در كتاب " كنز المطالب " نوشته شده به تاريخ 1321 هجري قمري نوشته " علّامه سيّد محمّد باقر قره باقي همداني " در باب سال و روز وفات حضرت فاطمه كلابيّه عليها سلام معروف به " ام البنين " به نقل از كتاب " اخيتارات" طي حديثي از اعمش آمده است :
روز سيزدهم جمادي الثّاني كه مصادف با جمعه بود بر امام زين العابدين وارد شدم . ناگهان فضل بن عبّاس عليه السلام وارد شد و در حاليكه گريه مي گرد ، گفت :
" جدّه ام ام البنين عليها سلام از دنيا رفت. شما را به خدا ببينيد چطور اين روزگاز فريبكار ، خاندان كساء را در يك ماه دوبار عزادار كرد. "
مرحوم قره باقي مي فرمايند :
پس از چندي از خبر ديگري مندرج د ر حاشيه كتاب " وقايع الشّهور و والايام " تاليف بيرجندي اطلاع يافتم كه به نقل از اعمش نوشته شده است : در سيزدهم جمادي الثّاني و در سال 64 هـ.ق ام البنين وفات يافت و در قبرستان بقيع به قول مشهور دفن گرديد.
اما قول ديگري در سال وفات حضرت ام البنين نيز معروف است كه ايشان در سال 70 هـ . ق وفات يافته اند.
ام البنين كيست ؟
نامش فاطمه و كنيهاش امُّ البنين (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه يا ليلاست. همسرش عليبن ابيطالب عليهالسلام و فرزندانش عباس عليهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند كه هر چهار نفرْ در سرزمين كربلا و در ركاب امام حسين عليهالسلام به شهادت رسيدند. آرامگاه وي در مدينه منوّره و قبرستان بقيع است.
ولادت ام البنين عليهاالسلام
در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت امالبنين اطلاعي در دست نيست و تاريخنگارانْ سال ولادت او را ثبت نكردهاند، ولي ياد آور شدهاند كه تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليهالسلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخنگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمين ميزنند.
بانويي از تبار دلاوران عرب
تاريخ گواهي ميدهد كه پدران و داييان حضرت امالبنين از دليران عربِ پيش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دليرْمرديهاي فراواني نقل شده است كه در عين شجاعتْ بزرگ و پيشواي قوم خود نيز بودهاند، آنچنان كه حاكمان زمانْ در برابرشان سرتسليم فرود ميآورند. اينان همانان هستند كه عقيل ـ نسبْشناس بزرگ عرب و برادر علي عليهالسلام ـ به اميرالمؤمنين عليهالسلام گفت: «در ميان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر يافت نميشود».
چگونگي انتخاب براي همسري علي عليهالسلام
بعد از شهادت فاطمه زهرا عليهاالسلام ، علي بن ابيطالب عليهالسلام برادرش عقيل را ـ كه آشنا به علم نسبشناسي عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست كه برايش همسري از تبار دلاوران برگزيند تا پسر دليري براي مولا به ارمغان آورد. عقيل، فاطمه كلابيه را براي حضرت برگزيد كه قبيله و خاندانش، بني كِلاب، در شجاعت بيمانند بودند، و حضرت علي عليهالسلام نيز اين انتخاب را پسنديد.
خواستگاري
بعد از اين كه عقيل شجرهنامههاي اَعراب را بررسي و امالبنين را انتخاب كرد، حضرت علي عليهالسلام ، او را نزد پدر امالبنين فرستاد. پدرخشنود از اين وصلت مبارك، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در ميان گذاشت. ام البنين نيز با سربلندي و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پيوندي هميشگي بين وي و مولاي متقيان علي بن ابيطالب عليهالسلام برقرار شد. امام علي عليهالسلام ، در همسرش عقلي سترگ، ايماني استوار، آدابي والا و صفاتي نيكو مشاهده كرد و او را گرامي داشت و از صميم قلب در حفظ حُرمت او كوشيد.
اولين روز زندگي مشترك
روز اولي كه ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليهالسلام گذاشت، حسن و حسين عليهماالسلام مريض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنكه وارد خانه شد، خود را به بالين آن دو عزيز عالم وجود رسانيد و همچون مادري مهربان به دلجويي و پرستاري آنان پرداخت.
منم كه سايه نشين و جود مولايم كنيز خانه غم ؛ خاك پاي زهرايم
منم كه خانـــه به دوش غــم علي منم كه همقدم محنت ولي هستم
منم كه شاهد زخم شكسته ابرويم انيس گريه به ياس شكسته پهلويم
منم كه در همه جا در تب حسن بودم منم كه شاهد خون لب حسن بودم
منم كه جلوه حق را به عين مي ديدم خداي را به جمال حسين مي ديددم
منم كه بوده دلم صبح و شام با زينب منم ميان همه ؛ هم كلام با زينب
منم كه سوگ گلستان و باغبان دارم به سينه زخم غم كربلائيان دارم
منم كه ظهر عطش را نمي برم از ياد چهار لاله بي سر ز من به خاك افتاد
منم كه مادر عشق و اميد و احساسم فداي يك سر موي حسين عباسم
چرا ام البنين ؟!
فاطمه كلابيه، بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترك با علي عليهالسلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد كرد كه به جاي «فاطمه»، كه اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذكر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعي نگردد و رنج بيمادري آنها را آزار ندهد.
محبت بيدريغ به فرزندان زهرا عليهاالسلام
امالبنين بر آن بود كه، در زندگي جاي خالي حضرت زهرا عليهاالسلام را براي فرزندان ايشان پر كند؛ مادري كه در اوج شكوفايي پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا عليهاالسلام در وجود اين بانوي پارسا، مادر خود را ميديدند و رنج فقدانِ مادر را كمتر احساس ميكردند.
امالبنين عليهاالسلام ، فرزندان دختر گرامي رسول خدا صلياللهعليهوآله را بر فرزندان خود مقدّم ميداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان ميكرد و آن را فريضهاي ديني ميشمرد؛ زيرا خداوند متعال در كتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان امالبنين عليهاالسلام
ثمره زندگي مشترك ام البنين عليهاالسلام با حضرت علي عليهالسلام ، چهار پسر بود كه به دليل داشتن همين پسران، او را امالبنين، يعني مادر پسران ميخواندند. نام فرزندان ايشان به ترتيب عبارتند از: قمربنيهاشم حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان. فرزندان ام البنين همگي در كربلا به شهادت رسيدند و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه فرزند حضرت ابوالفضل عليهالسلام ادامه يافت.
مادر چهار شهيد
با شهادت چهار فرزند امالبنين عليهاالسلام در كربلا، اين بانوي شكيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و دركنار همسر شهيد بودن، افتخاري ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشك اشك از ديده فرو ريخت و با روحيهاي قوي در اشعاري گفت: «اي كسي كه فرزند رشيدم عباس را ديدي كه همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علي عليهالسلام همه شيران بيشه شجاعتند. شنيدهام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي كه دستهايش را قطع كرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه كسي ميتوانست نزد او آيد و با او بجنگد؟
فرزندانم به فداي حسين عليهالسلام
امالبنين بَشير را ديد كه فرستاده امام سجاد عليهالسلام بود و به مدينه آمده بود تا مردم را از ماجراي كربلا و بازگشت كاروان امام حسين عليهالسلام با خبر سازد. به او فرمود: اي بشير! از امام حسين عليهالسلام چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد كه عباس تو كشته گرديد. امالبنين فرمود: از حسين عليهالسلام مرا خبر ده!
بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم اعلام كرد، ولي امالبنين پيوسته از امام حسين عليهالسلام خبر ميگرفت و ميگفت: فرزندان من و آنچه در زير آسمان است، فداي حسينم باد.
چون بشير خبر شهادت امام حسين عليهالسلام را به آن حضرت داد، صيحهاي كشيد و گفت: اي بشير! رگ قلبم را پاره كردي و سپس صدا به ناله و شيون بلند كرد.
اين علاقه او به امام حسين عليهالسلام دليل كمال معنويت اوست كه آن همه ايثار را در راه مقام ولايت فراموش كرد و تنها از رهبرش سخن به ميان آورد.
وفات اين بي بي مجلّله را محضر حضرت ولي عصر ارواحنا فداه و تمامي محبّين اهل بيت (ع) تسليت عرض مي نمايم.
مادر؛ مادري كه اگر چه در كربلا نبود، ولي دلش تا ابد در كربلا ماند و نگاهش بر افق، كه آيا «كاروان عشق» را بازگشتي خواهد بود؟ مادري كه دلش براي هميشه در كنار «نهر علقمه»، سوگ نشين فرزندي شد كه نظير نداشت در زيبايي و شجاعت! مادري كه دلش در ميدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، كه چه وقت، «ماه»، بار ديگر خواهد تابيد! مادري كه يك عمر، دست از «حسين حسين» گفتن بر نداشت و تمام غريبانه هايش را، حتي سوگ عزيزانش را با نام حسين عليه السلام همراهي كرد! مادري كه «ام البنين عليهاالسلام» بود، ولي آيينه نگاهش از آسمان كربلا، تنها اشكِ خونين ستارگان را چيد؛ آن گاه كه راوي، از عبور نيزه ها روايت مي كرد! مادري كه حتي كوچه هاي «مدينه»، مرثيه سراي اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ايمان آوردند! مادري كه «وفا»، اولين درس زندگي و «شجاعت»، عالي ترين سرشت همسري اش بود و «صحبت»، بالاترين باور مهر پروري اش مادري كه براي هميشه، با ناله هاي نينوايي، به ياد پسرانش، لالايي سرود و سروده هايش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا مي كند! مادري كه بعد از شهادت «عباس عليه السلام» ، ديگر به ماه نگاه نكرد و آسمان مدينه، نعمت نورافشاني اش را از دست داد! مادري كه در كربلا نبود، ولي تا ابد در كربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فرياد «يا حسين»اش را نه تنها در مدينه، كه از صحن مطهر كربلا مي توان شنيد! درود خداوند و سلام پاكان، بر روح بلند و وفاداري بي نظيرش باد! روح آسماني اش، در سايه سار كوثر، شاد، و شفاعت بشكوهش، دستگيرمان باد
..
سر كار خانم نيكو حرف در گذشت مادر گراميتان را به شما عزيزو خانواده محترم
تسليت عرض مي كنم
اميدوارم با حضرت زهرا (س) محشور شود انشالله
...
....
روايت شده كه وقتي روز قيامت بر پا مي شود، پيامبر صلوات الله عليه و علي آله به مولا علي عليه السلام مي فرمايند كه به زهرا بگو ، براي شفاعت و نجات امت چه داري؟ مولا پيام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله عليها مي رسانند و ايشان در پاسخ مي فرمايند كه
" يا امير المؤمنين ! كفانا لاجل ِ هذا المقام ِ اليدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابني العباس "
اي امير المؤمنين ! دو دست بريده پسرم عباس براي ما در مورد شفاعت كافي ست .معالي السبطين ، جلد 1 ، صفحه....452
..
....
ساعاتي پيش دو انفجار در مسير مسابقات دو ماراتن در بوستون آمريكا منجر به كشته شدن دست كم سه نفر و زخمي شدن 130 نفر شد.
به گزارش جهان، به نقل از سي.ان.ان. انفجار حدود ساعت ۱۴:۴۵ (به وقت محلي)، زماني رخ داد كه اولين نفرات در اين مسابقه كه با شركت حدود ۲۷ هزار نفر برگزار شده بود، از خط پايان عبور كرده بودند.
اغلب مجروحان اين حادثه تماشاگراني بودند كه براي تشويق دوندگان در خط پايان جمع شده بودند.
شاهدان ميگويند پس از انفجار اول، دود خيابان محل انفجار را پر كرده و پس از آن صداي انفجار ديگر به گوش رسيده است.
مقامات بوستون كه از شهرهاي ايالت ماساچوست آمريكاست، از افزايش شمار تلفات انفجارهاي عصر روز گذشته اين شهر به دست كم سه كشته و ۱۳۰ زخمي گزارش مي دهند.
صفحه فيسبوك رسمي مسابقات، از انفجارها به عنوان "بمب" ياد كرده است. مقامات محلي از اظهار نظر فوري درباره دليل انفجارها خودداري كردند.
ونسبه إلى الشك يوم الحديبية في سؤاله الرسول عليه الصلاة والسلام حين قال أ لسنا على حق أليسوا على الباطل؟ قال: نعم ، قال عمر: فَلِمَ نعطى الدنية في ديننا؟ قال: هذا شك وتردد في الدين ووجدان حرج في النفس مما قضى.
در داستان حديبيه، عمر در مقابل رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و فرمان وى دچار شك و ترديد مىشود و با حالتى اعتراض گونه مىگويد: مگر ما بر حق وآنان بر باطل نيستند؟ رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: بلي، روش ما بر حق است و آنان به بيراهه مىروند، عمر گفت: پس چرا بايد با افرادى كه همسنگ ما نيستند، پيمان ببنديم؟
اين سخن عمر نشانهاى است از شك و ترديد او در درستى راه و فرمانى كه پيامبر صادر كرده بود.
پاسخ:
اعتراض عمر به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در حديبيه، قضيهاى است كه در صحيح بخارى و مسلم آمده و از قول سَهْلُ بْنُ حُنَيْف نقل شده و آن را با اعتراض خوارج به حضرت علي عليه السلام را در صفين مقايسه كرده است:
عن أَبي وَائِل، قَالَ كُنَّا بِصِفِّينَ فَقَامَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْف فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ اتَّهِمُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّا كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَوْمَ الْحُدَيْبِيَةِ، وَلَوْ نَرَى قِتَالاً لَقَاتَلْنَا، فَجَاءَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَهُمْ عَلَى الْبَاطِلِ فَقَالَ: بَلَى. فَقَالَ أَلَيْسَ قَتْلاَنَا فِي الْجَنَّةِ وَقَتْلاَهُمْ فِي النَّارِ قَالَ: بَلَى. قَالَ فَعَلَى مَا نُعْطِي الدَّنِيَّةَ فِي دِينِنَا؟...
أبى وائل مىگويد: در صفين بوديم كه سهل بن حنيف برخواست و گفت: اى مردم! مواظب خودتان باشيد، ما در حديبيه با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بوديم، اگر جنگى پيش مىآمد، مىجنگيديم، عمر بن خطاب نزد پيامبر آمد و گفت: اى رسول خدا! مگر نه اين است كه ما بر حقيم و آنان بر باطل؟ فرمود: آري، چنين است. گفت: مگر نه اين است كه كشتههاى ما بهشتى هستند و كشتههاى آنان جهنمى؟ فرمود: آرى چنين است، گفت: پس چرا بايد با ذلّت بازگرديم، و نبايد خدا بين ما و آنان حكم نمايد؟ رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: اى پسر خطاب! من فرستاده خدا هستم، پس خداوند هرگز مرا خوار و كوچك نمىكند.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1162، ح 3011، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب إِثْمِ من عَاهَدَ ثُمَّ غَدَرَ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987 .
شك عمر در نبوت رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از مسلمات نزد اهل سنت مىباشد كه، احمد بن حنبل، عبد الرزاق صنعاني، شمس الدين ذهبي، ابن حبان، جلال الدين سيوطى و ديگران اين قضيه را مفصل نقل كرده و حتى تصريح كردهاند كه عمر بن خطاب به خاطر شك خود و جسارت به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله بارها صدقه و كارهاى نيكى انجام داد تا كفاره عمل او باشد
شخص اول وجود پيغمبر اكرم (ص) گفت: اين سوره مرا پير كرد. يكي از اين سور، سوره "واقعه" است. عيسي ابن مريم(ع)، "كلمه الله" از جبرئيل سئوال كرد، از جبرئيلي كه خدا در قرآن از او تعبير كرده به "شديدالقوي، ذو مرة فاستوي و هو في الافق الاعلي" گفت: قيامت كي قيام مي شود؟
ببينيد همه چنين روزي را در پيش داريم. ما اگر بدانيم كه آن روز كه در پيش است چه روزي است و گره گشاي آن روز كيست، فاطميّه اينچنين نخواهد بود.
پرسيد قيامت كي قيام ميشود؟ "عن السّاعة" تا اسم قيامت را برد جبرئيل چنان لرزيد كه افتاد. بعد كه به خود آمد گفت: عيسي! اين علم مخزون خداست. چنانچه تو و من نيز نمي دانم. من هم بي خبرم.
قيامت حقيقتي است كه از شنيدن اسمش جبرييل غش مي كند! ما چون نمي فهميم آسوده ايم. چون بي خبريم آسوده ايم. اين متن قرآن است. "اذا وقعت الواقعة ليس لوقعتها كاذبه خافضة رافعة اذا رجت الارض رجّا و بسّت الجبال بسّا فكانت هبائا منبثّا......."چرا پيغمبر پير شد؟ كسي بايد اين سوره را بخواند. آنچه در آن هست را بفهمد بعد "اصحاب ميمنة و مشئمة" را بشناسد بعد ببيند خدا چه گفته، بعد بفهمد قيامت چيست.
بعد كه خدا بيان مي كند "اذا رجّت الارض رجّا ... اين را بفهمد. يك كلمه بدانيد! روزي كه سر كوه اين بيايد با ما چه خواهد كرد؟" وقتي كوه ها كنده بشود، چنان كنده مي شود، به آفتاب نگاه كن در شعاع آفتاب آن ذرّات كه مي بيني اينها "هباء منبثّا"است! همه اين سلسله جبال اين كوه دماوند را نگاه كن! مثل همان ذرّه هايي مي شوند كه در شعاع آفتاب مي بينيد. اين كلام خداست.
حالا توجّه كن، يك ناروا، يك ناسزا، يك وقت به يك جاهل مي گويي، اين يك حساب دارد. يك وقت همان ناروا به مثل شيخ انصاري يا شيخ طوسي گفته مي شود، اين حساب عوض مي شود چون اين كلمه به يك عالم گفته شده است. حالا اگر همان ناسزا به سلمان گفته شود اگر به امام گفته شود چه جور حساب عوض مي شود؟ ما در هر گناهي به خدا اهانت مي كنيم خدايي كه عظمتش نامحدود است.
گناه نامحدود، عذاب نامحدود مي طلبد. يك روزي است آن روز، خطابش به شخص حضرت خاتم است مي فرمايد: "آن روز مي بيني مردم مست شده اند ولي مست نيستند اين از شدّت عذاب خداست. از شدّت عذاب خدا و از گرفتاري آن روز، پدر، پسر را فراموش مي كند و پسر پدر را و برادر، برادر را.
در چنين گير و داري در چنين اضطراب و غوغايي يك مشكل گشا هست. كنار عرش مي ايستد. در چنين غوغايي، اينها اسراري است، دقائقي است، وقتي كنار عرش مي ايستد گفتني نيست الآن شرح مطلب، وقتش نيست،... آن پيراهن ـ پيراهن خونين حسين(ع) ـ را باز مي كند، بعد كه باز كرد، روي دست نمي گيرد روي سرش مي كشد. بعد كه روي سر انداخت، جبرييل مي آيد مي گويد: خدا به تو سلام مي رساند و مي گويد: "هر چه مي خواهي بخواه!".
حالا آنچه كه وظيفه همه را روشن مي كند اين جمله است، در چنين غوغايي، جبرئيل مي گويد: "سلي حاجتك"، مرزي ندارد. هر چه كه مي خواهي. حالا اول كلمه اي كه فاطمه مي فرمايد چيست؟ اول كلمه اين است: "يا ربّ شيعتي" حالا ما چه بايد بگوييم؟
كسي كه، خوب دقّت كنيد! كسي كه در چنين روزي و در چنين غوغايي به فكر من و تو است آيا من و تو به اين اندازه براي آن شبي كه آن جنازه برداشته شد، قدم برداشته ايم؟ كاري كرده ايم؟ اين مملكت خواب است! روز سوم جمادي الثّاني است بايد بيدار شود. يكپارچه بشود "يا زهرا". ما چه جور تحمل كنيم؟
آن پيغمبري كه مقامش به اين اندازه است كه خدا در قرآن مي فرمايد "لعمرك". هر وقت من خودم به اين كلمه متوجه مي شوم مبهوتم. خدا مي گويد "لامرك" يعني به جان تو قسم! چنين پيغمبري كه خدا بردش به جايي كه "قاب قوسين او ادني" در مقامي كه جبرئيل فرو ماند و او گذشت و رسيد به "كان قاب قوسين او ادني، فاوحي الي عبده ما اوحي".
چنين پيغمبري كه مبعوث شد خاك بر سرش ريختند، خاكستر ريختند، دندانش را شكستند براي چه؟براي اينكه من و تو امروز سر به سجده بگذاريم و بگوئيم: "سبحان ربي الاعلي وبحمده". احياء كرد نام خدا و تمام انبياء و معارف الهيّه را.
بعد گفت: ايّهاالنّاس! اين فاطمه پاره تن من است، ميوه دل من است. به اين مردم سپرد امانتش را. بعد نيمه شب اين امانت سپرده را تحويل گرفت چه جور تحويلي؟ جوري كه اميرالمومنين(ع)، كسي كه اگر عالم به هم بخورد دل او بهم نمي ريزد. كسي كه تير به پايش رسيد همه جمع شدند گفتند نمي توان اين تير را از پايش كشيد مگر در نماز. چون در نماز روحش مي رفت به جايي كه گفتني نيست.
چنين كسي كه زخم ديد و آه هم نكشيد، وقتي جنازه را تحويل مي داد گفت: "اي كاش علي زنده نبود". حالا وظيفه ما در روز سوم جمادي الثاني چيست؟ چه روزي است اين روز؟ هر جا كه هستيد اسمي از هيچكس نباشد جز فاطمه. فقط اسم، اسم فاطمه زهرا است. اسم قلب سوخته پيغمبر(ص) است.
هر چه مي توانيد بكنيد. آنها كه مال دارند با مال، آنها كه ندارند با هر قدرتي كه دارند. هر هيئتي كه بيشتر بيرون مي آيد مرهم بيشتري بر قلب امام زمان (عج) است. چون من و تو نمي بينيم امّا او هر روز مي بيند. چه مي بيند؟ او هم محل قبر را مي داند، هم آن كسي را كه در قبر خوابيده است را مي بيند. هم مي بيند چه كسي با چه وضعي خوابيده است. چه بگويم؟ جنازه را غسل مي دهند. بدن افتاده مي شود.
تعبيري كه راجع به حضرت زهرا(س) است اين است: كه وقتي بدن را علي (ع)گذاشت روي مغتسل"كان كالخيال". ديگه چيزي از فاطمه باقي نمانده بود. حالا امام زمان هر روز آن بدن را مي بيند. وقتي نگاه مي كند مي بيند كه همه ايران غرق عزا و شيون زهراست، اين مرهم دل او كاري مي كند كه كه شب قدر وقتي صحيفه عملمان را خدمت او مي دهند قلم روي جرائم ما مي كشد. سعادت دنيا و آخرت براي شما ذخيره مي كند.
مطلب تمام است. مسئله آنقدر مهم است كه پيغمبر اكرم (ص) به علي فرمود ـ وقتي طرف خطاب علي است دقت كنيد! ـ فرمود: يا علي! ـ اين در تفسير فرات است ـ يا علي! فاطمه وقتي در محراب مي ايستد هفتاد هزار ملك مقرّب بر او سلام مي كنند و مي گويند: "ان الله اصطفاك و طهرك واصطفيك علي نساء العالمين". بعد فرمود: "يا علي فاطمة بضعة مني" فرمود: "فاطمه نور چشم من" است.
هر يك از اين توصيفات يك كتاب شرح دارد. "ميوه قلب من" است. بعد فرمود: "يا علي، به فاطمه بعد از من احسان كن". اين كلمه معني دارد. علي كه محتاج سفارش نيست. بفهميد چه خبر است. ختام مطلب، "يا علي! از آن فزع اكبر روز قيامت كسي كه در امان است فاطمه است و ذريّه فاطمه و شيعه فاطمه ". اين است مزد شما در فاطميه.
اگر امسال همّت كنيد و در هر استاني ملاحظه بشود كه آنچه در سال قبل براي فاطمه كرديد دو برابر شده. بعد كه انجام داديد اگر رفتيد به مشهد به امام رضا سلام داديد، يا آمديد به قم به حضرت معصومه (س) دختر موسي ابن جعفر سلام داديد، يا رفتيد كربلا كنار آن قبر شش گوشه سلام كرديد به سيّدالشّهداء(ع)، مي بينيد كه اين بزرگواران به شما جور ديگري جواب مي دهند، به شما جور ديگري نظر مي كنند. پيغمبر به شما جور ديگري نظر مي كند مي گويد اين همان است كه براي دخترم به سر وسينه مي زد. علي به شما جور ديگري جواب سلام مي دهد مي گويد اين همان است كه براي آن جنازه غريب دل شب خدمت كرد. اين اثر عمل شماست.
الّلهم عجل لوليّك الفرج
پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم نيز در روايتهاي متعددي به اين موضوع عنايت فرموده اند و در روايتي مي فرمايند: ديدم بر در بهشت نوشته شده است تو (بر چهار گروه) حرام هستي.
هر انسان منصف و عاقلي، وجدانش حكم مي كند تا پدر و مادر خود را مورد تكريم قرار دهد.
براساس دستورات موكد الهي در قرآن كريم پاسداشت پدر و مادر و احترام گذاشتن به آنها بسيار مورد توجه قرار گرفته و براي خاطيان مجازاتهاي سختي در نظر گرفته شده است.
پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم نيز در روايتهاي متعددي به اين موضوع عنايت فرموده اند و در روايتي مي فرمايند: ديدم بر در بهشت نوشته شده است تو (بر چهار گروه) حرام هستي.
بر انسان بخيل، رياكار، اذيت كننده پدر و مادر و سخن چين.
حضرت زهرا عليهاالسلام در اين دنيا عمر زيادي نكرد و قسمت عمده زندگانيش همراه وجود مقدس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام بود. طبيعي است با وجود آن دو بزرگوار ـ خصوصا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ـ جايي براي درخشش شخصيت ديگري نخواهد بود، آن هم در عصري كه هنوز نگاه به زن نگاهي منفي، و عرصه اي براي تجلي توانمنديهاي مثبت و مفيد زنان كارآمد وجود نداشت.
روابط عمومي ارتش جمهوري اسلامي ايران در چهاردهمين سالگرد شهادت رزمنده ولايتمدار و بابصيرت امير سرافراز ارتش اسلام، سپهبد علي صياد شيرازي با صدور بيانيهاي رفتار و سجاياي اخلاقي اين شهيد را الگوي رفتاري در نيروهاي مسلح خواند.
به گزارش روابط عمومي ارتش جمهوري اسلامي ايران، در اين بيانيه با اشاره به نقش آفرينيهاي سپهبد شهيد علي صياد شيرازي در ارتش جمهوري اسلامي و ستاد كل نيروهاي مسلح، بهويژه دوران هشت ساله دفاع مقدس، آمده است: شخصيت امير سپهبد صياد شيرازي در حافظه تاريخي ملت ايران بهويژه نيروهاي مسلح ماندگار و با ظرفيتهاي سازنده و تحولآفرين خود منشاء پيشرفت و استحكام بنيه دفاعي كشور بود و دستاوردهاي ارزشمندي را در سطوح راهبردي، عملياتي و پيشبرد اهداف دفاعي كشور به يادگار گذاشت.
در بخش ديگري از اين بيانيه با اشاره به ترور كور اين شهيد بزرگوار بهدست گروهك مزدور منافقين، آمده است: ترور شهيد صياد شيرازي نشان داد كه خوي جنايتكاري و ددمنشي، با رفتار اين فرقه عجين شده و آنها منطقي جز ترور و كشتار انسانها نميشناسند.
دراين بيانيه با اشاره به اينكه ترور اين امير سرافزار ارتش اسلام، نشان از شخصيت نافذ و تأثيرگذار امير سپهبد صياد شيرازي در نيروهاي مسلح بوده است، آمده است: اين ترور همچنين نشان دهنده تلاش نظام سلطه و صهيونيسم بينالمللي در بهكارگيري ابزار ترور و هدف قرار دادن سرمايههاي بزرگ انساني ملت ايران بهويژه نخبگان عرصههاي دفاعي كشور است و بار ديگر دروغ بودن شعار حمايت از حقوق بشر و مقابله با تروريسم استكبار جهاني را نشان داد.
در پايان، ارتش جمهوري اسلامي ايران ضمن تأكيد بر حضور اقشار مختلف مردم در آئينهاي برزگداشت اين شهيد والا مقام و ضمن تسليت مجدد سالگرد شهادت امير سپهبد صياد شيرازي، به خانواده محترم و همرزمان آن شهيد، ياد و خاطره اين امير اسلام را گرامي ميدارد.
از آنجايي كه حضرت زهرا(س)با تقدير وتنظيم حوادث انسانها,بستر اصلاح و
تربيت را براي آنها فراهم مينمايد,لذا همسو با فاطريت خداوند اورا فاطمه خوانده
اندتا نشان دهند هدف از آفرينش,فطم وجدايي انسانها ار آلودگي هاست.چنانكه خداوند
خطاب به آدم (ع)فرمود:((اين(بانوي بزرگوار)فاطمه است ومن فاطر آسمانها
وزمين هاهستم.در روز جزا,دشمنانم را از رحمتم ودوستانم راار رذائلي كه بر آنها
عارض شده وآنهارازشت مي كند, پاك مينمايم پس نام اورا(فاطمه)از نام
خود(فاطر)برگرفتم.))
هنگامي كه رسول خدا(ص)از جبرئيل سوال نمود كه چرا فاطمه در آسمان
منصوره ودر زمين فاطمه ناميده شده است,جبرئيل گفت:((او در زمين فاطمه خوانده
شده,زيرا رابطه دوستانش را با آتش قطع مي كند ونيز دشمنانش از دوست داشتن او,جدا
گشته اند.و او در آسمان منصوره ناميده مي شود واين است معناي قول خداوند كه مي
فرمايد:در آن روز,اهل ايمان از نصرت خداوند شاد مي شوند كه اين نصرت شامل كساني
ميشود كه خدا بخواهد))
((فطم))به معناي بريدن وقطع كردن است ونام زيباي فاطمه(س)به
اعتبار آثار وثمراتي كه بر ولايت آن بزرگوارمترتب است,برآن حضرت اطلاق گرديده
است.چنانكه در احاديث ذيل ميخوانيم:
الف:فطمت من الشر.((از شر وبدي,بريده شده است.))چون ولايت
فاطمه(س)عامل جدايي از زشتي هاست.
ب:سبحان من فطم بفاطمه(ع)من احبها من النار((منزه است خدايي كه
به سبب فاطمه,دوستداران اورا ار آتش مي رهاند.))چون دوستي آن حضرت,سبب نجات
وجدايي ارآتش جهنم است.
ت:وانما سميت فاطمه لان الخلق فطمواعن معرفتها.((فاطمه را از
آن جهت فاطمه خوانده اند كه خلق ار نيل به معرفت او بريده شده اند.))چون به سبب او
طمع دشمنان ازمنصب امامت و ولايت قطع شد.
مراسم بزرگداشت شهيد صيادشيرازي در كاشمر و تربت جام برگزار شد
خراسان رضوي - مورخ پنجشنبه 1392/01/22 شماره انتشار 18376
كاشمر، فيض عارفي/ مراسم بزرگداشت سالروز شهادت امير سرافراز ارتش اسلام، شهيد صياد سه شنبه شب به همت پايگاه بسيح شهيد صياد شيرازي حوزه مقاومت نبي اكرم(ص) در مسجد امام حسين(ع) كاشمر برگزار شد. در اين مراسم يكي از يادگاران دوران دفاع مقدس در سخناني با اشاره به شخصيت شهيد صياد شيرازي گفت: با وجود اين كه مردم درگز به او پيشنهاد نمايندگي مجلس را داده بودند اما وي اين مسئوليت را قبول نكرد و در جبهه هاي جنگ حاضر و توسط حضرت امام خميني(ره) به عنوان فرمانده نيروي زميني ارتش منصوب شد. «سيد علي اكبر حسيني» افزود: حضور صياد شيرازي در سمت فرماندهي نيروي زميني ارتش باعث ايجاد هماهنگي در فعاليت هاي سپاه و ارتش شد و همين برادري و اخوت و فداكاري باعث شد كه عمليات هاي مختلف دوران دفاع مقدس كه به صورت مشترك بين سپاه و ارتش انجام مي شد موفقيت آميز باشد.
گراميداشت سالروز شهادت امير سپهبد صيادشيرازي در تربت جام
تربت جام، حقدادي:همزمان با سالروز شهادت امير سپهبد علي صيادشيرازي و ايام فاطميه(س) مراسم بزرگداشتي با حضور ائمه جمعه، فرماندار، مسئولان اجرايي، نظامي، انتظامي، قضايي و امنيتي، خانواده شهدا و ايثارگران در مسجد حضرت علي ابن ابيطالب(ع) تربت جام برگزار شد. در اين محفل معنوي پس از تلاوت آيات الهي و اجراي چند سرود، قرائت مقاله و پخش نماهنگ در وصف شهيد والامقام صيادشيرازي، امام جمعه تربت جام با تجليل از خدمات ارزنده شهيد صيادشيرازي در ۸ سال دفاع مقدس گفت: شهيد علي صيادشيرازي با تعهد به اسلام در طول دفاع مقدس از هيچ خدمتي خودداري نكرد.«حجت الاسلام موسوي فر» افزود: شهيد صيادشيرازي با توكل به خدا، فداكاري، رشادت و از خودگذشتگي را در ميدان هاي نبرد با اقتدار به نمايش گذاشت. در ادامه فرمانده تيپ زرهي هم گفت: شهيد صيادشيرازي الگويي تمام عيار براي ارتشيان و از افتخارات نظام است. سرهنگ «سيدمحمد سليماني» افزود: صيادشيرازي فردي مخلص، عارف و ذاكر بود.
رئيس پليس فتا استان چهارمحال و بختياري با اعلام دستگيري زني كه قصد داشت از يكي از دوستانش با ضبط صدا انتقام گيري كند، گفت: پليس با مزاحمان اينترنتي قاطعانه برخورد مي كند.
به گزارش افكارنيوز، سرهنگ جعفريان اظهار داشت: با شكايت فردي مبني بر تهديد و اخاذي او، ماموران پليس فتا اقدامات خود را آغاز كردند. بنا بر اظهارات شاكي مدتي قبل زني با وي تماس گرفته و اعلام كرده بود كه از همسايگان سابق ما است و كمي هم با وي گفتگو كردم و چندين بار ديگر نيز به بهانه هاي مختلف با من تماس گرفت تا اينكه در آخرين تماس اقدام به تهديد كرده كه اگر مبلغ درخواستي را پرداخت نكنم صداي بنده را به صورت بلوتوثي و ايميل صوتي براي بستگانم ارسال مي كند.
وي ادامه داد: در ادامه رسيدگي به پرونده ماموران متوجه شدند كه فرد مورد نظر اقدام به ارسال فايل صوتي شاكي به يكي از بستگانش كرده است كه با بررسي هاي انجام شده متهم شناسايي و به اداره پليس احضار شد.
به گفته رئيس پليس فتا چهارمحال و بختياري زن متهم در بازجويي ها به جرمش اعتراف و اگفت: با توجه به كينه و كدورتي كه از شاكي داشتم با استفاده از يك سيم كارت اعتباري كه از دانشگاه پيدا كرده بودم اقدام به اين كار كرده و از طريق ايميل فايل صوتي شاكي را به بستگانش ارسال كردم.
جعفريان هشدار داد: هر گونه ايجاد مزاحمت، تهديد و اخاذي در فضاي مجازي جرم تلقي شده و با افرادي كه با روشهاي مختلف و با سوء استفاده از سادگي و بي اطلاعاتي ديگر كاربران عامل مزاحمت ديگران را فراهم مي كنند، قاطعانه برخورد مي شود.
روز ۱۹ فروردين روز شرف الشمس است، و در سال يكبار اتفاق مي افتد، دوست داشتم شما هم در مورد اين روز بدانيد و مرا هم از دعاي خودتان بي نصيب نگذاريد، التماس دعا.
وقايع نجومي در اين روز:هر سال روز خاصي كه خورشيد به نقطه خاصي در آسمان ميرسد حالتي معادل شب قدر ايجاد ميكند.
كه در قران خداوند دستور داده كه آن را جدي بگيرند و خدا را بسيار ياد كنند تا مسير زندگيشان تغيير كند
در آن لحظه با وضو و خواندن نماز و دعا سوزني برداشته و از روي نوشته شرف شمس بنويسيد
يعني مثل اينكه ميخواهيد از روي نوشته بنويسيد.
در اين حالت شرف شمس انرژي شرف شمس را به خود گرفته و تا يك سال فرشته نگهبان شرف شمس به امر خدا به شما در همه امور زندگي كمك خواهد كرد.
از بين تمامي كلمات نوشتن اسم اعظم خداوند تاثير بيشتري نسبت به ساير اسماي الهي دارد.
خب حالا براي بر آورده شدن حاجات:
1- فردا انشاالله از ساعت 11:5 صبح تا اذان ظهر 2 ركعت نماز حاجت مثل نماز صبح مي خوانيم بعد 100 صلوات مي فرستيم و مقداري صدقه براي ايتام كنار ميگذاريم. سپس دعا رو مي نويسيم و در زير آن سلامتي و فرج آقا امام زمان(عج) را از خداوند منان درخواست كرده ، مرقوم ميداريم و سپس حاجت خود را مي نويسيم و آن را تا كرده در پاكتي مي گذاريم و تا 19 فروردين سال بعد آن را باز نمي كنيم باشد كه انشاالله حاجت خود را بگيريم . لازم است بداينم كه افضل وقت آن 11:5 صبح تا اذان ظهر است و اگر فرصت نشد مي توان آن را تا اذان مغرب كه هنگام استجابت دعاست انجام داد.
اما رمز و دعا:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
اَللّهُم اِنّي اَسئَلُكَ بِالهاءِ مِنْ اِسمِكَ الْاَعظَم و بالثَلآثِ العِصّيِ و بالالَفِ المُقَّوِم و بِالمِيمِ الطَميس الاَبتَر و بالسِّلمِ و بالاَربَعَه الَتِي هِي كالكَفِ بِلا مُعصَم و بِالهاءِ المَشقُوقَه و بالواوِ المُعظَّم صوره اِسمكَ الشَّريفِ الاَعظَم اَن تُصَلِيَ علي سَيِّدِنا مُحمَّدِ وَ آلِهِ بعدد حروف ماجري بِالقلم و اَن تَقضِي حاجَتِي.
دو نكته مهم ديگر درباره شرف شمس
۱- اگر از نگين استفاده ميكنيد سعي كنيد هر سال در ساعت ذكر شده و با آداب كامل بوسيله يك سوزن روي نقش كنده شده را دوباره خراش دهيد.
۲- اگر روي كاغذ نوشتيد آنرا باز نكنيد و به كسي نشان ندهيد و در آخرين چهارشنبه سال به آب روان بسپاريد
اگر اسم اعظم خدا را نميدانيد
نوشته حضرت سليمان را بنويسيد كه بر روي انگشترش بنا به روايات نوشته بود :
لا اله الا الله الملك الحق المبين
ولي اگر ميتوانيد بيشتر بنويسيد آيه الكرسي را بنوسيد كه در روايات است فاصله آن با اسم اعظم همانند فاصله سفيدي چشم با سياهي چشم است. يعني با يك ميليمتر اختلاف همان اسم اعظم حساب ميشود.
اين دعا(شرف الشمس) در روز ۱۹ فروردين هر سال براي برآورده شدن حاجات نوشته مي شود، از طلوع تا غروب آفتاب فرصت داريد دعا را بنويسيد و در زير آن حاجاتتان را بيان كنيد و در قرآن قرار دهيد. انشاء الله حوائجتان برآورده خواهد شد.
زهرا - سلام الله عليها - پس از رحلت پيامبر - صلي الله عليه و آله - 75 يا 95 روز، در جهان زندگي كرد. در اين مدت بسيار كوتاه كه دوره صبر و استقامت، حمايت از حريم ولايت و در عين حال حزن و اندوه زهراي مرضيه بود؛ جبرئبل امين - فرشته وحي - بر او فرود آمد و با گزارشهايي كه از منزلت پدر بزرگوارش در نزد خدا و نيز آينده تاريخ اسلام و تشيع الهام مي كرد كتاب ارزشمندي به نام «مصحف فاطمه - سلام الله عليها -» براي امامان معصوم - عليه السلام - به يادگار ماند.
امام صادق - عليه السلام - در پاسخ به محدثاني كه درباره مصحف فاطمه - سلام الله عليها - سؤال كردند مدت طولاني سكوت كرد.... ثم قال: انكم لتبحثون عما تريدون و عما لا تريدون ان فاطمه مكثت بعد رسول الله - صلي الله عليه و آله - خمسه و سبعين يوما و كان دخلها حزن شديد علي ابيها و كان جبرئيل - عليه السلام - ياتيها فيحسن عزاءها علي ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن ابيها و مكانه و يخبرها بما يكون بعدها في ذريتها و كان علي - عليه السلام - يكتب ذلك فهذا مصحف فاطمه - سلام الله عليها -[6]
سپس فرمود: شما درباره چيزهايي كه چه لازم داريد و يا لازم نداريد جستجو و تحقيق مي كنيد. فاطمه - سلام الله عليها - پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز حيات داشت و بر اثر رحلت پدرش اندوه فراوان بر او وارد گشت. جبرئيل - فرشته وحي - پيوسته بر او فرود مي آمد و ناگواريها و اندوه جدايي پدر را به خوبيها جلوه مي داد و به جانش آرامش مي بخشيد. به او از پدر و جايگاه بلندش در نزد پروردگار خبر مي داد و نيز از حوادث آينده كه بعد از فاطمه - سلام الله عليها - نسبت به فرزندانش واقع خواهد شد گزارش مي داد. علي - عليه السلام - تمام آن گزارشها و اخبار را مي نوشت كه همين مصحف فاطمه - سلام الله عليها - را شكل داد.
در حديث ديگري امام صادق - عليه السلام - در پاسخ محدثي كه سؤال كرد: مصحف فاطمه چيست؟ چنين فرمود: خداوند متعال زماني كه پيامبر را قبض روح كرد،بر فاطمه - سلام الله عليها - از اثر رحلت پيامبر - صلي الله عليه و آله - اندوهي وارد شد كه جز خداي عز و جل كسي نمي داند چه حزني بود. لذا خداوند فرشته اي را به سوي او فرستاد تا غم و اندوهش را برطرف نمايد و با او سخن گويد. فاطمه - سلام الله عليها - جريان را به اميرالمؤمنين گزارش داد و علي - عليه السلام - فرمود: هر وقت ورود فرشته را احساس كردي و صدايش را شنيدي به من بگو و مرا از سخنانش آگاه كن. بنابراين اميرالمؤمنين - عليه السلام - آنچه را كه مي شنيد مي نوشت تا آنكه از سخنان و گزارشهاي نوشته شده مصحفي به وجود آمد.[7]
با دقت در اين دو حديث شريف مي توان گفت:
الف: مصحف فاطمه - سلام الله عليها - در فاصله زماني پس از رحلت پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - تا شهادت صديقه طاهره - سلام الله عليها - به وجود آمده است.
ب: مصحف فاطمه - سلام الله عليها - سخن وحي است كه توسط جبرئيل امين - عليه السلام - به فاطمه زهرا - سلام الله عليها - الهام شده است.
ج: مصحف فاطمه - سلام الله عليها - به دست مبارك مولا علي - عليه السلام - نوشته شده است
در تاريخ حيات هر انساني سه روز مهم قابل ذكر وجود دارد: روز ولادت، روز مرگ، و روز حشر و قيام.
روز ولادت مهم است و سرنوشت ساز، هم از نظر كيفيت ولادت و آغاز زندگي و هم از نظر گشوده شدن دفتر حيات؛ به همين گونه است روز مرگ كه از سوئي روز بسته شدن دفتر حيات است و از سوئي روز گشوده شدن دفتري ديگر براي آنكس كه سنت حسنه اي يا سيئه اي را در جهان پايه گذاري كرده است. و چگونه مردن و در چه راهي دفتر عمر را به پايان رساندن اهميت بسيار دارد.
و سوم روز حشر و رستاخيز انسان است كه اهميت آن بخاطر ديدن نتيجه اعمال و درو كردن حاصل كشت و درو به دنبال حساب و كيفر است. روز فصل است و روز حسرت، روز احساس غبن است و احساس ندامت، تمناي بازگشت به دنيا براي جبران بسيار است و امكان آن محال.
مسأله شهادت حضرت فاطمه - سلام الله عليها -
مي دانيم كه مرگ دست رد به سينه احدي نمي زند و انسانها در هر سطح و درجه و شأني كه باشند روزي بدنيا آمده و روزي مي ميرند. خطاب خدا به پيامبر اين است «انك ميت و انهم ميتون»[1] اي پيامبر تو هم زاده مرگي و روزي خواهي مرد و طبيعي است كه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - نيز روز ولادت و مرگي داشته باشد.
در تاريخ حيات هر انساني سه روز مهم قابل ذكر وجود دارد: روز ولادت، روز مرگ، و روز حشر و قيام.
روز ولادت مهم است و سرنوشت ساز، هم از نظر كيفيت ولادت و آغاز زندگي و هم از نظر گشوده شدن دفتر حيات؛ به همين گونه است روز مرگ كه از سوئي روز بسته شدن دفتر حيات است و از سوئي روز گشوده شدن دفتري ديگر براي آنكس كه سنت حسنه اي يا سيئه اي را در جهان پايه گذاري كرده است. و چگونه مردن و در چه راهي دفتر عمر را به پايان رساندن اهميت بسيار دارد.
و سوم روز حشر و رستاخيز انسان است كه اهميت آن بخاطر ديدن نتيجه اعمال و درو كردن حاصل كشت و درو به دنبال حساب و كيفر است. روز فصل است و روز حسرت، روز احساس غبن است و احساس ندامت، تمناي بازگشت به دنيا براي جبران بسيار است و امكان آن محال.
مسأله شهادت حضرت فاطمه - سلام الله عليها -
از مسائل مهم و حزن انگيز زندگي حضرت فاطمه - سلام الله عليها - كه در عين حال نكته آموز و سازنده است مسأله مظلوميت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - است. او مظلومه اي است فداكار، و شهيده اي است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمري براي مردم كار كردند و مردم را به سر و ساماني رساندند، از بدبختي نجات شان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند.
مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدنيت واخلاق و حتي زندگي چه دارند؟ و آنچه بود از بركت چه كسي بود؟ جز از بركت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - به جائي رسيد كه از همين مردم كتك مي خورد و به بستر مي افتد.
از نظر ما حضرت فاطمه - سلام الله عليها - از امام علي - عليه السلام - هم مظلوم تر است. زيرا او مرد بيرون بود و با صحابه راستيني چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و كميل هم سخن و آشنا. آنها در بسياري از موارد به پاخاسته و از حق دفاع مي كردند. اما درباره حضرت فاطمه - سلام الله عليها - مسأله چنين نبود. او در جامعه كمتر ظاهر مي شد. عزادار بود حامله بود. و كتك خوردن و به خاك افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناكي است. بويژه كه او نسبت به غيرت علي - عليه السلام - آگاه است و مي داند كه علي - عليه السلام - از تماشاي آن صحنه چقدر زجر مي كشد.
مصائب وارده
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در عمر كوتاهش با مصائب بسيار مواجه شده، مصائبي بودند كه اگر بر كوه وارد مي آمدند آنها را از هم مي پاشاندند. ما را توان آن نيست كه مشكلات و مصائب او را ليست كنيم. ولي به عنوان ذكر مورد چند نمونه را معرفي مي كنيم:
مقدمه
مكتب حضرت فاطمه - سلام الله عليها - مكتبي اعجازآميز است. از آن آثار درخشاني پديد آمدند كه مطالعه هر كدام از آنها حيرت آدمي را بر مي انگيزاند. از جنبه هاي اعجازآميز زندگي حضرت فاطمه - سلام الله عليها - ازدواج اوست كه مصداق آيه مرج البحرين يلتقيان[1] است. و از آن مهمتر از مصداق آيه يخرج منها اللؤلؤ و المرجان است.[2] ابن عباس در تفسير اين آيه گويد:
- مقصود از «مرج البحرين يلتقيان» علي و فاطمه اند.
- و مقصود از «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان« حسن و حسين اند.[3]
- آري، حضرت فاطمه - سلام الله عليها - مادر است، مادري كه رهبران آينده اسلام را مي پروراند و تحولات جهان تشيع و حتي در جامعه اسلامي از او منشأ مي گيرد و بسياري از وقايع اسلامي از آنجا آغاز مي شوند. تربيت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - درباره فرزندان نمايانگر روح با عظمت اين بانوي بزرگ است.
فاطمه شناسي
كار فاطمه شناسي اگر ممكن باشد يكي از راههاي مهم آن مطالعه در آثار تربيتي حضرت فاطمه - سلام الله عليها - بويژه تربيت نسل است حضرت فاطمه - سلام الله عليها - را مي توان از طريق فرزنداني كه او تربيت كرده شناخت، مخصوصاً در تربيت حسنين، زيرا فرزند آئينه تمام نماي والدين است بويژه مادر.
او در عين داشتن وظايف گوناگون فردي و اجتماعي به ايفاي نقش مادري پرادخت و مادري شهيد پرور بود فرزنداني تربيت كرد كه همه رهبر، تاريخ ساز، رزمنده، روشنگر،افشاگر، او زني است بظاهر چون زنان ديگر جامعه، ولي به تربيت نسلي پرداخت كه براي بشريت آبرو آفريدند.
فرزنداني كه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - تربيت كرد كساني بودند كه امر رهبري جامعه فرداي او را بر عهده گرفتند، آنچه را كه فاطمه - سلام الله عليها - خود داشت و آنچه را كه از انبياء گذشته از كانال پدر به ميراث برده بود، و آنچه كه از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود به ميراث داد و همه تعاليم را درباره شان عمل كرد و اين مسأله اي است كه در تاريخ بشر همانند ندارد. و اينك كه قرنها از تاريخ فرزندداري حضرت فاطمه - سلام الله عليها - مي گذرد، به زحمت قابل بررسي است كه او چگونه از عهده اين وظيفه هاي سنگين، آن هم در آن شرايط بر آمد.
در مسير مادري
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - دختر بزرگ ترين رجال مذهبي و سياسي زمان بود، براي او حضورها و موضعگيري هائي در رابطه با حيات خانوادگي ممكن و ميسر بود و مي توانست چون ديگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطين راهي توأم با ناز و تنعم را در پيش گيرد ولي او اين چنين نكرد.
اوخود را در نظام تكويني حيات قرار داد كه خداوند او را موجودي با احساس لطيف و با عاطفه و شور آفريده بود و متحمل و او اين سرمايه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد دادن فرزندان بكار برد. و سند ادعاي من در اين راه حسن و حسين و زينب و كلثوم اند، با آن برنامه درخشان شان.
او مادري موفق بود زيرا كه توانسته است به تربيت فرزنداني بپردازد كه همه رزمنده، دلير و مجاهد في سبيل الله باشند. كدام مادر است كه در طول حيات خود توانسته است فرزنداني چون حسن و حسين بپروراند؟ و كدام زن شجاعي را سراغ داريم كه دختر شجاع و قهرماني چون زينب بپروراند؟
فرزندانش هر كدام الگوي كامل مادر و پدر در همه صفات اخلاقي و انساني و هر كدام مجسمه فضيلت و پاكي و تقوا بودند و اگر از ما نمونه هاي مكتب معجزه آساي اسلام را بخواهند ناگزير بايد فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله عليها - را معرفي كنيم و اين ادعائي است كه در آن گزافه و انحرافي نيست، دوست و دشمن بدان اعتراف دارند - و مادري چون حضرت فاطمه - سلام الله عليها - موجد اين اسوه هاست.
ديدگاههاي حضرت فاطمه - سلام الله عليها -
موفقيت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - را در مسير مادي كه بايد سرمشقي براي زنان جهان باشد مرهون ديدگاهي است كه اين بانوي بزرگ اسلامي با استفاده از انديشه اسلامي براي خود پديدآورده و اتخاذ كرده است و ما را توان بررسي همه جانبه اين ديدگاه نيست فقط با رعايت اختصار به چند نمونه آن اشاره مي كنيم:
1 - در مورد خانواده:
خانواده از ديدگاه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - كانوني مقدس است و ميزان قداست آن بحدي است كه او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن بگذارند و آن را سنگري محكم در جبهه كارزار جهاني بسازد.
همه چيز از خانواده آغاز مي گردد، حتي سعادت يا بدبختي يك ملت در خانواده رقم مي خورد و عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ مي گيرد. هم چنين اگر با ديدي وسيع تر نگريسته شود جنگها و صلحها در محيط و جو خانواده تكون مي يابد. و در آنجاست كه كودكان، يعني پدران فرداي بشر درس ها مي آموزند بدين سان اگر بناي رشدي در جامعه اي است آغاز آن بايد از خانواده باشد.
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - به كانون خانوادگي دل بسته است، آنچنان كه وقتي مسأله تقسيم كار را پدرش با او مطرح مي كند و معلوم مي شود كه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - بايد در كانون خانواده به امور داخلي آن بپردازد، خداي را سپاس مي گذارد. و به گرمي و سر و سامان دادن خانواده مي پردازد و آن را چون كارگاهي براي تربيت رهبري قرار مي دهد.
2 - در مورد فرزند:
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - درباره فرزند اين تصور و انديشه را دارد كه امانتهاي خداوند در دست پدر و مادرند و والدين در برابر حفظ و رشد اين امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان كالائي بي ارزش نمي شناسد كه او را به دست لله ها و دايه ها بسپارد بلكه آنها را وجودهائي ارزنده و در خور احترام و كرامت ذاتي مي شناسد كه بايد شخص مادر امر رسيدگي آنها را بعهده گيرد.
او فرزند داري را شأن كوچكي نمي دانست كه امر اداره آن ها را به ديگران واگذارد. و يا با احساس حقارت از بچه داري بدنبال مشاغل پر سر و صداي بيرون رود. او خانه را مركز انسان سازي مي شناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود كه در خور هرگونه اعتنا هستند.
او اين احساس را درباره فرزندان خود بيشتر دارد از آن بابت كه از زبان پيامبر شنيده است خداوند ذريه پيامبران را در صلب من پيامبر قرار داده ولي نسل مرا در صلب علي - عليه السلام - پس من پدر اولاد فاطمه ام[4]، پس فاطمه - سلام الله عليها - طبعاً سرمايه گذاري را درباره اينان لازم تر مي شناسد.
3 - در مورد تربيت:
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - امر تربيت را امري تحول انگيز، سازنده، نجات ده بشر از خطرات و عوارض مي شناسد. او مي داند كه رمز پيشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سايه تربيت قابل خلاصه شدن است. جامعه اي پيشرفته است كه تربيت آن پيشرفته باشد و قومي منحط بحساب مي آيند كه تربيت آنها منحط باشد هم او معتقد است كه اين مادران اند كه زمينه را براي بهشتي شدن فرزندان فراهم مي سازند (الجنه تحت اقدام الامهات[5] و طبعاً رمز جهنمي شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سايه تربيت و مخصوصاً تربيت مادران است اين حقيقتي است كه ما پايه هاي رشد و انحراف را در سايه تربيت هاي صواب و يا انحراف آميز بدانيم و تاريخ نمونه هاي مستندي را از آن به ما عرضه داشته است.
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - اين ديدگاه را درباره تربيت دارد كه غفلت از آن موجب صدمه اي عظيم براي فرد و جامعه است و صدماتي غير قابل جبران را در پي دارد. بويژه در دوران خردسالي كه كودك همانند شاخه تري قابل انعطاف است بدين نظر او خود را وقف زندگي فرزندان و سازندگي و تربيت آنها مي كند. هم چنين او سخن پدر را بياد دارد كه فرموده بود. فرزندان خود را بزرگ بشماريد و آنها را نيكو تربيت كنيد (اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم)[6] و مي داند نوع ادب و تربيت آنها مسؤوليت آور است. ادبوا اولادكم فانكم مسؤولون[7].
در طريق تربيت
اما در طريق تربيت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - توجه به شرايط و عوامل، اصول و ضوابطي دارد كه بعنوان نفوذها نقش اساسي را ايفا مي كنند و ما در اين زمينه هم بعنوان عوامل درس آموز نكاتي را ذكر مي كنيم.
1 - محيط و شرايط:
از عوامل مهم تربيت محيط و شرايطي است كه بعنوان عامل مهم در سر راه رشد است. نقش محيط در تربيت به ميزاني است كه بسياري از صاحبنظران آن را مهمترين عامل از بين همه عوامل تربيت مي دانند محيط رنگ ده شخصيت و سازنده خلق و خوي آدمي است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانسته اند كه گفته اند انسان است و محيط او. دامنه محيط وسيع و شامل محيط خانه كه مهم است، محيط دامن مادر و پدر كه از آن مهمتر است، محيط اجتماعي، شرايط و جو بيرون و... و زني است كه محيط خانه را مدرسه مي سازد و در آن برنامه هاي تربيت اسلامي را پياده مي كند در كلاس خانه اش موضوع تربيت فرزندانند و و هدف او انسان پروري و شهيد پروري، برنامه اش قرآن است و سنت، معلمانش رسول الله است و امام علي - عليه السلام - و فاطمه - سلام الله عليها - ، شيوه آن مهر و محبت است و ارج گذاري به وجود فرزندان.
آري خانه فاطمه - سلام الله عليها - كلاس عالي تربيت است، كلاسي است پر از شور و اخلاص جو آن سراسر ايمان، پايه هاي آن، حركت، فضيلت، مقصد آن شهامت آفريني، تحت نظارت و رهبري مستقيم پيامبر - صلي الله عليه و آله - و دامن عفيف و پر عزت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - طريقه آن و آموزش هاي صحيح، و تلاش در آن براي انتقال ميراث پيامبران، و طبيعي است كه در آن افرادي پديد آيند مهذب، بي آلايش و معصوم، وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه خدا و در كار جلب رضاي خدا.
2 - اصول و ضوابط:
در اين كلاس و مدرسه اصول و ضوابطي حاكمند كه همه آنها از جانب خدايند و پيامبر - صلي الله عليه و آله - صادق و مصدق آن ها را ذكر كرده و حضرت فاطمه - سلام الله عليها - و امام علي - عليه السلام - دو شاگرد مهم و دور كن اين امت آن ها را مورد عنايت و استفاده قرار داده و به مرحله اجرا و عمل مي گذارند.
تربيت براساس اصل توحيد است و ضابطه ايمان و باوري راستين، اصل جرأت دهي و با شهامت سازي در اين خانه حاكم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاكدامني، اصل غلبه حق بر هواي نفس، ترجيح همسايه بر خانه، ترجيح معني بر ماده...
خانه او خانه زهد است بگونه اي كه دنيا آنها را نفريبد و مالك وجودشان نگردد، بلكه خود مالك دنيا باشند، زرق و برق هاي ظاهري در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و مي ارزد، رضاي خداوند است و همه افرادي كه در اين خانه اند بر اين اساس و در مسير اين هدف زندگي مي كنند.
هم چنين در اين خانه اصل هماهنگي بين زن و شوهر در تربيت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ايمان، اصل غلبه اخلاق انساني بر خواسته هاي حيواني حكومت مي كند و مباني اسلام راستين مورد توجه است و سعي در اعمال اراده خداوندي و همساني مشيت خود با مشيت خداوند.
3 - شيوه هاي و روش:
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - يك مادر است و مادري از سوئي مركب از دو عنصر است عنصر نوازش، و عنصر مهرباني و حضرت فاطمه - سلام الله عليها - اين هر دو را به حد كمال واجد است و اين خود زمينه را براي تربيت خوب فرزندان فراهم مي سازد. روح مادرانه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پيروي فرزندان است و حضرت فاطمه - سلام الله عليها - از اين بابت مصداق اين سخن پيامبر است كه:
- خير نسائكم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن[8] - بهترين زنان شما كساني هستند كه به همسرشان لطيف تر و مهربانتر و به فزرندان خود رحيم تر باشند. يا مصداق حديث ديگر كه بهترين زنان شما كساني هستند كه زاينده و زايا، سرپرست و والي، شيرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و علاقمند به همسر خود باشند:
خير نسائكم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مايلات الي ازواجهن[9] حضرت فاطمه - سلام الله عليها - با فرزندان خود همدم و هم انس است. كارهاي شان را زير نظر دارد و در موارد لازم به آنان تذكر مي دهد و يا در مورد كارشان داوري مي كند. حسنين - عليه السلام - خط مي نويسند نزد مادر مي آورند كه بگويد خط كدامشان بهتر است. مادر براي اينكه دلها را نشكند آنها را بنزد پيامبر مي فرستد و رسول خدا مجدداً آنها را نزد حضرت فاطمه - سلام الله عليها - بر مي گرداند. حضرت فاطمه - سلام الله عليها - رشته گردن بند را به زمين مي ريزيد كه هر كدام بيشتر جمع كردند خط او بهتر است.[10]
تربيت در عين كار
اين همه كوشش دقت گذاري حضرت فاطمه - سلام الله عليها - درباره فرزندان بخاطر آن نبود كه او را فراغي و آسايشي فوق العاده بود. او اين خدمات را در كنار ديگر مشاغل شخصي و اجتماعي، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن تصويري از وضع حيات در آن روزگار، مخصوصاً در دوراني كه فقر و ناداري هم حكومت كند خود عظمت كار او را بيشتر نشان مي دهد.
او زني است جوان، مادر چند كودك خردسال، در خانه اي زندگي مي كند كه محقر است، آب را از بيرون بايد به خانه بياورد و از مسافتي نسبتاً دور، گندم يا جو را بايد شخصاً با دستاس آرد كند، خود بايد آنرا خمير كند، و نان بپزد، خود بايد لباس خود و فرزندان را بشويد، با هيزم آتش درست كند، و با دهان در آن بدمد تا آتش شعله ور گردد، خود خانه را جارو كند، شمشير خونين امام علي - عليه السلام - را بشويد، محيط را براي آرامش امام علي - عليه السلام - ساكت سازد. به زنان مدينه درس و مسأله ديني بياموزد، گاهي هم به زخم بندي مجروحان جنگي بپردازد، كارهاي دستي چون پشم ريسي را انجام دهد تا كمكي براي زندگي مشترك باشد، به حق طلبي برود، به مبارزه بپردازد و...
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - نشان داد كه انجام وظايف مادري با آن امور متناقض نيست، در عين كثرت مشغله مي توان فرزنداني شايسته تربيت كرد و بگفته دكتر بنت الشاطي ء مي توان چون چشمه اي شد كه از سينه كوهي بجوشد و با خود هزاران گوي و گوهر زرين و سيمين بيرون بريزد، پذيرش خدمات خانوادگي مانع از خدمات اجتماعي و سياسي نيست و بالعكس.
حاصل تربيت
حاصل تربيت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در محيط خانه، فرزندان است صاحب فضيلت هاي بسيار و متعدد و در محيط بيرون،زناني است عفيفه و كم نظير كه هر كدام چراغ و مشعل هدايتي براي ديگر زنان در دنياي اسلام بودند. اما در آنچه كه به فرزندان مربوط مي شود اصل تربيت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - را لااقل از سه ديد بررسي مي كنيم.
1 - در جنبه شخصيت:
او فرزنداني تربيت كرد كه هر كدام از آنها در جنبه شخصيتي انسانهائي آزاد، مستقل، با روحيه، و داراي سلوك و رفتاري هستند كه توجه به هر كدام از آنها آدمي رابه ياد آيه آيه هاي قرآن مي اندازد. به دست نوراني حضرت فاطمه - سلام الله عليها - شير مردان و شير زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پديد آمدند، كه داراي عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومايگي و تن دادن به ذلت ها بودند.
فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله عليها - همگي شجاع، با اراده، از نظر روحي قوي، فدائي اسلام و قرآن بودند. اين درك و اراده را داشتند كه در مواقع حساس به ياري انسانهاي مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. كساني بودند كه آخرين قطره خون را دادند ولي در برابر ناحقي و ستم سرفرود نياوردند.
2 - در جنبه حركت آفريني:
حاصل تربيت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - پرورش نسلي بود حركت آفرين و زندگي ساز، نسلي كه هر كدام مشعل هدايتند وچراغ فرا راه حيات همه انسانها و سياستمداران راستين هستند. فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در تاريخ حيات اسلامي مردم موجها آفريدند و كشتي اسلام را كه گاهي شديداً، در تلاطم و در حال غرق شدن بود از خطر نجات دادند.
- حسن بن علي - عليه السلام - را ببينيد كه در چه شرايطي و چگونه با نرمش قهرمانانه و تاريخي خود زحمت صلح را بخود خريد ولي نابودي اسلام و فناي توان مسلمين را پذيرا نشد. صلحي تاريخي كرد كه زمينه ساز قيامهاي بعدي بود و خود شهيد صلح به نفع اسلام شد.
- حسين بن علي - عليه السلام - را بنگريد كه قيام جانانه خويش از خون دل خود گذشت تا در رگهاي مسلمانان خمود و جامد خوني جديد وارد سازد و آنها عليه ستمگران و عياشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ويران كند والحق كه با اين قيام چه نصيبي وافر براي اسلام فراهم آورد.
- زينب - سلام الله عليها - را ببينيد كه زبانش چون جلادي براي ابن زياد و يزيد بود و هم چون شمشير امام علي - عليه السلام - برّائي داشت - با سخنان خود در كوفه و شام زلزله در اركان خصم انداخت و دنياي دشمن را بحركت و عصيان عليه نظام خودشان وا داشت. و به همين گونه بود كلثوم و در كل حاصل تربيت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - .
3 - درخدمت به اسلام :
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - خادماني ارزنده و راستين براي اسلام تربيت كرد. كه بقاي اسلام را تضمين كردند و جمله معروف الاسلام نبوي الحدوث و حسيني البقاء خود نمونه اي از آن است. اينان به گونه اي پرورش يافته بودند كه دشمني اسلام را نمي پذيرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهي مي كردند از سر و جان مايه مي گذارند تا اسلام زنده بماند.
در تاريخ اسلام ديديد كه چگونه با معاويه ستيز مي كرد، آن ديگري با پسرش يزيد، آن سومي حامل پيام شهادت شد، آن چهارمي افشاگر مفاسد بني اميه و همه آنها پشتوانه انقلاب اسلامي پيامبر - صلي الله عليه و آله - كه كوشيدند اركان فسادو آلودگي را متزلزل سازند و مردم را به حقايق پشت پرده حكومت آشنا نمايند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه مي دارند اسلام نيست.
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - بانوي بزرگي بود كه توانست نسل امام تربيت كند و فرزنداني شهادت طلب و فدائي اين كه در مواقع حساس و لازم از جان خود براي اسلام مايه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگيرند. نسل حضرت فاطمه - سلام الله عليها - نسل شهيد است. زيرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا كردند وفراموش نكنيم حضرت فاطمه - سلام الله عليها - خود شهيده اسلام است و شوهرش نيز شهيد مسجد و محراب.
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - و كانون خانه
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - دختر پيامبر است، راه و رسمي را در زندگي پديد آورد كه الحق حجت را بر همه زنهاي عالم تمام كرد. با شيوه اي كه او در پيش گرفت راه عذر را در انجام وظيفه اي كه خداوند براي زنان مقرر داشته است بر روي آنان بست. اگر حضرت فاطمه - سلام الله عليها - نبود ما چگونه مي توانستيم دريابيم وظايف متعدد براي يك زن چگونه قابل جمع است؟ چگونه مي توانستيم دريابيم كه زن هم در سير به سوي كمال مي توانند چنان گامي به پيش نهد كه حتي از مردان هم جلو افتد؟.
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - با عمل خود به جهانيان درس داده، درس مادري، درس همسري، درس كانون داري، درس خدمت اجتماعي و هدايت و روشنگري، بدون حضرت فاطمه - سلام الله عليها - درك اين مسأله ممكن نبود كه زن در عين فرزند داري مي تواند عابده اي بي مانند باشد و بدون انتخاب نسبت و مقام مي تواند در نقش يك انسان كامل ايفاء وظيفه كند و شهره گردد.
از درس هاي مهم و حيرت انگيز حضرت فاطمه - سلام الله عليها - درس خانه داري و مديريت كانون است. او با اينكه دختر پيامبري عظيم و حاكمي قدرتمند است و مي تواند چون ديگر زنان كه در چنين وضع و موقعيتند براي خود جاه و جلالي فراهم سازد، كوكبه و دبدبه اي به راه اندازد ولي چنين نمي كند. همانند هر زن عادي ديگري سر گرم كار و تلاش د رخانه و گرم داشتن كانون مي شود و در عين حال مسؤوليت اجتماعي خود را نيز فراموش نمي نمايد.
براي اينكه اهميت قضيه روشن شود به گوشه هائي از اين حيات درخشان حضرت فاطمه - سلام الله عليها - اشاره مي كنيم و از تلاش و كوشش او در اين جنبه حرف مي زنيم، باشد كه راهنماي عملي براي ما، آن هم باالگوگيري اززني معصومه باشد.
خانه حضرت فاطمه - سلام الله عليها -
نخست از خانه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - حرف بزنيم، جائي كه او و امام علي - عليه السلام - در آن زندگي سر كرده اند و گلهاي بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدتهاي زياد آنها در اطاق اجاره اي زندگي را سر كردند كه دور از خانه پيامبر - صلي الله عليه و آله - بود. بعدها رسول خدا - صلي الله عليه و آله - با يكي از صحابه سخن گفت و خانه اجاره اي آنها را به محلي نزديكتر به خود آورد، و سالها گذشت تا آنها خود صاحب خانه اي و حجره اي كوچك شدند.
اين خانه كه در كنار خانه پيامبر - صلي الله عليه و آله - بود، و بيش از يكي دو متر با آن فاصله نداشت، خانه اي بود كوچك و محقر، گلين، فرش آن شامل حصيري بود كه تنها نيمي از اطاق را مي پوشاند و نيم ديگر با شن نرم مفروش بود. درب آن يك لنگه اي و معرّف فقر اهل خانه.
در اين خانه فاطمه - سلام الله عليها - با امام علي - عليه السلام - همراز و بهتر بگوئيم هم بند و هم سلول بود. از ديدي محلي براي زندگي و مسكن است، از سوئي ديگر كارگاهي است براي كارهاي دستي حضرت فاطمه - سلام الله عليها - كه براي كمك معاش و يا در بسياري از موارد براي خدمت به فقرا و مساكين انجام مي گرفت و ازجهتي مركز آمد و شد ياران علي - عليه السلام - ، دوستان فاطمه - سلام الله عليها - ،زنان مسأله دار و هدايت خواه بود.
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - اين خانه را مدرسه و دانشگاهي ساخته بود، نه تنهابراي فرزندان خود، بلكه براي زنان مسلمان كه سؤالات مذهبي خود را از او مي پرسيدند. آن را كانون مقدسي ساخته بود كه اعضاي خانه، آن را سنگري دانسته و پناه و سكون خود را در آنجا مي جستند. و خواهيم ديد كه اين كانون مطمئن ترين محل آرامش و پناه امام علي - عليه السلام - بود.
اهميت خانه داري
فاطمه - سلام الله عليها - از كساني نبود كه خانه داري را كاري كوچك شمرد و يا خانه را به شوق اداره و منصبي ترك گويد و يا آن را محل و مركزي براي بلند پروازي خود قرار دهد. او به اين نكته آگاه بود كه كانون خانوادگي و اداره آن كمتر از اداره يك كشور نيست و حتي پايه كشور داري بحساب مي آيد. و هم مي دانست و اززبان پيامبر شنيده بود كه خدمت در خانه و خانه داري داراي اجر و حسنه است، حسنه اي كه هيچ كاري از زن با آن برابري نمي كند.
روزي رسول خدا - صلي الله عليه و آله - از اصحاب خود پرسيد زن در چه حالي به خدا نزديكتر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند: حضرت فاطمه - سلام الله عليها - اين سخن را شنيد و پيام فرستاد زن در حالي به خدا نزديكتر است كه ملازم خانه باشد و از آن بيرون نشود.[11]
او مي دانست كه خانه سنگر است، پايگاه اجتماعي اعضاء است، همانند يك نهاد اجتماعي گرانقدر است و كاري براي زن از نظر ارزشمندي معادل خانه داري نيست. بدين سان همّ خود را به خانه داري نهاد و اداره و مديريت آن و نيز تربيت فرزند را در آن به وجهي نيكو پذيرا شد. او در اين راه احساس خجلت و ننگي نداشت و از زير بار وظايف آن شانه خالي نمي كرد.
مركزيت خانه اش در مسير تربيت فرزند، مشاوره و همدمي با امام علي - عليه السلام - مهرورزي به اهل خانه بود، و حاصل چنين اقدامي، حضرت فاطمه - سلام الله عليها - راستين را بيش از پيش محبوب كرد و او راضي به اين تقسيم كار پيامبر - صلي الله عليه و آله - بود كه كار درون خانه از آن او و كار بيرون خانه از آن امام علي - عليه السلام - باشد و خداي را بر اين امر سپاسگزار و شاكر بود.
مسؤوليت او در خانه
او بفرموده رسول گرامي اسلام، رئيس خانه است و المراه سيده اهلها[12] كدبانوئي است مجرب كه گوئي تمام دوره هاي مديريت خانواده را گذارنده و به وظايف خود نيكو آشناست. مسئوليتش سنگين است
- در آن روزگار دشوار، آن هم در دوره فقر خاندان پيامبر او بايد به امور زير برسد:
- امر سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه اي كه مركز آمد و رفت است و چند كودك خردسال در آنند.
- امر تربيت و اداره و نظافت و سرپرستي فرزندان كه آن هم كاري اندك و آسان نيست.
- امر پيشه وري و صنعتگري چون بافتن پيراهن براي فرزندان و يا پشم ريسي براي كمك معاش.
- امر آسياب كردن گندم يا جو با دستاس كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرموده دست حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در اين راه زخمي شده بود.
- امر آوردن آب از بيرون كه در آن روزگار اين هم مشكلي براي حضرت فاطمه - سلام الله عليها - بود و خانه ها آب نداشتند.
- امر هدايت و سرپرستي زنان جديد الاسلام كه از بركت حضرت فاطمه - سلام الله عليها - مهتدي مي شوند ويا ديگران.
- و بالاخره كارهاي ديگري كه هر زني بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه مي دوند ولي باز هم كارشان نيمه كاره مي ماند. براي تهيه مختصر غذائي آن همه وقت مي گذارند ولي باز هم مطبوع طبع آنها قرار نمي گيرد. درك سنگيني مسؤوليت او ميسر نيست، مگر آنگاه كه آدمي خود در شرايط آن قرار گيرد.
سكون خانه
خانه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - از آن خانه هائي كه خداي خواسته است نام او در آنجا بلند گردد و مورد تسبيح و تقديس باشد. في بيوت اذن اللّه ان ترفع و يذكر فيه اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال[13] و طبيعي است كه چنين خانه اي نمي تواند مركز آشفتگي و هرج و مرج باشد نخستين چيزي كه در آن بايد حضور داشته باشد سكون و آرامش است و حضرت فاطمه - سلام الله عليها - سعي دارد چنين كند.
او مي داند كه ترقي و عظمت شوهر، كوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زيادي مرهون زندگي آرام و ساكن او در محيط خانه است و خانه بايد سنگر آرامش و محل تجديد قوا باشد تا شوهر بتواند بنشيند، درست نقشه بكشد و درست طراحي كند، و درست تصميم به اجرا و عمل بگيرد. خانه بايد در سكون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتي كرده و مشقات بيرون را از تن به در نمايد.
خانه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - براي امام علي - عليه السلام - چنين وضعي را داشت. امام علي - عليه السلام - در كنار زهرا - سلام الله عليها - احساس آرامش مي كرد و حتي هر آنگاه كه از حوادث و مشكلات زندگي به ستوه مي آمد به سنگر خانه پناه مي برد و در آنجا كمي با حضرت فاطمه - سلام الله عليها - سخن مي گفت و تجديد قوا مي كرد و از نو سرگرم كار و تلاش و مبارزه مي شد و اين امر در سراسر زندگي امام علي - عليه السلام - وجود داشت، حتي پس از وفات حضرت فاطمه - سلام الله عليها - و در سر مزارش.
گرمي و روشنائي كانون
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در محيط خانه چون ماهي درخشان بود كه نور وجودش كانون خانه و دل امام علي - عليه السلام - را روشن مي كرد. او مصداق اين آيه قرآن بود كه: و اذا رايتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً.[14] او روشني بخش خانه بود، ديدارش رنجها و غصه ها را از دلها مي زدود. امام علي - عليه السلام - خود فرمود وقتي به خانه مي آمد و به زهرا نگاه مي كردم تمام غم و غصه ام زدوده مي شد. [15]
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - كانون خانواده را گرم مي داشت، امام علي - عليه السلام - و فرزندان را دل به اين خوش بود كه د ركنار حضرت فاطمه اند و در آن كانون اند. از ديدي، او چون شمعي بود كه پروانه ها را بدور خود جمع كرده، به آنها گرمي و نور مي داد خانه اش كانون انس و صفا بود. اعضاي خانه با هم انس و آشتي و معاونتي داشتند، و در كمال همرنگي و صداقت، در سايه ايمان به خدا و رسول و كتاب او زندگي مي كردند. اگر امام علي - عليه السلام - تصميمي مي گرفت، همگان همراه او بودند و اگر حضرت فاطمه - سلام الله عليها - تصميمي اتخاذ مي كرد ديگر افراد خانه با او همگام مي شدند و نمونه روشن آن موردي است كه در آن سه روز تمام اعضاي خانواده افطاري خود را به فقيران و يتيم و مسكين دادند و خود با آب افطار كردند.[16]
و بالاخره حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در گرم داشتن كانون، لطف و عنايت به همسر، رحمت و دلسوزي به فرزند مصداق حديث پيامبر - صلي الله عليه و آله - بود كه خير نسائكم الطفهن بازواجهن، و ارحمهن باولادهن و...[17] و مصداق احاديث ديگر رسول خدا چون عفيفه بودن، شوهر دوست وفرزند دوست بودن و ضمن اينكه او خود ملهم به الهامات الهي است.
مشقت زندگي
با چنين وصفي كه گذشت و با آن همه كار و تلاش طبيعي است كه زندگي بر او آسان نبود. پيامبر - صلي الله عليه و آله - روزي بر حضرت فاطمه - سلام الله عليها - وارد شد و ديد كه با دستهاي خود آسياب را مي گرداند و در عين حال به كودك خردسالش سرگرم شير دادن است. رسول خدا - صلي الله عليه و آله - از ديدن چنين وضع آب در ديده گردانيد و فرمود دخترم: تلخي هاي زندگي دنيا را بچش براي وصول به حلاوتهاي آخرت فاطمه - سلام الله عليها - گفت خداي را بر اين نعمت ها سپاسگزارم و بر كرامت هاي او عرض تشكر دارم.[18]
شدت، كارش در خانه به حدي بود كه گاهي توان را از او مي گرفت، بدنش رنجور مي شد و به فرموده امام علي - عليه السلام - دستانش از شدت آسياب كردن تاول زده و پينه بست.[19] در عين حال اين كار يك روز و دو روز نبود و هم اين براي حضرت فاطمه - سلام الله عليها - تنها كار نبود كه از كارهاي ديگر فراغتي داشته باشد. مسأله نظافت خانه هم مسأله بود كه گاهي سر و روي حضرت فاطمه - سلام الله عليها - راگرد آلود مي كرد و غبار بر او مي نشست.
روزي رسول خدا - صلي الله عليه و آله - از حضرت فاطمه - سلام الله عليها - احوال بپرسيد كه چگونه اي؟ حضرت فاطمه - سلام الله عليها - ظاهراً از حالات زندگي و مشقت هاي آن، و سختي معيشت و شايد هم از گرسنگي خود و فرزندان و از خالي بودن خانه اش ازآذوقه سخن گفت. رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود دخترم آيا به اين راضي نيستي كه سيده زنان جهان باشي؟ حضرت فاطمه - سلام الله عليها - پرسيد مگر مريم دختر عمران سيده زنان نيست؟ پيامبر فرمود: او سيده زنان عصر خود بود و تو سيده همه زناني[20]. و بر اين اساس ملاك خانمي و بانوئي وارونه گشت و در نظر پيامبر - صلي الله عليه و آله - زنان پر خور و پر آذوقه و متجمل و آنهائي كه در جلال و جبروت مادي زندگي مي كنند بانو وخانم بحساب نمي آيند. اگر ملاكي براي بانوئي و سيده بودن مطرح باشد در تلاش و جهد هدفدار، در عين تحمل فقر و ناداري است. در عابده بودن و زاهده بودن و در راه خدا رنجها را بخود خريدن است و حضرت فاطمه - سلام الله عليها - اين چنين بود.
كمك كاري ها
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در تنگا و خستگي و دشواري زنديگ بود ولي چنان نبود كه شوهري خود خواه و تن پور داشته باشد كه اين همه كارها تلاش ها را وظيفه خاص زن بداند و كمك كارش نباشد. نه - علي چنين مردي نبود. او در كار و تلاش مردانه اش كمتر از حضرت فاطمه - سلام الله عليها - نبود. چه بسيار ازكارهاي خانه را او انجام مي داد حتي باحضرت فاطمه - سلام الله عليها - مي نشست و گندم آسياب مي كرد و حتي در مواردي نان مي پخت رسيدگي به امور بيرون، تهيه نان براي چنان خانواده اي با فرزندان متعدد، آن هم كار و اشتغالي مشروع، آب كشي براي مزرعه و درختان، كارمزدي براي آبياري درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگيري از بينوايان، بردن نان و آذوقه براي دردمندان، عبادت رسمي و حضور در عرصه هاي سياسي خود كاري بس وسيع و پر دامنه بود.
او حتي براي سير كردن فرزندان تن به كار مزدي مي داد. در مزرعه اي كار مي كرد و قرار بسته بود براي هر سطل آبي كه از چاه بيرون مي كشد يك دانه خرما بستاند و بر اين اساس براي اهل خانه غذا تهيه مي كرد، با اين اتكا كه در مواردي بسيار ديگران را بر خود مقدم مي داشت و از همين غذائي كه با مرارت به دست مي آمد به فقيران مي داد.
در عين حال هر آنگاه كه از كار روز مره فارغ مي شد و بخانه مي آمد با همان بدن خسته به كمك حضرت فاطمه - سلام الله عليها - مي شتافت. گاهي خانه را تميز مي كرد، زماني با حضرت فاطمه - سلام الله عليها - آسياب را مي گرداند، گاهي در نظافت خانه به او كمك مي كرد. او در محيط خانه تلاش بسيار داشت، بدان خاطر كه به حال حضرت فاطمه - سلام الله عليها - از شدت كار او رقت مي كرد و دلش به درد مي آمد.
روزي پيامبر - صلي الله عليه و آله - بر آنها وارد شدديد امام علي - عليه السلام - و فاطمه - سلام الله عليها - سرگرم آسياب كردن جويا گندمند. خطاب به آنان كه كدام خسته تريد. برخيزيد من بجاي شما آسياب كنم - امام علي - عليه السلام - عرض كرد فاطمه خسته تر است. پيامبر فرمود دخترم برخيز آنگاه خود بجايش نشست و با علي - عليه السلام - سرگرم آسياب كردن شد. [21]
حاصل كانون داري
حاصل كار و تلاش حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در محيط خانه و ثمره كارش عبادت و داراي ارزش بسيار است زيرا:
- خدمت به مردي كه عزيز خداست و مرد رزم و جهاد است و خداي را بر او نظر عنايت بسياري است.
- علي شدن امام علي - عليه السلام - در سايه همدلي با حضرت فاطمه - سلام الله عليها - و فاطمه شدن حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در سايه انس با امام علي - عليه السلام - و هم مسكني اوست و چه زيباست كار براي چنين افراد.
- خدمت به فرزندان و تربيت نسلي است كه انسان دوست، متعهد، مكتبي، و نمونه عالي تربيت اسلامند.
- خدمت به اسلام بود زيرا كه در سايه آن موجبات خدمت به اسلام و مسلمين فراهم آمد و ضديت ها با اين سركوب شد و مردم توانستند راه خود را بيابند.
- و سرانجام حضرت فاطمه - سلام الله عليها - با مديريت خود درس زندگي توأم با سعادت به زنان داد، تجاربي فراهم آورد كه بهره گيري از آن عامل رشد انسانيت انسان و مخصوصاً زنان جهان است و كدام عبادت است كه بدين ميزان داراي ارزش و ثمره اجتماعي باشد.
پي نوشتها:
[1] . سوره الرحمن، آيه 19.
[2] . سوره الرحمن، آيه 22.
[3] . تفسير الدرالمنثور، ج 7 ، ص 697.
[4] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ، ص 387.
[5] . حديث نبوي.
[6] . حديث نبوي.
[7] . حديث نبوي.
[8] . حديث نبوي.
[9] . حديث نبوي.
[10] . بحار، ج 104، ص 309.
[11] . منتهي الامال ج 1، ص 134.
[12] . روضه الواعظين.
[13] . سوره نور، آيه 36.
[14] . سوره انسان، آيه 19.
[15] . مناقب خوارزمي ص 256.
[16] . سوره انسان، آيه 8.
[17] . نهج الفصاحه.
[18] . منتهي الامال، ج1، ص 133.
[19] . همان منبع، ص 134.
[20] . حليه الاولياء ج 2، ص 42.
[21] . بحار ج 43، ص 5.
دكتر علي قائمي- در مكتب فاطمه (س)
پيامبر خدا- صلي الله عليه وآله- پس از سيزده سال سخت كوشي، تلاش در راه ابلاغ رسالت و تحمّل دشواري ها، شكنجه ها و آزارها به مدينه هجرت كرد و حكومت اسلامي را بنياد نهاد.
حضرت علي - عليه السلام- از آغازين روزهاي رسالت پيامبر - صلي الله عليه وآله- همگام و همراه پيامبر خدا بود و در سال اوّل هجرت، بيست و چهار سال داشت. او بايد ازدواج مي كرد و زندگاني مشترك را آغاز مي كرد.
فاطمه - عليها السلام- نُه ساله است.[1] او دختر پيامبر خداست و در جايگاهي بلند از فضايل انساني و ويژگي هاي والاي ملكوتي، كه پيامبر خدا بارها او را ستوده و «پاره قلب» خود ناميده است.
موقعيت پيامبر - صلي الله عليه وآله- در جايگاه زعامت امّت از يك سوي، و شخصيت والاي فاطمه - عليها السلام- از سوي ديگر، زمينه اي بود تا كسانِ بسياري - بويژه آنان كه از اين گونه پيوندها بيشتر در فكر رقم زدن آينده خود هستند، - به خواستگاري بروند. پيامبر - صلي الله عليه وآله- يكسر جواب رد مي داد و گاه، تصريح مي كرد كه منتظر «قضاي الهي» است. [2]
برخي از دوستان حضرت علي- عليه السلام- و صحابيان پيامبر خدا به وي پيشنهاد كردند كه به خواستگاري فاطمه - عليها السلام- برود.
حضرت علي - عليه السلام- قلبي دارد سرشار از ايمان و سينه اي آكنده از عشق؛ امّا دستاني تهي و پيراسته از درهم و دينار. حضرت علي - عليه السلام- به خانه پيامبر خدا رفت، شكوه و عظمت پيامبر خدا او را از سخن گفتن باز داشت. با چشماني آميخته با آزرم، نگاهي به پيامبر - صلي الله عليه وآله- داشت و نگاهي ديگر به زمين.
در آن روزگار كه مسلمانان دوران آمادگي خود را در مكه مي گذراندند، محيط زندگي آنان سخت طوفاني و شرائط فوق العاده بحراني بود.
آغاز اسلام بود و مسلمانان در اقليت شديدي قرار داشتند و تمام قدرت و نيرو و حاكميت و ثروت دست دشمنان بي رحم و بي منطق اسلام بود و هر كاري مي خواستند، مي كردند.
آزاري نبود كه بر سر مسلمانان نياورند و جسارت و توهيني نبود كه نسبت به مقام شامخ پيامبر - صلي الله عليه و آله - روا ندارند.
در اين دوران دو نفر بيش از همه ايثار و فداكاري كردند: از ميان زنان «خديجه» بود كه بر زخمهاي قلب و جسم پيامبر - صلي الله عليه و آله - مرهم مي نهاد، و غبار غم و اندوه را با فداكاريهايش، با محبت و صفايش با همدردي و دلسوزي اش، از قلب مباركه پيامبر مي زدود.
و ديگر «ابوطالب پدر بزرگوار اميرمؤمنان علي - عليه السلام - بود كه نفوذ و اعتباري بسيار در ميان مردم مكه داشت، و از تدبير و هوش و ذكاوت فوق العاده اي برخوردار بود، او خود را سپري نيرومند در برابر پيامبر - صلي الله عليه و آله - كرده بود و يار و ياور و حامي مهربان پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - بود.
ولي با نهايت تأسف اين هر دو يار وفادار، و دو شخصيت بزرگ و انسانهاي ايثارگر، در سال دهم هجرت به فاصله كمي چشم از جهان پوشيدند، و پيغمبر - صلي الله عليه و آله - را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا - صلي الله عليه و آله - از اين نظر تنها ماند.
شدت اندوه پيامبر - صلي الله عليه و آله - در سوگ اين دو شخصيت كه به حق هر كدام سهم قابل ملاحظه اي در پيشرفت اسلام داشتند، از اينجا روشن مي شود كه آن سال را «عام الحزن» نام نهادند يعني «سال غم و اندوه»!.
اما از آنجا كه خداوند هر نعمتي را از بندگان برگزيده اش مي گيرد نعمت ديگري را جانشين آن مي كند هر كدام از اين دو بزرگوار فرزندي از خود به يادگار گذاشتند كه درست نقش آن ها را ايفا مي كردند.
اميرمؤمنان علي - عليه السلام - يادگار «ابوطالب» همانند پدر حامي و مدافع و يار و ياور پيامبر - صلي الله عليه و آله - بود، قبلا نيز چنين بود اما بعد از ابوطالب جاي خالي او را نيز پر كرد.
و خديجه دخترش «فاطمه» را به يادگار گذاشت، دختري مهربان، فداكار و شجاع و ايثارگر كه همواره در كنار «پدر» بود و گرد و غبار و رنج و محنت را از قلب پاك پدر مي زدود.
اميرمؤمنان علي - عليه السلام - در آن هنگام 19 سال داشت در حالي كه حضرت فاطمه - سلام اللّه عليها- طبق احاديث معروف بيش از پنج سال از سن مباركش نگذشته بود، قابل توجه اينكه هر دو در خانه پيامبر - صلي الله عليه و آله - زندگي مي كردند و مونس ساعتهاي تنهائي پيامبر - صلي الله عليه و آله - بودند.
هنوز سه سال به هجرت باقي مانده بود، سه سال مملو از حوادث سخت و طوفانهاي شديد زندگي، مملو از مرارتها و ملالتها، مملو از آزارها و اهانتها و تلاشهاي دشمنان براي محو اسلام و مسلمين.
گاه دشمنان سنگدل، خاك، يا خاكستر بر سر پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي پاشيدند، هنگامي كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - خانه مي آمد، فاطمه - سلام اللّه عليها- خاك و خاكستر از سر و صورت پدر پاك مي كرد، در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي فرمود:
دخترم غمگين مباش و اشك مريز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر تواست.
گاه دشمنان در حجر اسماعيل اجتماع داشتند و به بتها سوگند مي خوردند كه هر كجا «محمّد» را پيدا كنند، او را به قتل برسانند.
فاطمه - سلام اللّه عليها- اين خبر را مي شنيد و به اطلاع پدر مي رساند تا مراقب بيشتري از خود كند و اين نشان مي دهد كه نه تنها در درون خانه كه در بيرون نيز فاطمه سلام اللّه عليها در فكر دفاع و نجات پدر بود.
در يكي از همان سالها، ابوجهل مشتي اراذل مكّه را تحريك كرد كه به هنگامي كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - در مسجد الحرام به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندي را بياورند و بر سر حضرت بيفكنند، هنگامي كه اين عمل انجام شد ابوجهل و اطرافيانش صدا به خنده بلند كردند و پيامبر - صلي الله عليه و آله - را به باد مسخره گرفتند.
بعضي از ياران، منظره را ديدند اما دشمن بيرحم چنان آماده بود كه توانائي بر دفاع نداشتند، ولي هنگامي كه اين خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه - سلام الله عليها - رسيد به سرعت به مسجد الحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و يارانش ر با شمشير زبان مجازات كرد، و به آن ها نفرين فرمود.
آري در آنجا كه گاهي مردن دلاور جرأت دفاع از پيامبر - صلي الله عليه و آله - را نداشتند، اين دختر شجاع و خردسال، حضور داشت و به دفاع از پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي پرداخت.
اين دوران هر چه بود، سپري شد، پيامبر - صلي الله عليه و آله - عازم هجرت به مدينه گشت. فاطمه - سلام اللّه عليها- بايد موقتاً از پدر جدا شود و در خانه تنها بماند، تا زماني كه اجازه هجرت به او داده شود، در حالي كه 8 سال بيشتر از سن مباركش نمي گذشت. ولي همانگونه كه اميرمؤمنان علي - عليه السلام - در لحظات حساس و بحراني هجرت با خوابيدن در بستر پيامبر - صلي الله عليه و آله - امتحان ايثار و فداكاري خود را داد و بدن خويش را در معرض شمشيرهاي دشمن گذارد، فاطمه - صلي الله عليه و آله - نيز بدون جزع و بيتابي آمادگي خود را براي پذيرش اين رسالت جديد اعلام داشت.
ولي دوران جدائي او نمي توانست زياد طولاني باشد، و بايد در كنار پدر همچنان بماند. و در محيط مدينه همچون مكه به دفاع خود ادامه دهد، و گردو غبار اندوه و حوادث سخت را از قلب نوراني پدر بشويد، لذا بعد از چند روز به اتفاق چند نفر از همسران پيامبر - صلي الله عليه و آله - به همراهي امير مؤمنان علي - عليه السلام - به مدينه آمد.
حضرت فاطمه نه تنها در روزهاي عادي (هر چند پيامبر - صلي الله عليه و آله - روز عادي نداشت) بكله در روزهاي جنگ و طوفاني نيز همچون يك مرد شجاع در شعاعي كه مأموريت داشت، از پيامبر - صلي الله عليه و آله - دفاع مي كرد.
هنگامي كه جنگ «احد» پايان گرفت و تازه لشگر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پيامبر - صلي الله عليه و آله - با دندان شكسته و پيشاني مجروح هنوز در ميدان احد بود فاطمه سلام اللّه عليها با سرعت به «احد» آمد و با اينكه هنوز نوجوان كم سن و سالي بود فاصله ميان «مدينه» و «احد» را با پاي پياده و با شوق زياد طي كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره اش زدود، اما زخم پيشاني همچنان خونريزي مي كرد.
قطعه حصيري را سوزاند، و خاكستر آن را برجاي زخم ريخت و مانع خونريزي شد، و عجيبتر اينكه براي جنگي كه در روز بعد اتفاق مي افتاد. اسلحه براي پدر فراهم مي كرد.
در جنگ احزاب كه از پررنج ترين غزوات اسلامي بود، و در ماجراي فتح مكه در آن روز كه سپاه پيروزمند اسلام با احتياطهاي لازم آخرين سنگر شرك را از دست مشركان گرفت و خانه را از لوث وجود بتها پاك كرد، باز مي بينيم فاطمه سلام اللّه عليها در كنار پيامبر قرار گرفته، و به كنار خندق مي آيد و براي پيامبر - صلي الله عليه و آله - كه چند روز گرسنه مانده، غذاي ساده اي كه از قرض ناني تجاوز نمي كرد، تهيه مي كند، و به هنگام فتح مكه براي او خميه مي زند، آب براي شستشو و غسل آماده مي كند، تا گردو غبار را از تنش بشويد و لباس پاكيزه اي بپوشد و رهسپار مسجد الحرام شود.
آيت الله مكارم شيرازي - بانوي نمونه
او در خانه وحي به دنيا آمد و در مهبط فرشتگان رشد يافت. در محلي نشو و نما كرد كه آيههاي قرآن در آن جا نازل شدهاند. خانه او از خشت و گلي بيش نبود ولي خانه زبدهترين انسانهاي جهان بود، پدرش خاتم انبياء و مادرش سيده النساء او را چون دو بال ملكوتي در ميان گرفتند و به رشد و پرورش او همت گماشتند.
او نخستين ثمره وحي و نبوت است و طبعاً سرمايهگذاري درباره او بسيار. و اين درس مهمي براي مسلمانان است كه براي داشتن نسلي ارزنده و پر ثمر حضور والدين عامل و متعهد ضروري است. پدر و مادر چون دو بالند كه بايد فرزند را هم چون جوجهاي زير پر گيرنده و از حرارت بدن وگرمي عاطفه، در آنان حرارت ايمان و علاقه به مذهب را در او پديد آورند و كودكي كه از اين حرارت دور باشد بزرگ نخواهد شد.
حضرت فاطمه - سلام الله عليها- در شرايطي بود كه تنها كودك خانواده بحساب ميآيد، آنهم خانوادهاي كه پسر نداشت. دو خواهر بزرگش پيش از او ازدواج كرد و ترك خانواده خود كرده بودند. همبازي او بدين سان تنها پدر و مادر اويند و همراز او مادرش.
بسته به اينكه سال ولادت او را در چه تاريخي حساب كنيم ميتوانيم حدس بزنيم كه ايام شير خوارگي را در شعب گذرانده يا نه، محتمل است او در همانجا به راه افتاده و يا به زبان آمده باشد و در آن دوران خردسالي و پرستاري جز محيط شعب را نديده باشد. ولي در تمام دوران خردسالي او پدرش كه مصداق وانك لعلي خلق عظيم است[1] توجه عميقش را به او مبذول ميداشت و مهر و محبتش را درباره او اعمال كرده و براي آيندهاي دشوار او را نيكو به بار ميآورد. آري همت پدر و مادرش او را ام الائمه ساخت، و حضرت فاطمه - سلام الله عليها- پروراند كه ميراث قرآن و عترت ازطريق او سرايت يابند. در همرازي به مادر به درجهاي رسيد كه توانست وارث اسرار مادر و متحمل آن باشد. و در همراهي با پدر به درجهاي رسيد كه لقب ام ابيها گرفت و در همه اين مورد عنايت خدا با او قرين بود.
مرگ مادر
براساس پارهاي از روايات او هنوز كودك و خردسال بود و نياز به مادر را با تمام وجود احساس ميكرد كه دست اجل آغوش مادر را از او گرفت و در كودكي به دنبال جنازه مادر روانش ساخت. او حامل اسرار مادر و در دم مرگ حامل پيام مادر به پدر و در لحظات جان سپردن خديجه، مايه آرامش و تسلي او بود.
خديجه در هنگام مرگ به فكر تجهيز و كفن خويش افتاد و ديد كه فاقد كفن است. زني كه روزي شوكت عظيم و ملوكانهاي داشت و عمري را پيش از ازدواج با پيامبر غرق در نعمت گذارنده بود، با بذل و بخشش مختارانه دستش از مال دنيا چنان خالي شده بود كه حتي كفني براي خود ذخيره نكرده بود. از طريق حضرت فاطمه - سلام الله عليها- از پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله- خواست عباي خود را كفنش كند.
حضرت خديجه - سلام الله عليها- در دم مرگ دلواپس بود، دلواپس دختري كه بايد درگرداب بلا غوطه بخورد، خس و خاشاك از سرو روي پدر پاك كند و براي او ام ابيها باشد. دختري كه بايد قربان و صدقه اسلام شود، در فقري سخت بسوزد و باجهلها و نادانيها بسازد، و حتي ضربههاي خصم را بر بازو و لطمه در را بر پهلو تحمل كند.
حضرت خديجه - سلام الله عليها- در حين مرگ به رسول خدا سفارش كرد حضرت فاطمه - سلام الله عليها- را به خدا و به دست تو ميسپارم، مراقب دختر كوچكم باش... حضرت فاطمه - سلام الله عليها- كوچك كنار بستر مرگ مادر مينشيند و جان دادن او را تماشا ميكند، به مادر دلداري و تسليت ميدهد تا آرام جان بسپرد به او قول و اطمينان ميدهد كه به وصايايش عمل خواهد كرد.
او شاهد آخرين دم مادر است كه به همراه آن اين كلمات را از او ميشنود: ان الله هو السلام، و منه السلام، و الله يعود السلام. حضرت خديجه - سلام الله عليها- از دنيا ميرود در حاليكه عمر حضرت فاطمه - سلام الله عليها- را قوياً بين 5 تا 10 سال و محتملاً تا 15 سال ميتوان ذكر كرد.
همگامي با پدر
حضرت فاطمه - سلام الله عليها- از همان دوران كودكي كه در كشمكشهاي پدر با مشركان با او همراه همگام بود.
- او در جريان نقشه ترور پيامبر قرار گرفته و پدر را مضطربانه از اين واقعه هشدار داد.
- دشمن شكمبه شتر يا گوسفند بر سر پدر ميريزد و او با دستهاي كوچك خود آنها را از سر و روي پدر پاك ميكند.
- پدرش را كتك ميزنند و او از شدت تاثر ميگريد و پدر را نوازش ميكند.
- بر بدن پدرش جراحات وارد ميكنند او هم چون پرستاري مهربان بر آن جراحات مرهم ميگذارد.
- والحق كه اين دختر را چه تحملي در رنجها و نامرديها بود و چه آثاري از خدمات ارزنده.
- السلام علي البتول الطاهره ؛ الصديقه المعصومه، المغصوبه حقها و الممنوعه ارثها.
- السلام علي بضعه لحمه و صميم قلبه و رحمه اله و بركاته.
پي نوشت:
[1] . سوره قلم، آيه 4.
دكتر علي قائمي- در مكتب فاطمه (س)
فاطمه زهرا - عليها السلام - بانوي دو سرا به هنگام ظهور اسلام و پس از بعثت پدرش پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله- و در آن هنگام كه قيام حياتبخش اسلام بتازگي ظهور نموده و بر پايگاههاي پيروزي گام مي گذاشت، چشم به اين جهان گشود.
فاطمه - عليها السلام - يادگاري از همسر عزيز محمد - صلي الله عليه و آله - خديجه كبري است، نخستين زني بود كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - با وي ازدواج كرد و نيز اولين زني بود كه در آغاز بعثت آن حضرت به وي ايمان آورد،و آيين خداييش را به جان خريد.خديجه با مال سرشار خويش پايه هاي اسلام را استوار ساخت و با فداكاريش در راه تحقق نداي توحيد و اسلام، از هيچ فداكاري دريغ نورزيد.رسول خدا - صلي الله عليه و آله - بر اين فداكاري ارج نهاد و هيچ گاه او را از ياد نبرد.
به نقل مورخان شيعه فاطمه - عليها السلام - از چنين مادر بزرگواري سه و يا پنج سال بعد از بعثت پيامبر اكرم به دنيا آمد،اما اغلب مورخان اهل سنت ولادت آن بانوي دو سرا را پنج سال قبل از بعثت دانسته اند.به برخي از اقوال در اين زمينه - از شيعه و اهل سنت - اشاره مي كنيم:
1 - مرحوم كليني مي نويسد: «فاطمه زهرا - عليها السلام - پنج سال پس از بعثت رسول خدا - صلي الله عليه و آله- به دنيا آمد و 75 روز پس از رحلت آن حضرت در سن هيجده سالگي از دنيا رفت.»[1]
2 - ابن شهر آشوب چنين مي نويسد: «فاطمه زهرا - عليها السلام - پنج سال بعد از بعثت در بيستم جمادي الثاني متولد گرديد كه مصادف با سه سال پس از وقوع معراج بود.حضرت هشت سال همراه پدر گراميش در مكه زيست و سپس به مدينه مهاجرت كرد.عمر شريفش در زماني كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - از دنيا رفت، هجده سال و هفت ماه بود،و بعد از رحلت پدرش 72 يا 75 روز بيشتر زندگي نكرد.»[2] طبري در كتاب «دلائل الامامه »[3] مرحوم مجلسي در بحار الانوار علامه اربلي در كشف الغمه[4] قول فوق را در ولادت آن حضرت تاييد كرده اند.رواياتي نيز در تاييد اين قول موجود است. به دليل اختصار از نقل آنها خودداري مي كنيم.
قول ديگر كه از علماي اهل سنت نقل شده چنين است: «ولادت فاطمه زهرا پنج سال قبل از بعثت پيامبر اسلام بوده است،زماني كه خانه كعبه را سيل خراب كرد و قريش كعبه را بنا مي نهاد. »[5]
علت اين كه ميلاد فاطمه - عليها السلام - را قبل از بعثت نقل كرده اند و تاريخ ولادت را تغيير داده اند،به نظر مي رسد به دو منظور بوده است:1- فضايلي كه در ولادت فاطمه زهرا - عليها السلام - در روايات آمده است،خدشه دار كنند، 2 - با نقل اين تاريخ دروغين،مي خواهند چنين جلوه دهند كه فاطمه - عليها السلام - در سن هجده سالگي با علي ازدواج كرده است،و چنين نتيجه بگيرند كه او دختري معمولي بوده و در خانه مانده بوده است و كسي براي ازدواج با او پيشقدم نمي شده است.
با تحريف تاريخ ولادت حضرت فاطمه - عليها السلام -،اين هدف را دنبال مي كنند كه هم سيده زنان را خفيف كنند و هم علي - عليه السلام- را كه در اين ازدواج از شان و منزلتي برخوردار شده است، سبك شمارند و اين فضيلت را ناديده انگارند.
اما با استناد به روايات صحيح و تاريخ،اين قول كه ولادت آن بانوي بزرگوار قبل از بعثت بوده، باطل و بدون دليل است،بلكه ولادت فاطمه زهرا - عليها السلام - پس از بعثت بوده است و با تشريفات و مقدمات خاصي نطفه اين در گرانمايه منعقد شده و با حضور زنان بهشتي به دنيا آمده كه بدان اشاره مي كنيم.
انعقاد نطفه فاطمه - عليها السلام - از ميوه بهشتي
ابوبكر بغدادي به سند خود از عايشه نقل مي كند كه گفت: «به رسول خدا عرض كردم: اي رسول خدا چرا وقتي فاطمه - عليها السلام - به حضور شما مي رسد،او را مي بوسي و زبانت را در دهان او مي گذاري...فرمود:
«نعم يا عائشه!اني لما اسري بي الي السماء ادخلني جبرئيل الجنه فناولني منها تفاحه فاكلتها فصارت نطفه في صلبي،فلما نزلت واقعت خديجه ففاطمه من تلك النطفه،و هي حوراء انسيه،كلما اشتقت الي الجنه قبلتها،آري اي عايشه!هنگامي كه به معراج رفتم جبرئيل مرا به بهشت برد و از سيب بهشتي به من داد و من خوردم و همان سيب تبديل به نطفه اي در صلب من شد و چون به زمين آمدم با خديجه بودم كه او فاطمه را حامله شد.فاطمه،حوراي انسيه است.هر گاه مشتاق بهشت مي شوم،دخترم فاطمه را مي بوسم.»[6]
علامه اخطب خوارزمي خبر فوق را با تفصيل بيشتر نقل مي كند،و با اين تفاوت كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمود: «ميوه اي از ميوه هاي بهشت خوردم...و هر وقت به بوي بهشت مشتاق مي شوم،فاطمه را استشمام مي كنم....»[7]
حاكم در مستدرك از سعد بن مالك نقل مي كند كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود:
«اتاني جبرئيل بسفرجله من الجنه فاكلتها ليله اسري بي فعلقت خديجه بفاطمه فكنت اذا اشتقت الي رائحه الجنه شممت رقبه فاطمه،در آن شبي كه به معراج برده شدم،جبرئيل يك گلابي از بهشت برايم آورد.آن را خوردم و خديجه به فاطمه حامله شد،پس هر وقت مشتاق بوي بهشت مي شوم،گردن فاطمه را مي بويم.»[8]
سخن گفتن فاطمه - عليها السلام - در رحم مادر
شيخ صدوق در امالي به سند خود از مفضل بن عمر روايت مي كند كه امام صادق - عليه السلام- فرمود:
«هنگامي كه خديجه با رسول خدا ازدواج كرد،زنان مكه از وي كناره گيري كرده و رفت و آمد خود را با او قطع نمودند.خديجه از اين جهت غمگين گرديد،تا اينكه به فاطمه - عليها السلام - حامله شد.اين نوزاد در رحم با خديجه سخن مي گفت و خديجه را دلداري مي داد و خديجه اين مطلب را از پيامبر - صلي الله عليه و آله - پنهان مي داشت،تا اينكه روزي حضرت وارد خانه شد و شنيد كه خديجه با كسي سخن مي گويد.پرسيد: خديجه با كه سخن مي گفتي؟خديجه پاسخ داد: جنيني كه در شكم دارم با من سخن مي گويد و همدم من است.پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمود: اي خديجه!جبرئيل به من خبر مي دهد كه جنين در شكم تو دختر است و خداي تعالي نسل مرا از وي قرار مي دهد و ائمه دين و پيشواياني كه خداوند پس از انقضاي وحي،جانشينان خود در زمين قرار خواهد داد از نسل او هستند.»[9]
چگونگي ولادت فاطمه - عليها السلام -
هنگامي كه وضع حمل فاطمه - عليها السلام - نزديك شد،خديجه كسي را به نزد زنان قريش فرستاد و از آنها خواست تا به خانه او آيند و هنگام ولادت فاطمه - عليها السلام -،او را ياري دهند. زنان براي خديجه پيغام دادند كه تو به سخن ما گوش نكردي و با يتيم ابوطالب - كه مالي نداشت - ازدواج كردي ما نيز به كمك تو نخواهيم آمد.
خديجه از اين پيغام غمگين شد و در حال غم و اندوه بسر مي برد كه ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامت - همچون زنان بني هاشم - را مشاهده كرد كه وارد خانه شدند.خديجه از ديدن ايشان نگران شد.يكي از آن چهار زن به سخن آمد و گفت: «اي خديجه!نترس و محزون مباش كه پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستيم.من ساره هستم،اين يك آسيه دختر مزاحم (همسر فرعون) است كه همدم تو در بهشت خواهد بود،و آن ديگر مريم دختر عمران و چهارمي كلثوم خواهر موسي بن عمران است.خداي تعالي ما را فرستاد تا در وضع حمل تو را كمك دهيم. »آن گاه كمك كردند تا فاطمه - عليها السلام - به دنيا آمد.[10]
نامگذاري فاطمه - - عليها السلام - -
يكي از مسائلي كه در اسلام به آن اهميت داده شده و حتي از حقوقي است كه فرزند نسبت به پدر و مادر دارد،مساله انتخاب نام خوب براي فرزند است.برخي از خانواده ها در نامگذاري فرزندان خود دقت لازم را نمي كنند و به دليل انتخاب نام نامناسب،فرزندان خود را در جامعه دچار مشكل مي سازند،چه بسا انتخاب نام غير مناسب گاهي موجب مي شود فرزند مورد استهزاء و توهين هم رديفان خود قرار گيرد،به علاوه نام مناسب حكايت از روشنگري خانواده و اعتقاد به آنچه در آن جامعه مي گذرد،دارد.اگر با دقت در اسامي پيامبران الهي بنگريم مي بينيم همه آن رهبران الهي از نامهاي پر محتوا و با معني و در ضمن مناسب با شخصيت خودشان برخوردار بوده اند،و بر همين اساس است كه اسامي امامان ما برخوردار از معني و محتواي مناسب است و از معاني زشت و مشمئز كننده به دور است.لذا ما معتقديم نامهايي كه رسول خدا براي دخترش حضرت فاطمه - عليها السلام - گذاشت،بي دليل نبوده و از معاني بلند برخوردار است.به اختصار به توضيح برخي از اسامي آن بانوي بزرگ اسلام مي پردازيم:
فاطمه
طبق برخي از روايات،اين نام از طرف خداوند انتخاب شده است: امام باقر - عليه السلام- مي فرمايد: «هنگامي كه فاطمه - عليها السلام - متولد شد خداي تعالي به يكي از فرشتگان وحي فرمود به زمين برود و اين نام را به زبان محمد بگذارد،و رسول خدا بدين ترتيب نام فاطمه را براي نوزاد تازه تولد يافته خود انتخاب كرد.سپس پروردگار عالميان فرمود:
«اني فطمتك بالعلم و فطمتك من الطمث،اي فاطمه!من به وسيله علم شير را از تو قطع كرده،[11] و از آلودگيهاي زنانگي تو را پاكيزه كردم.»آن گاه امام باقر - عليه السلام- در ادامه فرمودند: «و الله لقد فطمها الله بالعلم و عن الطمث في الميثاق،و الله،خداي تبارك و تعالي اين بانو را با علم بسيار از شير گرفت و در ميثاق او را از ناپاكيهاي زنانگي باز داشت.»[12]
برخي از روايات كه از طريق شيعه و اهل سنت به دست ما رسيده است علت اين نامگذاري را چنين بيان داشته است: ابوبكر احمد بن علي شافعي به سند خود از ابن عباس روايت كرده است كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: «ابنتي فاطمه حوراء آدميه لم تحض و لم تطمث و انما سماها فاطمه لان الله فطمها و محبيها عن النار، دخترم فاطمه حوراي انسيه است،حيض نشد و ناپاك نگرديد و او فاطمه نامگذاري شد،زيرا خداوند او و دوستدارانش را از آتش جهنم منع كرده است.»[13]
امام صادق - عليه السلام- از پدرانش از رسول خدا نقل مي كند كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - به علي - عليه السلام- فرمود: «اي علي!آيا مي داني چرا فاطمه به اين اسم ناميده شد؟علي - عليه السلام- عرض كرد: چرا اي پيامبر خدا؟حضرت فرمود: لانها فطمت هي و شيعتها عن النار،چون او و شيعيانش از آتش باز داشته شده اند.»[14]
در تعبير ديگري آمده است: «چون فاطمه - عليها السلام - از شر و بدي به دور است،اين نام براي او انتخاب شده است.»امام صادق - عليه السلام- مي فرمايد: «آيا مي دانيد معناي فاطمه چيست؟»راوي پاسخ مي دهد: خير مولايم،مرا از تفسير آن آگاه فرماييد.حضرت فرمود: «فطمت من الشر، يعني شر و بدي در او راه ندارد».[15]
صديقه
از جمله اسامي حضرت فاطمه - عليها السلام - صديقه است. صديقه مؤنث صديق و صيغه مبالغه است، يعني بسيار راستگو يا كسي كه در راستگويي كامل است،يا كسي كه قول و اعتقاد خود را تصديق مي كند،ولي آنچه از آيات و روايات استفاده مي شود، اين است كه مرتبه صديقين در رديف مراتب انبيا و شهدا بوده و براي آنان درجه خاص و مقام مخصوص خواهد بود: (و اذكر في الكتاب ابراهيم انه كان صديقا نبيا،[16] ياد كن در كتاب خدا احوال ابراهيم را كه وي شخص بسيار راستگو و پيامبر بود) ، (و اذكر في الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا،[17] يادآور در كتاب خدا احوال ادريس را كه او شخصي بسيار راستگو و پيامبر خدا است) ، (ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقه،[18] مسيح پسر مريم پيامبر بيش نبود كه پيش از او پيامبراني آمده اند و مادرش هم زني بسيار راستگو و صديقه بود.)
بنابراين نتيجه مي گيريم كه سيده زنان عالميان فاطمه زهرا - عليها السلام - به مرتبه صديقين رسيده است.و لذا رسول اكرم ايشان را صديقه ناميده اند.
پيامبر - صلي الله عليه و آله - به علي - عليه السلام- فرمودند: «سه چيز به تو داده شده كه به هيچ كس حتي به من داده نشد:
1 - تو داماد كسي مانند رسول خدا هستي،و من داماد كسي نيستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
2 - همسري صديقه،مانند دختر من به تو داده شد كه من چنين همسري ندارم.
3 - به تو فرزنداني مانند حسن و حسين عنايت شده،در حالي كه من فرزنداني (پسر) مانند آنان ندارم ولي در عين حال تو از من هستي و من از تو.»[19]
شاهد اين مدعا اين است كه بنابر اعتقاد شيعه بدن صديق و صديقه را بايد صديق غسل دهد،لذا علي - عليه السلام- بدن فاطمه - عليها السلام - را غسل داده است.مفضل بن عمر از امام صادق - عليه السلام- چنين نقل مي كند: «بدن فاطمه - عليها السلام - را امير المؤمنين - عليه السلام- غسل داد...،تا جايي كه فرمود: «فانها صديقه و لم يكن يغسلها الا صديق،اما علمت ان مريم لم يغسلها الا عيسي، زيرا فاطمه - عليها السلام -،صديقه بود و صديقه را غسل نمي دهد مگر صديق،آيا ندانستي كه مريم را غير از عيسي،غسل نداده است؟» [20]
مباركه
مباركه از ماده بركت است.راغب مي نويسد: «جايي كه خير الهي به صورتي كه قابل نگهداري و شمارش و اندازه گيري و محدود كردن نباشد و هر كس به آن بنگرد فزوني محسوسي در آن خير مي بيند،گويند در آن بركت است و مبارك است.»
خداوند انواع بركات را به اين بانوي بزرگ عطا فرموده و نسل رسول گرامش را در ايشان قرار داد و با اين كه بعد از شهادتش،دو پسر و دو دختر بيشتر از او نماند و در واقعه كربلا تمام فرزندان امام حسن - عليه السلام- و به نقلي تا هفت تن شهيد شدند و از زينب كبري نيز دو فرزند شهيد شدند و از امام حسين - عليه السلام- تنها امام سجاد - عليه السلام- باقي ماند،و ام كلثوم بدون فرزند از دنيا رفت،و پس از واقعه كربلا نيز حوادث بسياري نسبت به كشتار فرزندان پاك رسول خدا و فاطمه زهرا - عليها السلام - و علي مرتضي - عليه السلام- واقع شد،با اين همه خداوند در نسل فاطمه - عليها السلام - بركت قرار داد و به مصداق آيه: (انا اعطيناك الكوثر) منشا و منبع فرزندان بسيار شد كه امروزه براحتي مي توان صدق اين مطلب را دريافت كه فرزندان فاطمه - عليها السلام - كه همان فرزندان رسول خدا هستند،در تمام نقاط جهان پراكنده اند،مطابق آماري كه در دست است در ايران حدود سه ميليون سيد و در عراق يك ميليون و در مصر پنج ميليون و در مغرب نزديك به پنج ميليون و...از اولاد و نسل فاطمه - عليها السلام - به چشم مي خورند.جمعيت سادات به سي و پنج ميليون نفر مي رسد. [21]
طاهره
از نامهاي ديگر فاطمه زهرا - عليها السلام - «طاهره »است.علماي شيعه و بسياري از علماي اهل سنت بر اين عقيده اند كه فاطمه - عليها السلام - مصداق آيه: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا)[22] است.در اين باره روايت بسياري موجود است در اين جا فقط به ذكر يك حديث اكتفا مي كنيم [23]
از طرق اهل سنت از ام سلمه و عايشه،و ابي سعيد خدري،و زيد بن ارقم و ابن عباس و ضحاك بن مزاحم و ابي الحمراء و عمر بن ابي سلمه و غير آنان چنين روايت شد است: «وقتي آيه تطهير نازل گرديد رسول خدا،علي - عليه السلام- و فاطمه - عليها السلام - و حسن - عليه السلام- و حسين - عليه السلام- را طلب كرد و به وسيله عبا آنان را پوشانيد و فرمود: به خداوند سوگند اينان اهل بيت من اند،خدايا پليدي را از آنان دور كن و پاكشان گردان.» [24]
زهرا
ريشه اين نام از«زهر»به معناي روشني و صفا گرفته شده است.از امام صادق - عليه السلام- سؤال كردند چرا فاطمه - عليها السلام - را زهرا ناميدند؟فرمود: «زيرا او در بهشت قبه اي از ياقوت سرخ خواهد بود كه اهل بهشت آن قبه را به واسطه ارتفاع و عظمتي كه دارد همانند ستاره اي درخشان كه در آسمان است خواهند ديد و به يكديگر مي گويند: «هذه الزهراء لفاطمه،اين قبه نوراني از آن فاطمه است.» [25]
نامهاي ديگري كه براي فاطمه - عليها السلام - ذكر شده عبارتند از: بتول،عذرا،زكيه،راضيه،مرضي ه، محدثه،حورا، انسيه.كنيه هاي آن حضرت عبارت است از: ام الحسن،ام الحسين،ام المحسن،ام الائمه،ام ابيها،ام المؤمنين.[26] به جهت رعايت اختصار از توضيح درباره اين نامها و كنيه ها صرف نظر مي كنيم و به فضايل آن حضرت مي پردازيم.
پي نوشتها:
[1] . كافي،ج 1،ص 458.
[2] . مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 357.
[3] . همان مدرك،ص 9.
[4] . همان مدرك،ص 4.
[5] . ر.ك: احقاق الحق،ج 10،ص 11 به نقل از المختار في مناقب الاخيار،ص 56،ذخائر العقبي،ص 26؛الثغور الباسمه،ص 15.
[6] . تاريخ بغداد،ج 5،ص 87،ر.ك: ينابيع الموده،ج 2،ص 24،بحار الانوار،ج 43،ص 4.
[7] . ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 5.
[8] . مستدرك حاكم،ج 3،ص 169.براي آگاهي بيشتر در اين باره ر.ك: احقاق الحق،ج 10،ص 12 به نقل از محاضره الاوائل،ص 88،ميزان الاعتدال،ج 1،ص 38،مجمع الزوائد،ج 6،ص 202،لسان الميزان،ج 5،ص 97،ينابيع الموده،ص 197،ارجح المطالب،ص 239،وسيله المآل،ص 78.
[9] . بحار الانوار،ج 43،ص 2.روايت سخن گفتن فاطمه - عليها السلام - با مادرش را برخي از علماي اهل سنت نيز نقل كرده اند.براي آگاهي بيشتر ر.ك: عبد الرحمان صفوري شافعي در«نزهه المجالس »،ج 2،ص 227»،قندوزي حنفي در«ينابيع الموده »،ص 198،حسن بن مولوي در«تجهيز الجيش »ص 99 (مخطوط) ،شعيب ابو مدين بن سعد مصري در«روض الفائق) ،ص 214.براي توضيح بيشتر در زمينه رواياتي كه علماي عامه نقل كرده اند،ر.ك: به احقاق الحق،ج 10،ص 12.
[10] . بحار الانوار،ج 43،ص 3،ر.ك:ذخائر العقبي،ص 44،ينابيع الموده،ص 199،وسيله المآل،ص 77 نزهه المجالس،ج 2،ص 227،احقاق الحق،ج 10،ص 13.
[11] . هر گاه بخواهند طفلي را از شير بگيرند،به جاي شير به او غذا مي دهند تا كم كم از شير گرفته شود.خداوند غذاي جانشين شير را براي فاطمه - عليها السلام - علم بيان مي كند.
[12] . كافي،ج 1،ص 460،كشف الغمه،ج 2،ص 19،بحار الانوار،ج 43،ص 13.
[13] . احقاق الحق،ج 10،ص 16،به نقل از تاريخ بغداد،ج 13،ص 331.
[14] . مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 329،محب الدين طبري با مختصري تفاوت در ذخائر العقبي، ص 26،علامه حلي و متقي هندي در كنز العمال،ج 3،ص 94،علامه حضرمي در رشفه الصادي،ص 47،مناوي شافعي در شرح جامع الصغير،ص 328،و بسياري ديگر از علماي اهل سنت.براي مطالعه بيشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 24 - 17.
[15] . مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 330.
[16] . مريم (19) آيه 41.
[17] . همان،آيه 56.
[18] . مائده (5) آيه 75.
[19] . ر.ك: فاطمه زهرا من المهد الي اللحد (مترجم) ،ص 73.
[20] . كافي،ج 1،ص 459،ر.ك: بحار الانوار،ج 43،ص 211 و 215.
[21] . ر.ك: فاطمه الزهرا من المهد الي اللحد (مترجم) ص 78.
[22] . احزاب (33) آيه 33.
[23] . روايات درباره آيه تطهير در كتاب «علي عليه السلام در قرآن و سنت »اثر ديگر نگارنده خواهد آمد.
[24] . الدر المنثور،ج 5،ص 198،الاتقان في علوم القرآن،ج 2،ص 1268،مستدرك حاكم،ج 3،ص 159 - 160.
[25] . بحار الانوار،ج 43،ص 16.
[26] . بيت الاحزان، ص 23.
سيداصغر ناظم زاده قمي - مظهر ولايت، ص 232
استغاثه به آن حضرت با دعا و نماز
الاستغاثة اليها عليهاالسلام بالصلاة والدعاء
عن الصادق عليهالسلام: اذا كانت لاحدكم استغاثة الى اللَّه تعالى، فليصل ركعتين، ثم يسجد و يقول:
يا مُحَمَّدُ يا رَسُولَاللَّهِ، يا عَلِىُّ يا سَيِّدَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ، بِكُما اَسْتَغيثُ اِلَى اللَّهِ تَعالى، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ اَسْتَغيثُ بِكُما، يا غَوْثاهُ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ- و تعدّ الائمة عليهمالسلام- بِكُمْ اَتَوَسَّلُ اِلَى اللَّهِ تَعالى.
فانك تغاث من ساعتك انشاءاللَّه تعالى.
الاستغاثة اليها عليهاالسلام بالصلاة والدعاء
عن الصادق عليهالسلام: اذا كانت لك حاجة الى اللَّه تعالى و تضيق بها ذرعاً، فصلّ ركعتين، فاذا سلّمت كبّر اللَّه ثلاثاً، و سبّح تسبيح فاطمة عليهاالسلام، ثم اسجد و قل مائة مرة:
يا مَوْلاتى فاطِمِةُ، اَغيثينى.
ثم ضع خدّك الأيمن على الارض و قل مثل ذلك، ثم عد الى السجود و قل ذلك مائة مرة و عشر مرّات، و اذكر حاجتك، فان اللَّه يقضيها.
الاستغاثة اليها عليهاالسلام بالصّلاة والدعاء
تصلّى ركعتين، ثم تسجد و تقول: يا فاطِمَةُ- مائة مرة، ثم تضع خدّك الايمن على الارض و قل مثل ذلك، و تضع خدّك الايسر على الارض و تقول مثله، ثم اسجد و قل ذلك مائة و عشر دفعات، و قل:
يا امِناً مِنْ كُلِّ شَىْءٍ وَ كُلُّ شَىْءٍ مِنْكَ خائِفٌ حَذِرٌ، اَسْاَلُكَ بِاَمْنِكَ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ وَ خَوْفِ كُلِّ شَىْءٍ منْكَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُعْطِيَنى اَماناً لِنَفْسى وَ اَهْلى وَ مالى وَ وَلَدى، حَتَّى لا اَخافُ اَحَداً وَ لا اَحْذَرُ مِنْ شَىْءٍ اَبَداً، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَدير.
الاستغاثة اليها عليهاالسلام بالدعاء
تقول خمسمائة و ثلاثين مرة:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها، وَ بَعْلِها وَ بَنيها، بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ.
الاستغاثة اليها عليهاالسلام بالدعاء
اِلهى بِحَقِّ فاطِمَةَ وَ اَبيها، وَ بَعْلِها وَ بَنيها، وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها.
(ترجمه فارسى)
استغاثه به آن حضرت با نماز و دعا
از امام صادق عليهالسلام روايت شده: هر كدام از شما استغاثهاى به خداوند داشتيد، دو ركعت نماز گذارده، آنگاه سجده نموده و گوئيد:
اى محمد اى پيامبر خدا، اى على اى آقاى زنان و مردان مؤمن، به شما از خداوند طلب يارى مىجويم، اى محمد اى على به شما از خداوند فريادرسى مىطلبم، اى فريادرس به خدا و به محمد و على و فاطمه- و تمامى ائمه عليهمالسلام را نام برده- با شما به خداوند توسّل مىجويم.
كه در همان لحظه حاجتت برآورده مىشود.
استغاثه به آن حضرت با نماز و دعا
از امام صادق عليهالسلام روايت شده: هرگاه حاجتى داشتيد كه نسبت به آن بسيار در سختى قرار گرفتهايد، دو ركعت نماز گذارده، پس از نماز سه بار تكبير گفته، آنگاه تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را بگويد، سپس سجده كرده و صد بار بگو:
اى مولاى من اى فاطمه، بفريادم رس.
آنگاه گونه راستت را بر زمين قرار ده و همين ذكر را تكرار كن، آنگاه دوباره سجده كن و صد و ده بار آنرا بگو، و حاجتت را ذكر كن، خداوند حاجتت را برآورد.
استغاثه به آن حضرت با نماز و دعا
دو ركعت نماز مىخوانى، آنگاه سجده كرده و صد بار مىگوئى: اى فاطمه، سپس گونه راستت را بر زمين نهاده و همين ذكر را مىگوئى، آنگاه گونه چپ خود را بر زمين نهاده و آن را تكرار مىنمائى، آنگاه سجده كرده و صد و ده بار آن را ذكر نموده، و مىگوئى:
اى آنكه از هر چيز در امنيت بوده و هر چيز از تو در خوف و هراس مىباشد، به امنيتت از هر چيز و هراس هر چيز از تو، از تو مىخواهم كه بر محمد و خاندانش درود فرستى و در جان و خاندان و اموال و فرزندانم به من امنيتى عطا نمائى كه از كسى نترسم و هرگز از چيزى هراسى به دل راه ندهم، تو بر هر چيز قادرى.
استغاثه به آن حضرت با دعا
پانصد و سى بار بگو:
خداوندا! بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش، به اندازه آنچه علمت بدان احاطه دارد، درود فرست.
مركز جهاني اطلاع رساني آل البيت
به گزارش فرهنگ نيوز، پس از انتشار اين پيامك، يكي از مسئولان و متوليان آستان مقدس حضرت رقيه (س) با سايت شيعهآنلاين تماس گرفته و ضمن تكذيب مضمون پيامك اخير، پشت پرده و علت انتشار اينگونه پيامكها را عنوان كرده است.
وي در اينباره گفته است: هر از چند گاهي يك بار پيامكي با مضمون تهديد و يا به خطر افتادن حرم حضرت رقيه (س) در ميان مردم به طور گسترده منتشر مي شود. تا به حال منبع اصلي ساخت و انتشار اين پيامكها مشخص نشده اما به نظر ميرسد وهابيون دست به چنين اقدامي ميزنند.
وي در مورد علت ساخت و انتشار اين پيامكها نيز اظهار كرده است: حرم حضرت رقيه (س) تنها حرم مطهري است كه در خارج از خاك جمهوري اسلامي ايران به طور كامل توسط گروهي ايراني اداره ميشود و در واقع ايرانيان متولي آن هستند و دستاندركاران آستان مقدس به شمار ميروند.
اين عضو آستان مقدس حرم حضرت رقيه (س) در ادامه افزوده است: بدون شك وهابيون از اداره شدن آستان مقدس حرم حضرت رقيه (س) توسط ايرانيان ناراحت و ناراضي هستند و مايلند كه مديريت اين مكان از دست ايرانيان خارج شود. از همين رو هر از چند گاهي چنين پيامكهايي را ساخته و به طور گسترده منتشر ميكنند تا به افكار عمومي القاء كنند كه به خطر افتادن حرم حضرت رقيه (س) به خاطر ضعف در مديريت است؛ لذا بايد دستاندركاران و متوليان آن تغيير يابند.
وي در پايان خاطرنشان كرده است: به رغم وضعيت نسبتا نامناسب امنيت در دمشق اما زائران و عاشقان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و دلباختگان اين بانوي سه ساله همچنان به زيارت حرم حضرت رقيه (س) ميروند و آستان مقدس هم مانند گذشته و به طور طبيعي برنامههاي فرهنگي خود را دنبال و برگزار ميكند كه اين مساله، خشم وهابيون را برانگيخته است.