شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. آل عمران 18
خداوند (از ازل به علم خود و پس از خلقت جهان به صنع خود و سپس به زبان انبيا و خرد و كتب آسماني) در حالي كه قيام به عدالت دارد (و كارهايش بر پايه عدل استوار است) گواهي داد كه معبودي جز او نيست، و فرشتگان و صاحبان دانش (نيز گواهي دادند آري) جز او معبودي نيست، مقتدر شكستناپذير و داراي اتقان صنع (در تكوين و تشريع) است. " ترجمه آيت الله مشكيني ره"
تفسير مجمع البيان:
«انسبن مالك» از پيامبر گرامي نقل كرده است كه فرمود:
«مَنْ قرأَ «شهداللّه» الآية عند منامه خلقاللّه منها سبعين الف خلق يستغفرون له الي يومالقيامه.»
هر كه بههنگام خواب، آيه شريفه «شهداللّه...» را با اخلاص و ايمان بخواند، خدا بهبركت آن، هفتادهزار فرشته پديد ميآورد كه تا روز رستاخيز براي او بخشايش بطلبند.
«زبير» نقل كرده است كه شب عرفه از پيامبر گرامي جدا نشدم و هماره مراقب او بودم، تا ببينم چه ميخواند و چه عمل شايستهاي انجام ميدهد؛ تااينكه شنيدم آن بزرگوار آيه شريفه «شهداللّه ...» را پيوسته زمزمه ميكند.
«شهداللّه انّه لااله الّا هو»
خداوند با شگفتيهاي آفرينش و نوآوريهاي حكيمانه خود كه بسان گواهاني زنده و حاضرند، بر يكتايي خود گواهي ميدهد
پارهاي «شهداللّه» را چنين تفسير كردهاند: او چنين داوري فرموده است.
و پارهاي ديگر معتقدند: روح اين جمله اين است كه «خداي يكتا، دانا و آگاه است و هيچ خدايي جز او نيست».
«والملائكه و اولواالعلم»
و فرشتگان و صاحبان خرد نيز با ديدن شگفتيها و آثار قدرت وصفناپذير خدا، به يكتايي او گواهي ميدهند.
«قائماً بالقسط لا اله الّا هوالعزيزالحكيم»
فرشتگان و دانشوران همچنين گواهي ميدهند كه خدايي جز آن پروردگار يكتا كه عدل به اراده او برقرار و پايدار است، نيست؛ و او پيروزمند و فرزانه است.
واژه «قسط» در اين آيه شريفه بهمعناي «عدالت» است؛ و «عدل» يعني قراردادن هر چيزي در جايگاه شايسته و زيبنده آن. پس بايد بههمراه فرشتگان و دانشوران، به عدل آفريدگار هستي گواهي داد، چرا كه آسمان و زمين درپرتو اين عدالت برافراشته و برقرار است. و دانشمندان مذهب ما نيز همين حقيقت را دريافته و بدان گواهي دادهاند.
منظور از «اولواالعلم»، دانشمندان توحيدگرايند؛ و مقصود از «قائماً بالقسط» ممكن است اين باشد كه تدبير امور و عملكرد بندگان و پاداش و كيفر كارها، همه براساس عدالت است. درست مثل اينكه گفته شود: او «قائم به تدبير» است. كه مفهوم اين سخن آن است كه «كارهاي او براساس نظم و حساب است
تفسير الميزان:
يكي از لطائف اين آيه آن است كه، عدالت خدا بر عدالت او و بر يگانگيش در الوهيت، شهادت ميدهد و معنايش اين است كه عدالت او خودش بنفسه ثابت است، و وحدانيت او را هم اثبات ميكند.
توضيح اينكه: ما انسانها اگر عدالت را در شاهد، معتبر ميدانيم براي اين است كه شاهد همواره ملازم بر صراط مستقيم و صراط فطرت باشد، به دو سوي انحرافي" افراط" و" تفريط" منحرف نشود، و فعل خود را كه همان شهادت است در غير موضع به كار نبرد، و در نتيجه شهادتش خالي از دروغ و زور باشد، پس ملازم صدق بودن، و بر طبق فطرت راه پيمودن باعث عدالت آدمي ميشود، پس خود نظام حاكم بر عالم و نظامي كه در بين اجزاي عالم است، و همه فعل خدايند، محض عدالت است.
تكرار ميكنيم وقتي رفتار ما بر طبق نظام فطرت، ما را عادل ميكند، خود نظام كه همان فعل خدا است عين عدالت است، و اگر احيانا به حوادثي بر ميخوريم كه خوشآيند ما نيست، و يا بر خلاف ميل و طمع ما است، و به دنبالش اعتراض سر داده، در مورد آن حادثه مناقشه ميكنيم، حقيقتش اين است كه ما در اعتراض و مناقشه خود چيزهايي ميگوئيم كه از عقل ما تراوش ميكند، و يا غرائز ما متمايل به آن است، و معلوم است كه حكم عقل ما، و تمايل غرائز ما نيز از نظام عالم گرفته شده، ولي وقتي به بحث ميپردازيم، و به سبب حادثه پي ميبريم، شبهه ما زائل ميشود، و اگر نتوانيم به سبب حادثه پي ببريم، حد اقل به جهل خود پي ميبريم، پس آنچه در دست ما است" جهل به سبب" است، نه" علم به نبود سبب"، پس نظام جهان هستي (كه عين فعل خداي سبحان است)، عين عدالت است (دقت فرمائيد).
كوتاه سخن اينكه خداي سبحان كه شاهدي است عادل، شهادت ميدهد بر اينكه معبودي جز او نيست، اين شهادت را همانطور كه گفتيم با فعل خودش كه همان نظام عالم است ادا ميكند، و به طوري كه از ظاهر آيه مورد بحث بر ميآيد با قول خودش هم ادا كرده، و فرموده:" شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ".