امام رضا عليه السلام فرمود: پيامبر خداى- عزّ و جل- فرمود، كه خداى متعال مى فرمايد:
۱- لا اله الا اللَّه، حصار من است، پس هر كس كه در حصار من در آمد از عذاب من در امان شد.
۲-امام رضا (ع) فرمود، پيامبر خدا فرموده:چهار كس را من در روز قيامت شفاعت مىكنم، اگر چه با گناهان اهل زمين بر من وارد شوند:۱- كسى را كه در پيش روى فرزندان من در جهت گرامى داشت آنان- بر عليه دشمنان آنها و اسلام- شمشير زند.۲- كسى را كه خواست فرزندان من را برآورد.۳- كسى را كه در رابطه با كارهاى فرزندان من تلاش و كوشش كند.۴- كسى را كه با دل و زبان خود فرزندان من را دوست داشته باشد.
۳-امام رضا (ع) فرمود، پيامبر خدا فرموده:ايمان عبارتست از، اقرار به زبان، و شناخت و عرفان به قلب، و عمل كردن به اركان دين.
۴-امام رضا (ع) فرمود، پيامبر خدا فرموده است كه:كسى كه براى مردم بدون آگاهى فتوا دهد، آسمان و زمين او را لعنت كنند.
۵-امام رضا (ع) فرمود، كه فرستاده خدا (ص) فرموده:برترين كارها در نزد خدا ايمانى است كه در آن شكّى نباشد، و پيكاريست كه در آن خيانت نباشد و حجّ پذيرفتهشده بىشبهه است. و نخستين كسى كه به بهشت وارد مىشود، شهيد است و غلامى كه به نيكوترين وجه خدايش را عبادت كرده، و آقايش را پند داده و مردى كه از محرّمات خوددارى كرده با اينكه عيالوار است.و اول كسى كه به جهنم وارد مىشود، زمامدار نيرومند و چيره ايست كه دادگرى نمىكند، و ثروتمنديست كه حقوق الهى را از ثروت خود نمىپردازد، و نيازمندى كه متكبّر و خودخواه است.
۶-امام رضا (ع) فرمود: كه پيامبر خدا (ص) فرموده:شيطان همواره از انسان مؤمن بيمناك است، تا زمانى كه نمازهاى پنجگانه را حفاظت و مراقبت مىكند. و هنگامى كه حق نمازها را تباه كرد، شيطان نسبت به او جرأت مىيابد و او را دچار گرفتاريهاى بزرگ مىكند.
۷-امام رضا (ع) فرمود، كه پيامبر (ص) فرموده:هر كس واجبى را انجام دهد، پس براى وى در پيشگاه خدا دعاى اجابتشدهاى منظور است.
۸-امام رضا (ع) فرموده كه پيامبر خدا (ص) فرموده:براى علم و دانش گنجينههائى است، كه كليد آنها پرسش است. خداى شما را رحمت كند، بپرسيد كه در سؤال چهار نفر پاداش داده مىشوند. اول سئوالكننده، دوم آموزگار، سوم شنونده و چهارم دوستدار آنها.
۹-امام رضا (ع) فرموده، كه فرستاده خدا (ص) فرموده:امت من همواره در خير و نيكى باشند، تا هنگامى كه يك ديگر را دوست داشته باشند و امانت را به صاحب آن بازگردانند و از حرام پرهيز كنند، و مهمان را گرامى بشمارند و نماز را بپاى دارند و زكات را بپردازند. و هر گاه اين كارها را انجام ندهند دچار قحطى مىشوند.
۱۰-امام رضا (ع) فرموده كه پيامبر خدا (ص) فرموده:از ما نيست كسى كه در مال مسلمانى غشّ وارد كند، يا به او زيان برساند و يا او را فريب دهد.
۱۱-امام رضا (ع) فرموده كه فرستاده خدا (ص) فرموده:سه چيز بعد از خود مرا نسبت به امّتم بيمناك ساخته است: گمراهى بعد از شناسائى و معرفت، فتنههاى گمراهكننده و شهوت شكم و شرمگاه.
۱۲-امام رضا (ع) فرموده كه فرستاده خدا (ص) فرموده:هر گاه فرزندى را محمّد نام گذاريد، او را گرامى بداريد و در انجمنها به او گشادگى و وسعت مكان دهيد، و نسبت به او روى ترش نكنيد.
۱۳-امام رضا (ع) فرموده كه فرستاده خدا (ص) فرموده:هر گاه كسى بر گورستان بگذرد و يازده بار سوره مباركه «قل هو اللّه احد» را بخواند و اجر آن را نثار مردگان كند، به عدد مردگان به او پاداش داده مىشود.
براي دريافت پوستر با كيفيت كليك كنيد
14-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا (ص) فرموده:هر كس با مردم داد و ستد كند و به آنها ستم نكند، و با آنها سخن بگويد و در گفتار به آنها دروغ نگويد، و ايشان را وعده دهد و خلاف نكند، چنين كسى مؤمن است. مؤمنى كه جوانمرديش كامل و عدالت و دادگريش آشكار است، و برادرى با وى واجب و غيبت او حرام است.
۱۵-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا (ص) فرموده:بر شما باد كه از ستم پرهيز كنيد، چرا كه ستم دلهاى شما را ويران مىكند.
۱۶-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا (ص) در باره سخن خداى عز و جل «يوم ندعوا كل اناس بامامهم» فرمود:- در روز قيامت- هر گروهى به نام امام زمان آنها خوانده شوند، و نيز به كتاب خدا و سنت پيامبرشان فرا خوانده مىشوند.
۱۷-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:شش موضوع از جوانمردى است، سه تاى آنها در ديار شخص مطرح است و سه تاى از آنها در سفر. و امّا آنچه كه در شهر و ديار مطرح است: تلاوت كتاب خدا، و آبادانى مساجد خدا، و انتخاب برادر دينى در راه خداست.و آنچه كه در سفر مطرح است: بخشش زاد و توشه راه، اخلاق نيكو، و شوخى كردن است در رابطه با آنچه كه گناه خدا نباشد.
۱۸-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:خرما را به ناشتا بخوريد، زيرا در اين صورت خرما كرمها و انگلهاى معده را مىكشد.
۱۹-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:به وسيله صدقه دادن از خدا روزى بخواهيد.
۲۰-امام رضا (ع) فرموده كه فرستاده خدا (ص) فرموده:اساس و ريشه خرد بعد از اعتقاد به خدا، دوستى با مردم، و نيكى كردن به هر انسان خوب يا بدى است.
۲۱-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:بر شما باد خوردن روغن زيتون، زيرا آن كيسه صفراء را خالى مىكند، و بلغم را از بين مىبرد، و اعصاب را قوى، و اخلاق را نيكو، و نفس را خوشبو مىكند، و غم و اندوه را مىزدايد.
۲۲-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:هر گاه غذا پخته مىكنيد، كدو در آن زياد بريزيد، زيرا آن دل افسرده را شادمان مىكند.
۲۳-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:برترين كارهاى امت من، چشم داشت فرج [در رابطه با ظهور حضرت مهدى (ع)] از سوى خداى متعال است.
۲۴-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:دهانهاى شما راهى از راهها به سوى خداى شماست، پس آن را پاكيزه نگهداريد.
۲۵-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:هيچ چيز در نزد خداوند بدتر و غضبناكتر از شكم پر نيست.
۲۶-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا (ص) فرموده:ستارگان موجب ايمنى اهل آسمانند و فرزندان من باعث ايمنى امّت من مىباشند.
۲۷-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:هر كس روز جمعه را روزه بگيرد، خداوند به او پاداش ده روز روزه به او مىدهد، كه هيچ شباهتى به روزهاى دنيا ندارد.
۲۸-امام رضا (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:نزديكترين شما به من در روز قيامت، خوشخوىترين و مهربانترين آنها نسبت به خانوادهاش مىباشد. و من مهربانترين شما به خانوادهام مىباشم.
۲۹-امام رضا (ع) فرمود كه پدرم على بن ابى طالب (ع) فرمود كه پيامبر خدا (ص) فرموده:سه چيز حافظه را زياد و بلغم را از ميان مىبرد:قرائت قرآن، خوردن عسل و كندر.
۳۰-امام رضا (ع) فرمود، كه فرستاده خدا (ص) فرموده:همان گونه كه سركه شيرينى عسل را از بين مىبرد، اخلاق بد عمل نيك انسان را تباه مىكند.
۳۱-امام رضا (ع) فرمود كه على بن ابى طالب (ع) فرموده:فرستاده خدا (ص) با ما نماز سفر خواند. وى در ركعت اول سوره حمد و قل يا ايها الكافرون و در ركعت دوم سوره حمد و قل هو اللّه احد قرائت كرد. و سپس فرمود: براى شما يك سوم و يك چهارم قرآن را خواندم.
براي دريافت پوستر با كيفيت كليك كنيد
32-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا (ص) فرموده:هر كس كه چهار مرتبه سوره «اذا زلزلت الارض» را بخواند، به مانند كسى است كه همه قرآن را خوانده باشد.
۳۳-امام رضا (ع) فرمود كه على بن ابى طالب (ع) فرموده:پنهان داشتن عمل، شكيبائى بر مصيبتها و پوشاندن غمها از گنجهاى نيكىها و خوبيها است.
۳۴-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا (ص) فرموده:نگاه كردن به سه چيز عبادت است. نگاه كردن به چهره پدر، نگاه كردن به قرآن و نگاه كردن به دريا.
۳۵-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا (ص) فرمود:بر شما باد خوردن نمك، زيرا نمك باعث درمان هفتاد بيمارى است، از آن جمله جذام، پيسى و جنون است.
۳۶-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا (ص) فرموده:هر كس مرد يا زن مؤمنى را خوار و كوچك شمارد، به خاطر فقر و تنگدستى او، خداوند متعال روز قيامت او را مشهور كرده و سپس رسوا مىسازد.
۳۷-امام رضا (ع) فرمود كه پدرم جعفر (ع) فرموده:پستترين درجه عاق والدين گفتن كلمه «اف» است. و اگر از اين كلمهاى پستتر مىبود، همانا خدا از گفتن آن هم انسان را نهى مىكرد.
۳۸-امام رضا (ع) فرمود:هر گاه على بن ابى طالب (ع) بيمارى را ديدار مىكرد كه شفا يافته بود به او مىفرمود: گوارا باد تو را- آمرزش خدا- كه از گناهان پاك شدى.
۳۹-امام رضا (ع) فرمود كه از محمد بن على بن حسين (ع) سؤال شد، چرا پيامبر از پدر و مادر يتيم شد؟ آن حضرت فرمود: براى اينكه حق اطاعت مخلوق بر او واجب نشود.
۴۰-امام رضا (ع) فرمود كه فرستاده خدا- ص- فرموده:هر كس كه خدا به او نعمتى داده بايد سپاسگزارى كند، و هر كس روزى او كم شود بايد استغفار كند. و هر كس از حادثهاى اندوهگين شود، بايد بگويد: لا حول و لا قوة الّا باللَّه.
برگرفته از صحيفه امام رضا عليه السلام
منابع مقاله:
كتاب : تفسير حكيم جلد چهارم
نوشته : حضرت آيت الله حسين انصاريان
حسن بن موسى بغدادى روايت مىكند در شهر خراسان در محضر حضرت رضا (ع) بودم، آن حضرت با گروهى سرگرم سخن بودند در حالى كه زيد بن موسى برادرشان نيز حضور داشت، زيد با چند نفر از كرامت حسب و نسبش و ا ين كه ما چنين و چنانيم صحبت مى كرد و حالت افتخار و فخر بر ديگران داشت، او كسى بود كه در مدينه بر بنى عباس خروج كرد و تعدادى را به قتل رسانيد و خانه هاى بنى عباس را به آتش كشيد از اين جهت به او زيد النار مى گفتند، مأمون ارتش مجهزى براى مقابله با او فرستاد و نهايتاً به دست لشگريان مأمون دستگير و او را نزد مأمون آوردند، مأمون دستور داد او را نزد برادرش على بن موسى الرضا ببريد، وقتى او را به محضر حضرت رضا آوردند آن جناب خطاب به او فرمود:
اى زيد گفتار برخى از جاهلان كوفه تو را فريب داده كه مىگويند:
«ان فاطمة احصنت فرجها فحرم الله ذريتها على النار»
ولادت فرزندان فاطمه پاك و پاكيزه است، نهايتاً خدا ذريه او را بر آتش دوزخ حرام نموده است.
اى زيد اين مقام ويژه حسن و حسن عليهما السلام فرزندان بلا واسطه فاطمه زهرا است، اگر تو آلوده به عصيان و هر كار زشتى باشى و در قيامت وارد بهشت شوى، موسى بن جفعر بندگى كند، روزها را به روزه بگذراند، و شبها را به عبادت صبح كند، او هم وارد بهشت شود، پس مقام تو برتر از موسى بن جعفر است!!
به خدا سوگند
«ما ينال احد ما عند الله الا بطاعة:»
يك نفر به رضايت حق و جنت پروردگار و مقام قرب نخواهد رسيد مگر به طاعت خدا و بندگى براى حق.
اگر فكر كنى با معصيت خدا و مخالفت با حضرت او به آن مقام مىرسى بد خيال و گمانى است، با توجه به اين كه زين العابدين (ع) فرمود: از براى نيكوكار ما دو پاداش و براى معصيت كار ما دو عذاب است.
زيد گفت: من برادر و پسر پدر شمايم، فرمود: آرى تو برادر منى تا زمانى كه خدا را اطاعت كنى.
نوح گفت: پروردگارا فرزندم از خاندان من است تو وعده نجات خانواده مرا دادى خطاب رسيد.
«انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح»
او از خاندان تو نيست، او سرا پا عملى ناشايسته است.
حضرت حق به واسطه معصيت و طغيان پسر نوح، او را از خانوادگى نوح خارج نمود. «1»
صاحب مجمعالبيان در پايان توضيح آيه شريفه تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ مى گويد: در آيه شريفه دليل واضحى بر عقيده طايفه مجبره است كه مى گويند: فرزندان بخاطر گناهان پدرانشان به عذاب دچار مى شوند، و همه گناهان ملت اسلام را به دوش كافران مى گذارند. «2»
پي نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار ج 12، ص 66.
(2)- ج 1، ص 401.
از زماني كه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) رداي شهادت را بر تن كرد 1373 سال ميگذرد، در اين ميان ائمه معصومين با بازخواني حادثه عاشورا فضايي را براي شيعه ترسيم كردند تا در پرتو آن ياد، نام و جانفشاني امام حسين(ع) براي هميشه تا روز قيامت باقي بماند.
روايت ائمه از واقعه جانسوز كربلا در قالب احاديث در كتابهاي روايي و تاريخي به ثبت رسيده است، شرح حادثه دشت نينوا آن هم از زبان اولاد حسين(ع) رنگ و بويي دارد، چرا كه پرده از واقعيتي بر ميدارد كه كمتر كسي ميتواند به آن ايرادي وارد سازد.
يكي از اين فرزندان، امام علي بن موسيالرضا(ع) است كه به روضهخواني براي جد بزرگوارش ميپردازد.
*توصيهاي كه امام براي روز عاشورا به شعيان كردند
امام رضا(ع) فرمودند: هر كس روز عاشورا به دنبال انجام كارها و حوائج خود نرود، خداوند حوائج دنيا و آخرت او را بر آورده سازد و هر كس كه روز عاشورا، روز مصيبت و حزن و گريهاش باشد، خداوند روز قيامت را روز شادى و سرورش قرار خواهد داد و در بهشت چشمانشان به ديدار ما روشن خواهد شد و هر كس روز عاشورا را روز بركت بنامد و براى منزلش چيزى در آن روز ذخيره كند، آنچه ذخيره كرده است، بركت نخواهد داشت، و در روز قيامت همراه يزيد، عبيدالله بن زياد و عمر بن سعد- لعنهم الله- در پستترين درجه جهنم محشور خواهد شد.
* اى ابن شبيب! اگر ميخواهى گريه كنى، بر حسين(ع) گريه كن
ريّان بن شبيب گويد: در اولين روز محرم به خدمت امام رضا(ع) رسيدم، حضرت فرمودند: آيا روزه هستى؟ عرض كردم: خير، فرمود: امروز، روزى است كه زكريا(ع) پروردگارش را خواند و گفت: «رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ» و خداوند دعاى او را مستجاب كرد و به ملائكه دستور داد كه به زكريا- كه در محراب در حال نماز بود- بگويند كه خدا به تو يحيى را مژده مىدهد، پس هر كس اين روز را روزه بدارد و سپس دعا كند، خداوند همان طور كه دعاى زكريّا را مستجاب كرد، دعاى او را نيز مستجاب مىكند.
سپس فرمود: اى ابن شبيب! محرم ماهى است كه اهل جاهليت به احترام آن، ظلم و جنگ را حرام كرده بودند ولى اين امّت، احترام آن و احترام پيغمبر خود را حفظ نكردند، در اين ماه اولاد او را كشتند و زنانش را اسير كردند و وسايلش را غارت كردند، خداوند هرگز اين كارشان را نبخشد!
*4 هزار فرشتهاي كه تا روز ظهور حجت(عج) بر مزار امام حسين(ع) حضور دارند
اى ابن شبيب! اگر ميخواهى گريه كنى، بر حسين بن على بن ابيطالب(ع) گريه كن، زيرا او را همچون گوسفند ذبح كردند و از بستگانش، 18 نفر به همراهش شهيد شدند كه در روى زمين نظير نداشتند، آسمانهاى هفتگانه و زمينها به خاطر شهادتش گريستند و 4 هزار فرشته براى يارى او به زمين آمدند، ولى تقدير الهى نبود و آنها تا قيام قائم عليه السّلام در نزد قبرش با حال نزار و ژوليده باقى هستند و از ياوران قائم(عج) هستند و شعارشان «يا لثارات الحسين» است.
*چه هنگام از آسمان خاك قرمز باريد
اى ابن شبيب! پدرم از پدرش از جدّش(ع) به من خبر داد كه وقتى جدّم حسين(ع) شهيد شد، از آسمان خون و خاك قرمز باريد.
اى ابن شبيب! اگر به گونهاى بر حسين گريه كنى كه اشكهايت بر گونههايت جارى شود، خداوند هر گناهى كه مرتكب شده باشى- چه كوچك، چه بزرگ، چه كم و چه زياد- خواهد بخشيد.
*راهكار امام رضا(ع) براي لقاءالله
اى ابن شبيب! اگر دوست دارى پاك و بدون گناه به ملاقات خدا بروى، به زيارتحسين برو.
اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با پيامبر اكرم(ص) در غرفههاى بهشت همراه باشى، قاتلان حسين را لعنت كن.
*توصيه امام رضا(ع) براي به دست آوردن ثواب شهداي كربلا
اى ابن شبيب! اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب كسانى كه همراه حسين بن على(ع) شهيد شدند داشته باشى، هر گاه به ياد او افتادى بگو: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» (اى كاش با آنان مىبودم و به فوز عظيم ميرسيدم).
اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگين و در خوشحالى ما خوشحال باش و بر تو باد به ولايت ما، زيرا اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن سنگ محشور خواهد كرد.
-ترجمه عيون أخبار الرضا(ع)، جلد 1، صفحات 604-606
فارس
مردى خراسانى به حضور امام رضا (عليه السلام ) رسيد و عرض كرد:اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در خواب رسول خدا را ديدم ، گوئى به من مى فرمود: چگونه مى انديشيد وقتى كه پاره اى از تن من در زمين شما دفن گردد و (آيا) امانت مرا حفظ مى كنيد، ستاره مرا در خاك خود پنهان مى سازيد؟.
امام فرمود: من در زمين شما دفن مى شوم ، و من پاره اى از تن پيامبر شما و همان امانت و ستاره هستم ، بدانيد هر كس كه مرا زيارت كند در حالى كه حق مرا كه خدا واجب كرده مى شناسد، من در پدرانم شفاعت كنندگان در روز قيامت هستيم و كسى كه ما شفاعت او كنيم نجات مى يابد هر چند همچون گناه جن و انس را داشته باشد، و پدرم از پدرانش خبر داد كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: كسى كه مرا در خواب ببيند، حتما مرا ديده است ، زيرا شيطان به صورت من در نمى آيد و همچنين به صورت هيچ يك از اوصياء من مجسم نمى شود و نه به صورت هيچ يك از شيعيان (حقيقى ) اوصياء من ، و بدانكه خوابهاى صادقه (راست ) جزئى از هفتاد جزء نبوت است . (103)
103- اعلام الورى ص 319.
غريب يا غريب الغربا
ممكن است تصور شود لقب «غريب» براي امام هشتم (ع) به خاطر دوري آن حضرت از شهر پيامير(ص) يعني مدينه بوده است اما از بين امامان ما ، فقط دو امام بوده اند كه به طور كامل درمدينه زندگي كرده اند، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) . باقي ائمه هركدام به دليلي از سرزمين خود دور و غريب مي شوند كه با اين حساب، اين لقب نبايد تنها به اين دليل باشد.
به نظر مي رسد كه اين لقب را خود امام و نزديكان آن حضرت شايع كرده اند تا مانع از موفقيت اقدام سياسي مامون كه مي خواست از ولايتعهدي امام رضا (ع) سوء استفاده بكند، شوند.
همچنان كه امام رضا (ع) در وقت حركت به سوي ايران، از اهل بيتشان خواستند تا گريه و نوحه بكنند، يا وقتي كه دعبل خزاعي درمرو خدمت ايشان رسيد وشعري را كه در رثاي شهادت امامان قبلي براي آن حضرت خواند، حضرت به شعر او دوبيت اضافه كردند: «وقبر بطوس يالها من مصيبت / الحت علي الاحشا بالزفرات / الي الحشر حتي يبعث الله قائما/ يفرج عنا الغم والكربات» يعني «وقبري در طوس است كه مصيبتش غم را تا روز قيامت در دل ها مي افروزد تا اينكه خداوند قائمي را برانگيزد واندوه را از دل ما برطرف كند.» دعبل پرسيده بود: « يابن رسول الله! من چنين قبري را نمي شناسم.» وحضرت جواب داده بود: « آن قبر من است.» دعبل هم قصيده اش را با دوبيت امام، اين طرف و آن طرف براي شيعيان مي خواند.
اين لقب به معناي مورد رضايت و پسنديده ، لقبي است كه شيعيان دربرابر لقب «رضا» كه مامون به آن حضرت داده بود براي ايشان به كار بردند. لقب مرتضي ازالقاب مشترك بين آن حضرت با ساير ائمه (ع) است. مراد از لقب مرتضي به تنهايي، حضرت علي (ع) مي باشد. در صلوات خاصه امام رضا(ع) هم اين لقب بلافاصله بعد از لقب رضا آمده است:«اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي».
عالم آل محمد
ائمه معصومين ما (ع) همگي از علماي عصرخود بوده اند و قبل از امام رضا (ع) به امام باقر(ع) هم اين لقب را داده بودند. با اين حال شهرت امام رضا(ع) به برتري علمي برهمعصرانش از آنجا آمده است كه مامون كه خودش هم از دانشمندان بود و«اعلم بني عباس» به حساب مي آمد. دردوره ولايتعهدي، مناظرات متعددي را بين امام رضا (ع) و علماي ديگر مذاهب ترتيب مي داد. انگيزه مامون از اين كار را بعضي مثل طبري (درتاريخ طبري) علاقه او به علم ودانش ذكر كرده اند وحاكم نيشابوري (درتاريخ نيشابور) مي گويد كه اين كار را مي كرد تا نقاط ضعف احتمالي امام رضا (ع) را برملا كند وبه جايگاه ايشان توهين كند. به هر حال، هدف هرچه كه بود نتيجه مناظرات اذعان همه به علم ودانش سرشار امام (ع) و دادن لقب «عالم آل محمد» به آن حضرت بود.
ضامن آهو
بعد از «رضا» مشهورترين لقب امام هشتم «ضامن آهو» است وجالب اينكه درهيچ كدام از منابع كهن تاريخي ، داستان پناه آوردن آهو به امام رضا(ع) نيامده است. قديمي ترين منبعي كه چنين لقبي آورده ، اين شهر آشوب (متوفاي 588ق) در«مناقب آل ابي طالب» است كه در وصف آن حضرت - جايي كه درجريان ذكر وقايع سفر امام (ع) به ايران به نيشابور مي رسد- يك بيت شعر از شاعري به نام «ابن حماد» نقل مي كند كه به اين شكل :«الذي لاذت به الظبيه والقوم جلوس / من ابوه المرتضي يزكو ويعلو و يروس» يعني اوكسي است كه آهوي ماده به او پناه آورد؛ درحالي كه گروهي نشسته بودند. او كسي است كه پدرش علي مرتضي(ع) است وهمواره درحال تزكيه وتعالي وبالا رفتن است. اين درحالي است كه روايت پناه آوردن آهوي ماده، دوقرن قبل از اين كتاب براي پيامبر (ص) روايت شده است.
طبراني (متوفاي 360ق) در «المعجم الكبير» وامام بيهقي (متوفاي 430ق) در«دلايل النبوه» نقل كرده اند كه روزي پيامبر از كنار شكارچياني مي گذشت كه آهويي شكار كرده بودند. آن آهو با حضرت سخن گفت. پيامبر به شكارچي ها فرمود كه آهو را رها كنند تا برود به بچه هايش شير بدهد و برگردد. شكارچي ها پرسيدند: «درقبال چه چيزي آن را آزاد كنيم؟» حضرت فرمودند: من ضامنم» . رسول خدا(ص) نشست تا آهو رفت و برگشت. شكارچي ها هم آهو را به حضرت بخشيدند وآن حضرت، آهو را آزاد فرمودند.
درعوض، شيخ صدوق (متوفاي 381ق) دركتاب «عيون الاخبار الرضا» داستاني را نقل مي كند از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسي (متوفاي 350ق) . ابومنصور ، كسي است كه به دستورش داستان هاي «شاهنامه» جمع شده بود وابتدا دقيقي وبعد فردوسي آن را به نظم كشيدند.
ابومنصور طوسي تعريف مي كند كه در جواني اش يك بار براي شكار مي رود. آهويي گيرش مي آيد. او را دنبال مي كند. آهو مي رود ومي رود تا به مزار حضرت رضا(ع) مي رسد، به محض وارد شدن آهو به داخل ساختمان مزار، سگ ابومنصور دست از تعقيب او بر مي دارد. خود ابومنصور كه سني مذهب بوده، داخل مزار هم مي رود. اما به جز پشكل آهو چيزي پيدا نمي كند. ابومنصور مي گويد از آن زمان معتقد به مزار امام رضا(ع) شده است ومدام به زيارت آن حضرت مي رود.
به نظر مي رسد داستان ضامن آهو شدن امام رضا(ع) ، از ادغام اين دو داستان با هم آمده باشد.
سلطان
اسم ولقب سلطان تا قرن دوم هجري اصلاً كاربرد نداشته است ودر زمان هارون الرشيد، براي اولين بار به وزير معروفش جعفر برمكي، سلطان لقب داده شد. اين واژه ابتدا به معناي پادشاه نبود وبه معناي شخصي بود كه تسلط برامور دارد. اولين سلطان هم جعفر وزير بود كه در دوره اي كنار خليفه، سلطان هم وجود داشت.بعد از سركوبي برامكه اما تا مدت ها ديگر سلطاني وجود نداشت تا درزمان ولايتعهدي امام هشتم(ع) اين لقب را دوباره به ايشان دادند.
در دوره هاي بعدي هم اين لقب براي ايشان باقي ماند وبه معناي غير از پادشاه استفاده شد. وگونزالس كلاويخو، سفير اسپانيا كه در قبل از عهد صفوي به ايران آمد (806ق) درسفرنامه اش آورده است :«رسيديم به شهر مشهد يعني محل شهادت امام رضا (ع) كه به نام سلطان خراسان مشهور است...»
رضا
معروف ترين لقب امام هشتم رضاست. اين لقب را دشمن امام(ع) يعني مامون به آن حضرت داده بود. چنان كه طبري و ديگران مي نويسند، بعد از ولايتعهدي امام (ع) مامون دستور داد به نام آن حضرت سكه بزنند. روي اين سكه ها كه الان درموزه آستان قدس است. نوشته شده: «الامير الرضا وليعهد المسلمين علي بن موسي».
مامون، لقب رضا را از شعار «الرضا من آل محمد» گرفته بود. اين شعاري است كه اولين بار مختار درقيامش كه به خونخواهي امام حسين (ع) بود، در كوفه از آن استفاده كرد(سال 76ق). اين شعار يعني «ما فقط به حكومت كسي از آل محمد راضي هستيم.» اين شعار را بعدها داعيان عباسي (كساني كه براي قيام به نفع بني عباس وعليه بني اميه دعوت مي كردند، مثل ابومسلم خراساني) هم به كار بردند وحالا مامون مي خواست وانمود بكند كه اوست كه اين شعار و آرزوي قديمي را تحقق بخشيده است.
حديثي هم از امام جواد(ع) در «عيون اخبار الرضا» هست كه درجواب سوالي كه مي گويد چرا پدر شما را رضا ناميده اند، فرموده اند: «زيرا مرضي (= مورد رضايت) خدا در آسمان ومرضي رسول خدا وائمه او درزمين بود». آن شخصي به سوالش اصرار مي كند. مي پرسد مگر باقي پدران شما مرضي خدا ورسول نبودند؟ امام جواب مي دهند: «چرا، اما فقط پدرم بود كه مرضي موافقان ومخالفان قرار گرفت.» بعدها مضمون اين حديث بيشتر مورد توجه قرار گرفت.
رئوف
اين لقبي است كه بعد از شهادت امام به آن حضرت داده شده ودليلش شهرت ايشان به برآورده كردن حوائج زائران است.
ثامن، ثامن الائمه يا ثامن الحجج
درزمان امام موسي كاظم(ع) ، انحرافي درمسير تشيع صورت گرفت وگروهي برادر بزرگ تر آن امام يعني اسماعيل (پسر امام صادق (ع)) را امام هفتم خواندند. پس از آغاز امامت امام رضا(ع) درسال 183 قمري، پيروان ايشان تاكيد فراواني بر لقب «ثامن»يا هشتم داشتند تا آن اشتباه ديگر تكرار نشود.از نكات جالب تاريخ اينكه امام هشتم شيعيان، معاصر مامون عباسي بود كه هشتمين خليفه عباسي به حساب مي آيد.
ابالحسن
كنيه، لقبي است كه با «اب» يا «ام» شروع مي شود؛ يعني پدر فلاني ويا مادر فلاني. اعراب براي عرض احترام به يكديگر با كنيه نام هم را صدا مي كنند. معمولاً كنيه هر كسي را با استفاده از اسم فرزند بزرگ تر يا مشهورتر فرد مي سازند ولي گاهي هم قبل از به دنيا آمدن فرزند وقتي مي خواهند به يك نفر احترام بگذارند، او را با كنيه صدا مي زنند. درباره امام رضا(ع) هم همين اتفاق افتاده است . با اينكه امام (ع) خيلي دير صاحب پسر شدند (امام محمد تقي (ع)) اما به امام ازهمان جواني كنيه داده بودند. از آنجا هم كه آن حضرت سومين فرد از آل علي (ع) بود كه اسم علي داشت (بعد از امام اول وچهارم)، كنيه جدشان - يعني امام علي (ع) - را به ايشان دادند و آن حضرت را «ابوالحسن» صدا مي زند. اين كنيه را ظاهراً امام موسي كاظم(ع) براي حضرت انتخاب كرد. معمولاً دركتب شيعه از آن حضرت به عنوان ابوالحسن ثاني ياد مي شود. ابوالحسن اول كنيه امام علي (ع) و ابوالحسن ثالث، كنيه امام دهم حضرت علي بن محمد امام هادي (ع) است.
امام رضا(ع) داراي حداقل 50 لقب اختصاصي است كه در ميان امامان معصوم بعد از حضرت علي(ع) در كثرت القاب رتبه ايشان دوم است. اغلب القاب ايشان شان و معناي جداگانه اي دارند كه برخي از آنها را در جدول زير مي خوانيد.
برخي از القاب امام رضا(ع) كه مشهور هستند، داستانشان جالب و خواندني است. در اينجا تعدادي از اين القاب و داستان انتساب آن ها را به امام هشتم(ع) مي خوانيم.
مسيري كه رجاء بن ابي ضحاك براي آوردن امام رضا (ع)از مدينه به مرو طي كرد، نه از بغداد، بلكه از مدينه به بصره، از آنجا به خوزستان، سپس به يزد، طبس و نيشابور و از آنجا به سمت مرو بود. خطيب بغدادي نوشته است: احمد بن ابيطاهر در كتاب تاريخ بغداد مينويسد: مأمون نامهاي به علي بن موسي (ع) نوشته كه با رجاء بن ابي ضحاك بيايد. او نيز وي را از طريق بصره، اهواز، و جبال اصبهان عبور داده به خراسان آمد. تعبير «جبال اصفهان» طبعا دقيق نيست، بلكه حركت از اهواز به سمت بهبهان، ابرقو و از آنجا به سوي يزد و از طريق كوير به سمت نيشابور بوده است.
ابن نجّار، در روايت مسند ديگري از حاكم نيشابوري آورده است كه گفت: علي بن موسي الرضا سال 200 وارد نيشابور شد. زماني كه رجاء بن ابي ضحاك به دستور مأمون او را از مدينه به بصره، از آنجا به اهواز، فارس، سپس به نيشابور ـ از طريق بست ـ آورده و دستور داده بود كه راه جبال [مركز ايران] را طي نكند. وقتي رضا به نيشابور رسيد و مدتي در آنجا ماند، مأمون در مرو بود و دستور داد كه وي را به آنجا ببرند.
درباره مسير امام رضا (ع) تحقيق مستقلي صورت گرفته و افزون بر شرحي در باب راهها، آثار برجاي مانده از نقاط توقف امام نيز بر اساس متون مورد بحث قرار گرفته است.
نكته مهم آن است كه توجه به حفظ آثار برجاى مانده از مسير امام در شهرها و مناطقى كه به نحوى محل استقرار امام بوده، نشان از علاقه ويژه شيعى در ميان مردم است، هر چند ممكن است درباره برخى از اين مكانها و ارتباط آنها با امام رضا(ع) خبر درستى در دست نداشته باشيم.
به عنوان نمونه، مسجد امام رضا در اهواز يكى از قديمىترين نقاطى است كه در ايران به نام امام رضا(ع) وجود دارد. جداى از ابودلف، ياقوت هم از پل شوشتر در اهواز و مسجدى كه به نام امام رضا(ع) روبروى آن بوده ياد كرده است. دو نقطه منسوب به امام رضا(ع) در شهر شوشتر است يكى از آنها كمى دورتر از پل شاه على و لشكر و ديگرى در شرق شوشتر نزديك رودخانه شطيط. بر اين بناى دوم تاريخى از سال 1094 ديده مىشود.
قدمگاه ديگرى هم در شرق شهر دزفول موجود است. همه اينها به نام امام رضا(ع) ديمى قرار دارد كه اين ديمى نامى برگرفته از منطقه است. دو بقعه ديگر، يكى در دزفول و ديگرى در شوشتر با نام شاخراسون وجود دارد. دو بقعه ديگر در شوشتر با نام هاى امام ضامن در حوالى كنارستان و «بقعه امام رضا» در حوالى بلوك عقيقى وجود دارد. محلى هم به عنوان قدمگاه امام رضا در جنوب آبادى كهنك در حوالى شوشتر وجود دارد.
در شهر ارجان كه در قديم شهر آبادى بوده و اكنون در يك فرسخى آن بهبهان با قدمت سيصد ساله وجود دارد، محلى با نام قدمگاه يا مسجد امام رضا است كه گفته شده حضرت در حركت خود به خراسان در اينجا نماز خواندهاند.
مسجد قدمگاه امام رضا در ابرقو، مشهور به مسجد بيرون هم از اماكنى است كه شناخته شده و آثارى از آن برجاى مانده است.
در شهر يزد هم چندين قدمگاه وجود دارد. از جمله آنها قدمگاه خرانق (مشهدك) است. خرانق در شصت كيلومترى شهر يزد قرار دارد. تاريخ اين قدمگاه بر اساس كتيبه موجود در آن مكان به قرن ششم هجرى باز مىگردد. در اين كتيبه آمده است:
لا اله الا اللّه، محمد رسول اللّه، اميرالمؤمنين به تاريخ ست و تسعين مائة على بن موسى الرضا اينجا رسيده است و در اين مشهد فرود آمد و مقام كرد و به تاريخ سنه اثنى و تسعين و خمسمائه خراب بوذ و از جهد بوبكر بن على ابىنصر فرموذنذ و به دست ضعيف پرگناه يوسف بن على بن محمد بنا واكرده شذ خذايا بر آن كس رحمت كن كى يك بار قل هو الله به اخلاص در كار آنك فرموذ و آنك كرد و آنك خواند كنذ كتبه يوسف بن على بن محمد فى شهر ربيع الاول سنة خمس و تسعين و خمسمائة.
به يقين در آن حوالى شيعيانى زندگى مىكردهاند كه اين بقعه را سرپا نگاه داشتهاند. اثر تاريخى ديگر مربوط به آثار سفر امام رضا(ع) قدمگاه ده شير در فراشاه است. اين قدمگاه در كنار جاده تفت به ده شير و در مركز فراشاه قرار دارد. كتيبهاى كه در محراب بناى آن وجود دارد حكايت از آن مىكند كه گرشاسب بن على از امراى كاكويه ديلمى در سال 512 آن مكان را ساخته است. بناى مزبور در همان عصر به نام مسجد مشهد على بن موسى الرضا شهرت داشته و كتيبه آن برجاي مانده است. در پايان اين كتيبه آمده است: امر بعمارة هذا المسجد المعروف بمشهد على بن موسى الرضا(عليهما السلام)العبد المذنب الفقير الى رحمةالله تعالى كرشاسب بن على بن فرامز ابن علاءالدوله تقبل الله منه فى شهور سنة اثنى عشرة و خمس مائة.
در محله دارالشفاى يزد، مسجدى با نام مسجد فُرط يا پتك وجود دارد كه بسيار كهن و قديمى است. داستان بناى اين مسجد به زمان خروج ابومسلم خراسانى بر مىگردد. گفته شده است كه امام رضا(ع) چون در سفر خراسان به يزد آمد در اين مسجد نماز گزارد. اكنون نيز يكى از حجرات مسجد به نام صومعه امام رضا شناخته مىشود. اين مسجد در سال 1087 بازسازى شده است. سنگى در صومعه وجود دارد با اين عبارت: وقف كرد بر صومعه متبركه امام على موسى الرضا ميرك شربت دار فى تاريخ سنة 937.
دو سنگنبشته يكى با تاريخ 516 در موزه آستان قدس مشهد و ديگرى با تاريخ 547 در موزه فرير گالرى واشنگتن مربوط به مسجد مشهد امام رضا موجود است كه هر دو نشانى است از قدمگاههاى يزد و ديگر حضور تشيع در اين ديار. متن هر دو سنگ را آقاى افشار چاپ كردهاند. در پايان آن آمده است: هذا مقام الرضا عليه السلم اقبل على صلوتك و لاتكن من الغافلين شعبان سنة ستة عشر و خمس... امر بعمارة هذا المسجد المعروف بمشهد على بن موسى الرضا عليه السلام العبد المذنب الفقير الى رحمة الله تعالى جنيد بن عمار برالفاد. تاريخ آن نيز 547 است.
مسجد ديگرى با نام «مسجد قدمگاه» در شهر يزد در محله مالمير خارج حصار وجود دارد.
در روستاى بافران در پنج كيلومترى نائين درختى وجود دارد كه مردم آن را موم رضا مىنامند و چنين شهرت دارد كه امام رضا(ع) زير اين درخت غذا تناول فرمودهاند. مردم هم در روز عاشورا و بيست و يكم رمضان در آنجا جمع مىشوند. گفته شده كه شاه عباس هم در آنجا بنايى ساخته بوده است. در خود نائين هم قدمگاه مسجد قديمان وجود دارد. گفته شده كه حضرت در اين مسجد نماز خوانده است. ايضا در نائين حمام و مسجد امام رضا وجود دارد كه گفته شده حضرت در آنجا استحمام نموده و در مسجد نماز خوانده است. اين دو در محله گودالو در نائين قرار دارند. در پشت مسجد كلوان هم قدمگاهى وجود دارد كه منسوب به امام رضاست.
رافعى نوشته است كه قد اشتهر اجتياز على بن موسى الرضا بقزوين و يقال انه كان مستخفيا فى دار داود بن سليمان غازى. شهرت دارد كه على بن موسى الرضا از قزوين عبور كرده و گفته شده كه در خانه داود بن سليمان غازى پنهان بوده است. گويا كسى در اين نكته ترديد ندارد كه مسير امام در سفر به خراسان از قزوين نبوده است. نيز گزارش شده است كه امام رضا(ع) از نطنز گذشته و محلى كه اكنون به نام قدمگاه على(ع) شهرت دارد مربوط به توقف امام رضا(ع) در اين شهر است.
همچنين گزارش شده است كه امام رضا(ع) از دامغان گذشته و در محلى با نام آهوان، چند آهو خدمت آن حضرت رسيدهاند.
ورود امام رضا(ع) به نيشابور در منابع فراوانى آمده است. شيخ صدوق از ورود آن حضرت به محله «فُزْ» در نيشابور ياد كرده و نوشته است كه تاكنون (نيمه دوم قرن چهارم) در آن محل حمامى بنا شده كه به حمام رضا مشهور است. همچنين در بيست و شش كيلومترى نيشابور قدمگاه معروف منسوب به امام رضا(ع) موجود است و به اين نام شهرت دارد. جايى هم با نام عين الرضا در محلى با نام حمراء شناخته شده بوده است. از جايى نيز با نام پسنده، كه محل اقامت امام بوده و ايشان از آن راضى بوده و به همين دليل از آن با عنوان پسنده ياد شده نام برده شده است. در مرو نيز نقطهاي وجود دارد كه تا به امروز، به عنوان محل اقامت امام رضا (ع) در اين شهر معرفي ميشود.
رسول جعفريان-خبرانلاين
¤ يد بيضا
حسين بن منصور از برادر خود نقل كرد كه گفت: خدمت حضرت رضا(ع) رسيدم در يك صندوق خانه در شب، دست خود را بلند كرد گويي در اتاق ده چراغ روشن است در اين موقع مردي اجازه ورود خواست، دست را پايين آورد و اجازه داد وارد شود.
¤ احياي اموات
محمدبن جرير طبري از مفيدين جنيد شامي نقل مي كند كه گفت، خدمت حضرت رضا(ع) رسيده عرض كردم مردم خيلي از كارهاي شگفت انگيز شما صحبت مي كنند، اگر يكي از آنها را به من هم نشان بدهي آن را تعريف مي كنم. فرمود چه مي خواهي؟عرض كرد پدر و مادرم را برايم زنده كني. فرمود: برو به خانه ات هر دو را زنده كرده ام. گفت به خدا قسم وارد خانه شدم هر دو در خانه نشسته بودند و مدت ده روز با من بودند، باز خداوند جان آن دو را گرفت.
¤ شفاي برص
در تحفه الرضويه آمده است نويسد: هنگامي كه حضرت رضا(ع) از مدينه به طرف خراسان حركت كرد، به شهر بغداد وارد شد. در آنجا مردي حمامي، از شيعيان با اخلاص آن جناب بود و مكرر در مدينه به زيارت حضرت مشرف مي شد. چون از توجه آن جناب به بغداد باخبر شد بي اندازه شاد گشت و تا سه فرسخي به استقبال ايشان شتافت و حضرت(ع) را به خانه خود نزول اجلال داد. چند روزي حضرت در بغداد ماندگار شد. روزي به حمامي فرمود: حمام را آماده كن، امشب به حمام خواهم رفت. در نزديكي حمام مردي بود كه برص تمام اعضاي او را گرفته بود و بوي تعفن از بدن او استشمام مي شد، به همين علت كمتر از خانه خود بيرون مي آمد و چون شنيده بود حضرت ممكن است امشب به حمام بروند از موقعيت استفاده كرد، نزد دلاكي آمد و پنجاه درهم به او داد و از او خواست بگذارد در گوشه اي مخفي شود شايد از بركت قدوم شريف حضرت بدبختي و بيچارگي از او رفع شود.علي بن موسي الرضا(عليه السلام) به حمام آمد و در گوشه اي كه براي حضرتش آماده بود، قرار گرفت. در اين حال مرد مبرص از مخفي گاه خود خارج شد و در برابر آن حضرت(ع) ايستاد و عرضه داشت: فرزند اميرالمومنين شما منبع معجزات و كراماتيد، استدعا دارم نظري به حال من بفرمايي. حمامي از ديدن او كه مايه نفرت خلق است بسيار شرمسار شد و خواست او را بيرون كند حضرت او را منع كرده از جا برخاست. ظرفي پر از آب كرده، سوره فاتحه بر آن خواند و آب را بر سر او ريخت، بلافاصله به امر حضرت آن مرض از او دفع شد و بدن او سرخ و سفيد گشت كه گويا به كلي بيماري نداشت. حضرت(ع) به حمامي دستور داد او را بيرون ببر و از لباس هاي من به او بپوشان و او را نگهدار تا از حمام خارج شويم. چون حضرت از حمام خارج شد، آن مرد به دست و پايش افتاد.
با آگاهي از اين موضوع بيش از پانصد نفر از نزديكان او، پيرو و محب ايشان شيعه شدند.
صبح صادق