نژاد پرستي يهود
نژاد پرستي از مهم ترين تعاليم يهود شمرده مي شود؛ به گونه اي كه «يهود» و «نژاد پرستي» در طول تاريخ هيچگاه از يكديگر جدا نبوده؛ بلكه با يكديگر پيوند عميقي داشته اند.
اين عقيده يهود كه خود را نژاد برتر مي دانند، بر ساير عقايد آنها مانند چتري سايه افكنده است، تا جايي كه حتي آيين حضرت موسي(ع) را در نژاد خود محصور ساخته اند و اگر كسي از غير نژاد يهود بخواهد اين آيين را بپذيرد، براي آنان پذيرفتني نيست؛ و لذا در ميان ملل ديگر، تبليغي نداشته و ندارند و آيين يهود را آيين انحصاري خويش دانسته اند.
همين وضع خاص آنها سبب شده است كه در انظار ساير ملل منفور شوند؛ زيرا مردم دنيا كساني را كه براي نژاد خود امتيازي قائل باشند، هرگز دوست ندارند.
و ما مي بينيم كه اسلام با آن شديداً مبارزه مي كند؛ چون نژاد پرستي، شعبه اي از شرك است.
از جمله آياتي كه نژادپرستي آنها را تأييد مي كند، اين آيه مي باشد: «قُلْ يَأَيهَُّا الَّذِينَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِين f ؛ «بگو: «اي يهوديان! اگر گمان مي كنيد كه [فقط] شما دوستان خدائيد نه ساير مردم، پس آرزوي مرگ كنيد اگر راست مي گوييد [تا به لقاي محبوبتان برسيد]!»
كه پيامبر(ص) جمعي از يهوديان را به دين اسلام دعوت كردند و آنها را از مجازات خدا بيم دادند، آنان در برابر اين تهديد حضرت9 گفتند: «ما را تهديد مكن؛ ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم. كه اگر بر ما خشم كند، همانند خشمي است كه انسان نسبت به فرزند خود دارد؛ يعني به زودي اين خشم فرو مي نشيند!»
در آياتي از قرآن كريم و منابع يهود به نژادپرستي و ادعاي برتري اين قوم اشاره شده است.
«قوم برگزيده» عنواني است كه در تورات و تلمود فراوان به چشم مي خورد، به گونه اي كه مردم جهان به دو بخش اسرائيلي و غير اسرائيلي تقسيم شده اند: «اعتقاد يهوديان به اينكه قوم برگزيده اي هستند، در آيين يهود مقوله اي اساسي است و در تلمود آمده است كه: يسرائيل (بني اسرائيل) به دانه زيتون شباهت دارد؛ چون زيتون امكان آميختن با ديگر مواد را ندارد.»
اين عقيده يهود در رفتارهاي آنان تبلور كرده است، تا جايي كه در قرآن با ذكر نمونه هايي از آن به نقد و بررسي آنها پرداخته است؛ ازجمله در سوره مائده به يكي از ادعاهاي بي اساس و امتيازات موهومي كه آنها داشته اند اشاره كرده، مي گويد: «وَ قَالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَي نَحْنُ اَبْنَاءُ اللهِ وَ اَحِبَّائَه»؛ «يهود و نصاري گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان [خاصّ] او هستيم.»
اين تنها امتياز موهومي نيست كه آنها براي خود قائل شدند؛ بلكه در آيات ديگر بارها به اين گونه ادعاهاي آنان اشاره شده است؛
به طور مثال: در آيه 111 سوره بقره ادعاي آنها را درباره اينكه غير از آنان كسي داخل بهشت نمي شود و بهشت مخصوص يهود و نصاري است بيان كرده و ابطال مي نمايد و در آيه 80 همين سوره ادعاي يهود را مبني بر اينكه آتش دوزخ جز ايام معدودي به آنان نمي رسد ذكر نموده و آنها را سرزنش مي كند.
از آيات مورد بحث استفاده مي شود كه روح تبعيض نژادي يهود - كه امروزه نيز در دنيا سرچشمه بدبختيهاي فراوان شده است - از آن زمان در يهود بوده و آنان براي نژاد بني اسرائيل امتيازات موهومي قايل بوده و هستند. متأسفانه همچنان آن روحيه بر آنها حاكم است و در واقع، پيدايش كشور غاصب اسرائيل نيز از همين روح نژاد پرستي است.
آنها نه فقط در اين دنيا براي خود برتري قايل هستند؛ بلكه معتقدند كه «اين امتيازات نژادي در آخرت نيز به كمك آنها مي شتابد و گنهكارانشان برخلاف افراد ديگر، تنها مجازات كوتاه مدت و خفيفي خواهند ديد و همين پندارهاي غلط، آنها را آلوده انواع جنايات، بدبختيها و سيه روزيها كرده است.»
مسلم است كه قومي با اين همه ادعا و سراسر غرور، هرگز حاضر نخواهد شد ،از پيامبري تبعيت كند كه از قوم و قبيله آنها نمي باشد.
دنياي امروز شاهد رفتار خصمانه و به دور از انسانيت يهود نسبت به مسلمانان است؛ تاجايي كه در هر قسمت از دنيا به مسلمانان ظلمي روا داشته مي شود، مي توان ردپاي آنها را به وضوح مشاهده كرد.
يكي از بارزترين اين جنايات، ظلم و ستم يهوديان صهيونيست نسبت به مسلمانان مظلوم فلسطين است كه سالهاست نقل محافل سياسي و خبري است و بنيان گذار انقلاب اسلامي ايران امام خميني; از همان ابتداي پيروزي انقلاب، براي همبستگي مسلمانان عليه صهيونيزم و به فراموشي سپرده نشدن اين امر، جمعه آخر ماه مبارك رمضان هر سال را به عنوان روز قدس مطرح فرمودند.
اكنون اقدامات غير ديني و به دور از انسانيت صهيونيستها تحولات منطقه را وارد مرحله اي حساس كرده و اين مسئله را از يك بحران منطقه اي به بحراني جهاني و بين المللي مبدل ساخته است؛ اگر چه صهيونيسم از يهود جدا است و برخي از يهوديان منصف؛ چه در زمان پيامبر(ص) و چه در دوران كنوني، بوده اند كه با اسلام و مسلمانان منصفانه عمل مي كردند؛ ولي در موارد زيادي اين دو با هم آميخته شده و جدايي شان امكان پذير نبوده است.
حال اين سؤال مطرح است كه:چرا قوم يهود با مسلمانان دشمني دارند؟
مگر ميان اين دو قوم چه گذشته است كه اين قدر اسلام مورد غضب يهود است؟
و در نهايت، دليل دشمني و ريشه عداوت يهود با اسلام چيست؟
در اين نوشتار سعي شده است كه دلايل برخورد يهود با پيامبر اسلام(ص) از ديدگاه قرآن مورد تحليل و بررسي قرار گيرد و بيان شود كه چگونه اين قوم با وجود آنكه سالهاي متمادي منتظر ظهور پيامبري در حجاز بودند؛ ولي بعد از بعثت پيامبر(ص) به مخالفت و دشمني با ايشان پرداختند و با كارشكنيهاي فراوان، با گسترش اسلام مقابله كردند، تا جايي كه خداوند در قرآن، آنها را هم رديف مشركان، و دشمن ترين مردم نسبت به مسلمانان، معرفي مي كند؟
سوا ل امسال احمدي نژاد از دانش اموزان چيست ؟
مي خواهيد چه كار كنيد ؟
ايا مي خواهيد جامعه در خدمت شما باشد ؟يا خود در خدمت جامعه ؟
اين سوال پر مفهمي بود
حالا بايد ببينيم چه كسي جواب اين رو مي ده ؟
وداع با خواب تابستاني
صبح زودتر از هميشه به اشتياق ديدار هم كلاسي ها از خواب بيدار مي شوي و با خواب تابستاني وداع مي كني. بيدار مي شوي تا بار ديگر شاهد تولدي ديگر در خود باشي. بيدار مي شوي تا دوباره علم را در رگ هاي حيات خود به كار اندازي تا الفباي زندگي ات را كه هنوز ناتمام مانده است، بياموزي.
دلتنگ تر از هميشه راهي مي شوي، البته اين بار بدون اضطراب و تأخير، بدون امتحان و پرسش مي روي تا متولد شوي، سبز شوي، شكوفا شوي!
مي روي براي ساختن فردايي بهتر و محكم تر چرا كه فردا از آن توست. مي روي تا پلي بسازي براي عبور از آن براي رد شدن به سوي آينده.
مي روي زودتر از هميشه با گام هاي استوار و جوياي حقيقت از كوچه پس كوچه هاي جهل و غفلت تا از الفباي زندگي را خود را با شكستن سدهاي جهل و ناداني پيدا كني. مي روي تا آن را كه زيباست بياموزي!
مي روي تا «آ» را بياموزي تا كلماتي همچون آرامش و آسايش و آب را ياد بگيري تا عطش وجودت را سيراب كني.
مي روي تا «ب» را ياد بگيري تا كلماتي مثل بردباري، برادري، برابري را با تمام وجودت لمس نمايي و با ياد گرفتن نون، بركت زندگي را درمي يابي. در حياط مدرسه وارد مي شوي، بوي اسپند فضا را معطر كرده است.
بوي يار مهربان مي آيد، بوي عطر معلم و هم كلاسي، بوي نيمكت و تخته تو را به سرزمين آرزوهايت مي كشاند. دست هاي خود را دراز مي كني. تو منتظر دست هاي گرم و مهربان معلمي تا تو را از دالان هاي وحشت زاي تاريكي و تنهايي جهل و غفلت با چراغ نور و معرفت به قله هاي وسيع سعات برساند و انديشه اش تو را از حضيض ذلت برهاند.