چون با ديده بصيرت به عمل حج بنگرى، آن را معراجى ملكوتى براى روح خواهى يافت كه از بركت آن معراج به فيوضات عالى الهى مىرسى.
يكى از بينايان راه مىگويد:
عمل حج را نمى توان با ساير مقررات دين مقايسه نمود، چه براى بسيارى از عبادات مانند: نماز و روزه و ذكر خداوند و مانند اينها اگر چه تأثير و نتيجه نيكو در روحيه شخص دارد، وليكن آن اثر به هر اندازه كه باشد محدود به حد معينى است، ولى عمل حج اگر از روى التفات و داراى اركان و شرايط مقرره باشد و به علت عدم توجه به حقيقت آن تباه نشود، كارزارى است كه انسان را به تمامى آنچه به شرح رفت مى رساند.
حج در روان انسان نيرويى ايجاد مى كند كه تا انسان زنده است در پنهان و آشكار نگهبان او خواهد بود و اين همان فيض الهى است كه از بركت اين معراج نصيب آدمى مى گردد.
قاصد حج هنگامى كه مهيا مى شود از خانه اش خارج گردد، اگر به مقصود خويش و رفعت شأن خود دانا باشد و آن را چنان كه سزاوار است دريابد و به نور الهى به آن نظر افكند و خواسته باشد، آن راه را بر طبق هدايت و راهنمايى حضرت پروردگار طى نمايد، دل او متوجه عالم ديگرى خواهد شد و از ظواهر ناپايدار به حقايقى استوار بينا مى شود.
در آن هنگام است كه خواهان بى نيازى و توانايى خود مى گردد، نه آنچه تاكنون خواهنده آن بوده است و مهياى آن مى شود كه همه خواهشها و تاريكى هاى طبيعت را از خود پاك سازد!!
اين نخستين انديشه است كه قاصد حج احساس مى كند، يعنى تأثير اين حقيقت ملكوتى را در شناسايى مقام نفس انسانى و برترى روح از بستگى به ظواهر زندگى دنيايى.
هنگامى كه حاضر ميقات شد، غسل كرد و جامه احرام در بر نمود، دل او از جلال آن انديشه ها و ملكاتى كه در نفس او پيدا شده است پر گشته و زندگى و همه شؤون آن را از خود دور مى افكند.
در آنجا نمى بيند خود را، مگر فردى از لشگريان خداوند متعال كه آنان را خوانده و به اجابت موفق گشته اند.
بقول الهى آن عارف شوريده حال:
خوشا جانى كه سازند آگه از اسرار پنهانش
خوشا چاهى كه بيرون آيد از وى ماه كنعانش
خوشا قلبى كه پاك از كينه و كبر و نفاق آيد
خوشا عقلى كه عشق آرد بكوى دوست مهمانش
خوشا بزمى كه آنجا درس عشق و عاشقى گويند
خوشا جمعى كه زلف يار گرداند پريشانش
خوشا مرغى كه مى نالد بباغى هم چو مشتاقى
كه دور افكنده دوران سپهر از وصل جانانش
خوشا شادان دلى هم چون الهى با خيال او
كه عشق روى يارى مى كند سر در بيابانش
هنگامى كه حاجى پوشش و كيفيت خود را تغيير داد و خوارى موقف و بيچارگى خود را آشكار نمود، بر خود لازم مى داند كه دلش پاك و كردارش پاكيزه و گفتارش راست و بى آلايش باشد و كسى را از خود نرنجاند و براى خشنودى حضرت پروردگار از روى صفا و حقيقت از خود بگذرد و هستى خود را از هرگونه آلودگى و آميختگى به اغراض دور و متوجه حق تعالى سازد.
در نتيجه هنگامى كه عملش را تمام نموده نور معرفت، دل او را گرفته و روشن ساخته و گوشههاى قلب او از همه رخنه هاى ريز و باريك شرك و كفر پاك شده است و فايده عملش در همه قوا و سپاهيان و دستههاى مددكار آنها سرايت نموده، همه را اسلام آورنده و در راهى كه خداوند متعال مقرر فرموده پشتيبان يكديگر و همدست و همآهنگ و يگانه و خرسند مى بيند و نفس او به روح تبديل گشته و گمان و انديشه بى جاى او را تعقل و دانشهاى بى حقيقت او را حكمت و برهان جايگزين گشته و صفات زشت او نيكو و پسنديده و شهوات او عفت و پاك دامنى و خشم او بردبارى و عزم بركارهاى خير و لذت شخصى او دوستى و محبت و نوميدى او از خير و رحمت خداوندى اميدوارى و ناسپاسى او نعمت را سپاسگزارى و آز او توكل بر خداى و توانايى او مهربانى و حماقت او فهم و زيركى و بى پروايى و رسوايى او راه نيكى و پرستش خداوندى و خودخواهى او فروتنى و نرمى و بيهوده گويى او خاموشى و برترى خواستن و گردنكشى او تسليم بودن و از هر گزندى پاك شدن و جز اينها از فضائل ديگرى كه نتيجه و اثر حج است.