شهاب مرادي
از ديرباز در حوزه هزار ساله نجف اشرف هفتم صفر را روز شهادت امام مجتبي عليه السلام مي دانند و شيعيان عراق و ساير كشورها نيز در اين روز براي سبط اكبر؛ امام مجتبي عليه السلام اقامه عزا مي كنند اما در ايران شهادت سبط اكبر بيست و هشتم صفر است همزمان با رحلت پيامبر اعظم. چرا؟ به دليل اختلاف روايت؛ دو قول براي روز شهادت امام حسن مجتبي نقل شده است:
1. بيست و هشتم صفر؛ بر اساس نقل شيخ كليني و شيخ مفيد و شيخ طبرسي. رضوان الله عليهم
2. هفتم صفر ؛بر اساس نقل شهيد اول ، كفعمي ، شيخ بهايي ، علامه مجلسي ، مرحوم صاحب جواهر ، شيخ كاشف الغطاء و محدث قمي. رضوان الله عليهم
هر چند حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي موسس معظم حوزه علميه قم فقط هفتم صفر براي امام مجتبي اقامه عزا مي كردند و به امر ايشان در آن روز بازار هم براي اقامه عزا تعطيل مي شده و هنوز هم در برخي از بيوت مراجع در قم روز هفتم صفر براي امام مجتبي روضه برپا مي شود اما همچنان در تقويم رسمي كشور هفتم صفر روز ولادت امام موسي بن جعفر عليهما السلام درج مي شود كه بنابر برخي پژوهش هاي انجام شده قطعا ماه ولادت ايشان ذي الحجه است و هفتم صفر ولادت آقا موسي بن جعفر سلام الله عليه نيست!
و اگر هم ولادت باشد نكته مهم اين است كه محرم و صفر ماه حزن اهل بيت است و بسياري از بزرگان ما مانند استاد فقيد ما آقاي مجتهدي رحمه الله تقيّد داشتدند كه در روز هفتم صفر مجلس روضه تشكيل شود و روضه امام مجتبي يا امام كاظم خوانده شود و تاكيد مي كردند اين روزها حتي اگر تولد امام معصوم هم باشد، روز سرور نيست، روزهاي اسارت اهل بيت امام حسين و ماه حزن است! و نكته جالبي كه مي فرمودند اين بود كه "چون ناصرالدين شاه تولدش در اين روز بود و براي اينكه روز تولدش مصادف با شبِ وفات امام جسن مجتبي نباشد تا بتوانند جشن بگيرند اين دست كاري را در تقويم كرده اند." كه در حد يك احتمال مي شود پذيرفت اما قابل تامل است چون واقعا تولد او در همين روز بوده ششم صفر و قبل از آن قول بيست و هشتم مرسوم نبوده و الان هم فقط منحصر به ايران است!
به هر حال سيره مراجع عظام و نظرشان در مورد جشن در ماه صفر همين است و عموم آنها با برگزاري مجلس شادي در ماه صفر كه ماه حزن اهل بيت است مخالف هستند.
چقدر خوب است كه فقط يك روز يعني هفتم صفر -با توجه به قوت اين قول- به شهادت امام مجتبي اختصاص داده شود تا هم با ساير شيعيان هماهنگ شويم و هم در ايام آخر صفر مجال كافي براي طرح مباحث هويتي و اعتقادي در مورد رسول خدا صلي الله عليه و آله باشد و هيچ يك از دو مناسبت، در يك روز، تحت الشعاع ديگري قرار نگيرد.
اين موضوع در دو جلسه اخير خطباي برتر كشور با حضور معاريف اهل منبر و رسانه در حوزه علميه قم مطرح و بحث شد و مقرر شد تا مراتب از سوي حوزه جهت طي مراحل قانوني به شوراي فرهنگ عمومي منعكس شود. البته اصلاح اين قبيل موارد بيشتر به اهتمام همه ما خصوصا اهالي منبر و هيئتي ها برمي گردد كه لازم است به اين موضوع و اهميت آن توجه كنند.
امام حسن ـ عليه السلام ـ داراي قلبي پاك و رئوف نسبت به دردمندان و تيره بختان جامعه داشتند و با خرابهنشينان دردمند و اقشار مستضعف و كمدرآمد همراه و همنشين ميشدند و دردِ دلِ آنها را با جان و دل ميشنيدند و به آن ترتيب اثر ميدادند، و در اين حركت انساندوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند نيز هيچگاه هر ضعيف، ناتوان و درمانده، نااميد از درب خانه آن حضرت برنميگشت، حتّي خود ايشان به سراغ فقرا ميرفتند و آنها را به منزل دعوت ميكردند و به آنها غذا و لباس ميدادند.1
امام حسن ـ عليه السّلام ـ تمام توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه به كار ميگرفت و اموال فراواني در راه خدا ميبخشيد، مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگاني پر افتخار ايشان، بخششهاي بيسابقه و انفاقهاي بسيار بزرگ و بينظيري ثبت كردهاند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايي خود را در راه خدا خرج كردند و سه بار نيز ثروت خود را به دو نيم كردند و نصف آن را براي خود و نصف ديگر را در راه خدا به فقرا بخشيدند.2
از ابن شهر آشوب روايت شده كه روزي امام حسن ـ عليه السّلام ـ بر جمعي از گدايان گذشت كه پارهاي چند از نان خشكها را بر روي زمين گذاشتهاند و ميخورند، چون نظر ايشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت كردند و حضرت از اسب پياده شدند و فرمودند: خدا متكبّران را دوست نميدارد و با ايشان نشستند و از طعام ايشان تناول كردند و سپس از همه گدايان خواستند كه براي صرف غذا به خانه حضرت بروند و حضرت بر ايشان طعامهايي نيكو حاضر ساختند و به لباسهاي فاخر همه آنها را مزيّن ساختند.3
تاريخ از بخشندگيهاي امام حسن ـ عليه السّلام ـ داستانهاي فراوان به ياد دارد مثلاً روزي عربي به نزد ايشان آمد و درخواست كمك كرد و امام دستور دادند كه آنچه موجود است به او بدهند و قريب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابي بخشيدند.4
نسبت به كرامتهاي امام حسن ـ عليه السّلام ـ داستانهاي زيادي در تاريخ آورده شده است كه جاي ذكر همه آنها نيست. امّا وقتي از خود امام پرسيدند، چرا هرگز سائلي را نااميد برنميگردانيد؟ فرمودند: من هم به درگاه خدا سائلي هستم و ميخواهم كه خدا محروم نسازد و شرم دارم كه با چنين اميدي سائلان را نااميد كنم. خداوندي كه عنايتش را به من ارزاني ميدارد، ميخواهد كه من هم به مردم كمك كنم،5 لذا به خاطر اين بخشندگيها و كارهاي نيكويي كه از امام حسن ـ عليه السّلام ـ در مسير خير، احسان و كمك به طبقات درمانده و نيازمند انجام ميگرفت و آنچه را كه داشت به آنها ميبخشيد باعث شده كه به ايشان كريم اهل بيت گفته شود.
پس با توجه به كرامتها و بخششهاي كمنظير و گاهي بينظير آن امام بزرگوار لقب «كريم» برازنده آن حضرت است. البته بايد توجه داشت كه همه ائمه نور واحد هستند و همه داراي تمام فضايل و كرامات هستند. هر چند كه شرايط زمان و مكان در بروز و برجستهتر شدن برخي از اوصاف آنها دخيل بوده است.
تنظيم: گروه دين و انديشه تبيان
منابع:
[1] . زماني، احمد، حقايق پنهان، نشر دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ اوّل، سال 1375، ص 268.
[2] . قمي، شيخ عباس، منتهي الآمال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1374، قم، ج1، ص 417 ـ پيشوايي، مهدي، سيره پيشوايان، نشر مؤسسه تحقيقاتي امام صادق، چاپ دوّم، 1374، ص 90.
[3] . مجلسي، محمد باقر، جلاء العيون، نشر انتشارات علميه اسلاميه، ص 241.
[4] . شيخ عباس، قمي، منتهي الآمال، پيشين، ص 418.
[5] . قرشي، باقر شريف، زندگاني امام حسن ـ عليه السّلام ـ ، ترجمه فخر الدين حجازي، تهران: نشر بعثت، چاپ اوّل، 1376، ص135.
دختر بدرالدجا امشب سه جا دارد عزا
گاه مي گويد پدر گاهي حسن گاهي رضا
با اصلاح بخش حدود، قصاص و ديات قانون مجازات اسلامي، مابقي نرخ ديه زن از طريق بيمه مركزي پرداخت ميشود.
جواد طهماسبي، مديركل تدوين لوايح قوه قضائيه در گفتوگو با خبرنگار قضايي فارس با اعلام اين خبر گفت: بخش كليات لايحه مجازات اسلامي در مقايسه با قانون قبلي از نظر كمي و كيفي پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي داشته است.
وي با اشاره به افزايش مواد قانون مجازات اسلامي در بخش كليات اظهار داشت: در لايحه جديد قانون مجازات اسلامي شاهد 214 ماده در بخش كليات هستيم و اين در صورتي است كه در قانون قبلي 62 ماده را شاهد بوديم.
مديركل تدوين لوايح قوه قضائيه در ادامه تصريح كرد: مسائلي همچون مجازاتهاي خاص افراد زير 18 سال، مجازاتهاي جايگزين زندان، تعويق صدور حكم و غيره از جمله موضوعاتي است كه در لايحه جديد قانون مجازات اسلامي گنجانده شده است.
وي افزود: نوآوري در قانون مجازات اسلامي نسبت به قوانين قبلي نه تنها افزايش پيدا كرده بلكه خلاء هاي قانوني در اين زمينه نيز برطرف شده است.
طهماسبي درباره بخش حدود، قصاص و ديات در لايحه جديد قانون مجازات اسلامي گفت: يكي از نوآوريها در لايحه قانون مجازات اسلامي برابري ديه زن با مرد است، به اين صورت كه در قانون جديد مابقي نرخ ديه زن از طريق صندوق تأمين خسارت هاي بدني بيمه مركزي پرداخت ميشود.
يك سال و نيم بعد تو سينه زدم حسين
اتش به جان اهل مدينه زدم حسين
يك سال و نيم بعد تو فرياد مي زدم
در مسجدالنبي زدلم داد مي زدم
يك سال و نيم با پدر خسته گفته ام
از محمل برهنه و كت بسته گفته ام
يك سال و نيم با حسن از كوفه گفته ام
يك كوچه نه از غم صد كوچه گفته ام
يك سال و نيم نيمه ي شب بهر مادرم
گفتم حكايت سم اسبان و پيكرت
يك سال و نيم بعد تو خوابم نبرده است
زينب طعام سير پس از تو نخورده است
يك سال و نيم زينب تو بودو زمزمه
خجلت ز روي مادر سردار القمه
يك سال و نيم ناله ام البنين حسين
مي زد مرا كنار بقيع بر زمين حسين
يك سال و نيم پيراهنت اشك من گرفت
شيب الخضيب زخم تنت اشك من گرفت
يك سال و نيم فكر سرت روي نيزه ها
يك لحظه ها هم نكردنه برادر مرا رها
يك سال و نيم ياد سرت در ميان تشت
از قلب پاره پاره خواهر جدا نگشت
يك سال و نيم زينب تو بود و اضطراب
يك خاطراست كشته مرا مجلس شراب
بيست و هشتم ماه صفر:
در چنين روزى، در سال يازدهم هجرى، رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) وفات يافت و همه مورّخان اتّفاق دارند كه روز وفات آن حضرت، روز دوشنبه بود و آن حضرت به هنگام وفات شصت و سه سال از عمر مباركشان مى گذشت.
رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در سنّ چهل سالگى به رسالت مبعوث شد و سپس سيزده سال در مكّه مردم را به توحيد و خداپرستى دعوت كرد و در سنّ پنجاه و سه سالگى به مدينه هجرت نمود و ده سال نيز در مدينه ـ با تشكيل حكومت اسلامى و با تلاش پى گير و مستمرّ ـ به مبارزه با شرك و كفر و ظلم و ستم پرداخت; در اين مدّت، مردم زيادى از مناطق مختلف به آن حضرت ايمان آوردند و اسلام روز به روز گسترش يافت، تا آن كه در 28 صفر سال يازدهم از اين جهان رحلت فرمود.
حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام)، آن حضرت را غسل داده و كفن نمود و بر آن حضرت نماز گزارد و آنگاه مردم گروه گروه بر پيكر شريفش نماز گزاردند و سپس على(عليه السلام) آن حضرت را در حجره اش در همان محلّى كه از دنيا رفته بود دفن فرمود.
از «انس بن مالك» روايت شده است كه وقتى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را به خاك سپرديم، حضرت فاطمه(عليها السلام) به سوى من آمد و گفت: اى انس! چگونه راضى شديد كه خاك بر چهره رسول خدا بريزيد، آنگاه گريست.
و مطابق نقل ديگرى، آن حضرت مقدارى از خاك قبر پدر گراميش را برداشت و بر ديدگانش نهاد و گفت:
ماذا عَلَى الْمُشْتَمِّ تُرْبَةَ اَحْمَدَ
اَنْ لا يَشُمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِيا
سزاوار است بر كسى كه تربت احمد را ببويد
براى هميشه روزگار، دگر عطرى نبويد
صُبَّتْ عَلىَّ مَصآئِبُ لَوْ اَنَّها
صُبَّتْ عَلَى الاَْيّامِ صِرْنَ لَيالِيا.
مصيبت هايى بر دل و جانم فرود آمد كه اگر
بر روزهاى روشن وارد شود، شبهاى تار مى گردند
همچنين بنا بر نقل جمعى از علما و مورّخان، روز بيست و هشتم صفر سال 50 هجرى، روز شهادت امام حسن مجتبى(عليه السلام) است و اين روايت بيشتر در ميان شيعيان مشهور است تا روايت هفتم ماه صفر.
روز آخر ماه صفر:
بنا بر قول «شيخ طبرسى» و «ابن اثير» آخر ماه صفر سال 203 هجرى، روز شهادت امام رضا(عليه السلام) است كه در سنّ پنجاه و پنج سالگى، توسّط مأمون عبّاسى مسموم شده و به فيض شهادت نائل آمدند.
پيامبر اعظم(ص)
امشب آغازِ مصيبت مي شود
فتح باب درد و غربت مي شود
ناله ي زهرا شود امشب بلند
ناله دارد از وجودي دردمند
در غريبي رحمةٌ للعالمين
جان سپارد از شرار زهر كين
قاتل او خانگي و آشناست
خائن و پست و لعين و بي حياست
لحظه هاي آخر خير البشر
اشك مي بارد علي خون جگر
فاطمه دور سرش پر مي زند
ديده تر، بر سينه و سر مي زند
اي پدر زود است از پيشم مرو
مي كني محزون و دل ريشم مرو
اي كه هستي مقتداي عالمين
تو مرو جان حسن جان حسين
لحظه اي تا ديده اش را باز كرد
با محبّت دخترش را ناز كرد
دخترم با گريه آزارم مده
ديگر امشب وقت رفتن آمده
غم مخور اي نور چشمان همه
زود مي آيي كنارم فاطمه
بعد من اي روح و ريحان پدر
عمر تو كوتاه مي گردد دگر
بعد من كار تو مشكل مي شود
درد و غربت بر تو حاصل مي شود
اي كه هستي مصطفاي منجلي
بعد من جان تو و جان علي
مرتضي بر من كه نور ديده است
بارها دور سرم گرديده است
بارها گشته بلا گردان من
آمده تا جان كند قربان من
كن تلافي، مرتضي را يار باش
يار او بين در و ديوار باش
باش آگه دختر دلخسته ام
دست او را با صبوري بسته ام
ريسمان ديدي اگر بر گردنش
پهلويت را كن سپر بر دشمنش
گو ميان شعله هاي آتشين
من فدايت يا اميرالمؤمنين
كينه هاي بدر افشا مي شود
خصم بر قتلت مهيّا مي شود
از خلافت، ناكسي دم مي زند
بر رخت سيليِ محكم مي زند
دين فقط با خون تو گردد درست
مي روم امّا دل من پيش توست
در جنان من بيقرارت مي شوم
فاطمه! چشم انتظارت مي شوم
پيامبر اعظم(ص)
بس كه از آه، دل شعله ورت مي سوزد
با تماشاي تو قلب پدرت مي سوزد
اي جگرگوشه ي من شعله مزن بر جگرم
جگرم سوخت ز بس كه جگرت مي سوزد
زودتر از همه پيش پدرت مي آيي
زودتر از همه شمع سحرت مي سوزد
زير پرهاي تو آرام گرفتم بابا
حيف از آن روز كه تو بال و پرت مي سوزد
بعد من هر چه بلا هست سرت مي آيد
بعد من واي كه پا تا به سرت مي سوزد
گاه در كوچه اي از درد زمين مي افتي
گاه از دست كسي چشم ترت مي سوزد
گاه در پشت در خانه ي خود مي نالي
چشم وا مي كني و دور و برت مي سوزد
يك طرف دست تو در پاي علي مي شكند
يك طرف دختركت پشت سرت مي سوزد
از صداي تو در آن شعله علي مي فهمد
كه اگر فضّه نيايد پسرت مي سوزد
اميرمومنان(ع) هيزم جمع مي كرد و آب از چاه مي كشيد و شخم مي زد و از دسترنج خود هزار برده آزاد كرد و به جارو كردن خانه مي پرداخت و فاطمه(س) نيز با دستانش گندم را آرد و آن را خمير مي كرد و نان مي پخت.
خدا در قرآن درباره حضرت داوود(ع) مي فرمايد: و به او فن زره سازي را كه به سود شماست آموختيم، تا شما را در جنگ هايتان از آسيب هاي سخت و سلاح ها حفظ كند. پس آيا شما سپاسگزار نعمت هاي ما خواهيد بود؟(1)
پيامبر(ص) فرمود: هيچ كس غذايي بهتر از غذاي فراهم آمده از كار خويش نخورد و داود پيامبر از دست رنج خود مي خورد.(2)
اميرمومنان(ع) مي فرمايد: خداي عزوجل به داود(ع) وحي فرمود كه تو بنده خوبي هستي به شرط آنكه از بيت المال ارتزاق نكني و با دستان خويش كار كني.
داود(ع) 40 روز گريست، آنگاه خدا به آهن وحي فرمود كه براي بنده ام داود نرم شو. آهن به فرمان خدا براي او نرم شد و داود هر روز زرهي مي ساخت و آن را به هزار درهم مي فروخت و از بيت المال بي نياز شد.(3)
شخصي به امام صادق(ع) عرض كرد: من نمي توانم با دستم كار كنم و راه تجارت را نيز به خوبي نمي دانم و اكنون محروم و محتاج هستم، آن حضرت (ع) فرمود: كارگري كن و بر سر خود بار ببر تا از مردم بي نياز شوي. رسول خدا (ص) هم سنگي بر شانه خود حمل كرد و در يكي از ديوارهاي باغ خود به كار برد كه آن سنگ هنوز در آنجا هست.(4)
امام صادق(ع) فرمود: اميرمومنان(ع) هيزم جمع مي كرد و آب از چاه مي كشيد و شخم مي زد و از دسترنج خود هزار برده آزاد كرد و به جارو كردن خانه مي پرداخت و فاطمه(س) نيز با دستانش گندم را آرد و آن را خمير مي كرد و نان مي پخت.(5)
راوي مي گويد: وقتي اميرمومنان(ع) از جهاد فارغ مي شد به آموزش مردم و داوري در ميان آنان مي پرداخت و هرگاه از آن نيز فارغ مي شد در باغ خويش مشغول به كار مي شد و با اين وصف به ذكر خداي جل جلاله اشتغال داشت.(6)
حسن بن علي بن ابي حمزه از پدرش نقل مي كند كه گفت: امام موسي كاظم(ع) را ديدم كه در زمين خود كار مي كرد و پاهاي او غرق عرق شده بود.
گفت: فدايت شوم!كارگران كجايند؟ فرمود: اي علي! كساني با دست خود در زمين خويش كار كردند كه از من و پدرم برتر بودند.
گفتم" كدام كسان؟ فرمود: رسول خدا(ص) و اميرمومنان(ع) و همه پدرانم با دست خود كار مي كردند و اين سيره انبيا ، رسولان و صالحان است.(7)
ابوعمرو شيباني گويد: امام صادق(ع) را ديدم كه بيلي در دست و پوششي درشت بر تن داشت و در باغ خود كار مي كرد و عرق از بدنش فرو مي ريخت، عرض كردم: فدايت شوم! بيل را به من بدهيد تا به جاي شما كار كنم. فرخود: من چنان دوست دارم كه شخص در گرماي آزاردهنده آفتاب، براي تاميين نيازهاي زندگي خود رنج بكشد.(8)
پي نوشت ها:
1.سوره انبيا، آيه 80
2.كنزالعمال،ج4، ص8
3.الكافي،ج5،صفحه74
4.الكافي، ج5، ص76-77
5.الفقيه.ج3.ص169
6.عدة الداعي.ص111
7.الفقيه، ج3، ص162
8.الكافي، ج5، ص76
منبع: خبرگزاري شبستان/عقيق
البته در كلمات كمي تفاوت دارن
امام علي عليه السلام :هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست ··· باطل، آن است كه بگويي: «شنيدم» و حق، آن است كه بگويي: «ديدم».
نهج البلاغة : الخطبة 141.