ﺑﻤﺎﻥ ! ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﭘﺴﺮﻡ ﻋﺼﺎﯼ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺎﺷﺪ ....
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻓﻘﻂ ﯾﻚ ﺳﻮﺍﻝ!
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﭘﺴﺮﺕ ﻋﺼﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ؟؟؟؟
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﻚ ﺑﺪﺭﻗﻪ ﺍﺵ ﻛﺮﺩ ...
تروريستها در تازهترين اقدام خود قبر حجر بن عدي، صحابي برجسته اميرالمومنين را نبش كرده و اقدام به ربودن پيكر وي كردند.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از العالم، گروههاي تروريستي سوريه در تازهترين اقدام، قبر «حجر بن عدي» صحابي حضرت علي عليه السلام را نبش كرده و پيكر وي را كه هنوز سالم مانده را ربودند.
علماي مذاهب مختلف روز پنجشنبه اقدام ارتش آزاد سوريه و گروههاي تروريستي در اين كشور در نبش قبر حجر بن عدي را محكوم كردند.
حجر بن عدي در سال 51 به همراه پسرش و تعدادي ديگر از صحابه توسط معاويه بن ابي سفيان به شهادت رسيد.
كشته شدن وي توسط معاويه باعث بروز تنش در جامعه مسلمانان در آن زمان شد. مرقد ايشان در منطقه "عدرا" در نزديكي دمشق قرار دارد.
بر اساس گزارشها، گروهكهاي تروريستي، ابتدا ضريح حجر بن عدي را تخريب و پس از آن نبش قبر كردند.
يك رسانه لبناني اعلام كرد: جسد مطهر حجر بن عدي هنوز سالم بوده و تروريستها جسد اين شيعه اميرالمؤمنين (ع) را به مكاني نامعلوم منتقل كردهاند.
معلمي در كلام امام خميني (ره):
نقش معلم در جامعه، نقش انبياست؛ انبيا هم معلم بشر هستند. تمام ملت بايد معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم.
معلم در سخنان مقام معظم رهبري:
دست تواناي معلم است كه چشم انداز آينده ما را ترسيم مي كند. اگر مي بينيد كه اميرمؤمنان، مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايد: �من علمني حرفاً فقد صيرني عبداً؛ هركس چيزي به من بياموزد، مرا غلام خويش كرده است.� اين بيان براي ما درس است تا معلمان، قدر
خود را بدانند و تشخيص دهند كه چقدر، وجود آنها در سرنوشت يك ملت مؤثر است.
مجتبي مطهري، فرزند شهيد مرتضي مطهري مي گويد:
«خاطرم مي آيد كه زماني پدرم فرمود: گه گاه كه به اسرار وجودي خود و كارهايم مي انديشم، احساس مي كنم كه از مسائلي كه سبب خير و بركت در زندگي ام شده و همواره عنايت و لطف الهي را شامل حال من كرده است، احترام و نيكي فراوان بوده است كه به پدر و مادر خود كرده ام، به ويژه در دوران پيري و هنگام بيماري، كه افزون بر توجه معنوي و عاطفي، تا آن جا كه توانايي ام اجازه مي داد، از نظر هزينه و مخارج زندگي به آنان كمك و مساعدت كرده ام.
همچنين به ياد دارم كه مادرم مي گفت: مادر آقاي حاج شيخ مرتضي مطهري، ميان عروس هايش، به من لطف و عنايتي ويژه داشت و اين لطف، به خاطر علاقه خاصي بود كه به فرزند دل بندش شيخ مرتضي داشت. اما اين علاقه و محبت مادر و فرزند، دو طرفه بود. در آغاز جواني، روزي گله كوچكي از مادر ايشان كردم و ايشان به شدت ناراحت شدند. من از آن جا به ميزان علاقه و احترام خاص استاد به مادرشان پي بردم و ديگر هرگز در اين باره سخن نگفتم.
استاد شهيد، در برابر پدر بزرگوار خويش نيز تواضع و احترام خاصي داشتند و خلاصه آنكه، در موقع روبه رو شدن با پدر و مادر، دست آنان را مي بوسيد.
ايشان مي گفتند: انسان نبايد هيچ گاه از سخن پدر و مادرش ناراحت و دل گير بشود. والدين، هميشه خير و سعادت فرزند را مي خواهند».
حرمت نهادن شهيد مطهري به پدر و مادر خويش و توجه معنوي و مادي به آنان و اينكه ايشان عنايت و لطف الهي در حق خويش را، مديون احترام گذاشتن خود به پدر و مادرش مي دانست.
همسر شهيد مطهري درباره همكاري استاد در كارهاي منزل و احترام ايشان به همسر چنين مي گويد:
«در مدت 26 سالي كه با ايشان زندگي كردم، هميشه با يك حالت تواضع و آرامش با من رفتار مي كردند. يادم نمي آيد كه هيچ وقت از ايشان ناراحتي و رنجي ديده باشم. بسيار باگذشت و مهربان بودند و به آسايش و راحتي من و بچه ها اهميت مي دادند. آن قدر با من صميمي و نزديك بودند كه رنج و ناراحتي مرا نمي توانستند تحمل كنند. ايشان از تمام مسائل خانه خبر داشتند و در بيشتر كارها به من و بچه ها كمك مي كردند. بيشتر صبح ها چاي درست مي كردند. در تمام طول زندگي، به ياد ندارم كه به من گفته باشند يك ليوان آب به ايشان بدهم.
يادم هست، يك بار براي ديدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با يكي از دوستانم به تهران برگشتم. نزديكي هاي سحر بود كه به خانه رسيدم. وقتي وارد خانه شدم، ديدم همه بچه ها خواب هستند، ولي آقا بيدار است. چاي حاضر كرده بودند، ميوه و شيريني چيده و منتظر من بودند.
يك وقت هم، من و ايشان به سفر كربلا رفته بوديم. وقتي به خانه برگشتيم، دو سه تا از بچه ها خواب بودند. ايشان ناراحت شدند و با بچه ها دعوا كردند كه چرا وقتي مادرتان از سفر كربلا برگشته، همه شما به استقبال نيامديد؟!»
احترام فراوان شهيد مطهري به همسر، تا آن جا كه هرگز سبب ناراحتي و رنجش خاطر او نشد و نيز همكاري شهيد بزرگوار در كارهاي خانه با همسر.
سيدمحمدباقر حجتي، يكي از شاگردان استاد شهيد مطهري در خاطره اي نقل مي كند:
«در يكي از سال هايي كه شمار داوطلبان ورود به دانشكده الهيات ـ در زمان قبل از انقلاب ـ رو به افزايش نهاده بود، تعداد بسياري از آنان را دختران و زنان بي حجاب تشكيل مي داد. استاد شهيد مطهري كه اين مطلب را قبلاً پيش بيني كرده بودند و از آن جا كه سخت تلاش مي كردند كه فضاي دانشكده با ورود زنان بي حجاب آسيب نبيند، در يكي از جلسه هاي شورا پيشنهاد كردند كه دختران و زناني كه مي خواهند در اين دانشكده به تحصيلات خود ادامه دهند، بايد با پوششي شرعي باشند، وگرنه دانشكده از پذيرش آنان براي ادامه تحصيل، معذور است. اين پيشنهاد، مورد تصويب اعضاي شورا و رئيس وقت دانشكده ـ كه شخصيتي آرام و متين بود و به استاد، بسيار احترام مي گذاشت ـ قرار گرفت.
قبل از شروع كنكور اختصاصي دانشكده، استاد گران مايه، تعداد زيادي روسري تهيه كردند و در روزهايي كه در رسانه هاي گروهي از كشف حجاب تعريف و تمجيد مي كردند، تعدادي از اين روسري ها را به نگهبان درب جنوبي و تعدادي ديگر را به نگهبان درب شمالي دانشكده سپردند و به آنها فرمودند: به هر داوطلب زن كه بدون حجاب وارد دانشكده مي شود، يكي از اين روسري ها را هديه كنيد تا بدون حجاب، به دانشكده اي كه بسان يك مكان مقدس اسلامي است، وارد نشود.
از اين روسري ها استقبال خوبي به عمل آمد، تا آن جا كه بيشتر خانم هايي كه براي شركت در امتحان ورودي به دانشكده آمده بودند، با حجابي كامل يا نسبي ديده شدند. گرچه اين عمل در زمان حاضر ساده به نظر مي رسد، در آن روزگاران قبل از انقلاب، كاري دشوار و خطرناك و بسان وارد كردن دست برهنه در لانه زنبور بود كه كسي در خود، جرئت چنين كاري را نمي ديد».
توجه شهيد مطهري به حجاب بانوان، حتي در شرايطي كه حكومت وقت، طرفدار بي حجابي بود و از حجاب خانم ها جلوگيري مي شد.
حجت الاسلام سيدمحمدباقر حجتي در بيان خاطره اي از استاد شهيد مطهري مي گويد:
«بسياري از ساعت هاي تدريس استاد، از طلوع فجر بود تا مدتي پس از طلوع آفتاب. استاد بزرگوار در آن روزگار، ساكن خيابان آبشار واقع در خيابان ري بودند. ايشان از خيابان آبشار از منزل خود با پاي پياده قبل از طلوع فجر به راه مي افتادند و حوالي طلوع فجر به مدرسه مروي در مي آمدند و نماز صبح را در يكي از حجره هاي مدرسه برگزار مي كردند. سپس با نوشيدن چاي كه يكي از شاگردان او برايش تهيه مي ديد، تدريس ايشان در پرتو روشنايي چراغ آغاز مي شد، تا آنكه نور چراغ، نوبت خود را به پرتو آفتاب مي سپرد و تا حدود هشت صبح، اين درس ادامه مي يافت.
براي ما عجيب مي نمود كه استاد، قبل از طلوع فجر اين همه راه را پياده درمي نورديدند و در مدرسه حاضر مي شدند و ما براي شركت در درسي كه در كنارمان آماده بود و در چنان ساعاتي، احساس دشواري مي كرديم، ولي استاد، آن هم پس از خستگي راه، شاداب تر به نظر مي رسد».
از ويژگي هاي شهيد مطهري، نداشتن احساس خستگي و حفظ شادابي در تدريس، آن هم پس از پياده روي طولاني و به هنگام طلوع فجربوده است كه اين شور وعلاقه در تدريس، مي تواند الگوي خوبي براي همه اساتيد حوزه و دانشگاه باشد، چرا كه اگر شاگرد استاد خويش را علاقه مند به ياد دادن مطالب علمي ببيند، در او نيز، علاقه به كسب علم ايجاد و يا افزايش مي يابد.
حجت الاسلام سيدمحمدباقر حجتي، يكي از شاگردان استاد شهيد مطهري مي گويد:
«استاد شهيد، هنگام تدريس گاهي آن چنان در تفكر و هيجان غرق مي شدند كه حتي سرماي شديد و يا گرماي طاقت فرساي فضاي جلسه را احساس نمي كردند و عاشقانه سرگرم تدريس مي گشتند، بدان گونه كه هيچ انگيزه اي نمي توانست مسير تفكر و انديشه و تمركز فكري ايشان را پريشان و منحرف و يا دچار آسيب سازد.
استاد در تمام فصول در حجره اي تدريس مي فرمود كه نه به گاه شدت حرارت ايام گرما، وسيله خنك كننده اي در آن وجود داشت و نه به هنگام سوز سرماي پاييز و زمستان ـ كه گاهي تا مغز استخوان را مي آزرد ـ وسيله اي براي گرم كردن فضاي جلسه درس در آن تهيه شده بود. حتي در ايام شدت سرما، درِ حجره به هنگام تدريس باز بود و استاد عزيز ما هنگام تدريس، آن چنان در بيان مطالب، از خود علاقه و حرارت نشان مي دادند كه ما در حين درس، آن گاه كه گوش به سخنان ايشان سپرده بوديم، سرماي پيرامون خود را غالباً احساس نمي كرديم و آن گاه كه درس پايان مي يافت، تازه احساس مي كرديم تا چه اندازه هوا سرد و سوزناك و غيرقابل تحمل است.
در طول مدت قريب به دوازده سال كه در مدرسه مروي از محضر پرفيض استاد شهيدمان در حكمت و فلسفه اسلامي بهره مي جستيم، هرگز سخني كه حاكي از خودستايي باشد، از ايشان نشنيديم و علي رغم مايه هاي فراوان و سرشار علمي، آن چنان فروتنانه و بي ريا سرگرم بحث مي شدند كه همه حاضران و ناظران مجلس درس خود را مجذوب خويش مي ساختند».
1. شوق فراوان شهيد مطهري به تدريس به گونه اي بود كه گرماي طاقت فرسا و سرماي سوزان محيط درس، هم بر خود و هم بر حاضران احساس نمي شد.
2. راه تحمل سختي ها در مسير علم جويي، وجود شور و علاقه در قلب است.
در تمام فرهنگ ها، به ويژه در فرهنگ اسلام، احترام بسياري براي دانشمندان درست كردار، كه مشعل داران راه رشد و تعالي اند، در نظر گرفته شده است، به گونه اي كه در قرآن كريم، بيش از هشتاد بار از علم و عالم تمجيد شده و در مجموعه روايات اهل بيت عليهم السلام به اين طايفه، بيش از ديگران احترام و ارزش داده شده و حتي در روايتي از امام صادق عليه السلام مُركَّب قلم عالمان صالح، از خون شهيدان گرامي تر دانسته شده است. بي ترديد اين همه ارج نهادن، به جهت خدمات و تلاش هاي اين مشعل داران وادي علم و انديشه، در به سعادت رساندن هم نوعانشان است. به قول فرزانه اي: «اين دانشمندان بودند كه معنويّت ها و ارجمندي ها را... هم چون گرامي ترين ميراث نگاه داشتند،... روشني آفريدند و روشنگر نسل ها و عصرها شدند. [آن ها] در راهي گام مي نهند كه با تلاش در خودسازي، ديگران را بسازند و خلق خدا را از غرق شدن در تباهي ها باز دارند».
مطهري از برجستگان عالم انديشه اسلامي است.وي در قريه فريمان در نزديكي مشهد متولد شد و در نوجواني به حوزه علميه اين شهر و پس از چند سال به حوزه علميه قم رفت.اين دوران زماني بود كه رضا شاه بر حوزه هاي علميه فشار وارد مي كرد و تنها اندكي از فوت حاج شيخ عبد الكريم حائري مؤسس حوزه علميه قم مي گذشت.مطهري مدت 15 سال در قم و در محضر بزرگاني چون بروجردي، امام خميني و همچنين سيد محمد حسين طباطبايي فيلسوف عاليقدر جهان اسلام گذرانيد.
هر استادي در تدريس خويش، دست كم بايد از دو ويژگي مهم برخوردار باشد:
ويژگيهاي «علمي» و «اخلاقي» هر استادي لازم و ملزوم يكديگرند و هر يك بدون ديگري كاري عقيم و راهي ستَروَن است و البته برخورداريِ توأمان از اين دو ويژگي نيز بس دشوار است:
به هوس راست نيايد به تمنا نشود | كاندرين راه بسي خون جگر بايد خورد |
بدين منظور، بر آن شديم تا «روش تدريس شهيد مطهري رحمه الله را به نظاره نشينيم و در اين زمينه، نكته هايي را گردآوري كنيم و از ويژگيهاي «علمي» و «اخلاقيِ» آن استاد شهيد در هنگام تدريسهايشان مُستفيض و مست فيض شويم. اميد است كه به خواست خداي سبحان و عنايات امام زمان عليه السلام و توجهات كوثر قرآن عليهاالسلام ، اين نكته ها مقبولتان افتد و در تدريس و كلاسداري به كارتان آيد.
معلمي شغل و حرفه نيست، بلكه ذوق و هنر توانمندي است معلمي در قرآن به عنوان جلوه اي از قدرت لايزال الهي نخست ويژه ذات مقدس خداوند تبارك و تعالي است. در نخستين آيات قرآن كه بر قلب مبارك پيغمبر اكرم (ص) نازل شد، به اين هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربك الذي خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربك الاكرم، الذي علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم. (علق: 1ـ 5) بخوان به نام پروردگارت كه جهانيان را آفريد. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت كريمترين است همان كه آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را كه نمي دانست.
در اين آيات خداوند، خود را �معلم� مي خواند و جالب اين كه معلم بودن خود را بعد از آفرينش پيچيده ترين و بهترين شاهكار خلقت، يعني انسان آورده است. مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرينش قرارداد. نوعي انساني را كه هيچ نمي دانست، به وسيله قلم آموزش
داد كه اين از اوج خلاقيت و هنر شگفت خداوند در امر آفرينش حكايت دارد:
چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد
از اين رو، مي توان گفت كه هنر شگفت معلمي از آن خداوند عالم است.
شهيد ثاني رحمت الله درباره هنر معلمي خداوند مي فرمايد:
خداوند از آن جهت به وصف (اكرميت) و نامحدود بودن كرامتش، توصيف شد كه علم و دانش را به بشر ارزاني داشته است. اگر هر مزيت ديگري، جز علم و دانش، معيار فضيلت به شمار مي رفت، شايسته بود همان مزيت با وصف (اكرميت) در ضمن اين آيات همراه و هم پا گردد و آن مزيت به عنوان معيار كرامت نامحدود خداوند به شمار آيد. كرامت الهي در اين آيات با تعبير �الاكرام� بيان شده است. چنين تعبيري مي فهماند كه عالي ترين نوع كرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترين مقام و جايگاه او، يعني علم و دانش هم طراز است.
به همين جهت امام خميني (ره) مي فرمود:
معلم اول خداي تبارك و تعالي است ..... به وسيله وحي؛ مردم را دعوت مي كند به نورانيت؛ دعوت مي كند به محبت؛ دعوت مي كند به مراتب كمالي كه از براي انسان است.
حضرت امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:� هنگامي كه روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي كند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مركب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مركب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت �. اين ارزش بدان جهت است كه شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.
حضرت سجاد (ع) در فرمايشات خود سفارش بسياري در حفظ حقوق معلم از سوي شاگردان دارند و مي فرمايد:� حق كسي كه عهده دار تعليم توست آن است كه او را بزرگ شماري و مجلس او را سنگين بداري و نيكو به وي گوش فرا دهي و روي خود را بر او كني و با او بلند سخن نگويي و كسي را كه از او چيزي مي پرسد تو پاسخ ندهي و بگذاري كه خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هيچ كس به صحبت ننشيني و در محضر او بدگويي از كسي نكني و اگر از او در نزد تو بدگويي شد از او دفاع كني و عيب پوشش باشي و فضايل و مناقب او را آشكار كني و با دشمنش همنشيني نكني و با دوستش دشمني نورزي؛ پس چون چنين كردي، فرشتگان خداي تعالي به سود تو گواهي خواهند داد كه مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط براي خدا بوده نه به خاطر مردم �.
لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد
مرحوم شهيد ثاني در مورد لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد مي نويسد: � معلم بايد دربارة شاگردان، خواهان اموري باشد كه نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستي كند. و از هرگونه شر و بدي كه براي خويش نمي پسندد براي شاگردانش نيز نپسندد؛ زيرا اين گونه دلسوزي و برابر انديشي نسبت به شاگردان، حاكي از كمالِ ايمانِ معلم و حُسن رفتار و برادري، نمايانگر روح تعاون و همبستگي معلم نسبت به آنان مي باشد� .
امام سجاد (ع) در زمينة حفظ حقوق معلم مي فرمايد: � حق معلم بر تو آن است كه همواره، با ديدة تعظيم و تكريم به او بنگري، مجلس او را گرامي بداري و به سخنانش با دقت گوش دهي، رو به جانب او بنشيني و صدايت را در حضورش بلند نكني �.
خداوند از خشم فاطمه خشمگين و به سبب خشنودي او خشنود مي شود، فاطمه پاره تن من است، هر كس او را بيازارد مرا آزرده است آن كس كه با او دوستي ورزد با من دوستي ورزيده است. فاطمه قلب و روح من است، فاطمه بانوي زنان دو جهان است.
پيامبر اكرم (صليالهعليهوآله)
جشن ولادت بانوي دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) با هدف بزرگداشت مقام والاي آن حضرت و گراميداشت روز زن توسط كميته بانوان جبهه حماسه سازان انقلاب اسلامي برگزار مي گردد.
جشن بزرگ ولادت حضرت زهرا (س) در تهران
به گزارش روابط عمومي جبهه حماسه سازان، به مناسبت فرارسيدن سالروز تولد حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن مراسمي به همت "كميته بانوان جبهه حماسه سازان انقلاب اسلامي" و با حضور عموم اقشار مردم به ويژه دانشجويان، جوانان و امت حزب الله برگزار مي شود.
در اين مراسم آقاي دكتر محمدرضا شرفي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران پيرامون سبك زندگي حضرت زهرا (س) با نگاهي به الگوي رفتاري آن حضرت و سركار خانم دكتر روح افزا استاد دانشگاه و مدير طرح و برنامه و تدوين سياست شوراي فرهنگي اجتماعي زنان در زمينه تبيين شخصيت حضرت زهرا (س) و ولايتمداري آن حضرت سخنراني خواهند نمود
بيان عبدالحميد ابن ابى الحديد
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه عليهاالسلام را بيش از آن چه كه مردم گمان داشته و به دخترانشان احترام مى گذاشتند گرامى مى داشت، تا آن جا كه از مرز محبت پدران نسبت به فرزندان گذشت نه يكبار بلكه بارها و در جاهاى گوناگون، نه فقط يك جا، در حضور عام و خاص چنين فرمود:
«انها سيدة نساء العالمين، و انها عديلة مريم بنت عمران، و انها اذا مرت فى الموقف نادى مناد من جهة العرش: يا اهل الموقف غضوا ابصاركم لتعبر فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم.»
يعنى: او بانوى زنان جهانيان و همتاى مريم دختر عمران است، به هنگام عبور از موقف قيامت منادى از سوى عرش فرياد مى زند: اى اهل محشر ديدگانتان را فروبنديد تا فاطمه دختر محمد عبور كند.
اين حديث از احاديث صحيحه است و از اخبار ضعيفه و بى اعتبار نيست، رسول خدا هنگامى او را به همسرى على درآورد كه خداوند متعال او را در آسمان با گواهى ملائكه به همسرى على درآورد، و نه يكبار بلكه بارها فرمود:
«يؤذينى ما يؤذيها و يغضبنى ما يغضبها، و انها بضعة منى يريبنى ما رابها» (13) يعنى: آزار مى دهد مرا آنچه كه او را آزار مى دهد و به خشم درمى آورد مرا آنچه كه او را به خشم درمى آورد، او پاره تن من است آنچه كه او را ناراحت كند مرا ناراحت مى كند.
بيان محمد طلحه شافعى
بدان، خداوند به وسيله روحى از سوى خود تو را تأييد و پشتيبانى فرمايد، پيشوايان پاكى كه در اين نوشتار سخن از فضائل آنانست، و رهبران نيكوكارى كه در اين كتاب مى خواهيم ويژگيهايشان را بازگوئيم، غير از پيوند نسبى با رسول خدا مزيتى ديگر بخاطر پيوند از طريق حضرت زهراء عليهاالسلام دارند، به واسطه آن حضرت، خداوند رتبه اى افزونتر و شرافتى برتر، ارزشى والا و والائى ارزشمندتر، جايگاهى برين و برترى مقام، ريشه اى پاك، و پاكيزگى ريشه مقدر ساخته است، پس در پرتو روشن بينى خود- خداوند تو را با هدايتش يارى فرمايد- به مفهوم اين آيه شريفه (10)و سبك عبارات و چگونگى اشاراتش به مقام والاى فاطمه عليهاالسلام در درجات شرافت و بزرگوارى نگاه كن، خداوند مقام حضرتش را بيان كرده و سر و رمز دقيق آن را در اينجا آورده كه او را بين حضرت رسول و حضرت على قرار داده و از پيش رو و پشت سر اطرافش را گرفته تا بدين وسيله مقام و رتبه او را بازگو فرمايد، از آنجا كه مقصود از كلمه «انفسنا» نفس على به همراه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است فاطمه عليهاالسلام را بين آن دو قرار داده است زيرا بيان نگهدارى كسى به وسيله خود انسان از نگهدارى به وسيله فرزندان رساتر است. (11)
بيان حافظ ابونعيم اصفهانى
از پارسايان برگزيده و برگزيدگان پرهيزگار فاطمه رضى الله تعالى عنها است او بانوى بتول، و پاره تن رسول، و نزديكترين فرزندانش به قلب مبارك و نخستين نفر آنان در پيوستن به آن حضرت بعد از رحلتش بود، او از دنيا و بهره هايش بر كنار به اسرار و رموز پيچيده آفات و زشتى هاى دنيا آشنا بود. (12)
از فاطمه اكتفا به نامش نكنيد
نشناخته توصيف مقامش نكنيد
هركس كه در او محبت زهرا نيست
علامه اگر هست سلامش نكنيد
بيان فخر رازى مفسر معروف اهل سنت
فخر رازى صاحب تفسير فخر رازى، در تفسير سوره ى شريفه ى «كوثر»، وجوه متعددى را نقل كرده است. يكى از اين وجوه آن است كه مراد و هدف از «كوثر»، فرزندان پيامبر اسلام باشد.
وى مى گويد: شأن نزول اين آيه، در رد تعبير و شماتت دشمنان پيامبر اسلام بود. كه مى گفتند پيامبر «أبتر» (يعنى بدون فرزند و بى دنباله و مقطوع النسل) است. و هدف از اين آيه آن است كه خداوند متعال آنچنان نسل پربركت بر آن حضرت عنايت مى كند كه با گذشت زمان و سپرى شدن ايام و اعصار، همچنان باقى مى ماند. نگاه كن كه چه تعداد از خاندان اهلبيت، كشته شده اند، ولى باز جهان پر است از اولاد و فرزندان خاندان رسالت. ولى از بنى اميه با آن همه كثرت تعداد و نفرات، اكنون هيچ فردى كه قابل اعتنا و اهميت و توجه باشد وجود ندارد. ولى بر آنان (فرزندان و اعقاب رسول خدا) نگاه كن: شخصيتهايى از علما و دانشمندان بزرگ مانند باقر، صادق، كاظم، رضا... و امثال آنان، از خاندان رسالت، باقى مانده است».(7)
بيان ابن صباغ مالكى
ما بخشى از ويژگيهاى برجسته، شرافت نسبى و ارزشهاى شخصيتى حضرتش را يادآور مى شويم: او «فاطمه زهراء» دختر كسى است كه درباره اش آيه شريفه ى: «سبحان الذى أسرى بعبده» (8) نازل شد، سومى خورشيد و ماه، دختر بهترين انسان، پاكزاد، و به اجماع و اتفاق نظر انديشمندان ژرفنگر، بانويى بزرگ مى باشد. (9)
بيان بخارى در كتاب صحيح
بخارى، ابوعبدالله محمد بن اسماعيل در صحيح معروف خود، جزء پنجم، ص 17 باب فضائل صحابه (چاپ مكه به سال 1376) با سندهاى خاص خود نقل مى كند كه پيامبر اسلام فرمودند:
«فاطمه پاره ى تن من است. هر آن كس كه او را به غضب وادارد مرا خشمناك ساخته است».
بخارى در موارد متعددى از كتاب خود، از جمله در ج 3 ص 146 و در جزء چهارم ص 203 نقل مى كند كه پيامبر اسلام فرمود: فاطمه پاره ى تن من است، هر آن كس كه او را به غضب وادارد مرا ناخشنود كرده است».
و در جزء پنجم ص 20 مى گويد: «فاطمه بانوى زنان بهشتى است».
بيان حاكم نيشابورى صاحب مستدرك الصحيحين
حاكم نيشابورى، صاحب «مستدرك» بر صحيحين در كتاب مشهور خود از عائشه نقل مىكند كه پيامبر اسلام در مرض رحلت خود به فاطمه فرمودند:
«دخترم! آيا نمى خواهى كه بانوى زنان امت اسلام و تمامى زنان جهان باشى؟»
بيان ابن داود صاحب سنن ابن داود
ابوداود، سليمان بن طيالسى در سنن معروف خود مى گويد:
«على بن ابى طالب فرمودند: آيا نمى خواهى كه از خودم و از فاطمه دختر پيامبر اسلام بگويم؟
او با آنكه عزيزترين فرد در نزد پيامبر اسلام بود، در منزل من از فرط دستاس كشيدن (چرخاندن آسياب دستى) دستش زخمى شد، و از فرط حمل آب با كوزه شانه اش متألم گرديد، و از جارو كشيدن و نظافت خانه لباسهايش كهنه شد. شنيديم كه خدمتگزارانى پيش رسول خدا هستند. فاطمه به سراغ پدر رفت تا كمكى از او دريافت كند و يكى از آن خدمتگزاران را براى كمك در كارهاى خانه از پدر بخواهد. ولى وقتى كه به حضور پدر رسيده بود، با جوانانى در آنجا برخورد كرده و از فرط حجب و حيا خجالت كشيده بود درخواست خود را بازگو كند، و بدون ابراز مطلب بازگشته بود» (6)