ذيحجه از جمله ماههاي قمري است كه وقايع تاريخي بسياري در دل آن نهفته است كه هر يك اثري عميق بر تاريخ اسلام گذاشتهاند، از جمله وقوع شق القمر، بخشيدن فدك به حضرت زهرا(س) و به غارت بردن حجرالاسود .
شق القمر
طبق روايات مشهور، مشركان نزد رسول خدا(ص) آمدند و گفتند: اگر راست مى گويى و تو پيامبرى، ماه را براى ما دو نيم كن، فرمود: اگر اين كار را انجام دهم، ايمان مى آوريد؟ عرض كردند آرى!!
شب چهاردهم ماه بود پيامبر از پيشگاه پروردگار تقاضا كرد آنچه خواسته اند به او بدهد ناگهان ماه به دو نيم شد و رسول خدا(ص) آنها را يك يك صدا زد و فرمود: ببينيد، خداوند در سوره قمر مى فرمايد: «اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وانْشَقَّ القَمَر واِنْ يَرَوا آيةً يُعْرِضوُا وَ يَقوُلُوا سِحرٌ مُسْتَمِر» يعنى قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت پيامبر(سوره قمر، آيه ۱) آخر الزمان مبعوث شده و بعث آن، دليل بر نزديك شدن قيامت است و ماه به معجره او شكافت ولى كافران هنگامى كه نشانه بر صدق دعوت پيامبر(ص) را مى بينند اعراض كرده و مى گويند اين سحرى هميشگى است كه مكرر از او سر مى زند.
اكتشافات و مطالعات امروز چنين امرى را نه تنها محال نمى داند بلكه نمونه هاى آنها مشاهده مى شود مثلا پيدايش منظومه هاى شمسى كه اول جزء خورشيد بودند بعد جدا شدند و نيز شهابها، سنگهاى آسمانى هستند كه از كرات جدا مى شوند، اين دليل متقن است كه در اجرام آسمانى جدا شدن امكان پذير است.
بخشيدن فدك به حضرت زهرا(س)
در چهاردهم ذيحجه سال هفتم هجرى قمرى فدك به حضرت زهرا بخشيده شد و حضرت پيامبر(ص) در اين بخشش شاهد گرفتند. قول ديگر ۱۵ رجب است.
جبرئيل نازل شد و از طرف خداوند عرضه داشت: فدك را به فاطمه(س) عطا كن. پيامبر(ص) به حضرت زهرا فرمود: «خداوند فدك را براى پدرت فتح كرد و چون لشكر اسلام آن را فتح نكرده مخصوص من است. خداوند دستور داده آن را به تو بدهم. از سوى ديگر مهريه مادرت حضرت خديجه(س) بر عهده پدرت مانده و پدرت در قبال مهريه مادرت و به دستور خداوند، فدك را به تو عطا مى كند. آن را براى خود و فرزندانت بردار و مالك آن باش».
حضرت زهرا عرض كرد: تا شما زنده ايد بر من و مال من صاحب اختيار هستيد. پيامبر فرمود: «ترس از آن دارم كه نااهلان تصرف نكردن تو را در زمان حياتم، بهانه اى قرار دهند و بعد از من آن را از تو منع كنند».
حضرت فاطمه عرض كرد: آن گونه كه صلاح مى دانيد عمل كنيد. پيامبر(ص) اميرالمؤمنين(ع) را فرا خواند و فرمود: «سند فدك را به عنوان بخشوده و اعطاى پيامبر بنويس و ثبت كن». على(ع) آن را نوشت و پيامبرو اُم ايمن شهادت دادند، سپس پيامبر(ص) فرمود: اُم ايمن زنى از اهل بهشت است.
به غارت بردن حجر الاسود
چهاردهم ذيحجه سال ۳۱۷ هجرى قمرى قرامطه به سر كردگى ابوطاهر قرمطى وارد مكه شدند و دست تعدى بر مسلمين بردند و بسيارى را در مسجدالحرام كشتند و در چاه زمزم ريختند.
آنها جامه كعبه را برداشته و بين خود تقسيم كردند، اموال حاجيان و خانه هاى مكه را غارت كردند و در كعبه و حجرالاسود را از جا كندند و حجرالاسود را با خود به هَجر بردند كه بيش از بيست سال نزد آنها بود.
امير بغداد و عراق پنجاه هزار دينار به آنها داد تا حجرالاسود را برگردانند، ولى قبول نكردند، تا اينكه در زمان مطيع الله در سال ۳۳۹ هجرى قمرى به دستور عبيدالله مهدى اسماعيلى حجرالاسود را به مكه برگرداندند.
1-تاريخ وقوع اين معجزه
در اينكه اين معجزه در زمان رسول خدا(ص)و در مكه انجامشده اختلافى در روايات و گفتار محدثين نيست و مسئلهاجماعى است،ولى در مورد تاريخ آن اختلافى در رواياتو كتابها بچشم مىخورد.
از مرحوم طبرسى در اعلام الورى و راوندى در خرائج نقل شده كه گفتهاند اين داستان در سالهاى اول بعثت اتفاق افتاد (1) ولىمرحوم علامه طباطبائى در تفسير الميزان در دو جا ذكر كرده كهاين ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد (2) و در يكجاى آن از پارهاى روايات نقل كرده كه:
اين داستان در آغاز شب چهاردهم ذى حجه پنجسال قبل ازهجرت اتفاق افتاد.و مدت آن نيز اندكى بيش نبود.
2-چگونگى ماجرا
در روايات مختلفى كه در تواريخ شيعه و اهل سنت ازابن عباس و انس بن مالك و ديگران نقل شده عموما گفتهاند:
اين معجزه بنا بدرخواست جمعى از سران قريش و مشركان مانندابو جهل و وليد بن مغيره و عاص بن وائل و ديگران انجام شد،بدينترتيب كه آنها در يكى از شبها كه تمامى ماه در آسمان بود بنزدرسول خدا(ص)آمده و گفتند:اگر در ادعاى نبوت خود راستگو وصادق هستى دستور ده اين ماه دو نيم شود!رسول خدا(ص)
بدانها گفت:اگر من اينكار را بكنم ايمان خواهيد آورد؟
گفتند:آرى،و آنحضرت از خداى خود درخواست اين معجزه راكرد و ناگهان همگى ديدند كه ماه دو نيم شد بطورى كه كوهحرا را در ميان آن ديدند و سپس ماه به هم آمد و دو نيمه آن به همچسبيد و همانند اول گرديد،و رسول خدا(ص) دوبار فرمود:
«اشهدوا،اشهدوا»يعنى گواه باشيد و بنگريد!
مشركين كه اين منظره را ديدند بجاى آنكه به آنحضرتايمان آورند گفتند!«سحرنا محمد»محمد ما را جادو كرد،و ياآنكه گفتند:«سحر القمر،سحر القمر»ماه را جادو كرد!
برخى از آنها گفتند:اگر شما را جادو كرده مردم شهرهاىديگر را كه جادو نكرده!از آنها بپرسيد،و چون از مسافرانو مردم شهرهاى ديگر پرسيدند آنها نيز مشاهدات خود را در دو نيمشدن ماه بيان داشتند (3) .
و در پارهاى از روايات آمده كه اين ماجرا دو بار اتفاق افتادولى برخى از شارحين حديث گفتهاند:منظور از دو بار همان دوقسمتشدن ماه است نه اينكه اين جريان دو بار اتفاق افتادهباشد. (4) و البته مجموع رواياتى كه درباره اين معجزه وارد شده حدود بيست روايت ميشود كه در كتابهاى حديثى شيعه و اهل سنتمانند بحار الانوار و سيرة النبوية ابن كثير و در المنثور سيوطى وديگران نقل شده
فروتني پيامبر
مانند بندگان غذا ميخورم و مانند آنها بر زمين مي نشينم.
نشانه هاي منافق
با زنان درباره دخترشان مشورت كنيد. نشانه منافق سه چيز است : سخن به دروغ گويد ، از وعده تخلف كند ، و در امانت خيانت كند
قتل مومن
خداوند از گناه كسي كه مومني را مي كشد نمي گذرد و توبه او را نمي پذيرد (( و اين حاكي از جايگاه والاي مومن نزد پروردگار است ))
بدعت گذاري در دين
خداوند عمل بدعت گذار و نمي پذيرد تا از بدعت خويش دست بردارد.
راه تقرب به خداوند
اگر مي خواهيد نزذ خداوند منزلت بلند يابيد خشونت را با بردباري و محروميت را با عطا تلافي كنيد.
بند شصت و سوم
اين بند براي سردرد خوب است
تا سرت درد گرفت
دست را روي سرگذتر و اين بندرا
7 يا 21مرتبه بخوان
دوشنبه روز شهادت حسين فهميده و هم چنين روزي است كه ماجراي شق القمر به اعجاز پيامبر اتفاق افتاد
سه شنبه روز فتح مكه و بخشيدن فدك به حضرت زهرا (س) است .
و چهار شنبه روز ميلاد امام هادي (ع) و هم چنين شهادت اولين شهيد محراب قاضي طباطبايي است
هشتم آبان ماه روز نوجوان است. اين روز به ياد شهادت يك نوجوان سيزده ساله در اولين ماههاي جنگ تحميلي، روز نوجوان ناميده شده. بيست و پنج سال پيش، در هشت آبان پنجاه و نه، «حسين فهميده» سيزده ساله به شهادت رسيد. او يكي از 36 هزار دانش آموز شهيد ايراني است.
***
حسين فهميده در سال 1346 در روستاي سراجه شهر قم به دنيا آمد. در بحبوحه انقلاب، حسين يازده ساله، از قم اعلاميه مي آورد و در روستا پخش مي كرد. حتي چندبار ضد انقلابها كتكش زده بودند تا دست از اين كارها بردارد اما او منصرف نشده بود. 12 بهمن 57، در بيمارستان بود. در اثر تصادف، طحالش پاره شده بود. تا از بيمارستان مرخص شد، آنقدر اصرار كرد كه پدر و مادرش، او را با برادر بزرگترش داوود، به تهران فرستادند تا حضرت امام را زيارت كند.
مدتي بعد، ضد انقلاب اوضاع كردستان را به هم ريخت. حسين مثل اسفند روي آتش شده بود. زود از طريق بسيج، خودش را به كردستان رساند اما به خاطر كمي سن و كوتاهي قد، بچه هاي سپاه برش گرداندند و از خانواده اش تعهد گرفتند تا ديگر به كردستان نرود.
وقتي كه رژيم بعثي عراق در 31 شهريور 59 به ايران حمله كرد، حسين در خانه بند نشد. زود به راه افتاد و خودش را به خوزستان رساند. آنجا آنقدر اصرار كرد تا قبول كردند بماند. مدتي بعد با دوستش محمدرضا شمس زخمي شدند
و آنها را به بيمارستان ماهشهر بردند. حسين و محمدرضا تا حالشان خوب شد، دوباره به جبهه برگشتند. اما اينبار فرمانده اجازه نمي داد حسين به خط مقدم نبرد برود.
چند روز بعد، حسين با كلي لباس و اسلحه عراقيها پيش فرمانده شان آمد. فرمانده با كمال تعجب فهميد كه او اينها را با دست خالي از عراقيها غنيمت گرفته است. همين شد كه به حسين اجازه داد تا دوباره به خط مقدم برگردد.
روز هشتم آبان 1359، حسين فهميده و محمدرضا شمس، در نزديكترين سنگرها به دشمن، كنار هم بودند. محمدرضا مجروح شده بود و حسين، با هر جان كندني كه بود، دوستش را به عقب رساند تا مداوا شود.
اما حسين فهميده در پشت خط نماند. دلش رضا نمي داد كه سنگرشان را خالي بگذارد. او وقتي به سنگر رسيد كه پنج تانك عراقي، مغرورانه رجز مي خواندند و پيش مي آمدند تا رزمندگان ايراني را محاصره كنند و بعد همه شان را به قتل برسانند.
تنها راه پيش روي حسين فهميده، فداكردن خودش براي نجات همرزمانش بود. حسين سيزده ساله، آخرين نارنجكهاي باقيمانده را به خود بست و به سمت تانكها حركت كرد. در همين فاصله، تيري به پاي حسين خورد اما او كوتاه نيامد. با همان پاي زخمي، كشان كشان خودش را به اولين تانك رساند و ضامن نارنجكها را كشيد.
با صداي انفجار تانك جلويي، چهار تانك ديگر ، با اين خيال كه رزمندگان اسلام حمله كرده اند، فرار را برقرار ترجيح دادند. بقيه رزمنده ها تازه متوجه نقشه دشمن براي محاصره شان شدند. آنها با فكر اينكه نيروي كمكي آمده، جان تازه اي گرفتند و چهار تانك درحال فرار را هم نابود كردند. مدتي بعد، نيروهاي كمكي به خط مقدم رسيدند و آن قسمت را، از لوث وجود متجاوزان بعثي پاك كردند.
يكي از همان روزهاي سرد پاييزي، ساعت هشت صبح، راديو برنامه هاي عادي اش را قطع كرد و خبر عمليات شهادت طلبانه يك دانش آموز سيزده ساله را پخش نمود. پشت آن، پيام حضرت امام را خوانند: «رهبر ما آن طفل سيزده سالهاي است كه با قلب كوچك خود ـ كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است ـ با نارنجك، خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد»
حتي تلويزيون هم، شب همين خبر را اعلام كرد. همان موقع مادر حسين گفت: «به خدا اين دانش آموز حسين بوده.» پدر باور نمي كرد اما مادر باز قسم مي خورد. يكي ـ دو هفته بعد، برادر محمدرضا شمس به در خانه شهيد حسين فهميده رفت و كل ماجرا را برايشان تعريف كرد و به آنها قول داد تا تكه هاي باقيمانده از پيكر حسين را بازگرداند تا آن را دفن كنند.
بعدها هم محمدرضا شمس شهيد شد و هم داوود فهميده. آخر خود مادر حسين، در آذر 59 گفته بود: «حاضرم در راه خدا اين پسرم را هم بدهم.»
***
حسين فهميده تنها شهيد دانش آموز سيزده ساله ما نيست. «بهنام محمدي» هم يك دانش آموز دوازده ساله خرمشهري بود كه در كوچه پس كوچه هاي شهرش آنقدر جنگيد تا به شهادت رسيد. «سحاب خيام» هم بود. دختر دانش آموز دوازده ساله سوسنگردياي كه آنقدر با دست خالي با بعثي ها جنگيد تا آنها را عاجز كرد و بعد به شهادت رسيد
آفت دانش
افت دانش فراموشي است، وتباه كردنش آن است كه آن را با كسي كه اهليتش را ندارد در ميان بگذاري ، (( از اين روست كه اهل حكمت ،مانند بوعلي سينا ، سفارش كرده اند كه فلسفه را به هر كسي نياموزيد ))
بند شصت و دوم
وقتي خواستيد
وارد دريا شويد
اين بند را بخوانيد
بر پايه اين كنوانسيون كشورهاي عضو يونسكو، ميتوانند آثار تاريخي، طبيعي و فرهنگي كشور خود را نامزد ثبت بهعنوان ميراث جهاني كنند. حفاظت از اين آثار پس از ثبت در عين باقي ماندن در حيطه حاكميت كشور مربوطه، به عهده تمام كشورهاي عضو است. به گزارش شيعه آنلاين به نقل از فارس، عليرغم تبليغات متعدد براي جمعآوري امضاهاي اينترنتي به منظور ثبت جهاني قبرستان بقيع در يونسكو، يك مقام رسمي در ثبت ميراث فرهنگي اعلام كرد: ثبت جهاني آثار در يونسكو با اين روش غيرممكن است.
چند روزي است كه يك متن مشترك از طريق ايميل يا پيامك در بين مردم كشورمان در حال رد و بدل شدن است، پيامكي با اين عنوان كه «براي ثبت بقيع در يونسكو، به ثبت و تأييد 50000 نفر نياز است. شما هم مي توانيد براي شركت در اين طرح و كمك به ثبت اين مكان عظيم جهان تشيع همين الآن به آدرس اينترنتي dar-alhuda.net برويد و ثبتنام كنيد.»
اين متن اگر چه در نگاه نخست دل هر مسلمان عاشقي را به غليان مي اندازد تا هر چه سريع تر كمكي باشد براي ثبت آن در ميراث جهاني اما آيا يونسكو (سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي سازمان ملل متحد) با تأييد 50 هزار نفر از مردم عادي، هر اثر تاريخي را ثبت مي كند؟
اگر ثبت آثار در فهرست ميراث جهاني يونسكو به اين سهولت، قابل انجام است چرا يونسكو براي هر كشوري سهميه سالانه حداكثر 2 اثر را اعلام كرده است؟ و چرا براي ثبت هر اثر در يونسكو سال ها كارشناسان براي جمع آوري پرونده آن تلاش مي كنند و در اجلاس سالانه يونسكو براي ثبت اثر، چانه زني ها بالا مي گيرد؟
يونسكو ضابطه دارد/ از اين حركت متعجبم!
آتوسا مومني، مديركل دفتر ثبت آثار و حفظ و احياي ميراث فرهنگي كشور از مسئولاني است كه سال ها در تهيه و تنظيم پرونده هاي ثبت ملي و پرونده هاي ثبت جهاني در يونسكو مشاركت داشته است.
مومني درباره ارسال پيام هاي جمع آوري امضاهاي اينترنتي در جهت ثبت جهاني «بقيع» در يونسكو به خبرنگار فارس مي گويد: واقعاً از اين موضوع متعجب هستم چون ثبت آثار در يونسكو يك ضابطه كلي دارد.
وي ادامه مي دهد: هر كشوري آثار متعلق به خود را مي تواند براي ثبت جهاني به يونسكو معرفي كند كه نيازمند طي مراحل و مقدماتي است و اين گونه نيست كه ما پيشنهاد بدهيم يك اثر تاريخي در يك كشور ديگر، توسط يونسكو ثبت شود.
مردم نمي توانند اثري را در يونسكو ثبت كنند
مديركل دفتر ثبت آثار و حفظ و احياي ميراث فرهنگي كشور درباره اينكه آيا حمايت تعداد زيادي از مردم براي ثبت يك اثر تاريخي در يونسكو تأثيري دارد يا خير؟ اين گونه پاسخ مي دهد كه طبيعتاً خير.
مومني مي افزايد: مردم و سازمان هاي مردم نهاد شايد بتوانند كمك فكري يا پيشنهاد دهنده براي ثبت جهاني يك اثر به مسئولان كشورشان باشند اما هيچ گاه يك سازمان بين المللي تنها بر اساس پيشنهاد آنها اقدامي انجام نمي دهد.
هر اثري متعلق به يك كشور است/ خود آن كشور بايد اقدام كند
وي تأكيد مي كند كه در يونسكو هر اثري به نام يك كشوري ثبت مي شود و خود آن كشور بايد براي ثبت جهاني ميراث فرهنگي پا پيش بگذارد.
به گفته مومني ميراث فرهنگي در كشورهاي مختلف، متولي گوناگوني دارد اما مهم اين است كه يونسكو پرونده هاي ثبت جهاني آثار را از همان متولي آن كشور مي پذيرد.
بقيع؛ ميراث اسلامي مشترك
مديركل دفتر ثبت آثار و حفظ و احياي ميراث فرهنگي كشور درباره اينكه به هر حال قبرستان بقيع متعلق به تمام مسلمانان جهان است و ثبت جهاني آن خواسته تمام مسلمانان است، مي گويد: شايد بتوان قبرستان بقيع را تحت عنوان پرونده مشترك كشورهاي اسلامي در يونسكو مطرح و به ثبت رساند اما اين موضوع هم نيازمند آن است كه كشوري كه اين ميراث فرهنگي در آن وجود دارد ابتدا اقدام كند و سپس ساير كشورها به آن اضافه شوند.
ميراث جهاني يونسكو چيست؟
اما ميراث جهاني يونسكو يا World Heritage Sites چيست؟ نام عهدنامهاي بينالمللي است كه در تاريخ 16 نوامبر 1972 ميلادي به تصويب كنفرانس عمومي يونسكو رسيده است و موضوع آن حفظ آثار تاريخي، طبيعي و فرهنگي بشر است كه اهميت جهاني دارند و متعلق به تمام انسانهاي زمين، فارغ از نژاد، مذهب و مليت خاص است.
بر پايه اين كنوانسيون كشورهاي عضو يونسكو، ميتوانند آثار تاريخي، طبيعي و فرهنگي كشور خود را نامزد ثبت بهعنوان ميراث جهاني كنند. حفاظت از اين آثار پس از ثبت در عين باقي ماندن در حيطه حاكميت كشور مربوطه، به عهده تمام كشورهاي عضو است.
بقيع باز هم در غربت
قبرستان بقيع كه حتي در زمان پيامبر اكرم (ص) نيز زيارتگاه بوده است سال هاست كه در گير و دار حيله هاي متعدد وهابيون سعودي اسير شده است.
به طوري كه نخستين تخريب قبور مطهر ائمه بقيع به دست وهابيون سعودي در سال 1220 هجري يعني زمان سقوط دولت اول سعوديها توسط حكومت عثماني روي داد، پس از اين واقعه تاريخي - اسلامي با سرمايهگذاري مسلمانان شيعه و به كاربردن امكانات ويژهاي، مرقدهاي تخريب شده به زيباترين شكل بازسازي شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقيع به يكي از زيباترين مرقدهاي زيارتي و در واقع مكاني زيارتي - سياحتي براي مسلمانان تبديل شد.
در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مكه، وهابيون به سركردگي عبدالعزيز بن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال و مأموران عثماني را بيرون كردند و براي دومين بار به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور چون قبر ابراهيم فرزند پيامبر اكرم (ص)، قبور همسران آن حضرت، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس(ع)، قبر عبدالله پدر پيامبر، اسماعيل فرزند امام صادق(ع) و بسياري قبور ديگر پرداختند.
با اين تفاسير، واضح و مبرهن است كه با جمع آوري امضاهاي اينترنتي، گامي براي ثبت جهاني قبرستان بقيع در بونسكو برداشته نمي شود اما اينكه در راستاي چه اهدافي چنين پيام هايي از سمت يك سايت غيررسمي و بي هويتي در حال انتشار است هنوز مشخص نيست.
از سوي ديگر، پيگيري رسمي ثبت جهاني بقيع در يونسكو توسط عربستان نيز در شرايط فعلي اين كشور كه هنوز وهابيون بر آن سلطه دارند بعيد به نظر مي رسد.
- آسيب شناسي
سركشي آفت شجاعت است ، تفاخر {و فخر فروشي} آفت شرافت ، منت آفت سماحت {وسخاوت} است ، خودپسندي آفت جمال {و زيبايي} است، دروغ آفت سخن است ، فراموشي آفت دانش ،سفاهت آفت بردباري ،اسراف آفت بخشش ، هوس آفت دين.
(( همان گونه كه گل و ميوه آفاتي دارد كه بدان آسيب مي رساند ، كمالات وجود آدمي نيز آفاتي دارد كه بايد از آنها مصونشان داشت، وگرنه اي بسا نتيجه معكوس شود))
بند شصت و يكم
براي رفع سرخك خوب است
فرموده اند كسي كه سرخك گرفته
اين بند را زياد بخواند
و امروز امام حسين در راه كربلاست.
تا محرم چيزي نمانده
عيد سعيد قربان برهمگان مبارك
سلام بر ماه ذي الحجه
سلام بر حاجيان
سلام بر عيد بندگي
سلام بر خليل خدا
سلام بر اسماعيل
و
سلام بر عيد قربان
آري امروز روز دهم ذي الحجه مصادف با عيد سعيد قربان مي باشد
روزي كه بندگي و عبد و عبيد بودن در برابر خدا، بر وسوسه هاي شيطاني پيروز شد.
روزي كه حضرت ابراهيم كه خليل خدا بود مورد امتحاني سخت قرار گرفت و سربلند و پيروز از آن خارج شد
روزي كه خداوند پاداش امتحان الهي خود را بر بنده اش كه خليل او بود فرستاد.
ابراهيم آشفته از خواب برخواست
تصاوير خواب از ذهنش عبور مي كرد
به فكر فرو رفت
اين بار دومي بود كه اين خواب چون شب قبل تكرار مي گشت
روز موعود فرا رسيد
تصميم خود را گرفته بود.
ابراهيم و فرزندش اسماعيل هر دو در مكان تعيين شده از جانب پروردگارشان حاضر شده بودند
حال آنكه دستان حضرت اسماعيل بسته شده بود و طبق خواسته خودش پدر چشمانش را هم بسته بود
ابراهيم فرزند را مقابل پايش نشاند و با اراده راسخ و ايماني استوار چاقو را بر گلوي يگانه فرزندش، فرزندي كه پس از سال ها انتظار خداوند به او عطا فرموده بود، كشيد.
هيچ قطره خوني بر زمين نچكيد
ابراهيم بار ديگر چاقو را بر گلوي فرزندش كشيد
آري چاقو به اذن پرودگار از كار افتاده بود
اشك در چشمان ابراهيم حلقه زده بود
در اين هنگام فرشته وحي حضرت جبرائيل بر او نازل گشت در حالي كه
گوسفندي را با خود آورده بود، فرمود:
اي ابراهيم!
تو از آزمايش الهي سربلند بيرون آمدي، اكنون فرزندت را رها كن و به جاي اسماعيل اين گوسفند را كه برايت هديه فرستاديم، قرباني كن
پروردگارا پس از سال ها فرزندي را به پيامبر خود عطا فرمودي و با اين كه مي داني علاقه پدر و فرزند نسبت به هم چگونه است از او خواستي تا يگانه فرزندش را در راه تو قرباني كند و آن هنگام كه ديدي ابراهيم كه خليل تو بود علي رغم وسوسه هاي شيطان امر تو را اطاعت فرمود.
اين آزمون سختي بود و گوسفندي كه براي قرباني كردن فرستاده بودي پاداش اين امتحان الهي بود.
قرآن كتاب الهي ما مسلمانان سراسر پند و اندرز است
اندرز هايي كه اگر ما آن ها را سر لوحه زندگي مان قرارشان دهيم بر شيطان كه سوگند به گمراهي ما را از مدت ها پيش ياد كرده است، پيروز خواهيم شد.
پيامبران زيادي براي ترويج يكتا پرستي و هدايت بشريت از جانب خداوند مأمور و بر گزيده شدند
پيامبراني كه هركدام به نوبه خود سختي ها و شدايد اين رسالت بزرگ را بر عهده گرفتند
پس پروردگارا از تو مي خواهيم ياريمان كني تا از مسير هدايت و بندگي تو خارج نشويم
از تو مي خواهيم ياريمان كني تا به اين دنيا دل نبنديم
بار خدايا بايد تابع امر تو باشيم و هر آن چه را كه تو از ما خواسته ايي بر آورده سازيم
پروردگارا از تو مي خواهيم علايق دنيوي ما را از ما دور كني و اين تنها با كمك تو امكان خواهد داشت چرا كه بدون كمك و ياري تو هرگز نخواهيم توانست از امتحانات الهي تو سربلند خارج شويم
بارخدايا تو را به اين عيد بندگي سوگند مي دهيم گناهاني را كه قلبمان را تيره ساخته و ما را از مسير هدايت دور ساخته بر ما ببخشي و ما را در تمام مراحل زندگي از شر شيطان محفوظ بداري.
حضرت امام حسين عليه السلام و عرفه
يكي از آداب روز عرفه، خواندن دعاي اين روز است كه از لبان مبارك امام حسين عليه السلام جاري شد. حضرت در اين دعا پس از حمد و ثناي خداوند متعال و ذكر نعمت هاي او، با حالت تضرع و خشوع از او مي خواهد كه:«اي خداوند، بر محمد و آل برگزيده او درود فرست و به عفو و گذشتت گناهان ما را بپوشان... براي ما اي خدا در اين شب، بهره اي از هر خيري كه ميان بندگانت قسمت مي نمايي قرار بده، به همراه نوري كه به آن هدايت فرمايي، رحمتي كه آن را بگستراني، بركتي كه آن را نازل كني، عافيتي كه مي پوشاني و روزي اي كه گسترده مي كني، اي مهربان ترين مهربانان».
هم اكنون در صحراي عرفات
مراسم برائت از مشركين اغاز شد
روز نهم ماه ذي الحجه الحرام را روز عرفه ناميده اند، روز نيايش و مناجات با خالق هستي؛ چرا كه در اين روز، درهاي رحمت الهي بر روي همه بندگان به ويژه گنهكاران گشوده است و همه گنهكاران در اين روز، چشم اميد خود را به خداي خود دوخته اند و از دنيا بريده و به خدا نزديك مي شوند.
در اين روز دعا به استجابت نزديك است و هر نااميدي، اميدوار بر در خانه الهي دست هايش را به دعا باز مي كند. در حديثي از پيشواي ششم شيعيان، امام جعفر صادق(ع) آمده است:
«اگر شخص گناه كاري نتواند در شبهاي قدر، از قدر و منزلت خود به نحو احسن استفاده كند وبهره گيرد، ميتواند در اين روز (روز عرفه) از رحمت الهي برخوردار گردد.»
اما چرا اين روز، به روز عرفه مشهور است و يا به بيان ديگر، وجه تسميه اين روز چيست؟
در پاسخ به اين سوال مي توان گفت؛ عرفات، نام منطقه وسيعى است با مساحت حدود 18 كيلومتر مربع در شرق مكه معظمه، اندكى متمايل به جنوب كه در ميان راه طائف و مكه قرار گرفته است وزائران بيت الله الحرام در نهم ذى الحجه، از ظهر تا غروب در اين منطقه حضور دارند.
در نقلى آمده است كه آدم و حوا پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكى، در اين سرزمين يكديگر را يافتند و به همين دليل، اين منطقه «عرفات» و اين روز «عرفه» نام گرفته است. همچنين گفتهاند كه جبرئيل هنگامي كه مناسك حج را به ابراهيم ميآموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آري، لذا به اين نام خوانده شد و نيز گفتهاند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف ميكنند و بعضي آن را جهت تحمل صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است.
جان ختم المرسلين در كوفه جا دارد ندارد
بهتر از روح الامين در كوفه جا دارد ندارد
افسر جانباز حق در كوفه سرگردان وبيكس
نائب سلطان دين در كوفه جا دارد ندارد
مسلم بي خانمان در كوچه ها مي گردد امشب
يك جهان ايمان ودين در كوفه جا دارد ندارد
آسمان كوفه امشب گريه كن بر حال مسلم
اختر قرآن ببين در كوفه جا دارد ندارد
امتحان حق نگر از آن مسلمانان و مسلم
مسلم است اي مسلمين در كوفه جا دارد ندارد
چون با ديده بصيرت به عمل حج بنگرى، آن را معراجى ملكوتى براى روح خواهى يافت كه از بركت آن معراج به فيوضات عالى الهى مىرسى.
يكى از بينايان راه مىگويد:
عمل حج را نمى توان با ساير مقررات دين مقايسه نمود، چه براى بسيارى از عبادات مانند: نماز و روزه و ذكر خداوند و مانند اينها اگر چه تأثير و نتيجه نيكو در روحيه شخص دارد، وليكن آن اثر به هر اندازه كه باشد محدود به حد معينى است، ولى عمل حج اگر از روى التفات و داراى اركان و شرايط مقرره باشد و به علت عدم توجه به حقيقت آن تباه نشود، كارزارى است كه انسان را به تمامى آنچه به شرح رفت مى رساند.
حج در روان انسان نيرويى ايجاد مى كند كه تا انسان زنده است در پنهان و آشكار نگهبان او خواهد بود و اين همان فيض الهى است كه از بركت اين معراج نصيب آدمى مى گردد.
قاصد حج هنگامى كه مهيا مى شود از خانه اش خارج گردد، اگر به مقصود خويش و رفعت شأن خود دانا باشد و آن را چنان كه سزاوار است دريابد و به نور الهى به آن نظر افكند و خواسته باشد، آن راه را بر طبق هدايت و راهنمايى حضرت پروردگار طى نمايد، دل او متوجه عالم ديگرى خواهد شد و از ظواهر ناپايدار به حقايقى استوار بينا مى شود.
در آن هنگام است كه خواهان بى نيازى و توانايى خود مى گردد، نه آنچه تاكنون خواهنده آن بوده است و مهياى آن مى شود كه همه خواهشها و تاريكى هاى طبيعت را از خود پاك سازد!!
اين نخستين انديشه است كه قاصد حج احساس مى كند، يعنى تأثير اين حقيقت ملكوتى را در شناسايى مقام نفس انسانى و برترى روح از بستگى به ظواهر زندگى دنيايى.
هنگامى كه حاضر ميقات شد، غسل كرد و جامه احرام در بر نمود، دل او از جلال آن انديشه ها و ملكاتى كه در نفس او پيدا شده است پر گشته و زندگى و همه شؤون آن را از خود دور مى افكند.
در آنجا نمى بيند خود را، مگر فردى از لشگريان خداوند متعال كه آنان را خوانده و به اجابت موفق گشته اند.
حوادث گذشته ي هر جامعه مي تواند در سرنوشت آن جامعه و جوامع ديگر، آثار عظيمي داشته باشد. اگر حادثه، حادثه ي مفيدي بوده و در جاي خود داراي آثار و بركاتي بوده است، بازنگري، بازسازي و زنده نگه داشتن آن مي تواند آثار و بركات زيادي داشته باشد و فراموش كردن آن موجب خسارت هاي جبران ناپذيري براي جامعه بشري است؛ زيرا حوادث مهمي كه در تاريخ ملت ها به وجود مي آيند هزينه هاي زيادي را براي ملت ها به همراه دارد، چه هزينه هاي مادي و چه هزينه هاي معنوي؛ نظير از دست دادن انسان هاي بزرگ، رنج و مشقت و محروميت هاي يك ملت و ....
بنابراين، اين حوادث بزرگ و درس ها و تجربه هايي كه انسان ها بايد از آن بياموزند از سرمايه هاي عظيم هر ملت، بلكه تمام بشريت است و عقل حكم مي كند چنين سرمايه هايي حفظ و احيا شده و مورد بهره برداري قرارگيرد.
بي شك، حادثه عظيم عاشورا كه داري ابعاد متعددي است، يكي از حوادث پر هزينه براي بشريت بوده است؛ چرا كه با هزينه اي چون شهادت امام معصوم (ع) (انسان كامل) و ياران با وفاي آن حضرت و رنج و سختي كشيدن خانواده و اطفال آن حضرت و ... به دست آمده است.
از طرف ديگر، اين حادثه يك حادثه و واقعه ي شخصي (براي منافع شخصي و گروهي و طايفه اي) نبوده است، بلكه واقعه ي كربلا و شهادت حسين بن علي(ع) و ياران با وفايش يك مكتب است كه داراي درس ها و اهداف و عبرت هايي همچون: توحيد، امامت، امر به معروف و نهي از منكر، حقيقت خواهي، ظلم ستيزي، كرامت نفس، عزت و ... مي باشد.
اگر اين مكتب انسان ساز، نسل به نسل بين انسان ها منتقل شود، بشريت مي تواند به ازاي هزينه اي كه براي آن متحمل شده است، از آن سود برده، حداكثر بهره برداري را بنمايد. ولي اگر خداي نخواسته اين حادثه فراموش شده ، يا تحريف گردد، بيشترين ضرر متوجه جامعه ي بشري و مخصوصاً جامعه ي دين داران مي شود. و اگر مي بينيم در كلمات ائمه معصومين (ع)[1] بر عزاداري و برپايي مجالس عزاي آن حضرت تأكيد شده است، از آن جهت است كه مكتب انسان ساز آن حضرت همواره زنده و پويا باقي بماند و تجربه ي پيروزي خون بر شمشير و حقيقت خواهي بر حق ستيزي براي هميشه همچون مشعلي فروزان، روشنگر راه انسان ها باشد.
ديدگاه فقها:
از ديدگاه فقهي اين سخن مشهور كه امام حسين عليه السلام حج خود را نيمه تمام گذاشت سخن نادرست است زيرا امام عليه السلام در روز هشتم ذي حجه (يوم ترويه) از مكه خارج شد، در حالي كه اعمال حج كه با احرام در مكه و وقوف در عرفات شروع مي شود از شب نهم ذي حجه آغاز مي شود، بنابراين امام عليه السلام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود تا آن را نيمه تمام گذارد. ايشان در هنگام ورود به مكه عمره مفرده انجام داد. البته مشهور است در برخي از كتابها مانند ارشاد شيخ مفيد آمده كه حضرت حج خود را تبديل به عمره كرد و طواف و سعي انجام داد و از احرام بيرون آمد بدليل اينكه قادر نبود حج خود را تمام نمايد كه اين نظر بعيد است.
روايتي نيز از امام صادق عليه السلام ذكر شده است كه فرمود: قد اعتمر الحسين بن علي عليه السلام في ذي الحجه ثم راح يوم الترويه الي العراق و الناس يروحون الي مني و لا بأس باعمره في ذي الحجه لمن لا يريد الحج(7): امام حسين عليه السلام در ماه ذي الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترويه (هشتم) به سوي عراق حركت كرد و كسي كه نمي خواهد حج انجام دهد مي تواند عمره انجام دهد. كه مي توان دلايل اين خروج را بطور خلاصه چنين ذكر نمود: 1- خطر جاني 2- شكسته نشدن حرمت بيت الله الحرام.
ايشان به عبدالله بن زبير فرمود: به خداوند سوگند، اگر يك وجب خارج از مكه كشته شوم براي من دوست داشتني تر است تا آن كه به اندازه يك وجب در داخل مكه كشته شوم به خداوند سوگند: اگر من به لانه اي از لانه جانواران پناه برم مرا از آن بيرون خواهند كشيد تا آنچه را از من مي خواهند به دست آورند.(8)
اعمال اين روز :
محمدبن ابي عمير از يكي از يارانش از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود: روزه روز ترويه كفاره گناهان يك سال و روزه روز عرفه كفاره گناهان دو سال است.(6)
محدث قمي در مفاتيح الجنان روزه اين روز را برابر با كفاره شصت سال برشمرده است و آورده است كه شيخ شهيد غسل اين روز را مستحب دانسته است.
وقايع اين روز:
در اين روز؛ فرستادن نامه امام حسين عليه السلام به كوفه پس از شهادت مسلم بن عقيل:
بسم الله الرحمن الرحيم: از طرف حسين بن علي بسوي برادران مؤمن و مسلمان
سلام عليكم.
.... من روز سه شنبه هشتم ماه ذي حجه كه روز ترويه است از مكه معظمه بسوي شما حركت نموده ام. موقعي كه فرستاده من بر شما وارد شد در كار خود شتاب كنيد و كوشا باشيد زيرا من در همين روزها نزد شما خواهم آمد و السلام عليكم و رحمت الله و بركاته.
مورخين خروج اما حسين عليه السلام از مكه به سمت كوفه را هشتم ذي حجه يعني روز ترويه نگاشته اند كه اكنون به بررسي آن مي پردازيم.