وبلاگ ذاكرولايت110 ازمجموعه وبلاگستان اميرمحسن سلطان احمدي در جديدترين مطلب خود به بررسي رابطه دين و سياست پرداخت و نوشت:از نظر آموزههاي قرآني، دين مجموعهاي از آموزههاي وحياني است كه تمامي زندگي بشر را سامان ميدهد و او را به سمت خوشبختي و سعادت ابدي در دنيا و آخرت رهنمون ميسازد.
بينش و نگرش قرآني بر آن است تا انسان را با هستيشناسي و جهانبيني و سبك زندگي اسلامي تربيت كند. لذا از پيش از تولد براي انسان برنامههاي مشخصي را تعيين و تشريع كرده است. بر اين اساس، هيچ چيزي را نميتوان در زندگي انسان يافت كه اسلام در آن حوزه سخن و برنامه و تكليفي نداشته باشد.
سياست نيز بخشي از زندگي اجتماعي هر انساني را تشكيل ميدهد و اسلام و قرآن در اين حوزه در چارچوب اهداف كلان آفرينش انسان برنامهها و تكاليفي را دارد. نويسنده در اين مطلب كوشيده تا نشان دهد كه تفكر جدايي دين از سياست و سكولاري كردن جامعه اسلامي چيزي جز خروج از دايره اسلام نيست و كسي نميتواند مدعي اسلام و مسلماني باشد اما بخشي از زندگي او چون حوزه سياست در چارچوب نظام سياسي اسلام سامان نيافته باشد.
قرآن، جوامع الكلم
پيامبر(ص) در عبارتي ميفرمايند: اوتيت جوامع الكلم و انت يا علي! قد اعطيت جوامع الكلم، به من كلمات جامع داده شد و به تو اي علي! هم كلمات جامع بخشيده شده است. (بحارالانوار، ج 39، ص 76)
سخنان جامع، كلماتي است كه در كمترين حروف، بيشترين بار معنايي را دارد. اين كلمات را بايد همانند اصول و قواعد كليدي دانست كه با بيان آن يك مجموعه فكري و نظام انديشهاي گفته ميشود.
كلمات جامع، كلمات در بردارندهاي هستند كه همه شئون دنيوي و اخروي بشر را بيان ميكنند. اين كلمات جامع، همان معارف برين و برتريني است كه وظايف فرد و جامعه، وظايف دنيا و آخرت، وظايف دولت و ملت، روابط محلي، منطقهاي و بينالمللي و بالاخره وظايف ملك و ملكوت انسان را تبيين كرده است.
قرآن همان جوامع الكلم است، زيرا به گونهاي است كه همه نيازهاي بشر را براي رسيدن به خوشبختي در دنيا و آخرت بيان كرده است. خداوند در آياتي از قرآن از جمله آيه 89 سوره نحل ميفرمايد: «ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيء، ما كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانكننده هر چيزي است.
بنابراين، چيزي از نيازهاي بشري نيست كه در قرآن بيان نشده باشد. اين بيان به شكلي است كه در عبارتي كوتاه بسياري از مباحث و مطالب بيان شده و با تفقه و تدبر در آن ميتوان پاسخ به پرسشها را رمزگشايي كرد.
در روايات آمده كه قرآن همانند خورشيدي است كه هر روز سخني تازه براي مردم دارد و مردم ميتوانند از اين خورشيد تابناك براي هدايت و رسيدن به مقام خلافت الهي بر هستي بهره برند. امام صادق(ع) در اين باره ميفرمايد: القرآن يجري كما تجري الشمس و القمر، قرآن همان خورشيد و ماه در جريان است. (كافي، ج4، ص 54، بحارالانوار، ج23، ص 197 و نيز ج66، ص 261)
پس كاري كه بايد انجام شود اينكه موارد بر اصول قرآن عرضه و تطبيق داده شود تا حكم حق از قرآن در آن باره به دست آيد.
قرآن عليه سكولاريزم
براساس آنچه بيان شد، يكي از حوزههاي مبارزه قرآن، حوزه سياست و حكومت است، زيرا برخي بر آن بودند تا دين را تنها در محدوده اعمال فردي و شخصي و عبادي محصور كنند، در حالي كه اسلام اگر چه اصالت را به آخرت ميدهد و سعادت اخروي را همان حيات و زندگي برتر و طيب معرفي ميكند ( عنكبوت، آيه 64 و آيات ديگر) ولي سعادت دنيوي را زمينهساز سعادت اخروي ميداند، زيرا سازههاي اخروي انسان چيزي جز اعمال صالح و ايمان او در دنيا نيست، چرا كه «الدنيا مزرعه الاخره، دنيا كشتزار آخرت است».
از همين رو فلسفه ارسال رسولان و انزال كتب را دستيابي انسان به زندگي عدالت محوري ميداند كه انسان در همين دنيا آن را تحقق ميبخشد و از طريق آن، آخرت خود را ميسازد. (حديد، آيه 25)
از آنجايي كه حوزه اجتماعي، تاثيرگذارترين حوزه در زندگي انسان و سعادت و شقاوت اوست (نوح، آيه 27) خداوند به اين حوزه توجه ويژه كرده است لذا در احكام اسلامي حتي در حوزه عبادي و شخصي جلوهاي از امور اجتماعي در آن مشهود است. به عنوان نمونه نماز كه يك برنامه شخصي و عبادي در ارتباط با عبد و معبود است، در شكل اجتماعي و جمعي آن برتري يافته و نمازجماعت مقدم بر نماز فردي دانسته شده است.
بسياري از احكام اسلامي از جمله زكات، جهاد، خمس، نمازجمعه، حج و مانند آن، جنبه اجتماعي دارد. بنابراين، نميتوان به هيچ شكلي حوزه عمل اجتماعي و سياسي را از دين اسلام جدا دانست.
كساني در جوامع پيشين ميكوشيدند تا دين را به حوزه عمل شخصي و اخروي محدود سازند و به يك معنا دايره تاثيرگذاري دين را تضعيف كرده و اجازه ندهند تا اهداف هدايتي دين از طريق حضور جدي در همه زندگي بشر تحقق يابد. اما اسلام به شدت عليه چنين تفكري موضعگيري كرده است.
خداوند در آياتي چند اطاعت از پيامبر(ص) را نه تنها در امور عبادي واجب ميداند، بلكه بر وجوب اطاعت از پيامبر(ص) در همه زندگي تاكيد كرده و ضمن معرفي ايشان به عنوان اسوه حسنه كامل (احزاب، آيه 21) تقدم قول و فعل پيامبر(ص) را بر راي و انديشه و حتي جان و مال مومنان اثبات كرده (احزاب، آيه6) و امر و نهي آن حضرت(ص) را در هر كاري همانند امر و نهي خدا دانسته است. (حشر، آيه7، آل عمران، آيات 32 و 132 و آيات ديگر)
هر فرد از امت اسلام در هر كار اجتماعي و سياسي ميبايست پيرو فرمان پيامبر(ص) به عنوان رهبر جامعه اسلامي باشد و در هر جايي كه شك و ترديدي است بايد با رجوع به پيامبر(ص) و پس از اتخاذ دستور، اقدام كرد. (نساء، آيه 59)
اصولا از نظر قرآن، حكم و حكومت و ولايت تنها از آن خداوند است و هيچكس در حوزه زندگي بشر اختيار قانونگذاري و حكم را ندارد. (انعام، آيه 57)فقه اسلامي با تمام ابواب، براي تشكيل حكومت اسلامي كار «تفكيك قوا» را انجام ميدهد تا انسان سياست زده نشود. فقه اسلامي سياست و قدرت را تعديل ميكند و به آن قداست ميبخشد.
كسي كه مسئله «قضاء» را در عصر غيبت پذيرفت، چارهاي ندارد جز آنكه مسئله حكومت ديني و مسئله ولايت فقيه را بپذيرد و مسئله قضا را تمام علماء پذيرفتهاند. پس نميشود مسئله «قضاء» را پذيرفت ولي حكومت ديني و ولايت فقيه را نپذيرفت. (جوادي آملي، عبدالله، خارج فقه، پلوراليسم، 1/1/80)
خداوند در آياتي از جمله 105 سوره انبياء از حكومت جهاني و حاكميت صالحان در آخر زمان سخن به ميان ميآورد و به عنوان يك سنت الهي در فلسفه تاريخ، حكومت ايشان را تحقق يافتني معرفي ميكند. اين بدان معناست كه حكومت صالحان يك خواسته اصلي براي خداوند و مؤمنان است و تلاش براي تحقق آن نيز خواسته خداوندي است. بنابراين، اين يك اصل اصيل در آموزههاي قرآني است كه صالحان، حكومتي را تشكيل دهند تا از اين طريق آرمان و آرزوي ديرين بشري براي حكومت عدالتمحور فراهم آيد.
اينكه خداوند در همه كتب الهي پيشين نويد تحقق چنين دولت و حكومت و حاكميتي را ميدهد، به اين معناست كه خواسته ديرين مؤمنان در طول تاريخ ايجاد چنين حكومتي بوده است. از آيات 105 تا 107 سوره انبياء به دست ميآيد كه تحقق حكومت جهاني صالحان، در پرتو اسلام و رسالت پيامبر اكرم(ص) خواهد بود. اين بدان معناست كه خداوند بر جنبه سياسي اسلام تأكيد دارد و هرگونه انديشه جدايي دين اسلام از سياست را نه تنها نادرست بلكه خلاف آرمانهاي بشري و سنت الهي ميداند كه براي تاريخ بشر رقم زده است.
همچنين از آيات 55 تا 57 سوره نور اين معنا استنباط ميشود كه كافران و دشمنان ميكوشند تا چنين حكومت عادل و صالحي در جهان تحقق نيابد ولي كافران از جلوگيري از تحقق وعده الهي ناتوان خواهند شد و آنان نميتوانند از حاكميت فراگير مؤمنان صالح جلوگيري به عمل آورند.
اصولا خداوند خواهان حكومت اسلامي و حاكميت صالحان است و هرگونه حكومت غيراسلامي و صالح را به معناي حكومت طاغوت معرفي ميكند و اجازه نميدهد تا كسي طاغوت شود يا همراه طاغوت گردد و بخواهد حكومت غيراسلامي را ايجاد كند و قوانين خود ساختهاي را بر جامعه و انسان حاكم سازد؛ زيرا از نظر قرآن حكومتهاي غيراسلامي و طاغوتي جوامع را به تباهي و بيعدالتي و فساد ميكشانند. (بقره، آيه 257)
از نظر قرآن هر جايي كه حكومتي جائر و ظالم و طاغوتي بر سر كار آمد خود بيانگر آن است كه آن مردم از دايره اسلام و دين خارج شده و راه ظلم را در پيش گرفتند كه حكومتهاي طاغوتي بر ايشان مسلط شدهاند. (انعام، آيات 65 و 129)
حكومت صالح، حكومتي چون حكومت پيامبر(ص) است كه مردم را به اسلام و عدالت دعوت كرده و قسط را در ميان آنان به اجرا درميآورد و به عدالت حكم ميكرد. آن حضرت(ص) خود صاحب اختيار حكومت بود و به حكم الهي و فرمان خداوندي در همه امور اجتماعي و سياسي و قضايي وارد ميشد. (توبه، آيه 86؛ نور، آيات 53 و 54 و 56 و 62؛ احزاب، آيه 13؛ محمد، آيه 33)
حكومت ايشان به گونهاي مطلقه بود كه هيچكس پس از حكم و تصميم رسمي ايشان اختيار سخن و عمل ديگر نداشت (احزاب، آيه 36) و همه مسلمانان موظف بودند در همه مسايل حتي امور اجتماعي و سياسي و بلكه شخصي از ايشان اطاعت كنند (نساء، آيه 59؛ مائده، آيه 92) و سخن ايشان در همه امور از جمله مسايل شخصي و اقتصادي و نظامي، فصلالخطاب بود (نساء، آيات 59 و 65؛ حشر، آيات 6 و 7؛ توبه، آيه 103) و اگر كسي ميخواست از مسئوليتي اجتماعي و سياسي و اقتصادي و مانند آن كنارهگيري كند بايد از پيامبر(ص) اذن ميگرفت. (نور، آيه 62)
بنابراين، همه موظف بودند تا در حوزه سياسي مشاركت فعالانه داشته باشند و هيچكس مجاز نبود از مسايل اجتماعي و سياسي و مانند آن شانه خالي كند و تكاليف سياسي و اجتماعي خود را انجام ندهد و ترك نقش اجتماعي كند.
همچنين اگر پيامبر(ص) موظف به مشاورت با مردم بود، اين بدان معنا نبود كه اين مشاورت در حوزه قانونگذاري باشد، بلكه در حوزه چگونگي عمل به قانون الهي بود. بنابراين، حتي در اين حوزه هم لازم است كه مردم به هر تصميمي كه رهبري ميگيرد گردن نهند و اطاعت محض نمايند تا از هرج و مرج در حوزه عمل سياسي جلوگيري شود. (آلعمران، آيه 159)
ايجاد حكومت صالح و اسلامي وظيفه همگاني است تا از هرگونه حكومت طاغوتي و استبدادي جلوگيري شود و اجازه داده نشود تا حكومتهاي طاغوتي مديريت جامعه را به عهده گيرند. براساس آيه 28 سوره فرقان مؤمنان و مسلمانان ميبايست با نفوذ به مراكز قدرت و حكومتهاي مستبد و مستكبر به منظور رساندن پيام الهي به آنان و دفاع از حق، در ايجاد نظم نوين جهاني مبتني بر عدالت و اسلام اقدام كنند. اين نفوذ باتوجه به ويژگيهاي حكومتها، ميتواند علني يا مخفي و مبتني بر پايه اصل اساسي تقيه باشد.
اهدافي كه قرآن براي حكومت صالح و مؤمنان بيان ميكند، خود بهترين دليل
zakerevelayat.blogfa