امام باقر عليه السلام فرمود: يكى از پيامبران بنى اسرائيل در محلى عبور مىكرد، ديد جنازه مردى به زمين افتاده، نصف آن زير ديوار قرار گرفته، و نصف ديگر آن در بيرون مانده و پرندگان و سگها بدن او را متلاشى كرده اند و مىدرند.
از آنجا گذشت، به شهرى وارد شد، در آنجا ديد يكى از اشراف آن شهر مرده است، جنازه او را بر سر تختى نهاده اند، و با پارچه ابريشم كفن شده، و در اطراف آن تخت، منقلهاى عود (ماده خوشبو) نهاده شده و عودها مىسوزند و فضا را خوشبو كرده اند.
آنگاه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم به خدا متوجه شد و عرض كرد: «پروردگارا! من گواهى مىدهم كه تو حاكم دادگر هستى كه به كسى ستم نكنى، آن (جنازه اولى، جنازه) بنده تو است كه به اندازه يك چشم به هم زدن براى تو شريك نگرفته، ولى آن گونه مرده است، و او را آنچنان ميراندى، ولى اين هم يكى از بنده هاى تو است كه به اندازه يك چشم بهم زدن به تو ايمان نياورده است، ولى او را اين گونه شكوهمندانه ميراندى (رازش چيست)
خداوند به آن پيامبر فرمود: «اى بنده من! من همانگونه كه گفتى حاكم عادل هستم كه به كسى ظلم نكنم، آن بنده (اول) من، گناهى يا عمل بدى نزد من نداشت، او را با آن وضع ميراندم تا كيفر شود و به گونه اى كه گناهى نداشته باشد با من ملاقات كند، و اين بنده (دوم) من، كار نيكى نزد من داشت او را با چنان وضعى (شكوهمندانه) ميراندم، تا به گونه اى كه هيچگونه پاداشى نزد من نداشته باشد با من ملاقات نمايد».(اصول كافي)