آدم بودن چه دشوار است
ميقات، لحظه شروع نمايش،پشت صحنه نمايش، وو تو كه آهنگ خداكرده اي، وو اكنون به ميقات آمده اي، بايد لباس عوض كني.لباس!آنچه تو را ، توي آدم بودن تو را،در خود پيچيده، پوشيده، كه لباس، آدم را مي پوشد، و چه دروغ بزرگي كه آدم لباس را مي پوشد!...
سپيد بپوش، سپيد كن، به رنگ همه شو، همه شو،همچون ماري كه پوست بيندازد، از من بودن خويش به در آي، مردم شو.
ذره اي شو، در آميز با ذره ها، قطره اي گم در دريا،بقول جلال آل احمد:
نه كسي باش كه به ميعاد آمده اي
خشي شو كه به ميقات آمده اي
بمير پيش از ان كه بميري،جامه زندگي ات را به در آر،جامه مرگ بر تن كن.اينجا ميقات است.
يك جامه بپوش، دو تكه: تكه اي بر دوش و تكه اي بر كمر، يك رنگ، سپيد،بي دوخت، بي طرح، بي رنگ،بي هيچ نشاني، بي هيچ اشاره اي به اين كه تويي، بهاين كه ديگري نيستي.جامه اي را كه در آغاز سفرت به سوي خدا مي پوشي،اينك در آغاز سفرت به سوي خانه خدا بپوش.اين جا ميقات است....
من ها در ميقات مي ميرند و همه ما مي شوند.هر كسي از خود پوست مي اندازد و بدل به انسان مي شود.
نماز ميقات!هر قيامش و هر قعودش، پيامي است و پيماني كه ازاين پس، اي خداي توحيد!هيچ قيامي و قعودي، جز براي تو جز به روي تو، نخواهد بود.
احرام مي كني و چند چيز بر تو حرام مي شود:به آينه نگاه مكن،عطر مزن،به هيچ كس دستور مده،يه هيچ جانوري آزار مرسان، گياهاي از زمين حرم مكن،صيد مكن،نزديكي ممنوع است،همسرمگير،آرايش منما، بد زباني، جدال، دروغ، فخر فروشي هرگز!، جامه دوخته مپوش، سلاح برمگير،سرت را از آفتاب سايه مكن، روي پاهايت را ، به جوراب يا كفش مپوش،زيور مبند، سر را مپوش،مو نزن، به زير سايه مرو،ناخن مگير،كرم مزن،خوني مگير،دندان نكش،سوگند مخور،وتو زن!رو مگير.
حج آغاز شده است.يعني كه خدا تو را دعوت كرده است.
لبيك اللهم لبيك،ان الحمد و النعمه لك والملك، لا شريك لك لبيك.
بله، خداوندا، بله، ستايش و نعمت از آن تو است و سلطنت نيز!تو را شريكي نيست، بلي.
به راستي كه آدم بودن چه دشوار است.
(منبع:كتاب حج از دكتر علي شريعتي،انتشارات الهام)