امام حسن مجتبي(ع)
كريم هاي دو عالم به نام زاده شدند
زبانزد همه ي خاص و عام زاده شدند
اگر كه ظرف نباشد توقع مِي نيست
شراب ها همه از فيض جام زاده شدند
چقدر خام شدم تا مرا كمي بپزند
پياله ها همه از خشت خام زاده شدند
تو امر كردي و تكويناً استجابت شد
و عاشقان تو با يك كلام زاده شدند
جواب دادن تو اشتياق مي آرد
سلام ها ز عليك السلام زاده شدند
چه خوب شد كه محبان حلال زاده ي عشق
و دشمنان حَسن هم حرام زاده شدند
حسن حسين و يقيناً حسين هم حسن است
نشسته ام كه ببينم كدام زاده شدند
همين دو تا پسر فاطمه همان اول
امام زاده شدند و امام زاده شدند
چقدر دور و بر تو فرشته ريخته است
بزرگ ها همه با احترام زاده شدند
بساط نوكري ما كنار تو پهن است
از اول ايل و تبارم غلام زاده شدند
عجيب نيست به دنبال گنبدت هستيم
كبوتران همه بالاي بام زاده شدند
چه بهتر است كه بنشيني و سكوت كني
كه از قعود تو صدها قيام زاده شدند
امام حسن مجتبي(ع)
حرف هايي نگفتني دارد
لحظه لحظه غروب چشمانت
رواي زخم هاي كهنه ي توست
اشك هاي بدون پايانت
شدت غم چه بيكران كرده
آسمان دل وسيعت را
غير زينب كسي نمي فهمد
راز شب گريه ي بقيعت را
بين اين مردمان بي غيرت
سهم آئينه ي دلت آه است
دم به دم روي منبر خورشيد
صبّ مولا چقدر جانكاه است
سالياني است آتش حسرت
در نگاهي كبود شعله ور است
زخم هايت هنوز هم تازهست
دل تنگت هنوز پشت در است
دلت آخر چگونه تاب آورد
طعنه هاي مغيره را يك عمر
چه به روز دل تو آوردند
در و ديوار و كوچه ها يك عمر
دم نزد از مصيبت كوچه
پلك هاي صبور آئينه
تند بادي كبود و بي پروا
كوچه بود و عبور آئينه
دست سنگين باد و صورت گل
ساحت آينه دوباره شكست
سيلي باد و سيلي ديوار
هم زمان هر دو گوشواره شكست
خاطرات كبود آئينه
چقدر زود مو سپيدت كرد
مرگ تدريجي چهل ساله
داغ اين كوچه ها شهيدت كرد
دست هايي كه حق مادر را
بين ديوار و در ادا كردند
روز تشييع تو كنار بقيع
خوب آقا به تو وفا كردند
پر در آورده تير كينه شان
به هواي زيارت تابوت
لاله لاله دخيل مي بندند
به ضريح مطهر پهلوت
در كنار تو غرق خون ميشد
باز هم چشم هاي كم سويي
روضه خوان غم تو مي گردد
بيقراري، شكسته پهلويي
توصيه لقمان حكيم به فرزندش براي به دست آوردن عزت در دنيا
از امام صادق(ع) منقول است كه حضرت فرمودند: از جمله سفارشهاي لقمان به فرزندش اين است كه: اگر ميخواهي عزت دنيا را براي خودت جمع كني «فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْيَا»، طمعت را نسبت به آنچه در دست مردم است قطع كن.
عزتهاي دنيايي چند شاخه دارد از جمله عزت مال، عزت آبرو و ... . حقيقت عزت هم اين است كه انسان بتواند قلوب ديگران را به خودش جلب كند كه گاهي از آن تعبير ميكنند به سلطه بر قلب. اين خودش قدرتمندي است.
پيامبران و صديقين با دست خالي به آن جايگاهي را كه بايد برسند كه تسخير قلوب مردم است رسيدند. غالب پيامبران از نظر امور مادي فقير بودند و با همين فقر ظاهري كه در بين اجتماع داشتند، به آنجايي كه بايد ميرسيدند، رسيدند و مردم دوستشان داشتند.
ماهيت دنيا و نوع نگرش انسان به دنيا
شخصي به علي (ع) عرض كرد: درباره دنيا چه ميفرماييد؟
حضرت فرمود چه بگويم درباره خانهاى كه اوّلش غم است و آخرش مرگ.
هر كس بدنبال بىنيازى در دنيا باشد محتاج است و هر كه محتاج و فقير باشد محزون است.
در حلال دنيا حساب است و در حرام آن آتش و عذاب است.
هر چه دست انسان از امور دنيايي بيشتر پُر شود، احساس احتياج او بيشتر ميشود و سير نميشود، بلكه گرسنهتر ميشود. همچنانكه در روايات اشاره شده كه دنيا مثل آب دريا است كه شور است؛ ميخواهي رفع عطش كني، امّا هر چه ميخوري تشنهتر ميشوي. هر كس كه غنيتر است محتاج تر است.
مقصود علي(ع) از گفتن اين جملات چيست؟ آيا حضرت همينطور فرموده و رد شده است؟ نه! ميخواهد بگويد آيا كسي كه دل به اين خانه ببندد عقل دارد؟! نه! كسي كه به اين دنيا با اين ويژگيها دلبستگي پيدا كند احمق است. حضرت در اين حديث به من و شما تلنگر زده است. يعني سر عقل بيا و به اين خانهاي كه سر و ته آن اين است، دل نبند.
بركت در روزي به چه معناست؟
پيغمبراكرم فرمود: هركس چيزي از حقّ برادر مسلمانش را نگه دارد و به او ندهد، خداوند بركت روزي را بر او حرام ميسازد مگر آنكه توبه كند. ميداني اثر اين كار چيست؟ خداوند او را از بركت رزقي كه به او داده است محروم ميكند.
درست است كه رزقش بوده و به او داده امّا بركت را از او ميگيرد. بركتش را ميگيرد، حالا فهميدي يعني چه؟ خيال نكني آن را كم ميكند؛ نه! كم نميكند. خدا از من و تو خيلي به كارهايش واردتر است. تو نعوذ بالله هرچه بخواهي كلك بزني، بلد است چه كارش بكند «وَ مَكروُا وَ مَكَر اللهُ و اللهُ خَيرُ المَاكِرينَ آن را كم نميكند، به تو ميدهد اما در ناخوشي مصرف ميكني...»
سه چيزي كه انسان را به درخواستهاي دنيوي و اخروي ميرساند
امام صادق(ع) ميفرمايد: سه چيز است كه هر كه به آنها چنگ زند، به خواستههاى دنيا و آخرت خود ميرسد: 1- هر كه به خدا چنگ بزند. (معصيت خداوند را انجام ندهد) 2- آنچه كه خداوند براي او ميپسندد، بپسندد 3- به خداوند متعال خوش گمان باشد.
حضرت فرمودند: اگر اين سه چيز را رعايت كردي، به مطلوب دنيا و آخرتيات ميرسي. اوّلياش اين است كه گناه را ترك كني. ما اوّلي را گذاشتيم كنار و در دومي وسومياش - نعوذ بالله- خيال ميكنيم از خدا بهتر ميفهميم. اين است كه گره پس از گره در كار ما ميافتد و بعد هم مينشينيم ناله ميكنيم. ناله نكن! از همان اوّل برو گناه را ترك كن. دقّت كنيد كه حضرت روي طاعات دست نميگذارد؛ بلكه روي ترك گناه تأكيد ميفرمايد. گناه را ترك كن و اميد به لطف خدا داشته باش. آن وقت هيچگاه خدا نا اميدت نميكند و مطلوب دنيا و آخرتت را به تو ميدهد.
نماز بدون حضور قلب، همانند اداي بدهي به بدهكار است
از امام صادق(ع) روايت شده است كه ميفرمايد: هرگاه بنده به نماز بايستد و نماز خود را سبك به جا آورد، خداوند خطاب به ملائكه ميفرمايد:
آيا بنده من را نميبينيد؟ گويا اينطور فكر ميكند كه برآورده كردن احتياجات او به دست غير من است. آيا نميداند كه برآورده كردن احتياجات او به دست من است؟
نماز بدون حضور قلب و تند تند، مثل اين ميماند كه آدم بخواهد بدهياش را ادا كند؛ از سر و ته آن ميزند اما وقتي ميخواهد طلب را بگيرد، ميخواهد تا آخرش را هم بگيرد. چطور شد اينجوري شده؟ بدهي الهي را كه ميخواهي ادا كني، سر و ته آن را ميزني، امّا وقتي كه ميخواهي روزي را از خدا بستاني، تا آخرش ميستاني، و بعدش هم همواره ميگويي: بده. انصاف هم خوب چيزي است!
انسان باحياء حتي «فكر گناه» هم نميكند!
از خدا حياء كن! شرم كن! انجام نده! حتي فكر معصيت هم نكن! چون عمل، براي خداوند ديگر بيروني و دروني ندارد. آيهاش را خواندم. يادت نرود كه هيچ عملي نيست كه ما آن را شهود ميكنيم. اينها همه مقدّمه «حق حياء» بود .
تو بايد چنين خدايي را قبول داشته باشي! اين حرف من نيست، كلام الله است. من از خودم نگفتم، آيات قرآن اين چنين ميگويد و قابل انكار هم نيست. تازه من گفتم كه بحث معرفتي نكردم. آن خودش بحث ديگري است كه در جاي خودش ميگوييم درجاتي دارد و... بحث ما خيلي عرفي بود. يك بحث تربيتي و عرفي كردم كه همه متوجّه شوند.
اين كه روايات متعدّده ميفرمايد: از خدا خجالت بكشيد آنطور كه سزاوار است!
يعني اين مطلب كه گفتم. هركس سزاوار يك نوع شرم كردن و يكطور خجالت كشيدن است. آنطور كه سزاوار است انسان از خدا خجالت بكشد اين است كه در روابط گوناگون هر نوع عمل قبيحي را انجام ندهد.
«استحيوا من الله حق الحياء» نه يك روايت نه دو روايت، آنهايي كه اهلش هستند بروند مراجعه كنند! ببينيد چه قدر پيغمبر اكرم روي آن تأكيد كرده است. چه جنبههاي شخصي و چه عمومي! من همه اينها را در جلسه گذشته گفتم. «استحيوا من الله حق الحياء»...))
حق حياء يعني حياء از تمام زشتيها
حق حياء اين است كه انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بكشد. چه عملت قُبح عقلي داشته باشد، چه قُبح شرعي داشته باشد، چه قُبح عرفي در محيط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حياء اينطور است كه اگر بخواهيم به طور مطلق بگوييم نسبت به «جميع قبائح» است.
خود ما همينطوري هستيم كه با اين مقدّماتي كه من گفتم بايد اينطور از خداوند حياء داشته باشيم. نتيجه اين مقدّمات همين ميشود. من مطلبي را از خودم تحميل نكردم. عمده اين است كه بايد ببيني ناظر بودن خدا چه وسعتي دارد، تا بفهمي حق حياء چيست؟ هر حركت قبيحي نسبت به اين سه محيط، چه دروني و چه بيروني از انسان سر بزند، بر خلاف حياء است.
خداوند، ناظري كه هيچ چيز از او پوشيده نيست!
يك؛ خداوند ناظري است كه جدا نشدني است؛ يعني هيچگاه از من جدا نميشود. او نزديكي به من است كه نزديكتر از او نيست. بزرگي است كه بزرگتر از او نيست. مطّلعي بر من است كه مطّلعتر از او نيست. به تمام سراسر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بيرون. مطلعي است كه سرّ و علن براي او معنا ندارد.
بعداً ان شاءالله ميرسم كه در يك تقسيمبندي نسبت به خود اعمال، ما يك قبائح عقليّه داريم، يك قبائح شرعيّه داريم و يك قبائح عرفيّه متشرعه داريم. اينها سه چيز جدا است. قبايح عقليّه مربوط به عقل عملي است، شرعيّه مربوط به احكام شرعي است و عرفيّ متشرعه مربوط به افراد متديّن است كه آنها اين كار را زشت ميدانند
تمام گفتارها و رفتارهاي انسان هاي وارسته، نقشۀ راهي است براي آن ها كه مي خواهند در مسير الهي قدم بردارند. به توفيق الهي، زين پس گفتارهايي كوتاه از دروس اخلاقي مرحوم مجتبي تهراني را براي استفاده علاقه مندان منتشر خواهيم كرد.
((.. ما در روايات متعدّده داريم كه «استحيوا من الله حق الحياء»اين روايت از پيغمبر اكرم است كه از خداوند آنگونه كه حق حياء است، حياء كنيد! حق حياء از خدا يعني چه؟
در روايت ديگري آمده است:
«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْيَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَيَاء» يا روايت ديگري از پيغمبر اكرم است كه به ابيذر فرمود:
«يَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! »
بعد حضرت: پس سه كار كن كه آخرين آن، اين بود كه «وَ اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»همچنين روايت ديگري بود كه شخص ديگري همين مطلب را داشت كه حضرت پرسيدند:
«أ كلكم يحب أن يدخل الجنة؟ قالوا: نعم يا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبي را كه در روايت ابيذر بود فرمودند و سومين مطلب اين بود كه «و استحيوا من الله حق الحياء»در همه اين روايتها يك حقي آمده است. منظور از اين چيست؟
من اين مقدّمات را گفتم تا بفهميد كه حق حياء يعني چه. حالا دقت كنيد كه حق حيا، آنطور كه سزاوار است، با آن مقدّماتي كه گفتم يعني چه. ما الآن مورد به مورد پيش ميرويم.
اثر حياي از خداوند
يك دسته از روايات هست كه اثر مترتّب بر «حياء من الله» را بيان ميكند. روايت از علي(عليهالسلام) است كه فرمودند: «الحياء من الله يمحو كثيراً من الخطايا» اين هم توضيح ميخواهد كه من بعداً توضيح ميدهم. من الآن خواستم فقط دستهبندي روايات را بگويم...))
بالاترين نوع حيا
دستهاي از روايات نقش ارزشيِ «حياء من الله» را بيان ميكنند كه آنها را بعداً ميگويم، چون يك بحث مستقل در اين رابطه انشاءالله خواهم داشت. يك تقسيمبندي راجع به همين مسأله ارزشي است كه مثلاً از علي(عليهالسلام) هست كه «أفضل الحياء استحياؤك من الله»
با فضيلتترين حياها حياي از خداوند است. چرايش را بعداً مي گويم.
نحوه حياء از خداوند
در بخشي از رواياتِ ما اين مسأله مطرح است كه حياي بندگان از خداوند، هم از نظر جايگاه و هم از نظر برخورد، از اين سنخ باشد. يعني مانند جايگاه كساني كه پيش شما شايستگي دارند، نه كساني كه ـنعوذ باللهـ سطحشان خيلي پايين است. نگاهتان به جايگاه خدا، مانند نگاه به جايگاه افراد شايسته باشد. خود ما هم اينگونه هستيم كه وقتي با افراد بزرگي رو به رو ميشويم، خودمان را جمع و جور ميكنيم، كه نكند يك وقت حتي اشتباهاً خلافي از ما سر بزند!
حال اگر فرد شايسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و كار داشته باشد، خيلي مراقبت بيشتر ميشود. آدم از او شرم ميكند كه عمل بدي در مرئَي و منظر او كند. در يك روايتي داريم از پيغمبر اكرم كه دارد؛
«قال رسولالله(صلياللهعليه�� �وآلهوسلم) : اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْيَاءَكَ مِنْ صَالِحِي جِيرَانِك»
حضرت دو كلمه را كنار هم گذاشته است كه اوّلي به يك مطلب اشاره داشته و دومي هم مطلب ديگري را بيان ميكند. ايشان ميفرمايد:
از خدا خجالت بكش، همانطور كه از همسايهاي كه جايگاه رفيعي نزد تو دارد و از شايستگان است خجالت ميكشي!
گاهي انسان همسايهاي دارد كه ـنعوذ باللهـ بدتر از خودش است؛ لذا جايگاهي ندارد و حياء از او معنا ندارد. نه! گاهي اوقات همسايه، آدم بزرگ و شايستهاي است، از صلحا و نيكان است. يك انسان صالح كه همسايه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش ميافتد، انسان چگونه از او حياء ميكند!؟
حضرت چه قدر سطح مطلب را پايين آورده است تا شايد ما از خدا خجالت بكشيم. همانطور كه از همسايه شايستهات خجالت ميكشي و جلوي روي او هر كاري را انجام نميدهي، از خدا هم خجالت بكش! البته اينطور نيست كه حضرت فقط بفرمايند از خدا خجالت بكشيد! نه مطلب ادامه دارد و من همينطور گام به گام پيش ميروم.
«بزرگي ناظر» و «همراهي او» دليل حيا
يك دستهاي از روايات هم در باب «حياء من الله تعالي» اينها هستند كه من دستهبندي كردم. اينها خودشان دو جهت دارند كه بحثش مفصّل است؛ يك، در ارتباط با جايگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال ميان انسانها فرق ميگذاريم «حياء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبير ساده ميكنم و سطح مطلب را پايين ميآورم؛ مثلاً ما از بعضيها به خاطر جايگاهشان، خيلي شرم نمي كنيم. چون جايگاه زياد مهمّي برايشان نميبينيم.
مثلاً ميگوييم فلاني خودماني است. حالا چون جلوي او رو در بايستي نداريم، ـنعوذ باللهـ چه بسا كارهايي انجام دهيم كه درست نبوده و حاضر نيستيم جلوي همه آن كارها را انجام دهيم و اگر شخص بزرگي حاضر باشد كه ما با او رو در بايستي داشته باشيم اين كار را نميكنم. اينها همهاش مربوط به حياء بوده و نسبت به ناظر است.
امّا در مورد ديگر حياء به خاطر جايگاه نيست بلكه به خاطر برخورد با او است. مثلاً كسي كه تنها گاهي اوقات چشممان به هم ميافتد و او را ميبينيم، با كسي كه هر روز و هر شب با او برخورد ميكنيم، چشممان در چشمش ميافتد، فرق دارد. آدم از اين فرد خجالت ميكشد. در مورد اوّلي شايد بگوييم: فلاني رفت دنبال كارش! شايد كلاهمان هم پيش او نيافتد و ديگر همديگر را نبينيم و ... امّا كسي كه هميشه همراه آدم است، فرق ميكند و انسان از او شرم ميكند. ما ميان اين دو نفر فرق ميگذاريم.
گريه شديد محبوبترين بنده خدا
در سوره يونس در آيهاي هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً» هيچ كاري نيست كه شما انجام دهيد مگر اينكه ما آن را ميبينيم. كارهايتان در مرئي و منظر ما است و ما داريم ميبينيم. من نميخواهم بحث تفسيري كنم، ولي اين را بگويم كه «عمل» در اينجا اطلاق دارد، يعني هم اعمال درونيات را ميگيرد و هم اعمال بيرونيات را ميگيرد. من بعد ميرسم كه شهود خدا هم سرّ انسان را در بر ميگيرد و هم علن او را ميگيرد. هرچه را كه او انجام دهد، خدا ميبيند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را ميگيرد.
در ذيل اين آيه روايتي آمد كه است كه «كان رسولالله(ص) اذا قرأ هذه الآيه بكي بكاءً شديدا» پيغمبر اكرم وقتي به قرائت اين آيه ميرسيد، به شدت گريه ميكرد. اين آيه خودش خيلي روشن است. اينها يك دسته از روايت در باب «حياء من الله» است كه عرض كردم به آيات هم اشاره دارد و جنبههاي اعتقادي دارد و هم ريشههاي ايماني و دروني دارد...))
تو مرا نميبيني ولي من!
در آيه شريفه هم ميفرمايد «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» در آيات ديگري هم اشاره به قُرب و نزديكي دارد، مثلا ميفرمايد: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَري» يا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ» شماها نميبينيد ولي ما به او نزديكتر از شما هستيم. تو كور هستي و چشم باطنت كور است و مرا نميبيني ولي من كه ميبينم كه چه كار داري ميكني.
از خدا خجالت بكش و معصيت نكن!
حالا من به عنوان نمونه چند روايت ميخوانم كه بعضيهايشان هم اشاره به آيات قرآن دارد. روايت اول از حضرت زينالعابدين(ص) است كه ميفرمايد: «خف الله عز و جل لقدرته عليك» از خدا بيم داشته باش، چون او بر تو توانا است. اينطور نيست كه بتواني از چنگ خدا فرار كني، خجالت بكش و معصيت نكن. خيال نكن ميتواني از عذابي كه وعده كرده است فرار كني. بعد دارد «و استح منه لقربه منك» از خدا خجالت بكش، چون به تو نزديك است. اين روايت اشاره به همين معنا است كه خدا ناظر است.
خدا مي بيند!
يك دسته از روايات هست كه «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح ميكنند. انسان در «حياء من الخلق» از اين شرمش ميآيد كه عمل زشت را در ديدگاه غير انجام دهد. حالا اگر يك ذره معرفتش بالاتر باشد، در ديدگاه فرشتگاني كه او را ميبينند و اعمالش را ثبت و ضبط ميكنند، نيز حيا ميكند. دسته اول روايات، «حيا من الله» را در همين رابطه مطرح ميكنند كه خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در ديدگاه خدا هستي، اين كار را كه ميكني بايد از خدا شرمت بيايد.
حضرت آيت الله خامنه اي فرمودند: كساني كه راجع به انتخابات توصيه هايي مي كنند حواسشان باشد به دشمن كمك نكنند؛ دائم نگويند انتخابات بايد آزاد باشد.
به گزارش دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمي خامنهاي ، رهبرانقلاب در ديدار هزاران نفر از مردم قم به مناسبت سالروز قيام 19 دي 56 اظهار داشتند: ترفندهاي دشمن، كم شور بودن انتخابات، القاء شبهه در مورد آزاد و سالم بودن و همچنين سرگرم كردن مردم به مسائل حاشيه اي است.
حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي، صبح امروز در جمع هزاران نفر از مردم متدين و انقلابي قم، پيامدهاي مبارك و تعيين كننده قيام 19 دي مردم قم را جلوه هايي از تحقق وعده هاي صدق الهي خواندند و با تأكيد بر ايستادگي و هوشياري كامل در مقابل طرحها، روشها و حركات دشمن بويژه در قبال انتخابات خرداد آينده، نكات مهمي را درباره وظايف مسئولان، خواص، مردم، رسانه ها و كساني كه قصد نامزدي در اين انتخابات را دارند بيان كردند.
حضرت آيت الله خامنه اي با تأملي در حوادث دوران انقلاب و سه دهه اخير، درس آموزي از مناسبتهاي ماندگاري همچون قيام 19 دي را ضروري دانستند و خاطرنشان كردند: برخي، پيروزي ملت بر رژيم پر كبكبه و مغرور طاغوت و خارج شدن ايران عزيز از چنبره حقارت آميز سلطه امريكا را امري محال مي دانستند اما به ياري پروردگار رژيم سلطنتي در ايران به زباله دان تاريخ رفت و جمهوري اسلامي و ملت ايران با استقلال كامل در مقابل امريكا، در چشم جهانيان به ملت و نظامي تبديل شدند كه نامشان ملتهاي جهان را به وجد مي آورد.
ايشان پيروزيها و موفقيتهاي سه دهه اخير را جلوه هايي از تحقق وعده هاي نصرت الهي دانستند و با استناد به آيات متعدد قرآن افزودند: ملتهاي مؤمن، هوشيار و با استقامت در زمان متناسب، قطعاً و يقيناً از ياري پروردگار برخوردار مي شوند و اين حقيقت، سنت تغيير ناپذير الهي است و بر اساس همين سنت الهي ملت ايران در اين مرحله وهمه مراحل ديگر بر دشمنان خود پيروز خواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامي، با اشاره به ضرورت طرح صحيح اهداف، حرفهاي ناب ملت ايران در جهان و تدبير براي پيشبرد اين اهداف افزودند: اگر ملت عزيز و جوانان خوش روحيه و پر توان ايران، مسير خود را با پايداري ادامه دهند بدون شك و براساس سنت صادق الهي در زمان مناسب، همه آمال، آرزوها و شعارهاي «ملي، اسلامي و جهاني» آنان تحقق پيدا مي كند، مسير تاريخ عوض مي شود و زمينه هاي ظهور حضرت وليعصر (عج) فراهم خواهد شد.
حضرت آيت الله خامنه اي همدستي دولتهاي استكباري را براي تحريم ايران و به ستوه درآوردن ملت يادآور شدند و افزودند: مستكبران برخلاف گذشته به صراحت اذعان مي كنند كه هدف تحريم ها، خسته كردن ملت، تحريك مردم به مقابله با جمهوري اسلامي، افزايش فشار بر مسئولان ايران و در نتيجه تغيير محاسبات مسئولان است.
ايشان افزودند: اما گرايش مردم اين سرزمين بزرگ، به مباني اسلام و انقلاب و عزت ملي ايرانيان روز به روز بيشتر مي شود و اين، درست نقطه مقابل خواست دشمنان است.
ايشان در تحليل عوامل تأثيرگذار در تقابل دولتهاي مستكبر با ملت ايران، هوشياري و زيركي ملت را كاملاً ضروري دانستند و خاطرنشان كردند: بايد با «تقواي جمعي و مراقبت و هوشياري همگاني»، متوجه طرحهاي دشمن باشيم و اجازه ندهيم هيچ مسئله اي، حواسمان را از دشمن پرت كند.
رهبر انقلاب، توصيه ها و تأكيدات مكررشان به مسئولان، مطبوعات و پايگاههاي اينترنتي را براي پرهيز از سرگرم كردن مردم به مسائل فرعي و نادرست، يادآوري كردند و افزودند: همه اين توصيه ها، بخاطر اين است كه بايد حواسمان به دشمن جمع باشد تا بفهميم كه دنبال چه طرح و هدفي است.
حضرت آيت الله خامنه اي در چارچوب منطق ارائه شده يعني هوشياري ملي براي درك اهداف و طرحهاي دشمن افزودند: بررسي رفتار و گفتار مستكبران، نشان مي دهد كه ذهن دشمن بر انتخابات مهمي كه 5 ماه ديگر يعني در خرداد 92، برگزار مي شود،متمركز شده است.
ايشان در تشريح اهداف، تكنيكها و روشهاي بيگانگان در قبال انتخابات يازدهم رياست جمهوري افزودند: آنها در درجه اول اگر بتوانند مانع برگزاري انتخابات مي شوند اما مي دانند كه نمي توانند بنابراين از اين مسئله مأيوسند.
رهبر انقلاب در همين زمينه خاطرنشان كردند: يك بار برخي تلاش كردند كه انتخابات را حتي اگر شده دو هفته به عقب بياندازند اما ما تأكيد كرديم كه انتخابات حتي يك روز هم نبايد عقب بيافتد به همين علت راه تعويق يا برگزار نشدن انتخابات كاملاً مسدود است.
حضرت آيت الله خامنه اي مانع تراشي در راه حضور پرشور و همگاني مردم در انتخابات را هدف ملموس دشمنان برشمردند و افزودند: همه، حتي كساني كه ممكن است از سردلسوزي درباره انتخابات توصيه هاي عمومي كنند حواسشان باشد كه به اين مقصود دشمن كمك نكنند.
ايشان با انتقاد از برخي كه بطور مكرر مي گويند انتخابات بايد آزاد برگزار شود افزودند: معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد، مگر بيش از سي انتخابات سه دهه اخير آزاد نبوده است؟ در كدام كشور انتخابات از ايران آزادتر است؟ مراقب باشيد اين حرفها ي شما مردم را از انتخابات مأيوس نكند.
حضرت آيت الله خامنه اي در ادامه ي بيان روشهايي كه به تحقق هدف دشمن در انتخابات كمك مي كند خاطرنشان كردند: در كدام كشور درباره صلاحيتها، ملاحظات لازم اعمال نمي شود؟ چرا اينقدر بر اين مسئله تكيه و تلاش مي كنيد در ذهن مردم اين تصور بوجود بيايد كه شركت در انتخابات فايده ندارد؟
رهبر انقلاب به اشخاصي كه خواسته يا ناخواسته در ا ين چارچوب حركت مي كنند تأكيد كردند: مبادا دچار غفلت شويد و جدول مورد نظر دشمن را پر كنيد.
ايشان با انتقاد از كساني كه سعي مي كنند به مردم تلقين كنند كه انتخابات سلامت لازم را ندارد اينگونه رفتارها و سخنان را از ديگر روشهايي برشمردند كه به تحقق اهداف دولتهاي مستكبر كمك مي كند.
رهبر انقلاب تأكيد كردند: البته بنده نيز اصرار و تأكيد دارم كه انتخابات بايد با سلامت و امانتداري كامل انجام شود و مسئولان دولتي و غيردولتي با رعايت كامل قوانين و تقوا و پاك دستي،انتخابات سالمي را برگزار كنند كه مطمئناً همينجور خواهد شد.
حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به راهها و روشهاي بسيار خوبي كه در قوانين براي سالم برگزار شدن انتخابات پيش بيني شده است افزودند: پايبندي همه به اين راهها و قوانين سلامت انتخابات را تضمين مي كند مگر اينكه كساني بخواهند از راههاي غيرقانوني عمل كنند همچنانكه برخي در سال 88 اينطور عمل كردند و براي مردم و كشور مزاحمت و ضرر بوجود آوردند و براي خودشان نيز در زمين و در ملاءاعلي، اسباب سرشكستگي و بدبختي فراهم كردند.
رهبر انقلاب اسلامي در تشريح بيشتر روشهايي كه به هدف اصلي دشمن در انتخابات يعني حضور كمرنگ مردم كمك مي كند افزودند: ممكن است كساني سعي كنند در ايام انتخابات با بوجود آوردن حادثه اي يا ماجرايي اقتصادي، سياسي يا امنيتي سر مردم را به چيزهاي ديگري گرم كنند كه اين هم جزو نقشه هاست البته بنده مطمئنم كه ملت ايران بسيار با بصيرت تر و با هوش تر از اين است كه با چنين ترفندهاي خصمانه دشمنان يا عوامل آنها فريب بخورد.
رهبر انقلاب در ادامه سخنانشان نكاتي را درباره نامزدهاي احتمالي انتخابات رياست جمهوري آينده بيان كردند.
ايشان شركت در انتخابات را يك حق و يك وظيفه دانستند و افزودند: فردفرد ملت كه به نظام جمهوري اسلامي معتقدند و قانون اساسي را قبول دارند مي خواهند از حق خود استفاده كنند و يا وظيفه شان را انجام دهند و در اين ميان عده اي هم مي خواهند صلاحيتهاي خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند.
رهبر انقلاب با اشاره به سنگين بودن كار اداره اجرايي كشور افزودند: اداره مملكت، كار اجرايي كوچكي نيست بلكه كار سنگيني است كه بر دوش مجريان سطح بالا قرار مي گيرد بنابراين كساني به ميدان نامزدي بيايند كه اين توانايي را در خود احساس مي كنند و كار اجرايي را بلدند.
ايشان در همين زمينه افزودند: ممكن است كساني كه در سطوح ديگري كار مي كنند بعضاً تشخيص ندهند كه اداره كشور چقدر بار سنگيني است بنابراين اشخاصي نامزد شوند كه توان انجام دادن اين وظيفه را در خود مي بينند.
رهبر انقلاب اسلامي افزودند: افرادي كه مي خواهند نامزد شوند علاوه بر درك سنگيني كار، صلاحيتهاي لازم در قانون اساسي را كه شوراي نگهبان نيز بر آنها تكيه خواهد كرد، در خود ملاحظه كنند.
ايشان افزودند: نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري بايد واقعاً وابسته و دلبسته نظام و قانون اساسي باشند و بخواهند حقيقتاً قانون اساسي را اجرا كنند چرا كه رئيس جمهور در اين زمينه قسم مي خورد و طبعاً نمي تواند قسم دروغ بخورد.
حضرت آيت الله خامنه اي در پايان سخنانشان درباره انتخابات آينده تأكيد كردند: انشاءالله به اذن الهي و فضل پروردگار، در خرداد 92 انتخاباتي خوب و پرشور برگزار خواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامي در جمع هزاران نفر از مردم قم، همچنين با تجليل از نقش تأثيرگذار مردم اين شهر در حوادث قبل و بعد از انقلاب افزودند: خاطره قيام 19 دي را نبايد فراموش كرد چرا كه بيان اينگونه مسائل ضمن اينكه نسل جوان را با سابقه تاريخي خود آشنا مي كند موجب قدرشناسي از مجاهدتهاي افتخار آفرين اين ملت خواهد شد و به جوانان امروز مي آموزد كه هوشياري و ايستادگي در مقابل دشمنان به ظاهر قدرتمند، حتماً به پيروزي منجر خواهد شد.
موفق باشين.
91/10/19
وهابيون كه حاضر به پذيرش حقيقت نيستند اين بار نيز حاضر به پذيرش ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام نشدند و مدعي كفر آن حضرت شدند.
وهابيون خود را عامل به قرآن مي دانند اما بين حرف تا عمل نه، بلكه بين گفتارشان هم تناقض وجود دارد چرا كه تناقض گويي از مختصات دروغگو است.
كارشناس شبكه وهابي كلمه كه در برنامه "آشتي با قرآن" با موضوع "شفاعت" اجراي برنامه مي كرد با ادعايي بي اساس حضرت ابوطالب عليه السلام را كافر خواند.
عبدالله حيدري كه مدير مطالعات انديشه و گفتگوي مدينه مي باشد در مورد شفاعت گفت:« در قرآن كريم دو چيز در مورد شفاعت نفي شده است:1ـ شفاعت براي كفار كه البته يك مورد استثناء وجود دارد كه بعدا عرض مي كنم 2ـ شفاعت بدون اجازه پروردگار هم جايز نيست.»
او كه با " يك مورد استثنا" در پي مقدمه براي زير سوال بردن ايمان حضرت ابوطالب (عليه السلام) بود، بدون در نظر گرفتن آيات صريح قرآن در مورد رد شفاعت كفار از سوي خداوند متعال افزود: « ابوطالب بدون ايمان از دنيا رفت و اين يك واقعيت است يك حقيقت تاريخي است...»
او كه فراموش كرد اين "واقعيت تاريخي" زائده هر راوي يا كتابي كه باشد در مقابل آيات صريح قرآن هيچ گونه ارزشي نخواهد داشت، گفت: « شفاعت براي كفار وجود ندارد اما شفاعت براي ابوطالب وجود دارد!»
گفتني است كه خداوند در آيات متعدد از جمله در آيات 44 تا 48 سوره مباركه مدّثّر در مورد رد شفاعت كفار مي فرمايد:« و روز جزا را تكذيب مي كرديم تا آن كه [با مرگ] يقين به قيامت پيدا كرديم، پس در آن روز شفاعت شفيعان سودي به آنان نرسد.»
حال چگونه ممكن است كه پيامبر اكرم (صل الله عليه و آله وسلم) بر خلاف آيات روشن قرآن، شفاعت فردي كافر را عهده دار شود؟ آيا شفاعت پيامبر دلالت بر ايمان حضرت ابوطالب نيست؟
تمام گفتارها و رفتارهاي انسان هاي وارسته، نقشۀ راهي است براي آن ها كه مي خواهند در مسير الهي قدم بردارند. به توفيق الهي، زين پس گفتارهايي كوتاه از دروس اخلاقي مرحوم مجتبي تهراني را براي استفاده علاقه مندان منتشر خواهيم كرد.
((...«حيا» آن وديعه الهي و غريزه انساني است كه انسان را از اعمال زشت باز ميدارد؛ يعني چه قبل از عمل كه انسان عمل را تصوير ميكند و چه بعد از عمل، حيا نقش بازدارندگي دارد. به اين معنا كه روح وقتي با يك عمل زشت روبرو ميشود و وقتي كه عمل زشت را تصوير ميكند، منفعل و منكسر ميشود و همين حالت موجب بازدارندگي او است و بعد از عمل هم، اين حالت بازدارندگي نسبت به تكرار آن عمل زشت پيدا ميشود.
حيايي كه انسان نسبت به ناظر دارد، گاهي «حياء من الخلق» است، گاهي «حياء من النفس» بوده و گاهي «حياء من الملائكه» ميباشد؛ يعني فرشتگاني كه مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهي «حياء من اولياء الله» است. پنجمين نوع آن «حياء من الله» است، يعني از خدا خدر باب «حياء من الله» ما يك بحث معرفتي داريم و يك بحث تربيتي. در مورد بحث تربيتي، ما روايات متعددي داريم كه «حيا من الله» را در روابط گوناگون مطرح ميفرمايند. يعني اين كه انسان بايد با توجه به اين روابط حياء داشته باشد.
چون مادرم تمامِ تنم سوخت اي خدا
امّا به سينه است تمامِ شراره ام...
===============
وقتي نداشت مادر تو سنگ قبر هم
ديگر تو را به صحن و سرا احتياج نيست /لطيفيان
==========
داغي نهفته است در اين قلب پاره ام
همچون حباب منتظر يك اشاره ام
و الله روضه ام جگر پاره زهر نيست
من كشتهٔ شكستن يك جفت گوشواره ام
عمريست لحظهٔ گذر از كوچه هايِ تنگ
آن صحنه غرور شكن در نظاره ام
گفتم به زهر: خوب اثر كن بر اين جگر
در دست هاي توست فقط راه چاره ام
در ظلمت هميشهٔ شبهاي كوچه ها
در جستجويِ تكّه چندين ستاره ام
چون مادرم تمامِ تنم سوخت اي خدا
امّا به سينه است تمامِ شراره ام
اسرار كوچه را نتوان گفت با كسي
راويِ اين حقيقت پر استعاره ام
يك جمله اي بگويم و اي خاك بر سرم
بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم