امروز روز خانواده نام گرفته
20 ابان ماه
راستي چقدر به خانواده خود اهمييت مي دهيد ؟
مي دونيد اولين مكان امن براي همه اقشار جامعه خانواده است
اميدوارم كانون خانوادتون گرم و صميمي باشه
بند هفتادو چهارم
اين بند براي درد دهان و لثه و زبان خوب است
بخش با صفاي « نجران » ، با هفتاد دهكده تابع خود ، در نقطه مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است . در آغاز طلوع اسلام ، اين نقطه تنها منطقه مسيحي نشين حجاز بود كه به دلايلي از بت پرستي دست كشيده ، و به آئين مسيح گرويده بودند.
پيامبر اسلام به موازات مكاتبه با سران دول و مراكز مذهبي جهان ، نامه اي به اسقف نجران ، نوشت و طي آن نامه، ساكنان نجران را به آئين اسلام دعوت نمود. اينك فرازي از نامه آن حضرت: « به نام خداي ابراهيم ، اسحاق و يعقوب. ( اين نامه اي است) از محمد پيامبر خدا به اسقف نجران : خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مي كنم ، و شما را از پرستش « بندگان» ، به پرستش « خدا» دعوت مي نمايم . شما را دعوت مي كنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آئيد ، اگر دعوت مرا نپذيرفتيد ( لااقل ) بايد به حكومت اسلامي ماليات (جزيه) بپردازيد ( كه در برابر اين مبلغ كم ، از جان و مال شما دفاع مي كند) و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود. »
نمايندگان پيامبر كه حامل نامه بودند ، وارد نجران شده و نامه پيامبر را به اسقف مسيحيان نجران دادند. وي نامه را با دقت خواند و براي تصميم ، شورايي مركب از شخصيتهاي بارز مذهبي و غير مذهبي تشكيل داد. شورا نظر داد كه گروهي به عنوان « هيئت نمايندگي نجران » به مدينه بروند ، تا از نزديك با پيامبر صلي الله عليه و آله ديدار كرده ، دلائل نبوت ايشان را مورد بررسي قرار دهند . بدين ترتيب ، شصت تن از ارزنده ترين و داناترين مردم نجران انتخاب گرديدند ، كه در رأس آنان سه تن از پيشوايان مذهبي قرار داشت:
1- « ابو حارثة بن علقمه» ، اسقف اعظم نجران كه نماينده رسمي كليساهاي روم در حجاز بود.
2- « عبدالمسيح» ، رئيس هيئت نمايندگي كه به عقل ، تدبير و كارداني شهرت داشت.
3- « اَيهَم» ، كه فردي كهنسال و يكي از شخصيتهاي محترم ملت نجران به شمار مي رفت.
بالاخره نمايندگان نجران ، به ديدار پيامبر اكرم (ص) آمده و به مذاكره پرداختند ، در اين مطلب ، گوشه اي از مذاكرات آنها مي پردازيم :
پيامبر (ص) ، من شما را به آئين توحيد ، پرستش خداي يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت مي كنم . سپس آياتي چند از قرآن براي آنان تلاوت نمود.
نمايندگان نجران: اگر منظور از اسلام ، ايمان به خداي يگانه جهان است ، ما قبلاً به او ايمان آورده و به احكام وي عمل مي نمائيم.
پيامبر اكرم : اسلام علائمي دارد و برخي از اعمال شما ، حاكي است كه به اسلام واقعي نگرويده ايد . چگونه مي گوئيد كه خداي يگانه را پرستش مي كنيد ، حال آنكه شما صليب را مي پرستيد ، از خوردن گوشت خوك پرهيز نمي كنيد و براي خدا فرزند قائليد؟
نمايندگان نجران : ما او را (مسيح) خدا مي دانيم زيرا او مردگان را زنده كرد بيماران را شفا بخشيد ، و از گِل پرنده اي ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام اين اعمال حاكي است كه او خدا است.
پيامبر اكرم: نه ! او بنده خدا و مخلوق او است ، كه خدا او را در رحم مريم قرار داد و اين قدرت و توانايي را خدا به او داده است.
يكي از نمايندگان نجران: آري او فرزند خدا است زيرا مادر او مريم ، بدون اينكه با كسي ازدواج كند ، او را به دنيا آورده است . پس پدر او خداي جهان مي باشد.
در اين هنگام ، فرشته وحي نازل گرديد و به پيامبر گفت كه به آنان بگويد : « وضع حضرت عيسي از اين نظر مانند حضرت آدم است كه او را با قدرت بي پايان خود ، بدون اينكه داراي پدر و مادري باشد از خاك آفريد. » ( آل عمران /59)
نمايندگان نجران : گفت و گوهاي شما ما را قانع نمي كند. راه اين است كه در وقت معيني با يكديگر مباهله نمائيم ، و بر دروغگو نفرين بفرستيم ، و از خدا بخواهيم دروغگو را هلاك و نابود كند.
در اين هنگام ، حضرت جبرائيل نازل گرديد ، آيه مباهله را آورد و پيامبر را مأمور ساخت تا با كساني كه با او مجادله مي كنند و حق را نمي پذيرند به مباهله برخيزد:
« فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائكُم وَ نِسائنا و نِسائكُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـكُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علي الكاذبين.» ( آل عمران /61)
طرفين به فيصله دادن مسئله از طريق مباهله آماده شدند و قرار بر اين شد كه فرداي آن روز براي اثبات حقانيت خود مباهله نمايند.
وقت مباهله فرا رسيد . قبلاً پيامبر و هيئت نمايندگي « نجران» ، توافق كرده بودند كه مراسم مباهله در نقطه اي خارج از شهر مدينه، در دامنه صحرا انجام بگيرد. پيامبر از ميان مسلمانان و بستگان خود ، فقط چهار نفر را برگزيد كه در اين حادثه تاريخي شركت نمايند. اين چهار تن ، جز علي بن ابي طالب (ع) ، فاطمه دختر پيامبر (س) و حسن و حسين عليهما السلام نبودند ، زيرا در ميان تمام مسلمانان نفوسي پاك تر ، و ايماني استوارتر از ايمان اين چهار تن ، وجود نداشت.
پيامبر (ص) ، فاصله منزل و نقطه اي را كه قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گيرد ، با وضعي خاص طي نمود. او در حالي رهسپار محل قرار شد كه حضرت حسين (ع) را در آغوش و دست حضرت حسن (ع) را در دست داشت ، فاطمه (س) به دنبال آن حضرت و علي بن ابي طالب (ع) پشت سر وي حركت مي كردند ؛ پيامبر (ص) اين چنين گام به ميدان مباهله نهاد ، او پيش از ورود به ميدان « مباهله» ، به همراهان خود گفت: من هر وقت كه دعا كردم ، شما دعاي مرا با گفتن آمّين بدرقه كنيد.
سران هيئت نمايندگي نجران ، پيش از آنكه با پيامبر (ص) روبرو شوند به يكديگر مي گفتند: هرگاه ديديد كه « محمد» ، افسران و سربازان خود را به ميدان مباهله آورد ، و شكوه مادي و قدرت ظاهري خود را نشان ما داد در اين صورت ، وي فردي غير صادق است و اعتمادي به نبوت خود ندارد. ولي اگر با فرزندان و جگر گوشه هاي خود به « مباهله» بيايد و با وضعي وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادي ، رو به درگاه الهي گذارد ؛ پيداست كه پيامبري راستگو است و به قدري به خود ايمان و اعتقاد دارد كه نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودي قرار دهد ، بلكه با جرأت هر چه تمامتر ، حاضر است عزيزترين و گرامي ترين افراد نزد خود را ، در معرض فنا و نابودي قرار دهد.
سران هيئت نمايندگي در اين گفتگو بودند كه ناگهان ، چهره نوراني پيامبر اكرم (ص) با چهار تن ديگر نمايان گرديد.
همگي با بهت و حيرت به چهره يكديگر نگاه كردند ، و از اينكه او فرزندان معصوم و بي گناه ، و يگانه دختر و يادگار خود را به صحنه مباهله آورده ؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دريافتند كه پيامبر ، به دعوت و دعاي خود اعتقاد راسخ دارد والّا يك فرد مردد ، عزيزان خود را در معرض بلاي آسماني و عذاب الهي قرار نمي دهد.
اسقف نجران گفت: من چهره هائي را مي بينم كه هر گاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهي بخواهند كه بزرگترين كوهها را از جاي بكند ، فوراً كنده مي شود. بنابراين ، هرگز صحيح نيست ما با اين افراد ِ با فضيلت ، مباهله نمائيم ؛ زيرا بعيد نيست كه همه ما نابود شويم ، و ممكن است دامنه عذاب گسترش پيدا كند ، همه مسيحيان جهان را بگيرد و در روي زمين حتي يك مسيحي باقي نماند.
هيئت نمايندگي با ديدن وضع ياد شده ، وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصويب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند ، آنان حاضر شدند كه هر سال مبلغي به عنوان «جزيه» ( ماليات سالانه ) بپردازند و در برابر آن ، حكومت اسلامي از جان و مال آنان دفاع كند. پيامبر اكرم (ص) رضايت خود را اعلام كرد و قرار شد آنها هر سال در ازاي پرداخت مبلغي جزئي ، از مزاياي حكومت اسلامي برخوردار گردند.
سپس پيامبر اكرم (ص) فرمود: عذاب ، سايه شوم خود را بر سر نمايندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد مي شدند ، صورت انساني خود را از دست داده ، در آتشي كه در بيابان برافروخته مي شد ، مي سوختند و دامنه عذاب به سرزمين« نجران» نيز كشيده مي شد.
منبع: فروغ ابديت ، جعفر سبحاني ، ج2.
- مباهله؛ جلوه اي از حضور حضرت زهرا (س) در عرصه سياست
بند هفتادو چهارم
هر گاه در دهان خود
احساس درد كرديد
اين دعا را بخوانيد
بند هفتادو دوم
براي درد ساق پا
بيشتر براي فوتباليستها
و كساني كه زياد راه مي روند
خوب است
بزرگترين فيلسوف ايراني قرن نوزدهم
حكيم سبزواري، حاج ملا هادي(ره)، از بزرگ ترين فيلسوفان اسلامي است. دانشمندان معاصر و بعدي، او را ارسطوي زمان خود شمرده اند. وي در فلسفه وعرفان به يكسان چيره دست و توانا بود؛ او نمونه اعلاي حكيماني بود كه هم در حكمت نظري استادند و هم در عرفان و تجربيات معنوي.
زماني كه متولد شد، يعني سال 1212 ق، 19 سال از حكومت «قاجار» در ايران مي گذشت. فتحعلي شاه، محمدعلي شاه و ناصرالدين شاه در زمان حيات او بر ايران حكم مي راندند.
حاج ملا حسين، عالمي فاضل و عارفي وارسته بود و تأثير فوق العاده اي بر شكل گيري شخصت علمي وعملي حكيم سبزواري داشت؛ آن چنان كه پس از 10 سال شاگردي در محضر او، ملاهادي به عنوان يك استاد كامل و فاضل در فقه و اصول مشهور شد.
سال 1232 ق، به قصد زيارت خانه خدا از مشهد بيرون آمد، ولي وقتي بين راه به اصفهان وارد شد و حوزه درس ملا اسماعيل كوشكي اصفهاني را ديد، از رفتن به حج منصرف شد و ده سال در اصفهان ماند.
ملا اسماعيل، معلوماتي عميق و بياني بسيار شيوا داشت. فلسفه، منطق و عرفان از جمله درس هايي بودند كه ملاهادي در محضر او و استاد بزرگ ديگري به نام ملاعلي نوري آموخت.
در 1242 ق، هنگامي كه حاج ملاهادي فقيهي كامل و حكيمي عارف شده بود، به مشهد بازگشت و پنج سال تدريس كرد. سپس عازم سفر مكه شد كه سه سال طول كشيد. وقتي از سفر حج بر مي گشت، راهها نا امن بودند و حكيم ناچار شد يك سا ل در كرمان بماند.
براي اين كه از وقتش استفاده كند، به صورت گمنام، به «مدرسه معصوميه كرمان» وارد شد و در آن جا ضمن نظافت مدرسه، از مجلس درس آيت الله آقا سيد جواد، امام جمعه شيرازي، بهره برد، اما خيلي زود مراتب فضل و كمال او بر آقا سيد جواد آشكار شد و فهميد كه ملاهادي ،عالمي بزرگ و حكيمي فرزانه است.
حاج ملاهادي در پايان اقامتش در كرمان، با دختر خادم مدرسه معصوميه ازدواج كرد(1) و به همراه همسرش به سبزوار بازگشت و تا پايان عمر در آن جا ماند و به تدريس فلسفه اسلامي پرداخت.
حكيم سبزواري علاوه بر اين كه در تمام علوم زمان خود استاد بود، شاعري بزرگ و توانا نيز بود.
اين كتاب كه 20 سال از عمر حاج ملاهادي را به خود اختصاص داد، امروزه با عنوان «شرح منظومه سبزواري» در مدرسه هاي علوم اسلامي و محافل علمي تدريس مي شود. همچنين يك دوره فقه اسلامي را به زبان عربي به نظم درآورد و شرح آن را نيز خود برعهده گرفت. ديوان اشعاري هم به زبان فارسي دارد كه در آن نكات عالي عرفاني را به نظم درآورده است. تخلص او در شعر فارسي «اسرار» است.
مجلس درس حكيم بسيار گسترده بود و شاگردان بسياري از سراسر ايران و ساير كشورها از جمله هند، افعانستان، تركيه و عربستان در آن حضور داشتند. يكي از شاگردان حاج ملاهادي، فقيه بزرگ، مرحوم آخوند ملامحمد كاظم خراساني بود كه خود از فقيهان بزرگ شيعه و صاحب كتاب «كفاية الاصول» است. اين كتاب تاكنون در حوزه هاي علوم اسلامي تدريس مي شود. او يك سال از درس حكمت حاج ملاهادي استفاده كرد و بسيار تأثير گرفت.
خودش نيز زندگي زاهدانه اي داشت. دانشمند بزرگ ژاپني و استاد فلسفه «دانشگاه مك گيل كانادا»، پرفسور ايزوتسو، در مورد او مي گويد: «او بزرگ ترين فيلسوف ايراني قرن نوزدهم ميلادي بود و در ميان استادان هم عصر، مقام اول را داشت.»
زيرنويس:
1. حاج ملاهادي قبل از آن صاحب همسر فرزند بود، ولي هر دو پيش از سفر وي به مكه از دنيا رفته بودند.
منابع:
1. سيد حسين قريشي سبزواري. حاج ملاهادي سبزواري حكيم فرزانه. سازمان تبليغات اسلامي. چاپ اول. تابستان 1372.
2. هانر كوربن. تاريخ فلسفه ي اسلامي. جلد دوم. ترجمه ي جواد طباطبايي. انتشارات كوير. چاپ اول . بهار. 70.
3. غلامحسين ابراهيمي ديناني. ماجراي فكري فلسفي در جهان اسلام. جلد سوم.
ميثم تمار ده روز قبل از ورود امام حسين(عليه السلام) به كربلا در سال 60 هجرى قمرى به دستور ابن زياد به شهادت رسيد.
وقتى عبيدالله بن زياد به كوفه آمد مُعرّف را طلبيد و از حال ميثم جويا شد، معرّف گفت: به حج رفته، ابن زياد گفت: اگر او را نياورى ترا به قتل مى رسانم معرّف مهلت خواست و براى استقبال ميثم به قاسديه رفت و در آنجا ماند تا ميثم برگشت، سپس او را گرفت و نزد ابن زياد آورد، وقتى كه داخل مجلس شد حاضران گفتند او مقرب ترين مردم نزد على(عليه السلام) است، عبيدالله گفت: تو اين جرئت را دارى كه اينگونه سخن مى گويى، اكنون از على بيزارى بجوى، ميثم فرمود: اگر اين كار را انجام ندهم، چه خواهى كرد، گفت به خدا قسم تو را به قتل مى رسانم، ميثم فرمود: مولاى من على(عليه السلام)، خبر داده بود كه تو مرا به قتل خواهى رساند و با نه نفر ديگر بر در خانه عمر و بن الحريث به دار خواهى كشيد.
عبيدالله امر كرد مختار و ميثم را به زندان ببرند ميثم به مختار گفت تو آزاد خواهى شد ولى مرا اين مرد خواهد كشت، سپس مختار را بيرون بردند كه بكشند، قاصدى از جانب يزيد آمد كه مختار را رها كند ولى ميثم را بر در خانه عمرو بن الحريث به دار بكشد، عمرو به جاريه خود امر كرد كه زير دار را جاروب كند و بوى خوش بسوزاند، ميثم بر سر دار شروع كرد به بيان فضائل اهل بيت(عليهم السلام)، و لعن بنى اميه و آنچه واقع خواهد شد و از انقراض بنى اميه نقل مى فرمود، تا اينكه به ابن زياد رساندند كه اين مرد شما را رسوا كرد، آن ملعون امر كرد دهان او را از لجام بريدند كه نتواند سخن بگويد، روز سوم ملعونى حربه در دست آمد و گفت: به خدا اين حربه را به تو خواهم زد با آنكه روزها روزه هستى و شبها به عبادت حق مشغولى، حربه را به تهى گاه ميثم زد كه به اندرون رسيد، در روز آخر از سوراخهاى بينيش خون روان شد و بر ريش و سينه مبارك جارى گرديد و روح مقدسش به عالم بقا پرواز نمود. شهادت ميثم ده روز پيش از ورود امام حسين(عليه السلام) به كربلا بود، در شبى 7 نفر از خرما فروشان مخفيانه ميثم را بردند و در كنار نهرى دفن نمودند سپس آب بر روى او افكندند تا كسى از محل قبر اطلاع نيابد، بعد از آن مأمورين هرچه تفحص كردند قبر را نيافتند.(1)
بند هفتاد و يكم
كساني كه از اجنه و ازهام ازار مي بينند
دارند گمان مي كنند كه كسي در خواب ان ها را خفه مي كند
و يا ناراحتشان مي كند
به طور كلي براي دفع ديو و اجنه
اين بند را بخوانيد
اگر شخص خودش هم نمي تواند بخواند
يكي به نييت او بخواند
بند هفتاد
براي دفع خلنجان (قولنج)
خواندن اين بند موثر است
ويژگيها و شاخصهاي فرهنگ عمومي:
1.فرهنگ عمومي داراي دو جهت «عيني» و «اعتباري» است كه ميبايست هر دو را مدنظر داشت. هيچ كس بهتر از مقام معظم رهبري، آيتالله خامنهاي، اين دو بعد فرهنگ عمومي را تبيين نكردهاند. از نظر ايشان فرهنگ عمومي دو بخش دارد: يك بخش آن ظاهري و بارز مثل: شكل لباس و شكل معماري است كه تأثير خاصي بر روي ذهنيات و خلقيات و منش و تربيت افراد دارد و بخش ديگرش مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقيات فردي و اجتماعي مردم، وقتشناسي، وجدان كاري، مهمان دوستي و احترام به بزرگترهاست.
2.فرهنگ عمومي حوزهاي از نظام فرهنگي جامعه است كه پشتوانه آن اجبار قانوني و رسمي نيست، بلكه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعي اعمال شده از سوي آحاد جامعه و تشكلها و سازمانهاي غيردولتي (غيررسمي) است. برخلاف حوزه فرهنگ رسمي كه در نهايت، اجبار فيزيكي از آن حمايت ميكند، حوزه فرهنگ عمومي عمدتاً بر پذيرش و اقناع استوار است و عدم پايبندي به آن مجازات، به معناي حقوقي كلمه، را در پي ندارد. به عبارت ديگر مفهوم فرهنگ عمومي در تقابل مردم ـ دولت مفهوم پيدا ميكند.
3. فرهنگ عمومي مؤلفههايي از فرهنگ است كه تأثيرات آن عام و فراگير ميباشد و عامه مردم در كيفيت آن نقش دارند و از شيوه رفتارهاي عمومي مردم يا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته ميشود و يا تأثير مشهود ميپذيرد و عموم جنبهها و عرصهها و زندگي مردم را تحت تأثير قرار ميدهد و عموم مردم نسبت به آنها حساسيت و شناخت دارند.
4. فرهنگ عمومي، سازندگان و عاملان خاص خودش را دارد كه بر بخشي از آنها دولت نظارت ميكند. نزديك شدن به فرهنگ عمومي و اصلاح آن از طريق بخشنامه ميسر نيست.
5. فرهنگ عمومي مانند كل نظام فرهنگي و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر ميشود: دروني، رواني، نمادي، نهادي و آثار. از اين رو ميتوان رگههاي فرهنگ عمومي را در همه اين جلوهها يافت. فرهنگ عمومي، در كنار فرهنگ رسمي، در همه حوزههاي زندگي اجتماعي، خانواده، حكومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظاير اينها حضور دارد. از اين رو نميتوان آن را به حوزه مشخصي محدود ساخت
يك مقام مسؤول عراقي گفت: به دليل محصور شدن گنبد حرم حضرت سيدالشهدا در ميان تاسيات فني و سقف جديد اطراف حرم، گنبد حرم حضرت امام حسين(ع) سال آينده هفت متر بلندتر مي شود.
به گزارش رسا، گنبد حرم حضرت امام حسين(ع) سال آينده هفت متر بلندتر مي شود. براساس اين گزارش، اين تصميم به دليل محصور شدن گنبد در ميان تاسيات فني و سقف جديد اطراف حرم اتخاذ شده است.
يك مقام مسؤول محلي در اين باره به خبرنگار ما گفت: اين روزها عوامل فني در ادامه تحقيقات قبلي خود مرحله ديگري از امور فني از جمله محاسبه وزن چهار ستون اطراف مضجع شريف را انجام مي دهند.
وي افزود: در مرحله قبلي تحقيقاتي صورت گرفت و نتايج به دست آمده اينك در دست پژوهش است. اين مقام مسؤول درباره گنبد جديد گفت: پوسته اي ساخته مي شود و روي همين گنبد قرار مي گيرد، پوسته اي كه ارتفاع گنبد حرم سيدالشهدا را هفت متر افزايش خواهد داد.
مَوْلاىَ يامَوْلاىَ اَنْتَ الْمُعافى وَاَ نَا الْمُبْتَلى وَهَلْ يَرْحَمُ الْمُبْتَلى اِلا الْمُعافى
مولاى من اى مولاى من تويى عافيت بخش و منم گرفتار و آيا رحم كند بر شخص گرفتار جز عافيت بخش ؟
مَوْلاىَ يامَوْلاىَ اَنْتَ السُّلْطانُ وَاَ نَا الْمُمْتَحَنُ وَهَلْ يَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ اِلا السُّلْطانُ
مولاى من اى مولاى من تويى سلطان و منم گرفتار آزمايش و آيا رحم كند به بنده گرفتار آزمايش جز سلطان ؟
مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى بِرَحْمَتِكَ وَارْضَ عَنّى بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ وَفَضْلِكَ
مولاى من اى مولاى من به من رحم كن به رحمت خود و خوشنود شو از من به جود و كرم و فضل خود
يا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ وَالطَّوْلِ وَالاِْمْتِنانِ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
اى صاحب جود و احسان و نعمت و امتنان به رحمتت اى مهربانترين مهربانان
بند شصت و نهم
خواندن اين بند
براي كسي كه در بيني اش درد احساس مي كند
خوب است