معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2080494
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

در آن روزگار كه مسلمانان دوران آمادگي خود را در مكه مي گذراندند، محيط زندگي آنان سخت طوفاني و شرائط فوق العاده بحراني بود.
آغاز اسلام بود و مسلمانان در اقليت شديدي قرار داشتند و تمام قدرت و نيرو و حاكميت و ثروت دست دشمنان بي رحم و بي منطق اسلام بود و هر كاري مي خواستند، مي كردند.
آزاري نبود كه بر سر مسلمانان نياورند و جسارت و توهيني نبود كه نسبت به مقام شامخ پيامبر - صلي الله عليه و آله - روا ندارند.
در اين دوران دو نفر بيش از همه ايثار و فداكاري كردند: از ميان زنان «خديجه» بود كه بر زخمهاي قلب و جسم پيامبر - صلي الله عليه و آله - مرهم مي نهاد، و غبار غم و اندوه را با فداكاريهايش، با محبت و صفايش با همدردي و دلسوزي اش، از قلب مباركه پيامبر مي زدود.
و ديگر «ابوطالب پدر بزرگوار اميرمؤمنان علي - عليه السلام - بود كه نفوذ و اعتباري بسيار در ميان مردم مكه داشت، و از تدبير و هوش و ذكاوت فوق العاده اي برخوردار بود، او خود را سپري نيرومند در برابر پيامبر - صلي الله عليه و آله - كرده بود و يار و ياور و حامي مهربان پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - بود.
ولي با نهايت تأسف اين هر دو يار وفادار، و دو شخصيت بزرگ و انسانهاي ايثارگر، در سال دهم هجرت به فاصله كمي چشم از جهان پوشيدند، و پيغمبر - صلي الله عليه و آله - را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا - صلي الله عليه و آله - از اين نظر تنها ماند.
شدت اندوه پيامبر - صلي الله عليه و آله - در سوگ اين دو شخصيت كه به حق هر كدام سهم قابل ملاحظه اي در پيشرفت اسلام داشتند، از اينجا روشن مي شود كه آن سال را «عام الحزن» نام نهادند يعني «سال غم و اندوه»!.
اما از آنجا كه خداوند هر نعمتي را از بندگان برگزيده اش مي گيرد نعمت ديگري را جانشين آن مي كند هر كدام از اين دو بزرگوار فرزندي از خود به يادگار گذاشتند كه درست نقش آن ها را ايفا مي كردند.
اميرمؤمنان علي - عليه السلام - يادگار «ابوطالب» همانند پدر حامي و مدافع و يار و ياور پيامبر - صلي الله عليه و آله - بود، قبلا نيز چنين بود اما بعد از ابوطالب جاي خالي او را نيز پر كرد.
و خديجه دخترش «فاطمه» را به يادگار گذاشت، دختري مهربان، فداكار و شجاع و ايثارگر كه همواره در كنار «پدر» بود و گرد و غبار و رنج و محنت را از قلب پاك پدر مي زدود.
اميرمؤمنان علي - عليه السلام - در آن هنگام 19 سال داشت در حالي كه حضرت فاطمه - سلام اللّه عليها- طبق احاديث معروف بيش از پنج سال از سن مباركش نگذشته بود، قابل توجه اينكه هر دو در خانه پيامبر - صلي الله عليه و آله - زندگي مي كردند و مونس ساعتهاي تنهائي پيامبر - صلي الله عليه و آله - بودند.
هنوز سه سال به هجرت باقي مانده بود، سه سال مملو از حوادث سخت و طوفانهاي شديد زندگي، مملو از مرارتها و ملالتها، مملو از آزارها و اهانتها و تلاشهاي دشمنان براي محو اسلام و مسلمين.
گاه دشمنان سنگدل، خاك، يا خاكستر بر سر پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي پاشيدند، هنگامي كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - خانه مي آمد، فاطمه - سلام اللّه عليها- خاك و خاكستر از سر و صورت پدر پاك مي كرد، در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي فرمود:
دخترم غمگين مباش و اشك مريز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر تواست.
گاه دشمنان در حجر اسماعيل اجتماع داشتند و به بتها سوگند مي خوردند كه هر كجا «محمّد» را پيدا كنند، او را به قتل برسانند.
فاطمه - سلام اللّه عليها- اين خبر را مي شنيد و به اطلاع پدر مي رساند تا مراقب بيشتري از خود كند و اين نشان مي دهد كه نه تنها در درون خانه كه در بيرون نيز فاطمه سلام اللّه عليها در فكر دفاع و نجات پدر بود.
در يكي از همان سالها، ابوجهل مشتي اراذل مكّه را تحريك كرد كه به هنگامي كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - در مسجد الحرام به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندي را بياورند و بر سر حضرت بيفكنند، هنگامي كه اين عمل انجام شد ابوجهل و اطرافيانش صدا به خنده بلند كردند و پيامبر - صلي الله عليه و آله - را به باد مسخره گرفتند.
بعضي از ياران، منظره را ديدند اما دشمن بيرحم چنان آماده بود كه توانائي بر دفاع نداشتند، ولي هنگامي كه اين خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه - سلام الله عليها - رسيد به سرعت به مسجد الحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و يارانش ر با شمشير زبان مجازات كرد، و به آن ها نفرين فرمود.
آري در آنجا كه گاهي مردن دلاور جرأت دفاع از پيامبر - صلي الله عليه و آله - را نداشتند، اين دختر شجاع و خردسال، حضور داشت و به دفاع از پيامبر - صلي الله عليه و آله - مي پرداخت.
اين دوران هر چه بود، سپري شد، پيامبر - صلي الله عليه و آله - عازم هجرت به مدينه گشت. فاطمه - سلام اللّه عليها- بايد موقتاً از پدر جدا شود و در خانه تنها بماند، تا زماني كه اجازه هجرت به او داده شود، در حالي كه 8 سال بيشتر از سن مباركش نمي گذشت. ولي همانگونه كه اميرمؤمنان علي - عليه السلام - در لحظات حساس و بحراني هجرت با خوابيدن در بستر پيامبر - صلي الله عليه و آله - امتحان ايثار و فداكاري خود را داد و بدن خويش را در معرض شمشيرهاي دشمن گذارد، فاطمه - صلي الله عليه و آله - نيز بدون جزع و بيتابي آمادگي خود را براي پذيرش اين رسالت جديد اعلام داشت.
ولي دوران جدائي او نمي توانست زياد طولاني باشد، و بايد در كنار پدر همچنان بماند. و در محيط مدينه همچون مكه به دفاع خود ادامه دهد، و گردو غبار اندوه و حوادث سخت را از قلب نوراني پدر بشويد، لذا بعد از چند روز به اتفاق چند نفر از همسران پيامبر - صلي الله عليه و آله - به همراهي امير مؤمنان علي - عليه السلام - به مدينه آمد.
حضرت فاطمه نه تنها در روزهاي عادي (هر چند پيامبر - صلي الله عليه و آله - روز عادي نداشت) بكله در روزهاي جنگ و طوفاني نيز همچون يك مرد شجاع در شعاعي كه مأموريت داشت، از پيامبر - صلي الله عليه و آله - دفاع مي كرد.
هنگامي كه جنگ «احد» پايان گرفت و تازه لشگر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پيامبر - صلي الله عليه و آله - با دندان شكسته و پيشاني مجروح هنوز در ميدان احد بود فاطمه سلام اللّه عليها با سرعت به «احد» آمد و با اينكه هنوز نوجوان كم سن و سالي بود فاصله ميان «مدينه» و «احد» را با پاي پياده و با شوق زياد طي كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره اش زدود، اما زخم پيشاني همچنان خونريزي مي كرد.
قطعه حصيري را سوزاند، و خاكستر آن را برجاي زخم ريخت و مانع خونريزي شد، و عجيبتر اينكه براي جنگي كه در روز بعد اتفاق مي افتاد. اسلحه براي پدر فراهم مي كرد.
در جنگ احزاب كه از پررنج ترين غزوات اسلامي بود، و در ماجراي فتح مكه در آن روز كه سپاه پيروزمند اسلام با احتياطهاي لازم آخرين سنگر شرك را از دست مشركان گرفت و خانه را از لوث وجود بتها پاك كرد، باز مي بينيم فاطمه سلام اللّه عليها در كنار پيامبر قرار گرفته، و به كنار خندق مي آيد و براي پيامبر - صلي الله عليه و آله - كه چند روز گرسنه مانده، غذاي ساده اي كه از قرض ناني تجاوز نمي كرد، تهيه مي كند، و به هنگام فتح مكه براي او خميه مي زند، آب براي شستشو و غسل آماده مي كند، تا گردو غبار را از تنش بشويد و لباس پاكيزه اي بپوشد و رهسپار مسجد الحرام شود.

آيت الله مكارم شيرازي - بانوي نمونه


دسته ها :
دوشنبه نوزدهم 1 1392 11:32
X