..
...
..
[-] | اندازه متن | [+] |
عسل بديعي بازيگر سينما و تلويزيون به دليل ايست قلبي در بيمارستان لقمان دار فاني را وداع گفت. اين بازيگر جوان در زمان حياتش اعضاي بدنش را اهدا كرده بود.
جام كشكول؛ مهدي احمدي تهيهكننده باسابقه سينماي ايران گفت: متاسفانه عسل بديعي بازيگر جوان سينما و تلويزيون كه بر اثر مسموميت دارويي از روز گذشته در بيمارستان لقمان بستري شده بود، دقايقي پيش در بيمارستان لقمان به دليل ايست قلبي جان به جانآفرين تسليم كرد.
وي در ادامه گفت: ايشان در زمان حياتشان اعضاي بدنشان را اهدا كرده بودند كه كارهاي مربوط به اهداي اعضاء ايشان در حال انجام است.
احمدي درباره مراسم خاكسپاري زندهياد بديعي گفت: هنوز مراسم خاكسپاري قطعي نيست اما احتمالا روز 15 فروردينماه و پس از تعطيلات خواهد بود.
عسل بديعي متولد سال 1356 در تهران بود و از سال 75 با بازي در «بودن يا نبودن» ساخته كيانوش عياري فعاليت حرفه اي خود را آغاز كرد. وي روز گذشته به دليل مسموميت دارويي در بيمارستان لقمان بستري شده بود كه دچار مرگ مغزي شد و دقايقي پيش، درگذشت.
از ديگر كارهاي او ميتوان به اين فيلمهاي سينمايي اشاره كرد: (۱۳۷۸) دستهاي آلوده (سيروس الوند)، (۱۳۷۹) هفت پرده (فرزاد مؤتمن)، (۱۳۷۹) از صميم قلب (بهرام كاظمي)، (۱۳۸۲) شمعي در باد (پوران درخشنده)، (۱۳۸۴) پروانهاي در مه (محمدجواد كاسهساز)، (۱۳۸۵) سربلند (سعيد تهراني) و (۱۳۸۷) روز هشتم.
...
..
عشق است خميني....
..
..
..
..
نابودي اسرائيل نزديك است....
..
..
شيطان به حضرت محمد(ص) گفتمن طاقت وتحمل شش خصلت آدم را ندارم ۱ به هم ميرسند سلام ميكننذ۲ با هم مصافحه ميكنند۳براي هر كاريانشاءاله مي گويند۴ ازهر گناه استغفار ميكنند۵اول هر كار بسم اله الرحمان الرحيم ميگويند۶تا نام حضرت محمد(ص) را ميشنوند صلوات ميفرستند .اين روايت را براي يك ديگر بگوييم وبه آن ها عمل كنيم تادست هاي شيطان بسته شود.
...
...
به گزارش فرهنگ نيوز، عالم قبر آخرين منزل دنيا و اولين منزل آخرت است كه هرگز از آن به سمت دنيا بازگشتي نيست. با آغاز مرگ و ورود به قبر، كار دين داري و تكاليف الهي به پايان مي رسد. شك و ترديد برطرف مي شود و ايمان به حقايق آخرت كامل مي شود. اما اين ايمان ديگر هيچ سودي نخواهد داشت. ايمان زماني ارزشمند است كه ايمان به غيب باشد وقتي همه چيز آشكار شد و انسان بدون اختيار، تسليم قدرت الهي شد، ايمان ديگر ارزشي ندارد.
چنانچه پيامبر مي فرمايند: النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا (مردم در خوابند هنگامي كه مردند بيدار مي شوند)
ديگر فرصت از دست رفته مگراينكه آن شخص باقيات صالحاتي بجا گذاشته باشد يا اينكه بازماندگان چيزي برايش بفرستند. گناهي نيز از گناهانش كم نمي شود، مگر آنكه اثر اعمال صالح خودش در دنيا هنوز باقي باشد و بتواند كفاره گناهي را تحمل كند يا آنكه كسي برايش استغفار و طلب بخشش نمايد. بنابراين عالم قبر همواره با عذاب حسرت عجين است. حسرت باور نكردن و ايمان نياوردن. حسرت فرصت هاي از دست رفته، حسرت اعمال به ريا آلوده شده.
پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) مي فرمايند: اَلْقَبْرُ يُنادِي كُلُّ يَوْمٍ بِخَمْسَ كَلَماتٌ (۱) قبر در هر روز پنج كلمه را فرياد ميزند :
۱. اَنا بَيْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلوا اِليَّ اَنيساً
من خانه تنهاييم پس با خود انيس و مونسي به سوي من آوريد(تلاوت قرآن)
۲. اَنا بَيْتُ الْظُّلْمَه فَاحْمِلوا اِليَّ سِراجاً
من خانه تاريكي هستم پس با خودتان چراغي به سوي من آوريد(نافله شب)
۳. اَنا بَيْتُ التُرابْ فَاحْمِلوا اِليَّ فِراشاً
من خانه خاكيي هستم پس با خودتان فرشي به سوي من بياوريد(عمل صالح)
۴. اَنا بَيْتُ الْعِقابْ فَاحْمِلوا اِليَّ تَرْياقاً
من خانه گزندگان هستم پس با خودتان پادزهري به سوي من بياوريد (لااله الا الله و محمد رسول الله و علي ولي الله)
۵. اَنا بَيْتُ الْفَقْرْ فَاحْمِلوا اِليَّ كَنْزاً
من خانه فقر هستم پس با خودتان گنجي به سوي من بياوريد(صدقه)
پيامبران با ترسيم ويژگي هايي سعي در ذهنيت سازي فضاي كلي دنياي پس از مرگ براي بشر را داشته اند.
توصيفات به اين خاطراست كه انسان به راحتي بتواند يك فضاي كلي بعد از مرگ را درك كند والا مگر همه كساني كه مي ميرند داخل قبر گذاشته مي شوند تا اين فضاي پرسش يا پاسخ به اين ترتيب صورت پذيرد؟ بسياري از انسان ها توسط حيوانات خورده مي شوند، بسياري در دريا غرق مي شوند ، بسياري در جنگها قطعه قطعه ميشوند، بسياري از انسانها دربيابان مي ميرند وبسياري از انسانها دركوهها سرگردان ميشوند و مي ميرند و طعمه پرندگان و حيوانات ميشوند ، پس بازخواست كردن از اين همه انسان كه قبري ندارند چگونه است ؟ اينان كه قبري ندارند كه بگوييم داخل قبر اين همه اتفاق مي افتد.
فشار قبر تنها تمثيلي از واقعيت است و انسان زماني كه جان مي دهد بلافاصله روحش مورد بازپرسي قرار ميگيرد و به برزخ انتقال مي يابد .
بعضي مواقع براي درك درست يك مطلب به ناچار بايد مثالهايي زده شود كه با فضاي درك انسان سازگار باشد. بنابراين امامان يا پيامبر هم به اين مطلب كاملا واقف بودند كه چنين درمورد وقايع صحبت كرده اند. حتي خداوند در توصيف بهشت و جهنم از ويژگيهاي دنيايي آن خبر مي دهد.
اين يادداشت را با اين حديث زيبا از اميرمؤمنان علي عليه السلام پايان مي دهيم: چنان زندگي كن كه گويي تا قيامت زنده اي و در همان حال چنان زندگي كن كه گويي همين لحظه خواهي مرد
...
...
اي كه ميگويي اگرعباس در آن كوچه بــود!
ياكه سقالحظه ي حساس درآن كوچه بود
قهرمان جنگها آيا مگر حيدر نبــــــود؟
يك تنه فتاحِ درب قلعه ي خيبر نبود؟
در مصاف دشمنان مولا مگر هيبت نداشت؟
صاحب تيغ دو سر آيا مگر قدرت نداشــــت؟
با وقارو هيبتش صفهاي دشمن مي شكست
باهمان دستان خيبر كن كه گردن ميشكست
بي گمان عباس هم ازدست مادر ميگرفت
يا،علي را بُردني از شال حيدر ميگـــــرفت
مَصلحت اين بود تا زينب كند افغان وآه
فاطمه زخمي شود اماكند حيدر نگاه(بهلول حبيبي زنجاني)
...
...
..
"السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا المرتضي"
هميشه قبل هر حرفي برايت شعر ميخوانم
قبولم كن من آداب زيارت را نميدانم
نميدانم چرا اين قدر با من مهرباني تو
نميدانم كنارت ميزبانم يا كه مهمانم
نگاهم روبهروي تو بلاتكليف ميماند
كه از لبخند لبريزم، كه از گريه فراوانم
به دريا ميزنم، دريا ضريح توست غرقم كن
در اين امواج پرشوري كه من يك قطره از آنم
سكوت هرچه آيينه، نمازم را طمأنينه
بريز آرامشي ديرينه در سينه پريشانم
تماشا ميشوي آيه به آيه در قنوت من
تويي شرط و شروط من اگر گاهي مسلمانم
اگر سلطان تويي ديگر ابايي نيست ميگويم:
كه من يك شاعر درباريام مداح سلطانم
شعر از سيد حميدرضا برقعي
...
..
/.//
نخست به تعريف واژه كالري مي پردازيم: كالري واحد استاندارد اندازه گيري مقدار انرژي موجود در مواد غذايي است.تمامي انواع غذا ها حاوي مقاديري كالري هستند. در حقيقت هيچ گونه ماده ي غذايي به جز آب وجود نداشته كه كاملا عاري از هرگونه كالري باشد.
به گزارش سلامت نيوز، واژه ي غذا هاي داراي كالري منفي در حقيقت به غذا هايي اطلاق مي گردد كه بدن براي هضم و جذب و نيز استفاده از آنها، به صرف مقادير بالاتري از انرژي در مقايسه با محتواي انرژي موجود در اين غذا ها، نيازمند هستند. كه اين در نهايت موجب سوختن مقداري انرژي توسط بدن مي گردد.
بدن براي هضم و جذب غذا ها و نيز استفاده از ويتامين ها، مواد معدني و نيز ديگر فاكتور هاي تغذيه اي موجود در مواد غذايي، به صرف انرژي نياز مند است. هر چه بدن راحت تر قادر به تجزيه، و نيز استفاده از مواد مغذي موجود در يك ماده ي غذايي باشد، سلول هاي بدن، به منظور هضم و جذب آن ماده ي غذايي، نيازمند به صرف مقدار انرژي كمتري خواهند بود. و برعكس، هرچه استخراج تركيبات مغذي موجود در يك ماده ي غذايي مشكل تر باشد، سلولهاي بدن براي هضم و جذب و نيز استفاده از تركيبات موجود در آن ماده ي غذايي، نيازمند به صرف مقدار انرژي بيشتري خواهند بود.
غذاهاي داراي كالري منفي
اينها در واقع غذاهايي هستند كه مقدار انرژي مورد نياز براي هضم و نيز جذب آنها توسط بدن انسان، به مراتب بالاتر از مقدار انرژي موجود در اين غذاها مي باشد. در حقيقت، استفاده از كالري هاي موجود در اين دسته از غذاها براي بدن انسان دشوار بوده، و بنا بر اين بدن به منظور هضم و جذب اين دسته از مواد غذايي نيازمند صرف مقادير زيادي از انرژي است.
در نتيجه:
بدن براي هضم و جذب غذاهاي داراي كالري منفي نيازمند به صرف مقادير بيشتري انرژي در مقايسه با محتواي انرژتيكي موجود در اين غذا ها است، كه اين به نوبه ي خود منجر به افزايش انرژي مصرفي بدن و در نتيجه منجر به كمك به كاهش وزن مي گردد. به همين دليل، غذاهاي كالري منفي به غذا هاي چربي سوز نيز معروف هستند.
به عنوان مثال:
يك قاچ كيك داراي حدودا 500 كالري است، و سلول هاي بدن نيز به منظور هضم و جذب اين قاچ كيك نياز مند به صرف حدودا 200 كالري مي باشند. در نهايت، پس از پايان تمامي پروسه هاي متابوليكي توسط بدن، و هضم و جذب غذا توسط دستگاه گوارشي، مقدار 300 كالري اظافي در نتيجه ي مصرف اين قاچ كيك باقي خواهد ماند. اين كالري ها نيز به نوبه ي خود به تجمع چربي در بدن، و نيز به افزايش وزن كمك كرده، و در نهايت منجر به ايجاد مشكل اضافه وزن مي گردند.
حال آنكه، اگر غذاي مصرفي داراي 100 كالري بوده و بدن نيز براي هضم و جذب آن به صرف 150 كالري نيازمند باشد، در واقع به مانند اين است كه با خوردن اين غذا بدن نه تنها كالري اي مصرف ننموده بلكه 50 كالري نيز سوزانده است.
به عنوان مثال بدن براي هضم و جذب يك ظرف 100 گرمي كلم بروكلي نيازمند به صرف حدودا 100 كالري مي باشد، حال آنكه اين مقدار كلم داراي فقط چيزي در حدود 25 كالري مي باشد.
پس بنابر اين هرچه مقدار بيشتري از اين كلم را مصرف نماييم، بدن نيز براي متابوليسم و هضم و جذب آن مقدار بيشتري كالري خواهد سوزاند.غذا هاي مختلف حاوي مقادير متفاوتي از كالري، كربوهيدراتها، چربي ها، پروتيين، مواد معدني، ويتامين ها و ديگر تركيبات مي باشند.بدن انسان براي هضم و جذب مواد غذايي مختلف، و نيز به منظور انجام واكنش هاي مختلف متابوليكي، نيازمند به انواع گوناگوني از آنزيم ها است.
غذا هاي كالري منفي در حقيقت حاوي انواع ويتامين ها، مواد معدني، و نيز ديگر مواد مورد نياز بدن مي باشند. كه اين ويتامين ها و مواد معدني براي توليد، و نيز فعاليت بسياري از آنزيمهاي بدن مورد نياز است. بدين ترتيب نيز، غذا هاي كالري منفي، به واسطه ي نقش خود در فراهم آوردن ويتامين ها و مواد معدني مورد نياز بدن، به بدن در تجزيه و نيز متابوليسم مواد غذايي مصرفي كمك مي نمايند.
در واقع مقدار ويتامين ها و مواد معدني موجود در اين دسته از گياهان در حدي است كه نه تنها به بدن در تجزيه و سوخت كالري هاي موجود در اين غذاها كمك مي كند، بلكه به بدن در سوخت كالري هاي موجود در ديگر انواع غذاهاي مصرف شده نيز كمك مي نمايد.
همچنين اين دسته از گياهان حاوي مقادير بالايي از فيبر (سلولز) و نيز آب مي باشند. بديهي است كه آب داراي هيچگونه كالري نمي باشد و سلولز نيز قابل جذب توسط بدن نبوده و به تجمع چربي و افزايش وزن نخواهد انجاميد. به علاوه، محتواي سلولزي اين گياهان به عملكرد دستگاه گوارشي كمك نموده و دفع مواد زايد توسط روده ها را افزايش خواهد داد كه اين امر نيز به نوبه ي خود به كاهش وزن كمك چشمگيري مي نمايد.
فهرستي از غذا هاي داراي كالري منفي
سبزيجات:
كدو، كلم، اسفناج، شلغم، كلم برگ، كرفس، فلفل قرمز، خيار، سير، مارچوبه، كلم بروكلي، كلم گل، لوبيا سبز، پياز، گوجه فرنگي، پيازچه، تره فرنگي.
ميوه ها:
سيب، گريپ فروت، ليمو، پرتقال، توت فرنگي، نارنگي، آناناس، مانگو، آلو.
غذا هاي كالري منفي تماما از ميوه ها و نيز سبزيجات بوده، و همان طور كه قبلا نيز ذكر شد اين غذاها حاوي مقادير بالايي از سلولز و آب هستند. آب داراي هيچ گونه كالري اي نيست. به علاوه، سلولز نيز به علت فقدان آنزيم سلولاز در بدن انسان، قابل جذب توسط بدن نبوده و بنابر اين بدن قادر به متابوليسم سلولز و نيز استفاده از كالري هاي موجود در اين ماده ي غذا يي نيست. حيواناتي از قبيل گاو، و گوسفندان قسمت عمده ي كالري هاي مورد نياز بدن خود را از مصرف سلولز، كه در گياهان و علف موجود مي باشد به دست مي آورند.
..
...
..
مراقب خوبي هاتون باشيد.
..
..
امشب به رنگ فصل خزان گريه مي كنيم
هم ناله با زمين و زمان گريه مي كنيم
هر چند گفته اند كه آرام گريه كن
اما بلند و ضجه زنان گريه مي كنيم
امشب كه خانه ي دلمان غم گرفته است
مانند ابرهاي روان گريه مي كنيم
هم پاي كوچه هاي مدينه نشسته ايم
با روضه هاي تازه جوان گريه مي كنيم
آري دوباره بر سر سفره نشسته ايم
امشب براي مادرمان گريه مي كنيم
...
«باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است»
ماه عزاي فاطمه روح مُحرم است
خون گريه كن ز غم، كه عقيق يمن شوي
رخصت دهد خدا كه تو هم سينه زن شوي
در فاطميه از دل و جان گريه مي كنيم
همراه با امام زمان گريه مي كنيم
در فاطميه رنگ جگر سرخ تر شود
آتش فشان غيرت ما شعله ور شود
شمشير خشم شيعه پديدار مي شود
وقتي كه حرف كوچه و ديوار مي شود
لعنت به آنكه پايگذار سقيفه شد
لعنت به هر كسي كه به ناحق خليفه شد
لعنت بر آنكه برتن اسلام خرقه كرد
اين قوم متحد شده را فرقه فرقه كرد
تكفير دشمنان علي ركن كيش ماست
هر كس محب فاطمه شد،قوم وخويش ماست
ما بي خيال سيلي زهرا نمي شويم
راضي به ترك و نهي تبرا نمي شويم
قرآن و اهل بيت نبي اصل سنت است
هر كس جدا ز اين دو شود،اهل بدعت است
ما همكلام منكر حيدر نمي شويم
«با قنفذ و مغيره برادر نمي شويم»
ما از الست طايفه اي سينه خسته ايم
ما بچه هاي مادر پهلو شكسته ايم
امروز اگر كه سينه و زنجير مي زنيم
فردا به عشق فاطمه شمشير مي زنيم
ما را نبي «قبيله ي سلمان» خطاب كرد
روي غرور و غيرت ما هم حساب كرد
از ما بترس،طايفه اي پر اراده ايم
ما مثل كوه پشت علي ايستاده ايم
از اما بترس، شيعۀ سرسخت حيدريم
جان بركفان جبهه ي فتواي رهبريم
از جمعه اي بترس كه روز سوارهاست
پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست
از جمعه اي بترس،كه دنيا به كام ماست
فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست
از جمعه اي بترس، كه پولاد مي شويم
از هرم عشق مالك و مقداد مي شويم
وحيد قاسمي
فضّه در باز كن امروز نگارم خوب است
باغبانم پس در باغ و بهارم خوب است
از چه با هول و بلا چشم به بستر داري
با علي حرف بزن جان بسپارم خوب است
چه كنم اين همه از كوثر من خون نرود
مرحم تازه به زخمش بگذارم خوب است
فاطمه جان، همسر خوبم، عزيزم پاشو
اينكه من بي سپرم، يار ندارم خوب است
نگران من و اين حالم و اين خانه مباش
تو كه خوبي همه ي ايل و تبارم خوب است
از خدا خواسته ام بعد تو و سوختنت
درب اين خانه شود سنگ مزارت خوب است
چه كنم فاطمه جان تا كه دلت وا بشود؟
مهر و سجّاده و تسبيح بيارم خوب است
قول دادم نكنم گريه، بخندي كه نشد
بزنم زير همه قول و قرارم خوب است
حسين قربانچه
به قلبم مهر حيدر با تو مادر
نجات من زمحشر با تو مادر
برايت گريه كردن با من و دل
و رزق ديده ي تر با تو مادر
اي شيعيان به هوش ايام مضطري است
هر شيعه ي علي در فاطميه ها
از شادي و شعف از خنده ها بري است
رخت و لباس نو بر تن نمي كنيم
مشكي به تن كند هر كس كه حيدري است
دور از نگاه غم آلوده ي علي
ابري تر از بهار چشمان دختري است
طفلان فاطمه محزون و دل غمين
باور نمي كنند مادر كبوتري است
با بغض در گلو حيدر اشاره كرد
يعني كه فاطمه پايان دلبري است؟
از داغ همسرش از پا فتاده است
حيدر كه گفته اند مولاي خيبري است
گريان روضه ايم و عزادار فاطمه
عمري اسير كوچه و بازار فاطمه
جبران لطف مادريش را كجا توان
تا بي نهايتيم بدهكار فاطمه
روز ازل خريده مرا او براي خويش
اكنون اگرشديم خريدار فاطمه
هركس اسير مشغله اي گشته است و ما
شاعر شديم شاعر دربار فاطمه
.................
با رفتنت تمام بلاها شروع شد
درد فراق و غصه ي زهرا شروع شد
بعد از بهار ، هيزم دلهاي كينه اي
شعله كشيد و نوبت سرما شروع شد
وقتي غروب عمر تو را جار مي زدند
آغاز كار غربت دريا شروع شد
از اين به بعد كلبه ي احزان دخترت
فرياد وامحمدا و خدايا شروع شد
ابري سياه بر سر كوچه كمين نمود
صحبت زباغ هاي فدك تا شروع شد
از روز رفتنت و تا روز رفتنم
ايام درس زينب كبري شروع شد
جايي كه سوخت در آن بيت مرتضي
آتش زدن به كرببلاها شروع شد
.............................
حرمت شكسته اند و نوشتند ملال نيست
كشتند اهل خانه و گفتند قتال نيست
اصحاب هر كدام به دنبال خويشتن
حتي به گوش شهر صداي بلال نيست
از كوچه از حسن و بغض در گلوش
خانم بيا بگو كه ديگر مجال نيست
حرف اهالي است در اين هفته اخير
زهرا به گردن علي آيا وبال نيست؟
حوراي آسماني خاكي نشين تورا
با اين همه سپاه توان جدال نيست
وقتي كه بيت وحي به آتش كشيده شد
آتش زدن به خيمه زينب محال نيست
........................
در بين راه تا گذرم را گرفته اند
از دست كوچه ها پسرم را گرفته اند
مي خواستند پر نزنم در هواي او
دل را شكسته اند و پرم را گرفته اند
يك ضربه ليك چه آورده بر سرم ؟
پهلو و بازو و كمرم را گرفته اند
مي خواستند در شب تيره به سر برند
خانه نشانده و قمرم را گرفته اند
ديدي فدك به قيمت جانم تمام شد
با سيلي هديه ي پدرم را گرفته اند
مردم چقدر منتظر رفتنم شدند
لحظه به لحظه ها خبرم را گرفته اند
...........................
آتش گرفت اين در و آتش گرفت دل
افتاده بود مادر و آتش گرفت دل
در حيرتم دوزخ و درب بهشت ، نه
مي سوخت قلب حيدر و آتش گرفت دل
بعد از گذر زكوچه كه افتاد مادرم
افتاد بين بستر و آتش گرفت دل
آن موقعي كه پيرهن دست باف را
مي داد دست دختر و آتش گرفت دل
شعله وسيع تر شد و رفت كربلا
آنجا كه سوخت معجر و آتش گرفت دل
ياسر مسافر
صلوات حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها :
اللّهمّ صلّ علي فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها [و السّرّ المستودع فيها] بعدد ما أحاط به علمك.(1) بارپروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامياش و فرزندان عزيزش [و آن رازي كه در وجود او به وديعه نهادي]، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.
كه در اين صلوات شريف، مقصود از «رازي كه در وجود مقدس آن حضرت(س) به وديعه نهاده شده» حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف هستند.
در خصوص وقت بيان ، بنده در منابع وقت خاصي براي اداي اين ذكر شريف نديدم اما در برخي منابع در خواص و فضيلت اين صلوات شريف ، ختمي جهت برآورده شدن حاجات بيان شده است . (2)
البته قابل ذكر است كه اين صلوات در كتب قديمي وجود ندارد و از مرحوم شيخ انصاري(ره) شنيده شده، ولي به علت ارتباطي كه آن بزرگوار با حضرت بقيةالله ـ ارواحنا فداه ـ داشتهاند، به احتمال قوي اين دعا از حضرت صاحبالامر(ع) صادر شده است. (3)
(1)- صحيفه الزهرا، جواد قيومي اصفهاني، ص304
(2)- صحيفة مهديه، اثر سيدمرتضي مجتهدي سيستاني، ترجمة مؤسسة اسلامي ترجمه، نشر حاذق، ص
584
(3)- همان
وقتي بگو بخند تو در خانه جا نشد
لفظ بيا ببند به زخمت روا نشد
صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت
مويت سفيد گشت و رفيق حنا نشد
اين شعرو حتما بخونيد ...
_
شب بود و چشم خفتگان در خواب خوش بود
بيدار مردي اشك چشمش آب خوش بود
در بي كسي تنها گلش را داده از دست
نخل و نهال نارسش را داده از دست
در خاك پنهان كرده خونين لالهاش را
آزرده جسم يار هجده سالهاش را
اشكش به رخ چون انجم از افلاك ميريخت
بر پيكر تنها اميدش خاك ميريخت
در ظلمت شب بي صدا چون شمع ميسوخت
تنهاي تنهاي بي خبر از جمع ميسوخت
گويي كه مرگ يار را باور نميداشت
از خاك قبر همسرش سر بر نميداشت
ميخواست كم كم گم شود در آسمان ماه
چون عمر يارش عمر شب را ديد كوتاه
بوسيد در درياي اشك ديده گل را
برداشت صورت از زمين بگذاشت دل را
بگذاشت جانش را در آن صحرا شبانه
با پيكري بيجان روان شد سوي خانه
آن خانه اي كه دود آهش بُد سيه پوش
در آن چراغ عمر يارش گشته خاموش
آنجا كه خاكش را بخون آغشته بودند
هم آرزو هم شاديش را كشته بودند
آنجا كه جز غم هاي دنيا را نميديد
در هر طرف ميگشت زهرا س را نميديد
خورشيد كم كم جلوه گر ميشد به افلاك
آن تيره كوكب آفتابش بود در خاك
صبح آمد و شب خفتگان جستند از جا
آماده بعد از دفن بر تشييع زهرا س
در بين ره مقداد آن پير جوانمرد
چونان علي ع در غيرت و مردانگي مرد
مردي كه مردان جهان را مردي آموخت
پيري كه از استاد خود شاگردي آموخت
فرياد زد كي چشم دلهاتان همي كور
در ظلمت شب دفن شد آن آيت نور
او بود از جمع شما بيزار بيزار
او ديد از خيل شما آزار آزار
ثاني دوباره زخم مولا را نمك زد
مقداد را چون بانويش زهرا س كتك زد
خون بر دل زار اميرالمؤمنين ع شد
زيرا غلام پير او نقش زمين شد
برخاست مقداد از زمين با چشم خونبار
بنهاد سيلي خورده صورت را بديوار
سيل سرشكش گشت جاري از دو ديده
فرياد زد كاي خصم زهراي شهيده
امروز اگر من سيلي از دست تو خوردم
از بانوي مظلومه ي خود ارث بردم
با همچو من پير ضعيفي در نبردي
گويا نميداني تو با زهرا س چه كردي
دوش آن تن آزرده را مولا چو برداشت
با جان خود مخفي درون خاك بگذاشت
خون دلش با اشك چشمش در هم آميخت
از پهلوي زهراي او خونابه ميريخت
غم نيست گر مقداد تنها را زدي تو
پيش علي ع در كوچه زهرا س را زدي تو
دوش آن تن رنجيده را مولا چو برداشت
چون جان خود تنها درون خاك بگذاشت
خون دلش با اشك چشمش در هم آميخت
كز پهلوي زهراي او خونابه ميريخت
استاد غلامرضا سازگار
شهر آبستن غم هاست، خدا رحم كند ...
شهر اين بار چه غوغاست! خدا رحم كند ...
بوي دود است كه پيچيده، كجا مي سوزد؟
نكند خانه ي مولاست؟! خدا رحم كند ...
برخي ها در نگاه به اين مساله دچار اشتباه فاحش شده و ميان همسر خوب و همسر آرماني تفاوتي نمي بينند و در جستجوي همسري آرماني هستند كه به نظر مي رسد براي بيشتر مردم، نشدني يا حتي محال باشد. البته همسر آرماني با توجه به بينش و نگرش و خواسته هاي شخص متفاوت است و نمي توان معيار يگانه واحدي براي آن بيان داشت. با اين همه، همسر آرماني را مي توان همسري دانست كه از هيچ نظر با خواسته هاي مرد مخالفت نورزد و همه ي آنچه را كه او نياز دارد برآورده كند. بطور طبيعي چنين چيزي شدني نيست؛ زيرا هر كسي مي كوشد تا خواسته هاي خود را برآورده كند كه در اين ميان تفاوت هايي در سليقه و علاقه و اموري ديگر ولو جزيي وجود دارد كه اجازه ي چنين تحركي را نخواهد داد. بنابراين آنچه مي تواند مطلوب هر كسي باشد همسر خوب است كه آن نيز با توجه به بينش، نگرش و گرايش اشخاص متفاوت بوده و از اموري دست نيافتني است و مي توان همسري يافت كه به مفهوم واقعي همسر خوبي باشد.
در نوشتار حاضر با توجه به آموزه هاي قرآن كوشش شده تا همسر خوب شناخته و صفات و ويژگي هاي او بازگو شود و بر پايه ي معيارهاي قراني شيوه ي همسرداري خوب بيان شود.
قرآن و ملاك هاي همسر خوب
در تحليل قرآني، زن و مرد لازم و ملزوم يكديگرند، بنابراين هيچ گاه نمي توانند كمالي را بي يكديگر جستجو كنند. دستيابي به كمال مطلق زماني شدني است كه زن و شوهر به عنوان جفت و همسر در كنار هم قرار بگيرند و براي تعالي و تكامل يكديگر بكوشند. ارتباط ميان زن و شوهر همانند ارتباط جزء و كل است كه به يكديگر نياز جدي دارند و نمي توانند بدون هم كامل باشند. كمال در اينجا به معناي ضد نقيض است. به اين معنا كه زن بي مرد يا مرد بي زن موجودي ناقص است و زماني به كمال مي رسد كه در كنار هم زوج را تشكيل دهند. زن و شوهر، اگر تشبيه، گول زننده و فريبنده نباشد مانند دولنگه كفش هستند. آن دو كنار هم و با زوجيت است كه از نقص بيرون مي آيند و در كنار هم مي توانند به كمالي دست يابند كه فراتر از حد تصور است.
زن و مرد لازم و ملزوم يكديگرند
در تحليل قرآني زن و مرد، لازم و ملزومي هستند كه بي يكديگر معنا و مفهوم درستي نخواهند يافت و به تكامل مطلق دست نمي يابند؛ زيرا آرامش زن به مرد است و مرد بي زن از نقص وجود خود رنج مي برد. از اين رو نمي توانند بي يكديگر حتي مقدمات تكامل را فراهم آورند، چه رسد به اينكه بتوانند به پر پرواز دست يابند.
قران بر عنصر زوجيت در هستي بسيار تأكيد مي ورزد و مي گويد كه همه چيز را بر پايه ي زوجيت آفريده است. دسته بندي قرآن نشان مي دهد كه هر كسي مي تواند در دو سوي كفر و ايمان يا حتي ميانه در نفاق باشد. اين گونه است كه تفكر و بينش هر كسي مي تواند در چگونگي انتخاب و رفتار وي تأثير اساسي به جاي بگذارد. همسري كه دنيا را از دريچه ي كفر و ماديت مي نگرد با همسرش به گونه يي رفتار مي كند كه جهان بيني او را تشكيل مي دهد. حالت نفاق در حوزه ي ديني به نفاق در رفتار خانوادگي نيز گسترده مي شود. آدم هايي كه با خداي خويش نفاق مي ورزند بطور حتم با همسر خويش نيز رفتار منافقانه در پيش مي گيرند.
..
طبق قرائن و شواهد تاريخي، فدك را پيامبر اكرم (ص) در زمان حيات خودش، به دخترش حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بخشيده است. و اين گونه نبوده كه بعد از رحلت پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، فدك را ارث برده باشد، حتي تعدادي كارگر هم در آنجا داشته است كه ابوبكر هنگام غصب فدك، آنان را بيرون رانده است. لذا زنان پيامبر در آن حقي نداشتند و آن گاه كه ابوبكر شهادتِ آن بانوي بزرگوار را نپذيرفت، آن حضرت مسأله ارث را مطرح فرمود. | ||
|
..
آيت الله حسين مظاهري از فقهاي برجسته و استاد اخلاق، گفتند: در صورتي ميتوانيم در قيامت از بركات و شفاعت حضرت زهرا(س) بهرهمند شويم كه كارهاي ما به ايشان شباهت داشته باشد.
وجود مقدس حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ مظهر فضايل است و هرچه از فضايل آن بانوي بزرگوار بيان شود، قطرهاي از درياي فضائل آن حضرت نيز نخواهد بود.
ــ سعادت ما در گروي اين است كه ايشان را سرمشق خود قرار دهيم.
ــ همه ما بايد از خود سؤال كنيم كه تا چه اندازه توانستهايم از تعاليم آموزنده آن حضرت كه در روايات متعددي نقل شده است، براي سير در مسيري كه موجب رشد و تعالي ماست، استفاده كنيم؟
ــ بايد بپرسيم كه تا چه اندازه موفق شدهايم ايشان را سرمشق زندگي خود قرارداده و از آن حضرت پيروي كنيم؟
ــ آيا اعمال روزهاي ما با زحمات و كارهاي طاقت فرساي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ تناسب دارد؟ آيا عبادت كردن شبهاي ما با شب زندهداري ايشان تناسب دارد؟ البته از ما نخواسته اند كه مثل حضرات معصومين ـ عليهم السلام ـ زندگي كنيم، ولي لااقل بايد از ايشان سرمشق بگيريم.
ــ آيا شيوه زندگي ما، وضعيت حجاب جامعه ما، اختلاط بين زن و مرد در خيابانها، جشن هاي عروسي و فساد اخلاقي موجود در جامعه، با شيوه زندگاني حضرت زهراي مرضيه قابل قياس است يا خير؟ آيا كارهاي ما به حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ شباهت دارد يا خير؟
ــ اگر كارهاي ما به ايشان شباهت ندارد بايد بدانيم در قيامت در راهي واقع ميشويم كه نتوانيم از بركات حضور ايشان و از جمله از شفاعت ايشان بهرهمند گرديم؛ و اين همان شقاوت ابدي است.
..
..
.....
به گزارش سفير افلاك بنا بر اين گزارش فردي به نام ارميا كه با حجاب!!! در اين برنامه در حال خوانندگي است عضو گروهك مجاهدين است و براي افرادي كه ذره اي با اين سازمان تروريستي آشنا هستند اين حرف قطعي و حتمي است. به دليل اينكه مجاهدين رفتار شناسي خاص خود را دارند و افرادي كه به دنبال مدرك هستند، افرادي هستند كه تابه حال هيچ گونه مطالعه اي در رابطه با جنايات اين سازمان مخوف نداشته اند! سازمان مخوفي كه برپايه دروغ بنا شده است! حال حاضر شاهد هستيم كه يكي از اعضاي مجاهدين در يك شبكه طرفدار سلطنت حاضر شده و به نوعي ائتلاف پنهان را شكل داده است.
نام اصلي اين فرد اورينب مشايخي است كه دراين شبكه با ظاهري با حجاب بنابر دستور سازماني اين گروهك مشغول آوازه خواني است .گفتني است اين برنامه توسط خواننده بدنام و بدكاره زمان طاغوت (فائقه آتشين معروف به گوگوش) مديريت مي شود و ظاهرا نامبرده با همكاري گروهك تروريستي منافقين قصد دارد امسال تمام قد در خدمت اين گروهك تروريستي باشد.
شبكه من و تو1 در سري برنامه آكادمي موسيقي گوگوش سعي در ايجاد الگويي دقيقا همانند الگو هاي رفتاري سازمان مجاهدين را دارد. سازماني كه هيچگاه اخلاق و انساني را رعايت نكرده است. البته در ابتداي راه اين سازمان با دنبال كردن مباني اسلامي خودرا به عنوان يك تشكيلات دين محور معرفي كرد و از اين طريق با جذب جوانان متدين مبارزات خود را با رژيم شاهنشاهي آغاز كرد.
پس از پيروزي انقلاب و براندازي رژيم شاه سران جمهوري اسلامي با بي اخلاقي ها و خودسري هاي اين سازمان برخورد كرد و درنتيجه اين سازمان به يكي از دشمنان اصلي جمهوري اسلام ايران تبديل شد. در زمان شروع جنگ ايران و عراق نيز اين سازمان از هيچ گونه دشمني با مردم ايران دريغ نكرد تا جايي كه 12000 نفر از مردم عادي را به قتل رساندند تا رژيم ايران را قانع كنند تا با آنان تعامل نمايند.
از آنجا كه سالهاست از سرنوشت رهبر اصلي اين گروه خبري در دست نيست، مريم رجوي رهبري سازمان را در دست دارد و جنايت هاي خود را با هماهنگي سازمان هاي جاسوسي اسرائيلي و غربي پي گيري مي كند.
اما جداي از بخش تروريستي، اين سازمان دست به انجام فعاليت هاي در زمينه فرهنگي و اجتماعي زده است تا به خيال خود در صورتي كه حكومت فعلي ايران تغيير كرد خود را درون حلقه نظام حاكميتي نمايد و آرزوي خود يعني بدست گرفتن قدرت را محقق نمايد.
از جمله اين اقدامات فرهنگي ايجاد شبكه ماهواره اي مجاهدين، حضور در رسانه هاي اجتماعي اينترنتي مانند فيس بوك، بالاترين و پالتاك، ايجاد سايت هاي خبري، و ايجاد دفاتر و نهاد هاي به ظاهر بشردوستانه و حقوق بشري در كشورهاي اطراف ايران به منظور ارتباط گيري با ايرانيان مهاجر و خارج نشين است كه تا به حال نتوانسته است لكه ننگ ابدي خيانت را از دامن اين سازمان تروريستي حتي كمرنگ كند!
جديدترين توطئه اين سازمان مخوف براي سفيد كردن خود را مي توانيد در برنامه آكادمي موسيقي گوگوش مشاهده كنيد. متذكر مي شويم به هيچ عنوان اين چهره در صدد نام بردن از اين سازمان نيست و فقط در پي ايجاد يك تصوير مثبت از بانواني با اين ظاهر (مريم رجوي) دارد. بانگاهي كوتاه به ظاهر ارميا و شباهت او به مريم رجوي مي توانيم به اين موضوع پي ببريم.
نام: اورينب
نام خانوادگي: مشايخي
متولد: ارديبهشت 1360
نام پدر: ح.مشايخي
نام مادر: ف.شهبازي
خواهر: ع.مشايخي
متولد: 1365
همسر اول: سيد ع.ش (ساكن اصفهان)
نام فرزند از همسر اول در ايران: علي
طلاق در سال :85
مهاجرت به تركيه در سال 86
ازدواج دوم: در سال 87
نام همسر دوم: ميشائيل هانس
نام فرزندان ازهمسر دوم در آلمان: ارلاوپانا – اليزابت
مادر و پدر ايشان از هم جدا شدند و پدر ايشون هم مجددا ازدواج كردند كه مادر ارميا همسر اول ايشون هستش.
مادر ساكن: ايران-تهران-منطقه نيروي هوائي محله فعلي خيابان سازمان برنامه
پدر ساكن: ايران-تهران-شهرك غرب
همسر ارميا با نام ميشائيل هانس از مسيحيان جذب شده توسط اين سازمان است كه همكاري با اين سازمان را پذيرفته است.
اورينب مشايخي يا ارميا در آلمان توسط 3 خانواده طرفدارن مجاهدين حمايت مالي مي شود پس از معرفي وي به شبكه من و تو1 مقدمات حضور وي براي شركت در اين شوي تلويزيوني انجام مي شود.
وي پس از گذراندن دوره هاي آواز و شناخت دستگاه هاي موسيقي وارد آكادمي موسيقي گوگوش شد. لازم به ذكر است اين شخص به گونه اي انتخاب شده است كه از هر نظر در فضاي مجازي بدون سابقه قبلي است. شخصي كه حتي يك ايميل و پروفايل در هيچ سايتي ندارد. اين درحالي است كه بقيه هنرجويان حاضر در آكادمي حضور فعالي در اينترنت هستند.
منبع : سفير افلاك
...
..