خطاب حضرت زينب به رسول خدا هنگام عبور از قتلگاه:
راوي ميگويد: سوگند به خدا ، عكس العمل زينب ، دختر علي را آنگاه كه نگاهش به بدن هاي پاره پاره ي شهدا افتاد فراموش نمي كنم ، او با گريه و زاري فرياد برآورد :
اي محمد! اين حسين توست كه آغشته به خون است و بدنش تكه تكه و دخترانش اسيرند.
به خدا شكايت ميكنم و به محمد مصطفي و علي مرتضي و فاطمه زهرا و حمزه سيد الشهدا.
اي محمد ! اين حسين است كه در بيابان افتاده و باد بر بدنش مي وزد و به دست زنا زادگان كشته شده است.
اي واي! چه گرفتاري و اندوهي! امروز جدم رسول خدا از دنيا رفت ؛اي ياران محمد! اينانا خاندان مصطفي هستند كه اسير رانده مي شوند.
آرزوي حضرت زينب در قتلگاه:
حضتر زينب مادرش را در قتلگاه خواند و آرزو كرد :
اي فاطمه ! كاش بودي و مي ديدي كه حسين آغشته به خون افتاده و شمر بر روي سينه ي او نشسته است و آن ملعون كه دستش فلج شود براي كشتن برادرم حسين شمشير كشيده است.
واكنش امام سجاد هنگام ديدن پيكرهاي پاره پاره و خونين شهدا در قتلگاه:
حزن و اندوه تمام وجود امام را فرا گرفت و نزديك بود امام از شدت مصيبت جان دهد.
آشفتگي و بي قراري امام سجاد هنگام ديدن عمه اش زينب:
امام سجاد به عمه اش زينب فرمودند:
چگونه مي توانم بي تابي نكنم در حالي كه پيكر برهنه ي پدرم و برادرانم و عموها و عموزادگانم را مي بينم كه
غريبانه در بيابان كربلا افتاده و غرق در خاك و خون است و كسي آن ها را كفن و دفن نمي كند و گويي ما اسيران ديلم و خزرجيم.
سخنان آرام بخش حضرت زينب با امام سجاد:
حضرت زينب گفتند:
آنچه را مي بيني تو را به هراس نيندازد ، به خدا سوگند!اين عهدي است از رسول خدا به جد و پدر و عمويت.
همانا خداوند مقدر ساخته تا اين اعضاي پاره پاره و اين بدن هاي آغشته به خون توسط بعضي از اين امت دفن شوند و در اين سرزمين بر روي قبر پدرت سيد الشهدا نشانه هايي نصب شود
كه گذر شب ها و روزها اثر آن را از بين نخواهد برد و همانا پيشوايان كفر و پيروان ضلالت در نابودي آن كوشش مي كنند ولي آثار آن روز به روز به ظهور و امر آن به رفعت مي گرايد.