يك كارشناس علوم ديني با اشاره به شرايط سخت دوران امامت امام موسي كاظم(ع) و تقيه ايشان در امر امامت، به بيان راز هولناكي از جنايت منصور دوانيقي در خصوص فرزندان حضرت زهرا(س) پرداخت.
حجتالاسلام علي ثمري، كارشناس علوم ديني و عضو قرارگاه راهبردي عمار، با بيان اينكه عصر امامين كاظمين(ع) يكي از مقاطع حساس و بسيار سرنوشتساز تاريخ تشيع بوده است، ابراز داشت: دوران موسيبن جعفر(ع) اوج ددمنشي بنيعباس بوده است، به طوري كه عروس منصور دوانيقي نقل ميكند كه منصور كليدي را به او داد و گفت: اين كليد يكي از خزائن من است، بعد از مرگ من به اتفاق مهدي پسرم كه خليفه و جانشين بعد از من است، در اين خزينه را باز كنيد و هر آن چه در آنجا ديديد، خط و مشي آينده شما را در امر حكومتداري مشخص ميكند.
وي افزود: بعد از به درك واصل شدن منصور دوانيقي، عروسش ماجرا را با مهدي عباسي در ميان گذاشت و وقتي آنها در خزينه را باز كردند، با صحنه بسيار عجيبي روبرو شدند و آن اينكه سرهاي متعددي از هاشميان در سياهچال مشاهده كردند كه اين موضوع از خفقان بسيار شديد در دوران امامت امام موسي كاظم عليهالسلام حكايت دارد.
ثمري با بيان اينكه امام صادق عليهالسلام در آستانه شهادت در وصيتنامه 5 نفر را به عنوان وصي خود معرفي كردند، اظهار داشت: امام صادق(ع) در وصيت نامه خويش خليفه وقت آن زمان، منصور دوانيقي، «محمد بن سليمان» فرماندار مدينه، «عبدالله بن جعفر» برادر بزرگ امام كاظم، موسي بن جعفر و حميده همسرش را به عنوان وصي تعيين كردند.
وي با تاكيد بر شرايط سخت دوران امامت امام موسي كاظم(ع)، ادامه داد: هشام و مومن طاق كه از متكلمين حاذق آن روزگاران و پرورش يافته مكتب جعفري بودند، پس از شهادت امام صادق (ع) به سمت خانه عبدالله فرزند ارشد امام صادق روانه شدند؛ چرا كه مردم اعتقاد داشتند، عبدالله بن جعفر بعد از پدرش صاحب امر امامت است، هنگامي كه آن دو بر او وارد شدند، از پاسخهاي عبدالله متوجه شدند كه وي به دروغ ادعاي امامت ميكند، هشام نقل ميكند: بعد از آن، ما از نزد او گمراهانه بيرون آمديم و نمىدانستيم كه من و ابو جعفر به كجا رو آوريم؟ پس در بعضى از كوچههاى مدينه گريان و سرگردان نشستيم، همچنان حيران بوديم كه ناگاه مرد پيرى را ديدم كه به دست خود به جانب من اشاره مىكرد.
اين كارشناس ديني بيان داشت: پس از آن مومن طاق و هشام به خانهاي رهنمون ميشوند كه امام موسي كاظم(ع) در آنجا حضور داشتند، هشام از حضرت پرسيد: بعد از امام صادق، چه كسى امام است؟، فرمود: «اگر خدا خواهد كه تو را هدايت فرمايد، هدايت خواهد فرمود»، امام موسي كاظم پيوسته به حاشيه ميرفتند و به صراحت امامت خويش را بيان نميكردند، تا اينكه هشام عرض كرد: يا بن رسول الله آيا شما امام داريد؟ حضرت پاسخ نداد و سكوت حضرت دليلي بر اين بود كه خود اين بزرگوار امام است، بعد امام موسي بن جعفر(ع) فرمود: مواظب باشيد، به كسي جز خواص نگوييد و ملتفت باشيد كه اگر متوجه شوند شما اينجا آمديد، در اينجا حضرت با انگشت اشارهشان سه مرتبه زير گلوي مباركش كشيدند كه يعني سرتان را از بدنتان جدا خواهند كرد.
وي با اشاره به فعاليتهاي علمي حضرت موسي بن جعفر(ع)، افزود: امام كاظم (ع) توانست حوزه درسي پدر بزرگوارش را سر و سامان دهد و شاگردان پراكنده او را از نو جمع كند و به درس و بحث بپردازد، اين در شرايطي بود كه هر مقدار كه از زمان شهادت امام صادق (ع) فاصله بيشتر ميشد، اعمال فشار بر امام و علويان نيز بيشتر ميشد.
ثمري با بيان اينكه هارون الرشيد براي انتقال امام كاظم(ع) از مدينه به بغداد از خدعه و حيله استفاده كرد، اذعان داشت: هنگامي كه هارونالرشيد از سفر حج بر ميگشت، دستور داد سه كجاوه آماده سازند، يكي به سمت مكه، ديگري به سمت بصره و در نهايت بغداد، امام در يكي از اين كجاوهها با غل و زنجير نزد عيسي يكي از نوادگان منصور كه حاكم بصره بود، بردند، پس از آنكه هارون متوجه مداراي عيسي با امام موسي كاظم(ع) شد، دستور داد ايشان را به بغداد منتقل كنند.
وي ادامه داد: هارون امام را به بغداد منتقل كرد و به فضل بن ربيع سپرد و طي چندين سال حضرت موسي كاظم از اين زندان به آن زندان منتقل ميشدند تا اينكه در سال 183 هجري در سن 55 سالگي به دستور هارون توسط مردي ستمكار به نام سندي بن شاهك مسموم و شهيد شد.
فارس