اين بنده كوچك خداوند بزرگ با اعتراف به يك دنيا اشتباه، بيتوجهي به ظرافت مسئوليت از خداوند رحيم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضاي آمرزش خواهي ميكنم. وصيت حقيقي من مجموعه زندگي من است. به همه چيزهايي كه گفتهام و توصيههايي كه داشتهام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأكيد مينمايم. اين مختصر را براي رفع تكليف و تعيين خط مشي براي بازماندگان و بر حسب وظيفه شرعي نوشتم و گرنه وصيتنامه اين بنده حقير با اين همه تحولات در زندگي در اين مختصر نميگنجد و مكّه، حج بيتالله بر من واجب شده بود امكان رفتن پيدا نشد. اينك كه به لقاءالله شتافتم اين واجب را يكي از بندگان صالح خداوند به عهده بگيرد. ثلث اموال به تشخيص بازماندگان به «خيرالعمل» صرف شود و اگر به نتيجه قطعي نرسيدند به بنياد شهيد بدهيد.
آخرين وصيت
بيست روز قبل از شهادت، قبل از ترك خانه براي شركت در جل
سهاي مهم، همسر رجايي به او گفت: «پيشنهاد ميكنم وصيتنامهي جديدي بنويسيد. وصيتنامه قبلي را سالها پيش نوشتهايد. »
رجايي به يادآورد كه در سال ۱۳۵۲ قبل از اينكه به زندان برود، وصيتنامهاي نوشته بود و آن روز، هشت سال از نوشتن آن وصيتنامه ميگذشت.
كمي فكر كرد. سپس كاغذي خواست تا وصيتنامهاي جديد بنويسد. او بر روي يك برگ كاغذ دفتر مشق بدون اين كه پاكنويس كند خوش خط و خوانا و بدون خطخوردگي و روان و ساده وصيتنامهاي نوشت و آن را به همسرش داد. نكاتي كه در اين چند خط به آنها اشاره شده، بسيار قابل تأمل است:
بسم الله الرحمن الرحيم
اين بنده كوچك خداوند بزرگ با اعتراف به يك دنيا اشتباه، بيتوجهي به ظرافت مسئوليت از خداوند رحيم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضاي آمرزش خواهي ميكنم.
وصيت حقيقي من مجموعه زندگي من است. به همه چيزهايي كه گفتهام و توصيههايي كه داشتهام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأكيد مينمايم.
به كسي تكليف نميكنم ولي گمان ميكنم اگر تمام جريان زندگي مرا به صورت كتاب درآورند براي دانشآموزان مفيد باشد.
هر چه از مال دنيا دارم متعلق به همسر و فرزندانم ميباشد. كيفيت عملكرد را طبق قانون شرع به عهده خودشان ميگذارم.
برادرم محمدحسين رجايي وصي و همسرم ناظر و قيم باشند.
خداي را به وحدانيت، اسلام را به ديانت، محمد(ص) را به نبوت و علي و يازده فرزندان معصومين عليهمالسلام را به امامت و پس از مرگ را به قيامت و خداي را براي حسابرسي به عدالت قبول دارم و از درياي كرمش اميد عفو دارم.
اين مختصر را براي رفع تكليف و تعيين خط مشي براي بازماندگان و بر حسب وظيفه شرعي نوشتم وگرنه وصيتنامه اين بنده حقير با اين همه تحولات در زندگي در اين مختصر نميگنجد و مكّه، حج بيتالله بر من واجب شده بود امكان رفتن پيدا نشد. اينك كه به لقاءالله شتافتم اين واجب را يكي از بندگان صالح خداوند به عهده بگيرد. ثلث اموال به تشخيص بازماندگان به «خيرالعمل» صرف شود و اگر به نتيجه قطعي نرسيدند به بنياد شهيد بدهيد.
محمدعلي رجايي
انفجار و شهادت
در ساعت سه عصر، صداي انفجار مهيبي از ساختمان نخستوزيري برخاست. كاركنان به طرف محل انفجار دويدند. جمعيت زيادي از راه رسيد. همه نگران رجايي و باهنر بودند. رجايي از چند روز قبل به فرمان حضرت امام خانوادهاش را در يكي از واحدهاي مسكوني نهاد رياستجمهوري ساكن كرده بود تا ديگر مجبور به رفتوآمد به خانهاش نباشد. كمال، پسر سيزده ساله رجايي از دور شاهد شعلههاي آتش بود. او با حالي آشفته به مادرش تلفن كرد و ماجرا را با او در ميان گذاشت تا همسر شهيدرجايي خودش را برساند. پيكرهاي خونين و سوخته رجايي و باهنر را به بيمارستان منتقل كردند. شدت انفجار به حدي بود كه ابتدا هيچكس نتوانست كشته شدگان را شناسايي كند. جنازهها را به بيمارستان انقلاب منتقل كرده و پيكر شهيدرجايي را در سردخانه قراردادند.
هيچكس نميدانست كه اين پيكر سوخته، بدن شهيدرجايي است. به فكر يكي از اطرافيان او رسيد كه از روي دندانها ميتوان فهميد كه پيكر سوخته، بدن شهيدرجايي است يا خير؟ اما سوختگي آنچنان بود كه دهان رجايي به سادگي باز نميشد. لحظاتي بعد يكي از پزشكان از راه رسيد و پس از شستن لبها با آب اكسيژنه، دهان را باز كرد و دندانها ديده شد، اما باز هم كسي او را نشناخت. همسر شهيد رجايي به بيمارستان آمد و در سردخانه پيكر سوخته شهيدرجايي را شناسايي كرد.
با شنيدن خبر شهادت رجايي و باهنر، مردم به خيابانها ريختند و ايران در سوگ رئيسجمهور و نخستوزير خود فرو رفت. با طلوع آفتاب روز نهم شهريور ماه مردم در مقابل مجلس شوراي اسلامي تجمع كرده و با سردادن شعار«رجايي، رجايي! راهت ادامه دارد! » پيكر او و شهيد باهنر را تا بهشت زهرا مشايعت كردند.
اطلاعيه خانواده شهيد محمدعلي رجايي رييسجمهور
بسماللهالرحمنالرحيم
محمدعلي رجائي مقلد امام و فرزند ملت به عهد و پيماني كه با خداي خويش بسته بود وفا كرد و به كاروان شهداي اسلام و انقلاب اسلامي پيوست. «واوفوا بعهد الله اذا عاهدتم» رجايي اين سرباز اسلام و انقلاب كه طعم فقر و محروميت را چشيده بود و هنوز نقش آثار داق و شكنجة زندانهاي منحوس، پهلوي از پيكر او محو نشده بود، در مبارزه بيامان خويش عليه ظلم و جور و استكبار، عليه شرك و كفر و الحاد تا پاي جان ايستاد و با خون خود، نهال انقلاب اسلامي ايران را آبياري كرد و به خدا پيوست. اينك اي امت شهيدپرور و انقلابي ايران، فرزند شما محمدعلي رجائي، كه شما با رأي قاطع خود او را به رياستجمهوري اسلامي ايران برگزيده و با انتخاب او به رياست جمهوري به جريانات انحرافي و سازشكارانه خط بطلان كشيديد در راه انجام وظيفهاي كه به عهده او گذاشته بوديد شهيد شد. او خود را به حق فرزند ملت ميدانست و اينك خانوادة وي شهادت او را به امام ملت بزرگ و انقلابي ايران تبريك و تسليت ميگويند و تو اي امام بزرگوار، دعا كن كه خدا خون اين شهيد را كه از ميان مردم محروم و مستضعف جامعه برخاست و در راه حفظ و حراست حقوق محرومان و مستضعفان جامعه و استقرار حاكميت اسلام شهيد شد از امت مسلمان و شهيدپرور ايران بپذيرد و اينك ما، همسر و فرزندان و خانواده شهيد رجايي، امروز در اجتماع دانشگاه حاضر ميشويم تا يك بار ديگر با امام و امت مسلمان انقلابي ايران در ادامه راه شهيدان تجديد بيعت كنيم. در اهتزاز باد پرچم خونين اسلام، پرطنين باد بانگ آسماني اللهاكبر، به اميد پيروزي اسلام و مسلمين.
خانواده شهيد محمد علي رجائي