به مناسبت سالروز ولادت ثامنالحجج(ع) و دهه كرامت با حجتالاسلام والمسلمين حميد احمدي جلفايي نويسنده كتاب نجمه خاتون(س)، درباره شخصيت و زندگاني مادر امام رضا(ع) گفتوگويي را ترتيب داديم كه بخش پاياني آن در ادامه ميآيد:
* مادرشوهر بانو تكتم لقب «مصفاة» را از امام معصوم خود دريافت كرده بود
*هنگامي كه بانو تكتم وارد خانه امام(ع) شدند، چه مقدار زماني طول كشيد تا ايشان به افتخار همسري امام موسي كاظم عليهالسلام نائل آيند؟ در خصوص اينكه حميده خاتون متولي امر تربيت ايشان ميشوند هم توضيحاتي را ارائه دهيد.
مقام علمي و معنوي حميده خاتون، در عصر خود بينظير بوده است؛ به گونهاي كه شوهرش امام صادق(ع)، لقب «مصفاة» را به او داده بود و در تفسير آن فرموده بود كه: «يعني تصفيه شده از همه عيبها و آلودگيها همچون شمش طلا».
در خصوص مقام علمي و تسلط وي بر معارف ديني و مسائل اسلامي، عرض شد كه مقام آن بانو به قدري بالا بود كه امام صادق(ع)، همه زنهاي امت اسلامي را دقتي كه سؤالي و يا مشكلي براي آنها پيش ميآمد، به آن بانو ارجاع ميدادند و همچنين آن حضرت، در نشر احاديث اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بسيار كوشا بودهاند.
و از اقبال خوش بانو تكتم، يكي آن بود كه آن حضرت، از همان ابتدا ورود به منزل امام(ع)، در محضر بانوي عالمه و فقيهه و عارفهاي همچون حميد خاتون دانشجو شد و تا مدتها قبل از ازدواج به امام كاظم(ع)، در مكتب تعليم و تربيت آن بانوي مكرمه توشههاي زيادي اندوخت.
چنانكه از نقل شيخ صدوق در عيونالاخبار و برخي از منابع ديگر فهميده ميشود، گويا وجود نازنين امام كاظم(ع) پس از آنكه آن بانوي مخدره را به منزل خود آوردند، ابتدا براي مدتي-كه احتمال ميرود چند ماه بيشتر طول نكشيد- آن را به عنوان يك كنيز، به مادرشان حميده خاتون تحويل دادند و پس از گذشت اين مدت، بانو حميد خاتون، دوباره او را به آن حضرت بخشيد و در واقع آن بانو را به عقد آن امام بزرگوار درآورد.
اينكه ميگوييم اين مدت فاصله، بيش از چند ماهي طول نكشيده است، به خاطر اين است كه آن بانو، در سال 147 وارد مدينه شده است و در سال 148، امام رضا(ع) از آن بانو به دنيا آمد و مدت حمل امام(ع) نيز، به اندازه متعارف و طبيعي (يعني همان نه ماه) بوده است، پس اين مدت فاصله، نبايد از دو يا سه ماه بيشتر طول كشيده باشد.
* زماني كه «حميده خاتون» به تمجيد «نجمه خاتون» پرداخت
*همانطور كه اشاره كرديد بعد از گذشت چند ماه ازدواج امام موسي كاظم(ع) و بانو تكتم انجام ميشود، اين پيوند آسماني چگونه صورت گرفت؟
همانگونه كه مرحوم صدوق، در حديث شماره دوم از احاديث مرتبط با اين موضوع (در كتاب عيونالاخبار) با سند معتبر خود از شخصي به نام «علي بن ميثم» نقل كرده است، پس از آن كه امام كاظم(ع) آن كنيز خوش اقبال را خريداري كرد و تحويل مادرش حميده خاتون داد، روزي بانو حميده خاتون، خطاب به فرزندش امام كاظم(ع) گفت: اي فرزندم، همانا من در شأن و منزلت، هيچ زني را بهتر از «تكتم» در مدينه نميشناسم و شك ندارم كه به زودي از آن بانو، فرزندي به دنيا خواهد آمد كه بهترين انسانها در روي زمين خواهد بود، پس تو با او ازدواج كن و حرمت او را مراعات كن.
به اين ترتيب، آن بانوي مخدره و مكرمه، به عقد دائمي بهترين خلائق روي زمين يعني امام هفتم شيعيان، امام كاظم(ع) در آمد و زندگي مشترك و پر افتخار خود را با آن حضرت، رسما شروع كرد.
البته در اينكه، آيا هنگام تزويج آن بانو، پدر بزرگوار امام كاظم(ع) يعني وجود نازنين امام صادق(ع) هنوز زنده بودند يا نه؟ اطلاع خيلي صريح و دقيقي در دست نيست، ولي احوال و قرائن موجود در روايات، نشان ميدهند كه گويا آن حضرت در اين هنگام، به شهادت رسيده بودند.
اما هر چند كه آن بانوي مكرمه، از قيد اسارت و كنيزي و نگرانيهاي مرتبط با آن، ديگر خلاصي يافته بودند و از طرفي ديگر، در مكتب تربيت و تعليم بانو حميده و در بيت سراسر نوراني و باصفاي امام(ع) تقريباً به يك طمأنينه و سكينه قلبي بالايي رسيده بودند، ولي به دليل موقعيت خاص زندگي امام كاظم(ع) و ظلم و فساد و آزارهاي پيدرپي حاكمان غاصب در حق اين خاندان، اين بانوي بزرگوار در معرض امتحاناتي ديگر، قرار گرفته بودند و در واقع، پس از شهادت امام صادق(ع)، هر چند براي مدتي بسيار كوتاه، براي آنكه خليفه وقت، شورشهاي احتمالي علويان و شيعيان را فروكش كند، از ظلم و آزار و فشارهاي خود كاست، ولي پس از مدتي كوتاه، به خاطر بيم از رويكرد علويان و شيعيان به سمت امام كاظم(ع) و بيعتهاي پنهاني با آن حضرت و به عبارتي ديگر، به خاطر ترس از موقعيت آن امام(ع)، دوباره به ظلم و ستم و فشار و اذيت خود ادامه داد.
از اين رو بايد گفت كه زندگي بانو تكتم در بيت امام(ع) از همان لحظه اول، با مشكلات زيادي همراه بود و در واقع آن بانو، از طرفي با صبر و استقامت در منجلاب اين سختيها و از طرفي ديگر، با سعي بليغ در خدمت به آن امام بزرگوار، روز به روز، به شأن و منزلت خود در نزد خداوند متعال ميافزود.
*لطفاً ماجراي ولادت امام رضا(ع) را شرح ميدهيد؟
تقريباً پس از گذشت نه ماه از زندگي مشترك امام كاظم(ع) با آن بانوي مكرمه، سرانجام آن وعدهاي كه رسول اكرم(ص) و وجود نازنين اميرالمؤمنين(ع)، در عالم رؤيا به آن حضرت داده بودند محقق گشت و مولودي بسيار مبارك و نوراني كه از همان ابتداي ولادت خود كرامات و معجزات الهي را به نمايش گذاشت، از آن بانو متولد شد.
بانو تكتم، در طول مدتي كه به اولين فرزند خود امام عليبن موسيالرضا(ع) حامله بود، مدام معجزات و كرامات آن مولود را در رحم خود و سپس موقع تولد و بعد از آن در طول تربيت آن فرزند، با چشمان خود ميديد و كاملاً فهميده بود كه اين نوزاد و كودك نوراني، كاملاً با كودكان ديگر متفاوت است و به همين خاطر، بخت و اقبال بسيار بلندي در انتظار او نشسته است.
* شرح ماجراي ولادت امام رضا(ع) از زبان مادرش
او خود در روايتي (كه مرحوم صدوق و بسياري از مورخان ديگر آوردهاند) گفته است: «لَمّا حَمَلْتُ بِابْنِي عَلِيٍّ، لَمْ أَشْعُر بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَكُنْتُ أسْمَعُ فِي مَنامِي تَسْبيحاً وتَهْليلاً وتَمْجيداً مِنْ بَطْني فَيُفْزِ عُني ذلِكَ ويُهَوِّلُنِي فَإذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أسْمَعْ شَيْئاً»
موقعي كه من به فرزندم علي(ع) حامله شدم، سنگيني حمل او را احساس نميكردم و موقع خواب، صداي تسبيح (سبحانالله) و تهليل (لاالهالاالله) و تمجيد (الحمدلله) او را از بطن خود ميشنيدم و ميترسيدم، ولي وقتي بيدار ميشدم، ديگر چيزي نميشنيدم.
آن بانوي بزرگوار، با مشاهده اين كرامات و معجزات، پيوسته روز شماري ميكرد تا مدت حمل آن فرزند نوراني به پايان رسد و شاهد به دنيا آمدن آن مولود موعود باشد و طبيعتاً، وجود نازنين امام كاظم(ع) نيز، قبل از به دنيا آمدن آن فرزند، از شأن و منزلت آن مولود، براي آن بانوي مكرمه سخن گفته بود و به او وعده داده بود كه چه مولود بزرگوار و صاحب منزلتي از وي به دنيا خواهد آمد.
به همين جهت، آن بانوي مخدره، بيش از هر مادر ديگري مواظب طفل خود در بطنش بود تا اندك آسيبي به وي نرسد و چيزي از نورانيت آن كاسته نشود، تا اينكه بالاخره در يازدهم ذيقعده سال 148 هجري قمري، اولين فرزند آن بانوي مكرمه يعني وجود نازنين امام رضا(ع) ديده به جهان گشود و دل همه شيعيان و علويان را مملو از سرور كرد.
آن بانوي بزرگوار، خود در اين زمينه گفته است: «فَلَمّا وَضَعْتُهُ عَلَي الأرْضِ وَاضِعاً يَدَهُ عَلَي الأرّضِ رَافِعاً رأسَه إلَي السَّماءِ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ كَأَنَّهُ يَتَكَلَّمُ».
وقتي آن فرزند را به دنيا آوردم، او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمين نهاد و سر مباركش را به سمت آسمان بالا برد و آنگاه لبهاي مباركش حركت كرد، به گونهاي كه گويا (با خداوند متعال) سخن ميگفت.
* جملهاي كه امام كاظم(ع) بعد از ولادت امام رضا(ع) به همسرش گفت
در اين هنگام بود كه امام كاظم(ع) با سرور و خوشحالي وارد زادگاه فرزند معصومي شد و خطاب به آن بانوي مكرمه، چنين فرمود: «هَنِيئاً لَكِ يَا نَجِمةُ، كَرَامَةَ رَبِّكِ»، اي نجمه، گوارا باد بر تو اين كرامت پروردگار.
سپس آن بانو ميگويد: آنگاه من آن طفل نوراني را در پارچه سفيدي پيچيدم و آن را به آغوش پدرش دادم و آن حضرت، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس از اطرافيان خود اندكي آب فرات خواست و لبها و زبان مبارك آن مولود را به آب فرات تيمم فرمود و پس از آن دوباره آن فرزند را به من تحويل داد و فرمود: «خُذِيِه؛ فَإنَّهُ بَقِيَّةَ اللهِ فِي أَرْضِهِ»، فرزندت را تحويل بگير، كه همانا او رحمت پايدار خداوند بر روي زمين است.
* لقب «طاهره»، مدال افتخار آن بانو از سوي امام(ع)
نقل شده است كه وجود نازنين امام كاظم(ع) پس از به دنيا آمدن اولين فرزند خود- امام رضا(ع)- به بانو تكتم لقب «طاهره» را اعطا كرد و اين در واقع، بهترين مدال افتخار او از ناحيه امام معصوم(ع) محسوب ميشود كه نشان از نهايت پاكي سيرت وي دارد.