اي معلم : اي روشني بخش دلها . براستي كه تو بعد از خداوند (علم الانسان ما لم يعلم ) هستي.چگونه مي توان تو را ستود و تو را سرود كه تو خود سرود قافله ي تمدن هستي
معلم عزيز روزت مبارك و يادت گرامي
بيان عبدالحميد ابن ابى الحديد
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه عليهاالسلام را بيش از آن چه كه مردم گمان داشته و به دخترانشان احترام مى گذاشتند گرامى مى داشت، تا آن جا كه از مرز محبت پدران نسبت به فرزندان گذشت نه يكبار بلكه بارها و در جاهاى گوناگون، نه فقط يك جا، در حضور عام و خاص چنين فرمود:
«انها سيدة نساء العالمين، و انها عديلة مريم بنت عمران، و انها اذا مرت فى الموقف نادى مناد من جهة العرش: يا اهل الموقف غضوا ابصاركم لتعبر فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم.»
يعنى: او بانوى زنان جهانيان و همتاى مريم دختر عمران است، به هنگام عبور از موقف قيامت منادى از سوى عرش فرياد مى زند: اى اهل محشر ديدگانتان را فروبنديد تا فاطمه دختر محمد عبور كند.
اين حديث از احاديث صحيحه است و از اخبار ضعيفه و بى اعتبار نيست، رسول خدا هنگامى او را به همسرى على درآورد كه خداوند متعال او را در آسمان با گواهى ملائكه به همسرى على درآورد، و نه يكبار بلكه بارها فرمود:
«يؤذينى ما يؤذيها و يغضبنى ما يغضبها، و انها بضعة منى يريبنى ما رابها» (13) يعنى: آزار مى دهد مرا آنچه كه او را آزار مى دهد و به خشم درمى آورد مرا آنچه كه او را به خشم درمى آورد، او پاره تن من است آنچه كه او را ناراحت كند مرا ناراحت مى كند.
بيان محمد طلحه شافعى
بدان، خداوند به وسيله روحى از سوى خود تو را تأييد و پشتيبانى فرمايد، پيشوايان پاكى كه در اين نوشتار سخن از فضائل آنانست، و رهبران نيكوكارى كه در اين كتاب مى خواهيم ويژگيهايشان را بازگوئيم، غير از پيوند نسبى با رسول خدا مزيتى ديگر بخاطر پيوند از طريق حضرت زهراء عليهاالسلام دارند، به واسطه آن حضرت، خداوند رتبه اى افزونتر و شرافتى برتر، ارزشى والا و والائى ارزشمندتر، جايگاهى برين و برترى مقام، ريشه اى پاك، و پاكيزگى ريشه مقدر ساخته است، پس در پرتو روشن بينى خود- خداوند تو را با هدايتش يارى فرمايد- به مفهوم اين آيه شريفه (10)و سبك عبارات و چگونگى اشاراتش به مقام والاى فاطمه عليهاالسلام در درجات شرافت و بزرگوارى نگاه كن، خداوند مقام حضرتش را بيان كرده و سر و رمز دقيق آن را در اينجا آورده كه او را بين حضرت رسول و حضرت على قرار داده و از پيش رو و پشت سر اطرافش را گرفته تا بدين وسيله مقام و رتبه او را بازگو فرمايد، از آنجا كه مقصود از كلمه «انفسنا» نفس على به همراه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است فاطمه عليهاالسلام را بين آن دو قرار داده است زيرا بيان نگهدارى كسى به وسيله خود انسان از نگهدارى به وسيله فرزندان رساتر است. (11)
بيان حافظ ابونعيم اصفهانى
از پارسايان برگزيده و برگزيدگان پرهيزگار فاطمه رضى الله تعالى عنها است او بانوى بتول، و پاره تن رسول، و نزديكترين فرزندانش به قلب مبارك و نخستين نفر آنان در پيوستن به آن حضرت بعد از رحلتش بود، او از دنيا و بهره هايش بر كنار به اسرار و رموز پيچيده آفات و زشتى هاى دنيا آشنا بود. (12)
از فاطمه اكتفا به نامش نكنيد
نشناخته توصيف مقامش نكنيد
هركس كه در او محبت زهرا نيست
علامه اگر هست سلامش نكنيد
بيان فخر رازى مفسر معروف اهل سنت
فخر رازى صاحب تفسير فخر رازى، در تفسير سوره ى شريفه ى «كوثر»، وجوه متعددى را نقل كرده است. يكى از اين وجوه آن است كه مراد و هدف از «كوثر»، فرزندان پيامبر اسلام باشد.
وى مى گويد: شأن نزول اين آيه، در رد تعبير و شماتت دشمنان پيامبر اسلام بود. كه مى گفتند پيامبر «أبتر» (يعنى بدون فرزند و بى دنباله و مقطوع النسل) است. و هدف از اين آيه آن است كه خداوند متعال آنچنان نسل پربركت بر آن حضرت عنايت مى كند كه با گذشت زمان و سپرى شدن ايام و اعصار، همچنان باقى مى ماند. نگاه كن كه چه تعداد از خاندان اهلبيت، كشته شده اند، ولى باز جهان پر است از اولاد و فرزندان خاندان رسالت. ولى از بنى اميه با آن همه كثرت تعداد و نفرات، اكنون هيچ فردى كه قابل اعتنا و اهميت و توجه باشد وجود ندارد. ولى بر آنان (فرزندان و اعقاب رسول خدا) نگاه كن: شخصيتهايى از علما و دانشمندان بزرگ مانند باقر، صادق، كاظم، رضا... و امثال آنان، از خاندان رسالت، باقى مانده است».(7)
بيان ابن صباغ مالكى
ما بخشى از ويژگيهاى برجسته، شرافت نسبى و ارزشهاى شخصيتى حضرتش را يادآور مى شويم: او «فاطمه زهراء» دختر كسى است كه درباره اش آيه شريفه ى: «سبحان الذى أسرى بعبده» (8) نازل شد، سومى خورشيد و ماه، دختر بهترين انسان، پاكزاد، و به اجماع و اتفاق نظر انديشمندان ژرفنگر، بانويى بزرگ مى باشد. (9)
بيان توفيق ابوعلم
استاد توفيق ابوعلم كه يكى از نويسندگان معاصر از پژوهشگران مصر است، كتابى تحت همين عنوان و نام زيباى «فاطمة الزهراء» نوشته است كه يكى از آثار توجه انگيز در اين زمينه است و خوشبختانه توسط جناب آقاى صادقى به فارسى نيز ترجمه شده است.
وى در اين كتاب مى نويسد: «فاطمه يكى از سازندگان تاريخ اسلام است. در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او همين بس كه او تنها دختر بزرگوار پيامبر بزرگ (ص) و همسر امام على بن ابى طالب و مادر حسن و حسين (ع) است. در حقيقت او، آرام جان و سرور دل پيامبر خدا بود. زهرا، همان بانويى كه ميليونها آدمى را چشم و دل به سوى اوست و نام گرامى اش بر زبان ايشان است، بانويى كه پدرش او را «مام پدر خود» مى خواند. تاج كرامتى كه پدر بر تارك دختر خويش نهاد، مستوجب تكريم است». (2)
زپرتي:
واژة روسي Zeperti به معني زنداني است و استفاده از آن يادگار زمان قزاقهاي روسي در ايران است. در آن دوران هرگاه سربازي به زندان ميافتاد ديگران ميگفتند يارو زپرتي شد و اين واژه كم كم اين معني را به خود گرفت كه كار و بار كسي خراب شده و اوضاعش به هم ريخته است.
هشلهف:
مردم براي بيان اين نظر كه واگفت (تلفظ) برخي از واژهها يا عبارات از يك زبان بيگانه تا چه اندازه ميتواند نازيبا و نچسب باشد، جملة انگليسيI shall have به معني من خواهم داشت را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگويند ببينيد واگويي اين عبارت چقدر نامطبوع است! و اكنون ديگر اين واژة مسخره آميز را براي هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم ديگر نيز (چه فارسي و چه بيگانه) به كار ميبرند.
چُسان فسان:
از واژة روسي Cossani Fossani به معني آرايش شده و شيك پوشيده گرفته شده است.
شر و ور:
از واژة فرانسوي Charivari به معني همهمه، هياهو و سرو صدا گرفته شده است.
اسكناس:
از واژة روسي Assignatsia كه خود از واژة فرانسوي Assignat به معني برگة داراي ضمانت گرفته شده است.
فكسني:
از واژة روسي Fkussni به معناي بامزه گرفته شده است و به كنايه و واژگونه به معناي بيخود و مزخرف به كار برده شده است.
نخاله:
يادگار سربازخانههاي قزاقهاي روسي در ايران است كه به زبان روسي به آدم بي ادب و گستاخ ميگفتند Nakhal و مردم از آن براي اشاره به چيز اسقاط و به درد نخور هم استفاده كردهاند.
آكبند:
آيا مي دانستيد كلمه آكبند نه كلمه اي لاتين است و نه فارسي؟
قديما كه بندر آبادان بهترين بندر ايران بود و كلي كشتيهاي تجاري اونجا بارشون رو تخليه مي كردند روي بعضي از اجناس كه خيلي مرغوب بودند نوشته شده بود
**
UK BAND
**
يعني بسته بندي شده انگليس ولي آباداني هاي عزيز اونرو آكبند مي خوندند و همين طوري شد كه اين تلفظ اشتباه در تمام ايران منتشر شد و همه به جنسي كه بسته بندي شده مي گن آكبند
اوّل: * خدمت مرد به همسرش:
امير المؤمنين فرموده اند: «رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بر ما وارد شدند در حالي كه حضرت فاطمه (عليها السّلام) در كنار ديگ نشسته بود و من نيز مشغول پاك كردن عدس بودم.
رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمودند: اي ابا الحسن! عرض كردم: لبّيك اي رسول خدا! فرمودند: بشنو؛ و نمي گويم مگر آنچه را كه پروردگارم امر كرده است: هيچ مردي نيست كه به همسرش در خانه كمك كند، مگر آن كه براي اوست ـ به تعداد موهاي بدنش ـ عبادت يك سال، كه روزها را روزه گرفته و شب ها را به تهجّد و عبادت، قيام كرده است ...
اي علي! ساعتي در خدمت خانه بودن، بهتر از هزار سال عبادت، و هزار حجّ، و هزار عمره است؛ و بهتر است از آزاد نمودن هزار بنده، و ... » 1
(البتّه جا دارد در مورد خدمت زن به شوهرش نيز اشارهاي بنمائيم:
پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرموده اند: «هيچ زني نيست كه به شوهرش جرعه اي آب بنوشاند، مگر اين كه براي او بهتر است از يك سال عبادتي كه روزها را روزه بگيرد و شب ها را به تهجّد و عبادت، قيام كند؛ و خداوند، در ازاء هر جرعه كه به شوهرش نوشانده، شهري در بهشت براي او بنا مي كند، و شصت گناه او را مي آمرزد.»2
و حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودهاند: «جهاد زن، نيكو شوهرداري كردن است.»3
و حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودهاند: «امّ سلمه از رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره فضيلت زنان در امر خدمت به شوهرانشان سؤال كرد. حضرت فرمودند: هر زني كه در خانه شوهرش، چيزي را به منظور سامان دادن و مرتّب كردن، جا به جا كند، خداوند به او نظر ميفرمايد؛ و كسي كه خداوند به او نظر فرمايد، عذابش نميكند.
امّ سلمه ـ رضي الله عنها ـ عرض كرد: باز هم درباره ثواب زنان بينوا مطلبي بفرمائيد ـ پدر و مادرم فداي شما باد. ـ
حضرت فرمودند: اي امّ سلمه! به راستي هرگاه زن، باردار شود، اجر و پاداشي همچون كسي كه با جان و مالش در راه خداوند عزّتمند و صاحب جلال جهاد ميكند براي اوست.
و زماني كه وضع حمل كند، به او گفته ميشود: مسلّماً گناهانت آمرزيده شد، پس اعمالت را از نو شروع كن.
و چون به نوزادش شير دهد، به ازاء هر دفعه، ثواب آزاد كردن بندهاي از فرزندان حضرت اسماعيل به او عطا ميشود.»4 )
دوم: * صبر بر بد اخلاقي همسر:
پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «مردي كه بر بد اخلاقي زنش صبر كند، خداوند آن اجر و ثوابي را كه به حضرت ايوب (عليه السّلام) ـ به جهت بلا و گرفتارياش ـ عطا فرمود، به او عطا ميفرمايد.
و زني كه بر بد اخلاقي شوهرش صبر كند، خداوند مانند ثواب حضرت آسيه ـ دختر مزاحم (همسر فرعون) ـ را به او عطا ميفرمايد.»5
سوم: * صبر و خويشتنداري در خانواده:
حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودهاند: «به راستي من نسبت به اين غلامم و خانوادهام، بر چيزهائي صبر و خويشتنداري ميكنم كه از حنظل6 در كامم تلختر است!
آري، به راستي هر كس صبر و خويشتنداري كند، به واسطه صبرش، به درجه روزه دار شب زنده دار، و درجه شهيدي كه در پيشگاه حضرت محمّد (صلّي اللَّه عليه و اله و سلّم) شمشير زده نائل ميشود.»7
چهارم: * آشتي دادن:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «هر كس براي صلح و آشتي ميان دو تن گام بردارد، خداوند و فرشتگانش بر او درود مي فرستند تا زماني كه بازگردد؛ و پاداش شب قدر به او عطا ميشود.»8
و نيز فرمودهاند: «كسي كه براي آشتي دادن ميان زن و شوهري گام بردارد، خداوند به او اجر هزار شهيد بر حقّ ـ كه در راه خدا كشته شده اند ـ عطا ميفرمايد. و به ازاء هر قدمي كه بر ميدارد، و هر كلمهاي كه ميگويد، براي او عبادت يك سال ـ كه شبها را به تهجّد و عبادت، قيام كرده، و روزها را روزه گرفته ـ ميباشد.»9
پنجم: * در كنار اهل و عيال بودن:
حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودهاند: «براي اهل مروّت و جوانمردي مايه هلاكت است كه مردي ـ در شهري كه اهل و عيالش حضور دارند ـ خارج از منزلش شب را به سر ببرد!»10
ششم: *تفقّد و بوسيدن خانواده:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم به مردي فرمودند: «... به نزد خانواده ات بازگرد و آنان را تفقّد نما و ببوس؛ كه همين كار، صدقه است.»11
و نيز فرمودهاند: «فرزندان تان را زياد ببوسيد؛ كه به راستي براي شما به ازاء هر بوسيدن، درجهاي در بهشت هست، كه بلنداي آن درجه، به اندازه مسير پانصد سال است!»12
هفتم: * بهتر بودن براي خانواده:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «بهترين شما كسي است كه براي خانوادهاش بهتر باشد. و من بهترين شما براي خانوادهام هستم.»13
و نيز فرمودهاند: «عيال و افراد تحت تكفّل مرد، اسيران او هستند. و محبوبترين بندگان به پيشگاه خداوند عزّتمند و صاحب جلال، خوشبرخوردترين آنان است نسبت به اسيرانش.»14
حالا اگه بدونيد پوست اين ميوه خوشطعم چه خواص عجيبي داره، حتما سورپرايز ميشيد.
پوست خشك پرتقال ميتونه تو روزاي سرد زمستون بهتر از نفت و بنزين كمكتون كنه كه يه تل هيزم رو آتيش بزنيد. پوست پرتقال به خاطر داشتن روغن قابل اشتعال “ليمو نه نه” ميتونه اولين شعله آتيش براي يه شومينه هيزمي باشه.
اين روغن براي حشرات اعصاب نميذاره. كافيه يه پوره با پوست پرتقال و آب درست كنيد و تو لونه مورچهها و جاهايي كه مگس و پشه داره بريزيد و ببينيد چطوري همه اين جَك و جونورها فرار ميكنن. چند تيكه پوست پرتقال نزديك رختخوابتون بذاريد و بدون مسموم كردن هوا با حشرهكشهاي شيميايي از ويز ويز حشرات خلاص شيد و راحت بخوابيد.
به غير از حشرات گربهها هم از بوي اين روغن فراري هستن. اگه ميخواهيد گربهها تو باغچهتون رژه نرن، تو باغچه پوست پرتقال بريزيد.
سطل آشغالي كه توش پوست پرتقال ريخته، بوي گند هميشگي رو نميده. پوست خشك پرتقال هم همين خاصيت رو داره. ميتونيد اونا رو تو يه كيسه توري بريزيد و داخل كمد، كابينت يا يخچال بذاريد تا بوي و نا و موندگي نگيره.
اگه تو خونه وان داريد، قبل از حمام چند تيكه پوست تازه پرتقال توي آب بندازيد تا ويتامين C موجود پوست پرتقال جذب پوستتون بشه. اگه بعد از شما كسي حموم رفت و داد زد: واي اينجا بوي بهشت ميده تعجب نكنيد!
پوست خشك پرتقال بوي خوبش رو حفظ ميكنه و ميتونيد بعد از آسياب كردنش ازش به عنوان ادويه توي سالادها، سسها و غذاها استفاده كنيد.
از نوارهاي بلند پوست پرتقال ميتونيد شيرينيهاي كوچك يا حبههاي نارنجي و خوشمزهاي براي تزئين دسر و شيريني درست كنيد.
انصافا اگه بخوان پوست پرتقال رو با اينهمه كاربردايي كه داره، جدا بفروشن بيشتر از خود پرتقال نميارزه؟
قال رسول الله (ص) :
هركس از پرداخت مزد كارگري خودداري ورزد ، لعنت خداوند بر او باد .
روز جهاني كار و كارگر بر كارگران متعهد ايران اسلامي مبارك باد
احاديثي از حضرت زهرا سلام الله عليها /نزديك ترين لحظه زن به خدا
فاطمه سلام الله عليها كه پيامبر اعظم اور را پاره تن خويش خواند، كوثري است كه يازده ستاره نوراني و حجت حق از سلاله او متولد شدند و هريك منشا بركات عديده براي اسلام وجهان بوده و هستند .او فرزند برترين انبيا وخاتم رسل است .نسيم خوش وحي در طول عمر كوتاه وبا بركتش همواره نوازشگر روح و جان او بوده است.
اي معلم : اي روشني بخش دلها . براستي كه تو بعد از خداوند (علم الانسان ما لم يعلم ) هستي.چگونه مي توان تو را ستود و تو را سرود كه تو خود سرود قافله ي تمدن هستي
معلم عزيز روزت مبارك و يادت گرامي
سيل چشمانم باز از فراغت جاريست....خسته ام باز بيا جمعه ها تكراريست
در پي قافيه ها چه پريشان ماندم .....قافيه در شعرم با حضورت جاريست
به هوايت آقا بغض كرده شعرم....آسمانش انگار نم نمك بارانيست
دل من پر غصه حال شعرم خوش نيست... نفسي مانده فقط جاي شكرش باقيست
در فراغت آقا چشم در راهم من.... گر چه اين جمعه همان جمعه ي تكراريست.....
..
//
حضرت آية الله مجتهدي تهراني (ره) مي فرمايند:
به دو علت موعظه و پند و اندرز، در مردم تأثير نمي كند، يكي اينكه طرف مقابل زمينه پذيرش سخنان خوب را ندارد مثل يزديدها و معاويه ها، اگر چه بزرگواراني مثل امام حسين عليه السلام و يا اميرمؤمنان عليه السلام موعظه كنند اثر نمي كند،
و دوم اينكه گوينده موعظه، خود اهل عمل نيست هنوز نتوانسته است خود را بسازد و گناهان را ترك كند و تقواي الهي را رعايت نمايد لذا طرف مقابل وقتي كه از او احكام حلال و حرام را مي شنود، و عملاً مي بيند كه خود خطيب مبتلا به افعال حرام است مثل غيبت كردن و ديگر رذائل اخلاقي، كلام خطيب در او تأثيري نخواهد داشت.
(آداب الطلاب،ص 489)
..
//
علائم آخرالزمان (قسمت اول)
در كتاب " كنز المطالب " نوشته شده به تاريخ 1321 هجري قمري نوشته " علّامه سيّد محمّد باقر قره باقي همداني " در باب سال و روز وفات حضرت فاطمه كلابيّه عليها سلام معروف به " ام البنين " به نقل از كتاب " اخيتارات" طي حديثي از اعمش آمده است :
روز سيزدهم جمادي الثّاني كه مصادف با جمعه بود بر امام زين العابدين وارد شدم . ناگهان فضل بن عبّاس عليه السلام وارد شد و در حاليكه گريه مي گرد ، گفت :
" جدّه ام ام البنين عليها سلام از دنيا رفت. شما را به خدا ببينيد چطور اين روزگاز فريبكار ، خاندان كساء را در يك ماه دوبار عزادار كرد. "
مرحوم قره باقي مي فرمايند :
پس از چندي از خبر ديگري مندرج د ر حاشيه كتاب " وقايع الشّهور و والايام " تاليف بيرجندي اطلاع يافتم كه به نقل از اعمش نوشته شده است : در سيزدهم جمادي الثّاني و در سال 64 هـ.ق ام البنين وفات يافت و در قبرستان بقيع به قول مشهور دفن گرديد.
اما قول ديگري در سال وفات حضرت ام البنين نيز معروف است كه ايشان در سال 70 هـ . ق وفات يافته اند.
ام البنين كيست ؟
نامش فاطمه و كنيهاش امُّ البنين (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه يا ليلاست. همسرش عليبن ابيطالب عليهالسلام و فرزندانش عباس عليهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند كه هر چهار نفرْ در سرزمين كربلا و در ركاب امام حسين عليهالسلام به شهادت رسيدند. آرامگاه وي در مدينه منوّره و قبرستان بقيع است.
ولادت ام البنين عليهاالسلام
در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت امالبنين اطلاعي در دست نيست و تاريخنگارانْ سال ولادت او را ثبت نكردهاند، ولي ياد آور شدهاند كه تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليهالسلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخنگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمين ميزنند.
بانويي از تبار دلاوران عرب
تاريخ گواهي ميدهد كه پدران و داييان حضرت امالبنين از دليران عربِ پيش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دليرْمرديهاي فراواني نقل شده است كه در عين شجاعتْ بزرگ و پيشواي قوم خود نيز بودهاند، آنچنان كه حاكمان زمانْ در برابرشان سرتسليم فرود ميآورند. اينان همانان هستند كه عقيل ـ نسبْشناس بزرگ عرب و برادر علي عليهالسلام ـ به اميرالمؤمنين عليهالسلام گفت: «در ميان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر يافت نميشود».
چگونگي انتخاب براي همسري علي عليهالسلام
بعد از شهادت فاطمه زهرا عليهاالسلام ، علي بن ابيطالب عليهالسلام برادرش عقيل را ـ كه آشنا به علم نسبشناسي عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست كه برايش همسري از تبار دلاوران برگزيند تا پسر دليري براي مولا به ارمغان آورد. عقيل، فاطمه كلابيه را براي حضرت برگزيد كه قبيله و خاندانش، بني كِلاب، در شجاعت بيمانند بودند، و حضرت علي عليهالسلام نيز اين انتخاب را پسنديد.
خواستگاري
بعد از اين كه عقيل شجرهنامههاي اَعراب را بررسي و امالبنين را انتخاب كرد، حضرت علي عليهالسلام ، او را نزد پدر امالبنين فرستاد. پدرخشنود از اين وصلت مبارك، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در ميان گذاشت. ام البنين نيز با سربلندي و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پيوندي هميشگي بين وي و مولاي متقيان علي بن ابيطالب عليهالسلام برقرار شد. امام علي عليهالسلام ، در همسرش عقلي سترگ، ايماني استوار، آدابي والا و صفاتي نيكو مشاهده كرد و او را گرامي داشت و از صميم قلب در حفظ حُرمت او كوشيد.
اولين روز زندگي مشترك
روز اولي كه ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليهالسلام گذاشت، حسن و حسين عليهماالسلام مريض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنكه وارد خانه شد، خود را به بالين آن دو عزيز عالم وجود رسانيد و همچون مادري مهربان به دلجويي و پرستاري آنان پرداخت.
منم كه سايه نشين و جود مولايم كنيز خانه غم ؛ خاك پاي زهرايم
منم كه خانـــه به دوش غــم علي منم كه همقدم محنت ولي هستم
منم كه شاهد زخم شكسته ابرويم انيس گريه به ياس شكسته پهلويم
منم كه در همه جا در تب حسن بودم منم كه شاهد خون لب حسن بودم
منم كه جلوه حق را به عين مي ديدم خداي را به جمال حسين مي ديددم
منم كه بوده دلم صبح و شام با زينب منم ميان همه ؛ هم كلام با زينب
منم كه سوگ گلستان و باغبان دارم به سينه زخم غم كربلائيان دارم
منم كه ظهر عطش را نمي برم از ياد چهار لاله بي سر ز من به خاك افتاد
منم كه مادر عشق و اميد و احساسم فداي يك سر موي حسين عباسم
چرا ام البنين ؟!
فاطمه كلابيه، بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترك با علي عليهالسلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد كرد كه به جاي «فاطمه»، كه اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذكر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعي نگردد و رنج بيمادري آنها را آزار ندهد.
محبت بيدريغ به فرزندان زهرا عليهاالسلام
امالبنين بر آن بود كه، در زندگي جاي خالي حضرت زهرا عليهاالسلام را براي فرزندان ايشان پر كند؛ مادري كه در اوج شكوفايي پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا عليهاالسلام در وجود اين بانوي پارسا، مادر خود را ميديدند و رنج فقدانِ مادر را كمتر احساس ميكردند.
امالبنين عليهاالسلام ، فرزندان دختر گرامي رسول خدا صلياللهعليهوآله را بر فرزندان خود مقدّم ميداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان ميكرد و آن را فريضهاي ديني ميشمرد؛ زيرا خداوند متعال در كتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان امالبنين عليهاالسلام
ثمره زندگي مشترك ام البنين عليهاالسلام با حضرت علي عليهالسلام ، چهار پسر بود كه به دليل داشتن همين پسران، او را امالبنين، يعني مادر پسران ميخواندند. نام فرزندان ايشان به ترتيب عبارتند از: قمربنيهاشم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان. فرزندان ام البنين همگي در كربلا به شهادت رسيدند و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه فرزند حضرت ابوالفضل عليهالسلام ادامه يافت.
مادر چهار شهيد
با شهادت چهار فرزند امالبنين عليهاالسلام در كربلا، اين بانوي شكيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و دركنار همسر شهيد بودن، افتخاري ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشك اشك از ديده فرو ريخت و با روحيهاي قوي در اشعاري گفت: «اي كسي كه فرزند رشيدم عباس را ديدي كه همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علي عليهالسلام همه شيران بيشه شجاعتند. شنيدهام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي كه دستهايش را قطع كرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه كسي ميتوانست نزد او آيد و با او بجنگد؟
فرزندانم به فداي حسين عليهالسلام
امالبنين بَشير را ديد كه فرستاده امام سجاد عليهالسلام بود و به مدينه آمده بود تا مردم را از ماجراي كربلا و بازگشت كاروان امام حسين عليهالسلام با خبر سازد. به او فرمود: اي بشير! از امام حسين عليهالسلام چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد كه عباس تو كشته گرديد. امالبنين فرمود: از حسين عليهالسلام مرا خبر ده!
بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم اعلام كرد، ولي امالبنين پيوسته از امام حسين عليهالسلام خبر ميگرفت و ميگفت: فرزندان من و آنچه در زير آسمان است، فداي حسينم باد.
چون بشير خبر شهادت امام حسين عليهالسلام را به آن حضرت داد، صيحهاي كشيد و گفت: اي بشير! رگ قلبم را پاره كردي و سپس صدا به ناله و شيون بلند كرد.
اين علاقه او به امام حسين عليهالسلام دليل كمال معنويت اوست كه آن همه ايثار را در راه مقام ولايت فراموش كرد و تنها از رهبرش سخن به ميان آورد.
وفات اين بي بي مجلّله را محضر حضرت ولي عصر ارواحنا فداه و تمامي محبّين اهل بيت (ع) تسليت عرض مي نمايم.
مادر؛ مادري كه اگر چه در كربلا نبود، ولي دلش تا ابد در كربلا ماند و نگاهش بر افق، كه آيا «كاروان عشق» را بازگشتي خواهد بود؟ مادري كه دلش براي هميشه در كنار «نهر علقمه»، سوگ نشين فرزندي شد كه نظير نداشت در زيبايي و شجاعت! مادري كه دلش در ميدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، كه چه وقت، «ماه»، بار ديگر خواهد تابيد! مادري كه يك عمر، دست از «حسين حسين» گفتن بر نداشت و تمام غريبانه هايش را، حتي سوگ عزيزانش را با نام حسين عليه السلام همراهي كرد! مادري كه «ام البنين عليهاالسلام» بود، ولي آيينه نگاهش از آسمان كربلا، تنها اشكِ خونين ستارگان را چيد؛ آن گاه كه راوي، از عبور نيزه ها روايت مي كرد! مادري كه حتي كوچه هاي «مدينه»، مرثيه سراي اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ايمان آوردند! مادري كه «وفا»، اولين درس زندگي و «شجاعت»، عالي ترين سرشت همسري اش بود و «صحبت»، بالاترين باور مهر پروري اش مادري كه براي هميشه، با ناله هاي نينوايي، به ياد پسرانش، لالايي سرود و سروده هايش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا مي كند! مادري كه بعد از شهادت «عباس عليه السلام» ، ديگر به ماه نگاه نكرد و آسمان مدينه، نعمت نورافشاني اش را از دست داد! مادري كه در كربلا نبود، ولي تا ابد در كربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فرياد «يا حسين»اش را نه تنها در مدينه، كه از صحن مطهر كربلا مي توان شنيد! درود خداوند و سلام پاكان، بر روح بلند و وفاداري بي نظيرش باد! روح آسماني اش، در سايه سار كوثر، شاد، و شفاعت بشكوهش، دستگيرمان باد
..
سر كار خانم نيكو حرف در گذشت مادر گراميتان را به شما عزيزو خانواده محترم
تسليت عرض مي كنم
اميدوارم با حضرت زهرا (س) محشور شود انشالله
...
....
روايت شده كه وقتي روز قيامت بر پا مي شود، پيامبر صلوات الله عليه و علي آله به مولا علي عليه السلام مي فرمايند كه به زهرا بگو ، براي شفاعت و نجات امت چه داري؟ مولا پيام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله عليها مي رسانند و ايشان در پاسخ مي فرمايند كه
" يا امير المؤمنين ! كفانا لاجل ِ هذا المقام ِ اليدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابني العباس "
اي امير المؤمنين ! دو دست بريده پسرم عباس براي ما در مورد شفاعت كافي ست .معالي السبطين ، جلد 1 ، صفحه....452
..
....
ساعاتي پيش دو انفجار در مسير مسابقات دو ماراتن در بوستون آمريكا منجر به كشته شدن دست كم سه نفر و زخمي شدن 130 نفر شد.
به گزارش جهان، به نقل از سي.ان.ان. انفجار حدود ساعت ۱۴:۴۵ (به وقت محلي)، زماني رخ داد كه اولين نفرات در اين مسابقه كه با شركت حدود ۲۷ هزار نفر برگزار شده بود، از خط پايان عبور كرده بودند.
اغلب مجروحان اين حادثه تماشاگراني بودند كه براي تشويق دوندگان در خط پايان جمع شده بودند.
شاهدان ميگويند پس از انفجار اول، دود خيابان محل انفجار را پر كرده و پس از آن صداي انفجار ديگر به گوش رسيده است.
مقامات بوستون كه از شهرهاي ايالت ماساچوست آمريكاست، از افزايش شمار تلفات انفجارهاي عصر روز گذشته اين شهر به دست كم سه كشته و ۱۳۰ زخمي گزارش مي دهند.
صفحه فيسبوك رسمي مسابقات، از انفجارها به عنوان "بمب" ياد كرده است. مقامات محلي از اظهار نظر فوري درباره دليل انفجارها خودداري كردند.
ونسبه إلى الشك يوم الحديبية في سؤاله الرسول عليه الصلاة والسلام حين قال أ لسنا على حق أليسوا على الباطل؟ قال: نعم ، قال عمر: فَلِمَ نعطى الدنية في ديننا؟ قال: هذا شك وتردد في الدين ووجدان حرج في النفس مما قضى.
در داستان حديبيه، عمر در مقابل رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و فرمان وى دچار شك و ترديد مىشود و با حالتى اعتراض گونه مىگويد: مگر ما بر حق وآنان بر باطل نيستند؟ رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: بلي، روش ما بر حق است و آنان به بيراهه مىروند، عمر گفت: پس چرا بايد با افرادى كه همسنگ ما نيستند، پيمان ببنديم؟
اين سخن عمر نشانهاى است از شك و ترديد او در درستى راه و فرمانى كه پيامبر صادر كرده بود.
پاسخ:
اعتراض عمر به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در حديبيه، قضيهاى است كه در صحيح بخارى و مسلم آمده و از قول سَهْلُ بْنُ حُنَيْف نقل شده و آن را با اعتراض خوارج به حضرت علي عليه السلام را در صفين مقايسه كرده است:
عن أَبي وَائِل، قَالَ كُنَّا بِصِفِّينَ فَقَامَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْف فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ اتَّهِمُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّا كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَوْمَ الْحُدَيْبِيَةِ، وَلَوْ نَرَى قِتَالاً لَقَاتَلْنَا، فَجَاءَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَهُمْ عَلَى الْبَاطِلِ فَقَالَ: بَلَى. فَقَالَ أَلَيْسَ قَتْلاَنَا فِي الْجَنَّةِ وَقَتْلاَهُمْ فِي النَّارِ قَالَ: بَلَى. قَالَ فَعَلَى مَا نُعْطِي الدَّنِيَّةَ فِي دِينِنَا؟...
أبى وائل مىگويد: در صفين بوديم كه سهل بن حنيف برخواست و گفت: اى مردم! مواظب خودتان باشيد، ما در حديبيه با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بوديم، اگر جنگى پيش مىآمد، مىجنگيديم، عمر بن خطاب نزد پيامبر آمد و گفت: اى رسول خدا! مگر نه اين است كه ما بر حقيم و آنان بر باطل؟ فرمود: آري، چنين است. گفت: مگر نه اين است كه كشتههاى ما بهشتى هستند و كشتههاى آنان جهنمى؟ فرمود: آرى چنين است، گفت: پس چرا بايد با ذلّت بازگرديم، و نبايد خدا بين ما و آنان حكم نمايد؟ رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: اى پسر خطاب! من فرستاده خدا هستم، پس خداوند هرگز مرا خوار و كوچك نمىكند.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1162، ح 3011، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب إِثْمِ من عَاهَدَ ثُمَّ غَدَرَ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987 .
شك عمر در نبوت رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از مسلمات نزد اهل سنت مىباشد كه، احمد بن حنبل، عبد الرزاق صنعاني، شمس الدين ذهبي، ابن حبان، جلال الدين سيوطى و ديگران اين قضيه را مفصل نقل كرده و حتى تصريح كردهاند كه عمر بن خطاب به خاطر شك خود و جسارت به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله بارها صدقه و كارهاى نيكى انجام داد تا كفاره عمل او باشد
شخص اول وجود پيغمبر اكرم (ص) گفت: اين سوره مرا پير كرد. يكي از اين سور، سوره "واقعه" است. عيسي ابن مريم(ع)، "كلمه الله" از جبرئيل سئوال كرد، از جبرئيلي كه خدا در قرآن از او تعبير كرده به "شديدالقوي، ذو مرة فاستوي و هو في الافق الاعلي" گفت: قيامت كي قيام مي شود؟
ببينيد همه چنين روزي را در پيش داريم. ما اگر بدانيم كه آن روز كه در پيش است چه روزي است و گره گشاي آن روز كيست، فاطميّه اينچنين نخواهد بود.
پرسيد قيامت كي قيام ميشود؟ "عن السّاعة" تا اسم قيامت را برد جبرئيل چنان لرزيد كه افتاد. بعد كه به خود آمد گفت: عيسي! اين علم مخزون خداست. چنانچه تو و من نيز نمي دانم. من هم بي خبرم.
قيامت حقيقتي است كه از شنيدن اسمش جبرييل غش مي كند! ما چون نمي فهميم آسوده ايم. چون بي خبريم آسوده ايم. اين متن قرآن است. "اذا وقعت الواقعة ليس لوقعتها كاذبه خافضة رافعة اذا رجت الارض رجّا و بسّت الجبال بسّا فكانت هبائا منبثّا......."چرا پيغمبر پير شد؟ كسي بايد اين سوره را بخواند. آنچه در آن هست را بفهمد بعد "اصحاب ميمنة و مشئمة" را بشناسد بعد ببيند خدا چه گفته، بعد بفهمد قيامت چيست.
بعد كه خدا بيان مي كند "اذا رجّت الارض رجّا ... اين را بفهمد. يك كلمه بدانيد! روزي كه سر كوه اين بيايد با ما چه خواهد كرد؟" وقتي كوه ها كنده بشود، چنان كنده مي شود، به آفتاب نگاه كن در شعاع آفتاب آن ذرّات كه مي بيني اينها "هباء منبثّا"است! همه اين سلسله جبال اين كوه دماوند را نگاه كن! مثل همان ذرّه هايي مي شوند كه در شعاع آفتاب مي بينيد. اين كلام خداست.
حالا توجّه كن، يك ناروا، يك ناسزا، يك وقت به يك جاهل مي گويي، اين يك حساب دارد. يك وقت همان ناروا به مثل شيخ انصاري يا شيخ طوسي گفته مي شود، اين حساب عوض مي شود چون اين كلمه به يك عالم گفته شده است. حالا اگر همان ناسزا به سلمان گفته شود اگر به امام گفته شود چه جور حساب عوض مي شود؟ ما در هر گناهي به خدا اهانت مي كنيم خدايي كه عظمتش نامحدود است.
گناه نامحدود، عذاب نامحدود مي طلبد. يك روزي است آن روز، خطابش به شخص حضرت خاتم است مي فرمايد: "آن روز مي بيني مردم مست شده اند ولي مست نيستند اين از شدّت عذاب خداست. از شدّت عذاب خدا و از گرفتاري آن روز، پدر، پسر را فراموش مي كند و پسر پدر را و برادر، برادر را.
در چنين گير و داري در چنين اضطراب و غوغايي يك مشكل گشا هست. كنار عرش مي ايستد. در چنين غوغايي، اينها اسراري است، دقائقي است، وقتي كنار عرش مي ايستد گفتني نيست الآن شرح مطلب، وقتش نيست،... آن پيراهن ـ پيراهن خونين حسين(ع) ـ را باز مي كند، بعد كه باز كرد، روي دست نمي گيرد روي سرش مي كشد. بعد كه روي سر انداخت، جبرييل مي آيد مي گويد: خدا به تو سلام مي رساند و مي گويد: "هر چه مي خواهي بخواه!".
حالا آنچه كه وظيفه همه را روشن مي كند اين جمله است، در چنين غوغايي، جبرئيل مي گويد: "سلي حاجتك"، مرزي ندارد. هر چه كه مي خواهي. حالا اول كلمه اي كه فاطمه مي فرمايد چيست؟ اول كلمه اين است: "يا ربّ شيعتي" حالا ما چه بايد بگوييم؟
كسي كه، خوب دقّت كنيد! كسي كه در چنين روزي و در چنين غوغايي به فكر من و تو است آيا من و تو به اين اندازه براي آن شبي كه آن جنازه برداشته شد، قدم برداشته ايم؟ كاري كرده ايم؟ اين مملكت خواب است! روز سوم جمادي الثّاني است بايد بيدار شود. يكپارچه بشود "يا زهرا". ما چه جور تحمل كنيم؟
آن پيغمبري كه مقامش به اين اندازه است كه خدا در قرآن مي فرمايد "لعمرك". هر وقت من خودم به اين كلمه متوجه مي شوم مبهوتم. خدا مي گويد "لامرك" يعني به جان تو قسم! چنين پيغمبري كه خدا بردش به جايي كه "قاب قوسين او ادني" در مقامي كه جبرئيل فرو ماند و او گذشت و رسيد به "كان قاب قوسين او ادني، فاوحي الي عبده ما اوحي".
چنين پيغمبري كه مبعوث شد خاك بر سرش ريختند، خاكستر ريختند، دندانش را شكستند براي چه؟براي اينكه من و تو امروز سر به سجده بگذاريم و بگوئيم: "سبحان ربي الاعلي وبحمده". احياء كرد نام خدا و تمام انبياء و معارف الهيّه را.
بعد گفت: ايّهاالنّاس! اين فاطمه پاره تن من است، ميوه دل من است. به اين مردم سپرد امانتش را. بعد نيمه شب اين امانت سپرده را تحويل گرفت چه جور تحويلي؟ جوري كه اميرالمومنين(ع)، كسي كه اگر عالم به هم بخورد دل او بهم نمي ريزد. كسي كه تير به پايش رسيد همه جمع شدند گفتند نمي توان اين تير را از پايش كشيد مگر در نماز. چون در نماز روحش مي رفت به جايي كه گفتني نيست.
چنين كسي كه زخم ديد و آه هم نكشيد، وقتي جنازه را تحويل مي داد گفت: "اي كاش علي زنده نبود". حالا وظيفه ما در روز سوم جمادي الثاني چيست؟ چه روزي است اين روز؟ هر جا كه هستيد اسمي از هيچكس نباشد جز فاطمه. فقط اسم، اسم فاطمه زهرا است. اسم قلب سوخته پيغمبر(ص) است.
هر چه مي توانيد بكنيد. آنها كه مال دارند با مال، آنها كه ندارند با هر قدرتي كه دارند. هر هيئتي كه بيشتر بيرون مي آيد مرهم بيشتري بر قلب امام زمان (عج) است. چون من و تو نمي بينيم امّا او هر روز مي بيند. چه مي بيند؟ او هم محل قبر را مي داند، هم آن كسي را كه در قبر خوابيده است را مي بيند. هم مي بيند چه كسي با چه وضعي خوابيده است. چه بگويم؟ جنازه را غسل مي دهند. بدن افتاده مي شود.
تعبيري كه راجع به حضرت زهرا(س) است اين است: كه وقتي بدن را علي (ع)گذاشت روي مغتسل"كان كالخيال". ديگه چيزي از فاطمه باقي نمانده بود. حالا امام زمان هر روز آن بدن را مي بيند. وقتي نگاه مي كند مي بيند كه همه ايران غرق عزا و شيون زهراست، اين مرهم دل او كاري مي كند كه كه شب قدر وقتي صحيفه عملمان را خدمت او مي دهند قلم روي جرائم ما مي كشد. سعادت دنيا و آخرت براي شما ذخيره مي كند.
مطلب تمام است. مسئله آنقدر مهم است كه پيغمبر اكرم (ص) به علي فرمود ـ وقتي طرف خطاب علي است دقت كنيد! ـ فرمود: يا علي! ـ اين در تفسير فرات است ـ يا علي! فاطمه وقتي در محراب مي ايستد هفتاد هزار ملك مقرّب بر او سلام مي كنند و مي گويند: "ان الله اصطفاك و طهرك واصطفيك علي نساء العالمين". بعد فرمود: "يا علي فاطمة بضعة مني" فرمود: "فاطمه نور چشم من" است.
هر يك از اين توصيفات يك كتاب شرح دارد. "ميوه قلب من" است. بعد فرمود: "يا علي، به فاطمه بعد از من احسان كن". اين كلمه معني دارد. علي كه محتاج سفارش نيست. بفهميد چه خبر است. ختام مطلب، "يا علي! از آن فزع اكبر روز قيامت كسي كه در امان است فاطمه است و ذريّه فاطمه و شيعه فاطمه ". اين است مزد شما در فاطميه.
اگر امسال همّت كنيد و در هر استاني ملاحظه بشود كه آنچه در سال قبل براي فاطمه كرديد دو برابر شده. بعد كه انجام داديد اگر رفتيد به مشهد به امام رضا سلام داديد، يا آمديد به قم به حضرت معصومه (س) دختر موسي ابن جعفر سلام داديد، يا رفتيد كربلا كنار آن قبر شش گوشه سلام كرديد به سيّدالشّهداء(ع)، مي بينيد كه اين بزرگواران به شما جور ديگري جواب مي دهند، به شما جور ديگري نظر مي كنند. پيغمبر به شما جور ديگري نظر مي كند مي گويد اين همان است كه براي دخترم به سر وسينه مي زد. علي به شما جور ديگري جواب سلام مي دهد مي گويد اين همان است كه براي آن جنازه غريب دل شب خدمت كرد. اين اثر عمل شماست.
الّلهم عجل لوليّك الفرج
پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم نيز در روايتهاي متعددي به اين موضوع عنايت فرموده اند و در روايتي مي فرمايند: ديدم بر در بهشت نوشته شده است تو (بر چهار گروه) حرام هستي.
هر انسان منصف و عاقلي، وجدانش حكم مي كند تا پدر و مادر خود را مورد تكريم قرار دهد.
براساس دستورات موكد الهي در قرآن كريم پاسداشت پدر و مادر و احترام گذاشتن به آنها بسيار مورد توجه قرار گرفته و براي خاطيان مجازاتهاي سختي در نظر گرفته شده است.
پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم نيز در روايتهاي متعددي به اين موضوع عنايت فرموده اند و در روايتي مي فرمايند: ديدم بر در بهشت نوشته شده است تو (بر چهار گروه) حرام هستي.
بر انسان بخيل، رياكار، اذيت كننده پدر و مادر و سخن چين.
حضرت زهرا عليهاالسلام در اين دنيا عمر زيادي نكرد و قسمت عمده زندگانيش همراه وجود مقدس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام بود. طبيعي است با وجود آن دو بزرگوار ـ خصوصا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ـ جايي براي درخشش شخصيت ديگري نخواهد بود، آن هم در عصري كه هنوز نگاه به زن نگاهي منفي، و عرصه اي براي تجلي توانمنديهاي مثبت و مفيد زنان كارآمد وجود نداشت.
روابط عمومي ارتش جمهوري اسلامي ايران در چهاردهمين سالگرد شهادت رزمنده ولايتمدار و بابصيرت امير سرافراز ارتش اسلام، سپهبد علي صياد شيرازي با صدور بيانيهاي رفتار و سجاياي اخلاقي اين شهيد را الگوي رفتاري در نيروهاي مسلح خواند.
به گزارش روابط عمومي ارتش جمهوري اسلامي ايران، در اين بيانيه با اشاره به نقش آفرينيهاي سپهبد شهيد علي صياد شيرازي در ارتش جمهوري اسلامي و ستاد كل نيروهاي مسلح، بهويژه دوران هشت ساله دفاع مقدس، آمده است: شخصيت امير سپهبد صياد شيرازي در حافظه تاريخي ملت ايران بهويژه نيروهاي مسلح ماندگار و با ظرفيتهاي سازنده و تحولآفرين خود منشاء پيشرفت و استحكام بنيه دفاعي كشور بود و دستاوردهاي ارزشمندي را در سطوح راهبردي، عملياتي و پيشبرد اهداف دفاعي كشور به يادگار گذاشت.
در بخش ديگري از اين بيانيه با اشاره به ترور كور اين شهيد بزرگوار بهدست گروهك مزدور منافقين، آمده است: ترور شهيد صياد شيرازي نشان داد كه خوي جنايتكاري و ددمنشي، با رفتار اين فرقه عجين شده و آنها منطقي جز ترور و كشتار انسانها نميشناسند.
دراين بيانيه با اشاره به اينكه ترور اين امير سرافزار ارتش اسلام، نشان از شخصيت نافذ و تأثيرگذار امير سپهبد صياد شيرازي در نيروهاي مسلح بوده است، آمده است: اين ترور همچنين نشان دهنده تلاش نظام سلطه و صهيونيسم بينالمللي در بهكارگيري ابزار ترور و هدف قرار دادن سرمايههاي بزرگ انساني ملت ايران بهويژه نخبگان عرصههاي دفاعي كشور است و بار ديگر دروغ بودن شعار حمايت از حقوق بشر و مقابله با تروريسم استكبار جهاني را نشان داد.
در پايان، ارتش جمهوري اسلامي ايران ضمن تأكيد بر حضور اقشار مختلف مردم در آئينهاي برزگداشت اين شهيد والا مقام و ضمن تسليت مجدد سالگرد شهادت امير سپهبد صياد شيرازي، به خانواده محترم و همرزمان آن شهيد، ياد و خاطره اين امير اسلام را گرامي ميدارد.
از آنجايي كه حضرت زهرا(س)با تقدير وتنظيم حوادث انسانها,بستر اصلاح و
تربيت را براي آنها فراهم مينمايد,لذا همسو با فاطريت خداوند اورا فاطمه خوانده
اندتا نشان دهند هدف از آفرينش,فطم وجدايي انسانها ار آلودگي هاست.چنانكه خداوند
خطاب به آدم (ع)فرمود:((اين(بانوي بزرگوار)فاطمه است ومن فاطر آسمانها
وزمين هاهستم.در روز جزا,دشمنانم را از رحمتم ودوستانم راار رذائلي كه بر آنها
عارض شده وآنهارازشت مي كند, پاك مينمايم پس نام اورا(فاطمه)از نام
خود(فاطر)برگرفتم.))
هنگامي كه رسول خدا(ص)از جبرئيل سوال نمود كه چرا فاطمه در آسمان
منصوره ودر زمين فاطمه ناميده شده است,جبرئيل گفت:((او در زمين فاطمه خوانده
شده,زيرا رابطه دوستانش را با آتش قطع مي كند ونيز دشمنانش از دوست داشتن او,جدا
گشته اند.و او در آسمان منصوره ناميده مي شود واين است معناي قول خداوند كه مي
فرمايد:در آن روز,اهل ايمان از نصرت خداوند شاد مي شوند كه اين نصرت شامل كساني
ميشود كه خدا بخواهد))
((فطم))به معناي بريدن وقطع كردن است ونام زيباي فاطمه(س)به
اعتبار آثار وثمراتي كه بر ولايت آن بزرگوارمترتب است,برآن حضرت اطلاق گرديده
است.چنانكه در احاديث ذيل ميخوانيم:
الف:فطمت من الشر.((از شر وبدي,بريده شده است.))چون ولايت
فاطمه(س)عامل جدايي از زشتي هاست.
ب:سبحان من فطم بفاطمه(ع)من احبها من النار((منزه است خدايي كه
به سبب فاطمه,دوستداران اورا ار آتش مي رهاند.))چون دوستي آن حضرت,سبب نجات
وجدايي ارآتش جهنم است.
ت:وانما سميت فاطمه لان الخلق فطمواعن معرفتها.((فاطمه را از
آن جهت فاطمه خوانده اند كه خلق ار نيل به معرفت او بريده شده اند.))چون به سبب او
طمع دشمنان ازمنصب امامت و ولايت قطع شد.