زدست اهل مدينه چه خون جگر شده ام
ز تيشه هاي خزان نخل بي ثمر شده ام
كسي غريبي من را چرا نمي فهمد
شكسته بال ترين مرغ خون جگر شده ام
به غير فضه كسي حال من نمي داند
كه ديد پشت در خانه بي پسر شده ام
من و فراق پدر باورم نمي آيد
خميده خسته شكسته پس از پدر شده ام
دو روز پيش زني آمد و نگاهم كرد
گرفت گريه اش از بس كه مختصر شده ام
مقاتل بن عطيه ميگويد:
ابابكر بعد از آن كه با تهديد و ترس و شمشير از مردم بيعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتي را به درب خانه علي و زهراعليهماالسلام فرستاد.
عمر هيزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتشكشيد، هنگامي كه فاطمه زهرا عليهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه عليهاالسلام را پشت در فشار داد كه فرزندش را سقط نمود و ميخ در به سينه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بيماري افتاد تا آن كه ازدنيا رفت.»
الامامة والخلافة، مقاتل بن عطية،
1- دوشنبه 28 صفر (11ه.ق) روز شهادت خاتم الانبياء و بلافاصله تشكيل شوراي ملعونه ي سقيفه.
2- چهارشنبه 30 صفر (11ه.ق) هجوم اول به درب خانه ي حضرت زهرا (سلام الله عليها).
3- يكشنبه 4 ربيع الاول (11ه.ق) هجوم دوم و سوم به درب خانه ي مولا و روز آتش زدن درب خانه و شهادت حضرت محسن (صلوات الله عليه) و بردن مولا به مسجد.
4- پنجشنبه 8 ربيع الاول (11ه.ق) روز غصب فدك و واقعه ي كوچه...
![]()
اگر نبود ايستادگي و مقاومت عقيله بني هاشم، هرگز بعد از آن همه غم و عزا به ربيع الاول نمي رسيديم. حتما تبريك دارد ماهي كه در آن ميلاد آخرين رسول خدا واقع شده، ليكن همين جشن و سرور نيز از بركت پايداري خانم زينب (س) است. شيرزني كه خود به اسارت رفت، اما اجازه نداد آدم و آدميت اسير ستم شود. «ما رايت الا جميلا» يعني «مقاومت هميشه جواب مي دهد». «ان مع العسر يسرا» يعني از پس هر عاشورايي، به شرط پايمردي، ربيعي در كار است. باري يكي از اساتيد گفته بود؛ «ولو اندازه ۲ خط هم كه شده، هميشه در آستانه ربيع الاول، هواي اين ماه را داشته باش… و در اين اشاره، تشكر كن از عمه سادات».
عاشورا با آن همه حزن و ماتم، استعداد اين را داشت كه شيعه را تا ابد عزادار و سيه پوش كند، ولي حق اين است كه زينب نگذاشت. اولا؛ از عزاي حسيني، «حماسه حسيني» ساخت. ثانيا؛ قطار اين حماسه را در ريل زيبايي، سرور، عشق، جاودانگي، فرياد و غرور به حركت درآورد، نه انجماد و سكون و سكوت و خمودگي و غم. واقعا اگر ايستادگي اين شيرزن نبود، كجا ما به ربيع الاول مي رسيديم؟!
هر بهاري، بدهكار انساني است… و ربيع الاول را جملگي به زينب بدهكاريم. سال ۶۱ هجري قمري، در چنين روزهايي، هنوز اسارت اهل حرم حسين (ع) ادامه داشت، ما اما اين سال ها چه زود به ربيع الاول مي رسيم! معماي ما را زينب با جوانمردي خود حل كرد… آنجا كه پاي خون حسين ايستاد، و براي ثارالله، چنان زيبا «رسول امين برادر» شد كه دستگاه يزيد، ادامه دادن اسارت آل الله را به صرفه نديد. به صرفه نديد و گفت: «تا اين شيرزن، بيش از اين رسواي مان نكرده، بهتر است آزادشان كنيم، بروند»!
در ركاب زينب، هنوز جوانمردي، درس مردانگي مي آموزد؛ هنوز! باز هم عمه سادات، زودتر از خود، ما را به جشن ربيع الاول رسانده است. زينب است ديگر! سرور و سالار مردانگي! قبله قبيله جوانمردي! فرمانده كاروان دلاوري! شيرزني كه بي شمشير، زنده به گور كرد يزيد و يزيديان را، در حالي كه اسير بود!
معجر زينب، همچنان معجزه عاشوراست… و با چنين خواهري، وداع كرد حسين. كفر است اگر ربيع الاول، ياد اين خواهر و برادر نكنيم. كفر است اگر ربيع، ياد اربعين نكنيم.
من ربيع الاول را دوست دارم… رازي است در اين ماه. به ۲۰ روز نكشيده، «رحمه للعالمين» را دوباره به عالم برمي گرداند. سلام رسول خدا، سلام بر محمد (ص)… اما سلام رسول خون خدا، سلام بر زينب (س). من ربيع الاول را دوست دارم… چرا كه «بهار» است و كربلا، «ضريح جديد» مي خواهد… حالاحالاها عالمي داريم با خون حسين… من ربيع الاول را دوست دارم… هم بهار عاشوراست، هم ربيع الاربعين… جوان/ ۲۴ دي ۱۳۹۱
چند سالي است كه در پايان ماه صفر مراسمي در برخي شهرها باب شده كه در ظاهر مانند بسياري از خرافات ديگر عملي نيكو وانمود مي شود، اما هنگامي كه در آن انديشيده مي شود نتيجه به آنجا مي رسد كه با خرافه و بدعتي ديگر مواجه هستيم.
چند سالي است اواخر ماه صفر كه مي شود متدينين و مذهبي ها براي هم پيامكي مي فرستد كه محتواي پيامك حديثي از پيامبر(ص) است كه هر كسي مرا بخروج ماه صفر بشارت دهد من او را به بهشت بشارت مي دهم.
ما در اين پست ضمن بيان متن كامل حديث؛ مي خواهيم منظور صحيح حديث را كه برگرفته از يك حديث است بيان كنيم تا معلوم شود كه ما منظور حديث را اشتباهي متوجه شده ايم:
متن عربي حديث اين است: «فَمَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة»
اما اين بخشي از حديث است. پس جا دارد كه متن كامل حديث را ببينيم. متن كامل حديث در دو كتاب شيخ صدوق(ره) يعني معاني الأخبار ص205 و علل الشرايع ج1 ص175 آمده است.
متن كامل حديث بدين شريح است:
«عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ص ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْكُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يُحِبُّ أَنْ يَعُودَ لِيَكُونَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَيَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةَ فَعَلِمَ النَّبِيُّ ص ذَلِكَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِيَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ إِنَّهُ سَيَدْخُلُ عَلَيْكُمْ جَمَاعَةٌ يَسْتَبِقُونَ فَمَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُو ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لَهُمْ فِي أَيِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِيَّةِ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ ص قَدْ عَلِمْتُ ذَلِكَ يَا أَبَا ذَرٍّ وَ لَكِنِّي أَحْبَبْتُ أَنْ يَعْلَمَ قُومِي أَنَّكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ ذَلِكَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ عَنْ حَرَمِي بَعْدِي لِمَحَبَّتِكَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَتَعِيشُ وَحْدَكَ وَ تَمُوتُ وَحْدَكَ وَ يَسْعَدُ بِكَ قَوْمٌ يَتَوَلَّوْنَ تَجْهِيزَكَ وَ دَفْنَكَ أُولَئِكَ رُفَقَائِي فِي الْجَنَّةِ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ. ــــــ ابن عبّاس گويد: روزي پيغمبر صلي اللَّه عليه و آله به چند تن از اصحابشان كه در مسجد قبا در خدمت وي بودند فرمود: نخستين شخصي كه اكنون بر شما وارد شود مردي از اهل بهشت است، چون اين سخن را از آن بزرگوار شنيدند، گروهي از ايشان برخاسته و بيرون رفتند، و هر يك از آنان قصد داشت كه سريعتر مراجعت نمايد تا خود نخستين واردشونده باشد و در نتيجه بهشتي گردد، پيغمبر صلي اللَّه عليه و آله به نيّت آنان پيبرد، و به باقي مانده اصحابش كه نزد وي بودند فرمود؛ بزودي چند تن بر شما وارد ميشوند كه از جهت زودتر رسيدن در حال سبقت از يك ديگرند، پس هر كدام از آنان كه مرا به خروج «آذر» مژده دهد اهل بهشت است. سپس آنان كه بيرون رفته بودند بازگشتند و أبو ذر نيز همراهشان بود، آنگاه پيغمبر صلي اللَّه عليه و آله به ايشان فرمود: ما اكنون در كدام يك از ماههاي رومي بسر ميبريم؟ أبو ذر گفت: يا رسول اللَّه آذر بپايان رسيده است. پيغمبر صلي اللَّه عليه و آله فرمود: اي أبا ذرّ آن را ميدانستم و ليكن دوست داشتم قوم من بفهمند كه تو مردي از اهل بهشت ميباشي، و چگونه چنان نباشد، حال آنكه پس از من بدليل علاقهات به اهل بيتم تو را از حرم من دور گردانند، و تنها زندگي خواهي نمود، و تنها خواهي مرد، و قومي كه عهده دار مراسم كفن و دفنت بشوند بسبب تو سعادتمند گردند و در بهشت جاوداني كه به پرهيزگاران نويد داده شده همراه من خواهند بود.»(معاني الأخبار ص205، علل الشرايع ج1 ص175)
پس همانطور كه ملاحظه مي كنيد پيامبر(ص) در قالب اين جمله خواستند به اصحاب بفرمايند كه جناب ابوذر(ع) از اهل بهشت است. پس به اصطلاح علم حديث؛ در اين حديث مورد مخصص است يا به عبارت ديگر اين حديث قضية في الواقعة است يا به عبارت ديگر از اين حديث نمي تواند الغاي خصوصيت كرد. يعني حديث موردي است و قابليت تعميم ندارد. و نمي تواند الان مورد استناد قرار گيرد.
علاوه بر اين بفرض هم كه اينگونه نبود؛ پيامبر(ص) فرمودند بخروج آذار. آذار از ماههاي رومي است و ماههاي رومي نيز به لحاظ تعداد روزهاي سال مانند سالهاي شمسي و ميلادي 365 روزه است. پس در هر سال هر ماه رومي با يكي از ماههاي قمري مطابق مي شود و اينگونه نيست كه هميشه آذار با صفر مطابق باشد. در واقع ماه آذار از حدود يك هفته مانده به اول فروردين شروع مي شود و تا يك هفته مانده به ارديبهشت ادامه دارد.
با اين مطلب هم خودمان آگاه شديم؛ هم اينكه اگر امسال كسي اين پيامك را بريمان فرستاد مي توانيم او را نيز آگاه كنيم.
ربيعتان مبارك...
ربيعتان فرخنده باد...