معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2088603
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

به مناسبت اول ذي الحجه  سالروز ازدواج حضرت علي (ع) و فاطمه زهرا (س)

سالروز ازدواج آسمانيشان مبارك 


آمد رود به خانه آن همسري كه او                 در بين همسران جهان، شهريار بود 

  خالق سپرد اين زر كامل‌عيار را                 دست كسي كه زرگر كامل‌عيار بود 

   لباس ياس بر تن كرد زهرا                  كنار دست او بنشست مولا

   محمد خطبه خواند زهرا بلي گفت               غلط گفتم بلي نه يا علي گفت

  ديدم كه در عرش شور و شوق برپاست               برپاگر اين بزم شرف ذات خداست

گفتم به خرد چه اتفاق افتاده            گفتا كه عروسي علي و زهراست

 
  ا
زدواج حضرت علي(ع) با حضرت فاطمه(ع) به فرمان خداوند، از امتيازاتي است كه رسول اكرم(ص) بر آن مباهات مي كرد.

 

                     در اين پيوند پر ميمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادماني، و بهشتيان به زينت و زيور آراسته شده بودند.

 

 

فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر پيغمبر اكرم و از دوشيزگان ممتاز عصر خويش بود. پدر و مادرش از اصيل ترين و شريف ترين خانواده هاي قريش بودند. از حيث جمال ظاهري و كمالات معنوي و اخلاقي از پدر و مادر شريفش ارث مي برد. و به عاليترين كمالات انساني آراسته بود.

شخصيت و عظمت پيامبر اكرم روز به روز در انظار مردم بالا مي رفت و قدرت و شوكت او زيادتر مي شد به همين علت دختر عزيزش زهرا (عليها السلام) همواره مورد توجه بزرگان قريش و رجال با شخصيت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاري مي كردند اما پيامبر با خواستگاران طوري رفتار مي كرد كه مي پنداشتند مورد غضب پيامبر قرار گرفته اند.

رسول خدا فاطمه را براي علي (عليه السلام) نگاه داشته بود و مايل بود از جانب او پيشنهاد شود. پيامبر از جانب خدا مأمور بود كه نور را با نور به ازدواج در آورد.

 

 پيشنهاد به علي (ع):

اصحاب رسول خدا احساس كرده بودند كه پيغمبر اكرم تمايل دارد فاطمه (عليها السلام) را با علي پيوند ازدواج دهد، ولي از جانب علي پيشنهادي نمي شد. يك روز عمر و ابوبكر و سعد بن معاذ و گروهي ديگر كه پيامبر تقاضاي ازدواج آنها را رد كرده بود در مسجد گرد آمده بودند و از هر دري سخن مي گفتند. در اين بين سخن از فاطمه به ميان آمد. ابوبكر گفت: مدتي است كه اعيان و اشراف عرب فاطمه عليهاالسلام را خواستگاري مي نمايند اما پيغمبر اكرم پيشنهاد احدي را نپذيرفته و در جوابشان مي فرمايد: تعيين همسر فاطمه با خداست.براي همه روشن بود كه خدا وپيغمبر، فاطمه را براي علي عليه السلام نگاه داشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضريد به اتفاق هم نزد علي برويم و جريان را برايش تشريح كنيم و اگر به ازدواج مايل بود همراهيش كنيم؟! آنها از اين پيشنهاد استقبال و او را در اين كار تشويق كردند.

سلمان فارسي مي گويد: عمر و ابوبكر و سعد بن معاذ بدين قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند.

علي (ع) فرمود: از كجا مي آييد و به چه منظور اينجا آمده ايد؟

ابوبكر گفت: يا علي تو در تمام كمالات بر سايرين برتري داري، و از موقعيت خود و علاقه ايكه رسول خدا به تو دارد كاملاً آگاهي. اشراف و بزرگان قريش براي خواستگاري فاطمه عليها السلام آمده اند ولي پيغمبر صلي الله عليه و آله دست رد به سينه همه زده و تعيين همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان  مي كنم خدا و رسول، فاطمه را براي تو گذاشته اند. و شخص ديگري قابليت اين افتخار را ندارد.

فرمود: صبر كن تا از فاطمه اجازه بگيرم.

پيغمبر نزد فاطمه (ع) رفت، فرمود: دخترم! علي بن ابي طالب (ع) را به خوبي مي شناسي براي خواستگاري آمده است. آيا اجازه مي دهي ترا به عقدش در آورم؟ فاطمه از خجالت سكوت كرد و چيزي نگفت. پيغمبر چون آثار خشنودى را در چهره او ديد گفت: الله اكبر و سكوت او را علامت رضايت دانست (2).

 

توافق:

رسول اكرم (ص) پس ازكسب اجازه به نزد علي آمد و با لبي خندان گفت: يا علي! آيا براي عروسي چيزي داري؟ پاسخ داد: يا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من كاملاً اطلاع داريد. تمام ثروت من عبارت است از يك شمشير، يك زره و يك شتر.

فرمود: تو مرد جنگ و جهادي و بدون شمشير نمي تواني در راه خدا جهاد كني، شمشير از لوازم و احتياجات ضروري تو است. شتر نيز از ضروريات زندگي تو محسوب مي شود، بايد به وسيله آن آبكشي كني و امور اقتصادي خود و خانواده ات را تأمين كني و براي اهل و عيالت كسب روزي نمايي و در مسافرت بارت را بر آن حمل كني، تنها چيزي كه مي تواني از آن صرف نظر كني همان زره است. منهم به تو سخت نمي گيرم و به همان زره اكتفا مي نمايم. يا علي آيا اكنون بشارتي به تو بدهم و رازي را برايت آشكار بسازم؟!

عرض كرد: آري يا رسول الله، پدر و مادرم فدايت، شما هميشه نيك خوي و خوش زبان بوده ايد.

فرمود: پيش از آنكه به نزد من بيايي جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد! خدا ترا از بين مخلوقاتش برگزيده و به رسالت انتخاب كرد. علي (ع) را برگزيد و برادر و وزير تو قرار داد. بايد دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوري. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا فرزندان پاك و نجيب و طيب و طاهر و نيكو به آنان عطا خواهد نمود يا علي هنوز جبرئيل بالا نرفته بود كه تو درب منزل را زدي (3).

 

خطبه عقد:

پيغمبر صلي الله عليه وآله فرمود: يا علي تو زودتر به مسجد برو و من نيز از عقب تو مي آيم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار كنيم و خطبه بخوانيم.

علي (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حركت نمود. ابوبكر و عمر را در بين راه ملاقات كرد، آنها از جريان كار جويا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزويج كرد، هم اكنون پيامبر در راه است تا در حضور جمعيت، مراسم عقد و خطبه خواني را انجام دهد.

پيغمبر (ص) در حالي كه صورتش از سرور و شادماني مي درخشيد به مسجد تشريف برد، ‌و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع كن. هنگامي كه مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناي فرمود: اي مردم آگاه باشيد كه جبرئيل بر من نازل شد و از جانب خدا پيام آورد كه مراسم عقد ازدواج علي و فاطمه عليها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده كه در زمين نيز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگيرم. سپس نشست و به علي (ع) فرمود: برخيز و خطبه عقد را بخوان.

علي عليه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هايش سپاس مي گويم و شهادت مي دهم كه بغير از او خدايي نيست. شهادتي كه مورد پسند و رضايت او واقع شود. درود بر محمد صلي الله عليه وآله، درودي كه مقام و درجه اش را بالا برد. اي مردم! خدا ازدواج را براي ما پسنديده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه را خدا مقدر كرده و بدان امر نموده است. اي مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول كرد. از آن حضرت بپرسيد و گواه باشيد.

مسلمانان به پيغمبر (ص) عرض كردند: يا رسول الله! فاطمه را با علي كابين بسته اي؟

رسول خدا پاسخ داد: آري. پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا اين ازدواج را بر شما مبارك گرداند و در ميانتان دوستي و محبت افكند.

 

مذاكره عروسي:

علي عليه السلام مي فرمايد: حدود يك ماه طول كشيد و من خجالت مي كشيدم با پيغمبر درباره فاطمه صحبت كنم، ولي گاهي كه خلوت مي شد مي فرمود: يا علي چه همسر نيكو و زيبائي نصيبت شد؟ بهترين زنان عالم را تزويج تو كردم.

روزي برادرم عقيل پيش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج تو بسيارمسرور هستم. چرا از رسول خدا (ص) خواهش نمي كني كه فاطمه را به خانه ات بفرستد تا بوسيله عروسي شما، چشم ما روشن گردد؟ پاسخ دادم: خيلي ميل دارم عروسي كنم اما از رسول خدا خجالت مي كشم. عقيل گفت: تو را به خدا سوگند! هم اكنون با من بيا تا خدمت پيغمبر (ص) برويم.

علي با برادرش عقيل آهنگ منزل رسول خدا نمودند. در بين راه به «ام ايمن» برخورد كرده جريان را برايش گفتند. ام ايمن گفت: اجازه بدهيد من با رسول خدا در اين باره مذاكره كنم.

ام سلمه و ساير زنان از قضيه خبردار شدند و خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله مشرف گشتند. عرض كردند: يا رسول الله! پدر و مادرمان به فدايت، براي موضوعي خدمت شما رسيده ايم كه اگر خديجه زنده بود چشمش بدان روشن مي شد. وقتي پيغمبر (ص) نام خديجه را شنيد اشكش جاري شد و فرمود: خديجه؟! كجا مانند خديجه پيدا مي شود؟ هنگامي كه مردم مرا تكذيب نمودند مرا تصديق كرد و براي ترويج دين خدا، اموالش را در اختيار من قرار داد. خديجه زني بود كه خدا بر من وحي فرستاد كه بدو بشارت دهم خانه اي از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد كرد.

ام سلمه عرض كرد: پدرم و مادرم فدايت شود، شما هرچه درباره خديجه مي فرماييد صحيح است. خدا ما را با او محشور گرداند. يا رسول الله! برادر و پسر عموي شما ميل دارد همسرش را به منزل ببرد.

فرمود: پس چرا خودش در اين باره صحبتي نمي كند؟ عرض كرد: از كمروئي اوست.

پيغمبر (ص) به ام ايمن فرمود: علي را نزد من حاضر كن.

وقتي علي (ع) خدمت پيغمبر مشرف شد فرمود: يا علي! آيا ميل داري همسرت را به منزل ببري.

عرض كرد: آري يا رسول الله.

فرمود: خدا مبارك كند، همين امشب يا فردا شب وسائل عروسي را فراهم مي كنم.

سپس به همسرانش فرمود: اطاقي را براي فاطمه فرش كنيد تا مراسم عروسي را برگزار كنيم (4). مراسم ازدواج برترين بندگان خداوند در روز اول يا ششم ذي الحجه (5) سال دوم يا سوم هجري انجام گرفت(6).

 

 (1)ذخائر العقبي ص 26.

 (2)بحار الانوار ج 43 ص 127 ذخائر العقبي ص 29

 (3)بحار الانوار ج 43 ص 127

 (4)بحار الانوار ج 43 ص 130 ـ 132

 (5)مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 349

 (6)بحار الانوار ج 43 ص 6 و 7

برگرفته از كتاب بانوي نمونه اسلام تأليف ابراهيم اميني.

 

 

 

 

سه شنبه بیست و پنجم 7 1391 19:37
مهريه فاطمه عليها سلام

رسول خدا فرمود: اي علي جان براي مهريه فاطمه چه داري؟

اميرالمؤمنين عرضه داشت پدر و مادرم فدايت چيزي بر شما مخفي نيست من يك شمشير و يك شتر و يك زره دارم و بس؛ رسول خدا فرمود شمشيرت را كه لازم داري و با آن در راه خدا جهاد مي‏كني و دشمنان خدا را مي‏كشي، شتر هم كه براي آبكشي و باربري لازم است، من به همان زره راضي‏ام.
بعد رسول خدا فرمود: اي علي بشارت دهم تو را كه قبل از آمدن تو فرشته ‏اي از آسمان بر من نازل شد و گفت من بر يكي از پايه‏هاي عرش موكل هستم، بشارت باد تو را اي رسول خدا به همبستگي و نسل طاهر و اينك جبرئيل پشت سر من مي‏آيد.
هنوز كلامش تمام نشده بود كه جبرئيل نازل شد و پارچه‏اي از حرير سفيد بهشتي در دست من گذاشت كه در آن كلماتي با نور نوشته شده بود به اين مضمون كه خداي تعالي براي تو اي رسول خدا برادر و وزير و صاحب و دامادي اختيار كرده است از جبرئيل پرسيدم او كيست؟ گفت پسر عمت علي بن ابيطالب.
اي علي به خدا قسم هنوز جبرئيل از نزد من به آسمان نرفته بود كه تو آمدي و در زدي برو كه من امر خدا را درباره تو جاري خواهم كرد. (1)
 امام باقر عليه السلام مي‏فرمايد: (خداي تعالي فرمود) مهريه فاطمه را يك پنجم زمين و يك سوم بهشت قرار دادم و نيز چهار نهر را كه فرات و نيل و نهروان و نهر بلخ باشد براي او قرار دادم و تو هم اي محمد براي او 500 درهم قرار بده تا اين مهر براي امت تو سنت شود.
رسول خدا فرمود: هر كس روي زمين راه برود و بر فاطمه عليهاسلام غضب نمايد يا بر اولاد او خشم بگيرد راه رفتنش روي زمين حرام است.
و نيز در بحار آمده است كه همين جمله را رسول خدا درباره اميرالمؤمنين فرمودند كه هر كس روي زمين راه رود و بر تو غضبناك باشد راه رفتنش حرام است.
مهريه زنان مسلمان: امام كاظم عليه السلام مي‏فرمايد خداوند بر پيامبر گرامي اسلام وحي كرد كه مهر زنهاي مسلمان را پانصد درهم قرار دهد.
امام صادق عليه السلام مي‏فرمايد رسول خدا هيچيك از زنهاي خود را و هيچيك از دختران خود را بيشتر از 12/5 اوقيه (وزني معادل هفت مثقال) مهريه نكرد و اوقيه چهل درهم است . (2)

پي نوشت ها:

1- بحارالانوار، ج 43، ص 113 و 141.

2- بحارالانوار، ج 103، ص 348 و 349.

سه شنبه بیست و پنجم 7 1391 19:30

عاقد :خدا

شاهد :رسول خدا

دفتر :لوح محفوظ

مكان :عرش

عروس :كوثر

داماد : حيدر

دسته ها : مناسبت ها
سه شنبه بیست و پنجم 7 1391 19:30

پيوند اسماني دو گل زيبا روي امامت و نبوت برهمگان مبارك

دسته ها : مناسبت ها
سه شنبه بیست و پنجم 7 1391 19:13

به گزارش خبرآنلاين بر اساس منابع تاريخي، قاتلان امام امام نهم، طبق پيش بيني امام رضا و امام جواد، به سزاي عمل خود رسيده و تاواني سنگين پرداختند.
ام فضل بعد از دادن انگور به امام، پيشمان شده و گريه كرد. حضرت به او فرمود: «چرا گريه مي كني؟ اكنون گريه تو سودي ندارد. اين را بدان كه به سبب اين جنايت، به چنان دردي مبتلا مي شوي كه هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستي افتي كه جبران پذير نباشد».
ام الفضل دچار بيماري داخلي شد كه توان بازگو كردن براي ديگران را نداشت. وي تمام دارايي هاي خويش را خرج درمان خود كرد اما معالجه نشد و در كمال فقر و تنگدستي جان خود را از دست داد.
پيشتر حضرت رضا (ع) درباره قاتلان امام جواد (ع) فرموده بود:
«فرزند من از روي خشم و غضب كشته مي شود و اهل آسمانها بر او مي گريند. خداوند بر دشمن ستمگر او غضب مي كند و در مدت كوتاهي آنانرا به عذاب دردناك مبتلا مي سازد.»
پيشگويي حضرت رضا (ع) عملي شد و جعفر بن ماُمون كه تحريك كننده خواهرش ام الفضل بود در همان روزهاي پس از شهادت امام جواد (ع)، در چاهي افتاد و بر اثر ضربه اي كه بر سرش خورد دچار جنون گرديد و بقيه عمرش را با ديوانگي و جنون به سر برد.
معتصم عباسي نيز كه دستور قتل حضرت را صادر كرد بيش از شش سال ديگر حكومتش دوام نيافت.

دسته ها : مناسبت ها
سه شنبه بیست و پنجم 7 1391 17:45

كتاب‌شناسي امام جواد عليه السلام

امام جواد عليه السلام

كتب فارسي

1. زندگانى سياسى امام جواد عليه السلام/ سيد جعفر مرتضى عاملى، ترجمه سيد محمد حسينى، دفتر انتشارات اسلامى، 1367.

2. نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد عليه السلام/ سيد عبدالرزاق موسوى مقرّم، ترجمه پرويز لولاور، بنياد پژوهش‌هاى اسلامى، 1371.

3. زندگى و سيماى امام محمد تقى عليه السلام/ سيد محمدتقى مدرسى، ترجمه محمد صادق شريعت، مؤسسه انصارالحسين ، 1370.

4. معصوم يازدهم، حضرت امام محمدتقى عليه السلام (كتاب نوجوان)[عربى، اردو، تركى، فرانسه و انگليسى] / سيد مهدى آيت اللهى، انتشارات جهان آرا، 1368.

5. زندگى امام جواد عليه السلام/ سيد محمد حسينى شاهرودى، انتشارات فيض كاشانى، 1375.

6. نگاهى بر زندگى امام جواد عليه السلام/ محمد محمدى اشتهاردى، نشر مطهر، 1374.

7.  زندگانى حضرت امام محمد تقى عليه السلام/ حسين عماد زاده ، شركت سهامى طبع كتاب، 1341.

8. زندگانى امام جواد عليه السلام/ سيف الله يعقوبى قمشه‌اى، با مقدمه ي استاد جعفر سبحانى، مسجد الغدير، 1364 .

9. زندگانى امام محمدتقى عليه السلام نهمين پيشواى معصوم/ عبد الرحيم عقيقى بخشايشى، انتشارات نسل جوان، 1360.

10. پيشواى نهم، حضرت امام محمد تقى عليه السلام [عربى و اردو] / گروه نويسندگان، مؤسسه در راه حق، 1371.

11. امام محمدتقى عليه السلام/ سيدكاظم ارفع، انتشارات فيض كاشانى، 1370.

12. حضرت امام جواد عليه السلام (كتاب نوجوان)/ مهدى رحيمى، بنياد بعثت، 1374.

13. گلبوته‌هاي امامت و ولايت؛ گذري كوتاه بر زندگاني حضرت امام محمدتقي جوادالائمه عليه السلام / محمدجواد مجد، دارالطب، 1389.

14. گوهر وجود؛ مباحثي پيرامون زندگي و شخصيت امام محمدتقي عليه السلام/ سيدمحمدرضا طباطبايي‌نسب، نور الائمه، 1389. 

15. زندگاني و سيره اهل‌بيت عليهم السلام براي نوجوانان؛ حضرت امام محمدتقي عليه السلام/ لطيف راشدي، محمدرضا راشدي، لاهوتيان، 1388.

16. جوان‌ترين ستاره؛ امام محمدتقي عليه السلام/ عباسعلي سپاهي‌يونسي، انصار، 1387.

17. در مكتب جواد الائمه، باب المراد امام محمدتقي عليه السلام/ علي قائمي اميري، پيام مقدس، 1385 .

18. تحليلي از زندگاني و دوران امام محمدتقي عليه السلام/ فضل‌الله صلواتي، اطلاعات، 1384 .

19. جوان پارسا؛ سرگذشت داستان‌گونه امام محمدتقي عليه السلام/ كمال سيد، ترجمه ي مهدي عابدي، حديث راه عشق، 1384 .

20. چشمه جود، در مدح و منقبت حضرت امام محمدتقي جوادالائمه عليه السلام/ عباسعلي اسدي، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي، 1384 .

 

كتب عربي

1. الحياة السياسية للامام الجواد عليه السلام نبذة يسيرة / سيد جعفر مرتضى العاملى، بيروت، الدار الاسلامية، 1405ه.ق .

2.  الامام الجوادعليه السلام/ سيد عبدالرزاق الموسوى المقرم، النجف الاشرف، المطبعة الحيدرية، 1371ه.ق.

3.  الامام الجواد قدوة و أسوة/ سيد محمد تقى المدرسى، طهران، رابطة الاخوة الاسلامية، 1363ه.ش .

4.  الامام الجواد من المهد الى اللحد/ سيد محمد كاظم القزوينى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408ه.ق .

5. مستدرك عوالم العلوم و المعارف والاحوال من الآيات و الاخبار و الاقوال (ج23)/ سيد محمد باقر موحد ابطحى اصفهانى، قم، مؤسسة الامام المهدى (عج), 1413ه.ق.

6.  محمد الجواد عليه السلام، الامام المعجزة (سيرة و دراسة و تحليل)/ كامل سليمان، بيروت، الشركة العالمية للكتاب، 1987م.

7. مسند الامام الجواد عليه السلام/ عزيز الله العطاردي، مشهد، المؤتمر العالمى للامام الرضا عليه السلام،1410ه.ق.

 

فرآوري: امين

بخش عترت و سيره تبيان

 

دوشنبه بیست و چهارم 7 1391 21:21

شما چرا عادت داريد امام رضا رو به جان بچه اش قسم مي ديد

 

كسي شمارو دم به ساعت به جان بچه تون قسم بده خوش تون مياد

 

پس ديگه امام غريب رو بيشتر از اين نرنجونيد

دسته ها : مناسبت ها
دوشنبه بیست و چهارم 7 1391 20:49

 

از خانه ي امام و صداي هلهله ي زنان ؟!!!

اي واي من دارند پشت در حجره ي امام جواد ( عليه السلام ) پاره ي جگر امام رضا ( عليه السلام ) كف ميزنن

هلهله ميكنن تا صداي ناله ي امام جواد ( عليه السلام ) به گوش كسي نرسه


واي من اي واي من


خاك بر دهانم

اي خداااااااا

 

 

بالاي بام خانه ي ابن الرضا ، جواد الائمه ( عليه السلام ) كبوترا دور هم جمع شدن

براي جايي با بالهاشون سايه درست كردن

رفتن ديدن زير آفتاب سوزان براي پيكر مطهّر جواد الائمه ( عليه السلام ) سايه بون درست كردن

واي واي واي

دسته ها : مناسبت ها
دوشنبه بیست و چهارم 7 1391 20:49
آداب نماز

امام رضا (عليه السلام) در مورد آداب نماز فرمودند:
اگر براي نماز ايستادي تلاش كن با حالت كسالت و خواب آلودگي و سستي و تنبلي نباشد.
بلكه با آرامش و وقار نماز را بجاي آور و بر تو باد كه در نماز خاشع و خاضع باشي و براي خدا تواضع كني و خشوع و خوف را برخود هموار سازي در آن حال كه بين بيم و اميد ايستاده‏اي و پيوسته با طمأنينه و نگران باشي. همانند بنده گريخته و گنهكار كه در محضر مولايش ايستاده ، در پيشگاه خداي عالميان بايست.
پاهاي خود را كنار هم بگذار و قامتت را راست نگهدار و به راست و چپ توجه نكن! و چنان باش كه گوئي خدا را مي‏بيني، كه اگر تو او را نمي‏بيني او تو را مي‏بيند.
(فقه الرضا(عليه السلام)، ص 101)

فرآوري:
آمنه اسفندياري
بخش تاريخ و سيره معصومين تبيان

منابع:

پايگاه اطلاع رساني آستان قدس رضوي.
وسائل الشيعه، ج 4.
بحارالانوار، ج 49.
دسته ها : نماز - مناسبت ها
شنبه هشتم 7 1391 10:9

غافل مشو شايد نظري شد امشب
شايد كه مبارك سحري شد امشب
شايد كه بخاطر امام هشتم
از يوسف زهرا خبري شد امشب


دسته ها : مناسبت ها
جمعه هفتم 7 1391 10:8

زائري باراني ام آقا بدادم ميرسي؟

بي پناهم، خسته ام،تنهابدادم ميرسي ؟

گر چه آهونيستم اماپراز دلتنگي ام

ضامن چشمان آهوهابه دادم ميرسي ؟

ازكبوترهاكه ميپرسم نشانم ميدهند

گنبدو گلدسته هايت رابه دادم ميرسي ؟

من دخيل التماس رابه چشمت بسته ام

هشتمين دردانه زهرابه دادم ميرسي ؟

.

.

.

با نام  رضا به سينه ها گل بزنيد ، با اشك به بارگاه او پل بزنيد،

فرمود كه هر زمان گرفتار شديد، بردامن ما دست توسل بزنيد . . .

.

.

.

زآستان رضا سرخط امان دارم ٬ رخ نياز بر اين پاك آستان دارم

اگر چه كم زغبارم، به شوق نكهت گل  هميشه جاي، در اين طرفه بوستان دارم

ز تير حادثه مرغي شكسته بال و پرم ٬ درين چمن به صد اميد آشيان دارم

.

.

.

كفترا پر بزنين به دور گنبد طلا دور گنبد بشينين نيابت از كرب و بلا

پر و بالهاتون رو با هم وا كنيد دل به هم بديد همه آوا كنيد

ذكر يا امام رضا امام رضا به زبون بگيريد و صفا كنيد . . .

.

.

.
بارگاهي كه به شهر قم بپاست  هم براي من مدينه هم كربلاست

خاك پاكش را غرق بوسه مي كنم چون كه جاي پاي اربابم رضاست . . .

.

.

دسته ها : مناسبت ها
پنج شنبه ششم 7 1391 12:52

ادب و اخلاق حضرت رضا عليه ‏السّلام‏

ابراهيم بن عباس كه در مسافرت از مدينه تا طوس خدمت آن حضرت بوده است چنين مي‌‏گويد: نديدم به احدى ظلم كند هيچ وقت كلام كسى را قطع نمى كرد هيچ حاجتى را رد نمى نمود.

پاى خود را مقابل احدى دراز نمى كرد و در مقابل احدى تكيه نمى داد و با هيچ كس سخن جسارت آميز سخن نمى گفت.


دسته ها : مناسبت ها
پنج شنبه ششم 7 1391 10:5

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكي از خدمتكاران خويش دستور داده بود تا ناخن‌هاي دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصي آلوده كند و در بين ناخن‌هايش زهر قرار دهد و اناري را با دستان زهر‌آلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام از آن انار تناول كنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جايي كه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدري از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجري قمري امام رضا (عليه السلام) به شهادت رسيدند.

 

تدفين امام:

به قدرت و اراده الهي امام جواد (عليه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ايشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پيكر پاك ايشان با مشايعت بسياري از شيعيان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گرديد و قرنهاست كه مزار اين امام بزرگوار مايه بركت و مباهات ايرانيان است

دسته ها : مناسبت ها
پنج شنبه ششم 7 1391 8:57

مختصري از كلمات حكمت‌آميز امام:

امام فرمودند: "دوست هر كس عقل اوست و دشمن هر كس جهل و ناداني و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجي مي‌ماند كه كليد آن سؤال است، پس بپرسيد. خداوند شما را رحمت كند زيرا در اين امر چهار طايفه داراي اجر مي‌باشند: 1- سؤال كننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزي و دوستي با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چيزي نيست كه چشمانت آنرا بنگرد مگر آنكه در آن پند و اندرزي است."

امام فرمودند: "نظافت و پاكيزگي از اخلاق پيامبران است."

دسته ها : مناسبت ها
پنج شنبه ششم 7 1391 8:54

اخلاق و منش امام:

خصوصيات اخلاقي و زهد و تقواي آن حضرت به گونه‌اي بود كه حتي دشمنان خويش را نيز شيفته و مجذوب خود كرده بود. با مردم در نهايت ادب تواضع و مهرباني رفتار مي‌كرد و هيچ گاه خود را از مردم جدا نمي‌نمود.

 يكي از ياران امام مي‌گويد: "هيچ گاه نديدم كه امام رضا (عليه السلام) در سخن بر كسي جفا ورزد و نيز نديدم كه سخن كسي را پيش از تمام شدن قطع كند. هرگز نيازمندي را كه مي‌توانست نيازش را برآورده سازد رد نمي‌كرد در حضور ديگري پايش را دراز نمي‌فرمود. هرگز نديدم به كسي از خدمتكارانش بدگويي كند. خنده او قهقهه نبود بلكه تبسم مي‌فرمود. چون سفره غذا به ميان مي‌آمد، همه افراد خانه حتي دربان و مهتر را نيز بر سر سفره خويش مي‌نشاند و آنان همراه با امام غذا مي‌خوردند. شبها كم مي‌خوابيد و بسياري از شبها را به عبادت مي‌گذراند. بسيار روزه مي‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترك نمي‌كرد. كار خير و انفاق پنهان بسيار داشت. بيشتر در شبهاي تاريك، مخفيانه به فقرا كمك مي‌كرد."(5) يكي ديگر از ياران ايشان مي‌گويد: "فرش آن حضرت در تابستان حصير و در زمستان پلاسي بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامي كه در مجالس عمومي شركت مي‌كرد، خود را مي‌آراست (لباسهاي خوب و متعارف مي‌پوشيد).(6) شبي امام ميهمان داشت، در ميان صحبت چراغ ايرادي پيدا كرد، ميهمان امام دست پيش آورد تا چراغ را درست كند، اما امام نگذاشت و خود اين كار را انجام داد و فرمود: "ما گروهي هستيم كه ميهمانان خود را به كار نمي‌گيريم."(7)

 شخصي به امام عرض كرد: "به خدا سوگند هيچكس در روي زمين از جهت برتري و شرافت اجداد، به شما نمي‌رسد." امام فرمودند:" تقوي به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردي از اهالي بلخ مي‌گويد: "در سفر خراسان با امام رضا (عليه السلام) همراه بودم. روزي سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتي سياهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ايشان غذا بخورند. من به امام عرض كردم: "فدايت شوم بهتر است اينان بر سفره‌اي جداگانه بنشينند." امام فرمود: "ساكت باش، پروردگار همه يكي است. پدر و مادر همه يكي است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 ياسر، خادم حضرت مي‌گويد: «امام رضا (عليه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالاي سرتان ايستادم (و شما را براي كاري طلبيدم) و شما مشغول غذا خوردن بوديد بر نخيزيد تا غذايتان تمام شود. به همين جهت بسيار اتفاق مي‌افتاد كه امام ما را صدا مي‌كرد و در پاسخ او مي‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامي مي‌فرمود: "بگذاريد غذايشان تمام شود."»(10)

 يكبار غريبي خدمت امام رسيد و سلام كرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجي راه را تمام كرده‌ام اگر مايليد مبلغي به من مرحمت كنيد تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زيرا من در شهر خويش فقير نيستم و اينك در سفر نيازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقي ديگر رفت و از پشت در دست خويش را بيرون آورد و فرمود: "اين دويست دينار را بگير و توشه راه كن و لازم نيست كه از جانب من معادل آن صدقه دهي."

 آن شخص نيز دينارها را گرفت و رفت. از امام پرسيدند: "چرا چنين كرديد كه شما را هنگام گرفتن دينارها نبيند؟" فرمود: "تا شرمندگي نياز و سوال را در او نبينم."(11)

 امامان معصوم و گرامي ما در تربيت پيروان و راهنمايي ايشان تنها به گفتار اكتفا نمي‌كردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ويژه اي مبذول مي‌داشتند.

 يكي از ياران امام رضا (عليه السلام) مي‌گويد: «روزي همراه امام به خانه ايشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنايي بودند. امام در ميان آنها غريبه‌اي ديد و پرسيد: "اين كيست؟" عرض كردند: "به ما كمك مي‌كند و به او دستمزدي خواهيم داد." امام فرمود: "مزدش را تعيين كرده‌ايد؟" گفتند: "نه هر چه بدهيم مي‌پذيرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اينها گفته‌ام كه هيچكس را نياوريد مگر آنكه قبلا مزدش را تعيين كنيد و قرارداد ببنديد. كسي كه بدون قرارداد و تعيين مزد، كاري انجام مي‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهي باز گمان مي‌كند مزدش را كم داده‌اي ولي اگر قرارداد ببندي و به مقدار معين شده بپردازي از تو خشنود خواهد بود كه طبق قرار عمل كرده‌اي و در اين صورت اگر بيش از مقدار تعيين شده چيزي به او بدهي، هر چند كم و ناچيز باشد؛ مي‌فهمد كه بيشتر پرداخته‌اي و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 خادم حضرت مي‌گويد: «روزي خدمتكاران ميوه‌اي مي‌خوردند. آنها ميوه را به تمامي نخورده و باقي آنرا دور ريختند. حضرت رضا (عليه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بي‌نياز هستيد، آنرا به كساني كه بدان نيازمندند بدهيد."»

دسته ها : مناسبت ها
پنج شنبه ششم 7 1391 8:51

ولايت عهدي

 

باري، چون حضرت رضا (عليه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ايشان استقبال شاياني كرد و در مجلسي كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علي (عليه السلام) هيچ كس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علي بن موسي رضا (عليه السلام) نديدم." پس از آن به حضرت رو كرد و گفت: "تصميم گرفته‌ام كه خود را از خلافت خلع كنم و آن را به شما واگذار نمايم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا براي تو قرار داده جايز نيست كه به ديگري ببخشي و اگر خلافت از آن تو نيست، تو چه اختياري داري كه به ديگري تفويض نمايي." مأمون بر خواسته خود پافشاري كرد و بر امام اصرار ورزيد. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم كرد." وقتي مأمون مأيوس شد گفت: "پس ولايت عهدي را قبول كن تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد." اين اصرار مأمون و انكار امام تا دو ماه طول كشيد و حضرت قبول نمي‌فرمودند و مي‌گفتند: "از پدرانم شنيدم، من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند كرد و بر من ملائك زمين و آسمان خواهند گريست و در وادي غربت در كنار هارون ‌الرشيد دفن خواهم شد." اما مأمون بر اين امر پافشاري نمود تا آنجاكه مخفيانه و در مجلس خصوصي حضرت را تهديد به مرگ كرد. لذا حضرت فرمودند: "اينك كه مجبورم، قبول مي‌كنم به شرط آنكه كسي را نصب يا عزل نكنم و رسمي را تغيير ندهم و سنتي را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با اين شرط راضي شد. پس از آن حضرت، دست را به سوي آسمان بلند كردند و فرمودند: "خداوندا! تو مي‌داني كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار كردم؛ پس مرا مؤاخذه نكن همان گونه كه دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نكردي. خداوندا، عهدي نيست جز عهد تو و ولايتي نيست مگر از جانب تو، پس به من توفيق ده كه دين تو را برپا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا كه تو نيكو مولا و نيكو ياوري هستي."

دسته ها : مناسبت ها
پنج شنبه ششم 7 1391 1:23

در طول سفر امام به مرو، هر كجا توقف مي‌فرمودند، بركات زيادي شامل حال مردم آن منطقه مي‌شد. از جمله هنگاميكه امام در مسير حركت خود وارد نيشابور شدند و در حالي كه در محملي قرار داشتند از وسط شهر نيشابور عبور كردند. مردم زيادي كه خبر ورود امام به نيشابور را شنيده بودند، همگي به استقبال حضرت آمدند. در اين هنگام دو تن از علما و حافظان حديث نبوي، به همراه گروه‌هاي بيشماري از طالبان علم و اهل حديث و درايت، مهار مركب را گرفته و عرضه داشتند: "اي امام بزرگ و اي فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاك و اجداد بزرگوارت سوگند مي‌دهيم كه رخسار فرخنده خويش را به ما نشان دهي و حديثي از پدران و جد بزرگوارتان، پيامبر خدا، براي ما بيان فرمايي تا يادگاري نزد ما باشد." امام دستور توقف مركب را دادند و ديدگان مردم به مشاهده طلعت مبارك امام روشن گرديد. مردم از مشاهده جمال حضرت بسيار شاد شدند به طوري كه بعضي از شدت شوق مي‌گريستند و آنهايي كه نزديك ايشان بودند، بر مركب امام بوسه مي‌زدند. ولوله عظيمي در شهر طنين افكنده بود به طوري كه بزرگان شهر با صداي بلند از مردم مي‌خواستند كه سكوت نمايند تا حديثي از آن حضرت بشنوند. تا اينكه پس از مدتي مردم ساكت شدند و حضرت حديث ذيل را كلمه به كلمه از قول پدر گراميشان و از قول اجداد طاهرينشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائيل از سوي حضرت حق سبحانه و تعالي املاء فرمودند: "كلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر كس آن را بگويد داخل حصار من شده و كسي كه داخل حصار من گردد ايمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما اين شروطي دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 اين حديث بيانگر اين است كه از شروط اقرار به كلمه لااله‌الاالله كه مقوم اصل توحيد در دين مي‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذيرش گفتار و رفتار امام مي‌باشد كه از جانب خداوند تعالي تعيين شده است. در حقيقت امام شرط رهايي از عذاب الهي را توحيد و شرط توحيد را قبول ولايت و امامت مي‌دانند.

دسته ها : مناسبت ها
چهارشنبه پنجم 7 1391 12:3

سفر به سوي خراسان:

مأمون براي عملي كردن اهداف ذكر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدينه، خدمت حضرت رضا (عليه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوي خراسان روانه كنند. همچنين دستور داد حضرتش را از راهي كه كمتر با شيعيان برخورد داشته باشد، بياورند. مسير اصلي در آن زمان راه كوفه، جبل، كرمانشاه و قم بوده است كه نقاط شيعه‌نشين و مراكز قدرت شيعيان بود. مأمون احتمال مي‌داد كه ممكن است شيعيان با مشاهده امام در ميان خود به شور و هيجان آيند و مانع حركت ايشان شوند و بخواهند آن حضرت را در ميان خود نگه دارند كه در اين صورت مشكلات حكومت چند برابر مي‌شد. لذا امام را از مسير بصره، اهواز و فارس به سوي مرو حركت داد.ماموران او نيز پيوسته حضرت را زير نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش مي‌دادند.

دسته ها : مناسبت ها
چهارشنبه پنجم 7 1391 11:58

اوضاع سياسي در زمان امام

مدت امامت امام هشتم در حدود بيست سال بود كه مي‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسيم كرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، كه همزمان بود با زمامداري هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن كه مقارن با خلافت امين بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار كه مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامي آن روز بود.

 مدتي از روزگار زندگاني امام رضا (عليه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشيد بود. در اين زمان است كه مصيبت دردناك شهادت پدر بزرگوارشان و ديگر مصيبت‌هاي اسفبار براي علويان (سادات و نوادگان اميرالمؤمنين) واقع شده است. در آن زمان كوشش‌هاي فراواني در تحريك هارون براي كشتن امام رضا (عليه السلام) مي‌شد تا آنجا كه در نهايت هارون تصميم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نيافت نقشه خود را عملي كند. بعد از وفات هارون فرزندش امين به خلافت رسيد. در اين زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حكومت سايه افكنده بود و اين تزلزل و غرق بودن امين در فساد و تباهي باعث شده بود كه او و دستگاه حكومت، از توجه به سوي امام و پيگيري امر ايشان بازمانند. از اين رو مي‌توانيم اين دوره را در زندگي امام دوران آرامش بناميم.

اما سرانجام مأمون عباسي توانست برادر خود امين را شكست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نمايد و توانسته بود با سركوب شورشيان فرمان خود را در اطراف و اكناف مملكت اسلامي جاري كند. وي حكومت ايالت عراق را به يكي از عمال خويش واگذار كرده بود و خود در مرو اقامت گزيد و فضل ‌بن ‌سهل را كه مردي بسيار سياستمدار بود، وزير و مشاور خويش قرار داد. اما خطري كه حكومت او را تهديد مي‌كرد علويان بودند كه بعد از قرني تحمل شكنجه و قتل و غارت، اكنون با استفاده از فرصت دو دستگي در خلافت، هر يك به عناوين مختلف در خفا و آشكار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازي حكومت عباسي بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افكار عمومي مسلمين به سوي خود، و كسب حمايت آنها موفق گرديده بودند و دليل آشكار بر اين مدعا اين است كه هر جا علويان بر ضد حكومت عباسيان قيام و شورش مي‌كردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت كرده و به ياري آنها بر مي‌خواستند و اين، بر اثر ستم‌ها و نارواييها و انواع شكنجه‌هاي دردناكي بود كه مردم و بخصوص علويان از دستگاه حكومت عباسي ديده بودند. از اين رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علويان را برطرف كند. بويژه كه او تصميم داشت تشنجات و بحران‌هايي را كه موجب ضعف حكومت او شده بود از ميان بردارد و براي استقرار پايه‌هاي قدرت خود، محيط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزير خود فضل بن سهل تصميم گرفت تا دست به خدعه‌اي بزند. او تصميم گرفت تا خلافت را به امام پيشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام كناره‌گيري كند، زيرا حساب مي‌كرد نتيجه از دو حال بيرون نيست، يا امام مي‌پذيرد و يا نمي‌پذيرد و در هر دو حال براي خود او و خلافت عباسيان، پيروزي است. زيرا اگر بپذيرد ناگزير، بنابر شرطي كه مأمون قرار مي‌داد ولايت عهدي آن حضرت را خواهد داشت و همين امر مشروعيت خلافت او را پس از امام نزد تمامي گروه‌ها و فرقه‌هاي مسلمانان تضمين مي‌كرد. بديهي است براي مأمون آسان بود در مقام ولايتعهدي بدون اين كه كسي آگاه شود، امام را از ميان بردارد تا حكومت به صورت شرعي و قانوني به او بازگردد. در اين صورت علويان با خشنودي به حكومت مي‌نگريستند و شيعيان خلافت او را شرعي تلقي مي‌كردند و او را به عنوان جانشين امام مي‌پذيرفتند. از طرف ديگر چون مردم حكومت را مورد تاييد امام مي‌دانستند لذا قيامهايي كه بر ضد حكومت مي‌شد جاذبه و مشروعيت خود را از دست مي‌داد.

 او مي‌انديشيد اگر امام خلافت را نپذيرد ايشان را به اجبار وليعهد خود مي‌كند كه در اينصورت بازهم خلافت و حكومت او در ميان مردم و شيعيان توجيه مي‌گردد و ديگر اعتراضات و شورشهايي كه به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسيان انجام مي‌گرفت دليل و توجيه خود را از دست مي‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمي‌شد. از طرفي او مي‌توانست امام را نزد خود ساكن كند و از نزديك مراقب رفتار امام و پيروانش باشد و هر حركتي از سوي امام و شيعيان ايشان را سركوب كند. همچنين او گمان مي‌كرد كه از طرف ديگر شيعيان و پيروان امام، ايشان را به خاطر نپذيرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جايگاه خود را در ميان دوستدارانش از دست مي‌دهد.

 

 

دسته ها : مناسبت ها
چهارشنبه پنجم 7 1391 11:53

امامت حضرت رضا (عليه السلام):

امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرينشان و رسول اكرم (صلي الله و عليه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام كاظم (عليه السلام) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصي و امام بعد از خويش معرفي كرده بودند كه به نمونه‌اي از آنها اشاره مي‌نماييم.

 يكي از ياران امام موسي كاظم (عليه السلام) مي‌گويد: «ما شصت نفر بوديم كه موسي بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علي در دست او بود. فرمود: "آيا مي‌دانيد من كيستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستي." فرمود: "نام و لقب من را بگوييد." گفتم: "شما موسي بن جعفر بن محمد هستيد." فرمود: "اين كه با من است كيست؟" گفتم: "علي بن موسي بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهيد او در زندگاني من وكيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي‌باشد."»(4) در حديث مشهوري نيز كه جابر از قول نبى ‌اكرم نقل مي‌كند امام رضا (عليه السلام) به عنوان هشتمين امام و وصي پيامبر معرفي شده‌اند. امام صادق (عليه السلام) نيز مكرر به امام كاظم مي‌فرمودند كه "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصي بعد از تو مي‌باشد

دسته ها : مناسبت ها
چهارشنبه پنجم 7 1391 11:47

نام، لقب و كنيه امام:

نام مبارك ايشان علي و كنيه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترين لقب ايشان "رضا" به معناي "خشنودي" مي‌باشد. امام محمد تقي (عليه السلام) امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل مي‌فرمايند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بوده‌اند و ايشان را براي امامت پسنديده‌اند و همينطور (به خاطر خلق و خوي نيكوي امام) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضي و خشنود بود‌ند."

يكي از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان مي‌باشد. جلسات مناظره متعددي كه امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش، بويژه علماي اديان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندي تمام بيرون آمد دليل كوچكي بر اين سخن است، كه قسمتي از اين مناظرات در بخش "جنبه علمي امام" آمده است. اين توانايي و برتري امام، در تسلط بر علوم يكي از دلايل امامت ايشان مي‌باشد و با تأمل در سخنان امام در اين مناظرات، كاملاً اين مطلب روشن مي‌گردد كه اين علوم جز از يك منبع وابسته به الهام و وحي نمي‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ايشان امام موسي كاظم (عليه السلام) پيشواي هفتم شيعيان بودند كه در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسي به شهادت رسيدند و مادر گراميشان "نجمه" نام داشت.

 

تولد امام:

حضرت رضا (عليه السلام) در يازدهم ذيقعدﺓ الحرام سال 148 هجري در مدينه منوره ديده به جهان گشودند. از قول مادر ايشان نقل شده است كه: "هنگامي‌كه به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمي‌كردم و وقتي به خواب مي‌رفتم، صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي و ذكر "لااله‌الاالله" را از شكم خود مي‌شنيدم، اما چون بيدار مي‌شدم ديگر صدايي بگوش نمي‌رسيد. هنگامي‌كه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوي آسمان بلند كرد و لبانش را تكان مي‌داد؛ گويي چيزي مي‌گفت."(2)

 نظير اين واقعه، هنگام تولد ديگر ائمه و بعضي از پيامبران الهي نيز نقل شده است، از جمله حضرت عيسي كه به اراده الهي در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند كه شرح اين ماجرا در قرآن كريم آمده است.(3)

 

زندگي امام در مدينه:

حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدينه زادگاهشان، ساكن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاك رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف ديني و سيره نبوي مي‌پرداختند. مردم مدينه نيز بسيار امام را دوست مي‌داشتند و به ايشان همچون پدري مهربان مي‌نگريستند. تا قبل از اين سفر، با اينكه امام بيشتر سالهاي عمرش را در مدينه گذرانده بود، اما در سراسر مملكت اسلامي پيروان بسياري داشت كه گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگويي كه با مأمون درباره ولايت عهدي داشتند، در اين باره اين گونه مي‌فرمايند: "همانا ولايت عهدي هيچ امتيازي را بر من نيفزود. هنگامي كه من در مدينه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از كوچه‌هاي شهر مدينه عبور مي‌كردم، عزيرتر از من كسي نبود. مردم پيوسته حاجاتشان را نزد من مي‌آوردند و كسي نبود كه بتوانم نياز او را برآورده سازم مگر اينكه اين كار را انجام مي‌دادم و مردم به چشم عزيز و بزرگ خويش، به من مى‌نگريستند."

 

دسته ها : مناسبت ها
چهارشنبه پنجم 7 1391 11:45

 

حل مشكل آيه الله نجفى به دست حضرت معصومه (عليها السلام)
آيه الله العظمى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى (وفات يافته شهريور 1369 شمسى) مى فرمود: روزگارى كه جوان تر بودم، روزى بر اثر مشكلات فراوانى كه داشتم، از جمله مى خواستم دخترم را شوهر دهم، ولى مال و ثروتى نداشتم، تا براى دخترم جهيزيه تهيه كنم، با ناراحتى به حرم حضرت معصومه (عليها السلام) رفتم، و با عتاب و خطاب در حالى كه اشك هايم سرازير بود گفتم: اى سيده مولاي من، چرا به امر زندگى من اهميت نمى دهى؟ من چگونه با اين دست خالى دخترم را شوهر دهم؟ سپس با دلى شكسته به خانه برگشتم، حالت غشوه (كشف) مرا فراگرفت در همان حال شنيدم در مى زنند، رفتم و در را باز كردم، شخصى را ديدم كه در پشت در ايستاده، وقتى مرا ديد گفت: سيده تو را مى طلبد با شتاب به حرم رفتم، وقتى كه وارد صحن شريف آن حضرت شدم، چند كنيز را ديدم كه به تميز كردن ايوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسيدم، گفتند: اكنون سيده مى آيد، پس از اندكى حضرت فاطمه معصومه (عليهاالسلام) آمد، در حالى كه در شكل و شمايل، مانند مادرم فاطمه زهرا (عليه السلام) بود (چون جده ام زهرا (عليها السلام) را سه بار قبل از آن، در خواب ديده بودم) نزد عمه ام حضرت معصومه (عليها السلام) رفتم و دستش را بوسيدم، به من فرمود: اى شهاب! كى ما در فكر تو نبوده ايم، كه ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاكى هستى، تو از زمانى كه به قم آمدى زير نظر ما و مورد عنايت ما بوده اى. وقتى كه از خواب بيدار شدم، فهميدم كه نسبت به حضرت معصومه (عليها السلام) اسائه ادب كرده ام، همان دم براى عذرخواهى به حرم شريفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در كارم گشايشى صورت گرفت، و مشكل زندگيم حل و آسان گرديد.
برگرفته از نرم افزار حضرت معصومه(س) ،فاطمه دوم ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ كاري از اسك دين
 
دسته ها : نكته ها - مناسبت ها
سه شنبه بیست و هشتم 6 1391 9:25
  • حضرت معصومه (س)

در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت كه پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاكدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاك سيرت و نيكو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناك امامت و سكان داران كشتي انسانيت بودند.

  •  بقيه در ادامه .....

دسته ها : ميلاد - مناسبت ها
دوشنبه بیست و هفتم 6 1391 18:22

فيلم

جهت دريافت فايل بر روى حجم فايل راست كليك كرده و گزينه Save Target As را انتخاب كنيد

مراسم شمع گردانى 69775 كيلو بايت
ميهمان كوير 51325 كيلو بايت
بانوى بى قرينه 15392 كيلو بايت
اخت الرضا 12413 كيلو بايت
دسته ها : ميلاد - مناسبت ها
دوشنبه بیست و هفتم 6 1391 17:24

 

بپوشانيد چشم اي اهل معنا كه آيد عصمت باري تعالي خدا افزوده لطف خود به مردم كه آيد حضرت معصومه درقم



 

اي كه به قم قدر و بها داده اي كشور ما را تو صفا داده اي نام تو بر قلب صفا مي دهد روضه تو بوي رضا(ع)مي دهد ميلاد مسعود حضرت فاطمه معصومه(س) بردوستداران حضرتش مباركباد.


 

امام رضا(عليه السلام)فرمودند: كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است.


 

بارگاهي كه به شهر قم به پاست، هم براي نجف هم كربلاست، خاك اورا غرق بوسه مي كنم، چون كه جاي پاي اربابم رضاست.

 

دسته ها : ميلاد - مناسبت ها
دوشنبه بیست و هفتم 6 1391 17:11

حاج محمود كريمي

حاج حسين سيب سرخي

سيد مهدي ميرداماد

 

 

 

دريافت در ادامه مطلب...

دسته ها : ميلاد - مناسبت ها
دوشنبه بیست و هفتم 6 1391 17:1
چهارشنبه بیست و دوم 6 1391 13:37

 

شهادت امام جعفر صادق(ع) تسليت باد.

شهادت امام جعفر صادق(ع) بنيانگذار مذهب تشيع بر تمامي مسلمانان جهان تسليت باد

 

 

 

نماز آخرين توصيه انبياء 1

. أحَبُّ الأعمَالِ إلَي الله - عز وجل - الصَّلوةُ و هِي  آخَر وَصَايا الأنبِياء

نماز، بهترين كارها نزد خداوند و آخرين  وصيت هاي پيامبران الهي است.

 

دسته ها : مناسبت ها
چهارشنبه بیست و دوم 6 1391 11:11

 

دانلودمداحي  حاج محمود كريمي
روضه 1 Play Download
روضه 2 Play Download
روضه 3 Play Download

 

 

سه شنبه بیست و یکم 6 1391 19:5

20 شهريور سال روز شهادت ايت الله مدني

 

زندگي‌نامه و آموخته‌ها:

آيت‌الله سيد اسدالله مدني، مجاهد خستگي‌ناپذير، امام جمعه تبريز و شهيد محراب، در 1293 در روستاي آذرشهر تبريز ديده به جهان گشود. نامش را اسدالله گذاشتند تا هنگامي كه پاي در ميدان نبرد با دشمنان خدا مي‌نهد، شيري باشد كه از هيچ چيز نهراسد و براي برپايي حكومت حق مداران از هيچ تلاشي فروگذاري نكند. او در راه پيشوايش امام علي(ع) گام نهاد و به راستي شيري بود در ميدان نبرد كه دشمن تنها راه رويارويي با او را كشتن ناجوانمردانه در محراب نماز دانست. پدرش آقا ميرعلي پارچه فروش بود. در چهار سالگي مادر و در شانزده سالگي پدر خود را از دست داد.(قيصري، ص13) در آغاز جواني براي آموختن علوم اسلامي وارد شهر قم شد و به رغم تنگناها و رنج‌هاي فراوان ناشي از درگذشت پدر و مادر، استبداد و دست نشاندگي عصر رضاخان پهلوي و سخت‌گيري بر روحانيان، به تحصيل علوم ديني همت گماشت. پس از گذراندن دوره مقدماتي در حوزه علميه قم، پاي درس آيت الله سيد محمد حجت كوه كمري و آيت الله سيد محمد تقي خوانساري حاضر شد. وي مدت چهار سال نيز در كلاس درس امام خميني(ره) حضور يافت و از درس‌هاي فلسفه، عرفان و اخلاق ايشان بهره مند گرديد. پس از مدتي، به نجف اشرف هجرت كرد و در حوزه علميه نجف اشرف در كنار تكميل تحصيلات عالي خويش، تدريس در علوم ديني را آغاز نمود؛ به دستور آيت الله سيدمحسن حكيم، به تدريس لمعه، رسايل، مكاسب و كفايه را پرداخت و در اندك زماني، در شمار استادان بنام حوزه علميه نجف جاي گرفت. شهيد مدني در نجف در درس خارج آيات بزرگوار سيد عبدالهادي شيرازي، سيدمحسن حكيم و سيد ابوالقاسم خويي شركت مي‌كرد و از چند مرجع از جمله آيت الله محسن حكيم، سيد محمد حجت كوه كمري و سيدمحمدتقي خوانساري اجازه اجتهاد دريافت نمود.(تبريزي، ص5) سرانجام، در مهر ماه 1331 با كوله‌باري از علم و فقاهت از نجف اشرف به ايران باز مي‌گردد.

 

 

بقيه در ادامه مطلب.......

دسته ها : مناسبت ها
يکشنبه نوزدهم 6 1391 23:32

براي بررسي وقايع 17شهريور 57 بايد قدري به عقب بازگشت وسير وقايع را از سال 56 دنبال كرد.خروش عمومي مردم در سال 56 به نحوي بود كه آن سال، سال عقب نشيني وتزلزل رژيم به شمار مي آمد. تمام شهرهاي ايران وبالاخص شهرهاي تهران، اصفهان، قم و مشهد در جوش وخروش براي محو آثار سلطنت وبراندازي رژيم بودند.

تجمعات عظيم ديني وانقلابي مردم در رمضان ومحرم وهمچنين تجمعات سياسي به علاوه ي انتشار اعلاميه وشب نامه از ديگر فعاليت هاي عليه رژيم به شمار مي آمد.

درست در چنين زماني رحلت حاج آقا مصطفي خميني، فرزند امام به طرز مشكوك در نجف منجر به درگيري مردم با حكومت وكشته وزخمي شدن عده اي كثير گرديد.علاوه بر قيام اعتصاب در دستگاه هاي دولتي وتظاهرات گوناگون حركت ملت را لحظه به لحظه وروز به روز شديدتر مي نمود.

در همين زمان دولت آموزگار با شعار نمادين (دوران فضاي باز سياسي)در 27مرداد 56 روي كار آمد وبدون انكه كاري از پيش ببرد در 4شهريور 57 بركنار شد.

شاه پس از آنكه از عده زيادي نااميد گشت، به گزينه اي چون شريف امامي رسيد.دولت شريف امامي با شعار (آشتي ملي) در 4شهريور 57 منصوب شد شريف امامي قبول مسوليت نخست وزيري را منوط به شرطي گذاشت كه بر اساس آن بتواند به صورت خودسرانه وبر اساس مصلحت خود عمل كند وشاه نيز براي نخستين بار چون چاره اي جز اين نداشت پذيرفت.
گفتني است شريف امامي در اولين اقدام خود براي خودنمايي مبادرت به انجام پاره اي اصلاحات كرد از جمله  تاريخ شاهنشاهي را تغيير داد، قمارخانه ها را تعطيل كرد، و براي مطبوعات فضاي باز سياسي ايجاد نمود تا بتواند توجهه مذهبيون را به خود جلب كند.

اما باز كردن فضا براي مطبوعات نه تنها منجر به مقبوليت شريف امامي نشد، بلكه باعث گرديد تا زبان قلم گشوده شده ومطبوعات با استفاده از اين فرصت به افشاي جنايات انجام شده توسط رژيم بپردازند.

به هر روي در شب 27رمضان (9شهريور 57)هنگامي كه صدها هزارجمعيت با خاتمه مراسم مختص اين دهه به منازل خود باز مي گشتند نرسيده به ميدان ژاله با شعله هاي آتش كه به سوي آسمان زبانه مي كشيد مواجه گشتند مردم كه از گوشه وكنار در حال فرار بودند با تيراندازي نيروهاي ساواك روبه رو شده وبه اين ترتيب 11نفر شهيد وجمعي نيز مجروح شدند.

همان روز وفرداي آن روز روزنامه هاي داخل وخارج واقعه ي كشتار بي رحمانه ي مردم توسط رژيم را منعكس كردند. پس از وقوع اين واقع ي خونين از سوي مراجع اعلام گرديد كه نماز عيد فطر در ميدان ژاله خوانده مي‏شود كه همين طور هم شد. در روز عيد فطر ودر خطبه هاي نماز به صراحت اعلام گرديد كه شاه بايد برود وامام خميني باز گردد.

در همان روز عيد فطر قرار بربرپايي تظاهرات ديگر در روز پنجشنبه 16شهريور گذاشته شد. رژيم  از شب قبل از 16شهريور اقدام به برقراري حكومت نظامي كرده بود اما نتوانست در برابر اجتماعات عظيم مردمي كه براي راهپيمايي رهسپار گشته بودند مقاومت كند به همين علت سربازان عصباني وفاقد تجربه ي نظامي تظاهر كنندگان را به رگبار گلوله بستند وجمع زيادي را شهيد ومجروح ساختند. در بسياري نقاط ديگر از جمله سه راه ژاله، خيابان شهباز وچندين خيابان ديگر نيز عده اي به شهادت رسيدند.

رژيم غاصب به اين ترتيب جمعه نوراني را به جمعه سياه مبدل ساخت. مخابره وانتشار فاجعه اي به اين عظمت چهره وحشتناك رژيم را براي همه مشخص كرده وهمه را به نفرت عليه شاه ترغيب مي كرد.

با توجهه به سير تاريخي وقايع مي توان نتيجه گرفت كه عدم تسلط لازم توسط رژيم براي اتخاذ خط مشي درست سياسي وعدم اطلاع از علاقه ونفوذ روحانيون در بين ملت باعث گرديد تا قيام 17شهريور 57 به عنوان نقطه عطف مبارزات ملت با حاكميت به حساب بيايد وعامل مهمي در جهت تسريع سقوط رژيم گشته و ماهيت اصلي رژيم با كشتن مردم بي گناه براي همگان افشا گردد

دسته ها : مناسبت ها
جمعه هفدهم 6 1391 13:37
X