معرفی وبلاگ
فعالییت سازمان زنان انقلاب اسلامی در پی انسجام و هماهنگی و شناسایی زنان فعال منطقه بسته به مهارت و توانمندیی انها در جهت رفع نیازمندرهای زنان ان منطقه . خواهرم بسته به نیاز فکری و روحی و مادی خود با ما هم سخن شو بهترین خوبی ها نزد زنان است امام صادق(ع) باهم شویم ،یکی شویم درمانی برای دردی شویم ............ آن لحظه اي كه زن در خانه خود مي ماند و (به امورزندگي و تربيت فرزند مي پردازد)به خدا نزديكتر است.حضرت زهرا (س)
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2080859
تعداد نوشته ها : 1572
تعداد نظرات : 178
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

1- غسل شب قدر

2- نماز دو ركعتي شب قدر

3- خواندن جوشن كبير

4- قران به سر گرفتن

5- نماز صد ركعتي

6- احيا نگه داشتن شب

 

اعمال مخصوصه اي هم دارد كه بايد مراجعه كند به مفاتيح الجنان

شنبه بیست و یکم 5 1391 11:47

و اينك

امشب شب بيست و سوم ماه رمضان

امشب  سومين شب از شب  هاي عزيز قدر است

پس امشب را از ان دوشب گذشته بيشتر عزيز بداريد

 

چون ممكن است ديگر به سال بعد نرسيد

 

 

شنبه بیست و یکم 5 1391 10:50

راز سر به مهر

امام علي

 

«دريا هنوز به جرعه‌اي كه تو از چاه خورده‌اي حسادت مي‌كند».

تو تنهايى، در ميان اين‌‌همه مردم روي زمين تنها هستى، ازآن‌رو كه به هيچ‌كس شباهت ندارى، ازآن‌رو كه هيچ‌كس را ياراي مانند تو بودن نيست. هيچ‌كس را ياراي پا به پاي تو آمدن نيست. تنهايى، همان‌گونه كه خدا تنهاست و بي‌شريك و بي‌شبيه و بي‌همتا.

كاش زخم بر جان تنهايى تو نزنند. كاش اين‌همه معصومي چون تو را نيازارند. كاش جهل و كفر سركششان را اندكي در جوار مهر و حقيقت تو مهار كنند تا اين‌همه تو را به تأسف و حسرت بر حال خويش واندارند. تا اين‌همه قلبت را به درد نياورند. تا اين‌همه آه نكشى، اما در اين ميانه خوشا به حال چاه بي‌صدايي كه بغض‌هاي تو را دور از چشمان بخيل روزگار در آغوش مي‌كشد و درد دل‌هاي تو را مي‌شنود.

آه، اي راز سر به مهر! چرا پرده از راز خويش برنمي‌دارى؟ بگذار اين‌همه مردمان غافل سردرگم بدانند، مردي كه شب‌ها نان تمام شهر را بر دوش مي‌كشد و سفره‌هايشان را به بزم رونق مي‌برد، همين مردي است كه روزها به طمع بيت‌المال، عدلش را سرزنش مي‌كنند و در تنگناها و فتنه‌ها تنهايش مي‌گذارند. بگذار بدانند مردي را كه براي جنگ‌هاي ناخواسته، بي‌دليل نفرينش مي‌كنند، همين سايه معصومي است كه شب‌ها در خانه بيوه‌زنان و يتيمان را مي‌كوبد و لبخند شادي بر رخسار گرسنه‌شان مي‌نشاند.

اماما! هنوز كه هنوز است، اشك يتيمان را به ياد تو به ياري مي‌شتابيم و سفره‌هاي بينوايان را به اقتداي تو ناني انفاق مي‌كنيم. هنوز هم سجده‌‌گزاران سحرخيز، خدا را با نام تو سوگند مي‌دهند براي اجابت دعايشان و شب‌بيداران استغفارگو راه و رسم تو را ادامه مي‌دهند، در تهجد و اشك ريختن نيمه‌شب.

شنبه بیست و یکم 5 1391 2:15

اول مظلوم تاريخ

مردي بود از قبيله آفتاب با دلي به وسعت بي كرانه ها او را نه زمانه مي شناختش، نه زمانيان انديشناك بود بر «قوم خويش » و بر «ابناي روزگار» و بيمناك بر هوسهايي كه چشمهاي بصيرت را به يغما برده بود.

به قدري كه بر سرگذشت پيشينيان آگاه بود، بر سرنوشت آيندگان نيز انديشه مي كرد.

چه شامگاهان كه سر بر بالين آسايش نمي نهاد مگر با قيام و قعود عارفانه اش و چه صبحگاهان كه برنمي خاست جز با كمر بستن به خدمت خلق.

به كه مي مانست كه كسي را با وي مانندي نبود و كه چون او مي دانست كه داناي اسرار مگو او بود

شنبه بیست و یکم 5 1391 2:8

شانه‌ هاي زخمي‌

شانه ‌هاي زخمي

‌علي عليه السلام به انبان نان و خرما، الفتي ديرينه داشت و ايتام و بي‌پناهان، با طنين گام‌هاي او مأنوس بودند.

ضربت ابن ‌ملجم، حقيرتر از آن است كه فرق اسطوره‌اي چون علي عليه السلام را بشكافد! آن زخم عميق كه سينه عاشقان علي عليه السلام را هزار پاره مي‌كند، جهل و جمودي است كه علي عليه السلام را مظلوم عالم كرده است.

اميرمۆمنان، علي عليه السلام جامع اضداد است؛ فرمانروايي است پرصلابت، درعين‌حال بردبار، در ميدان جنگ، دلاوري كم‌نظير و در محراب عبادت، عابدي‌ گريان، با دشمنان قاطع و با يتيمان و بيوه‌زنان رقيق‌القلب، سخاوتمندي بي‌مانند و ساده‌پوشي كارگر و كشاورز، حاكمي‌دانا، قاضي‌اي دادگر و دقيق‌النظر.

مولا علي عليه السلام دريايي است از خصايص عالي بشري و جامع صفات ممتاز يك انسان برتر و به حقيقت انساني كامل.

طه حسين درباره حضرت علي عليه السلام مي‌گويد: «من پس از وحي و سخن خدا، سخني پرجلال‌تر و شيواتر از سخن ايشان نديده و نمي‌شناسم».

جبران خليل جبران مي‌گويد: «دو طايفه، شيفته روش علي عليه السلام بودند: يكي خردمندان پاك‌دل و ديگري نيكوسرشتان باذوق».

شنبه بیست و یکم 5 1391 1:55

بر آستانه تمام درها ايستاده‏اي.

نامت، نوازشگر تمام دريچه‏هاي دنياست.

تكيه‏زده بر عرش، هيچ گاه كسي ياراي شناختن اعماق وجودت را نخواهد داشت.

از پشت نخلستان‏هاي كهن، مي‏شنومت؛ نجواي جاري‏ات را بر زبان چاه، هاي هاي گريه‏هاي شبانه‏ات را در گوش بادهاي سرگردان، سكوت ناگزيرت را از لايه‏هاي عميق تاريخ مي‏شنوم.

مثل ابري فشرده بر سجاده‏هاي نيايش خويش تكه تكه مي‏شوي؛ باران شديدتر مي‏شود.

دستت به طاقچه‏هاي آسمان مي‏رسد؛ اما هيچ دستي به ياري‏ات نه ...!

كوفه، خواب مظلوميتت را مي‏بيند، هيولاي ظلمت بر گرده خاك چنگ انداخته است.

كجايي تا ذوالفقارت، شب‏هاي بي‏فانوس خاك را بشكافد؟

شقاوت از در و ديوار تاريخ مي‏بارد، زخم چركين ناسپاسي در خاك دهان باز كرده است؛ كجايي كه دست‏هاي عدالتت، شب‏هاي تاريك اين حوالي را در هم بريزد؟

كجايي تا صورت درخشان زندگي را از قاب‏هاي فرسوده مرگ بيرون بكشي؟

كجايي تا سرنوشتِ چشم‏هايم را به تو بسپارم؟

بزرگمرد!

هنوز تاريخ، خوابِ گام‏هاي تو را مي‏بيند و هنوز درهاي نيمه بسته در بوي نان و خرماي دست‏هاي تو نفس مي‏زنند.

كجايي كه ظلمت بر خاك چيره شده است؟

صداي ضجّه تاريخ را مي‏شنوم.

شب‏هاي بي‏مهتاب، عميقتر شده‏اند، از هر دريچه صداي سكوت و سياهي طنين انداز شده است؛ كجايي؟

كدام سپيده روشن در چشم‏هايت عميق بنگرم تا در خويش فرو بريزم؟

پاي كدام نخل ايستاده‏اي و نماز مي‏خواني؟

دردهاي نهانت را در گوش كدام چاه به نجوا نشسته‏اي كه صدايت را مي‏شنوم و نمي‏شنوم؟

امام علي

 

در نازكاي نور كدام سپيده گام زده‏اي كه خورشيد هر طلوع بر پيشاني بلندت مي‏درخشد، آن گاه قصد نور افشاني مي‏كند؟

در توفان‏هاي داغ مي‏تازم.

تاريخ، دنبال تكيه گاهي چون تو مي‏گردد.

ذو الفقارت را به دست كدام آينه‏پوش سپرده‏اي؟

راهي‏ام كن به جذبه خويش.

از تو مي‏نويسم و از بهار آويخته‏ام.

نفسي نيست تا فريادي از جگر برآورم.

بايد گام‏هايم را محكم‏تر بردارم.

هنوز با هر نسيم، عطر تو را مي‏شنوم و صدايت را.

هنوز شب‏هاي يتيمان، به اميدِ دست‏هاي سرشارت از بوي نان و خرما صبح مي‏شود.

لايقم كن به شناختت كه بزرگي‏ات آن چنان است كه زبان در دهان نمي‏گردد، به وصف و قلم در صفحات، به شرح

شنبه بیست و یکم 5 1391 1:47

سلام ما به ناله هاي ديشبت

سلام ما به اشك چشم زينبت

سلام ما به سوز و اشك و آه تو

سلام ما به خون قتلگاه تو

جمعه بیستم 5 1391 22:58

 

دل شكسته ي من انس با علي دارد 

اميداز همه بگسسته تا علي دارد

در ان محيط كه از دست و پا نيايد كار 

 دلشكسته بي دست و پا علي دارد

جمعه بیستم 5 1391 22:55

اين چندتا عكس و فرستادم كمي حال و هواي وبلاگ عوض بشه

اما هر كاري كردم عوض نشد

 

مناجات علي از سوي نخلستان نمي آيد

كوفه چه خاكي برسرت شد

جمعه بیستم 5 1391 22:52

مسجد كوفه حالا دگر تنها شدي

 

تو بمان و مردم روبه صفت

 

جمعه بیستم 5 1391 20:2

در دل خاك بلرزد بدنم گر طفلي

 

گويد اي مسجد كوفه چه شد اخر پدرم

هر چه باشد پسرم خون علي در رگ توست

مهربان باش تو با قاتل من اي پسرم

جمعه بیستم 5 1391 20:1

مسجد كوفه خدا وند نگهدار تو باد

كه دگر نشنوي اواي دعاي سحرم

جمعه بیستم 5 1391 19:59

مسجد كوفه تو در روز جزا شاهد باش

 

من كه معصوم ترم از همه مظلوم ترم

جمعه بیستم 5 1391 19:58

اكنون كه نيايد ز سفر ماه منيرم

خوب است در اين گوشه ويرانه بميرم

با من نزند حرف كسي چونكه يتيمم

از من نكشد ناز كسي چونكه يتيمم

جمعه بیستم 5 1391 19:55

افتاده ام به گوشه اي از رهگذارتان
اوجم دهيد تا كه شوم خاكسارتان

اصل و اصالت من از اول اصيل بود
اصلا خدا سرشته مرا از غبارتان

هرچند دورم از تو... عجيب است چون دلم
حس مي كند نشسته كناري كنارتان

چيزي براي عرضه ندارم به ساحتت
آقا دل شكسته مي آيد به كارتان؟

خرمافروش كوچه و بازار مي شوم
شايد به جرم عشق شوم سر به دارتان

اي ناشناس نيمه شب كوچه هاي شهر
يك تكه نان به ما بده از كوله بارتان

ميلش دگر به هيچ بهشتي نمي كشد
هركس نشسته كنج بهشت مزارتان

شرمنده ايم بي خبريم اي بزرگوار
از آخرين امانت تان؛ يادگارتان

جمعه بیستم 5 1391 19:47
دو قرص نان جو و كاسه‌اي از شير و نمك ساييده شده
پس از آن كه امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند
هنگامي كه چشم ايشان به غذا افتاد و خوب آن را نگريستند سر خود را با تأسف تكان داده و فرمودند :
كاسه شير را بردار و با اندكي قرص نان و نمك افطار كردند.
بيش از سه لقمه ميل نكردند و فرمودند:
دوست دارم خدايم را گرسنه ملاقات كنم.



دست در دامن مولا زد در
كه علــــي بگذر و از ما مگذر....

 

جمعه بیستم 5 1391 18:54
الهي اي فلك ديگر نگردي
اگر دور سر حيدر نگردي
الهي اي نفس بي نام مولا
اگر از سينه رفتي برنگردي


******************


يا علي ذاتت ،ثبوت قل هو الله احد
نام تو نقش نگين از امر الله الصمد
لم يلد از مادر گيتي و لم يولد چو تو
لم يكن بعد از نبي مثلت له كفوا احد
جمعه بیستم 5 1391 18:52
امام علي (ع) : اي مالك , شب هنگام كسي را در حال ِ گناه ديدي فردا به چشم ِ گناهكار به او نگاه نكن
شايد سحـر توبه كـرده باشد

.
.

اون آقايي كه شبا رد ميشد از كوچه ي ما كيسه به دوش كو !!
رد پاي پر خـراش بي خروش كـو ؟ اون آقـاي خرقه پوش كـو ؟
كجاست اون آقـا كه پينه هاي دستاش
مرهم ِدلاي ما بود؟
نفس ِسبز نيگاهش
هميشه حلال مشكلاي ما بود؟
مي شه يكبار ديگه
سر بزنه به خونه ي ما؟
بگيره نشوني از
غربت ِ بي نشوني ما؟
موهاي آقـا سفيده جوونا
كيسه رو از آقـا بگيرين
قامت آقـا خميده جوونا
كيسه رو از آقـا بگيرين

جوونا آقـا بشين
زنده كنين رسم جوونمردي رو امشب
يتيما منتظرن
زنده كنين شيوه ي شبگردي رو امشب

يتيما پشت دراي خونشون
منتظر آقـا نشستن
گوش به زنگ ِ تق تق
يه جفت صداي پا نشستن

موهاي آقـا سفيده جوونا
كيسه رو از آقـا بگيرين
قامت آقـا خميده جوونا
كيسه رو از آقـا بگيرين



جمعه بیستم 5 1391 18:50

مدارا با اسير

بي ترديد، فتوت و مردانگي، از ويژگي هاي اخلاقي است كه بسيار مورد توجه و تأكيد قرآن و آموزه هاي تربيتي پيشوايان معصوم عليهم السلام قرار گرفته است. دامنه اين مردانگي در مورد آن بزرگواران چنان گسترده است كه حتي گاه بر سر دشمنان دين نيز سايه افكنده است. يكي از جلوه هاي تاريخي و ماندگار اخلاق اسلامي، مسئله برخورد اميرمؤمنان علي عليه السلام با ابن ملجم مرادي است. در تاريخ آمده است كه امام علي عليه السلام فرمود: «او اسير شماست، به او نيكي كنيد. محلي را كه در آن زنداني است، وسيع قرار دهيد. اگر من زنده ماندم، او را خواهم كشت يا اگر مايل بودم، خواهمش بخشيد. اگر مُردم، او را يك ضربت بزنيد، همان گونه كه بر من ضربت زده است.» اين وصيت را شهريار شعر ايران زمين، اين گونه به نظم آورده است:
به جز از علي عليه السلام كه گويد به پسر كه قاتل من
چو اسير توست اكنون، به اسير كن مدارا
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:34

از هدايت به ضلالت

امام علي عليه السلام ، مقام امامت و پيشوايي امت اسلامي را بر عهده داشت. در كتاب شريف نهج البلاغه، به جايگاه رهبري و نيز وظايف حاكم جامعه ديني اشاره شده است. مبارزه با فساد و رهبران فاسد، بهره وري از دانش، بينش و مديريت همراه با پيشينه درخشان و دارا بودن صفاتي چون مردم دوستي، خودسازي، هوشياري، قاطعيت، هماهنگي در گفتار و كردار و دردمندي، از جمله نكاتي است كه مورد توجه امام علي عليه السلام قرار گرفته است. با اين عقيده، اميرمؤمنان پس از آنكه در مسجد كوفه هدف قرار گرفت، خطاب به ابن ملجم فرمود: «آيا من براي تو امام بدي بودم كه با من اين گونه رفتار كردي؟ آيا بر تو مهربان نبودم؟ آيا بيش از ديگران به تو عنايت نكردم؟ آيا عطايت را زياد نكردم؟ زيرا اميد داشتم كه از گمراهي رهايي يابي و به هدايت رهنمون شوي».

 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:32

نوزده رمضان، از منظري ديگر

فاجعه نوزده رمضان سال چهلم هجري را از زبان ابن ملجم مرادي مي توان اين گونه بيان كرد: علي عليه السلام وارد مسجد شد و پس از آنكه با خداي خويش راز و نياز كرد، راه پشت بام مسجد را در پيش گرفت و با نداي بلند، آواز اذان سر داد. آن گاه با صداي محبت آميزش مرا براي نماز بيدار كرد. سپس در محراب به نماز ايستاد. لحظات سخت و سنگيني بود. همين كه علي عليه السلام سر از سجده برداشت، بلافاصله شمشيرم را بالاي سر بردم و با تمام قوا آن را فرود آوردم و درست بر جايي زدم كه عمر و بن عبدود در جنگ خندق بر سر علي عليه السلام ضربه زده بود. اين ضربت تا سجده گاهش را شكافت و خون فواره زد، ولي علي عليه السلام فقط ندا در داد: «به خداي كعبه رستگار شدم».

 
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:31

مدعيان حق و حق كشي

مسجد كوفه در نوزدهم ماه رمضان سال چهلم، محلي بود كه پرده از چهره مسلمان نمايان برداشته شد. خوارج باقي مانده از جنگ نهروان، نورانيت خورشيد را نمي ديدند و حق و باطل را به گونه اي يكسان در تاريكي مي پنداشتند و تنها خود را مسلمان مي دانستند. به تعبير امام خميني رحمه الله ، آنهايي كه حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام را در محراب عبادت كشتند، مدعي اسلام بودند و با اسم اسلام، با اسلام جنگيدند. ايشان در جاي ديگر، از عده اي ياد مي كند كه پيشاني شان از شدت طول سجده پينه بسته بود، ولي حق را كشتند. اين مسئله و شهادت امام علي عليه السلام ، گواه مظلوميت و غربت آن امام همام است.

 
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:30

سبك بار و بي قرار

انسان ها از مرگ گريزانند و از گرفتاري در چنگال آن هراسي هميشگي دارند. اسلام، بزرگاني را به جوامع بشري معرفي كرد كه نه تنها از مرگ نمي ترسيدند، بلكه آن را به بازي مي گرفتند. برجسته ترين شخص در سبك باري و در عين حال بي قراري درباره مرگ در راه خدا، اميرمؤمنان علي عليه السلام بود. صحنه هاي فراواني در زندگي امام علي عليه السلام پديد آمد كه شاهدي بر اين معناست. براي نمونه، در جريان هجرت پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله ، در بستر ايشان خوابيد و در واقع، در آغوش خطر آرميد. در جنگ بدر، نه تنها دلاوران قريش را به خاك انداخت، بلكه پشت ترس را نيز به خاك كشاند. در جنگ احد، بيش از هفتاد زخم برداشت، ولي پايداري اش، به اسلام و مسلمانان قوّت بخشيد. از همه پرمعناتر اينكه، براي تأمين هزينه ازدواجش، زره خود را فروخت؛ زيرا به تعبير پيامبر اسلام، به آن نياز نداشت. آن انتظار و اين بي قراري، درسحرگاه نوزدهم رمضان به وصال انجاميد.

 
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:28

از صحنه كارزار تا ديدار پروردگار

به طور معمول، در اسلام، جهاد آنجا معنا پيدا مي كند كه به مرزهاي اسلامي حمله شده و جامعه اسلامي يا بخشي از آن مورد تهديد قرار گرفته باشد. جنگ هايي كه در زمان پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام رخ داد، چنين بود. در عين حال، اگر جنگي شكل مي گرفت و آتشي شعله ور مي شد، سردار و سپهسالار آن و امير جنگاوران و سربازان اسلام، كسي جز شير خدا، حضرت علي عليه السلام نبود. ايشان در شب آخر عمر سراسر جهاد و تلاش خويش و در فرداي فاجعه نوزدهم رمضان، خطاب به دخترش مي فرمايد: «دخترم! من تمام عمرم را در معركه ها و صحنه هاي كارزار گذرانده و با پهلوانان و شجاعان نامي مبارزه ها كرده ام. چه بسيار يك تنه بر صفوف دشمن حمله برده و بزرگان رزم جوي عرب را به خاك و خون افكنده ام. ترسي از چنين اتفاقات ندارم، ولي امشب احساس مي كنم ديدار حق فرا رسيده است».
 
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:26

اوج جنايت بشري

حادثه اي كه به شهادت امام علي عليه السلام انجاميد، يكي از بزرگ ترين جنايت هاي بشري است؛ زيرا ابن ملجم مرادي، هيچ آزاري از امام نديده بود. اميرمؤمنان علي عليه السلام براي او سرا پا مهر و محبت و خير و بركت بود، چنان كه براي ديگران.
اين فاجعه، به بدنامي برنامه ريزان و عامل آن انجاميد و براي امام علي عليه السلام ، حياتي بود بالاتر از حيات دنيوي. حادثه مسجد كوفه و واكنش امام، نمايشگر اوج انسانيت و جلوه اي از نمايش عدل علوي در تاريخ بشري است. نوزدهم رمضان سال چهلم هجري، شاهد مظلوميت علي عليه السلام و اوج بندگي برترين انسان عصر پس از پيامبر بود.

 
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:24

از خلافت تا شهادت

حضرت علي عليه السلام بر آن بود تا آنجا كه مي شود، در پاسداري از اسلام و ارزش هاي آن تلاش كند و در اين راه، افزون بر آيات قرآن، سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله نيز به عنوان الگوي عملي مورد توجه آن حضرت قرار داشت. بنابراين، در مسئله خلافت نيز همين معنا مورد توجه قرار گرفت و دوران كوتاه رهبري سياسي جامعه اسلامي، نماد برجسته اي شد از شيوه حكومت علوي. مدت اين خلافت و پايان آن را خوارزمي، از نويسندگان اهل سنت، در كتاب مناقب خود چنين آورده است:«مدت خلافت علي عليه السلام چهار سال و ده ماه بود كه به دست ابن ملجم مرادي به شمشير مضروب شد و اين حادثه شوم، قبل از ورود به دهه سوم ماه رمضان روي داد».

 
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:23

چشم انتظار ديدار پروردگار

در فرهنگ اسلامي، شهادت، هدف نيست، بلكه ابزار ايستادگي و پايداري در برابر تهاجم دشمنان دين است. هرگاه بستر ايثار و از خودگذشتگي فراهم شد، شهادت نيز پديدار مي شود. شهادت، وسيله اي است كه در پيشگاه حضرت دوست، مقام و منزلت ويژه اي دارد و جايگاهي است براي ابراز تعبد و اخلاص در بندگي، و براي شهيد شدن، چه كسي والاتر از امام موحدان، حضرت علي عليه السلام . انسان كاملي كه به شهادت عشق مي ورزيد و واژه شهادت برايش نشاط آفرين بود.
در نامه 62 نهج البلاغه از زبان امام علي عليه السلام آمده است كه من مشتاق ملاقات پروردگارم. آن حضرت، بهترين مرگ ها را كشته شدن در راه خدا مي دانست و سوگند ياد كرده بود كه هزار ضربه شمشير بر من، آسان تر از مرگ در بستر در غير بندگي خداست.
نوزده رمضان، سكوي پرواز ظاهري امام علي عليه السلام تا بي كران ها، زمان جدايي از خلق و رسيدن به محبوب واقعي بود.

 
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:22
امام علي عليه السلام ؛ تجسم عدالت


بررسي نهج البلاغه نشان مي دهد كه از ديدگاه امام علي عليه السلام ، عدالت در رأس ارزش هاي اسلامي قرار دارد و تمامي ارزش ها به عدالت بازمي گردد. در ارزيابي، مديريت و قضاوت، عدالت، شرط اصلي است. با اين حال، تجسّم عدالت، وجود مبارك خود امام علي عليه السلام بود. اين معنا در سخن معروف توماس كارلايل، فيلسوف انگليسي آمده است كه گفت: «امام علي؛ ما را جز اين نرسد كه او را دوست بداريم و به او عشق ورزيم. در كوفه ناگهان به حيله كشته شد و شدت عدالتش موجب اين جنايت گشت.» به سخن كارلايل مي توان اين جمله را افزود كه در واقع، پافشاري امام علي عليه السلام بر اجراي احكام و پيروي از سيره پيامبر اسلام و پرهيز از انحراف در اداره حكومت، زمينه ساز توطئه بر ضد آن حضرت شد.

 
 
 
 
 
جمعه بیستم 5 1391 18:21



طبيبا وامكن زخم سرم را

مسوزان قلب زينب دخترم را

ببند آنگونه زخمم را كه در قبر

نبيند فاطمه زخم سرم را

در و ديوار مسجد هست‏شاهد

كه من گفتم اذان آخرم را

وداع زندگي را گفتم آنروز

كه زد در كوچه قنفذ همسرم را

----


امام علي(ع)، بي كرانه‏ترين شكوه خلقت است كه تا ابد، تلألؤ نورش روشنايي بخش هستي است.

 

جمعه بیستم 5 1391 18:19
نردبان دلم شكسته است
................ميشود برايم كمي دعا كني؟؟
................ يا اگر خدا اجازه ميدهد كمي به جاي من خدا خدا كني؟؟
راستش دلم مثل يك نماز بين راه! خسته و شكسته است
........................ميشود براي بيقراري دلم سفارشي به آن عزيز باوفا كني؟

 

جمعه بیستم 5 1391 15:2
X