معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2159172
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان





داستان از اين قرار است كه روزي مرحوم آيت‌الله كوه كمره‌اي، نيم ساعتي پيش از شروع تدريس در محل برگزاري كلاس درس خود حاضر و در گوشه‌اي نشسته بود در اين هنگام ....








عالم امامي و فقيه اصولي، مرحوم آيت‌الله سيدحسين كوه كمره‌اي معروف به «سيد حسين ترك» پس از تحصيل مقدمات در تبريز نزد ميرزا احمد و ميرزا لطفعلي مجتهد، عازم عتبات مقدس شده و در نجف از محضر علماي بزرگي مانند: مرحوم شيخ محمدحسن نجفي (صاحب جواهر)، آيت‌الله شيخ علي كاشف‌لغطاء و به ويژه شيخ مرتضي انصاري، استفاده‌هاي فراواني ‌برد.


داستان آشنايي او با شيخ انصاري كه شهيد مطهري در كتاب «عدل الهي» آورده، درسي براي اهل علم و پويندگان وادي معرفت است.
داستان از اين قرار است كه روزي مرحوم آيت‌الله كوه كمره‌اي، نيم ساعتي پيش از شروع تدريس در محل برگزاري كلاس درس خود حاضر و در گوشه‌اي نشسته بود در اين هنگام طلبه‌اي را مشاهده مي‌كند كه به چند طلبه ديگر درس مي‌دهد لذا طرز بيان او را محققانه و عالمانه مي‌بيند.
فرداي آن روز مخصوصاً خود را زودتر به آنجا مي‌رساند و اين نكته برايش ثابت مي‌شود كه آن طلبه گمنام بهتر از او تدريس مي‌كند، از اين رو وقتي كلاس درس او -كه بسيار هم شلوغ بوده و شاگردان فراواني داشته- تشكيل مي‌شود رو به جمع كرده، با اشاره به آن طلبه مي‌گويد: «رفقا! اين شخص، درس را بهتر از من مي‌گويد و من خود، از او استفاده مي‌برم، بياييد همگي در درس ايشان حاضر شويم» و آن شخص كسي جز صاحب «رسائل» و «كفايه» يعني مرحوم شيخ مرتضي انصاري نبود.
از شاگردان اين عالم بزرگوار مي‌توان حاج ميرزا موسي تبريزي علامه شَرَبياني، شيخ حسن مامقاني (فاضل ممقاني)، ملا احمد شبستري، ميرزا جواد آقا تبريزي، شيخ عبد الله مازندراني و سيّد حسن طالقاني را نام برد همچنين حوزه درس او از پر رونق‌ترين حوزه‌هاي درس نجف در آن زمان به شمار مي‌رفت كه بنا به نقلي گاهي 400 تا 800 شاگرد در محضر ايشان تلمذ مي‌كرده‌اند.
آثار فقهي مرحوم آيت‌الله سيدحسين كوه‌كمره‌اي شامل رساله‌هايي در حج، نماز و زكات، الاستحصاب، المواريث، القضا، الاجاره است.
آيت‌الله كوه كمره‌اي پس از وفات شيخ اعظم «انصاري» مرجعيت شيعيان را بر عهده گرفت، او عموي بزرگوار يكي از مراجع ديگر بزرگ شيعه، يعني «سيد محمدحجت كوه‌كمره‌اي» نيز هست كه سيد محمد، مؤسس مدرسه معروف به «حجتيه» در قم است كه بسياري از عالمان و دانش‌آموختگان كوشا و پژوهنده حوزه علميه قم از طلاب اين مدرسه هستند.
اين عالم وارسته با 24 واسطه از نسل امام سجاد عليه‌السلام بود كه در بيست و سوم رجب سال 1399 هجري قمري از عالم خاكي رخت بر بست و به ديار باقي شتافت.


منبع: فارس/عقيق

دسته ها :
پنج شنبه نوزدهم 11 1391 8:39
 




استغفار به معناى شستشو است و توبه به معناى كسب كمالات است، مانند شخص آلوده كه بايد اول لباس چركين را از تن بيرون بياورد و خود را شستشو بدهد و بعد لباس پاكيزه به تن كند. يا بايد ابتدا جاروب كند، سپس ‍ زمين را فرش كند.


استغفار از ماده غفر و در لغت و به معناي طلب مغفرت است.[قرشي، علي‌اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371ش، چاپ 6، ج 5، ص 108] و در اصطلاح به معني درخواست زباني و عملي آمرزش است.[راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودي، دمشق بيروت، دارالعلم، الدار الشاميه 1412ق، چ اول، ص 609]



تفاوت استغفار و توبه

گروهى معتقدند كه فرقى ميان استغفار و توبه نيست. براى آنكه استغفار و توبه يكى است و توبه تاكيد استغفار است.
ولى گروهى ديگر ميان آن دو فرق گذارده اند، به آن جهت كه استغفار مقدم بر توبه است و تقدم استغفار بر توبه به اين معناست كه انسان بايد خود را از گناهان پاك سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بيارايد. در واقع استغفار، توقف در مسير گناه و شستشوى خويشتن است و توبه بازگشت به سوى اوست كه وجودى است بى انتها.
استغفار به معناى شستشو است و توبه به معناى كسب كمالات است ،مانند شخص آلوده كه بايد اول لباس چركين را از تن بيرون بياورد و خود را شستشو بدهد و بعد لباس پاكيزه به تن كند. يا بايد ابتدا جاروب كند، سپس ‍ زمين را فرش كند.(گناه شناسى ، ص 299.)



دليلي بر تفاوت استغفار و توبه

فرمان توبه پس از امر به استغفار در آيات 3، 52 و 90 هود به دو دليل نشان دهنده مغايرت مفهوم استغفار و توبه است:
1- عطف توبه بر استغفار با كلمه ثمّ كه فاصله و ترتيب را مي‌رساند .
2- اصل در كلام هر گوينده‌اي تاسيس و اراده معناي جديد است.
درباره مغايرت استغفار با توبه وجوهي گفته شده كه مي‌توان آنها را بدين گونه خلاصه كرد:
الف) استغفار، آمرزش خواهي از گناهان براي پيراستن روح از آلودگي‌‌ها و نابودي‌ باورها و اعمالي مانند شرك و معصيت است و توبه اقدام براي آراستن روح به صفات پسنديده، مانند توحيد و ايمان و امتثال فرمان‌هاي الهي است در نتيجه استغفار به معناي طلب آمرزش؛ و توبه به معناي بازگشت به خدا در مقام عمل است.
ب) منظور از استغفار، درخواست آمرزش از گناهان پيشين و مقصود از توبه پشيماني و بازگشت به سوي خدا درباره گناهاني است كه امكان دارد در آينده واقع شود.[ هاشمي رفسنجاني، اكبر؛ دايره المعارف قرآن كريم، تهيه و تدوين مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان كتاب، 1382ش، چاپ اول، ج 3، ص 134 – 135.]
ج) بين توبه و استغفار، نسبت عموم و خصوص مِنْ وجه است، زيرا از جهت اين‏كه عزم برترك گناه از اركان يا شرايط توبه است، اما شرط استغفار نيست، پس استغفار اعم از توبه است. از سوى ديگر استغفار وابسته به لفظ است اما در توبه نياز به لفظ خاصى نيست، پس توبه اعم از استغفار است. در جايى كه توبه و ندامت با استغفار اظهار شود و با عزم برترك گناه توأم گردد، هم استغفار است و هم توبه.
د) استغفار نوعى دعا است، چنان‏كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: « استغفار جامع‏ترين دعاها است». در حالى كه توبه، از مقوله دعا به شمار نمى‏رود.
ذ) توبه تنها از شخص تائب (توبه كننده) صورت مى‏گيرد و نيابت بردار نيست اما استغفار (طلب آمرزش) از طرف ديگرى به نحوه نيابت نيز ممكن است، همان‏طور كه يعقوب براى فرزندانش استغفار كرد و يا فرشتگان براى مۆمنان و پيامبر و اولياى الهى براى پيروان خود طلب مغفرت و بخشش مى‏كنند.
ه) استغفار يك عمل مستحبى محسوب مى‏شود، اما توبه واجب و فريضه است.


معناي استغفار

از مولاي متقيان امام علي(عليه السلام) نقل شده است كه شخصي در محضر آن حضرت گفت: استغفرالله ربّي و اتوب اليه. حضرت رو به او كردند و فرمودند: آيا مي داني كه معناي استغفار چيست؟ بعد فرمودند: استغفار بلندترين درجات بهشت است و آن اسمي است كه بر شش چيز اطلاق مي شود و يا شش عضو دارد ( و آن ها عبارت اند از:
1 - پشيماني بر گذشته 2 - تصميم بر اين كه ديگر بازگشت نكني 3 - حق مردم را به آن ها برگرداني تا هنگام ملاقات با پروردگار پاك باشي و حقي از مردم بر گردن تو نباشد. 4 - هر واجبي كه از تو فوت شده است به جاي آوري 5 - آن كه گوشتي كه به حرام در بدن تو روييده آن را با اندوه و حزن و مشقت فراوان ازبين ببري تا به پوست و استخوان بچسبد و گوشت تازه در ميان پوست و استخوان برويد. 6- آن كه به بدن خود درد و الم طاعت بچشاني به همان اندازه كه لذت معصيت را به آن چشانده اي. (نقل از عين الحيات مجلسي (ره))
پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) مي فرمايند: (خيرالدعا الاستغفار) بهترين دعا آمرزش خواهي است(كافي ج2، ص 504) همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) مي فرمايند: (المستغفر من ذنب و يفعله كالمستهزي بربّه) كسي كه از گناهي استغفار مي كند و باز آن را انجام مي دهد، مانند كسي است كه پروردگارش را ريشخند كند. (كافي، ج 2، ص 504) اميرمومنان (عليه السلام) مي فرمايند: گناهان درد و داروي آن استغفار است و شفاي (از گناه) بر اين است كه (به گناه) بازنگردي. (غررالحكم، ح 1890)


شرايط استغفار

حضرت علي (عليه السلام) شش شرط براي استغفار بيان فرموده‌اند:
1- ندامت و پشيماني از گذشته.
2- عزم بر اين كه هرگز آن را تكرار نكني.
3- حقوقي را كه از مردم ضايع كرده‌اي به آنان بازگرداني به طوري كه هنگام ملاقات پروردگار حقي از مردم بر تو نباشند.
4- تمام فرايضي را كه از تو فوت شده است حق آن را بجا آوري.
5- گوشت‌هايي كه بر اثر حرام بر اندامت روئيده است با اندوه بر گناه آب كني تا چيزي از آن باقي نماند و گوشت تازه به جاي آن برويد.
6- به همان اندازه كه شيريني معصيت و گناه را چشيدي زحمت طاعت را نيز بچشي.[ نهج البلاغه، قم، دارالهجره، بي‌تا، ص 549.]

آداب استغفار

1- استغفار هنگام سحر
2- استغفار در شب جمعه
3- اعتراف به لغزش‌ها
4- اقرار به ايمان و اظهار تسليم در برابر خداوند
5-توجه به ربوبيت خداوند
6-توجه به ولايت مطلق خداوند
7- توسل به انبيا
8- ذكر صفات كمال خداوند هنگام درخواست آمرزش
9- ياد خدا[ ر.ك: هاشمي رفسنجاني، اكبر؛ فرهنگ قران، قم، بوستان كتاب، 1385ش، ج3، ص 170-171.]

فرآوري : زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامي تبيان

منابع :
سايت حوزه
سايت انديشه قم
سايت پاسخگو
بيانات حجت الاسلام قرائتي
دسته ها : مذهبي
پنج شنبه نوزدهم 11 1391 8:37


روزگاري بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخنچين را ، خوششان نيايد جز از بدكار هرزه ، و ناتوان نگردد جز عادل ، در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت و پيوند با خويشاوندان منت گذاري ، و عبادت نوعي برتري طلبي بر مردم است ، در آن زمان حكومت با مشورت زنان و فرماندهي خردسالان و تدبير خواجگان اداره ميگردد.

از آينده نگري حضرت امير همين بس كه تك تك اين شرايط را با گوشت و پوست خود حس كرده ايم . جفا كرده ايم اگر حضرت را صرفا بابت اين آينده نگري تحسين كنيم . عين خيلي از كار هايي كه با بزرگانمان ميكنيم . چهار تا احسنت و بارك الله بارشان ميكنيم و تمام . نه بشارتشان در گوشمان فرو ميرود و نه نذارتشان . جملاتشان را خوانده ، نخوانده فرض ميكنيم.

امروز با خود مي انديشيدم ، از بس مسلمانانه زندگي نكرده ايم ما را به الگو گيري غربي ها دعوت ميكنند . كه آن غربي مآب اينگونه ميزيد و توي شيعه مآب اينگونه عمر ميگذارني . باز هم در حق شيعگي ظلم كرده ايم . به ما ميگويند امروز نوبت مد لباس آن خواننده ي بدكار هرزه است ، سريع رنگ عوض كرده شبيه او ميشويم . به ما ميگويند ، آن خواننده ديگر اينگونه راه نميرود ، كلاغ وار پيرو قدم هاي او ميشويم . حرفي است كه 1400 سال پيش مولايمان فرموده اند . او ميخواهد به ما بگويد كه هرزگي نكن ، هرزه پروري نكن ، اصلا مجال رشد كردن به هرزه نده . ذره اي تحسينش نكن ، با اون راه نرو ، اصلا هر كاري كه تو را به سوي او متمايل نشان ميدهد نكن . حالا بعضي هامان بيايند و اداي روشن فكر هاي تاريك فكر را در بياورند و بگويند بله ما با اين تيپش هم رفيقيم ، با آن تيپش هم رفيقيم . اصلا راستش را بگويم ، خودمم از اين حرف ها زده ام . ولي حرف مولا ختم ماجراست . نه بايد به هرزه مجال رشد داد . نياز نيست برايش پول فراهم كني ، همين كه با او رفاقت كني كافيست . همين كه فكر كند كه تو او را پسنديده اي و با او حال ميكني ، كافيست تا بدمستي كند . تو هم بايد پي در پي با ساز او برقصي.

1400 سال پيش حضرت گفته اند عبادت نوعي برتري طلبي بر مردم ميشود . تويي كه تسبيحت ديگر عضوي از وجودت شده است ، وقتي دستش ميگيري ، حس تحكمي به تو دست ميدهد كه نگو! انگار شلاق به دست گرفته اي و ميخواهي هر كس بر عليه تو بود لت و پار كني . تسبيحي كه بايد با آن درود ميفرستادي بر محمد و آل محمد ، شده است وسيله رنجش ديگران . چنان تسبيح ميچرخاني كه وجود هركس از هيبتت به لرزه مي آيد . تسبيحي كه قرار بود تو را خاكي كند ، سركشت كرده . بعضي اوقات بايد تسبيحت را هم آب بكشي !

تا عبارت "حكومت با مشورت زنان" را خواندم ياد رايس و كيلينتون و اشتون افتادم ، دلم زيادي پريد ، همين حوالي خودمان هم زياد اند ! حالا بيايند و راه باز كنند ، قانون هموار كنند و معبري بزنند براي راهيابي زنان به دنياي سياست . علي كه اينگونه نميخواست!
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل

پنج شنبه نوزدهم 11 1391 8:33
امتحانات سخت با ذكر لا اله الا الله !!



اخيراً باب شده كه برخي از اين مبلغان منافق و دروغ‌گو، در محافل «ذكر» مي‌دهند و برخي از آنان نيز مردم را از زيارت عاشورا و اذكار ديگر، به بهانه‌ها و اراجيف «من درآوردي» پرهيز مي‌دهند! كه پرهيز دادن از ذكر «لا إله الا الله»، به بهانه‌ي اين كه ذكر بزرگي است و شما را درگير امتحانات سخت و مشكلات عديده مي‌نمايد نيز يكي از همين ترفندهاي شيطاني آنان است. چرا كه فرمان پرهيز از اين ذكر، فرمان شيطان است و نه اسلام.




متأسفانه جلسات مذهبي بانوان كه در قالب هيئت‌هاي خانگي برگزار مي‌گردد، از كنترل كمتري برخوردار است و به همين دليل سنگر مانور دشمنان اسلام از يك سو و دنياطلبان سوداگر كه از طريق انحراف و فريب اذهان عمومي ارتزاق مي‌كنند از سوي ديگر قرار گرفته است و بايد اذعان داشت كه ساده‌لوحي، بي‌بصيرتي و زودباوري برخي از عوام نيز زمينه‌ را براي جولان، تك‌تازي و چپاول آنان فراهم‌تر نموده است. تا جايي كه بسيار مشاهده شده برخي از اين بانوان ساده‌لوح، به شكل مريد به گرد مبلغين و مبلغات دروغ‌گو جمع شده و با اهداي تراول، جواهرات، پول نقد و حتي گاهي خانه و ويلا، او را مساعدت، اطاعت و تبعيت مي كنند!
اخيراً باب شده كه برخي از اين مبلغان منافق و دروغ‌گو، در محافل «ذكر» مي‌دهند و برخي از آنان نيز مردم را از زيارت عاشورا و اذكار ديگر، به بهانه‌ها و اراجيف «من درآوردي» پرهيز مي‌دهند! كه پرهيز دادن از ذكر «لا إله الا الله»، به بهانه‌ي اين كه ذكر بزرگي است و شما را درگير امتحانات سخت و مشكلات عديده مي‌نمايد نيز يكي از همين ترفندهاي شيطاني آنان است. چرا كه فرمان پرهيز از اين ذكر، فرمان شيطان است و نه اسلام.


پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) از همان آغاز بعثت به مردمان هر عصر و نسلي فرمودند: «يا ايها الناس قولوا لا اله الا الله تفلحوا» - بگوييد: لا اله الا الله [تا] رستگار شويد. حال عده‌اي (آن هم به نام اسلام و ذكر) مدعي شوند كه نگوييد «لا اله الا الله» تا به امتحانات سخت دچار نشويد؟!


اساساً همه‌ي دعوت انبياي الهي و امتحان‌هاي الهي براي اين است كه مردمان به «لا اله الا الله» پي ببرند و در گفتار و عمل به صورت مكرر و پيوسته متذكر اين معنا باشند تا رستگار شوند. لذا اين ذكر حلال مشكلات و معضلات در دنيا و آخرت است و نه سبب بروز آنها.

در روايت امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) آمده است:
«لا إله الاّ الله» و «الله اكبر» بسيار بگوييد، زيرا چيزي نزد خداي عزوجل محبوب‌تر از گفتن «لا إله الاّ الله» و «الله اكبر» نيست. (اصول كافي، ج4، ص 268)
 


امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند:
هر كس در روز صدبار بگويد: «لا إله الاّ الله» در آن روز از نظر عمل بهترين مردم است، مگر (از) كسي كه زيادتر گفته باشد. (اصول كافي، ج4، ص 267).

امام صادق (عليه السلام) به ابان بن تغلب مي‌فرمايند:
اي ابان! چون به كوفه رفتي اين حديث را [براي مردم] بازگو كن: «من شهد أن لا اله الا الله مخلصاً و جبت له الجنه ...» هر كس از روي اخلاص شهادت دهد به «لا إله الاّ الله» بهشت بر او واجب مي‌شود.
ابان گويد: عرض كردم: از هر دسته گروهي نزد من [به ديدنم] مي‌آيند، آيا براي همه‌ي آنان اين حديث را روايت كنم؟ فرمود:
آري اي ابان؛ چون روز قيامت شود و خداوند همه‌ي اولين و آخرين را گرد آورد، «لا إله الاّ الله» را از آنها بگيرد، جز آن كس كه بر اين امر (استوار) باشد. (يعني كسي كه به صورت پيوسته و مستمر، در قول و عمل به صورت خالصانه به ذكر «لا إله الاّ الله» مشغول است.)


پس، كساني كه به نام تبليغ دين مردم را از ذكر «لا إله الاّ الله» پرهيز مي‌دهند، رمال‌هاي بي‌دين و بلندگوهاي شيطان هستند و كساني كه مسلمان و مۆمن هستند، بايد از صميم قلب و باور عقلي و نيز از روي اخلاص با صداي بلند در گفتار و عمل صالح و مخلصانه و به صورت مستمر بگويند: «لا إله الاّ الله»




همراهي زبان و قلب براي ذكر لااله الا الله

ذكر «لا إله الاّ الله» ذكري است كه اول بايد به زبان و بيان گفته شود و بعد به قلب ايمان آورده شود و سپس در عمل و در هر آني و هر كاري نصب العين قرار گرفته و لحاظ شود تا مبادا انسان در گفتار، گرايش قلبي و اعتقاد و نيز در عمل، لحظه‌اي دچار «إله‌»ها و شرك گردد. حالا آن را از ريشه مي‌زنند و مي‌گويند: حتي به زبان نگوييد(؟!)
در احاديث و روايات نيز مكرر تأكيد شده است كه هيچ ذكري بالاتر، گرانقدر‌تر و حتي هم طراز با ذكر «لا إله الاّ الله» نيست. دقت شود كه فرموده‌اند: هيچ ذكري. و اتفاقاً اين ذكر عظيم است كه راهنما، مشكل‌گشا، نشاط‌آور و سبب اطمينان قلب از هر «حزن و خوفي»‌ است.





لا اله الا الله، علاج وسوسه

امام رضا عليه السلام از پدرانش از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از جبرئيل نقل مي كند كه خداوند مي فرمايد: «كلمه ي لا اله الا الله » دژ محكم من است. كسي كه آن را بگويد، داخل قلعه ي من مي شود و كسي كه داخل قلعه ي من شد، از عذاب من ايمن خواهد بود.»( بحار الانوار، ج 49، ص 126) آن حضرت شرط اساسي آن را قبول ولايت ائمه عليهم السلام دانسته است.
لا اله الا الله كلام بسيار شريفي است كه به واسطه ي آن، در مرحله ي اول، تمام معبودهاي ساختگي و دروغين نفي مي‌شود (لا اله) و در مرحله ي دوم، مقام و منزلت معبود حقيقي را در خداوند منحصر مي كند (الا الله).
حروف اين كلمه ي توحيدي به گونه اي چينش شده است كه در گفتن آن به حركت لب ها نيازي نيست و اين از امتيازات مهم اين ذكر است و عنايتي است از طرف خداوند به بندگانش، به سبب تحقق اخلاص در اين ذكر توحيدي. امام صادق عليه‌السلام مرتبه ي بالاتر اخلاص در اين كلمه را چنين بيان مي كند: «كسي كه" لا اله الا الله" بگويد، داخل بهشت مي‌شود و اخلاص در آن، اين است كه" لا اله الا الله" مانع او از ارتكاب محرمات الهي شود.»( بحار الانوار، ج 8، ص 359)
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «كسي كه صد مرتبه" لا اله الا الله" بگويد، در آن روز [كه اين ذكر را مي گويد] از نظر عمل، افضل از همه ي مردم است، مگر از كسي كه زيادتر گفته باشد.»( وسائل الشيعه ي، ج 7، ص 183)
خواندن هزار مرتبه "لا اله الا الله" سبب نجات از گرفتاري ها و رهايي از قيد و بندها است(هزار و يك ختم، ص 33) و مداومت بر آن، علاج وسوسه است. مرحوم آيت الله كشميري براي نفي خواطر و درمان حديث نفس ذكر" لا اله الا الله" را سفارش مي كرد.(صداقت، روح و ريحان، ص 89؛ صداقت، صحبت جانان، ص 121)


فرآوري : زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامي تبيان

منابع :
سايت ايكس شبهه
سايت فارس
سايت شيعه نيوز

...

دسته ها : مذهبي
چهارشنبه هجدهم 11 1391 12:42
 


در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بداخلاقى نيست. بد اخلاقى، عمل را ضايع مى‏‌كند، آن‏سان كه سركه عسل را.



رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏ آله :

اَنـَا اَديبُ اللّه‏ِ وَ عَلىٌّ اَديبى ، اَمَرَنى رَبّى بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانى عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَى‏ءٌ اَبْغَضُ اِلَى اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ ليُفْسِدُ العَمَلَ كَما يُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛

حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله فرمود: من ادب آموخته خدا هستم و اميرالمومنين على(عليه السلام)، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت.

در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى، عمل را ضايع مى‏‌كند، آن‏سان كه سركه عسل را.

در ادامه به اختصار كمي پيرامون اين دوصفت نكاتي را بيان مي كنيم.


بخل و سخاوت


بخل يكي از ملكات زشت اخلاقي است كه گاهي به صورت روحيه در وجود انسان قرار مي‌گيرد و انسان در اثر آن «بخيل » يا « باخل » مي‌شود كه در اين نوشتار به بيان مطالب گوناگوني پيرامون اين رذيله‌ي اخلاقي مي‌پردازيم

استناد قرآني قرآن كريم در سوره‌ي حديد، آيه‌ي24 مي فرمايد:« الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْل‏» يعني: «كساني كه خود بخل مي‌ورزند و ديگران را هم به بخل امر مي‌كنند».

بنا بر آنچه بيان شد در مي‌يابيم كه اگر در تعريف بخل گفته شود كه « بخيل كسي است كه به ديگري چيزي عطا نكند» در اين صورت شامل قسم دوم كه بخيل ديگران را از انفاق نهي مي‌كند نمي‌شود. و اگر گفته شود كه بخيل كسي است كه نگذارد ديگران چيزي را به كسي عطا كنند شامل قسم اول ـ كه بخل ورزيدن نسبت به اموال خودِ بخيل است ـ نمي شود.

شدت و ضعف بخل در انسان ها صفت بخل در وجود انسان ها دچار ضعف و شدت است به طوريكه گاهي برخي از افراد نسبت به بذل و بخشش اموال خود به ديگران بخل مي‌ورزند. اما عده اي ديگر نسبت به اموال ديگران نيز بخيل اند و با اينكه هيچ ارتباطي به آنها ندارد و چيزي از آنها كم نمي‌شود باز هم بخشش ديگران را بر نمي‌تابندكه طبيعتا چنين افرادي در درجه‌ي شديد تري از بخل قرار دارند.

اميرالمومنين مي فرمايد: اگردرون شما آرام نيست خودت را شبيه خوش اخلاق ها بكن. يعني ظاهرت را آرام نشان بده و غضب را قورت بده . اگر شما حليم نيستيد با سختي مي توانيد خودتان را حليم نشان دهيد. انساني كه بداخلاق است نمازش بالا نمي رود

بخيل كيست؟ بخل مادي و بخل علمي و مطالعاتي چيست؟


امام علي (عليه السلام) مي‌فرمايند:

بخيل كسي است كه از انجام وظايف الهي و انساني‌اش سر باز زند لذا بخل، قلمرويي به وسعت تمامي روح آدمي دارد و كليه تنگ‌نظري‌ها و خست‌ها را در برمي‌گيرد.

انسان‌ها سه دسته هستند:

افرادي كه چه از نظر مادي و چه از لحاظ معنوي و علمي دست و دل باز بوده و از بخشش به ديگران دريغي ندارند ولي دسته ديگري هستند كه در هر شرايطي از كمك و خير رساندن به سايرين خودداري مي‌كنند.

در نهايت افراد معتدل و ميانه‌رو هستند كه با در نظر گرفتن شرايط بخشش و يا در صورت لزوم امساك مي‌كنند.


بخل در اسلام مردود است

خساست تنها در مسائل مادي خلاصه نشده و مباحث علمي و مطالعاتي را هم در بر مي‌گيرد. برخي افراد نه تنها خيزشان به ديگري نمي‌رسد بلكه سايرين را هم از بخشش منع مي‌كنند و در آيات قرآن هم به اين افراد اشاره شده است.

"نه خيلي دست خود را كاملا باز بگذاريم و نه كامل بسته نگهداريد" افزود: در هنگام بخشش مال و قسمت كردن آن با سايرين بايد خانواده خود را هم در نظر بگيريم و كاري نكنيم كه آن‌ها در سختي قرار گيرند، بلكه بايد به آيات الهي توجه كرده و راه اعتدال را در پيش گيريم.


منطق اسلام منطق اعتدال و ميانه‌روي بوده بنابراين بخيل كسي است كه در وهله اول سوءظن به خدا دارد و فكر مي‌كند كه اگر امروز به ديگري كمك كند فردا روزي براي او نمي‌رسد كه نوعي سوءظن نسبت به خالق هستي است. اين در حالي است كه وقتي ما شاخه‌هاي اضافي درختي را حرص مي‌كنيم فرصتي است براي رشد شاخه‌هاي جوانتر. انسان هم با بخشش مال خود ثمرات بسياري را از طرف خداوند شامل حال خود مي‌كند.

افراد بخيل در روند جامعه هم اخلال ايجاد مي‌كنند، زيرا اگر به نيازمندان و از كار افتادگان كمك‌هاي لازم نرسد؛ با آسيب‌هاي اجتماعي بسياري مواجه خواهيم شد. بخل گاهي اوقات تنها جنبه تنگ‌نظري پيدا مي‌كند به اين معنا كه او حتي نياز مالي هم ندارد ولي با خود مي‌گويد كسي به من كمك نكرد پس من هم سودي به ديگران نمي‌رسانم.

خساست مي‌تواند در تمام ابعاد فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي جامعه نمود پيدا كند، براي بخشش بايد اول خانواده و اقوام نزديك خود را در نظر داشته باشيم و به آنها كمك كنيم و در مرحله بعد به ساير كشورها توجه داشته باشد. براي مثال كشور سومالي كه مردم آن روزهاي سختي را مي‌گذرانند و ما با انقاقهايمان مي‌توانيم بركات خداوند را شامل حال خود سازيم.


چگونه مي توان از بداخلاقي رهايي پيدا كرد و خوش اخلاق شد؟

ريشه ي بداخلاقي غرور است. ما بايد بت اصلي را بشكنيم .اگر انسان بتواند خشم و غضب را فرو ببرد، حليم مي شود. ما بايد بدانيم كه پشت تحمل ها و مداراهاي ما، گنج هاي بزرگي خوابيده است .اگر ما در مقابل غضب ها تحمل كرديم به بركات شيرين آن مي رسيم.

وقتي ديگران با ما بداخلاقي مي كنند دل ما را مي شكنند و خدا در كنار دل شكسته ها است و آنها ما را به سمت خدا مي برند. تمام بي ادب ها و بداخلاق ها به ما درس ادب مي دهند. پس ما بايد از بداخلاقي هاي ديگران برداشت زيبا بكنيم و برداشت خوب بكنيم.

يكي از راه حل ها براي داشتن اخلاق نيكو اين است كه اگر ما حلم هم نداريم خودمان را شبيه افرادي كه حلم دارند بكنيم. هيچ وقت منفي بافي نكنيد و انرژي منفي به كسي ندهيد. اگر ما نتوانيم خودمان را بسازيم پس آمدن قرآن و پيامبران بيهوده است .نااميدي، فال بد زدن و آدم بشونيستم را ترك كنيد. هنر اين است كه انسان بداخلاق ،خوش اخلاق بشود و الا كسي كه ژنتيكي خوش اخلاق است هنري نكرده است .هرچه شما بت بزرگتر را بشكني ثواب آن بيشتر است .

همانطور كه مسائل مالي زحمت دارد، مسائل معنوي هم زحمت دارد. ما بايد تمرين كنيم .انسان مي تواند براي ادب كردن خودش ،خودش را تنبيه كند.

راه ديگر سجده بر تربت امام حسين(عليه السلام) است. مرحوم دولابي مي فرمودند كه سجده بر تربت امام حسين(عليه السلام) انسان را آرام مي كند. خُلق محمدي عالم را معطر كرده است. پيامبر مي فرمود كه سجده هايتان را طولاني كنيد. تربت امام حسين(عليه السلام) باعث قبولي نماز مي شود و سجده بر تربت باعث آرامش انسان مي شود.

اميرالمومنين مي فرمايد: اگردرون شما آرام نيست خودت را شبيه خوش اخلاق ها بكن. يعني ظاهرت را آرام نشان بده و غضب را قورت بده . اگر شما حليم نيستيد با سختي مي توانيد خودتان را حليم نشان دهيد. انساني كه بداخلاق است نمازش بالا نمي رود.

انسان خوش اخلاق، اگر فقط واجباتش را انجام بدهد تمام ثواب هاي نماز شب و مستحبات را براي او مي نويسند. اگر اخلاق جامعه ي ما درست بشود همه ي مشكلات قضايي، سياسي، اجتماعي و ... حل مي شود. منشأ تمام فتنه ها بداخلاقي است .پيامبر براي اخلاق مبعوث شده است .

روايت داريم كه خوش اخلاقي رزق را زياد مي كند و باعث عافيت مي شود .پيامبر فرمود: خوش اخلاقي خير دنيا و آخرت را مي آورد. كسي كه غضب مي كند مالك عقلش نيست و شيطان فرمان او را بدست گرفته است . پس اگر حلم نداريد خودتان را وادار به حلم كنيد و اداي انسان هاي حليم را در بياوريد . كم است كسي كه خودش را شبيه به قومي بكند مگر اينكه جزو آنها بشود. روايت داريم :تشبه به هر قوم و دسته اي ما را شبيه آنها مي كند.


فرآوري : زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامي تبيان

منابع :
بيانات حجت الاسلام عالي ، برنامه سمت خدا
دروس اخلاق حضرت آيت الله سيد ابوالحسن مهدوي
دسته ها : مذهبي
چهارشنبه هجدهم 11 1391 12:39
12مرحله سير و سلوك علامه بحر العلوم



اسلام اعظم، و آن عبارت از غلبه بر لشكر شهوت و آمال و آرزوهاى دور و دراز است كه بعد از فتح و ظفر، عوامل بيدار كننده برون بر عوامل انحرافى درون پيروز مى شود و اينجاست كه قلب، مركز انوار الهى و افاضات ربّانى مى گردد.


ارباب سير و سلوك و علما و دانشمندانى كه در اين راه گام برداشته و تعليمات قرآن و سنّت را راهنماى خويش قرار داده (نه صوفيانى كه تحت تأثير مكتبهاى التقاطى و غير اسلامى بوده اند) هر يك براى خود روشى را پيشنهاد كرده اند؛ يا به تعبير دقيقتر، مراحل و منزلگاههايى در نظر گرفته اند كه در ذيل به بخشى از آنها به صورت فشرده اشاره مى شود،

در اين كتاب كه به فقيه باهر و علاّمه ماهر «بحرالعلوم» نسبت داده شده است هر چند انتساب بعضى از بخشهاى آن به اين بزرگوار بعيد به نظر مى رسد ولى قسمتهايى از آن داراى اهمّيّت فوق العاده اى است براى سير و سلوك الى اللّه و پيمودن راه قرب به پروردگار عوالم چهارگانه و به تعبير ديگر، چهار منزلگاه مهم ذكر شده است:
1 ـ اسلام
2 ـ ايمان
3 ـ هجرت
4 ـ جهاد
و براى هر يك از اين عوالم چهارگانه سه مرحله ذكر شده است كه مجموعاً دوازده مرحله مى شود كه پس از طىّ آنها، سالك الى اللّه وارد عالم خلوص مى گردد، و اين مراحل دوازده گانه به شرح زير است:


منزل اوّل، اسلام اصغر است، و منظور از آن اظهار شهادتين و تصديق به آن در ظاهر و انجام وظائف دينى است.
منزل دوم، ايمان اصغر و آن عبارت از تصديق قلبى و اعتقاد باطنى به تمام معارف اسلامى است.
منزل سوم، اسلام اكبر است و آن عبارت است از تسليم در برابر تمام حقايق اسلام و اوامر و نواهى الهى.
منزل چهارم، ايمان اكبر است و آن عبارت از روح و معنى اسلام اكبر مى باشد كه از مرتبه اطاعت به مرتبه شوق و رضا و رغبت منتقل شود.
منزل پنجم، هجرت صغرى است، و آن انتقال از «دارالكفر» به «دارالاسلام» است مانند هجرت مسلمانان از مكّه كه در آن زمان كانون كفر بود به مدينه.
منزل ششم، هجرت كبرى است، و آن هجرت و دورى از اهل عصيان و گناه و از همنشينى با بدان و ظالمان و آلودگان است.
منزل هفتم، جهاد اكبر است، و آن عبارت از محاربه و ستيز با لشكر شيطان است با استمداد از لشكر رحمان كه لشكر عقل است.
 


حتّى به ظاهر شدن خارق عادت و اطّلاع بر علوم پنهانى و اسرار نهان انسان، و عبور بر ب و تش، و اطّلاع بر مسائل مربوط به ينده و مانند ن نمى توان اطمينان كرد كه صاحب چنين اعمالى مقام پيشرفته اى در سلوك راه حق دارد زيرا، اينها همه در مرتبه مكاشفه روحيّه حاصل مى شود، و از نجا تا سرحدّ وصول و كمال، راه بسيار است.


حتّى به ظاهر شدن خارق عادت و اطّلاع بر علوم پنهانى و اسرار نهان انسان، و عبور بر ب و تش، و اطّلاع بر مسائل مربوط به ينده و مانند ن نمى توان اطمينان كرد كه صاحب چنين اعمالى مقام پيشرفته اى در سلوك راه حق دارد زيرا، اينها همه در مرتبه مكاشفه روحيّه حاصل مى شود، و از نجا تا سرحدّ وصول و كمال، راه بسيار است.


بعد از فتح و ظفر، عوامل بيدار كننده برون بر عوامل انحرافى درون پيروز مى شود و اينجاست كه قلب، مركز انوار الهى و افاضات ربّانى مى گردد.
منزل دهم، ايمان اعظم است، و آن عبارت از مشاهده نيستى و فناى خود در برابر خداوند است، و مرحله دخول در عالم فَادْخُلى فى عِبادى وَادْخُلى جَنَّتى است كه در اين هنگام حقيقت عبوديّت و بندگى خدا ظاهر مى شود.
منزل يازدهم، هجرت عظمى است، و آن مهاجرت از وجود خود و به فراموشى سپردن آن، و سفر به عالم وجود مطلق، و توجّه كامل به ذات پاك خداست كه در جمله «وَادْخُلى جَنَّتى» خطاب به آن شده است.
منزل دوازدهم، جهاد اعظم است كه بعد از هجرت از خويشتن، متوسّل به ذات پاك خداوند مى شود تا تمام آثار خودبينى در او محو و نابود گردد و قدم در بساط توحيد مطلق نهد.
بعد از پيمودن اين عوالم دوازده گانه وارد عالم خلوص مى شود، و مصداق «بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقَوُنَ» مى گردد.(1)
در رساله سير و سلوك منسوب به علاّمه بحرالعلوم بعد از ذكر عوالم و منازل بالا به چگونگى طى نمودن اين راه پرمشقّت و پرافتخار پرداخته و بيست و پنج دستور براى وصول به اين مقاصد بالا و والا مى دهد كه آنها را بطور فشرده در ذيل مى آوريم:


سالك الى اللّه و رهرو راه قرب به پروردگار براى وصول به اين عوالم، بعد از آن كه اصول دين را از طرق معتبر شناخت و به فروع احكام دينى و اسلامى كاملا آشنا شد، بار سفر مى بندد و به راه مى افتد و با انجام دستورهاى بيست و پنجگانه زير به سوى مقصد همچنان پيش مى رود:


اوّل، ترك آداب و عادات و رسومى است كه انسان را از پيمودن راه باز مى دارد و غرق در آلودگيها مى كند.


دوم، عزم قاطع بر پيمودن راه، كه از هيچ چيز نترسد و با استمداد از لطف خدا ترديدى به خود راه ندهد.


سوم، رفق و مدارا، و آن اين كه در آنِ واحد امور زيادى را بر خود تحميل نكند مبادا دلسرد و متنفّر شود، و از پيمودن راه بازماند.


چهارم، وفا، و آن عبارت از اين است كه نسبت به آنچه توبه كرده وفادار بماند و به آن باز نگردد، و نسبت به آنچه استاد راه مى گويد وفادار بماند.



پنجم، ثبات و دوام است، به اين معنى كه برنامه هايى را كه انتخاب مى كند به صورت عادت مستمر در آيد تا بازگشتى در آن صورت نگيرد.



ششم، مراقبت است، و آن عبارت از توجّه به خويش در تمام احوال است كه تخّلفى صورت نگيرد.


هفتم، محاسبه است، كه در حديث «لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ نَفْسَهُ كُلَّ يَوْم كسى كه همه روز به حساب خويش نرسد از ما نيست!»(1) به آن اشاره شده است.



هشتم، مۆاخذه است، منظور از مۆاخذه اين است كه هر گاه مرتكب خطايى شد به خويشتن تنگ بگيرد و از اين راه خود را مجازات كند.


نهم، مسارعت است، يعنى به مقتضاى امر «وسارِعُوا اِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّكُمْ»(2) كه در قرآن مجيد آمده در مسير حق شتاب كند، پيش از آن كه شيطان مجال وسوسه يابد.



دهم، ارادت است، و آن عبارت از اين است كه باطن خود را چنان خالص كند كه هيچ غِشّى در آن نباشد، و نسبت به صاحب شريعت و اوصياى معصوم او كاملا عشق ورزد.



يازدهم، ادب است، يعنى نسبت به ساحت قدس خداوند و رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) و جانشينان معصوم او شرط ادب نگاه دارد، و كمترين سخنى كه نشانه اعتراض باشد بر زبان نراند، و در تعظيم اين بزرگان بكوشد و حتّى در بيان حاجت از الفاظى كه نشانه امر و نهى است بپرهيزد.


دوازدهم، نيّت است، و آن عبارت است از خالص ساختن قصد در اين سير و حركت و جميع اعمال از براى خداوند متعال.


سيزدهم، صَمْت است، به معنى خاموشى و حفظ زبان از سخنان زائد و اكتفا به مقدار لازم.


چهاردهم، جوع و كم خوردن، كه از شروط مهمّه پيمودن اين راه است ولى نه تا آن حد كه باعث ضعف و ناتوانى گردد.


پانزدهم، خلوت است، و آن عبارت است از كناره گيرى از اهل عصيان و طالبين دنيا و صاحبان عقول ناقصه و به هنگام عبادات و توجّه به اذكار، دور از ازدحام و غوغا بودن.



شانزدهم، سَهَر و شب بيدارى (مخصوصاً بيدارى در آخر شب)، كه در آيات و روايات اسلامى كراراً به آن اشاره شده است.


هفدهم، دوام طهارت، يعنى هميشه با وضو بودن است كه نورانيّت خاصّى به باطن انسان مى دهد.


هيجدهم، تضرّع به درگاه خداوند ربّ العزّة است، كه هر چه بيشتر بتواند اظهار خضوع در پيشگاه پروردگار كند.


نوزدهم، پرهيز از خواسته هاى نفس (هر چند مباح باشد) تا آنجا كه در توان دارد.


بيستم، رازدارى و كتمان سرّ، كه از مهمترين شرايط است، كه اساتيد اين رشته به آن اصرار مى ورزيدند، و آن اين كه اعمال و برنامه هاى خويش را در اين راه مكتوم دارد (تا كوچكترين تظاهر و ريا در آن حاصل نشود) و اگر مكاشفاتى از عوالم غيب براى او دست داد آن را نيز پنهان دارد و به اين و آن بازگو نكند (تا گرفتار عجب و خودبينى نگردد).
بيست و يكم، داشتن مربّى و استاد است، اعم از استاد عام كه در كارهاى مربوط به سير و سلوك با ارشاد او پيش مى رود و استاد خاص كه آن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام)مى باشد.
البتّه بايد سالك توجه داشته باشد كه اين، مرحله بسيار دقيق و باريكى است تا كسى را نيازمايد و از صلاحيّت علمى و دينى او آگاه نشود، در ارشادات به او تكيه نكند كه گاه شياطين در لباس استاد درآيند و گرگان ملبّس به لباس چوپان شوند و سالك را از راه منحرف سازند.


مرحوم علاّمه طباطبايى در اين زمينه مى گويد: كه حتّى به ظاهر شدن خارق عادت و اطّلاع بر علوم پنهانى و اسرار نهان انسان، و عبور بر آب و آتش، و اطّلاع بر مسائل مربوط به آينده و مانند آن نمى توان اطمينان كرد كه صاحب چنين اعمالى مقام پيشرفته اى در سلوك راه حق دارد زيرا، اينها همه در مرتبه مكاشفه روحيّه حاصل مى شود، و از آنجا تا سرحدّ وصول و كمال، راه بسيار است.
بيست و دوم،«ورد» است، و آن عبارت است از ذكرهاى زبانى كه راه را به روى سالك مى گشايد و او را براى گذشتن از گردنه هاى صعب العبور مسير الى اللّه يارى مى دهد.
بيست و سوم، نفى خواطرات است، و آن عبارت است از تسخير قلب خويشتن و حكومت بر آن، و تمركز فكر به گونه اى كه هيچ تصوّر و خاطره اى بر او وارد نشود مگر به اختيار و اذن آن و به تعبير ديگر، افكار پراكنده بى اختيار فكر او را به خود مشغول ندارد، و اين يكى از كارهاى مشكل است.
بيست و چهارم، فكر است، و منظور از آن، آن است كه سالك با انديشه عميق و فكر صحيح در آگاهى و معرفت بكوشد، و تمام تفكّر او مربوط به صفات و اسماء الهى و تجلّيات و افعال او بوده باشد.
بيست و پنجم، ذكر است، و منظور از آن، توجّه قلبى است به ذات پاك پروردگار نه ذكر با زبان كه به آن ورد گفته مى شود و به تعبير ديگر، منظور اين است كه تمام نظر خويش را به جمال پروردگار متوجّه سازد و از غير او چشم بپوشد.
اين بود خلاصه آنچه از سير و سلوك منسوب به علاّمه بحرالعلوم استفاده مى شود كه علاّمه طباطبائى نيز همين روش را با مختصر تفاوتى ـ مطابق آنچه در رساله «لبّ اللّباب» ـ آمده دنبال كرده است.



پي نوشت ها:
1. ارشاد القلوب ديلمى، باب 39.
2. آل عمران ـ 133.

فراوري: محمدي
بخش اخلاق و عرفان اسلامي تبيان


منبع : اخلاق در قرآن جلد 1 ،آيت الله مكارم شيرازي
چهارشنبه هجدهم 11 1391 11:7

فرهنگ نيوز : آيت الله العظمي "مكارم شيرازي" در كتاب"وهابيت بر سر دوراهي" مي نويسند:

« فراموش نمي كنم در سال هاي نخستين كه به زيارت خانه خدا مشرف شده بودم، در مدينه منظره عجيبي ديدم كه مرا سخت در فكر فرو برد. گروهي به نام "آمرين به معروف" (از متعصبان وهابي) با ريش هاي بسيار بلند اطراف مرقد پيامبر اكرم(ص) را گرفته بودند و هر كدام شلاقي در دست داشتند و هر كس به قصد بوسيدن مرقد پيامبر(ص) نزديك مي شد، بر سرش مي كوفتند و مي گفتند: (( هذا حديد، هذا خشب و هذا شرك؛ اين ضريح يك قطعه آهن و چوب بيش نيست، اين كار شما شرك است)) !
 
آن ها از اين نكته غافل بودند كه هيچ عاقلي آهن و چوب را به خاطر آهن و چوب نمي بوسد،بلكه اين كار حركت نماديني است براي اظهار علاقه و عشق و محبت به صاحب آن قبر، همانگونه كه همه مسلمين حتي خود وهابي ها جلد قرآن را مي بوسند. آيا اظهار عشق و علاقه و محبت به قرآن  و پيغمبر اكرم(ص) شرك است؟ هيچ عقل و منطقي با چنين عقيده اي موافق نيست.
 
مردم جهان پرچم كشور خود را مي بوسند و به آن احترام مي گذارند،آيا مقصودشان اظهار علاقه به يك قطعه پارچه بي ارزش است كه شايد جزء طاقه پارچه اي بوده كه بخشي از آن پرچم شده و بخش ديگري را پيراهن و شلوار كرده اند؟
 
به يقين هدف آنها احترام به استقلال كشورشان است و مصداق حب الوطن است.آيا هيچ كس احترام به وطن و آب و خاك را شرك مي شمرد؟!
 
جالب اينكه همه وهابي ها به «حجرالاسود» احترام مي گذارند و آن را مي بوسند، هنگامي كه مي گوييم: هذا حجر لايضر و لاينفع... اين نيز قطعه سنگي بيش نيست و سرنوشت ما در دست آن نمي باشد، مي گويند: پيغمبر(ص)آن را بوسيده ماهم پيروي مي كنيم و مي بوسيم!
 
مي گوييم:مقصودتان اين است كه پيغمبر(ص) به شما اجازه شرك داده و اين مورد مستثني است و نوعي شرك جايز است،يا بوسيدن دليل بر شرك نيست؟
 
اينجا سكوت مي كنند و پاسخي ندارند.
 
اضافه بر اين مي گوييم همه شما"جلد قرآن" را مي بوسيد و اين كار را جايز مي شمريد،يك قطعه چرم و مقوا چه ارزشي دارد كه مي بوسيد؟
 
مي گويند: هدف اظهار محبت و احترام به قرآن است!
 
مي گوييم: اين كار شرك نيست؟
 
مي گويند:صحابه رسول خدا(ص) قرآن را مي بوسيدند!
 
مي گوييم آيا حضرت اجازه داده شما مشرك شويد؟با اين كه دليل شرك غير قابل تخصيص است: « اِنَّ اللَّهَ لايَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى اِثْماً عَظيماً.» (۱)
«خداوند(هرگز) شرك را نمي بخشد؛ و گناهان پايين تر از آن را براي هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مي بخشد. و آن كس كه براي خدا، شريكي قرار دهد،گناه بزرگي مرتكب شده است.»
 
به يقين بطلان شرك به حكم عقل قطعي ثابت شده و حكم عقل قابل تخصيص نيست.
 
در اينجا پاسخي ندارند.
 
كوتاه سخن اينكه آن ها در گردابي از تضادها و تناقض ها غوطه ورند و خودشان هم كم و بيش مي دانند اما به رو نمي آورند.»
 
پي نوشت:
۱ـ نساء آيه
...
..
۴۸
 
دسته ها : حديث و روايات
چهارشنبه هجدهم 11 1391 10:48

گاهي كه ميرسم به تَهِ خط گرفتاريها
اونجا كه ديگه حرفي نميمونه جزشكايت
لحظه اي به آدمهاي ديگه فكرميكنم
آدمهاي گرفتارتر، مريضتر...
خداياشكرت

......

...

دسته ها : دعا
چهارشنبه هجدهم 11 1391 1:25

...آقا بيا تا زندگي معنا بگيرد
شايد دعاي مادرت زهرا بگيرد
آقا بيا تا با ظهور چشم‌هايت
اين چشم‌هاي ما كمي تقوا بگيرد

/.

دسته ها : امام زمان(عج)
چهارشنبه هجدهم 11 1391 1:6

درد دارد
زندگي در عصري كه شعار مردمانش "ما اهل كوفه نيستيم" باشد
امــــا
طلحه و زبيرها در وسط ميدان عربده كشي كنند
و علي همچنان تنها بماند

...

 

دسته ها :
سه شنبه هفدهم 11 1391 17:52

نماز بي ولايت حقه بازيست
اساس مسجدش بتخانه سازيست
چرا دشمن نمي خواهد بفهمد
وضوي بي ولايت آب بازيست

...

//

 

دسته ها : نماز
سه شنبه هفدهم 11 1391 17:50

كاش هر چه زودتر بانگ انا المهدي به گوش همگان مي رسيد و اين نوا مرهمي بر دلهاي پريشانمان ميگرديد...

دسته ها :
سه شنبه هفدهم 11 1391 17:47

هر كار بدي كردي كار خوبي انجام بده تا ان را پاك كند

 

حضرت رسول اكرم (ص)

دسته ها : حديث و روايات
دوشنبه شانزدهم 11 1391 22:52

روز 23 ربيع الاول سال روز ورود حضرت معصومه (س) به قم را به همه عزيزان تبريك مي گويم

دسته ها :
دوشنبه شانزدهم 11 1391 16:17

قم سالهاست با نفسش زنده مانده است

باور كنيد پيش مسيحا نشسته ايم

بوي مدينه مي وزد از شهر ما،بيا

ما در جوار حضرت زهرا نشسته ايم

دسته ها :
دوشنبه شانزدهم 11 1391 16:16

ما در كنار دختر موسي نشسته ايم

عمريست محو او به تماشا نشسته ايم

اينجا كوير داغ و نمك زار شور نيست

ما روبروي پهنه ي دريا نشسته ايم.

دسته ها :
دوشنبه شانزدهم 11 1391 16:12

سخن‌چيني نوعي سخن بي‌اساس يا شايعه‌اي است كه دربارهٔ مسائل شخصي يا خصوصي ديگران گفته مي‌شود.








از گناهاني كه كبيره بودنش، به واسطه وعده عذاب در قرآن و اخبار مسلم شده، سخن چيني(نميمه) است. خداوند در سوره مباركه رعد مي‌فرمايد: "و كساني كه قطع مي‌كنند آنچه را خداوند امر به وصل آن فرموده و در زمين فساد مي‌كنند، براي ايشان است دوري از رحمت خداوند و برايشان بدي سراي آخرت است يعني عذاب اخروي".

امام صادق(ع) سخن چيني را نوعي جادوگري مي‌دانند و مي‌فرمايند: "سخن چيني از بزرگترين جادوهاست، (زيرا) با سخن‏‌چيني ميان دوستان جدايي افكنده مي‏‌شود، ياران يكدل را با هم دشمن مي‏‌كند، به واسطه آن خون‏‌ها ريخته مي‏‌شود، خانه‏‌ها ويران مي‏‌گردد و پرده‏‌ها دريده مي‏‌شود.

آدمِ سخن‏‌چين، بدترين كسي است كه روي زمين گام برمي‏‌دارد1".

امام علي(ع) درباره اين‌كه سخن چيني چه جايگاهي دارد؟ مي‌فرمايند: "بدترين راست، سخن‏‌چيني است2".

آن‌حضرت همچنين پيامد سخن‌چيني را اينگونه معرفي مي‌كنند: "بپرهيز از سخن‏‌چيني كه آن تخم كينه مي‏‌افشاند و از خدا و مردم دور مي‏‌گرداند3".

رسول خدا(ص) نيز دراين باره در حديثي فرمودند: "كسي از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزي به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حالي كه چيزي از شما در دلم نيست به سويتان بيايم4".






پي نوشت:
1- بحارالأنوار: 63 / 21 / 14 منتخب ميزان‌الحكمة: 570
2- غررالحكم: 2939 منتخب ميزان‌الحكمة: 570
3- غررالحكم: 2663 منتخب ميزان‌الحكمة: 570
4- مكارم‌الاخلاق، ص 17

منبع: خبرگزاري ايسنا

..

//.

../

دسته ها : مذهبي
يکشنبه پانزدهم 11 1391 23:18
كسي كه عرفا نظيرش را نديدند!





آن بزرگوار، فقيهي عارف و عالمي عامل بود كه بزرگان درباره مقامات علمي و معنوي اش، مطالب عجيبي نگاشته اند.



آخوند ملا حسينقلي همداني، فقيهي عارف و عالمي عامل بود كه بزرگان درباره مقامات علمي و معنوي اش، مطالب عجيبي نگاشته اند؛ مثلا شاگرد مبرزش ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي مي نويسد:

«در مراتب ياد شده [يعني، طول سجود و عبادت و ... ] كسي را نظير او نديدم.»


شيخ آقا بزرگ تهراني درباره اش گويد:
«او در علم اخلاق وزنه عظيمي است كه به وصف نيايد. مدت ها گذشت و زمانه به سان او در علم اخلاق و تهذيب نفوس نديد و اين فن بدو ختم شد و پس از وي نظيرش به وجود نيامد.»


علامه سيد حسن صدر (ره) در تكمله امل الآمل گويد:
«او دائم المراقبه بود؛ به طوري كه چه بسا در اثناي درس از ترس اين كه مبادا از خداوند سبحان غافل شود، ساكت مي شد. وي شيوه اي همانند ابن طاووس داشت و بر اثر مجاهدت ها و رياضت هايش، انوار ملكوت بر او تابيدن گرفت.


علامه طباطبايي گويد: گروهي، دسته جمعي توطئه كردند و روش الهي و توحيدي مرحوم آخوند را به باد انتقاد گرفتند و در عريضه اي به مرحوم شيباني – در هنگامي كه مرحوم شيباني رياست داشت و رئيس وقت شمرده مي شده- نوشتند كه ملا حسينقلي همداني، روش صوفيانه در پيش گرفته است.


مرحوم شيباني نامه را مطالعه كرد و زير آن نوشت: «كاش خداوند مرا مثل آخوند، صوفي قرار بدهد.» با اين جمله آن عالم بزرگ، كار تمام شد و دسيسه هاي آنان همه بر باد رفت.

پي نوشت:

عرفان و عبادت، ص ۱۰۲.

منبع: افكار نيوز/عقيق

.../

///.

دسته ها : مذهبي
يکشنبه پانزدهم 11 1391 22:49




زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پيامبر خدا پروردگار تو ظالم است يا عادل؟

داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است كه هرگز ظلم نمى كند.

سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است كه اين سؤال را مى كنى؟

زن گفت: من بيوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ريسندگى مى كنم، ديروز شال بافته خود را در ميان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى كودكانم را تهيه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهيدست و محزون ماندم و چيزى ندارم كه معاش كودكانم را تأمين نمايم .

هنوز سخن زن تمام نشده بود كه ...
در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر كدام صد دينار (جمعاً هزار دينار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض كردند: اين پولها را به مستحقش بدهيد. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسيد : علت اين كه شما دسته جمعى اين مبلغ را به اينجا آورده ايد چيست ؟ عرض كردند: ما سوار كشتى بوديم ، طوفانى برخاست ، كشتى آسيب ديد و نزديك بود غرق گردد و همه ما به هلاكت برسيم ، ناگهان پرنده اى ديديم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشوديم ، در آن شال بافته ديديم ، به وسيله آن مورد آسيب ديده كشتى را محكم بستيم و كشتى بى خطر گرديد و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسيديم و ما هنگام خطر نذر كرديم كه اگر نجات يابيم هر كدام صد دينار، بپردازيم و اكنون اين مبلغ را كه هزار دينار از ده نفر ماست به حضورت آورده ايم تا هر كه را بخواهى ، به او صدقه بدهى.

حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دريا براى تو هديه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس ‍ هزار دينار را به آن زن داد و فرمود : اين پول را در تأمين معاش كودكانت مصرف كن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از ديگران است.

دسته ها :
يکشنبه پانزدهم 11 1391 22:35






علامه طباطبايي در كتاب ارزشمند «الميزان»، هدف از خلفت حضرت آدم را «زندگي او بر روي زمين» تفسير كرده است. در ادامه علت هبوط حضرت آدم و حوا و همچنين مكان زندگي آن ها برروي زمين را بخوانيد.









آنچه از آيات قرآن در سوره هاي بقره، اعراف و طه در بيان داستان خلقت حضرت آدم (ع) برمي آيد اين است كه: آدم (ع) در اصل و در آغاز براي اين خلق شده بود كه در زمين زندگي كند و نيز در زمين بميرد، منتهي راه زميني شدن آدم (ع) همين بوده كه نخست در بهشت منزل گيرد، و برتريش بر ملائكه، و لياقتش براي خلافت اثبات شود، و سپس ملائكه مأمور به سجده براي او شوند، و آنگاه در بهشت منزلش دهند و از نزديكي به آن درخت نهيش كنند و او (به تحريك ابليس) از آن بخورد و در نتيجه عورتش ظاهر گردد و در آخر به زمين هبوط كنند.
از مجموع آيات و سياق آنها برمي آيد كه: آخرين عامل و علتي كه باعث زميني شدن آن دو شد همان مسئله ظاهر شدن عيب آ ندو بود، و عيب نامبرده هم به قرينه اين آيه (... بر آن شدند كه از برگهاي بهشت بر خود بپوشانند) همان عورت آن دو بوده، و معلوم است كه اين دو عضو مظهر همه تمايلات حيواني است چون مستلزم غذا خوردن و نمو نيز هستند. ابليس نيز جز اين هدفي نداشته كه به هر وسيله شده، عيب آن دو را ظاهر سازد.
پس معلوم مي شود كه علت بيرون شدن از بهشت و زميني شدن حضرت آدم و حوا "عليهما السلام" آن خطيئه نبود. بلكه آدم و حوا (ع) از آغاز براي زندگي زميني آفريده شده بودند و ارتكاب آن خطيئه فقط سبب ظاهر گشتن عيب آنان گرديد كه به وسيله وسوسه شيطان لعين صورت گرفته است.[1]
لغت شناسان در اصل كلمه«آدم»اختلاف نظردارند. برخي آن را واژه عبري و گرفته شده از«اَدم و اَدمه»به معني زمين يا خاك سطح زمين، و برخي آن را سرياني به معناي ساخته شده از خاك،دانسته اند.
راغب اصفهاني چهار وجه براي نام گذاري آدم ذكر نموده است:
1ـجسم او از خاك روي زمين است.
2ـ گندمگون.
3ـ از تركيب و عناصر و نيروهاي گوناگون آفريده شده است.
4ـ بر اثر روح خدائي كه در او دميده شده نيكو گرديده است.
بيشتر مفسران وجه نامگذاري آدم را با استناد به احاديث آفريده شدن او از خاك روي زمين ذكر كرده و آن را عـَـلـَـم دانسته اند.[2]
با توجه به مقدمه گفته شده حال اين سوال مطرح است كه حضرت آدم و حوا كه براي زندگي بر روي زمين خلق شده اند، پس از هبوط به زمين، در كجا ساكن شدند؟
بعضي از روايات اشاره دارد كه پس از هبوط حضرت آدم و حوا از بهشت به زمين، هر دو در مكه فرود آمدند. حضرت آدم بر كوه صفا و حضرت حوا بر كوه مروه فرود آمدند؛ همان دو كوهي كه حاجيان هفت بار بين آن ها مي روند و باز مي گردند.
مرحوم علامه طباطبايي در اين باره مي گويد: «كوه صفا را از آن جهت به اين نام خوانده اند كه صفي الله، يعني برگزيده خدا (حضرت آدم) بر آن فرود آمد و كوه مروه را از آن رو به اين نام ناميده اند كه مراة، يعني زن (همسر حضرت آدم) بر آن فرود آمد.[3]

پي نوشت ها:
[1].ترجمه الميزان، ج 1، ص 117 – 195.
[2].دائره المعارف قرآن كريم، واژه آدم، ج 1 ص 125- 124.
[3].الميزان، ج 1ص 39.


منبع: خبرآنلاين
دسته ها : مذهبي
يکشنبه پانزدهم 11 1391 22:30

...

از جمله گناهان كبيره اي كه در جامعه ما ديده مي شود و در دين اسلام بر مرتكبين آنها وعده آتش دوزخ داده شده مي توان به: شرك به خدا ، نا اميدي از رحمت خدا ، قتل مومن ، تهمت ، خوردن مال يتيم ، فرار از جنگ ، خوردن ربا ، زنا ، قسم ناحق ، خيانت ، شهادت دروغ و كتمانش ، شراب خواري و ترك نماز ، نقض عهد و قطع رحم اشاره كرد.



علماي ديني بر اين عقيده اند كه هر گناهي ( كبيره ، صغيره) از انجايي كه مخالف با فرمان خداوند است به خودي خود گناهي بزرگ محسوب مي شوند و مقياس كوچك و بزرگ بودن گناه اين نيست كه آن را نسبت به ساحت مقدّس خداوند بسنجيم، زيرا براساس اين سنجش، همه گناهان كبيره هستند.

تقسيم گناهان بر اساس سنجش يك دسته از گناهان نسبت به دسته ديگر است. شاخص ترين راه شناسايي گناه در ميان دانشمندان اسلامي اين است كه هر گناهي كه در برابر ارتكاب آن وعده عذاب در قرآن داده شده باشد، گناه كبيره است.


از جمله گناهان كبيره اي كه در جامعه ما ديده مي شود و در دين اسلام بر مرتكبين آنها وعده آتش دوزخ داده شده مي توان به: شرك به خدا ، نا اميدي از رحمت خدا ، قتل مومن ، تهمت ، خوردن مال يتيم ، فرار از جنگ ، خوردن ربا ، زنا ، قسم ناحق ، خيانت ، شهادت دروغ و كتمانش ، شراب خواري و ترك نماز ، نقض عهد و قطع رحم اشاره كرد.

قرآن مجيد نيز به عنوان سرچشمه تقسيم گناهان كبيره و صغيره مي فرمايد: اگر از گناهان كبيره بپرهيزيد، از گناهان كوچك شما در مي‏گذريم.

اكنون مي خواهيم بدانيم؛ فردي كه درعمل گناه كبيره انجام مي دهد مورد شفاعت قرار خواهد گرفت!؟

حجت الاسلام والمسلمين عالي در يكي از سخنراني هاي خود در رابطه با شفاعت فرد عمل كننده به گناهان كبيره گفت:

" يه روز يكي از ياران امام كاظم (ع) سوالي در مورد شفاعت گناهكار پرسيد و امام فرمود: گناهكار دو جور است: گناهكاري كه از گناه خوشش نمي آيد و گناه با ذات او همجنسي ندارد،اين نشانه ي اين است كه ذات او پاك است و از طينت اهل بيت است .يعني گناهان آنها از عمق ذات نيست.

مومن كسي است كه از گناه اجتناب مي كند و از گناه خوشش نمي آيد. اين فرد مثل الماسي است كه در لجن افتاده است .

وي در ادامه سخنانش گفت: در روايتي آمده است كه محبت اميرالمومنين نوري در ذات انسان است كه گناه را پس مي زند و نمي گذارد گناه وارد عمق جان او بشود. اين فرد با شستشويي در دنيا پاك مي شود. اين فرد مي تواند مورد رضايت خدا باشد.

يك روز از امام علي (ع) پرسيدند كه آيا شيعه ي شما گناه هم مي كند ؟ امام فرمود : بله، پرسيدند كه مي توان به آنها فاسق گفت ؟ امام فرمود: مي توان به آنها فاسق العمل و طيب الروح گفت.

امام سجاد (ع) در دعاي ابوحمزه مي فرمايد : خدايا من گناه تو را كردم و تو جبران كننده هستي ، من كسي هستم كه بر آقاي خودش جرات ورزيدم و گناه كردم ، خدايا اگر گناه كردم نخواستم با تو دشمني كنم و هواي نفس بر من غالب شد و مي دانم اشتباه كردم.

رسول تُرك در عيد نوروز به كربلا مي رفت . او مي گفت كه من در طول سال روسياه هستم و آخر سال به كربلا مي آيم تا بشفاعت امام حسين (ع) رو سفيد بشوم و برگردم. در ادامه امام فرمود: عده اي هستند كه از گناه كردن خوششان مي آيد و آنها مورد رضايت خدا نيستند.

وي در پايان سخنانش با اشاره به سوره مدثر گفت: در قيامت بهشتيان از جهنميان مي پرسند كه چه چيزي باعث شد كه به جهنم برويد ؟ آنها گفتند : ما جزو نمازگران نبوديم ،به مساكين كاري نداشتيم ، غرق در دنيا بوديم و تكذيب قيامت را مي كرديم. شفاعت شامل اين افراد نمي شود.

كساني هستند كه نماز را كوچك مي شمارند و نماز نمي خوانند. عده اي نيز هستند كه نماز نمي خوانند ولي اگر در جايي بفهمند كه آنها نماز نمي خوانند، خجالت مي كشند. ممكن است شفاعت به اين افراد دير برسد. پس بين كسي كه نماز نمي خواند و شرمنده است با كسي كه نماز نمي خواند و به آن اهميت نمي دهد فرق مي كند."

در آخر به ذكر حديثي از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در اين رابطه مي پردازيم. ايشان مي فرمايند :هر پيامبرى ، شفاعتى مى كند و من شفاعت خود را براى اهل گناهان كبيره امّت خود در روز قيامت ، نگه داشته ام .


باشگاه خبرنگاران جوان

...

..

دسته ها : مذهبي
يکشنبه پانزدهم 11 1391 22:6




به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از خبرگزاري رسمي سوريه (سانا)، «بشار اسد»، رئيس جمهوري سوريه صبح امروز با «سعيد جليلي»، دبير شوراي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران و هئيت همراهش ديدار كرد.

در اين ديدار دو طرف درباره اوضاع منطقه و به ويژه اوضاع سوريه پس از تجاوز اخير رژيم صهيونيستي به سوريه و هدف قرار دادن يك مركز تحقيقات نظامي در منطقه «جمرايا» از توابع ريف دمشق، در جنوب سوريه بحث و گفت‌وگو كردند.

در اين ديدار بشار اسد تاكيد كرد: اين تجاوز نقش واقعي اسرائيل در همكاري با نيروهاي دشمن خارجي سوريه و ايادي آن در داخل سوريه را برملا كرد كه ثبات و استقرار سوريه را هدف قرار داده و درصدد تضعيف اين كشور تا سرحد صرف نظر كردن از مواضع و اصول و مبادي ملي و قومي خود است.

رئيس جمهوري سوريه افزود: سوريه به لطف بيداري مردم و قدرت ارتش خويش و پايبندي به خط مشي مقاومت مي‌تواند به مقابله با چالش‌هاي كنوني و رويارويي با هر تجاوزي برود كه ملت سوريه و نقش تاريخي و تمدني آن را هدف قرار داده است.

از جهت ديگر سعيد جليلي اطمينان خويش نسبت به درايت رهبران سوريه در برخورد با اين تجاوز ددمنشانه ابراز كرد كه نقش رهبري سوريه در محور مقاومت را هدف قرار داده است.

وي بر حمايت كامل جمهوري اسلامي ايران از ملت مقاوم سوريه در مقابله با دشمن صهيونيستي و ادامه هماهنگي‌ها با دمشق براي مقابله با توطئه‌ها و طرح‌هاي خارجي تاكيد كرد كه هدف آنها متزلزل كردن امنيت منطقه و ثبات استقرار آن است.

دبير شوراي امنيت ملي ايران همچنين تقدير و تشكر ايران از طرح‌ بشار اسد براي حل بحران سوريه و گام‌هايي كه توسط دولت سوريه در اين راه براي اجراي اين طرح برداشته شده را ابلاغ كرد.

وي در ادامه بار ديگر از آمادگي تهران براي ارائه هرگونه كمك جهت خروج موفقيت‌آميز از گفت‌وگوهاي ملي و نتيجه دادن اين گفت‌وگوها به عنوان تنها راه خروج از بحران سوريه خبر داد.

همچنين دو طرف درباره همكاري‌هاي خاص و متمايز تهران و دمشق و تاكيد متقابل رهبران دو كشور بر تقويت و تحكيم اين همكاري‌ها در تمام حوزه‌ها بحث و گفت‌وگو كردند.

دسته ها :
يکشنبه پانزدهم 11 1391 21:51

خاطره اي شگفت انگيز از عمل جراحي «آزاده جانباز نوراله فردوسي» در اردوگاه
«مفيد» با دو چوب كبريت كه به جاي پنس از آنها استفاده مي كرد در لابه لاي زخم به دنبال تير و تركش بود و «مهدي» هم با پاك كردن خوني كه از زخم خارج مي شد، نقش پرستار را ايفا مي كرد...
پنج ماه از مدت اسارت ما مي گذشت ولي هنوز يكي از زخم هايي كه در اثر اصابت تير به بدنم ايجاد شده بود، خوب نشده بود. استخوان دستم جوش خورده بود و من مي توانستم با دست راستم هر كاري بكنم ولي هر روز زخمي كه روي سينه ام بود، بدتر و بدتر مي شد. تا آنجا كه يك روز درميان،‌ حدود يك استكان چِرك از آن تخليه مي كردم.
چند مرتبه به بهداري رفتم ولي پزشك عراقي هيچ توجهي به اين زخم نمي كرد؛ فقط چند كپسول آنتي بيوتيك برايم مي نوشت كه آن هم كارساز نبود. ديگر هم اتاقي هاي من، طاقتشان طاق شده بود؛ به خصوص آنهايي كه در كنار من مي خوابيدند، چون بوي عفونت آنها را اذيت مي كرد. طوري شده بود كه كسي كنار من چند دقيقه هم تحمل نمي كرد.
روزي دوستانم «مفيد و مهدي» به من پيشنهاد دادند كه زخم را بشكافند. آنها اعتقاد داشتند كه اين عفونت به خاطر وجود تير و يا تركش است. من باورم نمي شد و از طرفي هم مي ترسيدم زخم با شكافته شدن، از آن چيزي كه هست، بدتر شود. اصرار آنها و تأييد ديگر هم آسايشگاهي ها باعث شد كه من تن به عمل جراحي بدهم … .
پيراهنم را درآوردم، مفيد با تكه هاي باندي كه از قبل آماده كرده بود، آنقدر به زخمم فشار داد تا تمام چرك ها از آن خالي شد. بعد با چوب كبريتي، پوستي را كه بر روي زخم بسته شده بود، كنار زد. خيلي ها تحمل نگاه كردن را نداشتند، ولي دوست داشتند ببينند نتيجه اين عمل جراحي چه مي شود. مفيد با دو چوب كبريت كه به جاي پنس از آنها استفاده مي كرد در لابه لاي زخم به دنبال تير و تركش بود و مهدي هم با پاك كردن خوني كه از زخم خارج مي شد، نقش پرستار را ايفا مي كرد. بعد از چند دقيقه مفيد فريادي كشيد و گفت: «تير را يافتم.» همه صلوات فرستادند. بعد مفيد با دو چوب كبريت تير را از بدنم خارج ساخت … .

بعد از خارج شدن تير از بدنم، مدتي طول نكشيد كه زخم خشك شد و ديگر عفونتي از آن خارج نشد

دسته ها :
يکشنبه پانزدهم 11 1391 13:26

معاون امور شهري و فضاي سبز شهرداري 6 از آمادگي كامل اين منطقه جهت مهار آبگرفتگي خبر داد.
ماني جعفريان در گفتگو با خبرنگار اجتماعي باشگاه خبرنگاران افزود: با توجه به پيش بيني سازمان هواشناسي مبني بر احتمال آبگرفتگي معابر از سوي منطقه تدابيري اتخاذ گرديد كه هيچ گونه آبگرفتگي در سطح شهر منطقه مشاهده نشود و تردد در خيابان هاي اين منطقه به صورت آرام و روان جريان داشته باشد.

وي تصريح كرد: كليه نواحي 6 گانه در آماده باش كامل به سر مي برند و تمامي امكانات، نيروي انساني و ماشين آلات جهت مهار آبگرفتگي بسيج شده اند.

جعفريان با اشاره به شناسايي نقاط آبگير و حساس منطقه طبق سنوات گذشته و لايروبي و قنوات موجود از قبل اظهار داشت: منطقه 6 جهت مهار آبگرفتگي آمادگي كامل دارد و علاوه بر آن طي بارش اخير به صورت مداوم و مستمر عوامل خدمات شهري از اين نقاط جهت رفع هر گونه معضل و مشكلي بازديد به عمل آوردند.

جعفريان خاطر نشان كرد: نظر به اعلام سازمان هواشناسي مبني بر بارش نزولات آسماني طي هفته جاري،‌ عمليات لايروبي انهار و قنوات در سطح منطقه و نواحي 6 گانه جريان دارد.

دسته ها : خبر - اخبارمنطقه6
يکشنبه پانزدهم 11 1391 8:39
دسته ها : پيروزي انقلاب
شنبه جهاردهم 11 1391 23:33

در دوران پهلوي در تار و پود رژيم نفوذ كرده بود و منشاء تمام آن دربار بود. درباريان در شئون مختلف مفاسد اخلاقي و مالي نقش داشتند. لذا يكي از عوامل بروز نارضايتي‌هاي گسترده از رژيم شاه، فساد بي‌حد و حصر دربار بود. فساد اخلاقي، تكبر و تفرعن، فساد جنسي، فساد مالي و فساد ديني تمام اركان، سازمانها و وزارتخانه‌ها را در نورديده بود. در حقيقت، فسادي كه با ظهور رژيم پهلوي همزاد دربار بود، در پايان دوران حكومت پهلوي به صورت يك فرهنگ حاكم درآمد.(1)

 
به گزارش رويش‌نيوز به نقل از فارس، اشرف پهلوي خواهر همزاد محمدرضا يكي از مشهورترين زنان فاسد دربار بود كه با انجام كارهاي خلاف قانون و اخلاق شهرتي جهاني داشت و عمده فعاليت‌هايش براي رسيدن به دو هدف خلاصه مي‌شد، او به هيچ چيز بيش از مرد و پول علاقه نداشت. اشرف براي كسب پول به هر اقدامي دست مي‌زد.(2)
 
قاچاق مواد مخدر در داخل و همكاري با باندهاي مافياي بين‌المللي، قماربازي در كازينوهاي داخل و خارج تنها گوشه‌اي از اقدامات اشرف بود. او در قمار تا بدانجا پيش رفته بود كه علناً سر برادرش (محمدرضا) كلاه مي‌گذاشت و در قماربازي‌هاي شبانه كاخ محمدرضا و با تباني با عوامل خودش مبالغ سنگين 20، 30 و 50 ميليوني از شاه مي‌برد و پس از پايان بازي، اشرف دسته چك محمدرضا را مي‌آورد و به دستش مي‌داد و او نيز چك مي‌كشيد و امضاء مي‌كرد.(3)
 
اشرف در تصرف عدواني زمين‌هاي زراعي مردم در اقصي نقاط حاصل خيز كشور به ويژه در شمال، زمين‌هاي ملي در تهران و شهرستانها نيز دست داشت و كسي جلو‌دار او نبود، شركت در معاملات و قراردادهاي نفتي و ساير مناقصه‌ها در داخل و خارج بين مؤسسات و اشخاص و اشخاص حقيقي و حقوقي خارجي و وزارتخانه‌ها با گرفتن حق‌حساب و پورسانت باعث امضاء قرار دارد مي‌شد، اگرچه اين نوع معاملات به ضرر ايران و وزارتخانه‌ها مي‌شد ولي احدي از مديران جرأت مخالفت با دستور اشرف را نداشتند.
 
مقام فروشي و سوءاستفاده در بليت‌هاي بخت‌آزمايي از ديگر فعاليت‌هاي درآمد‌ آور او بود.
 
فردوست در اين زمينه مي‌نويسد:
 
«اشرف رسماً پول مي‌گرفت و شغل مي‌داد، از وكالت تا وزارت و سفارت و هيچ ابايي نداشت. سپس دستور مي‌داد كه در زمان اشتغال هر كاري مي‌خواهي بكن و اين قدر به من بده! يكي از منابع مهم درآمد اشرف بليت‌هاي بخت‌آزمايي بود كه ماهيانه ميليون‌ها تومان حق و حساب مي‌گرفت. در اين مسئله من مدرك داشتم و به محمدرضا هم گزارش كردم و البته طبق معمول اهميتي نمي‌داد.»
 
 
 
او دهها تن از رجال عصر پهلوي و جوانان مورد علاقه‌اش را با هزار حيله و كلك به دام شهوت خود گرفتار كرد و اگر كسي جواب نه به او مي‌داد مرگ در انتظارش بود. موضوع قتل فجيع پالانچيان به دستور اشرف كه درخواست او را رد كرده بود نمونه‌اي از اقدامات جنون‌آميز او بود.
 
حسين فردوست ـ رئيس دفتر ويژه اطلاعات شاه ـ با شناختي كه از اشرف داشت در مطلع سخنش او را شيطاني به نام اشرف پهلوي ناميده است. وي در آخرين فراز مطلبش راجع به اشرف مي‌نويسيد:
 
«اشرف فرد دوم خانواده پهلوي، زني كه در هر زمينه در حد اعلاي افراط و گستاخي است و مي‌توانم او را به حق"فاسد‌ترين زن جهان" بنامم در تاريخ زنان فاسد جهان، معادل اشرف يا نيست و يا نادر است. معتاد، قاچاقچي مواد مخدر، عضو مافياي امريكا، بيمار جنسي، و زني كه به قول خودش اگر هر شب يك مرد تازه نبيند خوابش نمي‌برد.(4)
 
 
 
هدف از اين مقدمه ارائه دو سند از اسناد ساواك است كه حكايت از زدوبند و كارهاي غيرقانوني چهارتن از نوچه‌هاي اشرف پهلوي دارد. آنان با حمايت او اقدام به برپايي گاردن پارتي نموده و با سركيسه كردن رجال و مردم، پول‌هاي دريافتي را به جيب مي‌زدند.
 
 
 
در اين سندها مي‌خوانيم:
 
 
 
به: 327 تاريخ‌ گزارش: 22/6/49
 
از: 20 ه‍ 5 شماره گزارش: 29709/20 ه‍ 5
 
موضوع: گاردن پارتي پارك فرح
 
پيرو: 29100/5/5/49
 
گردانندگان گاردن پارتي در پارك فرح چهارنفر از اشخاص مشروحه زير مي‌باشند كه داراي سوابق خوب و روشني نيستند و شايع نموده‌اند كه اين گاردن پارتي مربوط به والاحضرت اشرف پهلوي مي‌باشد و روز جمعه 2/6/49 كارت‌ها به نام اينكه والاحضرت شركت مي‌نمايند بين مقامات مملكتي توزيع مي‌نمايند. ولي والاحضرت در جشن شركت ننموده و فقط نديمه معظم‌لها و تعدادي از رجال با بانوانشان شركت مي‌نمايند كه به علت حضور تعداد زيادي از افراد ناصالح و اوباش تعدادي از مدعوين محل را ترك مي‌نمايند.
 
گردانندگان عبارتند از:
 
اكبر قهاري
 
ايزدي (برادر رئيس دفتر والاحضرت)
 
محبي
 
منصور اميري
 
توضيح يكشنبه: قبلاً در مورد سوابق اكبر قهاري و چگونگي كسب اجازه برگزاري جشن ملي طي شماره معطوفي مراتب به استحضار رسيده است و تصور مي‌رود عدم حضور والاحضرت به علت اطلاع از سوابق نامبردگان باشد.
 
توضيح چهارشنبه: برابر اطلاع ايزدي ، برادر رئيس دفتر والاحضرت از اشخاص بدنام و كلاهبردار مي‌باشد و توانسته است بوسيله برادرش اين اجازه را كسب نمايد پيشنهاد مي‌گردد به آقاي ايزدي رئيس دفتر والاحضرت تذكر داده شود كه براي كسب اينگونه امور حفظ حيثيت خاندان جليل سلطنت را بر نفع شخصي برادرش ترجيح دهد. اديب
 
  *** به: 327 تاريخ‌ گزارش: 5/5/49
 
از: 20 ه‍ 5 شماره گزارش: 29100/20 ه‍ 5
 
موضوع: اكبر قهاري
 
اخيراً‌ اكبر قهاري موفق شده اجازه گاردن پارتي در پارك فرح را از دفتر والاحضرت اشرف كسب نمايد نامبرده شخص كلاهبرداري است كه چند سال قبل در تاج‌گذاري شاهنشاه آريامهر نيز اجازه گرفت يك گاردن پارتي بدهد و صدي 50% آن را به كانون افسران بازنشسته پرداخت نمايد ولي پس از پايان گاردن پارتي با پولها به آمريكا فرار كرد. نامبرده جوانيست خوش‌سيما زرنگ و اين اجازه را اخيراً توسط خانم خواجه‌نوري از والاحضرت اخذ نموده است مشاراليه پس از كسب مجوز شروع به گرفتن پيش قسط از متقاضيان غرفه‌ها در گاردن پارتي نموده و 1300000 ريال از پولهاي جمع‌آوري شده را دو روز قبل يك اتومبيل امپريال مشكي خريد نامبرده اين دفعه قرار گذارده مقداري از منافع گاردن پارتي را به لژيون خدمتگذاران بشر بدهد و بدين منظور توسط يكي از دوستانش شب چهارشنبه 31/4/49 از محمدعلي آموزگار وكيل مجلس محمد پرويزي يكي از بستگان رسول پرويزي كه از شيراز به تهران آمده ـ صفرعلي شمشكي و چند نفر ديگر را در كاباره شكوفه‌نو دعوت نموده است.
 
نظريه شنبه: نامبرده شخص زرنگ و شارلاتان است و معلوم نيست چگونه اين اجازه را بدست آورده است.
 
نظريه يكشنبه: جلسه ميهماني صحت دارد. اديب
 
نظريه چهارشنبه: چون لژيون خدمتگذاران بشر اعتبار جهاني دارد بررسي سوابق شخص مورد بحث ضروري است در صورت صحت خبر صدور اين‌گونه اجازه‌ها از طرف خاندان جليل سلطنت به اينگونه افراد باعث نزول حيثيت و پرستيژ خواهد بود.
 
 
 
پي‌نوشت‌ها:
 
1ـ سقوط، مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي، مقاله: فساد دربار، حجت‌الاسلام والمسلمين روح‌الله حسينيان، چاپ اول 1388، ص 287
 
2ـ خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ج 1، چاپ اول 1369، چاپ اطلاعات صص 236
 
3ـ همان، ص 236
 

4ـ همان

دسته ها : پيروزي انقلاب
شنبه جهاردهم 11 1391 14:27


در پاسخ به شبهه ي اينكه " شيعيان، رواياتى درباره على بن ابى طالب نقل مى كنند كه همگى غلوّ است، مانند «على هو الصراط المستقيم» و «على بن أبى طالب حجّتى على خلقى»

در پاسخ به اين پرسش در پايگاه اطلاع رساني حضرت آيت الله سبحاني آمده است: .






پاسخ
درگذشته يادآور شديم، غلوّ تجاوز از حدّ و اندازه است. شيعيان، درباره اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السلام) ، جز آنچه كه در قرآن درباره او آمده و يا روايات متواتر يا متضافر، آن را تأييد كرده، چيزى نمى گويند.
كافى است كه بدانيم احمد بن حنبل مى گويد: روايات صحيحى كه در حق على(عليه السلام) وارد شده در حق هيچ يك از صحابه نيامده است. [243]
على(عليه السلام) نخستين كسى است كه به پيامبر (صلى الله عليه وآله) ايمان آورد و نخستين كسى است كه در تمام غزوات، جز غزوه تبوك در ركاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) جانفشانى كرد. على(عليه السلام) آن انسانى است كه پيامبر او را دروازه دانش خود خواند و گفت: «أنا مدينة العلم وعلىٌّ بابها» ، على(عليه السلام) نخستين و آخرين فردى است كه نسل رسول خدا از طريق او و همسرش فاطمه(عليها السلام) ادامه يافته است. على(عليه السلام) تنها انسانى است كه همه صحابه به او رجوع كرده و از او علم مى آموختند و او به احدى مراجعه نكرده است.
اين رشته از فضايل چيزى نيست كه كسى آنها را منكر شود. لجوج ترين افراد مانند ابن تيميه نيز كه دشمنى على(عليه السلام) را در دل دارد، نسبت به برخى از فضائل اذعان كرده اند.
و امّا اينك دو مطلبى كه دستاويز طراح شبهه شده، درباره آنها سخن بگوييم:
1. در تفسير( اهدنا الصراط المستقيم ) آمده است كه مقصود از صراط مستقيم اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السلام) است. [244]
مسلّماً اين از قبيل تطبيق يك مفهوم كلى بر مصداق است. على مظهر صراط مستقيم و قبل از او پيامبر گرامى مظهر آشكار «صراط مستقيم» است. در حقيقت، پيامبر و على(عليهما السلام) و ديگر اوصيا و اوليا، اسوه ها و الگوهايى براى صراط مستقيم هستند. مردم براى شناسايى راه درست از غير آن، بايد به زندگانى اين انسان هاى وارسته بنگرند كه راه و روش آنها تجلى گاه صراط مستقيم است. امروز يكى از راه هاى اصلاح جامعه، ارائه اسوه ها و نمونه هاست تا مردم، از نزديك ببينند و مثل آنان عمل كنند. با توجه به اين حقايق، كجاى اين، غلوّ است؟
قرآن در آيه اى ديگر نمونه هاى بيشترى را براى صراط مستقيم معرفى مى كند و مى فرمايد:
( من يطع الله والرسول فأُولئك مع الذين أنعم الله عليهم من النبييين والصديقين والشهداء والصالحين وحسن أولئك رفيقاً ). [245]
«هر كس از خدا و پيامبر فرمان برد، با كسانى خواهد بود كه خداوند بر آنان نعمت بخشيده از جمله پيامبران و پذيرندگان آنها و شهيدان و شايستگان، آنان دوستان خوبى هستند».
بنابراين، اين نوع تفسير كه در روايات فريقين فراوان است، از قبيل «جرى» و تطبيق كلى بر فرد است.
و امّا فقره دوم كه «على بن ابى طالب حجّتى على خلقى و ديّان دينى» [246] اين روايت كه در مصادر متعدد شيعه نقل شده است، كوچك ترين غلو در آن نيست. على(عليه السلام) به حكم حديث غدير، و ثقلين، خليفه رسول خدا و جانشين بر حق اوست.


[244] . مجمع البيان، ج1، ص 31.
[245] . نساء/ 69.
[246] . امالى صدوق، ج1، ص 637; عيون اخبار الرضا، ج1، ص 61.


منبع: شفقنا و عقيق

دسته ها : مذهبي
شنبه جهاردهم 11 1391 14:12
دومين بانوي نظام هستي را بشناسيد






حجت‌الاسلام محسن اديب بهروز _عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران_ در خصوص مقام و منزلت حضرت خديجه(س) اظهار داشت: برخي از دوستان و محققان ما وقتي آيين و مذهب خانواده پيامبر(ص) و حضرت خديجه(س) را مطرح مي‌كنند، مي‌گويند كه آنها جزو «حنفا» يعني پيروان حضرت اسماعيل(ع) بودند كه از تحريف مصون مانده است و در واقع، تنها آييني كه خالص به جناب عبدالمطلب رسيده بود آيين جدش حضرت ابراهيم(ع) بود كه آييني محفوظ از تغيير و تحريف بود. بنابراين اگر ما بپذيريم كه اگر آنها موحد بودند بايد گفت آييني كه داشتند آيين حضرت ابراهيم (ع) بوده، نه آيين تحريف شده حضرت عيسي(ع).




وي با اشاره به شخصيت قرآني حضرت خديجه(س) عنوان كرد: تفاسير اهل سنت و شيعه در ذيل تفسير آيه 42 سوره آل عمران «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ» آورده‌اند كه خطاب اين آيه فقط شامل حال حضرت مريم (س) نمي‌شود بلكه بر اساس تصريح پيامبر (ص) در روايت‌هاي متواتر، سه خانم ديگر از جمله حضرت زهرا (س)، حضرت خديجه(س) و حضرت آسيه نيز از مصاديق اين آيه به شمار مي‌روند و حضرت خديجه (س) بعد از دختر بزرگوارش، دومين مقام نظام هستي را در ميان خانم‌ها داشته و دربالاترين مرتبه كمال بعد از وجود مطهر حضرت زهرا(س) قرار دارند.
....

منبع: فارس
دسته ها : مذهبي
شنبه جهاردهم 11 1391 11:16

تو به سوي ما مي آيي!

عصر روز تاسوعا عمر سعد لشگر خود را فراخواند و پيش از غروب آفتاب به خيام امام حسين(ع) حمله نمود. امام كه در جلوي خيمه‌شان نشسته و دو زانو را دربند شمشير قرار داده بودند و در اثر خستگي خوابشان برده بود، ولي خواهرشان حضرت زينب(س) بيدار بودند، از اين ماجرا آگاه گشتند، به نحوي كه در كتاب چهره درخشان حسين بن علي(ع) نقل است: حضرت زينب صداي حمله سپاه را از نزديك مي‌شنود و با ملايمت به برادر نزديك شده و مي‌گويد: برادر بانگ و فرياد نزديك مي‌شود آيا نمي شنويد؟ امام سر برمي دارند و مي‌گويند: جدم رسول خدا (ص) را در خواب ديدم، به فرمود: تو نزد ما مي‌آيي!

خواهر بزرگوارشان سيلي به صورت خود نواختند و فرمودند: اي واي! اي واي! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم واي بر تو نباشد و آرام باشد، زيرا اين حق است.

دسته ها : مذهبي
شنبه جهاردهم 11 1391 11:10

....چشمه‌اي كه بدست امام حسين (ع) نمايان شد

در روضة الشهدا اين گونه نقل شده است كه در روز هشتم محرم بود كه در لشگرگاه امام حسين (ع) آبي پيدا نمي‌شد و تمامي لشگر و اطفال به تشنگي مبتلا شده بودند و فرياد العطش العطش سر مي‌دادند. امام حسين(ع) پس از ديدن اين وضعيت برخاستند و به موضعي تشريف بردند و فرمودند: اين موضع را بكنيد.

زماني كه كندند، چشمه آبي زلال و شيرين پديدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نيز سيراب كردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپديد شد و هر چه جستجو كردند از آن اثري نديدند!

 

...

..

دسته ها : مذهبي
شنبه جهاردهم 11 1391 11:1
X