معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2157202
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
نخستين مظلوم

امام كاظم عليه السلام در كنار مرقد مطهر اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد:
السلام عليك يا ولي الله، اشهد انك اول مظلوم و اول من غصب حقه
درود بر تو اي ولي خدا، من گواهي مي دهم كه تو اولين مظلوم و نخستين كسي هستي كه حقش غصب گرديده

رسول الله صلي الله عليه واله نيز از مظلوميت حضرت علي عليه السلام خبر داد و فرمود:
يا علي انت المظلوم بعدي
اي علي تو بعد از من مظلوم واقع مي شوي

و خود حضرت فرمودند:
لقد ظلمت عدد المدر و الوبر
من به تعداد خاك هاي بيابان و كرك هاي حيوانات مورد ستم قرار گرفتم


بحارالانوار.ج۴۱.ص۵۱

دسته ها : نكته ها
يکشنبه بیست و سوم 7 1391 22:35
نزد كدام عالم رفت و آمد كنيم؟




قال موسي بن جعفر عليه السلام:

نزد هر عالمي رفت و آمد ننماييد مگر آن عالمي كه شما را از پنج مرحله خارج نموده و به پنج مرحله برساند;
از شك و شبهه به يقين
از تكبر به تواضع
از ريا و خودنمايي به اخلاص در عمل
از تمايلات دنيوي و اميال نفساني به پارسايي و بي اعتنايي
و از حقد و كينه و خصومت به لطف و نصيحت و خيرخواهي

بحارالانوار.ج۱.ص۲۰۵
دسته ها : نكته ها
يکشنبه بیست و سوم 7 1391 22:32
نخستين وظيفه زن و شوهر نسبت به يكديگر چيست؟


در محضر استاد اميني

لازم است زن و شوهر در آغاز زندگى نوين هم ديگر را بشناسند، با طرز تفكر، اخلاق، خواسته ها، تمايلات و توان جسمى هم ديگر آشنا شوند، از نقاط ضعف و قوت يك ديگر آگاهى يابند و اين شناخت هم به منظور تحكيم بنياد زناشويى و دست يابى به راه هاى تنظيم زندگى، تعديل خواسته ها و حداكثر استفاده كردن از امكانات موجود باشد، نه به قصد عيب جويى و كشف نقاط ضعف شخص مقابل. خلاصه اين كه اين شناخت بايد به قصد اصلاح، خيرخواهى و استوار ساختن بنياد خانواده صورت گيرد، نه به منظور بهانه گيرى، عيب جويى و اشكال تراشى.
اگر با چنين ديدى در صدد شناخت يك ديگر برآمدند و در هم ديگر نقطه ضعفى يافتند، هرگز سر و صدا راه نمى اندازند، بلكه سعى مى كنند وضع موجود را اصلاح نمايند. نقطه ضعف، از دو حال خارج نيست: يا نقص جسمانى است و يا اخلاقى و روانى. اگر نقص جسمانيِ قابل اصلاح است، كه در اين صورت بايد در صدد چاره برآيند و از طريق معمول، آن را اصلاح نمايند. چنان چه نقص جسمانيِ غير قابل اصلاح باشد، در اين صورت بايد زندگى خود را با وضع موجود، تطبيق دهند و تا پايان عمر با هم زندگى كنند. و اما اگر نقص اخلاقى و روانى است، در اين صورت با خيرخواهى و تفاهم، در صدد اصلاح آن برآيند، و اگر با بردبارى و مهربانى عمل نمايند غالباً اصلاح و حداقل تعديل خواهد شد و اگر در اصلاح عيب اخلاقى توفيق نيافتند، باز هم به صلاح آن هاست كه با گذشت و اغماض، آن را ناديده بگيرند و خود را با وضع موجود تطبيق دهند. مرد اگر نقصى در همسرش مى بيند و احساس مى كند كه قابل اصلاح نيست، همسرش را با همان نقص بپذيرد و تصميم بگيرد هر طور شده با او زندگى كند. مثلاً، اگر همسرش عصبانى است اسباب عصبانيت او را فراهم نسازد و اگر عصبانى شد بردبارى و گذشت نشان بدهد. اگر زود رنج است سعى كند وسيله رنجش او را فراهم نسازد و اگر رنجيده شد از او دل جويى كند. اگر در زندگى نامنظم است و تأكيدات
و توصيه ها هم در او كارسازنيست، با گذشت و فداكارى، خود را با وضع موجود تطبيق دهد و مقدارى را ناديده بگيرد و بعضى ها را هم خودش منظم سازد. اگر وسواسى و بدبين است، اسباب بدبينى او را فراهم نسازد و سعى كند بدبينى و سوء ظن او را با مهربانى و
خيرانديشى برطرف سازد و ….
به هر حال زن و شوهر بايد توجه داشته باشند كه جز معصوم (ع)، هيچ كسى بى عيب و نقص نيست، نهايت اين كه هر انسانى عيب يا عيوب خاصى دارد و ديگرى عيب هايى ديگر. انسان بايد فكر كند مگر خودش بى عيب است كه از همسرش انتظار دارد كاملاً بى عيب
باشد. البته بيش ترِ عيب ها قابل اغماضند و مى شود با تحمل آن ها، خوش و خرم زندگى نمود. حيف نيست انسان با مشاهده يك عيب كوچك، زندگى را بر خود و همسرش تلخ و ناگوار سازد؟!
به هر حال مهم ترين وظيفه زن و شوهر در آغاز زندگى، شناخت يك ديگر و در مرحله بعدى، فراگرفتن آيين همسردارى است. فكر نكنيد كه همسردارى كار ساده اى است، بلكه فن بسيار ظريف و حساسى است كه نياز به علم و آگاهى دارد.
زن و شوهر بايد در آغاز زندگى، فن همسردارى را بياموزند و به مرحله عمل در آورند و اگر در اين باره كوتاهى كنند، عواقب سوء آن را در آينده اى نزديك مشاهده خواهند كرد. در آن زمان ديگر اصلاح، دشوار و چه بسا غير ممكن خواهد بود.
لازم است يادآور شوم كه دوران اول ازدواج، يعنى دو سه سال اول زندگى زناشويى، دوران بسيار حساس و مهم و در واقع خطرناك است; زيرا دختر و پسرى كه زندگى جديد را آغاز مى كنند قبلاً براى همسردارى آماده نشده بودند. به اين دليل، برخورد آن ها غالباً حساب شده نيست، ناچارند آيين همسردارى را به وسيله تجربه و در طول سال هاى متمادى فراگيرند، و به تدريج خودشان را تعديل كنند و با شرايط جديد تطبيق دهند. چون خام و بى تجربه اند ممكن است دست به اقدام خطرناكى بزنند و بنياد خانواده را در معرض انحلال قرار دهند. چه بسيارند افرادى كه در اثر عجله و لج بازيِ بى دليل در سال هاى اول زندگى، بنياد ازدواج خود را متلاشى نموده اند، در صورتى كه اگر مقدارى صبر و بردبارى به خرج مى دادند، مى توانستند با تحمل هم ديگر زندگى را ادامه دهند. بنابراين، به عروس و دامادهاى جوان توصيه مى كنم كه دردوران اول ازدواج، صبر و عاقبت انديشى بيش ترى از خود نشان دهند و تعادل اعصاب خويش را حفظ كنند و از هر گونه اقدام تندى جداً اجتناب نمايند و سعى كنند مشكلاتشان را با تفاهم و انصاف حل و فصل نمايند. حتى اگر احساس مى كنيد كه ازدواج شما قابل دوام نيست، باز هم در طلاق عجله نكنيد، بهتر است موضوع را با افراد آگاه و خيرخواه در ميان بگذاريد و از آن ها نظرخواهى كنيد، از لج بازى دست برداريد و در اطراف موضوع خوب بينديشيد، آن گاه بر طبق مصلحت عمل كنيد.


ibrahimamini.ir
دسته ها : رابطه زناشويي
يکشنبه بیست و سوم 7 1391 19:2

اقسام دزد

قال الصادق (عليه السلام): السراق ثلاثه: مانع الزكوره و مستحل مهور النساء و كذلك من استدان دينا و لم ينو قضائه‏. امام صادق (عليه السلام) فرمود: دزدها سه قسمند: 1. آنكه زكات ندهد، 2. آنكه مهريه زنان را براى خود حلال بداند. 3. كسى كه قرض كند و قصد دادن آن را نداشته باشد. بحار الانوار، ج 103، ص 349.

يکشنبه بیست و سوم 7 1391 18:50

وحشتناك‏ترين روزهاى عمر انسان‏

عن ياسر الخادم قال سمعت ابالحسن الرضا (عليه السلام):يقول آن او حش ما يكون هذا الخلق فى ثلاثه مواطن: يوم يولد و يخرج من بطن امه فيرى الدنيا و يوم يموت فيرى الاخره و اهلها و يوم يبعث فيرى احكاما لهم يرها فى دار الدنيا.



ياسر خادم مى ‏گويد: از امام رضا (عليه السلام) شنيدم كه فرمود:
وحشتناك‏ ترين روزهاى انسان در سه جايگاه است:
1. روزى كه از رحم مادر خارج مى ‏شود و دنيا را مى ‏بيند،
2. روزى كه مى‏ ميرد و آخرت را مى ‏بيند.
3. روزى كه مبعوث مى‏ شود و احكامى را مى ‏بيند كه هرگز آنها را در دنيا نديده.

خصال، ص 51.

يکشنبه بیست و سوم 7 1391 18:42

بند چهل و نهم

اگر دوست اريد نائل به خواندن نماز شب بشويد

اين بند مخصوص نيمه شب و افله هاي شب است

دسته ها : دعا
يکشنبه بیست و سوم 7 1391 11:42
پاسخ پناهيان به شبهه‌اي دربارۀ استقبال از رهبر


هربار كه مقام معظم رهبري سفري استاني دارند، مثل هميشه آنانكه از درك مفهوم «ولايت» عاجزند وقتي حيرانِ دلدادگيِ عميقِ بين امت و امام مي‌شوند، با ذكر احاديثي! شروع به شبهه‌پراكني براي زيرسوال بردن استقبال پرشور مردم ولايتمدار شهر ميزبان مي‌كنند. اينجاست كه ناخودآگاه كلمات سيد شهيدان اهل قلم، شهيد مرتضي آويني در گوش جان تداعي مي‌شود؛ آن زمان كه هنوز داغدار رحلت امام‌خميني(ره) بود ولي در آبان‌ماه سال1368بعد از ديدار هنرمندان حوزه هنري با رهبرانقلاب خطاب به امـام‌خـامـنـه‌اي نوشت: عزيز ما، اي وصي امام عشق! آنان كه معناي «ولايت» را نمي‌دانند در كار ما سخت در مانده‌اند، اما شما خوب مي‌دانيد كه سرچشمۀ اين تسليم و اطاعت و محبت در كجاست. خودتان خوب مي‌دانيد كه چقدر شما را دوست مي‌داريم و چقدر دلمان مي‌خواست آن روز كه به ديدار شما آمديم، سر در بغلِ شما پنهان كنيم و بگرييم. ما طلعتِ آن عنايتِ ازلي را در نگاه شما باز يافتيم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شبِ انزواي ما را شكست. سَرِ ما و قدمتان، كه وصيِ امامِ عشق هستيد و نائب امام زمان.

به گزارش رجانيوز، اين بار نيز بعد از استقبال پرشور مردم خونگرم خراسان‌شمالي با استناد به يك حديث، شبهاتي در اين مورد مطرح شده كه در ادامه به پاسخ اين شبهات كه توسط حجت‌الاسلام پناهيان بيان شده مي‌پردازيم.

گروهي از مردم شهر «انبار» حضرت علي عليه‌السلام را در مسيري كه به سمت شام مي‌پيمودند ديدند، پياده به دنبال امام و در مقابل ايشان دويدند و مراسم استقبال از حضرت را انجام دادند. ابتدا حضرت اعتراض نكردند، بلكه از علت كارشان سوال كردند و فرمودند: «ما هذا الذي صنعتموه؟» اين چه كاري است كه انجام مي‌دهيد؟ منظور حضرت از اين سؤال اين بود كه فلسفه اين كار شما چيست؟ زيرا حضرت مي‌دانستند آن‌ها چه كار مي‌كنند و معلوم بود كه به استقبال آمده‌بودند. به‌عبارت ديگر حضرت مي‌فرمايند: «براي چه اين كار را مي‌كنيد؟» آن‌ها در جواب گفتند: «خلق منا نعظم به امرائنا» اين عادت ماست، هركسي رئيس شود ما اين كار را برايش مي‌‌كنيم. بعد از اين‌ كه فلسفه اين كار خود را بيان كردند، حضرت آن‌ها را از اين‌كار نهي كردند و فرمودند: به خدا سوگند حاكمان شما از اينگونه احترام گذاشتن‌ها سودي نبردند. شما در دنيا خود را به زحمت مي‌افكنيد و در آخرت نيز دچار عذاب مي‌شويد و چه سودمند است آسايشي كه امان از جهنم در پي آن باشد.

اگر آن‌ها در جواب حضرت روايت مشهور پيامبر اعظم9 در كتاب اختصاص شيخ مفيد، ص150 را مي‌گفتند كه «علي ‌جانم اگر نمي‌ترسيدم كه مردم در مورد تو چيزي را بگويند كه در مورد عيسي‌بن‌مريم گفتند، در مورد تو سخني مي‌گفتم كه از هرجا رد شوي، مردم خاك كف پاي تو را به عنوان تبرّك بردارند و ما به اين دليل كه تو وصيي رسول ربّ‌العالمين هستي دورت را گرفته‌ايم» مطمئنا حضرت مانع آن‌ها نمي‌شدند. زيرا رسول‌خدا9 در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدينه نشدند و همچنين حضرت‌رضا7 در ارتباط با استقبال‌كنندگان نيشابور هيچ نهي نكردند و بلكه حديثي نيز به آن‌ها هديه كردند. در حالي‌كه اين استقبال‌ها بسيار پرشورتر و پرجمعيت‌تر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.

بنابراين آنچه تعيين كننده و حائز اهميت است نيت و انگيزه استقبال است. البته بايد گفت اين‌كه بعضي‌ها حرف‌هايي را مي‌زنند و شبهه‌هايي را ايجاد كنند اصلاً مسأله تازه‌اي نيست، چون نمي‌توان جلوي زبان را گرفت. حتي در روايات آمده كه در دوران ظهور امام‌زمان4 بعضي‌ها با استناد به آيات قرآن، دل ايشان را خون مي‌كنند و با آن آيات به جنگ حضرت مي‌روند. طبق روايات حضرت بقيةالله4 وارد هر شهري مي‌شوند، مردم استقبال شديدي از ايشان مي‌كنند. حتي در روايت آمده است، ياران خوب حضرت، جهت تبرّك، به مركب ايشان دست مي‌كشند «يتمسحون يسرجِ الامام يطلبون بذلك البركة».

لذا اين حديث نشان مي‌دهد كه اصل استقبال اشكالي ندارد و مهم اين است كه فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاه‌پرستي باشد، بايد ترك شود ولي اگر نيت و فلسفه آن خدايي باشد، نه تنها اشكالي ندارد، بلكه طبق روايات، يكي از اوصاف ياران امام‌زمان4 است و اين جنبه استقبال براي ما ملاك است و قداست دارد.

حضرت امام خميني; زماني كه در نجف يا قم تدريس مي‌كردند وقتي سرِ درس مي‌رفتند، شاگردانشان را از اينكه برايشان صلوات بفرستند نهي مي‌كردند و به اين كار راضي نبودند و مي‌گفتند صلوات را جاي ديگري بفرستيد ولي وقتي بنا شد ايشان بعد از سال‌ها دوري از وطن به ايران بازگردند، نه تنها از شكل‌گيري كميته استقبال ممانعت نكردند، بلكه توصيه‌ها و هماهنگي‌هايي را هم با آن كميته داشتند، و لذا از برنامه‌ريزي براي استقبال ميليوني در تهران ممانعت نكردند زيرا اين استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصيت و جايگاه مقدّس ولايت بود.

شاهدي ديگر بر اين قضيه، وقتي است كه مردم آب وضوي پيامبر را به عنوان تبرّك مي‌بردند و ايشان ازاين كار مانع نمي‌شدند و نمي‌فرمودند: «اين چه كاري است كه مي‌كنيد؟ خودتان را ذليل نكنيد!» چون مي‌دانستند مردم اين كار را به خاطر خدا و با معرفت انجام مي‌دهند. و لذا اگر مردم مي‌گفتند: «هركسي رئيس ما باشد وقتي دست و صورتش را مي‌شويد ما آبش را جمع مي‌كنيم»، قطعاً حضرت مانع مي‌شدند.

بنابراين استقبال از رهبر انقلاب هم يك تظاهرات مقدس در پاسداشت مقام ولايت است. قطعاً ثمره طبيعي استقبال مردم، نااميدي دشمن و شاد شدن قلب دوستداران انقلاب است ولي اين بركات تمام آن چيزي نيست كه خداي متعال به خاطر اين استقبال به مردم ما عنايت كرده است. تمام بركاتي كه ما براي ولايتمداري مردم تصوّر مي‌كنيم، چيزهايي است كه «ما» تصوّر مي‌كنيم، نه چيزهايي كه «خدا» تفضّل مي‌كند. آنچه خداوند عنايت مي‌كند براساس «و يرزقه من حيث لايحتسب» مي‌باشد



رجا نيوز

 

دسته ها : اجتماعي
شنبه بیست و دوم 7 1391 22:59
اللهم صلي وسلم على نبينا محمد وعلى آل محمد الطيبين الطاهرين المتقين وعجل فرجهم واهلك اعدائهم

دسته ها : اجتماعي
شنبه بیست و دوم 7 1391 21:15
توصيه آيت الله عبدالكريم كشميري

اگر سوره والعاديات روزي 110 مرتبه خوانده شود، روزي حلال فراوان خواهد آمد.

(خواندن 110 مرتبه سوره والعاديات تقريباً 35 دقيقه طول مي كشد و لازم نيست يك
مرتبه و پشت سرهم خوانده شود.
مي توان در طول روز و در ساعات فراغت به تدريج 110 مرتبه خواند).

كتاب بوي باران
دسته ها : نكته ها - مذهبي
شنبه بیست و دوم 7 1391 21:11
اگر چشمت يك نگاه بد بكند!

از زبان آيت الله بهاءالديني:

اگر چشمت يك نگاه بد بكند توي سرت مي خورد، خيال نكن! الان نمي فهمي.
اين ها الان اين آثار را دارد.
گمان نكن زرنگي كرده اي و به محرمات الهي نگاه مي كني و فردا خبري نيست.
اين كار از تو يك شيطان تربيت مي كند كه فردا سوسمار هم مي خوري.

كتاب بوي باران
گلچيني از توصيه هاي اخلاقي-عرفاني
به اهتمام حسن قدوسي زاده
دسته ها : مذهبي
شنبه بیست و دوم 7 1391 21:10

بسم‌الله‌ الرّحمن ‌الرّحيم

  

  

     « ..وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ ..»[1]يادآور اسم «الله» را در روزهاي معلوم شده

 

      دهه‌ي اول ماه ذيحجة‌الحرام؛ داراي استعدادهاي خاص جهت ارتباط با حضرت پروردگار است و حضرت صادق)ع( آن‌جايي كه قرآن مي‌فرمايد؛ يادآور اسم «الله» را در روزهاي معلوم شده، فرمودند: منظور از ايّام معلومات، دهه‌ي ذيحجه است.[2]

 

     در اين ده روز نظام تكوين بستر فراهمي است تا در صورت انجام عبادات خاص آن، حجاب‌هاي بين عبد و رب به بهترين نحو مرتفع گردد و قلب با گنجينه‌هاي عالم غيب و معنويت هرچه بيشتر مرتبط شود.

 

     رسول خد(ص) فرمودند:« مَا مِنْ أَيَّامٍ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِيهَا أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَيَّامِ الْعَشْرِ يَعْنِي عَشْرَ ذِي الْحِجَّةِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ وَ لَا الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ إِلَّا رَجُلٌ خَرَجَ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فَلَمْ يَرْجِعْ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ»[3] هيچ روزي نيست كه به‌جا آوردن عمل صالح در آن نزد خداوند محبوب‌تر از روزهاي ده‌گانه - دهه ذيحجه-  باشد. عرض شد؛ اي رسول خدا، حتي جهاد در راه خدا؟ فرمود: حتي جهاد در راه خدا، مگر آن‌كه كسي با جان و مال از منزل خود خارج شود و ديگر باز نگردد».

 

     در دو ركعت نمازي كه در اين دهه بين نماز مغرب و عشا مي‌خواني بعد از حمد و سوره‌ي توحيد متذكر چهل روز ميقات موسوي مي‌گردي و اين‌كه به كمال‌رسيدن آن به اضافه‌شدن ده روزي بوده كه همان روز اول ذيحجه است و با اين كار نه‌تنها با حضرت موسي(ع)هماهنگ كه بنا به فرمايش امام باقر)ع( گويا با حاجيان حج گذارده‌اي.

 

    ماه، ماه توحيدي‌شدن جان است و انصراف از غير، و لذا حضرت امام موسي كاظم)ع( مي‌فرمايند: « مَنْ صَامَ أَوَّلَ يَوْمٍ مِنْ عَشْرِ ذِي الْحِجَّةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ صَوْمَ ثَمَانِينَ شَهْراً فَإِنْ صَامَ التِّسْعَ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ صَوْمَ الدَّهْر» [4] هركس روز اول ماه ذيحجه را روزه بدارد، براي او ثواب روزه‌ي هشتاد ماه خواهد بود و هركس نُه روز اول آن ماه را روزه بدارد، خداوند روزه‌ي دهر را براي او مي‌نويسد.

 

     در اين دهه اذكار توحيدي فوق‌العاده‌اي را به ما آموزش داده‌اند. يكي تهليلاتي كه خداوند به حضرت عيسي(ع) آموخت و فرمود: اي عيسي! اين پنج دعا را بخوان، زيرا هيچ عبادتي نزد خدا در ايّام ده‌گانه‌ي ذيحجه محبوب‌تر از آن‌ها نيست كه عبارتند از:

 

    1- « اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْئٍ قَديرٌ»  گواهي مي‌دهم كه نيست معبودي جز خداي يگانه و شريك ندارد، و براي اوست ملك و مخصوص اوست سپاس، وخير و نيكي به دست اوست ، و او برهر چيزي تواناست. 

 

    2- «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، اَحَداً صَمَداً، لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً»  گواهي مي‌دهم كه نيست معبودي جز خداي يگانه و شريك ندارد، يكتا و بي‌نياز است، و او شريك و فرزندي نگيرد. 

 

    3- «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، اَحَداً صَمَداً، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ»  گواهي مي‌دهم كه نيست معبودي جز خداي يگانه، شريك ندارد، يكتاست و بي‌نياز، فرزند ندارد و فرزند كسي نبوده، و نباشد براي او همتايي.

 

  4- «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَ يُميتُ، وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْئٍ قَديرٌ»  گواهي مي‌دهم كه نيست معبودي جز خداي يگانه، شريك ندارد، براي اوست فرمانروايي، و بر او و براي اوست حمد، زنده كند و بميراند، و او برهر چيزي تواناست. 

 

    5- «حَسْبِيَ‌ اللهُ وَ كَفي، سَمِعَ اللهُ لِمَنْ دَعا، لَيْسَ وَراءَ اللهِ مُنْتَهي، اَشْهَدُ لِلّهِ بِما دَعا، وَ اَنَّهُ بَريءٌ مِمَّنْ تَبَرَّءَ، وَ اَنَّ لِلّهِ الاخِرَةَ وَ الاولي» بس است مرا خدا و مرا كفايت كند، دعاي دعاكننده را مي‌شنود، نيست وراء خدا نهايتي، شهادت مي‌دهم برحقانيت آنچه دعوت كرده، و اين‌كه مبري است از آنچه كه از آن تبري جسته است، ( مثل شريك‌داشتن) و اين‌كه از خدا است دنيا و آخرت. 

 

  علامه‌مجلسي«رحمة‌الله‌عليه» فرمود: اگر كسي هرروز هر يك از اين دعاها را ده مرتبه بخواند عمل به روايت كرده باشد، و اگر هرروز هر يك را صد مرتبه بخواند بهتر خواهد بود.

 

 

                              تهليلات اميرالمؤمنين(عليه‌السلام)

 

   وبخواند در هرروزِ اين دهه اين تهليلاترا كه از اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) منقول و اگر روزي ده مرتبه بخواند بهتر است.

 

«لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الّلَيالي وَالدُّهُورِ» اقرار به يگانگي خدا دارم به شمارة شب‌ها و روزگاران. 

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ اَمْواجِ الْبُحُورِ» اقرار به يگانگي خدا دارم به شمارة موج‌هاي درياها. 

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ رَحْمَتُهُ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ »  اقرار به يگانگي خدا دارم و اين‌كه رحمت او بهتر است از آنچه مردم جمع كنند.

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الشَّوْكِ وَالشَّجَرِ » اقرار بر يگانگي خدا دارم در همة هستي كه هر خار و درختي آن را نمايش مي‌دهد.

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ »  اقرار به يگانگي خدا دارم در همة هستي كه هر مو و كُركي نمايش حضور و احاطة يگانگي اويند.

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ» اقرار به يگانگي خدا دارم در همة هستي كه هر سنگ و كلوخي نمايش احاطة يگانة اوست.

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُيُونِ » اقرار بر يگانگي او دارم كه هر چشم برهم زدني نمايش احاطة اوست و لا غير

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ فِي الّلَيْلِ اِذا عَسْعَسَ، وَالصُّبْحِ اِذا تَنَفَّسَ»  اقرار به يگانگي او دارم كه حضور يگانة او در هر به غروب رفتن و به طلوع آمدن روزگار در نمايش است.

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الرِّياحِ فِي الْبَراري وَ الصُّخُورِ»   اقرار بر حضور و احاطه و تدبير يگانة او دارم، حضور يگانه‌اي كه در هر وزيدن بادي بر صحرا و سخره نمايان است.

 

« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ مِنَ الْيَوْمِ اِلي يَوْمِ يُنْفَخُ فِي‌الصُّورِ» اقرار برحضور و تدبير يگانة خداوند دارم، تدبيري كه از امروز تا روز قيامت همواره در صحنه است.    

 

     وقتي دل انسان توحيدي شد آماده مي‌شود تا حجاب‌هاي بين او و پروردگارش مرتفع گردد و آماده شود تا در روز عرفه به نيايش با خداوند پردازد و در عيد قربان به مقام قرب الهي نايل گردد.

 

 

                                                                                                        « إن‌شاءالله »

     التماس دعا

  


 

 1 - سوره حج، آيه 128

 2 - اقبال الأعمال، اعمال ذيحجه

 3  - وسائل‏الشيعة ج14ص 273   

 4 - من‏لايحضره‏الفقيه ج 2 ص 87

 

دسته ها : ذي الحجه
شنبه بیست و دوم 7 1391 19:14
دسته ها : اجتماعي
شنبه بیست و دوم 7 1391 15:59

دستور العملي از حضرت آيه الله بهجت
بسمه تعالي
گفتم كه: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هيچ
در خانه اگر كس است، يك حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر مي گويم: « كسي كه بداند هر كه خدا را ياد كند، خدا همنشين اوست، احتياج به هيچ وعظي ندارد، مي داند چه بايد بكند و چه بايد نكند؛ مي داند كه آنچه را كه مي داند، بايد انجام دهد، و در آنچه كه نمي داند، بايد احتياط كند. »
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
الاقل محمد تقي البهجة

دسته ها : حديث و روايات
شنبه بیست و دوم 7 1391 13:16

از مواعظ آية اللّه عبداللّه مامقاني به فرزندش:
بدان فرزند عزيزم كه خداي عزوجل به تو توفيق اطاعت و دوري از مخالفتش را عنايت فرمود كه خداوند سبحان خيلي زود همه ي مخلوقاتش را دوست دارد همان گونه كه هر سازنده و صانعي نسبت به مصنوع خودچنين است و به راستي كه خداوند عزوجل واجبات را واجب و مستحبات را مستحب و محرمات را حرام و مكروهات را مكروه قرار داد و اين همه به خاطر به دست آوردن مصالح بندگان و دفع ضررها از آنان است. در غير اين صورت نه گناه گنهكار به زيان اوست ونه طاعت اطاعت كننده سودي برايش دارد.
اي فرزندم! به راستي كه تفكر از بزرگ ترين وسايل و اسباب بيداري نفس و صفاي قلب است و تفكر نقش بزرگي در برطرف نمودن كدورت ها و شكستن شهوت ها و دور شدن از خانه ي غرور و متوجه شدن به سراي جاوداني و خوشحالي و صفاي قلب است و تفكر رأس و رئيس همه ي عبادت ها بوده و خلاصه ي طاعت ها و بلكه روح آن هاست به طوري كه در اخبار آمده است كه برترين عبادت فكر كردن درباره ي خداي تعالي و در قدرت اوست. در برتري تفكر بر عبادت اين گونه تعليل شد است كه: تفكر، بنده را به خداي سبحان مي رساند، ولي عبادت او را به ثواب و جزاي خداوند مي رساند، پس بر تو باد فكر كردن.

دسته ها : نكته ها
شنبه بیست و دوم 7 1391 8:33

ديشب براي بدرقه  ي مسافر خونه خدا رفته بودم

 

اولش نمي خواستم برم ولي بعدا ي چيزي منو به زور كشوند و برد

دل تو دلم نبود

نا خدا گه با ديدنش اشكم سرازير شد

داشتم اتيش مي گرفتم

شايد هم مي سوختم

شايد هم اين عشق بود كه از نهادم بيرون مي امد

شايد هم داشتم پرپرزدن ي دل رو براي رسيدن به دلدارش مي ديدم

 

يعني همه اين طوري هستن ؟؟؟؟؟؟

 

واي خداي من چه شوقي؟

 چه علاقه اي ؟

 

وقتي مسافر خونه خدا رو در اغوش كشيدم .

تو دلم به خدا گفتم خدا شاهد باش از اين جا دارم تورو بغل مي كنم.

خدايا شاهد باش كه چقدر دوست دارم

مسافر خونه خدا داشت از خوشحالي گريه مي كرد و من از شدت عشقم

واي خدا جون دلم برات لك زده

خدا يا چرا ما ادم ها فكر مي كنيم ازت انقدر دوريم؟

خدايا چرا ما ادم ها فكر مي كنيم از ما تا به تو يك  كهكشان فاصله است ؟

قربونت برم مگه نگفتي از رگ گردن به ما نزديك تري

پس چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا جون بدون هميشه دوست داشتم و دارم و خواهم داشت

اما چه كنم كه زمانه خيلي بد ه

خيلي نامرده

خدايا تو شاهدي كه دارم اخرين نفس هامو براي پاك موندن و الوده نشودن به اين دنيا مي زنم

ولي انگار ي جورهاي مردم اين رو نمي خواهند

انگار براي همه عادي شده حق هم رو خوردن

ي جورهاي د و رنگي كار همه شده

انگار هيچ كسي زبونش با دلش يكي نيست

خسته شدم از اين همه دو رويي

خدا جون دلم مي خواد ي گرديا غبار  بشم بشينم روي چاد مسافرت يا روي كفشش

تا به تو برسم

خدا يا مي شه بازم دعوتم كني ؟

دلم براي مسجدالحرامت

براي اون حياط خوشگلت

براي نشستن روبروي حجر اسماعيلت

براي اون ناودن طلات

براي اون .........

 

نه خدا جون اينها همه بهونست

دلم براي خودت تنگ شده

 

دسته ها :
شنبه بیست و دوم 7 1391 7:38

28 ـ مَن رَضى َ باليَسيرِ مِنَ الحَلال خفّت مَؤونتهُ

 


رضـا بـاش بر داده كردگـار
كـه خشنـودى از حق بوَد بندگى

اگر شـاد گـردى به اندك حلال
سبـك بـگـذرى از پل زندگـى


دسته ها : حديث و روايات
شنبه بیست و دوم 7 1391 7:32

بند چهل و هشتم

اگر براي نماز خواب مي مانيد

و نمي توانيد از خواب بلند شويد

علاوه بر اياتي كه در كتاب فضائل ايات ذكر شده

اين بند را براي همين منظور بخوانيد

و اگر دوست داريد سر ساعت بلند شويد

 اين بند را بخونيد و طلب كنيد چه ساعتي بلند شويد

دسته ها : دعا
شنبه بیست و دوم 7 1391 7:18

سوختم باران

 بزن شايد تو خاموشم كني،

شايد امشب سوزش اين زخمها را كم كني،

آه باران...

من سراپاي وجودم آتش است،

پس بزن باران

، بزن شايد تو خاموشم كني

دسته ها : شعر
جمعه بیست و یکم 7 1391 23:24

 

كليپ صوتي تاثيرگذار از حجت الاسلام پناهيان
دوستان! مجهز شويد به اسلحه هاي جنگ نامنظم




نقل شده است كه: اربابي غلام خود را به دنبال دزد فرستاد. غلام پس از مدتي دويدن به دنبال دزد، دست خالي برگشت. ارباب پرسيد: چرا دزد را نگرفتي؟ غلام گفت: آخر او براي خودش مي‌دويد، اما من براي شما مي‌دويدم! كاش ما از آنها نباشيم كه براي خودشان بهتر مي‌دوند، تا براي خدا و دين خدا.

در بحرين زنان و مردان شيعه -برادران و خواهران ما- مورد شديدترين شكنجه‌ها قرار مي‌گيرند، در سوريه با حمايت آمريكا انواع جنايت‌ها صورت مي‌گيرد، خانواده شيعه -تو بگو: خانوادۀ من- را قتل عام كرده و كودكي -تو بگو: خواهر كوچكم- را دار مي‌زنند.(+) از طرف ديگر انقلاب‌هاي مردم مسلمان منطقه با فريب‌هاي پيچيدۀ آمريكا مواجه است، و در غرب سالهاست انديشه و روان زن و مرد مسيحي توسط صهيونيست به اسارت و بردگي گرفته شده است، و اغلب مردم جهان به دليل سيطره‏ي رسانه‌اي شبكه‌هاي صهيونيستي، از لذت و شيريني زندگي زير سايه‏ي محبت و ولايت اهل بيت عليهم‏السلام محروم هستند.

هر دانشجو و جوان شيعه‏ي ايراني دردمند اين فرصت و مسووليت را دارد تا نقش خود را در جنگ با طاغوتها و نجات مظلومين جهان از اسارت طواغيت ستمگر و گذاشتن دست آنها در دستان پرمهر و محبت اهل بيت عليهم‏السلام ايفا كند.

اگر مصمم هستيد، نكات راهبردي حجت‏الاسلام و المسلمين عليرضا پناهيان در مورد شيوۀ اين جنگ و ابزارهاي آن حتما به دردتان خواهد خورد:


دانلود فايل صوتي


اگر هركدام از ما روزي نيم ساعت براي نجات ملتهاي جهان وقت بگذاريم، قول‌هايي كه در دعاي عهد هر روزمان داده‌ايم در حد حرف نمانده است، و آخر هفته مي‌توانيم در دعاي ندبه با دردهاي آقايمان همدردي كنيم ...

  • در نبرد نرم بايد نامنظم عمل كرد يا منظم؟ ... دشمن در جنگ نرم منظم عمل مي‌كند يعني چي؟ ...
  • گاهي از اوقات، معطل گفتگوي عالمانه نبايد بشوي، بايد با فطرت مردم ارتباط برقرار كني، .... برو يك ضربه بزن برگرد.
  • در جنگ دو جور مي‌شود عمل كرد؛ جنگ منظم و كلاسيك، جنگ چريكي و نامنظم ـ پارتيزاني به تعبيري.
  • جنگ منظم و كلاسيك خصوصيتش اين است؛ صفِ نظامي‌ها تشكيل مي‌شود، بعد آتش تهيّه مي‌ريزند بعد حمله را شروع مي‌كنند، دشتباني مي‌آيند جلو.
  • امّا جنگ نامنظم چه‌جوري است؟ اصلاً تو صف تشكيل نمي‌دهي. خيلي جاها را دشمن ممكن است بيايد پيشروي كند، مي‌گويي مهم نيست؛ نمي‌گويي صفر تا صدِ دشمن را بايد نابود كنم، مي‌روي يك ضربۀ كاري مي‌زني برمي‌گردي.
  • حالا مي‌خواهم يك الگوبرداري كنم براي نبردِ نرم. در جنگِ نرم اگر دشمن بخواهد منظم عمل بكند چيكار مي‌كند؟ سرفصل‌هايِ دانشگاهي را مي‌چيند، تكنسين‌ها، دانشمندها، همه بر اساسِ افكارِ او مجبور هستند حركت بكنند، به‌خاطر اينكه سرفصل‌هاي دانشگاهي را چيده. اثر خودش را هم روي محصولات مي‌گذارد، فرهنگ‌سازي مي‌كند، يك‌دانه فيلم سينماييِ خارج از عمليات نرمِ او نمي‌بينيد، يك ارتشِ منظم برايِ جنگِ نرم....
  • دوستان من! ما در مقابل اين ارتشِ منظم براي جنگِ نرم بايد نامنظم عمل كنيم و چريكي.
  • ما بايد نامنظم عمل كنيم، برويم يك ضربه بزنيم برگرديم، اشتباه است ما فكر بكنيم در جنگ نرم هميشه بايد منظم عمل بكنيم.
  • جنگِ نرمِ كلاسيك، يعني اينكه هر كسي ضدّ ولايت فقيه است بايد اول متقاعدش كنم؛ ابتدا از داخل شروع مي‌كنيم، بعد مي‌رويم خارج از كشور، اينقدر در مورد ولايت فقيه بحث علمي مي‌كنيم تا برود در سرفصل‌هاي دانشگاهي‌شان، بعد يك عده‌اي درس بخوانند، بعد آنها بيايند حقوقدان بشوند، بعد اينها بيايند قانون اساسي‌هاي كشورها را تغيير بدهند ..... آقاي من! يك كمي واقع‌بين باش! اين‌جوري مي‌جنگند؟
  • علم‌زدگي در جنگ نرم موقوف! گاهي از اوقات، معطلِ گفتگوي عالمانه نبايد بشوي، بايد با فطرتِ مردم ارتباط برقرار كرد.
  • تو توصيف كني خودت را فقط، تو فقط بتواني خودت را درست توصيف كني... نه نيازي هست استدلال بياوري نه نيازي هست كسي را توصيه كني، تو فقط حقايق را درست توصيف كن... تو فقط برو به اهل عالم بگو: ببينيد ما اين اعتقاد را داريم. ما مي‌گوييم ولايت فقيه اين كاركرد را دارد، حضرت امام فرمود ولايتِ فقيه جلوي ديكتاتوري را مي‌گيرد، و الّا دموكراسي هم بدون ولايت فقيه مي‌شود ديكتاتوري!
  • شما مسيحي هستي؟ باش؛ يهودي هستي؟ باش؛ اصلاً دين نداري؟ نداشته باش؛ در جامعۀ ديكتاتوري زندگي مي‌كني؟ زندگي كن؛ در جامعۀ دموكراتيك و آزاد زندگي مي‌كني؟ زندگي كن؛ ما اينيم! فهميدي؟ همين را بگو برگرد، هيچ كارِ ديگر نمي‌خواهد بكني، نابود مي‌شود، دشمن نابود مي‌شود!
  • جهان مسيحيت زبان مشتركش حضرت مريم است، از حضرت زهرا حرف بزن، حتي نيازي نيست روضۀ حضرت زهرا بخواني. بگو پيغمبر ما يك دختري دارد فاطمه، هِي به فاطمه‌اش مي‌فرمود «فداها ابوها». مردم جهان پيغمبري كه دختري به‌نام فاطمه دارد ديگر نمي‌توانند بهش توهين كنند.
  • دوستان من! مجهز بشويد به اسلحه‌هايي در جنگ نرم، وبلاگ‌ها به زبان عربي، انگليسي، ... جهان خوراك شماست، ... اينقدر دل‌هايشان آماده است... نه توصيه كن برود آدم خوبي بشود، نه استدلال بياور، الان جهان اين‌جوري شده، فقط توصيف كن!
  • بابا! دل ... فطرت ... فطرت... ، فطرت مهم است! آدم‌ها آدم هستند بابا! همه كه مريض نيستند كه...
  • و تو چه مي‌داني كه با علي اصغر اباعبدالله الحسين(ع) چند ميليون نفر انسان را مي‌شود در جهان آزاد كرد؟!...
  • و تو چه مي‌داني عاشورا چيست، كربلا كجاست، و امام حسين كيست، بگذار حسين(ع) دلها را بِبَرَد ...





دسته ها : اجتماعي
جمعه بیست و یکم 7 1391 23:9
آدم بودن چه دشوار است
ميقات، لحظه شروع نمايش،پشت صحنه نمايش، وو تو كه آهنگ خداكرده اي، وو اكنون به ميقات آمده اي، بايد لباس عوض كني.لباس!آنچه تو را ، توي آدم بودن تو را،در خود پيچيده، پوشيده، كه لباس، آدم را مي پوشد، و چه دروغ بزرگي كه آدم لباس را مي پوشد!...
سپيد بپوش، سپيد كن، به رنگ همه شو، همه شو،همچون ماري كه پوست بيندازد، از من بودن خويش به در آي، مردم شو.
ذره اي شو، در آميز با ذره ها، قطره اي گم در دريا،بقول جلال آل احمد:
نه كسي باش كه به ميعاد آمده اي
خشي شو كه به ميقات آمده اي
بمير پيش از ان كه بميري،جامه زندگي ات را به در آر،جامه مرگ بر تن كن.اينجا ميقات است.
يك جامه بپوش، دو تكه: تكه اي بر دوش و تكه اي بر كمر، يك رنگ، سپيد،بي دوخت، بي طرح، بي رنگ،بي هيچ نشاني، بي هيچ اشاره اي به اين كه تويي، بهاين كه ديگري نيستي.جامه اي را كه در آغاز سفرت به سوي خدا مي پوشي،اينك در آغاز سفرت به سوي خانه خدا بپوش.اين جا ميقات است....
من ها در ميقات مي ميرند و همه ما مي شوند.هر كسي از خود پوست مي اندازد و بدل به انسان مي شود.
نماز ميقات!هر قيامش و هر قعودش، پيامي است و پيماني كه ازاين پس، اي خداي توحيد!هيچ قيامي و قعودي، جز براي تو جز به روي تو، نخواهد بود.
احرام مي كني و چند چيز بر تو حرام مي شود:به آينه نگاه مكن،عطر مزن،به هيچ كس دستور مده،يه هيچ جانوري آزار مرسان، گياهاي از زمين حرم مكن،صيد مكن،نزديكي ممنوع است،همسرمگير،آرايش منما، بد زباني، جدال، دروغ، فخر فروشي هرگز!، جامه دوخته مپوش، سلاح برمگير،سرت را از آفتاب سايه مكن، روي پاهايت را ، به جوراب يا كفش مپوش،زيور مبند، سر را مپوش،مو نزن، به زير سايه مرو،ناخن مگير،كرم مزن،خوني مگير،دندان نكش،سوگند مخور،وتو زن!رو مگير.
حج آغاز شده است.يعني كه خدا تو را دعوت كرده است.
لبيك اللهم لبيك،ان الحمد و النعمه لك والملك، لا شريك لك لبيك.
بله، خداوندا، بله، ستايش و نعمت از آن تو است و سلطنت نيز!تو را شريكي نيست، بلي.
به راستي كه آدم بودن چه دشوار است.
(منبع:كتاب حج از دكتر علي شريعتي،انتشارات الهام)
دسته ها : اجتماعي - مذهبي
جمعه بیست و یکم 7 1391 23:6
دختر نمرود چگونه ايمان آورد؟



نمرود در پاسخ به حضرت ابراهيم(ع) مبني بر اينكه خداي من كسي است كه زنده مي‌كند و مي‌ميراند، گفت: من نيز زنده مي‌كنم و مي‌ميرانم و براي اثبات اين كار، دستور آزادي و قتل دو نفر از زندانيان را صادر كرد!




روز بيست و پنجم ذي‌القعده، علاوه بر دحوالارض سالروز ولادت حضرت ابراهيم(ع) است به همين مناسبت گذري بر زندگي ايشان خواهيم داشت.

آيات 51 تا 54 سوره مباركه انبياء به داستان حضرت ابراهيم(ع) اشاره دارد:

«وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ* إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ* قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ* الَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ»

ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم و از شايستگي او آگاه بوديم. آن هنگام كه به پدرش (آزر) و قوم او گفت: اين مجسمه‌هاي بي‌روح چيست كه شما همواره آنها را پرستش مي‌كنيد؟! گفتند: ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت مي‌كنند. گفت: مسلماً هم شما و هم پدرانتان، در گمراهي آشكاري بوده‌ايد!»

* تولد ابراهيم (ع)

منجمين و ستاره‌شناسان به «نمرود بن كنعان» كه يكي از پادشاهان بزرگ بوده و در شهر بابل حكومت مي‌كرد، گفتند: در اين سال كودكي به دنيا مي‌آيد كه هلاك و تباهي تو و پادشاهيت به دست او خواهد بود، پس فرمان داد تا هر بچه‌اي را كه در آن سال به دنيا آمد كشتند، و دستور داد كه مردان از زنان دوري گزينند و كساني را گماشت تا جست‌وجو كنند و هر زني را كه آبستن يافتند او را تا هنگام زائيدن حبس نموده و زنداني مي‌كردند، پس اگر پسر مي‌زائيد او را مي‌كشتند، و مادرش را آزاد مي‌كردند و اگر دختر مي‌زائيد مادر و دختر آزاد مي‌شدند. چون مادر حضرت ابراهيم (ع)‌ باردار شد و آبستني او معلوم نبود او براي تولد فرزندش از شهر بيرون رفته و از ترس نمروديان به سوي غار و شكاف كوه گريخت و در آنجا فرزندش را به دنيا آورده و كودك را در جامعه‌اي پيچيده و در غار نهاد و سنگ بزرگي را بر در آن گذارد و بازگشت، خداي متعال نيز روزي‌اش را در انگشت بزرگ او قرار داد،‌ ابراهيم آن را مكيده و شير از انگشتش روان گشته مي‌آشاميد، تا آن كه پرورش يافته و به سن نوجواني رسيد.

* ابراهيم و طبيعت‌پرستان

«فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ* فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ* فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ* إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»

هنگامي كه تاريكي شب او را پوشانيد، ستاره‌اي مشاهده كرد، گفت: «اين خداي من است؟» اما هنگامي كه غروب كرد، گفت: «غروب‌كنندگان را دوست ندارم!» و هنگامي كه ماه را ديد كه سينه‌ افق را مي‌شكافد، گفت: «اين خداي من است؟» اما هنگامي كه آن هم غروب كرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمايي نكند، مسلماً از گروه گمراهان خواهم بود.»

و هنگامي كه خورشيد را ديد كه سينه افق را مي‌شكافت، گفت: «اين خداي من است؟ اين كه از همه بزرگتر است!» اما هنگامي كه غروب كرد، گفت: «اي قوم من از شريك‌هايي كه شما براي خدا مي‌سازيد، بيزارم!» من روي خود را به سوي كسي كردم كه آسمان‌ها و زمين را آفريده است من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم!»

وقتي ابراهيم (ع) بزرگ شد و از غار بيرون آمد پسربچه‌اي نوجوان بود كه به گروهي از ستاره‌پرستان برخورد كرد. پس هنگامي كه تاريكي شب همه جا را فرا گرفته بود نخستين ستاره‌اي را كه ديد گفت: اين ستاره - چنان كه شما مي‌گوييد ستارگان خدايانند- پروردگار من است؟! و چون ستاره نزديكي‌هاي صبح ناپديد شد، گفت: من پنهان شوندگان را دوست ندارم كه آنها را ارباب و پروردگاران خويش بگردانم.

* ريشه بت‌پرستي

گفته‌اند:‌ اساس و پايه بت‌پرستي ستاره پرستي است، زيرا تغيير و دگرگون شدن در عالم و جهان را بر اثر نزديك و دور شدن خورشيد و ستارگان مي‌ديدند و گمان مي‌كردند آنها خالق و آفريننده موجودات هستند و در تعظيم و بزرگ‌ داشتن آنها مي‌كوشيدند تا اينكه آنها را عبادت و پرستش كردند و چون ديدند گاهي پنهان مي‌شوند براي هر ستاره‌اي بتي از آنچه به آن منسوب است «مثلاً براي خورشيد بتي از طلا و براي ماه بتي از نقره» ساختند و آن را به جاي آن ستاره پرستيدند، پس از اين رو حضرت ابراهيم (ع) براي بطلان و نادرستي بت‌پرستي، بطلان ستاره‌پرستي را دليل آورده است.

چون ماه را در حال طلوع و درخشندگي ديد، گفت: اين ماه پروردگار من است؟! پس از آنكه آن هم ناپديد شد گفت: اگر پروردگارم مرا به معرفت و شناسايي خود هدايت و راهنمايي نكند هر آينه از گروه گمراهان از راه حق خواهم بود.

چون خورشيد را در حال طلوع و آشكار شدن ديد، گفت: پروردگار من اين است، اين از همه ستارگان و ماه بزرگتر است؟! و آن گاه كه آفتاب هم ناپديد شد گفت: اي گروه مردم، من از آنچه شما آن را شريك خدا قرار مي‌دهيد، بيزارم.

التبه من به كسي رو مي‌آورم كه آسمان‌ها و زمين را آفريده در حالي كه از هر معبود و پرستيده‌ شده‌اي جز او روگردانم، و من از آنان كه براي خدا شريك قرار مي‌دهند نيستم.

* ابراهيم (ع)‌ پرچمدار توحيد

بعد از آنكه حضرت ابراهيم (ع) در آن غوغاي نسل‌كشي نمروديان، متولد شده و در سايه لطف بي‌منتهاي پروردگار عالم و تلاش‌هاي بي‌دريغ مادرش به دوران نوجواني رسيد. يكه و تنها پرچم توحيد و يگانه پرستي برافراشت و مردم جاهل و نادان را به سوي حق و حق‌پرستي دعوت كرد. او با آنان گفت‌وگو كرده و با استدلال‌هاي منطقي آنان را به راه درست و سعادتمندانه فرا مي‌خواند.

قرآن گفت‌وگوي ابراهيم (ع)‌ را با بت‌پرستان جاهل، اين‌گونه نقل مي‌كند:

آنان چون ديدند ابراهيم بر خلاف عقيده و باور مردم شهر سخن مي‌گويد از روي تعجب گفتند: اي ابراهيم آيا به حق و راستي به سوي ما آمده‌اي؟ اين سخن را از روي راستي مي‌گويي يا اين يك نوع بازي است و با ما شوخي مي‌كني؟!

ابراهيم (ع) گفت: من از بازي‌كنان نبوده و شوخي نمي‌كنم بلكه از روي حق و راستي مي‌گويم: پروردگار شما پروردگار آسمان و زمين است. پروردگاري است كه آن آسمان‌ها و زمين با آن شكل‌ها و پيكرها را آفريده است، و من بر آنچه به شما گفتم، گواهي مي‌دهم، در حقيقت سخنم از روي علم و دانش و با دليل و برهان است و مانند گفتار شما از روي تقليد و پيروي از ديگران نيست.

پس از آن ابراهيم (ع) با خود زمزمه كرد كه: به خدا سوگند؛ هر آينه درباره شكستن بت‌هايتان نقشه‌اي خواهم كشيد. پس از آن پيش خود گفت: در روزي كه عيد و جشن مي‌گيريد و براي تماشا از شهر بيرون مي‌رويد بت‌هايتان را نابود خواهم كرد. كسي از بستگان ابراهيم (ع) اين زمزمه او را شنيده و به ديگران خبر داد كه ابراهيم چنين مي‌گفت.

*داستان دختر نمرود

نمرود با دخترش «رعضه» در جايگاه ويژه سلطنتي نشسته و منظره آتش انداختن حضرت ابراهيم را نگاه مي‌كردند رعضه براي آنكه صحنه را بهتر ببينند در بالاي بلندي ايستاد اما با كمال ناباوري، ابراهيم (ع) را در ميان آتش در يك گلستان ديد. رعضه با صداي بلند گفت: اي ابراهيم اين چه حال است كه آتش تو را نمي‌سوزاند.

حضرت جواب داد: هر كس در زبانش پيوسته «بسم الله» بگويد و قلبش مملو از معرفت الهي باشد آتش براي او اثر ندارد. رعضه گفت: من هم مايلم با تو همراه باشم. ابراهيم فرمود بگو: «لا اله اله الله ابراهيم خليل الله و بعد از آن در آتش بيا». او اين كلام را گفت و قدم در آتش نهاد و خود را نزد ابراهيم رساند و در حضورش ايمان آورد. آنگاه به سلامت به حضور پدر برگشت.

نمرود با ديدن اين صحنه مبهوت و متعجب شد ولي عشق و علاقه به رياست او را از ايمان به خداوند تبارك و تعالي بازداشت. سپس خواست دختر را با پند و اندرز از راه توحيد بازگرداند ولي اثر نكرد. او را تهديد كرد. سودي نبخشيد تا اينكه دستور داد او را در ميان آفتاب سوزان به چهار ميخ كشيدند. در اين موقع پروردگار مهربان به جبرئيل امين فرمان داد: بنده مرا درياب. جبرئيل رعضه را از آن مهلكه رهانيده و به محضر خليل آورد.

*مناظره حضرت ابراهيم با نمرود

آيا نديدي و آگاهي نداري از كسي نمرود، كه با ابراهيم درباره پروردگارش مناظره و گفت‌گو كرد؟ زيرا خداوند به او حكومت داده بود و بر اثر كمي ظرفيت از باده غروب سرمست شده بود.

هنگامي كه ابراهيم گفت: خداي من آن كسي است كه زنده مي‌كند و مي‌ميراند. او گفت: من نيز زنده مي‌كنم و مي‌ميرانم. ابراهيم گفت: خداوند خورشيد را از افق مشرق مي‌آورد. اگر راست مي‌گويي كه حاكم بر جهان هستي تويي، خورشيد را از مغرب بياور. در اينجا آن مرد كافر، مبهوت و وامانده شد و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمي‌كند.

بعد از آنكه خداوند متعال با قدرت لايزال خويش حضرت ابراهيم را از آتش هولناك و سوزان نمروديان نجات داد آنان در بهت و حيرت فرو رفتند و به قدرت خداي ابراهيم متوجه شدند.

به همين دليل، نمرود حضرت ابراهيم (ع) را احضار كرد و از او پرسيد: خداي تو كيست؟ كه مردم را به پرستش او دعوت مي‌كني؟ مگر جز من خدايي وجود دارد؟ چرا ميان مردم تفرقه و اختلاف ايجاد مي‌كني؟ و چرا بت‌هاي آنها را شكسته‌اي؟ اصلا به من بگو خداي تو چه كسي است؟ ابراهيم گفت: خداي من آن كسي است كه زنده مي‌كند و مي‌ميراند او گفت من نيز زنده مي‌كنم و مي‌ميرانم. و براي اثبات اين كار و مشتبه ساختن بر مردم از روي مغالطه دستور داد دو زنداني را حاضر كردند و فرمان آزادي يكي و قتل ديگري را داد!

ابراهيم گفت: اگر راست مي‌گويي آن را كه كشته‌اي زنده كن! بعد فرمود: از اين گذشته خداي من آن كسي است كه همه روزه آفتاب عالمتاب را از افق مشرق مي‌آورد و اگر راست مي‌گويي -كه حاكم بر جهان هستي- تويي، خورشيد را از مغرب بياور. در اينجا آن مرد كافر مبهوت و وامانده شد و آثار عجز و زبوني در او آشكار شد ولي باز هم دست از عناد برنداشت و فقط از ترس رسوايي ابراهيم (ع) آزاد كرد. و سپس دستور داد او را از شهر بيرون كنند تا كسي از آن پس از وي پيروي نكند.




فارس
دسته ها : مذهبي
جمعه بیست و یکم 7 1391 20:50
العجل مولا مولا العجل مولا مولا العجل مولا مولا جان عالم بر لب آمد اي خدا مهدي نيامد
چشم عالم پر زخون شد اي خدا مهدي نيامد
هر چه گفتم يا ابن طاها يا ابن ياسين يا ابن احمد
العجل ياابن العلي المرتضي مهدي نيامد
العجل مولا مولا العجل مولا مولا العجل مولا مولا
هر چه گفتم يا مغيث الشيعه نشنيدم جوابي
هر چه گفتم يا معز الاوليا مهدي نيامد
دين ما ايمان ما اميد ما هستي عالم
صاحب ما و ولي عصر ما مهدي نيامد
العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا
اللهم عجل لوليك الفرج
دسته ها : امام زمان(عج)
جمعه بیست و یکم 7 1391 19:26

چندي است برخي گروهها بر روي شخصيت كورش تبليغات زيادي مي كنند به نظر شما علت آن چيست ؟
نظريه ها :
1- علم كردن يك چهره ملي مقبول براي تضعيف شخصيتهاي اسلامي
2- ترويج ملي گرايي در تقابل با دين گرايي
3- علم كردن شخصيتي كه در نزد يهوديان و صهيونيستها بسيار مورد ستايش است
و....
توضيح نظريه سوم :
يهوديان و صهيونيستها در امر تبليغات جهت دار بسيار قدرتمند هستند بخصوص كه بنگاههاي خبر پراكني بزرگ را نيز در اختيار دارند . آنها در كار برجسته كردن موضوعاتي كه به هر نحو به نفعشان است بسيار چيره دستند تا جايي كه مي توانند از كاهي كوهي بسازند نمونه بارز آن قضيه هولوكاست مي باشد
همانطور كه مي دانيد به حسب اقوال تاريخي كورش بود كه قوم يهود را نجات داد و به فلسطين بازگرداند فلذا او در نگاه يهوديان از منجيان بزرگ شمره شده و مورد احترام است و هرجا كه بخواهند ديگران را به ياري يهود و بازگردان آنان به فلسطين ترغيب كنند خدمت كورش را به او يادآوري مي كنند .
لذا عجيب نيست كه يهود رضايت بدهد در جهت تضعيف اسلام گرايي شخصيتي مانند كورش اينطور برجسته شود .
وگرنه چرا انوشيروان عادل! را تبليغ نمي كنند و يا چرا لطفعلي خان وكيل الرعايا يا نادرشاه افشار يا ........

دسته ها : اجتماعي
جمعه بیست و یکم 7 1391 10:31

بند چهل و هفتم

اين بند را اگر دوست داريد

زبان كسي را ببنديد

 كه ديگر به شما فحاشي نكند

 پشت سر شما غيبت نكند

به نيتش بخوانيد و همراهتان نگه داريد

دسته ها : دعا
جمعه بیست و یکم 7 1391 9:34
X