....
/
از آينده نگري حضرت امير همين بس كه تك تك اين شرايط را با گوشت و پوست خود حس كرده ايم . جفا كرده ايم اگر حضرت را صرفا بابت اين آينده نگري تحسين كنيم . عين خيلي از كار هايي كه با بزرگانمان ميكنيم . چهار تا احسنت و بارك الله بارشان ميكنيم و تمام . نه بشارتشان در گوشمان فرو ميرود و نه نذارتشان . جملاتشان را خوانده ، نخوانده فرض ميكنيم.
امروز با خود مي انديشيدم ، از بس مسلمانانه زندگي نكرده ايم ما را به الگو گيري غربي ها دعوت ميكنند . كه آن غربي مآب اينگونه ميزيد و توي شيعه مآب اينگونه عمر ميگذارني . باز هم در حق شيعگي ظلم كرده ايم . به ما ميگويند امروز نوبت مد لباس آن خواننده ي بدكار هرزه است ، سريع رنگ عوض كرده شبيه او ميشويم . به ما ميگويند ، آن خواننده ديگر اينگونه راه نميرود ، كلاغ وار پيرو قدم هاي او ميشويم . حرفي است كه 1400 سال پيش مولايمان فرموده اند . او ميخواهد به ما بگويد كه هرزگي نكن ، هرزه پروري نكن ، اصلا مجال رشد كردن به هرزه نده . ذره اي تحسينش نكن ، با اون راه نرو ، اصلا هر كاري كه تو را به سوي او متمايل نشان ميدهد نكن . حالا بعضي هامان بيايند و اداي روشن فكر هاي تاريك فكر را در بياورند و بگويند بله ما با اين تيپش هم رفيقيم ، با آن تيپش هم رفيقيم . اصلا راستش را بگويم ، خودمم از اين حرف ها زده ام . ولي حرف مولا ختم ماجراست . نه بايد به هرزه مجال رشد داد . نياز نيست برايش پول فراهم كني ، همين كه با او رفاقت كني كافيست . همين كه فكر كند كه تو او را پسنديده اي و با او حال ميكني ، كافيست تا بدمستي كند . تو هم بايد پي در پي با ساز او برقصي.
1400 سال پيش حضرت گفته اند عبادت نوعي برتري طلبي بر مردم ميشود . تويي كه تسبيحت ديگر عضوي از وجودت شده است ، وقتي دستش ميگيري ، حس تحكمي به تو دست ميدهد كه نگو! انگار شلاق به دست گرفته اي و ميخواهي هر كس بر عليه تو بود لت و پار كني . تسبيحي كه بايد با آن درود ميفرستادي بر محمد و آل محمد ، شده است وسيله رنجش ديگران . چنان تسبيح ميچرخاني كه وجود هركس از هيبتت به لرزه مي آيد . تسبيحي كه قرار بود تو را خاكي كند ، سركشت كرده . بعضي اوقات بايد تسبيحت را هم آب بكشي !
تا عبارت "حكومت با مشورت زنان" را خواندم ياد رايس و كيلينتون و اشتون افتادم ، دلم زيادي پريد ، همين حوالي خودمان هم زياد اند ! حالا بيايند و راه باز كنند ، قانون هموار كنند و معبري بزنند براي راهيابي زنان به دنياي سياست . علي كه اينگونه نميخواست!
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل
فرهنگ نيوز : آيت الله العظمي "مكارم شيرازي" در كتاب"وهابيت بر سر دوراهي" مي نويسند:
هر كار بدي كردي كار خوبي انجام بده تا ان را پاك كند
حضرت رسول اكرم (ص)
پيامبر(ص) فرمود: آيا دلالت كنم شما را به سلاحي كه نجاتبخش است؟ «دعا» سلاح انبياست.
واكنش آيتالله حقشناس به روايتي از رسولالله(ص)
گزيدهاي از سخنان مرحوم "آيتالله عبدالكريم حقشناس" يكي از اساتيد اخلاق تهران درباره پيامبر اكرم(ص) از كتاب «مواعظ» را خدمت شما تقديم مي كنيم:
سيره پيامبر(ص)
نبي اكرم(ص): «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، پيامبر خدا براي شما الگوي خوبي است؛ آخر بايد يك شباهتي به آن حضرت داشته باشي داداش جون!
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «أعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد» يعني: مرا با ورع و كوشش كمك كنيد، چطور ما را كمك كنيد؟ يعني با اعمال صالحه؛ با پرهيزكاري و كوشش.
اين اشخاص لجم گسيخته كه با هم نزاع ميكنند و در گوش هم ميزنند، يكي ميآيد در گوشش ميگويد، آخه اقاجان من!، جاي آشتي هم بگذاريد؛ فردا ميخواهيد در روي هم نگاه كنيد.
«أعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد»؛ آخه كمك كنيد جاي آشتي را بگذاريد بابا! آخه رسولالله (ص) چكار ميكرد؟ با اينكه دقيقهاي، آني غافل نبود و هميشه خود را در محضر و حضور پروردگار ميديدند، شب آب وضو را تهيه ميفرمودند و در بالاي سرشان ميگذاشتند، مسواكشان هم كه از چوبهاي اراك بود، بالاي سرشان و يك سجاده كوچك... آن وقت بر ميخواستند و ميفرمودند: «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي أَحْيَانِي بَعْدَ مَا أَمَاتَنِي»؛ اول شكرگذاري ميكردند كه پروردگار نعمت حيات دوباره را به او داده است- چون ممكن است وقتي كه خوابيدي، بميري؛ الحمدالله شكر ميكنم كه در دارالتجاره ما را نبستند، بعد آيات را تلاوت ميفرمودند:
«فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ، الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ، رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ، رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ، رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ» (آل عمران، آيات 190 الي 194).
خب اين سيره نبي اكرم بود، پس ما شباهتمان از چه حيث است؟ چه شباهتي با رسول اكرم (ص) داريم؟
نظر نبي اكرم(ص) درباره عالمان امت
اما باز براي اينكه همكاريهاي بنده يك قدري دقت پيدا بكنند، اين مطلب را هم عرض بكنم كه و قال صلي الله عليه وآله: «علماء هذه الأمة رجلان، رجل آتاه الله علماً فبذله للنّاس»؛ دانشمندان اين امت دو دسته هستند: يك دسته علمايي هستند كه پروردگار علم را در دسترس آنها گذاشته و آنها هم آن را به مردم بذل كردند؛ «و لم يأخذ عليه طعماً و لم يشر به ثمناً»، در برابر آن غذايي از مردم درخواست نكردند و ما به ازايش ثمني قرار ندادند؛ بيني و بينالله براي پروردگار، خالصاً لوجه الله، علمش را در دسترس مردم گذاشت: «فذلك يستغفر له حيتان البحر ودوابّ البرّ والطّير في جوّ السّماء ويقدم علي الله سيداً شريفاً حتي يرافق المرسلين»، ماهيهاي دريا و جانواران خاك و پروندگان در آسمان، استغفار و طلب آمرزش براي چنين عالمي ميكنند، گناهان او آمرزيده ميشود و وارد به پروردگار ميشود، در حاليكه سيد و شريف خواهد بود و با پيامبران و فرستادگان خدا همنشين است، با آنها همدم ميشود، با آنها هم صحبت ميشود.
آن وقت در قبال اين آدم، «رجلٌ آتاه الله علماً فبخل به عن عباد الله وأخذ عليه طعماً وشري به ثمناً فذلك يلجم يوم القيامه بلجامٍ من نارٍ وينادي منادٍ: هذا الذي آتاه الله علماً فبخل به عن عباد الله و أخذ عليه طعماً واشتري به ثمناً وكذلك حتّي يفرغ من الحساب»، عالمي است كه خداوند به او علم اعطا كرده، ولي از بذل آن به بندگان خدا بخل ميورزد و در برابر آن بها طلب ميكند؛ اين كسي كه در روز قيامت به دهانش لجامي از آتش زده ميشود و يك منادي ندا ميكند: اين همان كسي است كه خداوند به او علم داده، ولي در نشر آن به بندگان خدا بخل ورزيده و در برابر آن مزد خواسته و آن را به قيمت فروخته است. اين شخص در محشر همين گونه ميماند تا خداوند از حساب خلق فارغ شود.
جايگاه دعا در زندگي/اسلحهاي كه پيامبر براي نجات ما معرفي ميكند
حالا من يك حديث قشنگي برايتان ميخوانم تا ببينيد چقدر خوب است: «قال النبي صلي الله عليه وآله: ألا أدلّكم علي سلاح ينجيكم من اعدائكم و يدرّ أرزاقكم؟ قالوا: بلي؛ قال: تدعون ربّكم باللّيل و النّهار. فإنّ سلاح المؤمن الدّعا»، پيامبر اكرم(ص) فرمود: آيا نميخواهيد اسلحهاي به شما معرفي كنم، به شما بدهم كه شما را نجات دهد؟ آيا دلالت بكنم شما را به يك سلاح و اسلحه كه شما را نجات ميدهد؟ «دعا» سلاح انبياست- به قدري من از اين كلمه نجات خوشم آمد، به قدري اين كلمه براي من روح افزا بود، به قدري بشارت بود كه وصف ندارد، آقا جون! من كاري به اين كارها ندارم؛ من به عرض و طول قضيه كاري ندارم؛ من به كم و كيف قضيه كاري ندارم! ما را از اين وضع نجات بده!
منبع: فارس
*خصال ايمان در گرو سه خصلت
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
ثلاثٌ من كنّ فيه استكمل خصال الإيمان:
الذي إذا رضي، لم يُدْخِله رضاه في باطلٍ وإذا غَضِبَ لم يخرجه الغضب من الحقّ وإذا قدر لم يتعاط ما ليس له.
(تحف العقول صفحه 43)
معناى روايت، اين نيست كه ايمان در اين سه خصلت منحصر است، بلكه مراد اين است كه در هر كس، اين سه خصلت وجود داشته باشد، حاكى از اين است كه همه خصال ايمان، در او جمع است. چون هر يك از اينها متوقّف بر مجموعهاى از صفات نيك و كاشف از آنها است.
خشنودى و محبت كسى او را به باطل نكشاند كه موجب شود به ناحق از آن شخص دفاع كند و همچنين غضب، او را به برخوردهاى غلط و خروج از حق نكشاند، و در هنگام قدرت، كارهايى را كه حق او نيست مرتكب نشود... جلسه بيستم و يكم 17/8/78
*حياء عقل و حياء جهل
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
الحياءُ حياءان، حياءُ عقلٍ وحياء حُمْقٍ، وحياء العقل العلم وحياءُ الحُمقِ الجهل.
(تحف العقول صفحه 45)
حياءِ عقل آن است كه انسان از روى عقل احساس حياء كند، مثل حياء در هنگام ارتكاب گناه، و يا حياء در مقابل كسانى كه احترامشان لازم است و اين حياء، علم است يعنى رفتارى عالمانه مىباشد.
و حياء جهل آن است كه از پرسيدن و يادگرفتن يا از عبادتكردن و امثال آن، حياء كند (مثل كسانى كه در بعضى محيطها، از نماز خواندن، خجالت مىكشند) و اين حياء، رفتارى جاهلانه است... جلسه بيست و دوم 18/8/78
*حسن خلق
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
خياركم أحسنكم أخلاقاً، الذين يَألفون ويُؤلفون.
(تحف العقول صفحه 45)
بهترين شما، كسانى هستند كه برخوردشان با مردم، از همه بهتر است. چهرهاى گشاده دارند كه مردم رغبت مىكنند با آنان انس و الفت بگيرند.
معناى روايت، اين نيست كه اگر كسى پاىبندِ عمل به تكليف شرعى نيست ولى خوشبرخورد است بر كسى كه وظائف دينى خود را انجام مىدهد ولى گشادهرو نيست، ترجيح دارد.
بلكه مراد اين است فرد مؤمنى كه وظائف خود را انجام مىدهد و حسن خلق هم دارد بر مؤمنى كه خوش اخلاق نيست برترى دارد.... جلسه بيست و سوم 23/8/78
*خشم و اثر آن بر زندگي
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
وقال رجلٌ اَوْصِنى، فقال صلى الله عليه وآله وسلّم: لاتَغضَب، ثم أعادَ عليه، فقال: لاتَغضَب، ثمّ قال: ليس الشّديد بِالصّرَعَةِ*، انّما الشديدُ الذي يَملكُ نفسه عند الغضبِ.
(تحف العقول صفحه 47)
مراد از لاتغضب قهراً عصبانىشدن خارج از اختيار نيست بلكه عصبانيت ارادى است يعنى عصبانيت را اعمال نكن، خشم خود را رها نكن.
فرد قوى آن كسى نيست كه هنگام كشتى گرفتن و زورآزمايى افراد ديگر را به زمين مىزند بلكه كسى است كه هنگام خشم خود را نگه مىدارد.
مراد از عصبانيت هم، تنها عصبانيتهاى زودگذر نيست بلكه شامل موردى هم مىشود كه انسان از شخصى خشمگين است، آنگاه او را در ميدانهاى مختلف زندگى تعقيب مىكند تا در فرصتى مناسب، انتقام خود را از او بگيرد. مهاركردن خشم و شهوت در همه زندگى اثر مىگذارد.
*در طريقت هرچه پيش آيد خير است
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
عجباً للمؤمن لايقضي اللّه عليه قضاءً إلا كان خيراً له، سرّه او ساءه. إن ابتلاه كان كفّارةً لذنبه، وإن اعطاه وأكرمه كان قد حباه.(تحف العقول صفحه 48)
هرچه را خداوند براى مؤمن، مقدّر فرمايد، خير او است، خواه حوادثى كه او را ناراحت مىكند مثل بيمارى و خواه امورى كه او را خوشحال مىكند.
حوادث محزون كننده، كفاره گناهان و حوادث خوشحال كننده عطاياى الهى است.
اين مضمون در اشعار حافظ هم آمده «در طريقت هرچه پيش سالك آيد خير او است» لكن حافظ اين معنا را مختص به سالك دانسته ولى اين روايت، آن را درباره مطلق مؤمن بيان فرموده است... .جلسه بيست و ششم 30/8/78
*نقش اسباب طبيعي در حوائج
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
الحوائجُ الى اللّه وأسبابها فَاطْلُبوها الى اللّه بهم فمن أعطاكموها فخذوها عن اللّه بصبر.(تحف العقول صفحه 48)
در اين حديث نقش اسباب و علل طبيعى در مورد حوائج انسان به طور برجستهاى مورد توجه قرار گرفته است.
كلمه «بهم» با ضمير جمع ذوىالعقول اشاره به اين دارد كه بسيارى از حوائج ما توسط انسانها برآورده مىشود. لكن در عين آن كه انسان نيازهاى خود را از اسباب طبيعى (كه اكثراً انسانها هستند) بدست مىآورد بايد در وراء آنها ذات اقدس الهى را ببيند و از او بداند.
رفتن سراغ اسباب بىتوجه به خدا، كار ناقصى است و رفتن در خانه خدا بىاعتناء به اسباب هم، كار ناقصى است، هر دو را بايد با هم جمع كرد و براى رسيدن به حوائج بايد از صبر كمك گرفت.... جلسه بيست و هفتم 1/9/78
*توجه به رضاي خدا در تمام امور
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
ودّ المؤمن المؤمن فياللّه من أعظم شعب الإيمان ومن أحب فياللّه وأبغض فياللّه وأعطى فياللّه ومنع فياللّه فهو من الأصفياء.
(تحف العقول صفحه 48)
دوستى و دشمنى و بخشش و نبخشيدن (در مواردى كه عدم بخشش مطلوب است) اگر براى خدا باشد، انسان را جزء اصفياء (برگزيدگان) كه مقامى بالاتر از مؤمنين و اتقياء دارند، قرارمىدهد....جلسه بيست و هشتم 2/9/78
*پيشواي گمراهي كه جامعه را به گمراهي مي كشاند
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
إنّما أخاف على أمتي ثلاثاً، شحّاً مطاعاً وهوىً متبعاً وإماماً ضالاً
(تحف العقول صفحه 58)
«شحّ» حالتى مركب از حرص و بخل است يعنى حرصزدن براى زخارف دنيا و تا وقتى كه اين حالت در انسان هست ولى به دنبال آن حركت نكرده، مهم نيست، خطر آن وقتى است كه «شحّ» مورد اطاعت، قرارگيرد و انسان براى تحصيل اعراض دنيوى، تلاش كند.
هواى متبع، همان شهوت نفسانى است كه انسان از آنها فرمانبرداى كند، و بين آن و «شح مطاع» اعم و اخصّ من وجه است.
امام ضالّ، پيشواى گمراهى است كه جامعه را در خلاف حق، حركت داده و به سوى انحراف و تباهى مىكشاند، و اين ضلالت ريشهاش همان شحّ و هواى نفس است، و لذا با مطالعه تاريخ به روشنى معلوم مىشود كه انحراف خلفاء بنىاميه و بنىعباس از همان زمانى آغاز شد كه آنان به دنبال ارضاء غرائز شهوانى و هواهاى نفسانى حركت كردند و از اين رو همه تلاش انبياء و اولياء اين بوده كه با اين دو عنصر خطرناك (هوى و شحّ) مبازره كنند.... جلسه سىام 15/9/78
*پروردگارا به ما لبّ راجح روزى گردان
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
إيّاكم وتخشّع النّفاق وهو أن يُرى الجسد خاشعاً والقلب ليس بخاشع.
(تحف العقول صفحه 60)
مراد از خشوع در اين حديث، خشوع در مقابل خداوند است در حال نماز و دعاء و ذكر، اگر انسان طورى باشد كه وقتى كسى به او نگاه مىكند خشوع را در او احساس كرده و توّهم مىكند كه داراى قلب خاضعى است، اما در باطن هيچ خبرى نباشد، خشوع منافقانه است.
از دعائى كه در صحيفه ثانيه سجاديه به اين مضمون نقل شده كه «اللهم ارزقني عقلاً كاملاً و... و لبّاً راجحاً» استفاده مىشود كه انسان لبّى دارد و قشرى، قشر او همين ظاهر و لُبّ او باطن وى مىباشد و اگر قشر ما راجح و خاشع و ذاكر باشد و لُبّ ما غافل و غرق در ماديات باشد بسيار مذموم است؛ پروردگارا به ما لبّ راجح روزى گردان.... جلسه سى و سوم
يا علي! هيچ فقري از ناداني بدتر نيست و هيچ مالي از عقل سودمندتر نيست و هيچ تنهائي از خود پسندي وحشتناك تر نيست و هيچ مددكاري اي از مشورت بهتر نيست و هيچ عقلي (و يا هيچ عملي- به نقل ديگر) چون عاقبت انديشي نيست و هيچ حسب و نسبي چون خوش خويي نيست و هيچ عبادتي همانند فكر كردن نيست.
يا علي! آفت سخن دروغ است و آفت علم فراموشي است و آفت عبادت سستي است و آفت سخاوت منت است و آفت شجاعت ستم است و آفت زيبائي كبر و خودپسندي است و آفت حسب و نسب فخر فروشي است.
يا علي! هميشه راستگو باش، هيچ گاه دروغ از دهانت بيرون نيايد و هرگز به خيانت اقدام مكن. از خدا چنان بترس كه گويا او را به چشم مي بيني، مال و جان را در راه دين نثار كن و خود را به اخلاق نيك بياراي و از خوي هاي بد بپرهيز.
يا علي! سه خصلت نزد خدا از هر عملي محبوبتر است: 1. انجام واجبات، كسي كه واجبات الهي را انجام دهد از عابدترين مردم است. 2. ترك گناهان، كسي كه از گناه بپرهيزد از پرهيزگارترين مردم است. 3. قناعت، هر كه به آنچه خدا روزي كرده قناعت كند از بي نيازترين خلق است./
«قُلْ كُلّ يعْمَلُ عَلي شاكِلَتِهِ؛
بگو هر كس بر حَسَب شكل گيري شخصيتش، عمل مي كند.» (سوره ي اسراء، آيه ي 84)
از كوزه همان برون تراود كه در اوست.
و از مردم كساني هستند كه خدا را فقط به حرف بندگي ميكنند.
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَي حَرْفٍ - حج 11
يكي از اعلام نجف نقل مي كرد: «من يك روز به دكان سبزي فروشي رفته بودم ديدم مرحوم قاضي خم شده و مشغول كاهو سواكردن است و به عكس معمول، كاهوهاي پلاسيده و آن هايي را كه داراي برگ هاي خشن و بزرگ هستند را بر ميدارد.
من كاملاً متوجه بودم تا مرحوم قاضي كاهو ها را به صاحب دكان داد و ترازو كرد و مرحوم قاضي آن ها را زير عبا گرفت و روانه شد. من كه در آن وقت طلبه جواني بودم و مرحوم قاضي مسن و پيرمردي بود به دنبالش رفتم و عرض كردم آقا سؤالي دارم، چرا شما به عكس همه، اين كاهوهاي غير مرغوب را سوا كرديد؟
مرحوم قاضي فرمود: آقا جان من! اين مرد فروشنده شخص بي بضاعت و فقيري است و من گاهگاهي به او مساعدت مي كنم و نمي خواهم چيزي به او داده باشم تا اولاً آن عزت و شرف و آبرو از بين برود و ثانياً خداي نخواسته عادت كند به مجاني گرفتن و در كسب هم ضعيف شود. براي ما فرقي ندارد كاهوهاي لطيف و نازك بخوريم يا از اين كاهوها و من مي دانستم كه اين ها بالاخره خريداري ندارد و ظهر كه دكان را ببند آن ها را به بيرون خواهد ريخت لذا براي عدم تضرر او مبادرت به خريدن كردم.»
در خاطره اي ديگر، سيد عبدالحسين قاضي( نوه ايشان) نقل مي كند:« يكي از خويشاوندان مرحوم قاضي و سيد محسن حكيم فوت مي كند. جنازه او را وارد صحن مطهر امام مي كنند تا بر آن نماز بخوانند. در نجف مرسوم است كه از بزرگي كه در تشييع جنازه حضور دارد مي خواهند كه بر جنازه نماز بخواند. در آن زمان آيت الله حكيم جوان بودند و مرحوم قاضي چه از نظر سن و چه از نظر مقام بالاتر بودند.
خانواده شخصي كه فوت شده بود رو به مرحوم قاضي مي كنند و از ايشان درخواست مي كنند كه بر جنازه نماز بخوانند اما مرحوم قاضي رو به آقاي حكيم مي كنند و مي گويند: « شما بفرماييد نماز را بخوانيد. اگر من نماز بخوانم كسي من را نمي شناسد و به من اقتدا نمي كند و ثوابي كه قرار است به اين شخص كه مرحوم شده برسد، كم مي شود، اما اگر شما نماز بخوانيد. مردم شما را مي شناسند و افراد بيشتري به شما اقتدا مي كنند و ثواب بيشتري به اين فرد مي رسد. »
يكي، در پيش بزرگي از فقر خود شكايت ميكرد و سخت ميناليد. گفت: خواهي كه ده هزار درهم داشته باشي و چشم نداشته باشي؟ گفت: البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نميكنم.
گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه ميكني؟
گفت: نه.
گفت: گوش ودست و پاي خود را چطور؟
گفت: هرگز.
گفت: پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت داري و گله ميكني؟!بلكه تو حاضر نخواهي بود كه حال خويش را با حال بسياري از مردمان عوض كني و خود را خوشتر و خوش بختتر از بسياري از انسانهاي اطراف خود ميبيني. پس آنچه تو را دادهاند، بسي بيشتر از آن است كه ديگران را دادهاند و تو هنوز شكر اين همه را به جاي نياورده، خواهان نعمت بيشتري هستي!.
پي نوشت:
* اثر امام محمد غزالي.
دوستي و شيوه پايدار ساختن آن
آنكه با تو در دوستي ميزند با وي ره دوستي گير، كه اين گونه دوستي پايدارتر است.
صدقه و آغاز آن
- صدقه را از خويشتن آغاز كن: اگه چيزي فزون آمد به كسان خود بده ،و اگر از كسان تو چيزي فزون آمد به خويشان بده ،واگر از خويشان نيز چيزي فزون آمد به ديگران بده ،هم چنين صدقه را از عيال خويش آغاز كن.
-صدقه را از آنچه خداوند آغاز كرده است ، آغاز كنيد.
فروتني پيامبر
مانند بندگان غذا ميخورم و مانند آنها بر زمين مي نشينم.
نشانه هاي منافق
با زنان درباره دخترشان مشورت كنيد. نشانه منافق سه چيز است : سخن به دروغ گويد ، از وعده تخلف كند ، و در امانت خيانت كند
قتل مومن
خداوند از گناه كسي كه مومني را مي كشد نمي گذرد و توبه او را نمي پذيرد (( و اين حاكي از جايگاه والاي مومن نزد پروردگار است ))
بدعت گذاري در دين
خداوند عمل بدعت گذار و نمي پذيرد تا از بدعت خويش دست بردارد.
راه تقرب به خداوند
اگر مي خواهيد نزذ خداوند منزلت بلند يابيد خشونت را با بردباري و محروميت را با عطا تلافي كنيد.
آفت دانش
افت دانش فراموشي است، وتباه كردنش آن است كه آن را با كسي كه اهليتش را ندارد در ميان بگذاري ، (( از اين روست كه اهل حكمت ،مانند بوعلي سينا ، سفارش كرده اند كه فلسفه را به هر كسي نياموزيد ))
البته در كلمات كمي تفاوت دارن
امام علي عليه السلام :هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست ··· باطل، آن است كه بگويي: «شنيدم» و حق، آن است كه بگويي: «ديدم».
نهج البلاغة : الخطبة 141.