مدال طلاي المپيك بعداز چندين سال بر گردن ايران اويخته شد
اين مدال افتخار نصيب حميد سوريان شد
حميد سوريان خدا قوت
غربيها با سه كليدواژهي آزادي، دموكراسي، و حقوق بشر افكار عمومي را اداره ميكردند. شرقيها با دو كليدواژهي مبارزهي پرولتاريا با امپرياليسم و برابري. امام پنج كليدواژهي قرآني را در مقابل آن پنج كليدواژه قرار دادند.
• اصل «امامتمحوري» مهمترين كليدواژه بود. سيستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامي بود كه در عرصهي سياست احيا شد.
•ده سال هر كاري كرديم، يك رسانهي غربي پيدا شود كه بگويد«امام خميني»، نشد! همه ميگفتند «آيتالله خميني».
•سال 59 به يكي از اساتيد يهودي آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههاي شما نميگويند امام خميني؟». خندهاي كرد و گفت «آخر ما بعضي چيزها را متوجه شديم!».كيفاش را باز كرد و يك كتاب درآورد. ترجمهي آلماني كتاب «ولايت فقيه» امام بود.گفت «آقاي خميني يك تئوري جهاني دارد. وقتي ما بگوييم "امام"، ايشان بين كشورهاي دنيا شاخص ميشود. چون كلمهي"امام" قابل ترجمه نيست. ولي وقتي بگوييم "رهبر"، اين كلمه در فرهنگ غرب بار منفي دارد. ديگر ما ايشان را كنار استالين و موسيليني و هيتلر قرار ميدهيم. كلمهي "رهبر" به نفع ما و كلمهي "امام" به نفع آقاي خميني است. از طرف ديگر اگر ايشان يك جايگاه ديني دارد، ما به ايشان ميگوييم "آيتالله"، اما"امام" يك بار معنوي دارد! از طرفي ايشان آن طور ميشود امام امت اسلامي كه مسلمانهاي دنيا را دور خودش جمع بكند!». با اين صراحت اين را به من گفت.
•يك رسانهي غربي يا شرقي را پيدا نميكنيد كه گفته باشد «امام خميني». آن موقع ما امتحان كرديم رسانههاي غربي آيا ميپذيرند ما يك آگهي بدهيم به نام «امام خميني»؟ ميخواستيم 60،000 مارك بدهيم كه يك آگهي چاپ كنند، قبول نكردند!
•شهريور 58 كه در مجلس خبرگان قانون اساسي شهيد بهشتي كلمهي امامت را در قانون اساسي گذاشت، رياست آن مجلس با آقاي منتظري بود. امام خميني گفت شما نميتواني مجلس را اداره كني، برو كنار، آقاي بهشتي اداره كند. وقتي شهيد بهشتي آمد اصل پنجم را مطرح كند كه ولي فقيه نائب امام زمان و امام امت اسلامي است، كشور ريخت به هم. بازرگان اعلام استعفاي دستهجمعي دولت را كرد. اميرانتظام اعلام كرد كه مجلس خبرگان قانون اساسي بايد منحل شود. سر يك كلمه كشور ريخت به هم!
•امامتمحوري، امّتگرايي، عدالتگستري، و دوقطبي مستكبرين-مستضعفين اساس تئوري امام خميني بود.
•امام خميني از دنيا رفتند. آقاي هاشمي رفسنجاني آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خميني در دومين خطبهي اولين نمازجمعهي بعد از رحلت امام، راجع به ولايت فقيه دو جمله گفتند. يك : «ما نميخواهيم بعد از رحلت امام خميني به جانشي ايشان "امام" بگوييم». اين همه دعوا داشتيم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهيد بهشتي را قرباني كند براي اين كلمه؛ قانون اساسي پنج بار روي امامت ولي فقيه تأكيد كرده، امام اين را از سال 48 مطرح كرده، شما ميگويي نميخواهيم؟ به اسم اعزاز امام خميني گفتند به جانشيناش نميگوييم امام!انگار يكي به شما بگويد من چون خيلي شما را دوست دارم، افكار شما را ميخواهم با شما دفن كنم! جملهي دومشان اين بود : «خبرگان مرجع تعيين نكرده است». يعني جانشين امام خميني نه مرجع است و نه امام.
•وقتي ايشان جاي «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». يعني عملاً سيستم ملت-رهبر انگليسيها را پذيرفتيم و سيستم امت-امامت امام خميني را كنار گذاشتيم. وقتي «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت يعني «خواهران و برادران قرآني»-كه وظايفي مثل امر به معروف و نهي از منكر نسبت به هم دارند، تبديل شدند به عناصر ملت يعني «شهروند» و « هموطن».
•اما كلمهي سوم يعني «عدالت»؛ مقدسترين كلمهاي كه آقاي هاشمي در دوران رياستجمهوريشان ابداع و به نظام اسلامي تحميل كردند، كلمهي «توسعه»بود. فرق عدالت و توسعه اين بود كه «عدالت» را خدا و پيغمبر(ص) و علي مرتضي (ع) تعريف ميكنند، اما «توسعه» را صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني و صهيونيستهاي عالَم.
•در عرصهي بينالملل هم دو كليدواژهي قرآني «مستكبرين» و«مستضعفين» را ايشان اصلاح كردند و گفتند «مستكبرين» فحش و توهينآميز است! به جايش بگوييم «قدرتهاي جهاني»! خب وقتي گفتي «مستكبرين» بايد با آنها «مبارزه» كني، اما وقتي گفتي «قدرتهاي جهاني» بايد با آنها «تعامل» كني. «مستضعفين» را هم كردند «قشر آسيبپذير»؛ يعني آدمهاي بيعرضهاي كه خودشان پذيراي آسيباند!
•پنج كليدواژهي قرآني امام خميني كه اساس گفتمان نهضت اسلامي بود، توسط ايشان تغيير پيدا كرد به همان كليدواژههايي كه دشمنان ميخواستند.
•تا موقعي كه كليدواژههاي قرآني امام خميني كه رأس آنها امام بودن ولي فقيه است- احيا نشود، هر كاري كه بكنيم، وصلهپينه كردن است.
•شما هر لعنتي كه به ...... بكنيد، اين قدر جگر دشمنان نميسوزد كه بگوييد «امام خامنهاي».
•مشكلي كه هست هم اين است كه همه ميگويند «ديگران بگويند ما هم ميگوييم!». اصولگراها ميگويند صداوسيما شروع كند، ما هم ميگوييم!صداوسيما ميگويد ما كه از روحانيون نميتوانيم جلو بيفتيم!روحانيون ميگويند تا مديران ارشد نظام خودشان نگويند كه ما نميتوانيم جلوي مردم بگوييم!مديران ارشد ميگويند وقتي جوانان انقلابي هم نميگويند، ما بگوييم و هزينه بدهيم؟! و...
•بعضي هم ميگويند نگوييم چون قبلاً كسي (حشمتالله طبرزدي) اين كار را كرده و سابقهي خوبي ندارد اين كار در ذهن مردم! خب خوبها بايد پرچمدار اين كار شوند كه اين كار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاك شود.
•آيتالله سيد محمدباقر حكيم پا ميشود ميرود نجف. از آنجا نامه مينويسد به «حضرت آيتالله العظمي امام خامنهاي». يك هفته بعد شهيدش ميكنند.آن مرد بزرگ ميفهمد كه بايد از آنجا پيغام دهد «امام خامنهاي». سيد حسن نصرالله ميفهمد در سختترين شرايطي كه دارد، بايد بگويد امام خامنهاي! ما اينجا نشستهايم و نميگوييم!
•اگر نعمت خدا را قدر ندانيم، ميفرمايد «انّ عذابي لشديد». روز قيامت هم آنجا ندا داده ميشود كه «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لكم لا تناصَرون».هي حرف را انداختند از اين طرف به آن طرف.