....چشمهاي كه بدست امام حسين (ع) نمايان شد
در روضة الشهدا اين گونه نقل شده است كه در روز هشتم محرم بود كه در لشگرگاه امام حسين (ع) آبي پيدا نميشد و تمامي لشگر و اطفال به تشنگي مبتلا شده بودند و فرياد العطش العطش سر ميدادند. امام حسين(ع) پس از ديدن اين وضعيت برخاستند و به موضعي تشريف بردند و فرمودند: اين موضع را بكنيد.
زماني كه كندند، چشمه آبي زلال و شيرين پديدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نيز سيراب كردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپديد شد و هر چه جستجو كردند از آن اثري نديدند!
...
..
يكي از مسائل بسيار خواندني كه در كشمكش حركت و قيام امام حسين عليه السلام به وقوع پيوسته معجزاتي است كه از حضرت سيدالشهدا عليه السلام بسيار ديده شده ، خواه زمان حركت از مدينه خواه حتي پس از شهادت!
حضرت سيدالشهدا عليه السلام كه از هر نظر به شهادت خود آگاه بودند و هنگامي كه ميخواستند از مدينه حركت كنند، ام سلمه همسر پيامبر(ص) به خدمت ايشان رسيد و عرض كرد: اي نور ديده من، مرا اندوهناك مكن در بيرون رفتن از مدينه بسوي عراق، چون من از جدت رسول خدا(ص) شنيدم كه ميفرمودند: فرزند دلبند من حسين، در عراق، در زميني كه آنرا كربلا ميگويند به تيغ ظلم و جفا كشته ميشود.
سپس آن حضرت فرمودند: اي مادر، ميدانم كه شهيد خواهم شد و چارهاي جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل ميكنم.
و چنانچه كه در كتب مدينه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ايشان ميفرمايند: به خدا سوگند؛ ميدانم در چه روزي كشته ميشوم، و چه كسي مرا خواهد كشت، و در كدام بقعه مدفون خواهم شد و ميدانم چه كسي با من از اهل بيت من و خويشان من كشته خواهد شد، و ميخواهي اي مادر نشان بدهم جاي شهادت خود را؟
و سپس آن حضرت با دست مبارك خود به سوي كربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمينها فرو رفت و زمين كربلا بالا قرار گرفت...
به احتمال قوي اين نخستين معجزهاي بوده كه از حضرت سيدالشهدا(ع) در راه رسيدن به شهادت و تقرب به خدا، از ايشان سرزده و جالب است بدانيد كه پس از آن نيز معجزاتي بسيار عجيب تر از اين حضرت نمايان گرديده به نحوي كه اكثر راويان و منابع آنها را نقل كردهاند. متوسل در باب اين معجزات مينويسد:
امام حسين(ع) پس از طي مراحل و رسيدن به خاك كربلا، ديگر اسبشان قدم از قدم برنميداشت تا آن اسب را عوض كردند، سپس اسبي ديگر براي حضرت آوردند و آن هم گامي برنداشت تا آن كه پنج اسب را به همين منوال عوض كردند و هيچكدام راه نرفتند و حضرت پس از ديدن اين صحنهها از نام آن سرزمين جويا شدند و پي به ماجرا بردند
آدمي وقتي عاشق مي شود كه قلبش در شعله هاي محبت تفتيده شود و آتش اشتياق از وجودش زبانه كشد؛ همان كه مولي الموحدين، علي بن ابيطالب (عليه السلام) فرمود:«دوستي خدا آتشي است كه از هر چه عبور مي كند، آن را مي سوزاند و نور الهي نمي تابد بر چيزي، مگر آنكه آن را روشن مي كند»(١) ...
... و اين فقط عشق خداست كه اين گونه مي سوزاند و روشن مي كند ... هيچ عشق ديگري را نمي تواني بيابي كه اين گونه باشد ... بسوزاند و روشن كند ... خالص كند و صادق، كه«دوست خدا خالص ترين مردمان است به خدا در سرّ ضميرش و صادق ترين است در قولش»(٢)؛ همان كه بارها و بارها شنيده اي كه گفته اند ...
محب صادق آن است كه پاكباز باشد
كه«مشتاق خدا، نه خانه اي دارد و نه شهري، نه نرم مي پوشد و نه بر جاي قرار دارد»(٣) ...احوالش، احوال اسپند روي آتش است ... سوخته و بي قرار ...
خـــانه خود را همي ســـــوزي بســـــوز .. كيســـت آن كس كه گـــــويد لا يجــــوز
خوش بسوز اين خانه را اي شير مست .. خانه عاشـــــق چنين اولي تر اســــت
بعد از اين مــــــن ســــوز را قبله كـــــنم .. زان كه من شمعم به سوزش روشـنم
آنگاه وقتي عاشق مي شوي، عاشق خدا، تازه در مي يابي كه گناه و معصيت قشر سياهي است كه وقتي قلب را فرا بگيرد، نوري به آن نفوذ نمي كند و گناه، يعني خدا فروشي و تو حاضري خدايت را بفروشي به فريب شيطان؟ ... و اين چه بد معامله اي است، وقتي خداي كمال ها و زيبايي ها را مي فروشي و با شيطان از در آشتي در مي آيي ... آنگاه است كه عهدت را با خدا از ياد برده اي ...
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ»(۴) ...
نمي خواهي چشم دلت خيره در تماشاي عظمت و جلال الهي شود؟... «هنگامي كه مرا دوست داشت، من هم او را دوست دارم و هم محبوب ديگرانش مي كنم و چشم دل او را براي تماشاي عظمت و جلالم باز مي كنم»(۵) ... و مگر مي تواني عاشق شوي تا وقتي كه از هواي نفست پيروي مي كني؟ ...
١. مصباح الشريعه، ج٢، ص ٢٣٩.
٢. همان، ص ٢٣٧.
٣. همان، ص ٢۴۵.
۴. يس: ۶٠.
۵. رساله لقاءالله، ص ۴١.
عقيق
زهرا رضاييان
...
انقلاب اسلامي، آذرخشي از عاشوراي حسيني
پيش درآمد
«انّي لا اَري الموتَ الاّ السعادةَ، و لا الحياةَ مع الظالمينَ اِلاَّ بَرَماً»;1 من قطعاً مرگ در راه حق جز سعادت و زندگي با ستم پيشگان را جز ملال و دلتنگي نمي دانم. (امام حسين(عليه السلام))ويژگيهاي مشترك نهضت عاشورا و انقلاب اسلامي
1. ايثار و فداكاري
شاخص ترين مشخصه و كارآمدترين عنصر اين دو نهضت ايثار و فداكاري است. اين ويژگي، هم در نهاد رهبري و هم طرف داران هر دو نهضت پررنگ است. امام حسين(عليه السلام)شب عاشورا بيعت خود را از تمام هوادارانش برداشت و از آنها خواست تا او را در ميان دشمن تنها بگذارند; زيرا با شهادت آن حضرت، مسئله پايان يافته تلقّي مي شد و دشمنان دستور داشتند كه در اين صورت، به هواداران او آسيبي نرسانند. پس فرمود: «آگاه باشيد كه به همه شما اجازه رفتن دادم. همه شما آزاديد; بدون اينكه هيچ بيعتي از من بر شما باشد، برويد!»22. نجات دين خدا
از جمله مشتركات اساسي اين دو نهضت تلاش براي احياي دين خدا و ارزشهاي فراموش شده در ميان مسلمانان بود. حسين بن علي(عليهما السلام) در آغاز حركتش فرمود: «مگر نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل روگرداني وجود ندارد؟! شايسته است (در چنين وضعي) انسان مؤمن به ديدار پروردگار خود بشتابد. من مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران را جز ملال و دلتنگي نمي دانم.»12 فرزندش امام خميني(قدس سره)نيز گفت: «سيدالشهداء(عليه السلام)براي اسلام خودش را به كشتن داد... حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)را كشتند، اما (اين كشته شدن) اطاعت خدا بود، براي خدا بود، تمام حيثيت براي او بود. از اين حيث، هيچ شكستي در كار نبود.»133. امر به معروف و نهي از منكر
اهميت عنصر «امر به معروف و نهي از منكر» در آيات و روايات بي شماري گوشزد گرديده است. سلامت هر جامعه، مسلمان يا غير آن، مذهبي يا سكولار، مؤمن يا ملحد، بسته به آن است كه آنچه را آن جامعه «معروف» يا «منكر» مي داند، بر آن امر يا نهي كند و براي آن هزينه بپردازد. اين نكته هرچند با نگاهي عقلي يا تجربي به دست مي آيد، اما قرآن كريم نيز آن را فرموده است: (يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَي مَا أَصَابَكَ)(لقمان: 17); پسرم! نماز را بپادار و امر به معروف و نهي از منكر كن و بر آنچه به تو مي رسد استقامت و پايداري داشته باش.4. مبارزه با علت فساد
يكي ديگر از عناصر مشترك اين قيامها آن بود كه هر دوي آنها قلب فساد را نشانه رفتند. امام حسين(عليه السلام) ذرّه اي با يزيد پليد به بيعت و مصلحت ننشست; چرا كه وي غير از معاويه بود و تحمّل او بر مسلمانان جايز نبود، چه رسد به امام مسلمانان. يزيد فردي بي شخصيت، ميمون باز، شرابخوار و بي كفايت بود كه براي برچيدن سفره توحيد، از ابتدا سفره بان آن را هدف قرار داده بود، و چاره اي نبود جز آنكه پيكان مبارزه از ابتدا قلب او را نشانه رود. پس به قول فيلسوف شهيد مرتضي مطهّري، چنانچه دعوت كوفيان براي قيام در كار نبود و حتي اگر معاويه نيز بيعتش را از امام حسين(عليه السلام) برمي داشت و او را به حال خود رها مي كرد، سيدالشهداء(عليه السلام) دست از يزيد برنمي داشت;16 زيرا يزيد اسلام را پوستين وارونه كرده بود. پس بايد تنبيه مي شد و به سزايش، كه دست كم بركناري از قدرت بود، مي رسيد.5. ظلم ستيزي و طاغوت زدايي
از جمله مشتركات ياد شده و از كارويژههاي رهبران راستين، ظلم ستيزي و طاغوت زدايي است. «طاغوت» در منظر قرآن كريم، به نظام هايي اطلاق مي شود كه در جايگاه حق نشسته و قانون و قضاوت را از خدا نمي گيرند، هرچند چنين رژيم هايي مورد پذيرش عده اي و يا حتي اكثريت افراد يك جامعه باشند. در قرآن و روايات، «طاغوت» يا حاكم نامشروع يعني: كسي كه از طرف خدا مأذون و منصوب نباشد و مبارزه با چنين نظامي در صورت توان، واجب است. خداوند متعال انگيزه بعثت انبيا(عليهم السلام)را اساساً دو نكته معرفي مي كند: «عبادت خدا; و كناره گيري و مبارزه با طاغوت.»186. تضاد با ليبراليسم
ويژگي هايي كه ذكر شدند و صدها ويژگي ديگر، كه از مختصات مكتب عاشورا يا مشتركات آن با انقلاب اسلامي هستند، همه در يك چالش جدّي با مكتب جهان شمول امروزين يعني «ليبراليسم» قرار دارند. در حقيقت، انقلاب اسلامي به تبع نهضت عاشورا، در حالت دوگانگي و چالش عميق با مكتب ياد شده قرار دارد. «ايثار و فداكاري» به عنوان شاخص ترين مشخصه و كارآمدترين عنصري كه در هر دوي اين نهضتها بسيار پررنگ و جلوه گر است، نام برده شد. اين عنصر در مكتب ليبراليسم نه تنها جايي ندارد، بلكه عكس آن حاكم است. پررنگ ترين آموزهها و شاخص ترين مشخصههاي ليبراليسم عبارتند از: «آزادي فردي و محدود كردن قدرت دولت»،23 كه نتيجه اي جز «سود شخصي» و «جامعه فداي فرد» ندارد.پي نوشت:
1ـ ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، ص 174 / سيدبن طاووس، اللهوف، ص 69.
2ـ شيخ عبّاس قمي، نفس المهموم، ص 227 و 228.
3ـ امام خميني، صحيفه نور، ج 1، ص 45.
4ـ همان، ص 60.
5ـ امام خميني، كلمات قصار (پندها و اندرزها)، ص 228.
6ـ همو، صحيفه نور، چ بيستم، ص 227.
7ـ محمّدبن جرير طبري، تاريخ طبري، چ پنجم، ص 418 / ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 3، ص 285 / شيخ عبّاس قمي، پيشين، ص 227.
8ـ شيخ عبّاس قمي، پيشين، ص 227 و 228.
9ـ امام خميني، صحيفه نور، ج 2، ص 97.
10ـ همان، چ نهم، ص 57.
11ـ عبداللّه جوادي آملي، شكوفايي عقل در پرتو نهضت عاشورا، قم، انتشارات اسلامي، 1381، ص 195.
12ـ سيدبن طاووس، پيشين، ص 69 / ابن شعبه حرّاني، پيشين، ص 174.
13ـ امام خميني، صحيفه نور، ج 4، ص 20.
14ـ خوارزمي، مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188.
15ـ امام خميني، صحيفه نور، ج 20، ص 189.
16ـ مرتضي مطهّري، حماسه حسيني، ج 3، ص 178 به بعد.
17ـ پرير كلر وبلانش، ايران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صفري، ص 13.
18ـ نحل: 36.
19ـ اشاره به فرمايش امام خميني در جواب شاه كه گفته بود: سيدي هم پيش از تو بود كه با ما كار چنداني نداشت و اين قدر ما را اذيت نمي كرد، امام فرموده بود: او سيد حسني بود، اما من سيد حسيني ام.
20ـ امام خميني، صحيفه نور، ج 3، ص 225.
21ـ همان، ج 17، ص 59.
22ـ امام خميني، كتاب البيع، ج 2، ص 461.
23ـ آر. بروس داكلاس، كنت آر. هاردر، تام باتلمور و استنلي پين، ايدئولوژي.//
...
...برنارد شاو نمايش نامه نويس و منتقد ايرلندي مي گويد:
اساس مباحث حقوق بشر و حقوق زن را در جهان متفكران اسلامي ريختند
و براي نخستين بار٬اصل عدالت را در جهان تئوريزه كردند... همه آنچه دين
محمد(ص) حق بشر دانست٬ ما در غرب براي به دست آوردن تك تك آنها
با مسيح و سخنگويانش قرنها جنگيديم و به هزينه بي دين شدن٬ آنها را به
دست آورديم.