روزنامه اطلاعات شب هنگام(17/10/56) در شهر قم توزيع ميشود و عدهاي از طلاب، با اطلاع يافتن از محتواي مقاله، با اساتيد خود به مشورت ميپردازند و در نهايت، اساتيد و فضلاي حوزه علميه در اقدامي هماهنگ در شب هيجدهم ديماه در جلسهاي اضطراري مساله توهين روزنامه را بررسي مينمايند.
در اين جلسه پس از بررسي تمام جوانب مساله دو پيشنهاد مطرح ميگردد كه يكي از آنان راي اكثريت را به دنبال خود داشت و ديگري در اقليت بود. نظر اول كه در اقليت بود از سوي دو تن از فضلاي حوزه علميه قم مطرح ميشود، مبني بر اين كه براي مقابله با اين تهاجم روزنامه به روحانيت، لازم است، روز هيجدهم درسهاي حوزه برقرار شود ولي اساتيد در هنگام طرح مباحث فقهي، اصولي و... خود، اين مساله را به طور مسبوط و شفاف بررسي نمايند و طلاب جوان را از اين موضوع آگاه نمايند. اين پيشنهاد با مخالفت اكثريت اعضاي شركت كننده مواجه ميشود و در نهايت نظر دوم مطرح ميشود. در اين نظريه تعطيلي دروس حوزوي در روز هيجدهم پيش بيني شده بود. استدلال اين گروه، اين بود كه در اين زمان نياز به موجآفريني است، چرا كه نهضت اسلامي با رحلت آيتاللّه مصطفي خميني جان تازهاي به خود گرفته است، لازم است حوزه دروس خود را تعطيل كند و اين مساله و اقدام در كوتاه مدت نياز جامعه و حوزه است و از طرف ديگر حوزه در اين مساله نيز، به سنت هميشگي خودش عمل نمايد و با تعطيل كردن دروس و نمازهاي جماعت، در روز هيجدهم و با اطلاعيه دادن مراجع در اين زمينه، مردم را از واقعيتهاي موجود آگاه ميسازند و اين شيوه در سنوات پيشين تجربه موفقيتآميزي بوده است. و به تعبيري موجآفرين بوده است.4 اين جلسه كه در منزل آيتاللّه حسين نوري واقع در خيابان صفائيه برگزار شد، تا نيمههاي شب طول كشيد و ابلاغ تصميمات جلسه به طلاب و زعماي حوزه يكي از مشكلات حاضران در جلسه بود. لذا در آن جلسه تصميم گرفته ميشود كه عدهاي از افراد حاضر در جلسه از جمله آقايان سيد حسين موسوي تبريزي، طاهري خرمآبادي و مومن مامور ابلاغ تصميم جلسه به آيات عظام و مراجع تقليد روز، گلپايگاني، شريعتمداري، نجفي مرعشي و مرتضي حائري يزدي شدند.
مراجع وقت موافقت خود را با تعطیلی حوزه در روز هیجدهم اعلام میدارند، بدین ترتیب، جبهه مشترکی در مقابل اقدامات ضد دینی و مذهبی رژیم شاه تشکیل میگردد. طلاب جوان حوزه علمیه عموما از این مساله خبر نداشتند، در روز هیجدهم دیماه آماده حضور در کلاسهای درس حوزه بودند که به ناگاه متوجه مقاله روزنامه اطلاعات میشوند. چگونگی نشر این خبر در میان طلاب جوان را مهدی شجاعی یکی از طلاب جوان آن زمان چنین بازگو میکند:
«من این مقاله را در راهپله مدرسه حقانی که در آنجا تحصیل میکردم خواندم. پس از خواندن آن، به یک یک دوستانم خبر دادم. همین طور هر کس میخواند دیگری از وجود چنین مقالهای خبر میداد. طولی نکشید که جمع کثیری از طلاب برای خواندن مقاله اجتماع کردند. هر کس میخواند از این همه بیحرمتی به مرجعشان ابراز تاسف میکرد و دچار اندوه و نگرانی شدید میشد.6
گزارشگر ساواک درباره چگونگی اطلاع یافتن طلاب در مدرسهخان، از موضوع مقاله رشیدی مطلق چنین گزارش میکند:
«ساعت 9 صبح روز 18/10/36 در مدرسه خان قم یک بریده روزنامه اطلاعات را که به قلم احمد رشیدی مطلق تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» راجع به خمینی مطالبی نوشته بود به دیوار الصاق کرده بودند و طلبهها دور بریده روزنامه جمع شده و چون جمعیت زیاد بود همه نمیتوانستند بخوانند از یک نفر که جلو بود شروع کرد با صدای بلند به خواندن تا رسید به نام روحاللّه خمینی، طلبهها با صدای بلند صلوات فرستادند و از همانجا شعار و تظاهرات شروع شد.7
طلاب مدرسه خان و دیگر مدارس قم و نیز طلاب درس خارج خوان حوزه علمیه، با تشکیل اجتماعی به تظاهرات میپردازند و به صورت آرام و عاری از هر نوع خشونت به طرف منازل مراجع وقت قم حرکت میکنند. معینی رییس ساواک قم در گزارش خود مینویسد:
«حدود 25 نفر از طلاب علوم دینی در مدرسه خان اجتماع کرده و با دادن شعار درود بر خمینی و مرگ بر حکومت استبدادی به طرف میدان آستانه حرکت کرده و در نتیجه پلیس به منظور متفرق نمودن آنها اقدام نموده و تظاهرات در ساعت 30/10 خاتمه یافت و جمعیت متفرق گردید.8
برخلاف نظر و گزارش رییس سازمان اطلاعات و امنیت قم، گزارشگر و مامور ساواک تعداد افراد موجود در مقابل مدرسه خان را، حدود پانصد نفر ذکر میکند که آنان قصد داشتند به صحن مطهر وارد شوند که خادم دربها(درها) را میبندد و طلاب قدری جلوی درب(در) شعار میدهد و در نهایت تصمیم میگیرند که به طرف منزل آیتاللّه گلپایگانی بروند.9 طلاب تظاهر کننده که حدود پانصد نفر بودند، ساعت 11 صبح به بیت آیتاللّه گلپایگانی وارد میشوند، آنگاه وی برای روحانیون حدود 5 دقیقه صحبت میکند:
«دیشب روزنامه را برایم خواندند، خیلی ناراحت شدم. مدتی است که به دین و روحانیت جسارت میکنند. دستگاهها میگویند روحانیت با ما بودند در صورتی که همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه میدانند و حالا هم مخالف هستیم و بعدا هم مخالف خواهیم بود و تلگرافاتی که ما برای آنها کردیم الان هم رو نوشتش در تلگرافخانه موجود است...
قبل از اینکه شما بیاید من داشتم نامه مینوشتم برای آیت اللّه خوانساری(سید احمد خوانساری) که جلوی این کارها را بگیرید، چون من شخصا با دستگاه رابطه ندارم... درسها را تعطیل کردیم ولی نباید که به همین جا اکتفا کنیم. ما باید با آقایان دیگر هم صحبت کنیم تا آنها با ما اقدام کنند.10
طلاب پس از شنیدن سخنان آقای گلپایگانی، از منزل وی خارج شده و به طرف منزلآقای شریعتمداری حرکت میکنند. در بین راه منزل این دو مرجع، تظاهر کنندگان مواجه با نیروهای امنیتی میشوند ولی حادثهای خشونتبار رخ نمیدهد، هر چند حملاتی از سوی ماموران به سوی تظاهر کنندگان گزارش شده است.11 ولی طلاب بدون درگیری مهم به منزل آقای شریعتمداری میروند. طلاب پس از اجتماع در منزل آقای شریعتمداری انتظار داشتند که در منزل آقای شریعتمداری هم مثل منزل آقای گلپایگانی با آنان برخورد گردد ولی اعضای دفتر آقای شریعتمداری سعی در پراکنده کردن طلاب مینمایند و به آنان میگویند، آقا مریض هستند و عذرخواهی کردند و گفتند شما بروید ما خودمان اقدام میکنیم.
ولتن محرمانهای که ساواک برای دفتر ویژه اطلاعات و کمیته مشترک ضدخرابکاری میفرستاد، دیدار طلاب علوم دینی را با آقای شریعتمداری چنین آورده است:
«حدود 150 نفر به منزل آیتاللّه شریعتمداری رفته که نامبرده از پذیرفتن آنها خودداری و بنا به تقاضای وی ماموران شهربانی اطراف منزل(وی) مستقر، و در نتیجه 60 نفر از آنان خارج و بقیه در حیاط منزل باقی میمانند. سرانجام مشارالیه با بلندگوی دستی خطاب به مجتمعین اظهار نموده: از اینکه به منزل من آمدید متشکرم و شما فکر میکنید که ما ساکت نشستهایم اما در اشتباه هستید، ما اقدامات خود را میکنیم ولی شما در منزل من آرام و ساکت هستید و به محض اینکه از منزل من خارج شدید شعار میدهید، شلوغ میکنید، نظم شهر را به هم میریزید و نتیجه اقدامات من را بر باد میدهید.13
یکی از شاهدان عینی، آمدن نیروهای امنیتی رژیم به طرف منزل آقای شریعتمداری را تایید کرده و میگوید طلاب جوان و با احساس با یکی از نیروهای ساواکی برخورد فیزیکی نیز داشتند:
«ناگهان دیدم جمعیت، در اطراف منزل آقای شریعتمداری هجوم بردند و دور شخصی را که میگفتند ساواکی است احاطه کردند، طلبهها بعد از این که بر ایشان مسلم شد که ساواکی است او را به شدت به باد مشت و لگد گرفتند و هر کس از راه میرسید مشت و لگدی حواله او کرده، به گونهای که زیر دست و پای بچهها افتاده بود ولی او از رو نمیرفت و همچنان ایستاده بود.14
گردانندگان مراسم تظاهرات روز هیجدهم دیماه، پس از پایان سخنرانی آقای شریعتمداری، برپایی مراسم بعدی را در بعدازظهر همان روز منزل آیت اللّه نجفی مرعشی تعیین مینمایند. طلاب، ساعت 30/3 بعدازظهر در حسینیه ایشان تجمع میکنند و آقای نجفی ضمن اظهار تاسف و تأثر خود از نوشته توهینآمیز روزنامه اطلاعات و ضمن اشاره به سوابق آشنایی خود با امام(ره) و رد اتهامات مقاله میگوید:
«من در مدت عمرم این مصیبتهایی که در این قرون اخیر، عالم روحانیت دید، و متأثریم، در عمر ندیده بودم. الان در حدود هشتاد سالم هست. من خدا گواه هست که من یک همچون مصایبی که متوجه به روحانیت باشد هیچ یاد ندارم.... آنچه از دست من برمیآید چند تا عریضه نوشتم به بعضی آقایان تهران، آقای آیتاللّه خوانساری، آقای آیتاللّه نوری و اکیدا خواستم که مسؤولین این انتشارات را بخواهید و عتاب کنید.15
طلاب معترض پس از پایان سخنرانی آقای مرعشی به طرف منزل آقای سید صادق روحانی میروند، وی نیز با محکوم کردن اهانت روزنامه به امام(ره) و روحانیت خواستار هوشیاری طلاب در این زمینه میگردد.16 آنگاه طلاب به طرف منزل آقای شیخ مرتضی حائری میروند، وی سخنرانی کوتاهی برای طلاب مینماید، آنگاه حاضران جهت پیوستن به مردم و دانشآموزان در مسجد اعظم به آنجا میروند. پس از نماز مغرب و عشاء شب نوزدهم دیماه، بر اثر اصرار طلاب و مردم حاضر، آقای حائری به طور ایستاده و در پای منبر چند کلمهای در ادامه صحبتهای خود در منزل خویش میپردازد و میگوید:
«من از اهانت به حضرت آیتاللّه خمینی ناراحتم و آن را از هر جهت تقبیح میکنم و من به خاطر این سخن نمیگویم که میترسم مسجد اعظم را مانند فیضیه کنند.17 اگر بنا باشد صحبت کنم در جای دیگر صحبت خواهم کرد.18
پس از پایان سخنرانی، شعار«درود بر خمینی» «مرگ بر این حکومت یزیدی و پهلوی» شروع میشود و تظاهرکنندگان مسجد اعظم که متشکل از طلاب و نیروهای جوان دانشجو و دانشآموز بودهاند، با شعارهای خود از مسجد خارج و با ماموران درگیر میشوند.19 حضور اقشار مختلف مردم در مسجد اعظم در شب نوزدهم دیماه، مورد تایید مامور و گزارشگر ساواک بود و مینویسد:
«به محض اتمام سخنرانی آقای حائری شعار درود بر خمینیـ مرگ بر این حکومت یزیدی، شروع شد و از مسجد به طرف خیابان موزه بیرون آمدند. جلو درب(در) مسجد ماموران آماده بودند. طلبهها به محض مشاهده مامورین با دست به طرف آنها اشاره کرده و فریاد میزدند مزدور برو گمشو. در تظاهرات امشب به عنوان اعتراض حدود 100 عدد روزنامه اطلاعات را پاره کردند.20
براساس گزارش ماموران امنیتی رژیم، طلاب علاوه بر اینکه در روز هیجدهم به منازل مراجع درجه اول و دوم رفتند، به منزل آقای محمد یزدی نیز میروند. آیتاللّه یزدی طی سخنانی آنان را به واکنش تند علیه رژیم فرا میخواند و با اشاره به نادانی و حماقت نویسنده مقاله میگوید:
«نویسنده این مقاله چقدر احمق است که گفته روحالله خمینی اهل هند است. اگر اهل هند بود، پس چرا خودش نوشته روحاللّه خمینی، خمین مال ایران است یا مال هند.21
یکی از نکات بسیار مهمی که در روز هیجدهم یعنی بلافاصله بعد از انتشار روزنامه به چشم میخورد ولی صاحبان خاطرات به آن کمتر توجه کردهاند و یا این که التفاتی به این مساله نداشتهاند، تأثیر انتشار مقاله موهن روزنامه در فروش آن روزنامه در شهرهای مذهبی بویژه شهر قم و کاشان است. طبق گزارش ماموران ساواک در روز هیجدهم دیماه، این مساله موجب کاهش فروش روزنامه در برخی شهرها شده است:
«متعاقب درج مطالبی در روزنامه اطلاعات در مخالفت با خمینی، نمایندگان فروش این روزنامه در قم و کاشان به وسیله نامه و تلفن تهدید شدهاند و تصور میرود که این مساله در فروش روزنامه اطلاعات نیز اثر نامطلوبی گذارد.22
طلاب حوزه علمیه قم از این که مراجع ثلاث(گپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری) و دیگر اعاظم قم نسبت به اهانت روزنامه اطلاعات، اعتراض کردند و یک روز درس خود را تعطیل کردند، خوشحال بودند ولی از آنجا که قرار بود روز 19 دیماه درسها برقرار شود ناراحت بودند. از سوی دیگر هنوز مردم از اقشار مختلف به مخالفت با این مساله برنخاسته بودند، لذا عدهای از بازاریها مذهبی قم در روز 18 دیماه به طلاب ملحق میشوند و بدین منظور حاج علی محوی و دیگران در شب 19 دیماه نزد آقای سید حسین موسوی تبریزی23 که از فعالان و گردانندگان مساله بوده، میرود و با ایشان جهت تعطیلی بازار روز 19 دیماه به گفتگو میپردازد و نتیجه، آن میشود که آن روز بازار تعطیل گردد و بالاتفاق نزد مدرسان و مراجع روند و آنان نیز دروس خود را تعطیل نمایند.
این پیشنهاد مورد قبول واقع میشود و صبح فردا(روز 19 دی) بازاریان با جمعیت زیاد به طرف مسجد اعظم سرازیر میشوند و حدود هزار نفر اعم از طلبه، بازاری و اقشار مختلف مردم به طرف شبستان محل تدریس شریعتمداری میروند. یک نفر در آنجا صحبت میکند و خطاب به آقای شریعتمداری میگوید: آقا! بازار تعطیل است، آن وقت شما دارید درس میگویید؟! و ایشان بر فراز منبر تدریس، عذرخواهی میکند و میگوید:«ما نمیدانستیم که امروز هم برنامه است. لذا همینجا به حمایت از اعتراض بازاریان، تعطیل میکنیم.»
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم در گزارش خود به مدیر کل اداره سوم ساواک میگوید، افراد ناشناسی به آقای شریعتمداری در جلسه درس اعتراض میکنند که باید درس را تعطیل کنند. لذا شریعتمداری هم که این اقدام را اهانتآمیز تلقی نمود با ناراحتی درس را تعطیل نمود.24
با تعطیل شدن درس آقای شریعتمداریـ که ساعت 8 صبح برقرار میشدـ، آقای گلپایگانی هم که در ساعت 9 در شبستان دیگر مسجد اعظم درس داشتند، در جلسه درس حاضر نمیشوند. آقای مرعشی هم در مسجد بالاسر و میرزا هاشم آملی در شبستان دیگر مسجد اعظم و شیخ مرتضی حائری در مسجد عشقعلی در درس خویش حاضر نمیشوند.
شاگردان اساتید فوق و نیز دیگر اساتید و مردم، بازاریان و سایر اقشار مردم قم به هم پیوستند و جمعیتی بالغ بر 5 هزار نفر25 رأس ساعت 11 صبح به صورت آرام از میدان آستانه و حرم به طرف خیابان ارم حرکت میکنند و ابتدا به منزل آیتالله میرزا هاشم آملی میروند. آقای آملی ضمن تقدیر و تشکر از روحیه پاک طلاب و مردم از اینکه دستهجات تشکیل دادهاند و به اهانت روزنامه اطلاعات اعتراض دارند، توصیه میکند وحدت کلمه را حفظ کنید و همه حوزه و علما در مقابل این مسأله وحدت نظر دارند و عن قریب جلسهای تشکیل خواهند داد و به این مسئله رسیدگی خواهند کرد و متذکر میشوند که این گونه اهانتها به شخص توهین شونده هیچ ضرر نمیرساند چرا که: عظمت آقای ما به حدی است که این گونه نوشتجات به او ضرر نمیرساند، البته جای تأسف است که نباید نوشته بشود... عظمت آن مرد بزرگ طوری است که هیچ کس[ به آن نمیتواند لطمه بزند].
ایشان در پایان سخنرانی خود میگوید:«بعضی در مجلس عمومی متذکر شد ولی در مجلسی که علما خواهند گرفت به این گونه مسایل خواهند پرداخت.»
پس از سخنرانی، سیل عظیم جمعیت به سوی منزل آیتالله علامه طباطبایی میروند. علامه از ابراز احساسات تظاهرکنندگان تشکر و قدردانی میکند و از آنجا که کسالت داشته است، از سخنرانی امتناع میکند ولی بر اثر اصرار طلاب، فضلا و مردم حاضر در چند سطر از مقام روحانی امام دفاع میکند و سابقه رفاقت خویش با امام را بازگو میکند27 آنگاه به آقای یزدی میگوید که وی برای حضار خشمگین صحبت کند. آقای یزدی در میان سخنان خود ضمن تشریح علل و انگیزههای نگارش مقاله اهانتآمیز علیه امام خمینی(ره) و روحانیت چنین میگوید:
«هر چند گاه یکبار میبینیم که جراید رسمی اطلاعاتی را مینویسد و احساسات و عواطف مردم را تحریک میکنند و دروغها، خلاف واقعها، مسایلی را که برای همه روشن است که غلط و خلاف هست، مینویسند. ناراحتیهایی به وجود میآورند. هدف از این کار چیست، برایم درست مشخص نیست. آیا فکر میکنید که جوامع با این کارها منحرف میشوند؟! فکر میکنند که با نوشتن این مطالب میتوانند افکار و عقول بیدار شده مردم را که دیگر حاضر نیستند حرفهای بیهوده را بپذیرند منحرف بکنند؟! نمیدانم اما در هر حال آنچه مسلم است در برابر این مطلبی که این بار به اسم کسی که ظاهرا مسمایی هم ندارد و حتی شهامت این که یکی از افرادی مشخص هست با اسم بنویسند، به اسم او اطلاعاتی نوشتهاند، در برابر این نوشتهها به هیچ وجه نمیشود بیتفاوت بود.»28
پس از اتمام سخنان آقای یزدی بین طلاب گفتوگو میشود که منزل چه کسی را انتخاب کنند، چرا که بعد از رفتن به منازل مراجع و علمای طراز اول همچون آقایان: گلپایگانی، شریعتمداری، نجفی، میرزا هاشم آملی و علامه طباطبایی، اکنون نوبت چه کسی است. آقای سید حسین موسوی تبریزی در این باره میگوید:
«پس از سخنرانی آقای یزدی، مردم سؤال کردند کجا برویم؟ من عرض کردم بعد از مراجع، نوبت علمای طراز دوم است. لذا بد نیست به سمت مدرسه امیرالمؤمنین و خدمت آقای مکارم برویم. رفتن پیش آقای مکارم، از جهت آغشتن ایشان به مسایل سیاسی و انقلابی حایز اهمیت بود، تا تصویری که از ایشان در اذهان بود که وی از رفقای شریعتمداری است و در شمار مبارزین نیست، مخدوش شود و انصافا هم آقای مکارم آن روز در جمع تظاهرکنندگان، خوب و منطقی صحبت کرد و با آن صحبت که یک ربع بیشتر زمان نبرد، تبعید را برای خود خرید.»29
حرکت به سوی مدرسه امیرالمؤمنین صورت میگیرد، البته آرام و بدون شعار، چرا که آن روز مردم و طلاب معتقد بودند که اگر بدون شعار حرکت کنیم مؤثرتر است هر چند در شبانگاه عدهای از مردم و طلاب به شعاردادن و گاهی اوقات به شکستن شیشههای بانک مبادرت میورزیدند.30
آقای مکارم در جمع مردم به ایراد سخن میپردازد و ابتدا به آنان توصیه میکند که اتحاد و یکپارچگی خود را حفظ کنید و سپس به مسأله اهانت روزنامه اطلاعات میپردازد و میگوید: آنچه در یکی از جراید و ورق پارههای ننگین نوشته شده بود که به عقیده من به همه روحانیت و مخصوصا به مرجع بزرگ و عالیقدر حضرت آیتالله العظمی خمینی توهین شده است. آنگاه آقای مکارم به علل و انگیزه نوشتن این گونه مطالب میپردازد و میگوید:
«نوشتههای این روزنامه به عقیده من با یک قصد تهیه شده بود. این طور استفاده میشود که تصمیم دارند تفرقه بیندازند و ایشان(امامخمینی) را از سایر روحانیت جدا کنند ولکن روحانیون همه یک طرف و خاموش، و ایشان هستند که سخن میگویند. این تفرقه را میخواستند ایجاد بکنند، آن وقت نتیجه خودش را بگیرند... من فکر میکنم در این ایام عاشوار در جلسات فراوانی از معظمله(امام) یاد شد. برای اینکه به گمان خودشان این آثار را از میان برچینند یک چنین مسایل بیاساسی را برداشتند در روزنامهای نوشتند.»
معینی رییس سازمان اطلاعات و امنیت قم درباره سخنرانی آقای مکارم به اداره کل سوم چنین گزارش میکند:
«بخصوص ناصر مکارم شیرازی در مدرسه امیرالمؤمنین در همین زمینه سخنرانی تحریکآمیزی ایراد کرده(است).»32
مردم پس از سخنرانی آقای مکارم بصورت آرام به طرف منزل آقای وحید خراسانی یکی از اساتید خارج میروند. در منزل ایشان ابتدا آقای هادی مروی به نیابت از وی سخنرانی میکند. وی در آغاز سخن به تشریح و تبیین حدیث شریف اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجةالله علیهم میپردازد و علمای اسلام را به عنوان نگهبان و دژ محکم اسلام میداند و میگوید دشمن سعی و تلاش فراوانی دارد که این سنگر و دژ را بکوبد و حال آن که باید بداند یریدون لیطفؤا نوراللّه بافواههم و الله متّم نوره و باید بدانند که خدایی که مکتب را فرستاده میگوید: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون. آقای مروی ادامه سخنان خودش را درباره اهانت روزنامه اطلاعات به امامخمینی را چنین ادامه داد که قابل توجه است.
«ما متأسفیم که میبینیم هنگامی که فقهای راستین، مسؤولیت نگهبانی از حریم مکتب را انجام میدهند و وظیفه خویش را در جامعه که پاسداری از معارف الهی است انجام میدهند قلمهای مسمومی، قلمهای شکستهای روی ورق پارههایی کشیده میشود تا این سنگر در جامعه اسلام محکوم بشود و از بین برود و در نتیجه هرگونه ضربهای که خواستند، بر پیکر اسلام بزنند، این یک واقعیت است که همه بلاد اسلام میدانند که مردی بزرگ، فقیهی عالی مقام، شخصیتی با تقوا چون حضرت آیتالله العظمی خمینی فروگذاری نکرده و ما واقعا متأسفیم و متعجب که چگونه یک قلمهای شکستهای افرادی را چون ایشان، بزرگان و شخصیتهای علمی و فقهی به باد انتقاد میگیرد و جز نفرت ملت مسلمان هیچ نتیجه دیگری عایدشان نخواهد شد... بدانید که ملت اسلام از این گونه تهمتها به شدت ابراز تنفر و انزجار میکنند.»33
پس از پایان سخنان آقای مروی بر اثر اصرار طلاب آیةاللّه وحید خراسانی نیز برای آنان سخنرانی مفصلی مینماید. وی ابتدا به مسأله روز زن، به آزادی زن و جایگاه آن در اجتماع از نظر اسلام میپردازد و میگوید:
«رجال دین طرفدار بردگی زن نیستند و زن را آن چنان که نظام خلقت ساخته میخواهد و تشریع هم بر طبق تکوین است.»34
آقای وحید ضمن تشریح اهداف خلقت انسان و ادیان الهی در پایان سخنان خود اشارهای کنایهوار به مقاله اهانتآمیز میکند و این مسأله را به خیر و صلاح مردم مسلمان میداند و میگوید:
«حوادثی که پیش میآید همیشه به نفع است، به خیر است. از حوادث باید استفاده کرد و نتیجه گرفت. مطلب مهم این است والا بقیه مطالب به نظر شخصی مهم نیست، برای خاطر این که تمام این مطالب در یک شعر خلاصه میشود.
کی شود دریا به پوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منتمس
خورشید به پف که خاموش نمیشود. خلاصه اینها مایه زحمت مردم نادان است و آنچه مهم است، همبستگی مردم برای حفظ قواعد دین برای حفظ قوانین اسلام است.»35
گزارشگر ساواک در همان روز از سخنان آقای وحید خراسانی چنین گزارش میکند:
«در آنجا(منزل آقای وحید) ابتدا هادی مروی داماد خزعلی صحبت کرد و از مقامات دولت خواست نویسنده مقاله را محاکمه کند. بعد وحید خراسانی شروع به صحبت کرده و در ضمن صحبت، خمینی را تشبیه به نور کرد که اگر کسی پا روی نور بگذارد خاموش نمیشود سپس شعری خواند که مفهومش این بود که آب دریا به دهان سگ نجس نمیشود.»
پس از سخنان آقای وحید خراسانی مردم و طلاب از منزل وی بیرون میآیند و به طرف بازار حرکت میکنند و این در حالی بوده که مأموران، بازار را محاصره کرده بودند. روز 19دی نیروهای رژیم در اکثر خیابانها موضع میگیرند. این که در این روز بر حجم نیروهای رژیم افزوده میشود، دلیل قانع کنندهای ندارد ولی میتوان چنین نتیجهای را استنباط کرد که به علت این که مردم و بازاریان نیز به طلاب پیوسته بودند و سخنرانیهای 19 دی نیز به نسبت به 18دی تندتر بود، رژیم احتمال درگیری را میداد.
آقای شجاعی نظر خود را در زمینه آمادگی نیروهای انتظامی رژیم و حتی احتمال حمله آنان سپس سخنرانی آقای وحید خراسانی را چنین بازگو میکند:
«به نظر من دستور تیر در همین روز صادر شده بود و پلیس مصمم بود در همین وقت (منزل آقای وحید) تصمیم خود را اجرا کند، اما تنها چیزی که سبب شد به روی مردم آتش نگشایند، کوچک بودن خروجی منزل آقای وحید بود. از این رو جمعیت که به چهار راه بیمارستان رسید، پلیس با اسلحههای کشیده ظاهر شد، ولی دید بهانه کافی ندارد، چون جمعیت باریکی در پیادهرو حرکت میکرد از اینرو پلیس به موازات جمعیت به راه افتاد و ما را تا حرم بدرقه کرد. در مقابل شهرداری و مسجد امام، شهر چهره دیگر داشت، گروه زیادی از گاردیها با سپرهای بلند و کوتاه و باتومهای چوبی و پلاستیکی با کلاههای مخصوص و ماشینهای آبپاش ایستاده بودند.»
تظاهرات عظیم و گسترده طلاب و مردم در روز 18 و 19دی و تعطیلی بازار در روز 19دی چنان اثر مثبت و عمیقی در مردم قم میگذارد که حتی مغازههای خود را میبندند و در بین مردم همه جا بحث و گفتگو درباره مقاله روزنامه اطلاعات میشود.
براساس وعده و قراری که طلاب و مردم در منزل آقای وحید خراسانی میگذارند، ساعت 30/3 بعدازظهر در میدان آستانه، مسجد اعظم، صحنین و مدرسه خان جمعیت انبوهی اجتماع میکنند که معینی رییس سازمان اطلاعات و امنیت قم تعداد آنان را ده هزار نفر ذکر میکند.37 این جمعیت انبوه به سوی منزل آقای نوری همدانی حرکت میکنند، از یک سو به مرور زمان و به علت کم شدن ترس و وحشت مردم و همچنین عادی شدن مسأله، جمعیت بیشتری از طبقات مختلف مردم وارد تظاهرات میشوند، از سوی دیگر کماندوهای زبده و مأموران نظامی و انتظامی در سهراه موزه، چهار راه بیمارستان و خیابان ارم با آمادگی کامل میایستند. جمعیت انبوه تظاهرکننده به منزل آقای حسین نوری در خیابان صفاییه، کوچه بیگدلی میرسند، این جمعیت به گونهای بود که اتاقها، حیاط، کوچه بیگدلی و خیابان صفاییه مملو از جمعیت بوده است.
آقای سید حسین موسوی تبریزی درباره کم و کیف جمعیت موجود در منزل آقای نوری همدانی چنین میگوید:
«خبر رسید که از تهران هم عدهای از بازاریان و دانشگاهیان خواهند آمد و من حدس زدم که با این حساب برنامه مقابل منزل آقای نوری از همه جا شلوغتر و باشکوهتر خواهد شد، لذا از قبل سیستم صوتی مناسبی را در منزل آقای نوری و حتی مسیر خیابان بیگدلی تعبیه کردیم و بلندگوهای کوچکی را در بالای دیوارها به گونهای که از خیابان قابل رؤیت نبود، قرار دادیم. به تدریج از ساعت چهار جمعیت آمدند و اتاقهای منزل پر شد و بعد از آن با آن که هوا سرد بود، در حیاط نشستند و کمکم کوچه بیگدلی از جمعیت انباشته شد و حتی امتداد جمعیت به خیابان صفاییه رسید.»
در منزل آقای نوری بنا به تقاضای وی آقای سید حسین موسوی تبریزی سخنرانی میکند و راجع به حکومت و امامت و اینکه رییس حکومت چه شرایطی داشته باشد سخن به میان میآورد. در آن سخنرانی ایشان برای اولینبار در قم صفت امام را برای امامخمینی به کار میبرد، هر چند حدود یک ماه و اندی قبل از آن، دکتر حسن روحانی، در مراسم چهلم مرحوم آقا مصطفی در تهران واژه امام را برای امامخمینی به کار برده بود. آقای موسوی تبریزی در سخنرانی خود قسمتی از نامه حضرت سیدالشهدا که به وسیله حضرت مسلم برای مردم کوفه ارسال شده بود میخواند. در آن نامه آمده است که والامر الی القائم بالقسط و الدائم بالحق. و این مسأله را ربط میدهد به توطئه رژیم و مقاله موهن روزنامه و در این سخنرانی از ویژگیهای امام نیز مطالبی به شرح ذیل بیان میکند:
«در طول تاریخ شیعه مردان مجاهد و رهبران پاکدامن، مردان الهی، که همیشه در راه خدا قیام کردهاند. ملت پاک شیعه و شما مردم آگاه مسلمان تکیه تمام مردم جهان، در راه همچو رهبری قیام کردند و خود را فدای راه یک همچو رهبری میدانند و عملاً نشان میدادند و نشان دادهاند تا به امروز، رهبری ملت ما، رهبری جامعه شیعه ما، جامعه مسلمین بیدار ما، جامعه آگاه، همه ملت چشم امیدشان به راه رهبر بزرگ، مرجع عالیقدر، امام ما، حضرت آیتالله العظمای مجاهد خمینی است. همه با یک علاقه فراوانی، چشم به این رهبر بزرگ هستند که هر چه دستور بفرماید، هر چه امر بکند، هر راهی نشان بدهد این رهبر، ملت این رهبر فدای اسلام هستند.»39
پس از پایان سخنرانی آقای موسوی تبریزی، آقای نوری همدانی برای اجتماع پرشور مردم، سخنرانی میکند وی در سخنان خود به نقش روحانیت در اجتماعات اشاره میکند و میگوید:
«هر کجا نهضت قابل توجهی به وجود آمده، روحانیت راستین اسلام، در پیشاپیش آن در حرکت بوده است.»
برای موضوع، چند نمونه از نهضتهای اخیر ایران، مانند نهضت مشروطه، قیام 15 خرداد 42 به رهبری امام و... را ذکر میکند و تأکید زیادی بر روی این محور میکند که مردم مسلمان جهان با روحانیت اصیل همگام هستند و روحانیت اصیل هم با امامخمینی و در پشت سر امام قرار دارند. وی در ادامه سخنان خود میافزاید:
«این دستگاه طاغوتی که با اسلام و مسلمین و رهبری امام مبازره میکند، مبارزهاش به جایی نخواهد رسید»
سپس خطاب به عمال و عوامل رژیم و دستاندرکاران مقاله، شعر زیر را میخواند:
چون که خفاشان بسی بینند خواب این جهان ماند یتیم از آفتاب مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر طینت خود میتند40 شمع حق را پف کنی تو ای عجوز هم تو سوزی هم سرت ای گنده پوز ای بریده آن لب و حلق و دهان که کند تف سوی ماه آسمان آقای نوری در قسمت دیگر سخنان خود نسبت به مسأله اهانت مقاله به امام پرداخته و میگوید:
«در این نوشته سعی شده نسبت به ایشان(امامخمینی) به قول خودشان اهانت کرده باشد، اما سعی کرده از علمای دیگر با احترام نام برده باشد ولیکن میتوان گفت... این نویسنده به عکس، به علمای دیگر اهانت کرده، از ایشان تجلیل شده است، یک شعر عربی هست، آن شعر عربی این است:
و اذا اتتک مذمتی من ناقص فهی شهادة بانی کامل یعنی اگر دیدی یک شخص ناقص، یک شخص پست از من مذمت کرد، همان مذمت آن، دلیل آن است که من کاملم. منتها چون او پست است، نمیتواند مرا با کمال و فضیلت ببیند. این که مذمت از ایشان کرده، دلیل کامل بودن ایشان است و از ایشان ضمنا تجلیل و تمجید گردیده است. اما این که خواسته علمای دیگر را مخالف ایشان قلمداد کند، این اهانت به علمای دیگر است.
ما برای رفع این اهانت برای رفع این تهمت داریم حرف میزنیم، میخواهیم بگوییم این اهانت که به علمای دیگر شده، این تهمت که به علمای دیگر زده شده که علمای دیگر با ایشان نیستند، این دروغ است، این اشتباه است، این تحریف است، همه علما، علمای آگاه با ایشان (امامخمینی) هستند، هدف ایشان را هدف خودشان میدانند.»41
سخنرانی آقای نوری به حدی تند و صریح علیه رژیم بود، که بر اثر این سخنرانی مردم به خشم میآیند و شعارهای تندی علیه رژیم سر میدهند. و از منزل وی به طرف چهار راه بیمارستان به حرکت در میآیند که در نهایت در چهار راه بیمارستان(میدان شهداء فعلی) منجر به درگیری میشود.