چقدر امشب ل تنگ مدينه شدم
نمي دونم چرا ولي دلم هواي بقيع كرد
ياد اون شب ها كه ين الحرمين بقيع بودم وقدرش رو ندونستم افتادم
يعني مي شه ؟
دوباره ......
بند سي و نهم
اين بند براي حفظ مال خوب است
اگر مالي داريد براي اينك محفوظ بماند اين بند را بخوانيد
بند سي و هشتم
اين بند براي رفع نظر است
اگر مي دانيد كسي به خانه شما مي ايد چشمش شور است
يا اين كه اصلا نظر خورده ايد
يا اين كه هميشه مورد نظر واقع مي شويد
اين بند را زياد بخوانيد
18 ـ المُسلِمُ الّذى سَلِمَ المُسلِمون مِن لِسانه وَ يَده
شـنو پند فرزند موسـى بن جعفر
امـام بحـق، مـاه بـرج امـامت
كسـى هسـت مُسلم كه باشند مردم
ز دست و زبانش به امن و سلامت
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله :
أيُّهَا النّاسُ ، إنّا أهلَ البَيتِ عَصَمَنَا اللّهُ مِن أن نَكونَ مَفتونينَ أو فاتِنينَ أو مُفتَّنينَ أو كَذّابينَ ، أو كاهِنينَ أو ساحِرينَ ، أو عائِقينَ أو خائِنينَ ، أو زاجِرينَ أو مُبتَدِعينَ ، أو مُرتابينَ أو صادِفينَ عَنِ الخَلقِ مُنافِقينَ ، فَمَن كانَ فيهِ شَيءٌ مِن هذِهِ الخِصالِ فَلَيسَ مِنّا ولا أنَا مِنهُ ، وَاللّهُ مِنهُ بَريءٌ ونَحنُ مِنهُ بُرَآءُ ، وَمن بَرِئَ اللّهُ مِنهُ أدخَلَهُ جَهَنَّمَ وبِئسَ المِهادُ .
اي مردم! خداوند ، ما اهل بيت را از اين كه فريب بخوريم ، يا فريب بدهيم ، يا فتنه انگيزي كنيم ، يا دروغگو باشيم ، يا پيشگويي كنيم ، يا جادوگري كنيم ، يا مانع تراشي كنيم ، يا خيانتكار باشيم ، يا با پرندگان فال بگيريم ، يا بدعت گذار باشيم ، يا دست خوش شك [و ترديد ]شويم ، يا از خَلق [خدا]، روي برتابيم و منافق باشيم ، مصون داشته است . بنا بر اين ، هر كس چيزي از اين صفات را دارا باشد ، از ما نيست و من از او نيستم و خدا از او بيزار است و ما از او بيزاريم و هر كه خدا از او بيزار باشد ، وي را به دوزخ مي بَرَد و چه بد جايگاهي است !
بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۳۷۶ ح ۸۵ .
بند سي و هتم
كسانيكه حالت تهوع دارند
و خانم هاي باردار به خاطر بارشان حالت تهوع دارد
براي رفع اين حالت اين بند را بخوانند
فرمانده محترم ناجا
شعار هفته نيرو انتظامي در سال 91 را
"سرمايه اجتماعي اساس اقتدار ما"
اعلام كردند
و ما مي دانيم كه كليد واژه هاي هر شعاري اصولا نقاط نشانه گذاري شده و سمت سوي حركت سازمانها است.
هفته نيروي انتظامي گرامي باد
بند سي و ششم
اگر خطايي در جايي واقع شديد
براي رفع ان اين بند را بخوانيد
تقدم خانواده بر ديگران
حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) فرمود: هرگاه خدا به يكي از شما خيري عطا كرد، ابتدا خود و خانوادهاش را از آن بهرهمند سازد.
در فرهنگ اسلامي اولويت و تقديم خانواده يك اصل به حساب ميآيد و روايات فراواني بر آن دلالت دارند. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: از خانواده آغاز كنيد و هر كسي كه نزديكتر است مقدم بداريد.
امام سجاد(عليه السلام) ميفرمايد: اينكه وارد بازار شوم و پولي داشته باشم كه براي خانوادهام گوشتي بخرم كه بدان نياز دارند، نزد من از آزادسازي بردهاي محبوبتر است.
بند سي و پنجم
اگر دوست داريد پيش مردم(دوست ،اشنا،همسر) عزيز باشيد
اين بند را بيشتر بخوانيد
سالروز بزرگداشت شاعر توانا و عارف بي نظير مولوي را به تمام دوستداران او تبريك مي گويم.
مختصري از زندگي مولوي
مولانا جلال الدين معروف به مولوي يا ملاي روم بزرگترين شاعر عارف قرن هفتم است. مولوي در بلخ متولد شد و مقارن حمله مغول، پدرش بهاولد با خانواده خود ترك وطن كرد و به سفر پرداخت و سرانجام در قونيه اقامت كرد. مولوي سالها در حلب و دمشق به تحصيل علوم پرداخت و پس از هفت سال به قونيه بازگشت و پس از طي مقامات بر مسند ارشاد نشست.
مولوي در سال 642 با عارف بزرگ شمس الدين محمد تبريزي برخورد. از اين برخورد انقلاب و آشفتگي در وي پديدار گشت ،زندگيش رنگ ديگري به خود گرفت و شور و شوقي سوزان در وجودش راه يافت كه تا آخر عمر در وي باقي ماند. غزليات مولوي كه به ديوان شمس مشهور است داراي سوز و گداز و شور خاصي است كه نمونه وجد و حال شاعر است.
و اما :
مردان بزرگ، شگفتيهاي بزرگ ميآفرينند و همين آفرينشها، نام و ياد آنها را جاودانه ميسازد و نور وجودشان را چون خورشيد تابان تا دوردستها ميتاباند. مولانا در رديف همين مردان بزرگ است؛ شگفتيآفرين و اعجابانگيز. به تعبير استاد شهيد مرتضي مطهري:
«مولانا جلالالدين محمد بلخي رومي معروف به مولوي، صاحب كتاب جهاني مثنوي، از بزرگترين عرفاي اسلام و از نوابغ جهان و در رديف شعراي طراز اول ايران است، و مثنوي او دريايي است از حكمت و معرفت و نكتههاي دقيق عرفاني و اجتماعي.» جامعه بشري، امروز بيش از هر زمان ديگر به پيامهاي حياتبخش و نشاطآور مولانا نيازمند است، زيرا انسان امروزي، دچار غربت و دلتنگي بيسابقهاي شده است. عامل اصلي اين دلتنگي و غربت نيز تكنولوژي و تمدن ماشيني است. البته جدايي انسان از طبيعت سالم، زيبا و سرسبز نيز كه از دستاوردهاي نامبارك زندگي صنعتي بود بر اين حكايت غمبار دامن زد و از ايشان، موجودي ساخت افسرده و دلآزرده از زايش سيماني قرن، و عصر معراج پولاد و رويش هندسي آهن و سنگ.
مولوي و آموزههاي روانشناسي
1. فرافكني
فرافكني، يعني آدمي به جاي اينكه ريشه اصلي عقبماندگيها و شكستهايش را در بيتدبيري، سهلانگاري و كامجويي خود بجويد، ديگران و جامعه را مقصر معرفي كند و بار خطاهايي را كه خود با اختيار كامل مرتكب شده است بر دوش آنان گذارد و بدينگونه تمام كوتاهيها و اشتباههاي خود را توجيه كند؛ در حالي كه مسئول اصلي سرنوشت هر كسي خود اوست نه ديگران.
2. سازگاري با محيط
برخي افراد چاره رهايي از غم و افسردگي را در فرار از محيط زندگي و رو آوردن به محيطي به ظاهر دلخواه خويش ميدانند، غافل از آنكه هر جا بروند آسمان همين رنگ است و مردمان همين مردمان. پس چاره كار در چيست؟
3. آرامش
آرامش، گمشده همه آدميان است و هر كس به گونهاي آن را ميجويد، اما روح انسان چگونه به اين گمشده ميرسد؟ از راه كامجوييهاي مادي يا سيراب كردن سراچه قلب با نام و ياد خدا؟ مولوي با بهرهگيري از سخنان آفريدگار انسان، راه رسيدن به آرامش را، تنها در يادكردن پروردگار ميداند و بس:
توصيه: «در آدمي عشقي و دردي و خارخاري و تقاضايي هست كه اگر صد هزار عالَم، مِلْكِ او شود، كه نياسايد و آرام نيابد. اين خلق به تفصيل در هر پيشهاي و صنعتي و منصبي و تحصيل نجوم و طب و غير ذلك ميكنند و هيچ آرام نميگيرند، زيرا آنچه مقصود است به دست نيامده است.
آخر، معشوق را دلارام ميگويند؛ يعني كه دل به وي آرام گيرد، پس به غير، چون آرام گيرد.
اين جمله خوشيها و مقصودها چون نردباني است؛ و چون پايههاي نردبان جاي اقامت و باش نيست، از بهر گذشتن است، خُنُك او را كه زودتر بيدار و واقف گردد تا راه دراز بر او كوته شود، و در اين پايههاي نردبان، عمر خود را ضايع نكند».
4. تصعيد يا والايش
همه انسانها در زندگي، كم و بيش با ناكاميها و ممنوعيتهايي روبهرو ميشوند. در اين هنگام، گروهي براي آرام ساختن خود به سرگرميهاي زيانبار و نابودكننده رو ميآورند و برخي نيز به عقدههاي روحي دچار ميشوند. در اين ميان، تعداد اندكي به والايش غريزههاي ناكام خويش ميپردازند و هر ناكامي را سكويي براي پرواز، و راهي به سوي انواع هنرها و كارهاي مثبت قرار ميدهند. در نتيجه همه ناكاميها و ممنوعيتها را به سود خويش تمام ميكنند.
5. روانشناسي عيبجويان
از ديدگاه مولوي، عيبجويي، نشانه عيبمند بودن انسانهاي عيبجوست و آنها معمولاً به همان عيبهايي كه در ديگران ميجويند، گرفتارند. مولانا در اين باره در فيه ما فيه مينويسد:
نكته: «اگر در برادر خود عيب ميبيني، آن عيب توست، كه درو ميبيني. آن عيب را از خود جدا كن؛زيرا آنچه ازو ميرنجي از خود ميرنجي. پيلي را آوردند بر سر چشمهاي كه آب خورد. خود را در آب ميديد و ميرميد، او ميپنداشت كه از ديگري ميرمد، نميدانست كه از خود ميرمد. همه اخلاق بد، از ظلم و كين و حسد و حرص و بيرحمي و كبر چون در توست، نميرنجي؛ چون آن را در ديگري ميبيني ميرمي و ميرنجي».
حكايت: «پادشاهي، دلتنگ بر لب جوي نشسته بود. اُمرا ازو هراسان و ترسان و به هيچگونه روي او گشاده نميشد. مسخرهاي داشت عظيم مقرب. امرا او را پذيرفتند كه اگر تو شاه را بخنداني تو را چنين دهيم. مسخره، قصد پادشاه كرد و هر چند جهد ميكرد پادشاه به روي او نظر نميكرد كه او شكلي كند و پادشاه را بخنداند، در جوي نظر ميكرد و سر برنميداشت. مسخره گفت پادشاه را كه: در آب جوي چه ميبيني؟ گفت: آدمي نابكار و بيحميّت. مسخره جواب داد كه: اي شاه عالم، بنده نيز كور نيست، اكنون هم چنين است اگر تو درو چيزي ميبيني و ميرنجي آخر او نيز كور نيست، همان بيند كه تو ميبيني».
6. راه لذت از درون دان، نَز برون
از نگاه مولانا اصل لذتها و خوشيها از راه دل حاصل ميشود و لذتها و خوشيهاي ظاهري نيز در صورتي به كام آدمي گواراست كه دل درست پرورش يابد كه در اين صورت سرچشمه لذت و شادي حقيقي ميشود
بقاي روح بعد از مرگ
قرآن برخلاف انديشه عرب جاهلى كه معتقد بودند:
«ما هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيى و ما يهلكنا الا الدهر»(3)
«جز زندگى دنيا، زندگى نيست مىميريم و زنده مىشويم و ما را زمان و گذران زندگى نابود مىسازد»
مىگويد: كه رشته زندگى پس از مرگ باقى است و هرگز از هم گسسته نمىشود و اين حقيقت ضمن آياتى بيان شده كه ما در اينجا به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
شهيدان زندهاند!.
قرآن با صراحت هرچه كاملتر شهيدان راه حق را زنده مىخواند و مىفرمايد:
«و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل احياء و لكن لا تشعرون» (4)
«به افرادى كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نگوئيد! آنان زندگانند اما شما نمىدانيد»باز در جاى ديگر مىفرمايد:
«قل يتوفاكم ملك الموت الذى وكل بكم ثم الى ربكم ترجعون» (5)
«بگو فرشته مرگ كه بر شما مامور است (روح) شما را مىگيرد سپس به سوى پروردگارتان باز مىگرديد»
بقيه در ادامه مطلب .......
بند سي و چهارم
اگر خواستيد پيش بزرگان مقرب باشيد اين بند را بخوانيد
"حجاب" همان چادري بود كه پشت
درِ خانه سوخت ولي از سرِ فاطمه (س) نيفتاد
غافل مشو شايد نظري شد امشب
شايد كه مبارك سحري شد امشب
شايد كه بخاطر امام هشتم
از يوسف زهرا خبري شد امشب
بند سي و سوم
اگر خواستيد زبان دشمن خود و كسي را ببنديد كه به شما چيزي نگويد
اين بند بسيار خوب است
حكايت ما آدم ها …
حكايت كفشاييه كه …
اگه جفت نباشند …
هر كدومشون …
هر چقدر شيك باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا هميشه …
لنگه به لنگه اند …
كاش …
خدا وقتي آدم ها رو مي آفريد …
جفت هر كس رو باهاش مي آفريد …
تا اين همه آدماي لنگه به لنگه زير اين سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمي دادند…
ضريح مطهر اباعبدالله الحسين(ع) با حضور رئيس مجلس شوراي اسلامي و حجت الاسلام محمدي گلپايگاني در قم رونمايي شد.
به گزارش مهر، در آستانه ميلاد با بركت امام رضا(ع) طي مراسمي كه پيش از ظهر پنجشنبه با حضور علي لاريجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي، حجت الاسلام محمدي گلپايگاني رئيس دفترمقام معظم رهبري، محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، حجت الاسلام قاضي عسگر نماينده مقام معظم رهبري در امور حج و زيارت، حجت الاسلام شهرستاني نماينده آيت الله سيستاني در قم، پيريايي استاندار، حجت الاسلام سيد علي خميني و مسئولان توليت حرم امام حسين(ع)، كاظمين، سامرا و نجف اشرف و مهماناني كه از كشورهاي بحرين، عربستان، لبنان، كويت و پاكستان برگزار شد، از ضريح مطهر اباعبدالله الحسين (ع) رونمايي شد.
زائري باراني ام آقا بدادم ميرسي؟
بي پناهم، خسته ام،تنهابدادم ميرسي ؟
گر چه آهونيستم اماپراز دلتنگي ام
ضامن چشمان آهوهابه دادم ميرسي ؟
ازكبوترهاكه ميپرسم نشانم ميدهند
گنبدو گلدسته هايت رابه دادم ميرسي ؟
من دخيل التماس رابه چشمت بسته ام
هشتمين دردانه زهرابه دادم ميرسي ؟
.
.
.
با نام رضا به سينه ها گل بزنيد ، با اشك به بارگاه او پل بزنيد،
فرمود كه هر زمان گرفتار شديد، بردامن ما دست توسل بزنيد . . .
.
.
.
زآستان رضا سرخط امان دارم ٬ رخ نياز بر اين پاك آستان دارم
اگر چه كم زغبارم، به شوق نكهت گل هميشه جاي، در اين طرفه بوستان دارم
ز تير حادثه مرغي شكسته بال و پرم ٬ درين چمن به صد اميد آشيان دارم
.
.
.
كفترا پر بزنين به دور گنبد طلا دور گنبد بشينين نيابت از كرب و بلا
پر و بالهاتون رو با هم وا كنيد دل به هم بديد همه آوا كنيد
ذكر يا امام رضا امام رضا به زبون بگيريد و صفا كنيد . . .
.
.
.
بارگاهي كه به شهر قم بپاست هم براي من مدينه هم كربلاست
خاك پاكش را غرق بوسه مي كنم چون كه جاي پاي اربابم رضاست . . .
.
.
ويژه ولادت امام رضا
حاج محمود كريمي
حاج حسن خلج
حاج محمد رضا طاهري
حاج عبدالرضا هلالي
حاج حسين سيب سرخي
و
.....
فايل در ادامه مطلب