معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2086160
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

درگيري نيروهاي رژيم با مردم

جمعيت حاضر در منزل و خيابان صفاييه پس از سخنراني آقاي نوري قرار مي‏گذارند كه به منزل آقاي مشكيني بروند؛ و آرام از خيابان صفاييه عبور مي‏كنند و به چهار راه بيمارستان مي‏رسند. در آن‏جا نيروهاي زيادي در اطراف كلانتري يك مستقر بودند و حتي ماشين‏هاي آب‏پاش را در آنجا آماده كرده بودند. آقاي حسين وافي، چگونگي بازگشت از منزل آقاي نوري را به صورت آرام و بدون شعار دادن توصيف مي‏كند و مي‏گويد:

«نكته ديگري بايد عرض كنم و در شمار حقايقي است كه بايد تاريخ ثبت كند، اين است كه در آن‏جا مردم شعار خاصي نمي‏دادند، چون رعب و وحشت چنين چيزي را ايجاب نمي‏كرد. در ثاني هيچ پلاكارت و عكسي از امام(ره) در دست مردم نبود و آنچه كه بود، تنها راه‏پيمايي آرام و ساكت مردم بود، فوقش اگر كسي شجاعت به خرج مي‏داد، در پاسخ به سؤال رانندگان و مسافران كه سوار بر ماشين‏ها عبور مي‏كردند، مي‏گفت: به آقاي خميني توهين شده است... من خودم دقيقا سر چهار راه بودم... نيروها و كماندوهايي در ميدان مستقر بودند... مجهز به كلاه كاسكت و ماسك ضد گاز و باتوم و اسلحه بودند و ظاهرا هدفشان اين بود كه در مردم، ايجاد رعب و وحشت كنند تا حركت ادامه نيابد.»42

محمد شجاعي يكي از حاضران در صحنه درگيري ضمن تأكيد فوق، درباره حركت آرام مردم به طرف ميدان چهار راه بيمارستان چنين مي‏گويد:

«جمعيت آرام و بي‏سر و صدا پيش مي‏رفت. شعاري از كسي بلند نمي‏شد، چون گويندگان مذهبي مردم را توصيه به راه‏پيمايي آرام كرده بودند. اگر كسي هم مي‏خواست شعاري بدهد كسي جوابش را نمي‏داد.»


مطالبی که در سطور فوق نقل شد حکایت از آن دارد که طلاب و مردم قصد درگیری با نیروهای رژیم را نداشتند. هدف از رفتن به بیوت آقایان علما، اظهار تنفر از عمل رژیم بود. ولی دستگاه‏های امنیتی رژیم پیش‏بینی درگیری را می‏کردند و خود را هر چه بیشتر آماده رویارویی با طلاب می‏کردند. معینی رییس ساواک قم در این‏باره به اداره سوم ساواک چنین گزارش می‏دهد:

«شورای هماهنگی در دفتر کار ریاست سازمان تشکیل و موارد زیر اتخاذ تصمیم گردید:

1ـ از نظر تقویت نیروهای انتظامی در صورت لزوم از هنگ ژاندارمری قم، افراد کمکی خواسته شود.

2ـ از نظر فرونشاندن تظاهرات آشوبگران، افراد کمکی از شهربانی کشور شاهنشاهی درخواست شود.

3ـ از نظر ساکت کردن متظاهرین، به آیات تذکر داده شود که به نحو مقتضی تظاهرکنندگان را از انجام عملیات خرابکارانه منع نماید.»44

در گزارش خیلی محرمانه‏ای که ساواک در قالب بولتن تهیه کرد و در بخش «اقدامات انجام شده» امروز(19/10/56) آمده بود:

«به محض شروع تظاهرات، هنگ ژاندارمری قم به صورت آماده‏باش درآمده و یک دسته از گروهان تأمین پاسداری به اضافه یک گروه دیگر به سرپرستی 3 نفر افسر به شهربانی اعزام، که پس از متفرق شدن تظاهرکنندگان به هنگ مراجعت نموده‏اند.»45

گزارشگر ساواک چگونگی تظاهرات طلاب پس از سخنرانی آقای نوری و درگیری نیروها با آنان را چنین شرح می‏دهد:

«طلاب از منزل نوری که خارج شدند نزدیک چهار راه ارم(چهار راه بیمارستان) یکی از افسران شهربانی به طلاب اخطار کرد که متفرق شوند و راه عبور اتومبیل‏ها را باز کنند. وی ضمنا گفت بستن راه شرعا و اخلاقا صحیح نیست. در این وقت طلاب شروع به شکستن شیشه‏های بانک صادرات و حزب رستاخیر کرده و به طرف مأمورین حمله کردند. من کاملاً مراقب اوضاع و احوال بودم. عده‏ای از طلاب در جلو جمعیت مشغول زد و خورد بودند و عده‏ای هم در حدود دویست نفر در مدرسه حجتیه آمدند که از این عده حدود صد نفر آنها مشغول کندن آجر از زمین شدند و 50 نفر مأمور بودند که آجرهای کنده شده را بشکنند و بقیه مأمور بودند که آجرهای شکسته شده و چوب و آهن را از مدرسه حجتیه به دست عده‏ای که مشغول جنگ بودند برسانند.»46

گزارشگر دیگر ساواک درگیری پلیس با طلاب و مردم را به بیان دیگر بازگو می‏کند: «پس از سخنرانی نوری مردم از منزل وی بیرون آمده و در خیابان شروع به راه‏پیمایی کردند نزدیک چهار راه ارم(چهار راه بیمارستان) که رسیدند چند نفر شروع کردند به شکستن شیشه‏های بانک صادرات و حمله کردند به حزب رستاخیز و اتومبیل‏هایی که جلو حزب پارک شده بود و اتومبیل پلیس که جلو کلانتری یک ایستاده بود و آنها را با سنگ و چوب شکستند، در این وقت مأمورین به جعمیت حمله کردند و مردم هم مقاومت کرده و با سنگ به مأمورین حمله کردند. مأمورین ناچار شدند که تیراندازی کنند با این که مأمورین مرتب تیراندازی می‏کردند ولی طلبه‏ها متفرق نمی‏شدند و همچنان شعار می‏دادند و به طرف مدرسه‏خان می‏آمدند. نزدیک چهار راه مدرسه‏خان، ژاندارم‏ها رسیدند و با سنگ و چوب به طلبه‏ها حمله کردند. اینجا طلاب شعار مرگ بر خاندان پهلوی را شروع کرده و از داخل گذرخان به طرف محلات داخل شهر رفته. در اینجا من از جمعیت جدا شدم و بین من با جمعیت فاصله شد و مأمورین نمی‏گذاشتند که به داخل گذرخان بروم.»

همان‏گونه که در سطور بالا ملاحظه شد، در اسناد ساواک همیشه مردم به عنوان اولین کسانی که درگیری را آغاز می‏کنند مطرح می‏شدند، درحالی که شاهدان صحنه درگیری در خاطرات خود به گونه دیگری مسأله را بیان می‏کنند. بازگوکنندگان خاطرات به اتفاق بر این نکته عقیده دارندکه نیروهای رژیم با صحنه‏سازی با طلاب و مردم درگیر شدند و در نهایت عده‏ای از طلاب و مردم را شهید و مجروح ساختند.

«همین که ابتدا جمعیت، به چهار راه بیمارستان رسید صدای تیر و شلیک گلوله بلند شد. سخنگوی پلیس فریاد زد: سد معبر، حرام است، از پیاده‏رو بروید! و یک ساواکی که از کنار جمعیت با بلندگو حرف می‏زد پایش را محکم به شیشه بانک زد و همان وقت ساواکی دیگری با لباس شخصی و یک پاسبان که در کامیون نشسته بود با هم هر کدام سنگی به طرف شیشه بانک پرتاب کردند. به دنبال این صحنه‏سازی فرمانده پاسبان‏ها به جمعیت گفت: چرا شیشه بانک را می‏شکنید؟ سپس رو به پاسبان‏ها و گاردی‏ها نموده که این پدر سوخته‏ها را بزنید. آنها نیز به طور دسته جمعی که سرتاسر خیابان و پیاده‏رو را گرفته بودند حمله را آغاز کردند.»48

مطالب آقای شجاعی را صاحبان خاطرات با عبارات گوناگون تشریح کرده‏اند. که از ذکر آنها در اینجا پرهیز می‏شود.

مردم و طلاب نیز در مقابل عمل انجام شده واقع می‏شوند، در برابر حملات نیروهای دولتی مقاومت می‏کنند و به هر وسیله ممکن(از قبیل سنگ، چوب، آجر و...) مقاومت می‏کنند. آقای سید حسین موسوی تبریزی در این‏باره می‏گوید:

«طلبه‏ها در حوالی مسجد حجتیه و رودخانه مشغول سنگ‏اندازی و پرتاب آجر به طرف مأمورین مسلح بودند. به خاطر دارم که در همان گیرودار خبر رسید که شیخی(بعدها دانستیم مرحوم شهید اوسطی بوده) با فلاخن و وسیله سنگ‏انداز، به پاسبان‏ها و ساواکی‏ها حمله کرده و با نشانه روی‏دقیق پیشانی آنان را مورد هدف قرار داده است، منتها چون سر و صورت را می‏پوشاند، تا مدت‏ها جز عده‏ای معدود، کسی او را نمی‏شناخت تا این که سرانجام او را شناسایی کردند و در عید سعید فطر(57) به شهادت رساندند.»49

آقای اکبرزاده که از مجروحان قیام نوزده دی‏ماه است درباره درگیری خود و دوستانش با نیروهای رژیم چنین می‏گوید:

«به دنبال جمعیت حرکت کردیم و به چهار راه بیمارستان رسیدیم، تیراندازی شروع شد و به جمعیت حمله کردند... در این حال همه شروع کردند به فرار کردن به داخل کوچه پس کوچه‏ها، من وارد کوچه‏ای شدم که به بیت آقای صانعی ختم می‏شد. بعد روبه‏روی مدرسه حجتیه درآمدم. در آنجا با پلیس درگیر شدیم. تعداد مردم به شکل قابل توجهی کم شده بود، در عوض آن عده باقی‏مانده، سرشار از خشم و غضب، آجرهای دیوارها را می‏کندند و به سوی پلیس پرتاب می‏کردند... قدری که گذشت یک ماشین جیپ از راه رسید. گفتیم: بچه‏ها، بزنید! جیپ از روی پل حجتیه گذشت. بعدا دانستیم که«افاضلی» درون آن بوده است ما شروع کردیم جیپ را سنگ‏باران کردن. راننده کنترلش را از دست داد و جیپ داخل جوی کنار خیابان افتاد. در این حال ناگهان احساس کردم که صورتم داغ شد و سرم گیج رفت و به زمین افتادم، تا آن موقع طعم گلوله را احساس نکرده بودم. به هر حال بعد از افتادن به زمین نیروهای گارد، که از بالای سرم رد می‏شدند، ضربه شدیدی به پشتم وارد کردند، ضربه‏ای که حتی درد و سوزش گلوله را از یاد برد.»

در نهایت درگیری طلاب و نیروهای نظامی و انتظامی ساعت 11 شب ادامه پیدا می‏کند و بیشتر هم در اطراف مدرسه حجتیه و مدرسه‏خان بوده که منجر به شهید و مجروح شدن تعدادی از طلاب و مردم می‏گردد.

دسته ها : مناسبت ها
سه شنبه نوزدهم 10 1391 1:39
X