معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2083749
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
مامون كه پس از دعوت از امام رضا (ع) به خراسان براي جلوگيري از قيام هاي عليه خود، اين امام را در سال ۱۹۸ ق. مسموم و به شهادت رساند، بي شك اين شقاوت و قساوت را از پدر (هارون الرشيد) و مادر خود به ارث برده بود و ريشه اي اين خباثت را بايد از زمان انعقاد نطفه ي وي جست و جو كرد كه ماجرايي خواندني دارد.

بنا به نقل از حيوه الحيوان دميري؛ مامون پس از كشتن امين (برادر خود) با زبيده خاتون مادر وي ملاقات كرد و عذرهاي فراوان خواست ولي هر چه عذرخواهي مي نمود جوابي نمي شنيد. در اين بين متوجه شد كه مادر زيرزباني سخناني مي گويد ولي معناي آن را متوجه نمي شود. مأمون گفت: مادر مرا نفرين مي كني؟ گفت: نه. ولي مامون همچنان اسرار ورزيد تا بداند مادرش چه مي گويد!؟ تا اين كه زبيده چنين گفت: من به ياد مي آورم مطلبي را كه تمام مقدرات تور كشتن پسرم (حتي به قتل رساندن امام رضا (ع) توسط وي در آينده) از همان ماجرا رقم مي خورد! و آن ماجرا اين است:

شرط هايي كذايي!

روزي با پدرت شطرنج بازي مي كرديم، به شرط آن كه هر كس برد، آنچه از فرد بازنده خواست عملي كند. در اين بين پدرت بر من پيروز گرديد و شرط عجيب خود را براي گذاشت: وي (هارون الرشيد) گفت: بايد دور قصر را برهنه و عريان بگردي! و من هر چه عذر خواستم قبول نكرد و بالاخره خواسته ي او را عملي كردم.


پس از آن دوباره شروع به بازي كرديم و اين دفعه من بر او غالب آمدم و به وي گفتم: بايد در آشپزخانه قصر با قبيح ترين و زشت ترين كنيزان عمل زناشويي را انجام بدهي! و پدرت هر چه من را التماس نمود و حتي گفت كه خراج يك سال مصر را به من مي دهد، ولي من قبول نكردم و دست او را گرفتم و بردم ميان آشپزخانه، و خوب گشتم و كنيزي بدشكل تر از مادر تو «راجل» پيدا نكردم و گفتم بايد با اين كنيز، آن عمل را انجام بدهي! او اجباراً اين عمل را انجام داد و نطفه ي تو منعقد شد، حالا در ذهنم اين ماجرا به ياد آمد و داشتم بر زير لب به خود مي گفتم: «لَعَن الله اللجاج»، خدا لعنت كند مرا كه به فشار و اصرار سبب قتل پسر خودم شدم!


همانطور كه ذكر شد بي شك نطفه اي كه به اين شكل، آن هم تنها بر سر قمار منعقد گردد حاصي از اين بهتر (برادركشي و امام كشي) نخواهد داشت.


مرگي عجيب!

مامون پس از دوران حكومت خود و انجام بي رحمانه ترين امور از جمله كشتار اعضاي خاندان نبوي ؛ سركوب قيام عاي علوي و... سرانجام روزگار حكومت و زندگي اش در سال ۲۱۸ ق به سر آمد و اجل او فرا رسيد. ولي مرگ او نيز مانند تولدش منحصر به فرد بود!


مامون كه پس از فتوحات روم راهي پايتخت خود بود، در مسير بازگشت از چشمه اي بنام «بذيذون» كه معروف به «عشيره» بود گذر نمود و به دليل آب و هواي مناسب و منظره ي دلگشا و سبز و خرمي كه داشت، مامون دستور داد در آنجا سپاه توقف كند تا از هواي اين منطقه مدتي استفاده نمود و سپس راهي ديار خود گردند.


محمدباقر مدرس بستان آباد مي نويسد: براي مامون روي چشمه جايگاه بسيار زيبايي از چوب آماده كردند و وي در آنجا مي ايستاد و صافي آب را تماشا مي نمود. در اين هنگام كه مامون غرق در تماشاي آب بود، يك ماهي بسيار زيبا به اندازه ي نصف طول دست و نقره اي رنگ آشكار شد.


مامون گفت هر كس اين ماهي را بگيرد يك شمشير جايزه دارد. يكي از سربازان خود را به آب انداخت و ماهي را گرفت و بيرون آورد و همين كه به تخت و جايگاه مامون رسيد، ماهي خود را به شدت تكان داد و از دست او خارج شد و در آب افتاد. بر اثر افتادن ماهي در آب، مقداري از آب بر صورت و گلوگاه مامون رسيد و در همان لحظه ناگهان لرزش بي سابقه اي تمام وجود او را فرا گرفت!


سرباز براي مرتبه دوم به آب پريد و ماهي را گرفت و مامون اين بار دستور داد آن را كباب كنند. ولي لرز به طوري شدت يافت كه هر چه لباس زمستاني و لحاف بر روي او مي انداختند آرام نمي شد و پيوسته فرياد مي زد: «البرد البرد» سرما سرما. در اين بين ماهي را كه بريان شده بود برايش آوردند ولي وي به حدي در ناراحتي و فشار بود كه نتوانست حتي لقمه اي از آن را بخورد.


معتصم كه برادر مأمون بود و پس از وي به حكومت رسيد فوراً دستور داد تا براي وي پزشكان سلطنتي را حاضر كنند و وي را معالجه كنند. پس از معاينه مامون پزشكان گفتند: ما از معالجه ي وي عاجزيم! اين حالت لرز و ضربان نبض بي شك نشانگر مرگ وي است و تا حالا در طب، مانند اين بيماري رخ نداده است.


مامون كه حالش بسيار وخيم شده بود و لحظه اي لرز و لحظه اي چنان تب مي نمود كه از بدنش مانند چشمه هاي جوشان عرق خارج مي شد، دستور داد تا وي را به جاي بلندي ببرند تا يك مرتبه ديگر سپاه و سربازان خود را ببيند.

در سفينه البحار، جلد ۱، اين گونه نقل است: شب بود، مامون را به جاي بلندي بردند، همين كه چشمش به سپاه بي كران در خلال شعاع آتش هايي كه كنار خيمه ها افروخته بود افتاد و به رفت و آمد سربازان نگاهي كرد كه همه با خود مشغول و از مامون بي خبرند يك مرتبه رو به آسمان كرده، گفت: «يا من لايزال ملكه ارحم من يزال ملكه» اي آن كه پادشاهي او زوال پذير نيست، رحم كن بر كسي كه پادشاهيش به پايان رسيده.


سپس او را به جايگاه خودش بردند و معتصم (برادرش- خليفه بعدي) كسي را گماشت تا شهادتين را به وي تلقين كنند. سپس آن مرد با صداي بلند كلمات شهادتين را مي گفت و در اين بين «ابن ماسويه» پزشك مخصوص مامون گفت: فرياد نكش. الان مامون با وضع موجودي كه دارد فرق بين پروردگار و «ماني» نقاش را نمي شناسد و در همين بين مامون چشم هايش باز شد، چنان بزرگ و قرمز شده بود كه هر بيننده اي را دچار وحشت مي كرد و در همين حال مي خواست «ابن ماسويه» را با دست خود فشار دهد ولي قدرت نيافت و چشم از دنيا بست.

اين ماجرا در روز پنجشنبه هيجدهم رجب سال ۲۱۸ ق. رخ داد و سپس جنازه ي او را به طرسوس حمل كردند و به خاك سپردند.


مجازات عمل

مامون هنگام خوراندند انار يا انگور زهرآلود به امام رضا (ع) خدا را به ياد نياورد و با كمال بي شرمي بنا به گفته ابي صلت هروي، بر بالين امام (ع) حاضر گرديد و با تزوير گريه مي كرد، در حالي كه امام مانند فردي مار گزيده و ماهي به خشكي افتاده به خود مي پيچيد...

در اين هنگام مامون هيچ گاه فكر نمي كرد چه سرنوشتي براي وي رغم خواهد خورد به نحوي كه سفينه البحار اظهار مي كند شايد ظهور ماهي و آب در قبر امام هشتم براي تنبيه و آگاهي آن ملعون بوده است به نحوي كه خداوند انتقام حجه خود را بوسيله ماهي خواهد گرفت و البته مدرس بستان آباد نيز مي گويد: ممكن است اين ادعا هم صحيح باشد كه مرگ مامون به وسيله ي ماهي و لرز شديد به علت اين بوده كه امام رضا (ع) در اثر زهر، هنگام شهادت مانند ماهي به خاك افتاده مي لرزيده اند و شايد اين گونه به شهادت رساندن اين امام مظلوم بايد براي مامون كه خود نظاره گرد بود پيش مي آمده تا به عمق بي رحمي خود پي ببرد.



منبع:قدس آنلاين

دسته ها : امام رضا(ع)
شنبه بیست و سوم 10 1391 10:16
X