معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2093158
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

براي بررسي وقايع 17شهريور 57 بايد قدري به عقب بازگشت وسير وقايع را از سال 56 دنبال كرد.خروش عمومي مردم در سال 56 به نحوي بود كه آن سال، سال عقب نشيني وتزلزل رژيم به شمار مي آمد. تمام شهرهاي ايران وبالاخص شهرهاي تهران، اصفهان، قم و مشهد در جوش وخروش براي محو آثار سلطنت وبراندازي رژيم بودند.

تجمعات عظيم ديني وانقلابي مردم در رمضان ومحرم وهمچنين تجمعات سياسي به علاوه ي انتشار اعلاميه وشب نامه از ديگر فعاليت هاي عليه رژيم به شمار مي آمد.

درست در چنين زماني رحلت حاج آقا مصطفي خميني، فرزند امام به طرز مشكوك در نجف منجر به درگيري مردم با حكومت وكشته وزخمي شدن عده اي كثير گرديد.علاوه بر قيام اعتصاب در دستگاه هاي دولتي وتظاهرات گوناگون حركت ملت را لحظه به لحظه وروز به روز شديدتر مي نمود.

در همين زمان دولت آموزگار با شعار نمادين (دوران فضاي باز سياسي)در 27مرداد 56 روي كار آمد وبدون انكه كاري از پيش ببرد در 4شهريور 57 بركنار شد.

شاه پس از آنكه از عده زيادي نااميد گشت، به گزينه اي چون شريف امامي رسيد.دولت شريف امامي با شعار (آشتي ملي) در 4شهريور 57 منصوب شد شريف امامي قبول مسوليت نخست وزيري را منوط به شرطي گذاشت كه بر اساس آن بتواند به صورت خودسرانه وبر اساس مصلحت خود عمل كند وشاه نيز براي نخستين بار چون چاره اي جز اين نداشت پذيرفت.
گفتني است شريف امامي در اولين اقدام خود براي خودنمايي مبادرت به انجام پاره اي اصلاحات كرد از جمله  تاريخ شاهنشاهي را تغيير داد، قمارخانه ها را تعطيل كرد، و براي مطبوعات فضاي باز سياسي ايجاد نمود تا بتواند توجهه مذهبيون را به خود جلب كند.

اما باز كردن فضا براي مطبوعات نه تنها منجر به مقبوليت شريف امامي نشد، بلكه باعث گرديد تا زبان قلم گشوده شده ومطبوعات با استفاده از اين فرصت به افشاي جنايات انجام شده توسط رژيم بپردازند.

به هر روي در شب 27رمضان (9شهريور 57)هنگامي كه صدها هزارجمعيت با خاتمه مراسم مختص اين دهه به منازل خود باز مي گشتند نرسيده به ميدان ژاله با شعله هاي آتش كه به سوي آسمان زبانه مي كشيد مواجه گشتند مردم كه از گوشه وكنار در حال فرار بودند با تيراندازي نيروهاي ساواك روبه رو شده وبه اين ترتيب 11نفر شهيد وجمعي نيز مجروح شدند.

همان روز وفرداي آن روز روزنامه هاي داخل وخارج واقعه ي كشتار بي رحمانه ي مردم توسط رژيم را منعكس كردند. پس از وقوع اين واقع ي خونين از سوي مراجع اعلام گرديد كه نماز عيد فطر در ميدان ژاله خوانده مي‏شود كه همين طور هم شد. در روز عيد فطر ودر خطبه هاي نماز به صراحت اعلام گرديد كه شاه بايد برود وامام خميني باز گردد.

در همان روز عيد فطر قرار بربرپايي تظاهرات ديگر در روز پنجشنبه 16شهريور گذاشته شد. رژيم  از شب قبل از 16شهريور اقدام به برقراري حكومت نظامي كرده بود اما نتوانست در برابر اجتماعات عظيم مردمي كه براي راهپيمايي رهسپار گشته بودند مقاومت كند به همين علت سربازان عصباني وفاقد تجربه ي نظامي تظاهر كنندگان را به رگبار گلوله بستند وجمع زيادي را شهيد ومجروح ساختند. در بسياري نقاط ديگر از جمله سه راه ژاله، خيابان شهباز وچندين خيابان ديگر نيز عده اي به شهادت رسيدند.

رژيم غاصب به اين ترتيب جمعه نوراني را به جمعه سياه مبدل ساخت. مخابره وانتشار فاجعه اي به اين عظمت چهره وحشتناك رژيم را براي همه مشخص كرده وهمه را به نفرت عليه شاه ترغيب مي كرد.

با توجهه به سير تاريخي وقايع مي توان نتيجه گرفت كه عدم تسلط لازم توسط رژيم براي اتخاذ خط مشي درست سياسي وعدم اطلاع از علاقه ونفوذ روحانيون در بين ملت باعث گرديد تا قيام 17شهريور 57 به عنوان نقطه عطف مبارزات ملت با حاكميت به حساب بيايد وعامل مهمي در جهت تسريع سقوط رژيم گشته و ماهيت اصلي رژيم با كشتن مردم بي گناه براي همگان افشا گردد

دسته ها : مناسبت ها
جمعه هفدهم 6 1391 13:37

يكي از كرامات و مناقب امير المومنين علي بن ابي طالب(ع) واقعه رد شمس است . امام صادق(ع) ميفرمايد:روزي  پيامبر خدا نماز عصر خود  را خواند كه علي آمد(و در نزد ايشان نشست ) پيامبر براي استراحت سر مباركشان را بر دامن علي گذاشتند وبه خواب رفتند .هنگامي  سر از دامن علي برداشتند كه خورشيد غروب كرده بود از علي پرسيدند :اي علي نماز عصر را نخوانده اي ؟ گفت : نه يا رسول الله . پيامبر خدا فرمود : خداوندا علي در كار اطاعت تو بود خورشيد را برايش برگردان . در اين هنگام خورشيد  بازگشت . (1) بي شك  چنين واقعه اي نمي تواند در حق افراد عادي صورت بپذيرد امام علي (ع) در بيان اين منقبت خود مي فرمايد :خداوند كه خجسته و والاست خورشيد را دو بار براي من برگرداند و بجز براي من براي هيچ كس از امت محمد(ص)  چنين نكرد .(2) اسما بنت عميس كه خود شاهد يكي از موارد رد شمس بوده است مي گويد : من خورشيد را ديدم كه چگونه پس از غروب نمودن طلوع كرد تا آنكه علي نماز عصرش را خواند.(3) چنين واقعه اي در دوران خلافت آن حضرت نيز پيش آمد كرده است جويريه بن مسهر مي گويد : همراه امير مومنان علي بن ابي طالب از جنگ نهروان بر مي گشتيم تا آنكه به هنگام نماز عصر به سرزمين بابل رسيديم. امير مومنان پياده شدند ويارانشان نيز پياده  شدند . علي (ع) فرمود : اي مردم اين زميني است كه نفرين شده و دو بار مورد عذاب واقع شده وسومي را انتظار مي كشد و اين يكي از سرزمين هاي واژگون شده است . ونيز اولين سرزميني است كه در آن بت پرستيده شده است و بر هيچ پيامبرو وصي پيامبري حلال نيست كه در آن نماز بخواند . هريك از شما كه مي خواهد در اينجا نماز بخواند. مردم پراكنده شده ونماز گزاردند ولي آن حضرت براستر پيامبر خدا سوار شده و به راه افتاد با خود گفتم :سوگند به خدا از اميرمومنان پيروي خواهم كرد و امروز در نمازم از او تقليد خواهم نمود . بنا بر اين در پي آن حضرت به راه افتادم هنوز از پل "سوراء" نگذشته بوديم كه خورشيد غروب كرد .  من به ترديد افتادم (كه چرا علي ع نماز خود را نخواند). ايشان رو به من كرد و فرمود : اي جويريه آيا ترديد كردي؟ گفتم : آري اي امير مومنان . حضرت در جايي پياده شد و وضو گرفت  و آنگاه ايستاد و سخني گفت كه نفهميدم گويي به زبان عبري بود . آنگاه فرمود : نماز . سوگند به خدا خورشيد را ديدم كه با خروش وهياهويي از بين دو كوه بيرون آمد . آن حضرت نماز عصر را خواند و من هم  با ايشان نماز گزاردم وچون از نماز فارغ شديم شب همانگونه كه بود بازگشت. آنگاه علي(ع) رو به من كرد و فرمود :...من از خداوند به اسم اعظمش درخواست كردم كه خورشيد را برايم برگرداند. وقتي جويريه اين واقعه را ديد گفت :سوگند به پروردگار كعبه كه تو وصي پيامبر(ص)هستي .(4)

دسته ها : مناسبت ها
يکشنبه دوازدهم 6 1391 18:19
فيلم؛ زيارت رهبر انقلاب/جفاي تهراني‌ها در حق سيدالكريم از زبان آيت الله بهجت/ تصاوير حضور سيدحسن نصرالله در حرم/ عكسهاي قديمي+صوت زيارتنامه و شعرخواني
 
 
 
 
 

همان حكايت ماهي و درياست؛ نه قدر آب مي‌دانيم و نه شكر آن را بجاي مي‌آوريم. اين نه فقط حال و روز تهراني‌ها كه شايد توصيف بي وفايي خيلي از ما ايراني‌ها باشد. حرم حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام آنقدر در دسترس است و باريابي به بارگاه ايشان آنقدر سهل كه همچون ماهي در درون دريا، از وجود انوار كرامت ايشان غافليم. بارها شنيده‌ايم كه هر كه او را زيارت كند گويا سيد الشهدا عليه اسلام را زيارت كرده است اما كو گوش شنوا!

اين مطلب عرض ادبي است به پيشگاه «مَنْ  بِِزِيارَتِهِ ثَوابُ زِيارَة سَيِّدِ الشُّهَداءِ يُرْتَجي»؛ در اين روزها كه سالگرد وفاتشان است.

زيارتنامه حضرت عبدالعظيم حسني عليه اسلام

 

 

 

 

اَلسَّلامُ عَلي آدَمَ صِفْوَة اللهِ اَلسَّلامُ عَلي  نُوحٍ نَبِيِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي اِبْراهيمَ خَليلِ اللهِ اَلسَّلامُ  عَلي مُوسي كَليمِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي عيسي رُوحِ اللهِ اَلسَّلام  عَليكَ يا رَسولَ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا خيرَ خَلْقِِ اللهِ  اَلسَّلامُ عَليكَ يا صَفِيَّ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ  عَبْدِاللهِ خاتَمَ النَّبيّينَ اَلسَّلامُ عَليكَ يا اَميرَالْمُؤمِنينَ  عَلِيَّ  بْنَ اَبيطالِبٍ وَصِيَّ رَسُول اللهِ اَلسَّلامُ عَليكِ يا  فاطِمَة سيِّدَة نِسآءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَليْكُما يا سِبْطَيِ  الرَّحْمَة وَ سيِّديْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّة اَلسَّلامُ عَليْكَ يا  عَليَّ بْنَ الْحُسيْنِ سيِّدَ الْعابِدينَ وَ قُرَّة عيْنِ النّاظِرينَ  اَلسَّلامُ عَليْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَليٍّ باقِرَالْعِلْمِ  بَعْدَالنَّبي اَلسَّلامُ عَليْكَ يا جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ  الْبـآرَّ الْـاَمينَ اّلسَّلامُ عَليْكَ يا مُوسي بْنَ جَعْفَرِ  الطّاهِرَالطُّهْرَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا عَليَّ بْنَ مُوسَي الرِّضَا  الْمُرْتَضي اَلسًّلامُ عَليْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَليٍّ التَّقيّ  اَلسَّلامُ عَليْكَ يا عَلي بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ النّاصِحَ  الْـاَمينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا حَسَنَ بْنَ عَليّ اَلسَّلامُ عَلي  الْوَصيِّ مِنْ بَعْدِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي نُورِكَ وَ سِراجِكَ وَ  وَلِيِّ وَليِّكَ وَ وَصِيِّ وَصيِّكَ وَحُجَّتِكَ عَلي خَلْقِكَ  اَلسَّلامُ عَليْكَ ايُّهَا السّيِّدُ الزَّكِيُّ وَ الطّاهِرُ الصَّفِيُّ  اَلسَّلامُ عَليْكَ يَا بْنَ السّادَة الْاَطْهارِ اَلسَّلامُ عَليْكَ يَا  بْنَ الْمُصْطَفيْنِ الْـاَخيارِ اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللهِ وَ عَلي  ذُريَّةِ رَسُولِ اللهِ وَ رَحْمَة اللهِ وَ بَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلي  الْعَبْدِ الصّالِحِ الْمُطيعِ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ لِرَسُولِهِ وَ  لِاَميرِ الْمُؤمِنينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا اَبَاالْقاسِمِ ابْنَ  السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبي اَلسَّلامُ عَليْكَ يا مَنْ  بِِزِيارَتِهِ ثَوابُ زِيارَة سَيِّدِ الشُّهَداءِ يُرْتَجي اَلسَّلامُ  عَليْكَ عَرَّفَ اللهُ بيْنَنا وَ بيْنَكُمْ في الْجَنَّة وَ حَشَرَنا في  زُمْرَتِكُمْ وَ اَوْرَدَنا حَوْضَ نَبيِّكُمْ وَ سَقانا بِكَاْسِ  جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ اَبيطالِبٍ صَلَوات اللهِ عَليْكُمْ  اَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُرِيَنا فيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ اَنْ  يَجْمَعَنا وَ ايّاكُمْ في زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلي اللهُ  عَليْهِ وَ آلِهِ وَ اَنْ لايَسْلُبَنا مَعْرِفَتكُمْ اِنَّهُ وَليٌّ  قَديرٌ اَتَقَرَّبُ اِلي الله بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرائَةِ مِنْ  اَعْدائِكُمْ وَ التَّسْليمِ اِلي اللهِ راضياً بِهِ غيْرَ مُنْكِرٍ وَ  لامُسْتَكْبِرٍ وَ عَلي يَقينِ ما اَتي بِهِ مُحَمَّدٌ نَطْلُبُ بِذلِكَ  وجهك يا سيِّدي اَللّهُمَّ و رِضَاكَ وَالدّارَ الاخِرَةَ يا سَيِّدي وَ  ابنَ سَيِّدي اِشفَع لِي فِي الجَنَّةِ فَاِنَّ لَكَ عِندَاللهِ شَأناً  مِنَ الشَّأنِ اَللّهُمَّ اِنّي اَسئَلُكَ اَن تَختِمَ لي بِالسَّعادَةِ  فَلا تَسلُب مِنّي ما اَنَا فيهِ وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ  الْعَليِّ الْعَظيمِ اَللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ  وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عافيَتِكَ وَ صَلّي اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ  وَ آلِهِ اَجْمَعينَ وَ سَلَّمَ تَسْليماً يا اَرْحَمَ الّراحِمينَ.

دسته ها : مناسبت ها
يکشنبه دوازدهم 6 1391 11:58
نگاهي به «وقايع 15 شوال‌المكرم»

گروه فضاي مجازي: 15 شوال المكرم سالروز شهادت حضرت‌حمزه (ع)، معجزه ردالشمس از اميرالمؤمنين على(ع) و وفات حضرت‌عبدالعظيم‌حسنى(ع) است.

به گزارش خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا) شعبه مركزي، در اين مقاله مناسبت‌هاي روز 15 شوال مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

جنگ احد و شهادت حضرت حمزه(ع)؛

در سال 3 هـ در روز جنگ احد حضرت حمزه و سيد الشهدا(ع) و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند(1). بعضى جنگ احد را در 17 شوال نقل كرده‌اند(2).

در اين جنگ مسلمانان هزار نفر بودند كه به نوشته عده‌اى سيصد نفر در بين راه برگشتند و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. كفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند تعداد كشته‌هاى كفار 22 يا 23 يا 28 نفر و تعداد شهدا 70 نفر بود(3). در اين روز دندان و پيشانى پيامبر(ص) را شكستند(4).

فداكارى هاى اميرالمومنين(ع)؛

در اين روز بر اثر فداكاري‌ها و شجاعت‌هايى كه اميرالمؤمنين على(ع) در دفاع از وجود شريف خاتم الانبيا(ص) و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحت‌هاى بسياري بر بدن مباركش رسيد اين در حالى بود كه ديگران فرار كرده بودند و پيامبر(ص) فرمود:« يا على آيا مى‌شنوى كه از آسمان تو را مدح مى‌كنند. يكى از ملائكه به نام رضوان مى‌گويد «لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا علي» اميرالمؤمنين(ع) مى‌فرمايد: از خوشحالى گريستم و خداوند سبحان را بر اين نعمت حمد كردم .»در اين جنگ پيروزى در ابتدا از آن مسلمانان بود ولى مقدارى كه به تعقيب دشمن رفتند و ميدان خالى شد بازگشتند و مشغول جمع غنايم شدند و اكثر نگهبانان از دستور پيامبر(ص) پيروى نكردند و محل نگهبانى خود را رها كردند و مانند بقيه مشغول جمع غنايم شدند.

«خالد بن وليد» كه از سردسته‌هاى كفار در اين جنگ بود از همان قسمت با كفار حمله كردند تعداد اندكى از نگهبانان دره كه از دستور پيامبر سرپيچى نكرده بودند، شهيد شدند و كفار از پشت سر به مسلمانان حمله كردند. فراريان كفار هم تا اين وضع را ديدند بازگشتند و حمله به مسلمين شدت گرفت. جراحت‌هاى فراوانى بر بدن پيامبر(ص) رسيد و شيطان فرياد برآورد كه محمد كشته شده است مسلمانان با شنيدن اين ندا فرار كردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارك پيامبر(ص) محافظت كردند كه عبارت بودند از اميرالمومنين(ع) و ابودجانه كه شهيد شد و زنى به نام نسيبه و انس بن نضر كه تازه از مدينه رسيده بود(5).

بانويى به نام نسيبه؛

در اين روز يكى از كسانى كه جانفشانى كرد و فرار نكرد بلكه مانع از فرار ديگران نيز شد بانويى به نام نسيبه دختر كعب بن مازنيه بود و به او ام عماره مى گفتند او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شركت داشتند. نسيبه مشك آبى به دوش داشت و سقايت لشكر اسلام را مى‌نمود هنگامى كه موقعيت را چنان ديد كه مسلمين در حال فرار هستند مشك را به كنار انداخت و خود را پيش روى پيامبر صلى الله عليه و آله سپر كرد به گونه اى كه جراحات زيادى بر او وارد شد كه مداواى يكى از آنها تا يك سال بعد ادامه داشت.

اين زن فداكار دست به شمشير برد و چنان ضربه اى بر ابن حميه كه قصد كشتن پيامبر(ص) را داشت زد كه او فرار كرد عبدالله فرزند سبيه خواست فرار كند كه مانع او شد و او را تشويق به جنگ و دفاع از پيامبر (ص) نمود و او قبول كرد. پيامبر(ص) به نسيبه فرمود «بارك الله عليك ِ يا نسيبه» در اين حال پيامبر(ص) ديد يكى از مهاجرين فرار مى كند در حاليكه سپرش را به پشتش بسته است آن حضرت فرمودند اى صاحب سپر سپرت را بينداز و خودت به جهنم برو سپس آن حضرت به نسيبه فرمود سپر او رابردار او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشركين شد در اين هنگام حضرت فرمود مقام نسيبه از مقام فلان و فلان و فلان افضل است چه اينكه آنان فرار كردند(6).

شهادت حضرت حمزه(ع)؛

در اين روز جناب حمزه بن عبدالمطلب عموى پيامبر(ص) شهادت رسيد. آن حضرت برادر رضاعى پيامبر(ص) بود چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثويبه شير خورده بودند(7).

آن حضرت مردى شجاع و با هيبت بود و در اين جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفيان كشته شد. هند به خاطر كشته شدن پدر و برادر و عمويش در جنگ بدر ابتدا قصد نبش قبر مادر پيامبر را داشت ولى كفار قريش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. اين بود كه او وحشى را با وعده هايى به كشتن پيامبر(ص) يا على مرتضى و يا حمزه(ع) تحريك كرد. وحشى گفت از كشتن پيامبر(ص) و پسر عمويش على(ع) عاجزم ولى براى كشتن حمزه كمين مى كنم.

او در ميدان جنگ با نيزه اى بر سينه و يا شكم مبارك آن حضرت زد و آن حضرت را شهيد كرد وقتى خبر به هند دادند آن خبيث دستور داد سينه آن حضرت را بشكافد و جگر مبارك آن حضرت را بيرون آورد وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش كارگر نشد همچنين هند با خنجرى گوشها بينى و غيره آن حضرت را جدا كرد و به گردن انداخت.

پيامبر(ص) هنگامى كه حمزه را با آن وضع ديدند گريستند و عباى مبارك را روى او كشيدند كه خواهرش صفيه او را به آن حال نبيند و فرمودند «يا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله .. يا فاعل الخيرات كاشف الكربات» اميرالمومنين(ع) و فاطمه زهرا(س) و صفيه و ديگران بر آن حضرت گريستند(8) پيامبر صلى الله عليه و آله بر بدن مبارك او نماز خوانده و او را در اُحد دفن نمودند. بعد از چهل سال معاويه خواست نهرى از احد عبور دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بيلها به پاى حمزه رسيد و فورا خون جارى شد.

حضرت رضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند؛ «بهترين برادران من على(ع) و بهترين عموهاى من حمزه(ع) است.»(9)

رد الشمس؛

در اين روز بازگشت خورشيد براى اميرالمؤمنين(ع) به وقوع پيوسته است(10) به قولى اين واقعه در 17شوال بوده است.(11)

لازم به يادآورى است كه رد شمس براى اميرالمؤمنين(ع) دو بار اتفاق افتاده است: يكى در زمان پيامبر(ص) در نزديكى مسجد قبا، و ديگرى پس از رحلت آن حضرت در سرزمين بابل در نزديكى حله(12).

علامه امينى رحمه الله به تفصيل احاديث رد الشمس را به طرق مختلف و همچنين كسانى را كه درباره رد الشمس كتاب تأليف كرده اند در الغدير بيان فرموده است.(13)

جنگ بنى قينقاع؛

در اين روز بعد از بيست ماه از هجرت نبوى غزوه بنى قينقاع واقع شد(14)، و بنابر قولى اين جنگ در صفر به وقوع پيوسته است.

وفات حضرت عبدالعظيم (ع)؛

در سال 252 يا 255(15) حضرت ابوالقاسم عبدالعظيم حسنى فرزند عبدالله بن على بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب عليهم السلام وفات يافته است(16) ايشان از مشاهير علما و از ثقات و فضلاى محدثين است كه در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادى عليه السلام روايت نقل كرده است(17) كتاب خطب اميرالمومنين(ع) و كتاب اليوم و الليله از آثار آن بزرگوار است.(18) جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه عقايدش خدمت امام زمانش حضرت هادى عليه السلام و تاييد آن حضرت درباره آنها به وضوح پيداست.

ايشان بطور ناشناس وارد رى شد و از ترس بنى عباس در ساربانان در خانه يكى از شيعيان زندگى مى كرد(19) تا هنگام وفات كسى متوجه نشد آن بزرگوار كيست تا اينكه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته اى در لباس او يافتند كه نسب شريف خود را در آن نوشته بود مرقد مطهرش در شهر رى است (البته بعضى شهادت ايشان را نقل كرده اند كه خانه را بر سر ايشان خراب كردند و ايشان را به شهادت رساندند).

پدر آن حضرت عبدالله مشهور به عبدالله قافه است قافه نام مكانى بود كه جناب عبدالله از طرف پدربزرگش جناب حسن بن زيد حاكم آنجابود.

همسر حضرت عبدالعظيم خديجه دختر قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب عليه السلام است.(20) بعضى امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خديجه همسر حضرت عبدالعظيم مى دانند.(21)

دختر آن حضرت سلمى است كه حضرت عبدالعظيم عليه السلام او را به عقد محمد بن ابراهيم بن ابراهيم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابيطالب عليهم السلام در آورد و ثمره اين ازدواج سه پسر به نامهاى عبدالله و حسن و احمد بود.(22)

منابع:

برگرفته شده از كتاب تقويم شيعه نوشته حجت الاسلام و المسلمين عبدالحسين نيشابورى.

1.مسار الشيعه ص 15-17 بحار الانوار ج 20 ص 18 توضيح المقاصد ص 27 سيره ابن هشام ج 3 ص 67 الموسوعه الكبرى فى غزوات النبى الاعظم صلى الله عليه و آله و سلم ج 2 ص 110 تقويم المحسنين ص 12.

2. بحار الانوار ج 97 ص 168.

3. مسار الشيعه ص 15.

4. بحار الانوار ج 20 ص 18.

5. ارشاد ج 1 ص 87 اسدالغابه ج 4 ص 21 مسار الشيعه ص 16 مصباح كفعمى ج 2 ص 600.

6. بحار الانوار ج 20 ص 54.

7. بحارالانوار، ج15، ص281.

8. بحارالانوار: ج20، ص55. حمزه سيدالشهدا عليه السلام، ص28_29.

9. عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص61. رياحين الشريعه، ج4، ص350.

10. قلائد النحور، ج شوال، ص92. مصباح كفعمى، ج2، ص600. فيض العلام، ص76. تقويم المحسنين، ص12. وقايع الشهور، ص201.

11. بحارالانوار، ج97، ص384، ج95، ص189.

12. فيض العلام، ص201.

13. الغدير، ج3، ص183_204.

14. بحارالانوار، ج20، ص5.

15. مراقد المعارف، ج2، ص52. مستدركات علم رجال الحديث، ج2، ص424_426.

16. مستدرك سفينه البحار ج 6ص66 وقايع الشهور ص 201.

17. سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد عليه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.

18. سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد عليه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.

19. سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد عليه السلام ص 157 مراقد المعارف ج 2ص 54.

20. رياحين الشريعه ج4ص 197.

21. رياحين الشريعه ج 4 ص 197 ج 5 ص 106.

22. رياحين الشريعه ج4 ص 332.

دسته ها : مناسبت ها
يکشنبه دوازدهم 6 1391 8:23
X