حقوق زن ، مبحثى مهم با گستره وسيع شاملِ حقوق خصوصى و عمومى زنان. حقوق زن در حوزه خصوصى ناظر به موضوعاتى چون ازدواج، فسخ آن، ارث و حضانت فرزند و در حوزه عمومى شامل حقوق مدنى، سياسى و اجتماعى اوست.
حقوق زنان در همه جوامع و دورانها همواره به مقتضيات زمان، ويژگيهاى فرهنگى جامعه و نوع مناسبات اجتماعىِ آن عصر بستگى داشته است (مصفّا، ص 102). بررسى پيشينه حقوق زن در ادوار تاريخى نشاندهنده تسلط پايدار مردسالارى بر آن است. به تعبير ديگر، غالباً مزايا و موقعيتهاى مهم اجتماعى در اختيار مردان بوده است و زنان در وضع فرودست قرار داشتهاند. برخى مصاديق اين موضوع در ايران باستان، عرب عصر جاهلى و اروپاى قرون وسطا عبارتاند از: جواز تعدد نامحدود زوجات؛ سلب حق انتخاب شوهر از دختران؛ به ارث برده شدن بيوه زنان از جانب نزديكان همسر؛ مالكيت نداشتن زنان بر اموال خود و محروم بودن آنان از ارث؛ رواج خشونت درباره زنان؛ سهولت قوانين كيفرى در مورد جنايات وارد شده بر زنان؛ و ولايت بسيار گسترده پدر بر فرزندان، از جمله زنده بهگور كردن دختران در دوره جاهليت، بدون حق اعتراض مادر (رجوع كنيد به دورانت، ج 4، بخش 2، ص 1111ـ1112؛ پيرنيا، ص 413ـ417؛ جوادعلى، ج 5، ص 526ـ568).
اين موارد نشاندهنده همه واقعيت در مورد وضع زنان نيست. مثلاً در پارهاى منابع، برخى آزاديهاى اجتماعى و سياسى زنان در ايران پيش از اسلام (رجوع كنيد به پارساى و همكاران، ص 176، 181) يا رسيدن شمارى از زنان به برخى مناصب مهم در دوران جاهليت (رجوع كنيد به >دايرةالمعارف زنان و فرهنگهاى اسلامى <، ج 5، ص 196ـ199) گزارش شده است؛ اما اين موارد استثنايى را نميتوان نشاندهنده كامل حقوق زن در آن اعصار به شمار آورد و به همگان تعميم داد.
قسمت اول
بقيه در ادامه
در شریعت یهود، زن در خانواده وضع حقوقى مطلوبى نداشت. مثلاً شوهر به دلایل جزئى میتوانست همسر خود را بدون پرداخت مهریه طلاق دهد، ضمن آنکه هر نوع درآمد مالى زن به شوهر تعلق داشت. با وجود این، به گزارش برخى منابع، زن در جامعه مؤثر و فعال بود، حتى در عهد عتیق از برخى زنان با عنوان نَبیه یاد شده است. در عصر تلمودى عقاید متفکران یهود درباره زن، با اوضاع و احوال قرون وسطا وفق داده شد (رجوع کنید به دورانت، ج 4، بخش 1، ص 461ـ462؛ د. جودائیکا، ج 16، ستون 623ـ625؛ شمس، ج 1، ص 18، 114).
پس از ظهور مسیحیت، زنان موقعیت اجتماعى مناسبى یافتند و در گسترش و رواج مسیحیت نقش مهمى داشتند. بر پایه آموزههاى حضرت مسیح، زن از نظر کرامت انسانى با مرد هیچ تفاوتى نداشت. در پارهاى از بخشهاى عهد جدید (شامل انجیلهاى چهارگانه)، چگونگى رفتار حضرت مسیح با زنان وصف شده و در بخشهایى دیگر، از جمله برخى رسالاتِ پولُس، به احکام زنان (از جمله توصیه به پیروى از همسر) توجه شده است. بهرغم آموزههاى عدالتمحور مسیحیت درباره زنان، تعدادى از آباى کلیسا درباره حقوق زنان دیدگاههایى ناعادلانه داشتند (رجوع کنید به انجیل لوقا، 8: 1ـ3، انجیل مَتّى، 55:27؛ رساله پولُس رسول به غَلاطیان، 28:3، رساله پولس رسول به افسسیان، 5: 22ـ33؛ شمس، ج 1، ص 179ـ198، 249ـ251).
اسلام شخصیت و حقوق زن را مورد توجه بسیار قرار داد؛ از جمله از نگرش و رفتار ناپسند عرب جاهلى درباره زنان و دختران، مانند زنده به گور کردن دختران، سخت انتقاد کرد (رجوع کنید به نحل: 58ـ60). قرآن از یکسو از زنان در برابر ستمهایى مانند چند زنىِ نامحدود و غیرمتعهدانه (رجوع کنید به نساء: 3)، به ارث برده شدن زنِ شوهر مرده (نساء: 19) و محروم شدن زنان از حق مالکیت (نساء: 32) حمایت نمود و از سوى دیگر، براى تضمین بیشتر عدالت، قواعدى عام تأسیس کرد که حاکم بر احکام و حقوق زن و مرد هستند؛ از جمله لزوم معاشرت پسندیده با همسران (رجوع کنید به نساء: 19)، قاعده همانندى و همترازى حقوق و وظایف همسران (بقره: 228) و، در گسترهاى وسیعتر، قواعد نفىِ عُسر و حَرَج (رجوع کنید به حج: 78) و ممنوعیت اِضرار (بقره: 231، 233؛ طلاق: 6).