تا دل شده مبتلاي عشقت
سر باخته ام به پاي عشقت
بيگانه شود ز هر دو عالم
آنكس كه شد آشناي عشقت
آفاق پر است و گوش ما كر
از همهمه و صداي عشقت
از بام و در و هوا نيوشد
عاشق همه جا نواي عشقت
سر پيش شهان نميكند خم
هر كس كه شود گداي عشقت
بيمار كه از دواست بيزار
خوشتر ز دوا بلاي عشقت
سر مي رسدش به عرش آنكو
انداخته سر پاي عشقت
بيرون نكند « وفا » ي مسكين
يك لحظه ز سر هواي عشقت