اي معلم : اي روشني بخش دلها . براستي كه تو بعد از خداوند (علم الانسان ما لم يعلم ) هستي.چگونه مي توان تو را ستود و تو را سرود كه تو خود سرود قافله ي تمدن هستي
معلم عزيز روزت مبارك و يادت گرامي
فرازهاي اول زيارت حضرت زهرا سلام الله عليها اگر با دقت خوانده شود آدم را شرمنده مي كند.
آن بزرگواران براي ما چه آوردند و شرط اوليا و مصدق آنان بودن چيست؟
سيدمحمدباقر حجتي، يكي از شاگردان استاد شهيد مطهري در خاطره اي نقل مي كند:
«در يكي از سال هايي كه شمار داوطلبان ورود به دانشكده الهيات ـ در زمان قبل از انقلاب ـ رو به افزايش نهاده بود، تعداد بسياري از آنان را دختران و زنان بي حجاب تشكيل مي داد. استاد شهيد مطهري كه اين مطلب را قبلاً پيش بيني كرده بودند و از آن جا كه سخت تلاش مي كردند كه فضاي دانشكده با ورود زنان بي حجاب آسيب نبيند، در يكي از جلسه هاي شورا پيشنهاد كردند كه دختران و زناني كه مي خواهند در اين دانشكده به تحصيلات خود ادامه دهند، بايد با پوششي شرعي باشند، وگرنه دانشكده از پذيرش آنان براي ادامه تحصيل، معذور است. اين پيشنهاد، مورد تصويب اعضاي شورا و رئيس وقت دانشكده ـ كه شخصيتي آرام و متين بود و به استاد، بسيار احترام مي گذاشت ـ قرار گرفت.
قبل از شروع كنكور اختصاصي دانشكده، استاد گران مايه، تعداد زيادي روسري تهيه كردند و در روزهايي كه در رسانه هاي گروهي از كشف حجاب تعريف و تمجيد مي كردند، تعدادي از اين روسري ها را به نگهبان درب جنوبي و تعدادي ديگر را به نگهبان درب شمالي دانشكده سپردند و به آنها فرمودند: به هر داوطلب زن كه بدون حجاب وارد دانشكده مي شود، يكي از اين روسري ها را هديه كنيد تا بدون حجاب، به دانشكده اي كه بسان يك مكان مقدس اسلامي است، وارد نشود.
از اين روسري ها استقبال خوبي به عمل آمد، تا آن جا كه بيشتر خانم هايي كه براي شركت در امتحان ورودي به دانشكده آمده بودند، با حجابي كامل يا نسبي ديده شدند. گرچه اين عمل در زمان حاضر ساده به نظر مي رسد، در آن روزگاران قبل از انقلاب، كاري دشوار و خطرناك و بسان وارد كردن دست برهنه در لانه زنبور بود كه كسي در خود، جرئت چنين كاري را نمي ديد».
توجه شهيد مطهري به حجاب بانوان، حتي در شرايطي كه حكومت وقت، طرفدار بي حجابي بود و از حجاب خانم ها جلوگيري مي شد.
حجت الاسلام سيدمحمدباقر حجتي، يكي از شاگردان استاد شهيد مطهري مي گويد:
«استاد شهيد، هنگام تدريس گاهي آن چنان در تفكر و هيجان غرق مي شدند كه حتي سرماي شديد و يا گرماي طاقت فرساي فضاي جلسه را احساس نمي كردند و عاشقانه سرگرم تدريس مي گشتند، بدان گونه كه هيچ انگيزه اي نمي توانست مسير تفكر و انديشه و تمركز فكري ايشان را پريشان و منحرف و يا دچار آسيب سازد.
استاد در تمام فصول در حجره اي تدريس مي فرمود كه نه به گاه شدت حرارت ايام گرما، وسيله خنك كننده اي در آن وجود داشت و نه به هنگام سوز سرماي پاييز و زمستان ـ كه گاهي تا مغز استخوان را مي آزرد ـ وسيله اي براي گرم كردن فضاي جلسه درس در آن تهيه شده بود. حتي در ايام شدت سرما، درِ حجره به هنگام تدريس باز بود و استاد عزيز ما هنگام تدريس، آن چنان در بيان مطالب، از خود علاقه و حرارت نشان مي دادند كه ما در حين درس، آن گاه كه گوش به سخنان ايشان سپرده بوديم، سرماي پيرامون خود را غالباً احساس نمي كرديم و آن گاه كه درس پايان مي يافت، تازه احساس مي كرديم تا چه اندازه هوا سرد و سوزناك و غيرقابل تحمل است.
در طول مدت قريب به دوازده سال كه در مدرسه مروي از محضر پرفيض استاد شهيدمان در حكمت و فلسفه اسلامي بهره مي جستيم، هرگز سخني كه حاكي از خودستايي باشد، از ايشان نشنيديم و علي رغم مايه هاي فراوان و سرشار علمي، آن چنان فروتنانه و بي ريا سرگرم بحث مي شدند كه همه حاضران و ناظران مجلس درس خود را مجذوب خويش مي ساختند».
1. شوق فراوان شهيد مطهري به تدريس به گونه اي بود كه گرماي طاقت فرسا و سرماي سوزان محيط درس، هم بر خود و هم بر حاضران احساس نمي شد.
2. راه تحمل سختي ها در مسير علم جويي، وجود شور و علاقه در قلب است.
در تمام فرهنگ ها، به ويژه در فرهنگ اسلام، احترام بسياري براي دانشمندان درست كردار، كه مشعل داران راه رشد و تعالي اند، در نظر گرفته شده است، به گونه اي كه در قرآن كريم، بيش از هشتاد بار از علم و عالم تمجيد شده و در مجموعه روايات اهل بيت عليهم السلام به اين طايفه، بيش از ديگران احترام و ارزش داده شده و حتي در روايتي از امام صادق عليه السلام مُركَّب قلم عالمان صالح، از خون شهيدان گرامي تر دانسته شده است. بي ترديد اين همه ارج نهادن، به جهت خدمات و تلاش هاي اين مشعل داران وادي علم و انديشه، در به سعادت رساندن هم نوعانشان است. به قول فرزانه اي: «اين دانشمندان بودند كه معنويّت ها و ارجمندي ها را... هم چون گرامي ترين ميراث نگاه داشتند،... روشني آفريدند و روشنگر نسل ها و عصرها شدند. [آن ها] در راهي گام مي نهند كه با تلاش در خودسازي، ديگران را بسازند و خلق خدا را از غرق شدن در تباهي ها باز دارند».
مطهري از برجستگان عالم انديشه اسلامي است.وي در قريه فريمان در نزديكي مشهد متولد شد و در نوجواني به حوزه علميه اين شهر و پس از چند سال به حوزه علميه قم رفت.اين دوران زماني بود كه رضا شاه بر حوزه هاي علميه فشار وارد مي كرد و تنها اندكي از فوت حاج شيخ عبد الكريم حائري مؤسس حوزه علميه قم مي گذشت.مطهري مدت 15 سال در قم و در محضر بزرگاني چون بروجردي، امام خميني و همچنين سيد محمد حسين طباطبايي فيلسوف عاليقدر جهان اسلام گذرانيد.
هر استادي در تدريس خويش، دست كم بايد از دو ويژگي مهم برخوردار باشد:
ويژگيهاي «علمي» و «اخلاقي» هر استادي لازم و ملزوم يكديگرند و هر يك بدون ديگري كاري عقيم و راهي ستَروَن است و البته برخورداريِ توأمان از اين دو ويژگي نيز بس دشوار است:
به هوس راست نيايد به تمنا نشود | كاندرين راه بسي خون جگر بايد خورد |
بدين منظور، بر آن شديم تا «روش تدريس شهيد مطهري رحمه الله را به نظاره نشينيم و در اين زمينه، نكته هايي را گردآوري كنيم و از ويژگيهاي «علمي» و «اخلاقيِ» آن استاد شهيد در هنگام تدريسهايشان مُستفيض و مست فيض شويم. اميد است كه به خواست خداي سبحان و عنايات امام زمان عليه السلام و توجهات كوثر قرآن عليهاالسلام ، اين نكته ها مقبولتان افتد و در تدريس و كلاسداري به كارتان آيد.
حضرت امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:� هنگامي كه روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي كند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مركب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مركب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت �. اين ارزش بدان جهت است كه شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.
حضرت سجاد (ع) در فرمايشات خود سفارش بسياري در حفظ حقوق معلم از سوي شاگردان دارند و مي فرمايد:� حق كسي كه عهده دار تعليم توست آن است كه او را بزرگ شماري و مجلس او را سنگين بداري و نيكو به وي گوش فرا دهي و روي خود را بر او كني و با او بلند سخن نگويي و كسي را كه از او چيزي مي پرسد تو پاسخ ندهي و بگذاري كه خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هيچ كس به صحبت ننشيني و در محضر او بدگويي از كسي نكني و اگر از او در نزد تو بدگويي شد از او دفاع كني و عيب پوشش باشي و فضايل و مناقب او را آشكار كني و با دشمنش همنشيني نكني و با دوستش دشمني نورزي؛ پس چون چنين كردي، فرشتگان خداي تعالي به سود تو گواهي خواهند داد كه مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط براي خدا بوده نه به خاطر مردم �.
امام سجاد (ع) در زمينة حفظ حقوق معلم مي فرمايد: � حق معلم بر تو آن است كه همواره، با ديدة تعظيم و تكريم به او بنگري، مجلس او را گرامي بداري و به سخنانش با دقت گوش دهي، رو به جانب او بنشيني و صدايت را در حضورش بلند نكني �.
جشن ولادت بانوي دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) با هدف بزرگداشت مقام والاي آن حضرت و گراميداشت روز زن توسط كميته بانوان جبهه حماسه سازان انقلاب اسلامي برگزار مي گردد.
جشن بزرگ ولادت حضرت زهرا (س) در تهران
به گزارش روابط عمومي جبهه حماسه سازان، به مناسبت فرارسيدن سالروز تولد حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن مراسمي به همت "كميته بانوان جبهه حماسه سازان انقلاب اسلامي" و با حضور عموم اقشار مردم به ويژه دانشجويان، جوانان و امت حزب الله برگزار مي شود.
در اين مراسم آقاي دكتر محمدرضا شرفي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران پيرامون سبك زندگي حضرت زهرا (س) با نگاهي به الگوي رفتاري آن حضرت و سركار خانم دكتر روح افزا استاد دانشگاه و مدير طرح و برنامه و تدوين سياست شوراي فرهنگي اجتماعي زنان در زمينه تبيين شخصيت حضرت زهرا (س) و ولايتمداري آن حضرت سخنراني خواهند نمود
بيان عبدالحميد ابن ابى الحديد
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه عليهاالسلام را بيش از آن چه كه مردم گمان داشته و به دخترانشان احترام مى گذاشتند گرامى مى داشت، تا آن جا كه از مرز محبت پدران نسبت به فرزندان گذشت نه يكبار بلكه بارها و در جاهاى گوناگون، نه فقط يك جا، در حضور عام و خاص چنين فرمود:
«انها سيدة نساء العالمين، و انها عديلة مريم بنت عمران، و انها اذا مرت فى الموقف نادى مناد من جهة العرش: يا اهل الموقف غضوا ابصاركم لتعبر فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم.»
يعنى: او بانوى زنان جهانيان و همتاى مريم دختر عمران است، به هنگام عبور از موقف قيامت منادى از سوى عرش فرياد مى زند: اى اهل محشر ديدگانتان را فروبنديد تا فاطمه دختر محمد عبور كند.
اين حديث از احاديث صحيحه است و از اخبار ضعيفه و بى اعتبار نيست، رسول خدا هنگامى او را به همسرى على درآورد كه خداوند متعال او را در آسمان با گواهى ملائكه به همسرى على درآورد، و نه يكبار بلكه بارها فرمود:
«يؤذينى ما يؤذيها و يغضبنى ما يغضبها، و انها بضعة منى يريبنى ما رابها» (13) يعنى: آزار مى دهد مرا آنچه كه او را آزار مى دهد و به خشم درمى آورد مرا آنچه كه او را به خشم درمى آورد، او پاره تن من است آنچه كه او را ناراحت كند مرا ناراحت مى كند.
بيان محمد طلحه شافعى
بدان، خداوند به وسيله روحى از سوى خود تو را تأييد و پشتيبانى فرمايد، پيشوايان پاكى كه در اين نوشتار سخن از فضائل آنانست، و رهبران نيكوكارى كه در اين كتاب مى خواهيم ويژگيهايشان را بازگوئيم، غير از پيوند نسبى با رسول خدا مزيتى ديگر بخاطر پيوند از طريق حضرت زهراء عليهاالسلام دارند، به واسطه آن حضرت، خداوند رتبه اى افزونتر و شرافتى برتر، ارزشى والا و والائى ارزشمندتر، جايگاهى برين و برترى مقام، ريشه اى پاك، و پاكيزگى ريشه مقدر ساخته است، پس در پرتو روشن بينى خود- خداوند تو را با هدايتش يارى فرمايد- به مفهوم اين آيه شريفه (10)و سبك عبارات و چگونگى اشاراتش به مقام والاى فاطمه عليهاالسلام در درجات شرافت و بزرگوارى نگاه كن، خداوند مقام حضرتش را بيان كرده و سر و رمز دقيق آن را در اينجا آورده كه او را بين حضرت رسول و حضرت على قرار داده و از پيش رو و پشت سر اطرافش را گرفته تا بدين وسيله مقام و رتبه او را بازگو فرمايد، از آنجا كه مقصود از كلمه «انفسنا» نفس على به همراه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است فاطمه عليهاالسلام را بين آن دو قرار داده است زيرا بيان نگهدارى كسى به وسيله خود انسان از نگهدارى به وسيله فرزندان رساتر است. (11)
بيان حافظ ابونعيم اصفهانى
از پارسايان برگزيده و برگزيدگان پرهيزگار فاطمه رضى الله تعالى عنها است او بانوى بتول، و پاره تن رسول، و نزديكترين فرزندانش به قلب مبارك و نخستين نفر آنان در پيوستن به آن حضرت بعد از رحلتش بود، او از دنيا و بهره هايش بر كنار به اسرار و رموز پيچيده آفات و زشتى هاى دنيا آشنا بود. (12)
از فاطمه اكتفا به نامش نكنيد
نشناخته توصيف مقامش نكنيد
هركس كه در او محبت زهرا نيست
علامه اگر هست سلامش نكنيد
بيان فخر رازى مفسر معروف اهل سنت
فخر رازى صاحب تفسير فخر رازى، در تفسير سوره ى شريفه ى «كوثر»، وجوه متعددى را نقل كرده است. يكى از اين وجوه آن است كه مراد و هدف از «كوثر»، فرزندان پيامبر اسلام باشد.
وى مى گويد: شأن نزول اين آيه، در رد تعبير و شماتت دشمنان پيامبر اسلام بود. كه مى گفتند پيامبر «أبتر» (يعنى بدون فرزند و بى دنباله و مقطوع النسل) است. و هدف از اين آيه آن است كه خداوند متعال آنچنان نسل پربركت بر آن حضرت عنايت مى كند كه با گذشت زمان و سپرى شدن ايام و اعصار، همچنان باقى مى ماند. نگاه كن كه چه تعداد از خاندان اهلبيت، كشته شده اند، ولى باز جهان پر است از اولاد و فرزندان خاندان رسالت. ولى از بنى اميه با آن همه كثرت تعداد و نفرات، اكنون هيچ فردى كه قابل اعتنا و اهميت و توجه باشد وجود ندارد. ولى بر آنان (فرزندان و اعقاب رسول خدا) نگاه كن: شخصيتهايى از علما و دانشمندان بزرگ مانند باقر، صادق، كاظم، رضا... و امثال آنان، از خاندان رسالت، باقى مانده است».(7)
بيان ابن صباغ مالكى
ما بخشى از ويژگيهاى برجسته، شرافت نسبى و ارزشهاى شخصيتى حضرتش را يادآور مى شويم: او «فاطمه زهراء» دختر كسى است كه درباره اش آيه شريفه ى: «سبحان الذى أسرى بعبده» (8) نازل شد، سومى خورشيد و ماه، دختر بهترين انسان، پاكزاد، و به اجماع و اتفاق نظر انديشمندان ژرفنگر، بانويى بزرگ مى باشد. (9)
بيان توفيق ابوعلم
استاد توفيق ابوعلم كه يكى از نويسندگان معاصر از پژوهشگران مصر است، كتابى تحت همين عنوان و نام زيباى «فاطمة الزهراء» نوشته است كه يكى از آثار توجه انگيز در اين زمينه است و خوشبختانه توسط جناب آقاى صادقى به فارسى نيز ترجمه شده است.
وى در اين كتاب مى نويسد: «فاطمه يكى از سازندگان تاريخ اسلام است. در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او همين بس كه او تنها دختر بزرگوار پيامبر بزرگ (ص) و همسر امام على بن ابى طالب و مادر حسن و حسين (ع) است. در حقيقت او، آرام جان و سرور دل پيامبر خدا بود. زهرا، همان بانويى كه ميليونها آدمى را چشم و دل به سوى اوست و نام گرامى اش بر زبان ايشان است، بانويى كه پدرش او را «مام پدر خود» مى خواند. تاج كرامتى كه پدر بر تارك دختر خويش نهاد، مستوجب تكريم است». (2)
زپرتي:
واژة روسي Zeperti به معني زنداني است و استفاده از آن يادگار زمان قزاقهاي روسي در ايران است. در آن دوران هرگاه سربازي به زندان ميافتاد ديگران ميگفتند يارو زپرتي شد و اين واژه كم كم اين معني را به خود گرفت كه كار و بار كسي خراب شده و اوضاعش به هم ريخته است.
هشلهف:
مردم براي بيان اين نظر كه واگفت (تلفظ) برخي از واژهها يا عبارات از يك زبان بيگانه تا چه اندازه ميتواند نازيبا و نچسب باشد، جملة انگليسيI shall have به معني من خواهم داشت را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگويند ببينيد واگويي اين عبارت چقدر نامطبوع است! و اكنون ديگر اين واژة مسخره آميز را براي هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم ديگر نيز (چه فارسي و چه بيگانه) به كار ميبرند.
چُسان فسان:
از واژة روسي Cossani Fossani به معني آرايش شده و شيك پوشيده گرفته شده است.
شر و ور:
از واژة فرانسوي Charivari به معني همهمه، هياهو و سرو صدا گرفته شده است.
اسكناس:
از واژة روسي Assignatsia كه خود از واژة فرانسوي Assignat به معني برگة داراي ضمانت گرفته شده است.
فكسني:
از واژة روسي Fkussni به معناي بامزه گرفته شده است و به كنايه و واژگونه به معناي بيخود و مزخرف به كار برده شده است.
نخاله:
يادگار سربازخانههاي قزاقهاي روسي در ايران است كه به زبان روسي به آدم بي ادب و گستاخ ميگفتند Nakhal و مردم از آن براي اشاره به چيز اسقاط و به درد نخور هم استفاده كردهاند.
آكبند:
آيا مي دانستيد كلمه آكبند نه كلمه اي لاتين است و نه فارسي؟
قديما كه بندر آبادان بهترين بندر ايران بود و كلي كشتيهاي تجاري اونجا بارشون رو تخليه مي كردند روي بعضي از اجناس كه خيلي مرغوب بودند نوشته شده بود
**
UK BAND
**
يعني بسته بندي شده انگليس ولي آباداني هاي عزيز اونرو آكبند مي خوندند و همين طوري شد كه اين تلفظ اشتباه در تمام ايران منتشر شد و همه به جنسي كه بسته بندي شده مي گن آكبند
اوّل: * خدمت مرد به همسرش:
امير المؤمنين فرموده اند: «رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بر ما وارد شدند در حالي كه حضرت فاطمه (عليها السّلام) در كنار ديگ نشسته بود و من نيز مشغول پاك كردن عدس بودم.
رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمودند: اي ابا الحسن! عرض كردم: لبّيك اي رسول خدا! فرمودند: بشنو؛ و نمي گويم مگر آنچه را كه پروردگارم امر كرده است: هيچ مردي نيست كه به همسرش در خانه كمك كند، مگر آن كه براي اوست ـ به تعداد موهاي بدنش ـ عبادت يك سال، كه روزها را روزه گرفته و شب ها را به تهجّد و عبادت، قيام كرده است ...
اي علي! ساعتي در خدمت خانه بودن، بهتر از هزار سال عبادت، و هزار حجّ، و هزار عمره است؛ و بهتر است از آزاد نمودن هزار بنده، و ... » 1
(البتّه جا دارد در مورد خدمت زن به شوهرش نيز اشارهاي بنمائيم:
پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرموده اند: «هيچ زني نيست كه به شوهرش جرعه اي آب بنوشاند، مگر اين كه براي او بهتر است از يك سال عبادتي كه روزها را روزه بگيرد و شب ها را به تهجّد و عبادت، قيام كند؛ و خداوند، در ازاء هر جرعه كه به شوهرش نوشانده، شهري در بهشت براي او بنا مي كند، و شصت گناه او را مي آمرزد.»2
و حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودهاند: «جهاد زن، نيكو شوهرداري كردن است.»3
و حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودهاند: «امّ سلمه از رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره فضيلت زنان در امر خدمت به شوهرانشان سؤال كرد. حضرت فرمودند: هر زني كه در خانه شوهرش، چيزي را به منظور سامان دادن و مرتّب كردن، جا به جا كند، خداوند به او نظر ميفرمايد؛ و كسي كه خداوند به او نظر فرمايد، عذابش نميكند.
امّ سلمه ـ رضي الله عنها ـ عرض كرد: باز هم درباره ثواب زنان بينوا مطلبي بفرمائيد ـ پدر و مادرم فداي شما باد. ـ
حضرت فرمودند: اي امّ سلمه! به راستي هرگاه زن، باردار شود، اجر و پاداشي همچون كسي كه با جان و مالش در راه خداوند عزّتمند و صاحب جلال جهاد ميكند براي اوست.
و زماني كه وضع حمل كند، به او گفته ميشود: مسلّماً گناهانت آمرزيده شد، پس اعمالت را از نو شروع كن.
و چون به نوزادش شير دهد، به ازاء هر دفعه، ثواب آزاد كردن بندهاي از فرزندان حضرت اسماعيل به او عطا ميشود.»4 )
دوم: * صبر بر بد اخلاقي همسر:
پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «مردي كه بر بد اخلاقي زنش صبر كند، خداوند آن اجر و ثوابي را كه به حضرت ايوب (عليه السّلام) ـ به جهت بلا و گرفتارياش ـ عطا فرمود، به او عطا ميفرمايد.
و زني كه بر بد اخلاقي شوهرش صبر كند، خداوند مانند ثواب حضرت آسيه ـ دختر مزاحم (همسر فرعون) ـ را به او عطا ميفرمايد.»5
سوم: * صبر و خويشتنداري در خانواده:
حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودهاند: «به راستي من نسبت به اين غلامم و خانوادهام، بر چيزهائي صبر و خويشتنداري ميكنم كه از حنظل6 در كامم تلختر است!
آري، به راستي هر كس صبر و خويشتنداري كند، به واسطه صبرش، به درجه روزه دار شب زنده دار، و درجه شهيدي كه در پيشگاه حضرت محمّد (صلّي اللَّه عليه و اله و سلّم) شمشير زده نائل ميشود.»7
چهارم: * آشتي دادن:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «هر كس براي صلح و آشتي ميان دو تن گام بردارد، خداوند و فرشتگانش بر او درود مي فرستند تا زماني كه بازگردد؛ و پاداش شب قدر به او عطا ميشود.»8
و نيز فرمودهاند: «كسي كه براي آشتي دادن ميان زن و شوهري گام بردارد، خداوند به او اجر هزار شهيد بر حقّ ـ كه در راه خدا كشته شده اند ـ عطا ميفرمايد. و به ازاء هر قدمي كه بر ميدارد، و هر كلمهاي كه ميگويد، براي او عبادت يك سال ـ كه شبها را به تهجّد و عبادت، قيام كرده، و روزها را روزه گرفته ـ ميباشد.»9
پنجم: * در كنار اهل و عيال بودن:
حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودهاند: «براي اهل مروّت و جوانمردي مايه هلاكت است كه مردي ـ در شهري كه اهل و عيالش حضور دارند ـ خارج از منزلش شب را به سر ببرد!»10
ششم: *تفقّد و بوسيدن خانواده:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم به مردي فرمودند: «... به نزد خانواده ات بازگرد و آنان را تفقّد نما و ببوس؛ كه همين كار، صدقه است.»11
و نيز فرمودهاند: «فرزندان تان را زياد ببوسيد؛ كه به راستي براي شما به ازاء هر بوسيدن، درجهاي در بهشت هست، كه بلنداي آن درجه، به اندازه مسير پانصد سال است!»12
هفتم: * بهتر بودن براي خانواده:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «بهترين شما كسي است كه براي خانوادهاش بهتر باشد. و من بهترين شما براي خانوادهام هستم.»13
و نيز فرمودهاند: «عيال و افراد تحت تكفّل مرد، اسيران او هستند. و محبوبترين بندگان به پيشگاه خداوند عزّتمند و صاحب جلال، خوشبرخوردترين آنان است نسبت به اسيرانش.»14
حالا اگه بدونيد پوست اين ميوه خوشطعم چه خواص عجيبي داره، حتما سورپرايز ميشيد.
پوست خشك پرتقال ميتونه تو روزاي سرد زمستون بهتر از نفت و بنزين كمكتون كنه كه يه تل هيزم رو آتيش بزنيد. پوست پرتقال به خاطر داشتن روغن قابل اشتعال “ليمو نه نه” ميتونه اولين شعله آتيش براي يه شومينه هيزمي باشه.
اين روغن براي حشرات اعصاب نميذاره. كافيه يه پوره با پوست پرتقال و آب درست كنيد و تو لونه مورچهها و جاهايي كه مگس و پشه داره بريزيد و ببينيد چطوري همه اين جَك و جونورها فرار ميكنن. چند تيكه پوست پرتقال نزديك رختخوابتون بذاريد و بدون مسموم كردن هوا با حشرهكشهاي شيميايي از ويز ويز حشرات خلاص شيد و راحت بخوابيد.
به غير از حشرات گربهها هم از بوي اين روغن فراري هستن. اگه ميخواهيد گربهها تو باغچهتون رژه نرن، تو باغچه پوست پرتقال بريزيد.
سطل آشغالي كه توش پوست پرتقال ريخته، بوي گند هميشگي رو نميده. پوست خشك پرتقال هم همين خاصيت رو داره. ميتونيد اونا رو تو يه كيسه توري بريزيد و داخل كمد، كابينت يا يخچال بذاريد تا بوي و نا و موندگي نگيره.
اگه تو خونه وان داريد، قبل از حمام چند تيكه پوست تازه پرتقال توي آب بندازيد تا ويتامين C موجود پوست پرتقال جذب پوستتون بشه. اگه بعد از شما كسي حموم رفت و داد زد: واي اينجا بوي بهشت ميده تعجب نكنيد!
پوست خشك پرتقال بوي خوبش رو حفظ ميكنه و ميتونيد بعد از آسياب كردنش ازش به عنوان ادويه توي سالادها، سسها و غذاها استفاده كنيد.
از نوارهاي بلند پوست پرتقال ميتونيد شيرينيهاي كوچك يا حبههاي نارنجي و خوشمزهاي براي تزئين دسر و شيريني درست كنيد.
انصافا اگه بخوان پوست پرتقال رو با اينهمه كاربردايي كه داره، جدا بفروشن بيشتر از خود پرتقال نميارزه؟
قال رسول الله (ص) :
هركس از پرداخت مزد كارگري خودداري ورزد ، لعنت خداوند بر او باد .
روز جهاني كار و كارگر بر كارگران متعهد ايران اسلامي مبارك باد
احاديثي از حضرت زهرا سلام الله عليها /نزديك ترين لحظه زن به خدا
فاطمه سلام الله عليها كه پيامبر اعظم اور را پاره تن خويش خواند، كوثري است كه يازده ستاره نوراني و حجت حق از سلاله او متولد شدند و هريك منشا بركات عديده براي اسلام وجهان بوده و هستند .او فرزند برترين انبيا وخاتم رسل است .نسيم خوش وحي در طول عمر كوتاه وبا بركتش همواره نوازشگر روح و جان او بوده است.
اي معلم : اي روشني بخش دلها . براستي كه تو بعد از خداوند (علم الانسان ما لم يعلم ) هستي.چگونه مي توان تو را ستود و تو را سرود كه تو خود سرود قافله ي تمدن هستي
معلم عزيز روزت مبارك و يادت گرامي
سيل چشمانم باز از فراغت جاريست....خسته ام باز بيا جمعه ها تكراريست
در پي قافيه ها چه پريشان ماندم .....قافيه در شعرم با حضورت جاريست
به هوايت آقا بغض كرده شعرم....آسمانش انگار نم نمك بارانيست
دل من پر غصه حال شعرم خوش نيست... نفسي مانده فقط جاي شكرش باقيست
در فراغت آقا چشم در راهم من.... گر چه اين جمعه همان جمعه ي تكراريست.....
..
//
حضرت آية الله مجتهدي تهراني (ره) مي فرمايند:
به دو علت موعظه و پند و اندرز، در مردم تأثير نمي كند، يكي اينكه طرف مقابل زمينه پذيرش سخنان خوب را ندارد مثل يزديدها و معاويه ها، اگر چه بزرگواراني مثل امام حسين عليه السلام و يا اميرمؤمنان عليه السلام موعظه كنند اثر نمي كند،
و دوم اينكه گوينده موعظه، خود اهل عمل نيست هنوز نتوانسته است خود را بسازد و گناهان را ترك كند و تقواي الهي را رعايت نمايد لذا طرف مقابل وقتي كه از او احكام حلال و حرام را مي شنود، و عملاً مي بيند كه خود خطيب مبتلا به افعال حرام است مثل غيبت كردن و ديگر رذائل اخلاقي، كلام خطيب در او تأثيري نخواهد داشت.
(آداب الطلاب،ص 489)
..
//
علائم آخرالزمان (قسمت اول)
در كتاب " كنز المطالب " نوشته شده به تاريخ 1321 هجري قمري نوشته " علّامه سيّد محمّد باقر قره باقي همداني " در باب سال و روز وفات حضرت فاطمه كلابيّه عليها سلام معروف به " ام البنين " به نقل از كتاب " اخيتارات" طي حديثي از اعمش آمده است :
روز سيزدهم جمادي الثّاني كه مصادف با جمعه بود بر امام زين العابدين وارد شدم . ناگهان فضل بن عبّاس عليه السلام وارد شد و در حاليكه گريه مي گرد ، گفت :
" جدّه ام ام البنين عليها سلام از دنيا رفت. شما را به خدا ببينيد چطور اين روزگاز فريبكار ، خاندان كساء را در يك ماه دوبار عزادار كرد. "
مرحوم قره باقي مي فرمايند :
پس از چندي از خبر ديگري مندرج د ر حاشيه كتاب " وقايع الشّهور و والايام " تاليف بيرجندي اطلاع يافتم كه به نقل از اعمش نوشته شده است : در سيزدهم جمادي الثّاني و در سال 64 هـ.ق ام البنين وفات يافت و در قبرستان بقيع به قول مشهور دفن گرديد.
اما قول ديگري در سال وفات حضرت ام البنين نيز معروف است كه ايشان در سال 70 هـ . ق وفات يافته اند.
ام البنين كيست ؟
نامش فاطمه و كنيهاش امُّ البنين (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه يا ليلاست. همسرش عليبن ابيطالب عليهالسلام و فرزندانش عباس عليهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند كه هر چهار نفرْ در سرزمين كربلا و در ركاب امام حسين عليهالسلام به شهادت رسيدند. آرامگاه وي در مدينه منوّره و قبرستان بقيع است.
ولادت ام البنين عليهاالسلام
در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت امالبنين اطلاعي در دست نيست و تاريخنگارانْ سال ولادت او را ثبت نكردهاند، ولي ياد آور شدهاند كه تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليهالسلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخنگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمين ميزنند.
بانويي از تبار دلاوران عرب
تاريخ گواهي ميدهد كه پدران و داييان حضرت امالبنين از دليران عربِ پيش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دليرْمرديهاي فراواني نقل شده است كه در عين شجاعتْ بزرگ و پيشواي قوم خود نيز بودهاند، آنچنان كه حاكمان زمانْ در برابرشان سرتسليم فرود ميآورند. اينان همانان هستند كه عقيل ـ نسبْشناس بزرگ عرب و برادر علي عليهالسلام ـ به اميرالمؤمنين عليهالسلام گفت: «در ميان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر يافت نميشود».
چگونگي انتخاب براي همسري علي عليهالسلام
بعد از شهادت فاطمه زهرا عليهاالسلام ، علي بن ابيطالب عليهالسلام برادرش عقيل را ـ كه آشنا به علم نسبشناسي عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست كه برايش همسري از تبار دلاوران برگزيند تا پسر دليري براي مولا به ارمغان آورد. عقيل، فاطمه كلابيه را براي حضرت برگزيد كه قبيله و خاندانش، بني كِلاب، در شجاعت بيمانند بودند، و حضرت علي عليهالسلام نيز اين انتخاب را پسنديد.
خواستگاري
بعد از اين كه عقيل شجرهنامههاي اَعراب را بررسي و امالبنين را انتخاب كرد، حضرت علي عليهالسلام ، او را نزد پدر امالبنين فرستاد. پدرخشنود از اين وصلت مبارك، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در ميان گذاشت. ام البنين نيز با سربلندي و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پيوندي هميشگي بين وي و مولاي متقيان علي بن ابيطالب عليهالسلام برقرار شد. امام علي عليهالسلام ، در همسرش عقلي سترگ، ايماني استوار، آدابي والا و صفاتي نيكو مشاهده كرد و او را گرامي داشت و از صميم قلب در حفظ حُرمت او كوشيد.
اولين روز زندگي مشترك
روز اولي كه ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليهالسلام گذاشت، حسن و حسين عليهماالسلام مريض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنكه وارد خانه شد، خود را به بالين آن دو عزيز عالم وجود رسانيد و همچون مادري مهربان به دلجويي و پرستاري آنان پرداخت.
منم كه سايه نشين و جود مولايم كنيز خانه غم ؛ خاك پاي زهرايم
منم كه خانـــه به دوش غــم علي منم كه همقدم محنت ولي هستم
منم كه شاهد زخم شكسته ابرويم انيس گريه به ياس شكسته پهلويم
منم كه در همه جا در تب حسن بودم منم كه شاهد خون لب حسن بودم
منم كه جلوه حق را به عين مي ديدم خداي را به جمال حسين مي ديددم
منم كه بوده دلم صبح و شام با زينب منم ميان همه ؛ هم كلام با زينب
منم كه سوگ گلستان و باغبان دارم به سينه زخم غم كربلائيان دارم
منم كه ظهر عطش را نمي برم از ياد چهار لاله بي سر ز من به خاك افتاد
منم كه مادر عشق و اميد و احساسم فداي يك سر موي حسين عباسم
چرا ام البنين ؟!
فاطمه كلابيه، بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترك با علي عليهالسلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد كرد كه به جاي «فاطمه»، كه اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذكر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعي نگردد و رنج بيمادري آنها را آزار ندهد.
محبت بيدريغ به فرزندان زهرا عليهاالسلام
امالبنين بر آن بود كه، در زندگي جاي خالي حضرت زهرا عليهاالسلام را براي فرزندان ايشان پر كند؛ مادري كه در اوج شكوفايي پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا عليهاالسلام در وجود اين بانوي پارسا، مادر خود را ميديدند و رنج فقدانِ مادر را كمتر احساس ميكردند.
امالبنين عليهاالسلام ، فرزندان دختر گرامي رسول خدا صلياللهعليهوآله را بر فرزندان خود مقدّم ميداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان ميكرد و آن را فريضهاي ديني ميشمرد؛ زيرا خداوند متعال در كتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان امالبنين عليهاالسلام
ثمره زندگي مشترك ام البنين عليهاالسلام با حضرت علي عليهالسلام ، چهار پسر بود كه به دليل داشتن همين پسران، او را امالبنين، يعني مادر پسران ميخواندند. نام فرزندان ايشان به ترتيب عبارتند از: قمربنيهاشم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان. فرزندان ام البنين همگي در كربلا به شهادت رسيدند و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه فرزند حضرت ابوالفضل عليهالسلام ادامه يافت.
مادر چهار شهيد
با شهادت چهار فرزند امالبنين عليهاالسلام در كربلا، اين بانوي شكيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و دركنار همسر شهيد بودن، افتخاري ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشك اشك از ديده فرو ريخت و با روحيهاي قوي در اشعاري گفت: «اي كسي كه فرزند رشيدم عباس را ديدي كه همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علي عليهالسلام همه شيران بيشه شجاعتند. شنيدهام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي كه دستهايش را قطع كرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه كسي ميتوانست نزد او آيد و با او بجنگد؟
فرزندانم به فداي حسين عليهالسلام
امالبنين بَشير را ديد كه فرستاده امام سجاد عليهالسلام بود و به مدينه آمده بود تا مردم را از ماجراي كربلا و بازگشت كاروان امام حسين عليهالسلام با خبر سازد. به او فرمود: اي بشير! از امام حسين عليهالسلام چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد كه عباس تو كشته گرديد. امالبنين فرمود: از حسين عليهالسلام مرا خبر ده!
بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم اعلام كرد، ولي امالبنين پيوسته از امام حسين عليهالسلام خبر ميگرفت و ميگفت: فرزندان من و آنچه در زير آسمان است، فداي حسينم باد.
چون بشير خبر شهادت امام حسين عليهالسلام را به آن حضرت داد، صيحهاي كشيد و گفت: اي بشير! رگ قلبم را پاره كردي و سپس صدا به ناله و شيون بلند كرد.
اين علاقه او به امام حسين عليهالسلام دليل كمال معنويت اوست كه آن همه ايثار را در راه مقام ولايت فراموش كرد و تنها از رهبرش سخن به ميان آورد.
وفات اين بي بي مجلّله را محضر حضرت ولي عصر ارواحنا فداه و تمامي محبّين اهل بيت (ع) تسليت عرض مي نمايم.
مادر؛ مادري كه اگر چه در كربلا نبود، ولي دلش تا ابد در كربلا ماند و نگاهش بر افق، كه آيا «كاروان عشق» را بازگشتي خواهد بود؟ مادري كه دلش براي هميشه در كنار «نهر علقمه»، سوگ نشين فرزندي شد كه نظير نداشت در زيبايي و شجاعت! مادري كه دلش در ميدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، كه چه وقت، «ماه»، بار ديگر خواهد تابيد! مادري كه يك عمر، دست از «حسين حسين» گفتن بر نداشت و تمام غريبانه هايش را، حتي سوگ عزيزانش را با نام حسين عليه السلام همراهي كرد! مادري كه «ام البنين عليهاالسلام» بود، ولي آيينه نگاهش از آسمان كربلا، تنها اشكِ خونين ستارگان را چيد؛ آن گاه كه راوي، از عبور نيزه ها روايت مي كرد! مادري كه حتي كوچه هاي «مدينه»، مرثيه سراي اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ايمان آوردند! مادري كه «وفا»، اولين درس زندگي و «شجاعت»، عالي ترين سرشت همسري اش بود و «صحبت»، بالاترين باور مهر پروري اش مادري كه براي هميشه، با ناله هاي نينوايي، به ياد پسرانش، لالايي سرود و سروده هايش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا مي كند! مادري كه بعد از شهادت «عباس عليه السلام» ، ديگر به ماه نگاه نكرد و آسمان مدينه، نعمت نورافشاني اش را از دست داد! مادري كه در كربلا نبود، ولي تا ابد در كربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فرياد «يا حسين»اش را نه تنها در مدينه، كه از صحن مطهر كربلا مي توان شنيد! درود خداوند و سلام پاكان، بر روح بلند و وفاداري بي نظيرش باد! روح آسماني اش، در سايه سار كوثر، شاد، و شفاعت بشكوهش، دستگيرمان باد