فضّه در باز كن امروز نگارم خوب است
باغبانم پس در باغ و بهارم خوب است
از چه با هول و بلا چشم به بستر داري
با علي حرف بزن جان بسپارم خوب است
چه كنم اين همه از كوثر من خون نرود
مرحم تازه به زخمش بگذارم خوب است
فاطمه جان، همسر خوبم، عزيزم پاشو
اينكه من بي سپرم، يار ندارم خوب است
نگران من و اين حالم و اين خانه مباش
تو كه خوبي همه ي ايل و تبارم خوب است
از خدا خواسته ام بعد تو و سوختنت
درب اين خانه شود سنگ مزارت خوب است
چه كنم فاطمه جان تا كه دلت وا بشود؟
مهر و سجّاده و تسبيح بيارم خوب است
قول دادم نكنم گريه، بخندي كه نشد
بزنم زير همه قول و قرارم خوب است
حسين قربانچه