب
سه شنبه سوم 11 1391 13:34

قرار است در اين طرح يك ميليون امضا جمع آوري شود، تا دولت انگليس به دليل سياست هاي اشتباه ها و جناياتش عليه ملت فلسطين، رسما عذرخواهي كند.
در اين فراخوان با شعار "انگليس، زمان عذرخواهي فرا رسيده"، از انگليس درخواست شده است به دليل صدور بيانيه "بالفور" و ايجاد زمينه اشغال فلسطين و محروم كردن فلسطيني ها از حقوق خود، به طور رسمي از ملت فلسطين عذرخواهي كند.
در تاريخ ۲ نوامبر ۱۹۱۷ ميلادي، "آرتور جيمز بالفور" وزير خارجه انگليس در نامه اي خطاب به "والتر روتشيلد" سياستمدار يهودي انگليسي از موضع مثبت دولت انگليس براي تاسيس رژيم صهيونيستي خبر داد.
طرح جمع آوري يك ميليون امضا طرحي 5 ساله خواهد بود.
"اوري ديويز" نويسنده و استاد دانشگاه قدس درمصاحبه با شبكه خبرنگار العالم، گفت: انگليس بايد به دليل جنايت هاي جنگي و ضد بشري كه در فلسطين مرتكب شده، عذرخواهي كنند.
وي افزود: صهيونيست‌ها تضعيف مي شوند و به عاقبتي همانند رژيم آپارتايد در آفريقاي جنوبي مواجه خواهند شد.
"ماجد الزير" رئيس مركز فلسطيني "بازگشت" در انگليس نيز اظهار داشت: ما اقدامات خود را با عذرخواهي نمادين آغاز مي كنيم و پس از آن اقدامات ديگري در زمينه سياسي و حقوقي در حمايت از ملت فلسطين صورت مي گيرد.
اين طرح همزمان با آغاز هفته جهاني قربانيان فلسطيني آغاز شده است.
"استفان سايزر" كشيش كليساي "انگليكان" در لندن هم به خبرنگار العالم، گفت: انگليس در اقدامي خبيث با ناديده گرفتن قوانين بين المللي و حقوق فلسطيني ها، طرح تقسيم فلسطين را اجرا و زمينه تشكيل رژيم صهيونيستي را فراهم كرد.
خبرنگار العالم گزارش داد، هدف از اين طرح يكپارچه كردن تلاش‌هاي سياسي و حقوقي براي جلب توجه افكار عمومي نسبت به مظلوميت آوارگان فلسطيني و تاكيد بر اين نكته كه انگليس مسبب اين فاجعه بوده است.
"جريمي كوربن" نماينده پارلمان انگليس، گفت: من اين درخواست را امضا كردم و از اين طرح حمايت مي كنم ؛ اعلاميه بالفور الگويي بود كه نفاق سياسي را آموزش داد، و موجب تشكيل رژيم صهيونيستي شد.
وي طرح مجبور كردن انگليس به عذرخواهي از ملت فلسطين را در راستاي تحقق عدالت دانست.
مسئولان اين فراخوان معتقدند حتي اگر نتوانستند دولت انگليس را به عذرخواهي از مردم فلسطين وادار كند، دست كم مي تواند افكارعمومي را متوجه مسئوليت انگليس در قبال مشكلات ملت فلسطين كنند

دسته ها : اجتماعي
سه شنبه سوم 11 1391 9:23



اگر انسان در اين دنيا فراوان به ياد خدا باشد، به گونه‌اي كه علاوه بر زبانش، قلب و جانش نيز به اين ذكر شريف عادت نمايد، نتيجه‌ي چنين امري را در لحظه مرگ خواهد ديد، چرا كه عادت به ذكر زيباي الهي باعث مي‌شود كه در آن لحظه‌ي حساس نيز آن را به زبان جاري نمايد و حداقل از خاطرش بگذراند كه اين خود امري است ارزشمند كه در سايه‌ي آن بسياري از سختي‌ها و مشكلات آن زمان هولناك بر انسان سهل و آسان شود.

در اينجا به منظور تأييد مطلب، به داستان يكي از مردان بزرگ الهي به هنگام مرگ اشاره مي‌كنيم، به اميد آنكه رشته‌ي علم و يقين در وجودمان مستحكم شده و غبار هرگونه ترديدي در اين باره از صفحه‌ي ذهن پاك شود:

جناب حجت الاسلام و المسلمين توسلي نقل مي‌كند كه امام دائماً در حال ذكر بودند حتي در يكي از موارد وقتي به هوش آمده بودند، لب‌هاي مباركشان تكان مي‌خورده است. وقتي دكتر گوشش را جلو مي‌برد مي‌شنوند كه امام «الله اكبر» مي‌گويند. با همان حال ذكر گفتن نيز از دنيا رفتند.6

دسته ها : مذهبي
دوشنبه دوم 11 1391 23:45



نكته‌ي حائز اهميت پيرامون موضوع ذكر آن است كه اگر چه ذكر زباني بسيار خوب و پسنديده است، اما هرگز نبايد به آن بسنده و اكتفاء نماييم، بلكه همواره بايد بكوشيم كه ذكر خدا را به خانه دل راه داده، تا در اثر آن، زبان دل نيز همراه با زبان سر، به ذكر و ياد خدا بپردازد، كه علماء علم اخلاق از چنين ذكري، به ذكر قلبي تعبير مي‌كنند.
ذكر خدا آن است كه چون تصميمي بر معصيت مي‌گيرد، خداوند متعال را ياد كند و ياد خدا ميان او و معصيت فاصله شود، و اين همان چيزي است كه خداوند عزوجل درباره‌ي آن فرموده است: همانا پرهيزگاران هنگامي كه گرفتار وسوسه‌هاي شيطان مي‌شوند، به ياد خدا مي‌افتند (و در پرتو ذكر او حق را ديده) و در اين هنگام بينا مي‌شوند

مهم‌ترين اثر سودمند ذكر قلبي آن است كه آدمي در سايه‌ي دست يافتن به آن، در برابر دستورات الهي سر تسليم فرود آورده، و از عمق جان پذيراي آن‌ها خواهد شد.

در حقيقت مي‌توان گفت: ذكر قلبي را رابطه‌ي تنگاتنگي با اعمال و رفتار آدمي داشته، به گونه‌اي كه در اثر آن انسان از زشتي‌ها پرهيز نموده، و رخت وجود خويش را از چرك گناهان پاك نگه خواهد داشت. در روايتي ششمين اختر تابناك آسمان ولايت و امامت امام صادق (عليه السلام) درباره‌ي حقيقت ذكر مي‌فرمايد: «و هُوَ اَن يذكر الله عزوجل عند المعصية يَهُمُّ بها فيحول ذكر الله بَينَهُ و بين تلك المعصية و هُوَ قول الله عزوجل – اِنَّ الذين اتّقوا إذا مَسَّهُم طائفٌ من الشيطانِ تذكّروا فإذاهم مبصرون»3 (ذكر خدا آن است كه چون تصميمي بر معصيت مي‌گيرد، خداوند متعال را ياد كند و ياد خدا ميان او و معصيت فاصله شود، و اين همان چيزي است كه خداوند عزوجل درباره‌ي آن فرموده است: همانا پرهيزگاران هنگامي كه گرفتار وسوسه‌هاي شيطان مي‌شوند، به ياد خدا مي‌افتند (و در پرتو ذكر او حق را ديده) و در اين هنگام بينا مي‌شوند)

شايسته است كه بدانيم خالق هستي به پاس چنين ذكري، انسان را به طرز شگفت انگيزي مورد توجه خود قرار داده، و از الطاف ويژه‌ي خود او را بهره‌امند خواهد ساخت.

در روايتي كه از قول يكي از دو امام بزرگوار از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام در اين باره وارد شده است، امام (عليه السلام) مي‌فرمايد: «فرشته جز آنچه مي‌شنود نمي‌نويسد، و خداوند متعال فرموده: «پروردگار خود را به حال زار و پنهاني در دل خود ياد كن» و ثواب اين گونه ذكر را كه انسان در نفس خود مي‌گويد، به خاطر عظمت و بزرگي‌اي كه دارد، كسي جز خدا نمي‌داند»4

بنابراين در راه ذكر خدا هرچه تلاش نموده، و در اين باره سختي‌ها را تحمل نماييم، باز هم كم است.

در پايان اين بخش لازم به ذكر است كه ذكر قلبي امري است بس دشوار، كه به سادگي نمي‌توان از پس آن برآمد، بلكه در اين مسير بايد مراحلي را طي نمود، تا به مرور زمان به چنين گنج ارزشمندي دست يابيم.
ذكر قلبي را رابطه‌ي تنگاتنگي با اعمال و رفتار آدمي داشته، به گونه‌اي كه در اثر آن انسان از زشتي‌ها پرهيز نموده، و رخت وجود خويش را از چرك گناهان پاك نگه خواهد داشت

استاد برجسته علم اخلاق و عارف كامل «امام خميني قدس سره» در كتاب ارزشمند شرح چهل حديث از قول استاد بزرگوار خود مرحوم شاه آبادي نقل مي‌كند كه ايشان فرمودند: «شخص ذاكر بايد در ذكر مثل كسي باشد كه به طفل كوچك كه زبان باز نكرده مي‌خواهد تعليم كلمه را كند [يعني كلمه‌اي را به او ياد دهد]؛ تكرار مي‌كند تا اينكه او به زبان مي‌آيد و كلمه را ادا مي‌كند. پس از آنكه او اداي كلمه را كرد، معلم از طفل تبعيت مي‌كند؛ و خستگي آن تكرار برطرف مي‌شود و گويي از طفل به او مددي مي‌رسد، همين طور كسي كه ذكر مي‌گويد بايد به قلب خود كه زبان ذكر باز نكرده، تعليم ذكر كند و نتيجه‌ي تكرار اذكار آن است كه زبان قلب گشوده شود، و علامت گشوده شدن زبان قلب آن است كه زبان از قلب تبعيت كند و زحمت و تعب تكرار مرتفع شود.»5

دسته ها : مذهبي
دوشنبه دوم 11 1391 23:44

«فإنّي أُوصيك به تقوي اللهِ – اَي بُنيَّ-  و لزوم أمرِهِ، و عمارة قلبك بِذِكرِهِ»1 ؛ امير متقيان علي (عليه السلام) در اين فراز از نامه‌ي 31 نهج البلاغه، فرزند دلبند خود امام حسن مجتبي (عليه السلام) را به عصاره و خلاصه‌ي تمام خوبي‌ها سفارش نموده و در ابتدا مي‌فرمايد: «پسرم همانا تو را به تقوا سفارش مي‌كنم كه پيوسته در فرمان او باشي...»

صفت ارزشمند تقوا، در منظر پروردگار عالم از جايگاه ويژه‌اي برخوردار بوده، و آن يگانه خالق هستي، در مقام گزينش برترين انسان‌ها، كلام زيباي خود را متوجه انسان با تقوا و پرهيزگار نموده و مدال افتخار بهترين بودن را به او اختصاص داده است و در اين باره مي‌فرمايد: (انّ اكرمكم عندالله اتقاكم)2 همانا گرامي‌ترين شما نزد خداوند متعال، با تقواترين شما است.



البته در موضوع تقوا اين مطلب بديهي است كه حقيقت تقوا زماني در انسان نمايان مي‌شود كه از درون ترس و واهمه‌اي از عظمت و بزرگي خداوند بي همتا در او ايجاد شود، ترسي كه در اثر آن بين او و گناهان سدّ محكمي ايجاد شده، به گونه‌اي كه هرگز به خود جرأت ارتكاب معاصي و گناهان را ندهد.

در مرحله بعد امير بيان علي (عليه السلام)، از ذكر زيباي الهي سخن به ميان آورده و خطاب به فرزند خود مي‌فرمايد: (و عمارة قلبك بذكره) و تو را سفارش مي‌كنم كه، دلت را با ياد خدا زنده كني.

تعبير به (عمارة قلبك بذكره) از ناحيه‌ي مولاي متقيان بيانگر آن است كه خانه قلب آدمي بدون ذكر خدا، به ويرانه‌اي مي‌ماند كه هرگز بذر خوبي‌ها و صفات برجسته‌ي انساني در آن سبز و شكوفا نمي‌شود. بنابراين مي‌توان گفت: اين ذكر ارزشمند الهي است كه همچون دانه‌هاي حيات بخش باران مي‌تواند زمين خشكيده‌ي دل آدمي را طراوت بخشيده و از اين طريق درخت تنومند ايمان را در خانه قلب انسان آبياري نمايد.
دسته ها : مذهبي
دوشنبه دوم 11 1391 23:43
دسته ها :
دوشنبه دوم 11 1391 2:4



ناگوارترين آسيب روزگار غيبت، تاب نياوردن در برابر شبهه ها، طعنه ها و ياس هاي حاصل از به درازا كشيدن غيبت و در نتيجه انكار امام غايب است. از اين رو مي توان تلاشهاي معصومان را بيشتر در اين باره دانست. معصومان (عليه السلام) به موازات پافشاري بر وقوع غيبت، از انكار امام غائب بر حذر داشتند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نخستين هشدارها را در اين زمينه دادند:
من أنكر القائم من ولدي في زمان غيبته فمات، فقد مات ميتة جاهلية؛ هر كس قائم از ميان فرزندانم را در روزگار غيبتش انكار كند و با اين انكار بميرد، به مرگ جاهلي مرده است (كمال الدين: ص 412 ح 12).


و امام صادق (عليه السلام) در خطابي صريحتر و عام كه محمّد بن مسلم آن را براي شيعيان نقل كرده فرموده است:

إن بلغكم عن صاحب هذا الأمر غيبة فلا تنكروها؛ اگر خبري از غيبت صاحب اين امر به شما رسيد، آن را انكار نكنيد(الكافي: ج 1 ص 328 ح 10).
آري معصومان (عليه السلام) انكار برخي باورمندان به امامت را پيش بيني كرده و در خطابي مستقيم آنها را از اين خطر، بر حذر داشتند.
امامان براي رويارويي با اين آسيب خطرناك، امام عصر (عليه السلام) را به برخي پيامبران پيشين و صالحان و بزرگان تاريخ تشبيه نموده، زمينه انكار را زدوده و بستري هموار را پذيرش غيبت ايشان فراهم آوردند. ايشان غايب شدن دو پيامبر الهي، حضرت يوسف و حضرت خضر (عليه السلام) را گوشزد كردند و از غيبت ذوالقرنين نيز سخن به ميان آوردند (كمال الدين: ص 384 و 385 ح 1) و با اين يادآوري، استبعاد و انكار ديرباوران را برطرف ساختند؛ زيرا تفاوتي ميان پيامبر و امام در اين زمينه نيست و به ويژه غيبت خضر چون طولاني است، بسياري از شبهات درباره غيبت ولي عصر را برطرف مي كند.




منبع:
نشريه حديث انديشه، شماره7
دوشنبه دوم 11 1391 1:21



اختلاف و درگيري، ديگر پيشامد روزگار غيبت است كه ائمه (عليه السلام) ياران خود را نسبت به آن هوشيار كردند و آن را از رويدادهاي پيش از ظهور حضرت (عليه السلام) و برچيدن آن را يكي از اهداف قيام حضرت قائم دانستند. امام حسن مجتبي (عليه السلام) از نخستين كساني است كه رويداد اختلاف و درگيري شيعيان را در روزگار غيبت پيش گويي كرد. و فرموده است:

لا يكون هذا الأمر الذي تنتظرون حتّي يبرأ بعضكم من بعض و يلعن بعضكم بعضا و يتفل بعضكم في وجه بعض و حتّي يشهد بعضكم بالكفر علي بعض؛ اين امري را كه منتظريد، واقع نمي شود تا آنجا كه برخي از شما از برخي ديگر بيزاري بجويند و همديگر را لعنت كنند و به صورت هم، آب دهان بيندازند و يكديگر را تكفير كنند (الغيبة للطوسي: ص 437 ح 429).
اين پيشگويي را امام صادق (عليه السلام) نيز با الفاظي مشابه فرموده است (الكافي: ج 1 ص 340 ح 17).


مي توان اين اختلاف را سر برآورده از هوي و هوس برخي مدعيان و جاه طلبان دانست كه در نهايت به پديدار شدن داعيه ها و پرچم هاي مختلف مي شود. هر مدعي، ديگران را به خود مي خواند و پرچم خودخواهي خويش را برافراشته مي كند و با فراخواندن مردم به سوي خود، آنان را از ديگري باز مي دارد و هواخواهان خود را به سوي نزاع و درگيري با طرفداران رقيب خود مي برد. اين كژروي و خلط مدعيان راستگو و دروغگو، در احاديث و پيشگويي معصومان (عليه السلام) گوشزد شده (الكافي: ج 1 ص 338 ح 8 و ح 11) است، و آنان راه كارهايي را براي تشخيص مدعيان صادق از كاذب در اختيار ما نهاده اند. يكي از اين راهها، آزمودن مدعيان با پرسش هايي است كه پاسخ آنها را جز امامان مرتبط با غيب و ملكوت هستي نمي دانند (2).


دوشنبه دوم 11 1391 1:16

بلا و محنت

امامان شيعه، اين دوره را دوره محنت و آزمون سخت پيروان خويش خوانده و بدينسان آنان را براي تحمّل زبانه هاي سهمگين بلا آماده كرده اند. بلايي كه همچون غربال راستگويان پايدار را از مدعيان دروغگو جدا مي كند و همان خلوصي را به استوارگامان بر باور هدايت و غيبت مي بخشد كه آتش به طلاي ناب مي دهد تا از ناخالصي هاي خود جدا شود.


امام حسين (عليه السلام) كه خود اسوه تحمل و شكيبايي است چندين گونه از سختي هاي دوران غيبت امام عصر (عليه السلام) را بدينسان برشمرده است:


له غيبة يرتدّ فيها اقوام و يثبت فيها علي الدين آخرون، فيؤذون و يقال لهم: «متي هذا الوعد ان كنتم صادقون؛ او غيبتي دارد كه گروه هايي در آن مرتد مي شوند و برخي بر دينشان استوار مي مانند، اينان اذيت مي شوند و به آنان زخم زبان مي زنند و مي گويند: اگر راست مي گوييد اين وعده [ظهور] كي واقع مي شود (عيون اخبار الرضا: ج 1 ص 68 ح 36).

امام حسين (عليه السلام) در ادامه سخن، پيروان خود را به صبرو بردباري در برابر اين سخنان نيش دار و زهرآلود دعوت كرده و با فراز آوردن پاداش هاي كلان خداوند بر اين شكيب خردمندانه، به گونه اي لطيف تذكر مي دهد كه مقاومت در برابر هجوم تبليغاتي دشمن كمتر از پايداري در برابر سلاح نظامي او نيست.


امام در دنباله مي فرمايد:

اما إنّ الصابر في غيبه علي الاذي و التكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله (صلي الله عليه و آله)؛ به هوش باشيد كه در روزگار غيبتش، شكيبايي بر آزار و تكذيب و انكار، مانند جهاد با شمشير در پيش روي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) است.
اين تشبيه زيبا در سخنان امام سجاد (عليه السلام) نيز ديده مي شود و اين امام همام افزون بر اين، شيعيان باورمند امام عصر (عليه السلام) و منتظران ظهور را مخلصان حقيقي و شيعيان راستين و دعوتگران به دين خدا در پيدا و نهان خوانده است (كمال الدين: ص 319 ح 2).


امام صادق (عليه السلام) نيز آزارهاي زباني در روزگار غيبت را بدين گونه تذكر داده است:

اما والله ليغيبنّ عنكم مهديكم حتّي يقول الجاهل منكم: مالله في آل محمّد حاجة، ثمّ يقبل كالشهاب الثاقب؛ هان، به خدا سوگند، مهدي شما غايب مي ماند تا آنجا كه
نادان هاي شما بگويند: خدا را با خاندان محمّد ، كاري نيست، در آن هنگام است كه مانند شهاب فروزان پيش مي آيد (همان: ص 341 ح 22).



دوشنبه دوم 11 1391 1:15



توصيف دوران غيبت به دوران فتنه و نيز روزگار يأس، بخش ديگري از آماده سازي شيعه براي فهم آسيب هاي غيبت و گذار از اين دوران سخت است.


امام باقر (عليه السلام) افزون بر وقوع شك و ترديد، ياس پي جويان امام را نيز پيشگويي مي كند و درست بر خلاف اين دو دلي ها و نااميدي ها فرمان به اميدواري مي دهد و مي فرمايد:

و قال الناس: مات القائم أو هلك، بأيّ وادٍ سلك، و قال الطالب: أنّي يكون ذلك و قد بليت عظامه، فعند ذلك فارجوه؛ و مردم بگويند: قائم مُرد يا هلاك شد و معلوم نشد به كجا رفت، و جستجوگر بگويد: اين [ظهور] چگونه مي شود، در حالي كه استخوان هايش پوسيده است پس در اين زمان به ظهورش اميدوار باشيد (الغيبة: ص 154 ح 12).


گفتني است، امام صادق (عليه السلام)، امام كاظم (عليه السلام) و امام حسن عسكري (عليه السلام) نيز اين حيرت را پيشگويي كرده اند (ر.ك: ح 14، 19 و 23) و از درافتادن به وادي حيرت هلاكت بر حذر داشته اند. اين هشدارهاي به هنگام، بسياري از باورمندان نظام امامت را در مواجهه با پديده غيبت، هوشيار و در رويارويي با جريانهاي انحرافي و شكاكان آماده ساخت.

گفتني است بر اساس تفسير فتنه به فضاي شبهه آلود، مي توان تصويري اين گونه از روزگار غيبت امام عصر (عليه السلام) در اختيار داشت كه مردمان بسياري از گزينش راه درست و انتخاب راهبر حقيقي باز مي مانند.
كليني (رحمة الله) رواياتي كه آسيب يأس و فتنه را در اين روزگار تذكر داده در كتاب كافي گزارش كرده است (الكافي: ج 1 ص 369 باب المتحيص و الامتحان).

دوشنبه دوم 11 1391 1:13


بخش مهمي از پيشگويي هاي ائمه (عليه السلام) به هدف زمينه سازي براي رويارويي با پيشامدهاي سخت روزگار غيبت است. ائمه (عليه السلام) مي دانستند كه فتنه ها، آشوب ها و حوادث توانفرساي اين روزگار، پيروان آنها را آزار مي دهد و برخي را به حيرت و گمراهي فرو مي برد و عده اي را نيز به انكار امام مي كشد و تنها دسته اي از استوارگامان ولايت مدار را در گردونه باور به ولي عصر نگاه مي دارد. آنها اين وضعيت را بيان كردند؛ چه، آگهي از سختي، از رنج آن مي كاهد و آمادگي تحمل آن را افزايش مي دهد

دسته ها : امام زمان(عج)
دوشنبه دوم 11 1391 1:12







از ديگر اقدامات علمي امامان براي كاستن از غرابت و جلوگيري از انحرافات اعتقادي و نااميدي شيعيان، آگاهي بخشي نسبت به طول دوره زماني غيبت است. ايشان افزون بر تعيين سرآغاز غيبت، چگونگي آن را نيز توضيح داده و مي فرمودند كه غيبت امام به صورت محدود شروع مي شود (ر.ك: عبارت هاي «له غيبتان» و إنّ لصاحب هذا الأمر غيبتين» و ... در الكافي، ج 1، ص 339، ح 1 و الغيبة للطوسي، ص 423، ح 407 و ص 163، ح 123)، امام در آن حدّ نمي ماند و بر شدتّ آن افزوده مي شود و به درازا مي كشد.



طولاني شدن غيبت در بسياري از روايات امامان گوشزد و به آن تصريح شده است (ر.ك: كفاية الأثر: ص 224؛ الغيبة: ص 163 ح 123؛ كمال الدين: ص 326 ح 5).



نكته جالب توجه در اين ميان تأكيد ائمه (عليه السلام) بر دو قسمتي بودن غيبت امام عصر (عليه السلام) است. بخش اول را غيبت صغرا و بخش دوم را غيبت كبرا خوانده اند نكته اينجاست كه غيبت نخست 69 سال و به اندازه عمر طبيعي يك انسان بوده است و از اين رو امامان براي رفع شبهه وفات امام عصر در پايان اين مدت، چندين بار بر عدم وفات امام تا ظهور و خروج و اصلاح دنيا و آكندن آن از عدل و داد پس از فراگيري ظلم و جور، پاي فشرده اند. مي توان تشبيه امام عصر را به نوح (عليه السلام) نيز در اين راستا دانست، چه عمر طولاني و چند هزار ساله نوح (عليه السلام) بسي بيشتر از دوره هفتاد ساله حضور امام زمان (عليه السلام) است و در نتيجه براي تحقق اين شباهت، بايد منتظر غيبتي بس طولاني و چندين برابر عمر معمول انسان ها باشيم.



امام عصر (عليه السلام) خود نيز در پايان دوره غيبت صغري، به غايب شدن خود از همه آدميان حتي خواص شيعه و به درازا كشيدن اين دوران تذكر داده و خطاب به آخرين نائب خاص خود، علي بن محمّد سمري فرموده است:

فانّك ميت ما بينك و بين ستّة ايام، فاجمع أمرك و لا توص إلي أحدٍ يقوم مقامك بعد و فاتك، فقد وقعت الغيبة الثانية فلا ظهور الاّ بعد إذن الله عزّوجلّ و ذلك بعد طول الامد و ...؛ تو شش روز ديگر مي ميري، كارهايت را جمع كن و كسي را هم وصيّ و جانشين خود مكن كه غيبت دوم روي داده و جز پس از اجازه خداي عزوجل، ظهوري نخواهد بود و آن هم پس از مدت زماني دراز .... (كمال الدين: ص 516 ح 44).


گفتني است تعبير امامان از دوره غيبت با نام «فترت» و تشبيه آن به فترت پيامبران نيز همين معنا را دارد (الكافي: ج 1 ص 341 ح 21).

دوشنبه دوم 11 1391 1:7






اگر بتوان براي يك حادثه دور از انتظار نشانه هايي ارائه داد كه بسيار نزديك به آن روي ميدهند، باور آن راحت تر صورت مي گيرد و از بيم و هراس و حيرت به هنگام وقوع آن مي كاهد. امامان (عليه السلام) افزون بر ارائه نشانه هاي كلّي و اجمالي، رويدادهايي جزئي و مشخص تري را براي سرآغاز غيبت ارائه داده اند كه اكنون با نگاهي به آينه تاريخ، مي توانيم نزديكي بسيار زياد آنها را به سرآغاز غيبت ببينيم و ادّعا كنيم كه پذيرش مسئله غيبت براي معاصران آن در صورت توجه كافي به اين نشانه ها مشكل نبوده است.



يكي از دقيق ترين اين نشانه ها، حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است كه امام سجاد (عليه السلام) آن را براي يكي از بزرگ ترين ياران خويش - ابوخالد كابلي - نقل كرده و او نيز براي ديگر يار بزرگ امام (عليه السلام) ابوحمزه ثمالي بازگو كرده است. در طريق اين روايت بزرگان ديگري مانند صفوان بن يحيي و حضرت عبد العظيم حسني هم قرار دارند كه بر اعتبار آن مي افزايند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در اين حديث با اشاره به تولد جعفر بن محمبد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب فرمان مي دهد او را صادق بنامند تا ازجعفري ديگر كه از نسل پنجم همين جعفر و دروغگو است، متمايز شود.


پيامبر اكرم در اين ميان به توصيف جعفر كذاب مي پردازد و او را مفتري بر خداي عزوجل مي خواند، كسي كه ادّعاي ناشايسته اي مي كند و قصد به تن كردن رداي [امامت] را بدون آن كه سزاوارش باشد، مي كند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) او را به صراحت مخالف با پدر [=امام علي النقي هادي (عليه السلام)، نسل چهارم امام جعفر صادق (عليه السلام)]و حسود بر برادر [= امام حسن بن علي عسكري (عليه السلام)] معرفي مي كند و در پايان، نشانه اصلي را ارائه مي دهد و مي فرمايد:

ذلك الذي يروم كشف ستر الله عند غيبة وليّ الله عزوجلّ، او كسي است كه هنگام غيبت وليّ خداي عزوجلّ، در پي برداشتن پرده ستر الهي [از حجت خدا] است (كمال الدين: ص 319ح2؛ الاحتجاج: ج 2 ص 152).


جالب توجه آن كه امام سجاد (عليه السلام) در دنباله اين حديث، در حالي كه به شدت مي گريد، نشانه اي ديگر را ارائه مي دهد و مي فرمايد:

كانّي بجعفر الكذّاب و قد حمل طاغية زمانه علي تفتيش أمر وليّ اله و المغيب في حفظ الله، و التوكيل بحرم أبيه جهلاً منه بولادته و حرصا منه علي قتله إن ظفر به، طمعا في ميراثه حتي يأخذه بغير حقّه؛ گويي جعفر كذّاب را مي بينم كه طاغوت روزگارش را واداشته تا كار وليّ خدا را كه در پرده غيب خدا، محفوظ است جستجو و كاوش كند، و بر حرم پدرش، وكيل قرار مي دهد، زيرا از ولادتش ناآگاه است و در پي كشتن او اگر به او دست يابد و بردن ميراثش بدون آن كه حقي داشته باشد (همان).


ابوخالد كابلي ناباورانه ناجوانمردي و نابكاري هاي جعفر را گوش مي دهد و چون براي اطمينان يافتن، از وقوع حتمي آنها مي پرسد، امام سجاد (عليه السلام) بر وقوع آنها سوگند ياد مي كند گفتني است محدثان، ماجراي جعفر كذاب را به تفصيل گزارش داده و اين گزارش ها تطابق وقايع اتفاق افتاده را با پيشگويي ها تأييد مي كنند (ر.ك: كمال الدين: ص 431 و 442 و 479 و الهداية الكبري: ص 248).




دوشنبه دوم 11 1391 1:6



بنا به آنچه در ويژگي نخست بيان شد، الهي و مقدر بودن امر غيبت بدين معناست كه در زمان مشخص و از پيش تعيين شده به وقوع مي پيوندد. امامان (عليه السلام) نيز با توجه به اين نكته، به طور تقريبي بر اساس نسلهاي متوالي و مبارك امامان، زمان تحقق آن را به دوستداران خود اعلام كرده و نزديك شدن به وقوع آن را خبر مي دادند. نخستين امام شيعيان، علي (عليه السلام)، او را يازدهمين نسل از سلاله خود اعلام مي دارد و بدينسان فاصله اي چند قرني را ميان خود و غيبت قائم بيان مي دارد (همان: ص 388 ح 1؛ الكافي: ج 1 ص 338 ح 7). اندكي بعد، امام حسن (عليه السلام)، به هنگام توصيف حضرت مهدي (عليه السلام) او را نهمين فرزند برادرش حسين (عليه السلام) مي خواند (الاحتجاج: ج2 ص 67) و همين را امام حسين (عليه السلام) خود نيز بيان مي كند (كمال الدين: ص 412 ح 12؛ عيون أخبار الرضا (عليه السلام): ج 1 ص 68 ح 36).



اندكي بعد امام سجاد (عليه السلام) سخن پيامبر (عليه السلام) را درباره امام جعفر صادق (عليه السلام) فراز مي آورد كه فرمان مي دهد او را صادق لقب دهند، چرا كه در نسل پنجم از او، جعفري كذاب، پديدار مي شود كه معاصر امام مهدي (عليه السلام) و در پي غضب جايگاه اوست.


امام سجّاد (عليه السلام) پس از نقل قول سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله) قائم را دوازدهمين وصيّ پيامبر مي خواند و مي فرمايد:

ثمّ تمتدّ [تشتدّ] الغيبة بوليّ الله عزوجلّ، الثاني عشر من اوصياء رسول الله (صلي الله عليه و آله)و الائمة بعده؛ سپس غيبت وليّ خداي عزوجل، دوازدهمين نفر از اوصياي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) و امامان پس از او، ادامه [يا تشديد] مي يابد (كمال الدين: ص 319ح2).
امام كاظم (عليه السلام) نيز در بياني رمز آلود، اما براي خواص شيعه مفهوم، اندكي جلوتر مي آيد و زمان را دقيق تر بيان مي دارد و مي فرمايد:
إذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله في اديانكم، لايزلكم عنها أحد، يا بنيّ، إنّه لابد لصاحب هذا الأمر من غيبة؛ هنگامي كه پنجمين نفر از فرزند هفتم ناپيدا مي شود، خدا را، خدا را درباره دينتان تا كسي آن را از دستتان نربايد، اي فرزند عزيزم، صاحب اين امر را غيبتي ناگزير است (الكافي: ج 1 ص 336 ح 2).


گفتني است هر چند اين بيان در زمان خود رمزآلود بوده است، اما پس از تحقق و شروع غيبت، به راحتي مي توان فهميد كه مقصود امام كاظم (عليه السلام) از هفتم، وجود مبارك خود ايشان و مراد از پنجم، نسل پنجم از ايشان، است.



پس از امام كاظم (عليه السلام) فرزند ايشان، امام رضا (عليه السلام) يك نسل جلوتر مي آيد و در معرفي قائم مي فرمايد:

ذاك الرابع من ولدي، يغيبه الله في ستره ما شاء؛ او، چهارمين نفر از نسل من است، خدا او را در پرده غيبتش تا هرگاه كه بخواهد نگاه مي دارد (كمال الدين: ص 376 ح 7).


و بدينسان امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) نيز هر يك به ترتيب، او را سومين و دومين نسل خود بر مي شمرند (همان: ص 377 ح 1 و 2، و ص 381 ح 5) و در آخرين حلقه، امام حسن عسكري (عليه السلام) قائم را فرزند خود مي خواند و به غيبتش اشاره مي كند.



امام حسن عسكري (عليه السلام) همچنين سال 260 هجري را آغاز اختلاف پيروانش خوانده و چون در سخني ديگر (كمال الدين: ص 408 ح 6: الكافي: ج 1 ص 341 ح 22 و 23)، اختلاف شيعه را درباره جانشين خود دانسته است (كمال الدين: ص 409ح8)، شيعيان با كنار هم نهادن اين دو سخن، به آساني مي توانستند شروع غيبت را حدس بزنند.


دوشنبه دوم 11 1391 1:5


براي همگان معلوم بود كه غيبت كوتاه وليّ امر و پيشواي جامعه، مشكل حادّي را پديد نمي آورد و به سادگي مي توان آن را پذيرفت، اما معصومان (عليه السلام) مي دانستند كه غيبتي به درازاي عمر چندين نسل، از پس حضور دائمي و بدون انقطاع سلسله متصل امامت، با آسيب هايي همراه خواهد بود. آنان به يكي از مهمترين آسيب هاي اين غيبت طولاني اشاره كردند يعني شك و حيرت در اصل وجود امام و رفع نياز انسان با امام از ديده ها نهان. ايشان با پيشگويي الهام گونه خود وقوع گمراهي ها و حتي ارتجاع و ارتداد برخي باورمندان امامت را تذكر دادند.


پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نخستين كسي بود كه گمراهي مردمان را در روزگار غيبت مهدي (عليه السلام) تذكر داد:
تكون له غيبة و حيرة حتّي تضلّ الخلق عن اديانهم؛ براي او چنان غيبتي [و براي مردم] حيرتي خواهد بود كه مردم دينشان را گم كنند (الكافي: ج 1 ص 341 ح 21).
و با زباني ديگر فرمود:
تكون له غيبة و حيرة تضلّ فيها الاُمم (اعلام الوري: ج 2 ص 226).


ايشان شك مردم را تا آنجا گسترده و ژرف دانست كه در اصل تولّد و تكوّن حضرت مهدي (عليه السلام) نيز شك مي كنند. از اين رو فرمود:

حتي يقول اكثر الناس: ما لله في آل محمّد حاجة و يشك آخرون في ولادته؛ تا آنجا كه بيشتر مردم مي گويند: خداوند به خاندان محمّد كاري ندارد و بقيه مردم نيز در ولادتش ترديد مي كنند (كمال الدين: ص 51 ح 2) .


پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر همين پايه، چنگ زدن به دين را در اين روزگار فرمان داد و از امتش خواست كه شك و ترديد به خود راه ندهند تا شيطان منفذي براي رخنه به دلهاي ايشان و به در بردن از راه دين نيابد.



امام علي (عليه السلام) نيز انديشناك اين آسيب خطرناك بوده است. اصبغ بن نباته، از اصحاب خاص امير مومنان (عليه السلام) انديشناكي حضرت را مي بيند و مي پرسد چرا سر به جيب تفكر فرو برده اي؟ امام (عليه السلام) پاسخ مي دهد:

فكرت في مولود يكون من ظهري، الحادي عشر من ولدي، هو المهدي يملأها عدلاً كما ملئت جورا و ظلما، تكون له حيرة و غيبة، يضلّ فيها اقوام و يهتدي فيها آخرون؛ در فرزندي از نسل مي انديشم كه يازدهمين نفر از فرزندان من است و مهدي نام دارد، [زمين] را از عدل و داد پر مي كند، همان گونه كه ظلم و ستم پر شده است، او را حيرت و غيبتي است كه گروه هايي در آن سرگردان مي شوند و گروه هايي ديگر راه مي يابند (الكافي: ج 1 ص 338 ح 7)».


امام علي (عليه السلام) سخن ديگر با اصبغ بن نباته، سخن و پيشگويي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را تأكيد كرده و فرموده است:

أما ليغيبنّ حتّي يقول الجاهل: ما لله في آل محمّد حاجة؛ هان كه او غايب خواهد ماند تا آنجا كه نادان مي گويد: خدا را با خاندان محمّد كاري نيست (كمال الدين: ص 302؛ الغيبة: ص 140 ح 1).
امام حسين (عليه السلام) با لحني صريحتر، ارتداد برخي از مردم را متذكر شده و فرموده است:
له غيبة يرتدّ فيها اقوام و يثبت فيها علي الدين آخرون؛ او را غيبتي است كه گروه هايي در آن از دين باز مي گردند و گروههايي ديگر استوار مي مانند (كمال الدين: ص 317 ح 3).
همين تعبير را امام كاظم (عليه السلام) آورده و اين وضعيت را آزمون الهي نسبت به خلقش دانسته است. ايشان مي فرمايد:
لابدّ لصاحب هذا الأمر غيبة حتّي يرجع عن هذا الأمر من كان يقول به، إنّما هي محنة من الله عزوجل امتحن بها خلقه؛ صاحب اين امر، غيبتي حتمي دارد تا آنجا كه معتقدان به اين امر نيز از باور خود از مي گردند، آن آزموني از جانب خداي عزوجل است تا خلقش را با آن بيازمايد (الكافي: ج 1 ص 336 ح 2).


ما اكنون تحقق اين پيشگويي ها را با نگريستن به آن از پس قرن هاي متوالي مشاهده مي كنيم. آخرين حلقه پيشگويي ها درباره ضلالت و حيرت، سخن پدر بزرگوار امام زمان، امام حسن عسكري (عليه السلام) است كه فرموده:

أما إنّ له غيبة يحار فيها الجاهلون و يهلك فيها المبطلون و يكذب فيها الوقّاتون؛ هان او را غيبتي است كه نادان ها در آن حيران و باطل انديشان هلاك شوند و وقّاتان [تعيين كنندگان زمان ظهور] دروغ ببافند (كفاية الأثر: ص 292).


دسته ها : امام زمان(عج)
دوشنبه دوم 11 1391 1:5
دسته ها :
دوشنبه دوم 11 1391 1:4





روايات متعددي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نيز امامان (عليه السلام)، وقوع غيبت امام قائم (عليه السلام) را حتمي و آن را مستند به خدا مي داند. اين احاديث، مسئله غيبت را كه امري دير باور و غير عادي بوده است مسئله اي واقع شدني و به تقدير الهي دانسته و بدينسان اين امر غريب را به صورت واقعه اي قابل انتظار و پيش بيني نشان دادند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غيبت را نه يك امر تصادفي و اتفاقي، بلكه گوشه اي از تدبير الهي براي نظام امامت و امت اسلامي خوانده كه به اطلاع حضرتش رسانده اند. ايشان فرموده است:

ليغيبن القائم من ولدي بعهد معهود إليه منّي؛ قائم از ميان فرزندانم، بر پايه قراري از پيش نهاده شده نزد من غايب خواهد شد. (كمال الدين: ص 287 ح 5)


گفتني است، تفاوت شگفت غيبت با روال عادي و معهود امامت، نياز به تحليل درست و عقلاني آن دارد و پذيرش استناد آن به حكمت الهي، در گرو فهم عميق و دركي ژرف است، از اين رو امام سجاد (عليه السلام) در خطاب به يكي از اصحاب سرّش، ابو خالد كابلي، تحقق غيبت را در روزگاري مي داند كه دست كم عده اي از باورمندان امامت وجود دارند تا با عقل و فهم و معرفت خدادادي خود، امام غائب را مانند امام ظاهر بدانند و نزد ايشان غيبت با شهود تفاوتي نكند (همان: ص 319 ح 2).



در راستاي بيان حتمي بودن غيبت و طراحي الهي و پيشين آن، امام باقر (عليه السلام) به آيه ي «إن أصبح ماوكم غورا فمن يأتيه بماء معين (مُلك: آيه ي 30)»؛ اگر آب شما در [زمين] فرو رود چه كسي برايتان آب روان مي آورد؟ اشاره كرده و غيبت امام عصر (عليه السلام) را تأويل تحقق نيافته اما حتمي الوقوع آن شمرد و فرموده است: «لابدّ أن يجي تأويلها (كمال الدين: ص 325 ح 3)»؛ گريزي نيست كه تأويلش خواهد آمد.



احاديث دگيري نيز بر اين مطلب دلالت دارند كه حتي اندازه و درازاي غيبت نيز مانند اصل آن به مشيت و تقدير الهي است و متأثر از عجله بندگان و يا پيشگويي و خواست آنان نيست. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

إن الله لا يعجل لعجلة العباد، إنّ لهذا الأمر غاية ينتهي إليها، فلو قد بلغوها لم يستقدموا ساعة و لم يستأخروا؛ خداوند به خاطر عجله بندگان، عجله نمي كند، انتهاي اين امر را غايتي است كه به آن مي رسد و چون به آن برسند، لحظه اي پس و پيش نمي شود. (الكافي: ج 1 ص 369 ح 7).


و بر همين اساس، كسي جز خداوند متعال از پايان آن اطلاعي ندارد وكساني كه براي پايان غيبت تعيين وقت مي كنند، مدعياني دروغگو بيش نيستند. مدعياني كه خود را از امامان معصوم، عالم تر نشان مي دهند، زيرا امام باقر (عليه السلام) به صراحت فرموده: «و لم يجعل الله له بعد ذلك وقتا عندنا (الكافي: ج 1 ص 368 ح 1)» و خداوند پس از آن، وقتي را نزد ما معين نكرد و امام صادق (عليه السلام) هم با همين صراحت تأكيد كرده است: «كذب الوقّاتون إنّا اهل بيت لا نوقّت (الكافي: چ 1 ص 368 ح 3)»، آنان كه براي ظهور، وقتي را تعيين مي كنند، دروغ مي گويند، ما اهل بيت وقتي را معين نمي كنيم.



در استمرار اين آگاهي بخشي، امام رضا (عليه السلام) نيز غيبت امام زمان (عليه السلام) را از سوي خداوند دانسته و در ازاي آن را نيز به تقدير الهي خوانده و فرموده است:

يغيبه الله في ستره ما شاء؛ خداوند، تا زماني كه بخواهد، او را در پرده غيبت خود نگاه مي دارد (كمال الدين: ص 376 ح 7).
گفتني است همه رواياتي كه از پيشوايان (عليه السلام) درباره هنگامه ظهور رسيده است، اين سخنان را تأييد مي كند، چه در هيچ يك از آنها سال و روز مشخصي براي ظهور پيش بيني نشده و تنها نشانه هايي كلي ارائه داده اند.



دوشنبه دوم 11 1391 1:3



غيبت امام پديده اي غريب و ناآشنا بود و آگاهي كامل از آن جز از طريق وقوع خارجي آن ممكن نبود. ارائه برخي ويژگيها و توضيح چگونگي آن، مي توانست از غرابت آن بكاهد و آن را به امري نسبتاً آشنا تبديل كند. امامان (عليه السلام) چندين ويژگي از ويژگيهاي دوران غيبت را در پيشديد شيعيان خود نهادند تا آن را انكار نكنند و با انطباق آنچه واقع مي شود با آنچه بيشتر نسبت به آن آگاهي يافته بوده اند، آن را آسانتر باور كنند. معصومان (عليه السلام) غيبت را امري الهي و از پيش تقدير شده خواندند و آن را نه يك امر تصادفي و بي سرو ته بلكه دوراني با سرآغاز مشخص هر چند طولاني دانستند و با پيشگويي برخي رويدادهاي نزديك به هنگام شروع آن، معين و معلوم بودن آن را نشان دادند.



دوشنبه دوم 11 1391 1:2



معصومان از آغازين روزهاي شكل گيري امامت و حتي اندكي پيش از آن در كنار تبيين ضرورت وجود امام، دو گونه حضور او را در جامعه انساني ترسيم و به صراحت بيان كردند كه امام حقيقي جامعه گاه ظاهر و گاه غايب است.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به عنوان نخستين مسؤول نصب و معرفي امامان، در جامه دعا مي فرمايد:
«اللهم وال من والي خلفائي و ائمه امّتي بعدي ... و لا تخل الارض من قائم منهم بحجّتك ظاهراً أو خافيا مغمورا لئلاً يبطل دينك و حجّتك و برهانك و بيناتك»؛ خدايا، دوست داران جانشينان من و پيشوايان امتم را پس از من دوست بدار ... و زمين را از برپا دارنده حجّتت از ميان ايشان، آشكار يا پنهان و پوشيده تهي مگذار تا دين و حجّت و برهان و نشانه هايت تباه نشود (كمال الدين: ص 262ح 8).

امام علي (عليه السلام) با معرفتي پيامبر گونه و با ايمان به استجابت دعاي او، با اطمينان كامل مي فرمايد:
«اعلموا أن الارض لا تخلو من حجّة الله، ولكن الله سيعمي خلقه عنها بظلهم و جورهم و اسرافهم علي أنفسهم»؛ بدانيد كه زمين از حجّت خدا نهي نمي ماند، اما خداوند خلقش را از ديدن او محروم مي كند به دليل ظلم و ستم و زياده رويي كه بر خود روا داشتند (الغيبة: ص 141 ح 2). و در جايي ديگر خود دعاي پيامبر را در قالبي مشابه تكرار مي كند (نهج البلاغة: حكمت 147)

و بر بالاي منبر كوفه آشكارا مي فرمايد:
اللهم انّه لا بدّ لك من حجج في أرضك، حجّه بعد حجّة علي خلقك يهدونهم الي دينك و يعلّمونهم، علمك كي لا يتفرّق أتباع اوليائك، ظاهر غير مطاع أو مكتتم يترقّب، إن غاب عن الناس شخصهم في حال هدنتهم فلم يغب عنهم قديم مبثوث علمهم، و آدابهم في قلوب المومنين مثبتة فهم بها عاملون؛ خدايا در زمين به حجت هاي تو بر مردم نيازي ضروري است تا يكي از پس ديگري آنان را به دين تو ره بنمايند و علم تو را به ايشان بياموزند و تا پيروان اوليايت پراكنده نشوند، حجّتي آشكار و غير مطاع و يا پنهان و در انتظار؛ اگر در حال مصالحه، از ديده مردم غايب شوند، دانش كهن انتشار يافته شان از مردم پنهان نشود و ادب هايشان در دلهاي مومنان جايگير است و به آن عالمند (الكافي: ج 1 ص 339 ح 13).


امام سجّاد (عليه السلام) نيز ججّت الهي را لازمه وجود و بقاي پرستش خدا از سوي انسان دانسته و آن را به دو گونه: «ظاهر مشهور»، «غائب مستور»، تقسيم كرده است (كمال الدين: ص 207 ح 22. و ر.ك: بصائر الدرجات: ص 483).
اما اين آگاهي هاي مقدماتي و عمومي، براي توضيح غيبتي طولاني، از پي حضوري دويست و پنجاه ساله، كافي نبود. از اين رو امامان (عليه السلام) به توصيف اين غيبت خاص همت گماشتند، ويژگيهاي آن را بر شمردند و نشانه هايي را ارائه دادند تا شناخت و باور آن را آسان تر كنند.

دوشنبه دوم 11 1391 1:1

زمينه سازي ائمه معصومين براي پذيرش غيبت امام زمان (عج)






بخش اول








حضور همواره حاكم اسلامي، و اعتقاد شيعيان به وجود ضروري و هميشگي امام، اين انتظار را پديد آورد كه امام و ولي امر جامعه، هميشه حاضر و ظاهر است؛ اما پيامبر و ائمه (عليه السلام) مي دانستند كه دگرديسي جامعه اسلامي و فشارهاي روز افزون بر اهل بيت (عليه السلام) آنان را ناگزيز از پنهان شدن و سكوت و خاموشي مي كند.

اين روند تا آنجا كه به حبس و محاصره و احضار به پايتخت ختم مي شد، مشكل جدّي و يا دست كم شبهه اعتقادي و خلل در باورها را موجب نمي شد، اما اگر به غيبت كلي و عدم حضور امام در عرصه اجتماعي منتهي مي شد، مي توانست انديشه ضرورت وجودي امام را زير سوال برد. از اين رو پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امامان، آگاهي، بشارت و هشدارهايي را به جامعه اسلامي ارائه دادند و دانشمندان، راويان و مؤلفان، نيز آنها را گرد آورده و عرضه كردند.

معصومان (عليه السلام) آگاهي هاي گوناگون و همه جانبه اي را در اختيار پيروان خود نهادند تا تحمل شيعيان را در برابر فقدان امام خود افزايش دهند. اين آگاهي بخشي گسترده در قالب هاي گوناگوني صورت گرفته و تقريباً از سوي همه ي معصومان (عليه السلام) واقع گشته است. اين تلاش ها و زمينه سازي ها را مي توان در سه بخش: آگاهي هاي نخستين و مقدماتي، توصيف و بيان ويژگي هاي روزگار غيبت، و پيشگويي آسيب ها و سختي هاي دوران غيبت امام دسته بندي كرد.


يکشنبه اول 11 1391 23:59

اي قلب عالم امكان، بيا و گـَرد گامهايت را توتياي چشمانمان قرار ده. بيا كه نواي دل انگيز توحيدت را با گوش جان شنواييم.

يکشنبه اول 11 1391 23:38
دسته ها :
يکشنبه اول 11 1391 12:6


از ديده سرشگ خون روانم...

در فصل شهادتت خزانم
گفتن ز غمت نمي‌توانم

آهنگ غريبي تو مولا
آتش شده پاي استخوانم

تنها نه به اشك اكتفايي
از ديده سرشك خون روانم

تو ابن غريب، ابا الغريبي
از داغ تو نيمه گشته جانم

در خانه‌ و خانه همچو زندان
مظلوم‌‌ترين تو را بخوانم

آزاد شده ز جورِ دشمن
با زهر جفا، غمت بدانم

فرزند تو هم غريب چون توست
اي سوخته بينِ آشيانم

اين ناله كه مانده بين سينه
باشد به فدايت اي بيانم
دسته ها :
يکشنبه اول 11 1391 2:19

تنها امامي كه به حج مشرف نشدند بلكه بهتر است گفته شود كه نگداشتند به حج بروند امام حسن عسگري
(سلام الله عليه)بوده است

ومدت امامت آن حضرت شش سال بيشتر نبوده است ودر اين مدت يا در زندان به سر مي بردند ويا محصور بودند وعلت اين امر هم ترس دشمنان از مهدي موعود بوده است به اين معنا كه آنها مي دانستند كه فرزند امام عسگري منجي عالم است وبرپا كننده عدالت مي باشد از آن جايي كه خلفاي وقت ظالم بودند واز به دنيا آمدن آن حضرت وحشت داشتند


براي پيشگيري از به دنيا آمدن آن حضرت تدابير شديدي انديشيدند از آن جمله زندان كردن ومحصور نمودن پدر بزرگوارشان امام عسگري (سلام الله عليه) بوده است وبا اين حركت خيال كردند كه مي توانند با اراده ومشيت الهي مقابله كنند غافل از آن كه اگر اراده الهي به امري تعلق بگيرد اگر تمام قدرتهاي عالم جمع شوند حتي قادر نخواهند بود برگي را از درخت جدا كنند تا چه رسد كه از به دنيا آمدن مهدي امت جلوگيري كنند...



يکشنبه اول 11 1391 2:14
X